بیو گرافی
شیعه نیوز : اسماعیل میرزا، مشهور به شاه اسماعیل اول، پسر شیخ حیدر، سهشنبه ۲۵ رجب سال ۸۹۲ق (۴ مرداد ۸۶۶ش) در اردبیل متولد شد. نسب او با پنج واسطه به شیخ صفی الدین اردبیلی میرسد. مادرش حلیمه بیگم آغا، دختر اوزون حسن آق قویونلو است. مادر شاه اسماعیل که نام اصلیاش مارتا بود، تا پایان عمر مسیحی ماند و در بقعه شیخ صفیالدین اردبیلی دفن شده است.
پس از کشته شدن پدرش شیخ حیدر، یعقوب بیک، پسر اوزون حسن و خواهرش حلیمه را به همراه خواهرزادگانش، علی، ابراهیم و اسماعیل در رجب سال ۸۹۳ق در قلعه استخر فارس زندانی کرد. اسماعیل در این زمان یک سال بیشتر نداشت.
رستم بیک پسر یعقوب، پس از پدرش به قدرت رسید. او برای مقابله با فرخ یسار، همپیمان سابق و دشمن کنونی خود، به کمک فرزندان شیخ حیدر و مریدان آنها نیازمند بود، لذا در سال ۸۹۸ق، حلیمه بیگم و فرزندانش را پس از حدود چهار سال و نیم از حبس آزاد کرد و به تبریز برد.
رستم بیک پس از اینکه با کمک رشادتهای «سلطان علی» و مریدانش به اهداف خود رسید، به خانواده شیخ حیدر اجازه داد به اردبیل بروند، ولی با افزایش مریدان آنها در اردبیل، احساس خطر کرد و آنها را دوباره به تبریز برگرداند و تصمیم گرفت تا علی و سران صوفیه را از بین ببرد. سلطان علی و مردانش با اطلاع از این موضوع، شبانه فرار کردند. رستم بیک، سپاهی پنج هزار نفری به فرماندهی اَیبه سلطان به تعقیب آنان فرستاد که در روستای «شماس» در نزدیکی اردبیل با صوفیان روبرو شدند. سلطان علی که کشته شدنش را پیشبینی میکرد، اسماعیل میرزا را به جانشینی خود اتنخاب کرد.
پس از کشته شدن سلطان علی، برادرانش ابراهیم و اسماعیل به اردبیل رفتند و مدتی مخفیانه در اردبیل زندگی کردند. سپس به دعوت والی شیعی گیلان، کارکیا میرزاعلی، قزلباشها او را به لاهیجان بردند. اسماعیل پنج سال در آنجا ماند و با مراقبتهای شمس الدین لاهیجی که از فضلای آن دیار بود، فارسی، عربی، قرآن و مبانی و اصول شیعه امامیه را فراگرفت. افزون بر این، در این مدت، زیر نظر هفت تن از اعیان صوفیه لاهیجان، فنون جنگآوری آموخت.
اسماعیل میرزا، همراه هفت تن از اعیان صوفیه لاریجان، عازم اردبیل شد و هر چه به این شهر نزدیکتر میشد، بر تعداد یارانش افزوده میشد. او در سال ۹۰۵ هجری قمری با نیروی هفت هزار نفری به جنگ «فرخ یسار»، قاتل پدرش رفت و او را شکست داد. در ادامه، قلعه باکو را فتح کرد، بناها را با خاک یکسان کرد و به قبر خلیل الله، قاتلِ شیخ جنید را ویران کرد و پس از آن به جنگ با الوند بیک، حاکم آذربایجان رفت و با شکست دادن او، وارد تبریز شد.
اسماعیل میرزا در تابستان سال ۹۰۷هجری قمری در سن ۱۵ سالگی در تبریز تاجگذاری کرد و پس از آن شاه اسماعیل خوانده شد. شاه اسماعیل پس از تاجگذاری دستور داد که همه خطبا به نام دوازده امام خطبه بخوانند و عبارت «اشهد أنّ علیاً ولی الله» را به اذان اضافه کنند.
مورّخان عصر نخست صفوی، به این نکته که مسیر شیعه شدن ایرانیان به طور گسترده و در حد سیاسی، از زمان سلطان محمد خدابنده ایلخان مغول (۶۸۰ - ۷۱۶ق) بوده، واقف بودهاند و معمولا در یاد از شاه اسماعیل صفوی و تلاش وی برای نشر تشیع، از خدابنده هم یاد کردهاند اما به دلیل آن که تشکیلات دولت ایلخانی بر مبنای تسنن بنا شده بود، و سنّیان نفوذ فراوانی در آن داشتند، مخالفتهای فراوانی با سیاست مذهبی خدابنده صورت گرفت که در نهایت وی را وادار به عقب نشینی کرد. بنابر این میان تلاشهای این دو پادشاه در این زمینه، نزدیک دویست سال فاصله افتاده است.
شاه اسماعیل با تأسیس دولت صفوی توانست سرزمین ایران کهن را که تا آن زمان پاره پاره بود، متحد کند و وحدتی سیاسی در آن پدید آورد. همچنین رسمی شدن تشیع اثنی عشری توسط شاه اسماعیل، موجب تقویت هویت ملی و در نتیجه، ایجاد دولت متمرکزتر و قویتر شد.
رسمی شدن مذهب تشیع در ایران، تمایز آشکاری بین دولت صفویه و امپراتوری عثمانی که قدرت اصلی جهان اسلام در قرن دهم بود، ایجاد کرد و بدین ترتیب به دولت صفوی هویت ارضی و سیاسی داد.
شاه اسماعیل با شکست دادن مخالفان خود توانست قلمرو حکومت ایران را گسترش دهد. وی با شکست دادن «سلطان مراد آق قویونلو» در نزدیکی همدان، بر سراسر عراق عجم مسلط شد. در سال ۹۰۹هجری قمری ، نیروهای قزلباش، سمنان و فارس و در سال بعد یزد را تصرف کردند و شاه اسماعیل، در سال ۹۱۴ق بر عراق عرب مسلط شد.
شاه اسماعیل، پس از غلبه بر علاءالدوله ذوالقدر (۹۱۳ق /۱۵۰۷م) و تصرف دیار بکر و بخش علیای فرات، راهی عراق شد تا آخرین پایگاه امیران بایندری آق قویونلو و شهرهای مقدس شیعیان را تسخیر کند. پس از فتح بغداد در سال ۹۱۴هجری قمری ، به نجف، کربلا و سامرا رفت و به نوسازی و تعمیر قبه و بارگاه امامان همت گماشت. وی در سال ۹۱۶ق، رقیب سنّی خود «شیبک خان ازبک» را شکست داد.
پیشروی شاه اسماعیل در ماوراءالنهر و گسترش مذهب شیعه در سرزمینهای شرقی قلمرو اسلامی، برای بایزید دوم که خود را پیشوای همه مسلمانان جهان میدانست، سخت بود. از این رو نخست از در دوستی درآمد، اما چون سر شیبک خان را نزد او فرستادند، خشمناک شد و اسماعیل را از مداخله در کار شیعیان عثمانی و از فکر «استیلا بر ممالک روم» برحذر داشت و او را تهدید به جنگ کرد.
شاه اسماعیل به بهانه پشتیبانی از صوفیان و شیعیان قلمرو عثمانی، از بحرانهای اجتماعی و سیاسی در عثمانی استفاده برد و از شورش شاه قلی بابا تکلو حمایت کرد و همچنین به نورعلی خلیفه کمک کرد تا شهرهای عثمانی را تخریب و تصرف کند.
حمایتهای شاه اسماعیل از شورشها در قلمرو عثمانی، به سلطان سلیم، جانشین بایزید بهانه داد تا با صفویان به نبرد برخیزد. به درخواست او شمس الدین احمد درباره مذهب شیعه رساله خصمانهای نوشت و مفتی استانبول نیز فتوای قتل شیعیان را صادر کرد. اسماعیل از نظر سلیم نه تنها دشمن مذهبی بود، بلکه به سبب حمایت از علویان عثمانی، دشمن کشور او نیز به حساب میآمد، و به علت حمایت از سلطنت احمد برادر سلیم، مخالف شخص او هم تلقی میشد. از سوی دیگر، سلطان عثمانی هزار تن از شیعیان را در سرزمینهای عثمانی کشت.
جنگ سلطان سلیم و شاه اسماعیل در دوم رجب ۹۲۰ق در دشت چالدران درگرفت و یک روز بیشتر طول نکشید و به پیروزی دولت عثمانی انجامید. برخی منابع، از دلاوری و جنگاوری شاه اسماعیل و سپاهیانش در این جنگ و حیرت دشمن از آن یاد کردهاند.
شاه اسماعیل سپس به درگزین گریخت و سلطان سلیم پیروزمندانه وارد تبریز شد، ولی نتوانست در آنجا بماند و پس از ۸ روز تبریز را به سوی استانبول ترک کرد و همه هنرمندانی را که شاه اسماعیل از هرات به پایتخت آورده بود، همراه گروهی از صنعتگران و اعیان تبریز از ایران به عثمانی برد.
پس از خروج سلیم از تبریز، شاه اسماعیل به پایتخت مراجعت کرد. او همواره به جبران شکست جنگ چالدران میاندیشید و از جمله تدبیرهایش آن بود که در ۹۲۱ق /۱۵۱۵م سفرای پادشاهان مجارستان و آلمان را به حضور پذیرفت و دول اروپایی را به اتحاد بر ضد عثمانی فراخواند.
پس از این شکست، شاه اسماعیل به عزاداری پرداخت، خرقۀ سیاه میپوشید و پرچمها را به رنگ سیاه درآورد که بر روی آنها کلمۀ «القصاص» نوشته شد. وی دیگر مانند گذشته توجه خود را مصروف امور دولت نمیکرد.
سرانجام "شاه اسماعیل" پس از حدود ۲۳ سال پادشاهی، در سن ۳۸ سالگی در روز دوشنبه ۱۹ رجب سال ۹۳۰ق درگذشت و جسد او را دربقعه شیخ صفیالدین اردبیلی به خاک سپردند. وی هنگام مرگ نه فرزند از خود به جا گذاشت؛ که چهار پسر به نامهای: "تهماسب میرزا"، "القاسب میرزا"، "سام میرزا" و "بهرام میرزا" از آن جملهاند.
مقالتون يك نقص بزرگ داره كه علت شكست شاه اسماعيل از پادشاه عثماني رو بيان نكرده.در اون جنگ لشكر شاه اسماييل بدليل جوان مردي و مروت پادشاه فقط از شمشير و نيزه در جنگ استفاده ميكنند و بر خلاف لشكر عثماني از تفنگ و توپ استفاده نميكنند.بهمين دليل شكست ميخورند.