۰

بلا‌های خانمان‌سوز از دیدگاه امیرالمومنین (ع)

در مطلب حاضر سه مصیبت و بلای بزرگ به عنوان بلا‌های خانمان‌سوز یاد شده است.
کد خبر: ۱۸۹۴۲۶
۱۱:۵۷ - ۲۷ خرداد ۱۳۹۸
شیعه نیوز: روایتی از امیرالمؤمنین علی (ع) به‌صورت مشهور نقل شده است. این روایت در حکمت‌ها و کلمات قصار نهج‌البلاغه آمده است [۱]، مرحوم علامه مجلسی نیز در بحارالانوار آن را نقل کرده [۲]، در تحف العقول نیز در کلمات امیرالمؤمنین (ع) بیان شده است. [۳]امیرالمؤمنین در آن روایت فرموده‌اند: «أَلَا وَ إِنَ‏ مِنَ‏ الْبَلَاءِ الْفَاقَهًَْ وَ أَشَدُّ مِنَ الْفَاقَهًِْ مَرَضُ الْبَدَنِ وَ أَشَدُّ مِنْ مَرَضِ الْبَدَنِ مَرَضُ الْقَلْب‏» [۴]؛ بدانید که فقر، بلای بزرگی است و بلای بزرگتر از آن، بیماری جسمی است و از آن شدیدتر، مریضی دل و روح انسان است.
فقر، بحث مفصلی دارد که در قرآن کریم و در روایات اهل بیت «سلام‌الله‌علیهم» به آن پرداخته شده است.

در تعالیم دینی، گاهی از فقر مذمّت شده است. دراین روایت و امثال آن، فقر را مصیبت دانسته‌اند. در روایت دیگری، فقر، مقدّمۀ کفر دانسته شده: «کَادَ الْفَقْرُ أَنْ یَکُونَ کُفْراً»؛ نزدیک است که فقر، به کفر انجامد [۵]یا سبب روسیاهی دنیا و آخرت بیان گردیده است ‏ [۶].

امیرالمؤمنین (ع) به محمّد حنفیّه می‌فرمایند:ای فرزندم! من برای تو از فقر می‌ترسم، پس از آن به خداوند پناه ببر که همانا فقر، دین را ناقص و عقل را سرگردان می‌کند و عامل دشمنی است. [۷]، اما از طرف دیگر، فقر در بعضی از روایات، یک فضیلت محسوب شده و از آن تعریف و تمجید کرده‌اند. حتی پیامبر اکرم «صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» فقر را فخر خود دانسته، به آن افتخار کرده‌اند: «الْفَقْرُ فَخْرِی وَ بِهِ أَفْتَخِرُ» [۸]. در روایتی از امام صادق (ع) می‌خوانیم که در قیامت فقرا پیش از حساب و کتاب به بهشت می‌روند و می‌گویند: ما چیزی در دنیا نداشتیم که حساب آن را پس بدهیم. [۹]محدّثین و علمای بزرگ، نظیر علامه مجلسی، در حیص و بیص عجیبی افتاده‌اند که چگونه بین این روایات را جمع کنند؟ [۱۰]به نظر می‌رسد جمع بین این دو دسته روایت به این است که بگوییم: اگر انسان در ابتلا به فقر، مقصّر باشد، فقر او مذموم است و باید تلاش کند که خود را از فقر و احتیاج نجات بخشد. امّا گاهی آدمی در فقرش تقصیر ندارد، مثل اینکه فقر او از طرف خداوند و مقدّر اوست یا جبر اجتماع و شرایط زمانه، فقر را به وی تحمیل کرده است، که در این دو صورت، فقرش مذموم نیست، پاداش هم دارد.

در ادامه به شرح مختصری از این سه نوع فقر می‌پردازیم.
فقر‌های سه گانه

۱- فقر ناشی از تنبلی و نادانی
فقر نوع اوّل که بسیار نکوهش شده، عامل آن خود انسان است و معمولاً در اثر تنبلی و نادانی پدیدار می‌شود. جامعه‌ای که افراد آن فعّال نباشند، خواه‌ناخواه فقیر می‌شود. چنین فقری نه تنها تأیید نشده، بلکه بلای خانمان‌سوزی است که سبب‌ساز لعنت الهی نیز خواهد بود. امام علی (ع) می‌فرمایند: هرکس آب و خاک در اختیار داشته باشد و به فقر دچار شود، لعنت خدا بر او باد!: «مَنْ‏ وَجَدَ مَاءً وَ تُرَاباً ثُمَ‏ افْتَقَرَ فَأَبْعَدَهُ‏ اللَّهُ» [۱۱]. کسی که تنبل است و نشاط کار و فعالیّت ندارد، نابرده «رنج» است، به «گنج» نخواهد رسید. اهمیّت دادن به استراحت و تفریح بیش از حد متعارف و‌اشتغال فراوان به خوردن و خوابیدن، سرانجامی جز فقر و احتیاج ندارد و این تنبلی، طبق روایات، منجر به فقر و محرومیّت از نعمت‌های دنیا می‌شود و بسیار مذموم است. [۱۲]چنانکه از امام صادق (ع) روایت شده است که: «مَنْ کَسِلَ عَمَّا یُصْلِحُ بِهِ أَمْرَ مَعِیشَتِهِ فَلَیْسَ فِیهِ خَیْرٌ لِأَمْرِ دُنْیَاهُ» [۱۳]؛ هرکس در تأمین معیشت خود تنبل باشد، خیری از دنیا نمی‌برد. امام کاظم (ع) می‌فرمایند: «إِنَّ اللَّهَ جَلَّ وَ عَزَّ یُبْغِضُ الْعَبْدَ النَّوَّامَ الْفَارِغَ» [۱۴]؛ بنده‌ای که زیاد می‌خوابد و کار نمی‌کند، مبغوض خداوند عزّوجل است.

راوی می‌گوید: خدمت امام صادق (ع) رسیدم. ایشان سراغ شخص دیگری را گرفتند و گفتند: فلانی چه می‌کند؟ گفتم: او صالح است، کسب و کار و تجارت را رها کرده و به عبادت روی آورده است. امام سه مرتبه فرمودند: «عَمَلُ الشَّیْطَانِ» [۱۵]؛ این عمل از شیطان است.

امیرالمؤمنین (ع) روزی بر گروهی گذشتند و دیدند آن‌ها در کمال صحّت، در گوشۀ مسجد نشسته‌اند. فرمودند: شما که هستید؟ گفتند: ما متوکّل هستیم، تکیۀ ما بر خداست. فرمودند: اگر متوکّلید، توکّل، شما را به کجا رسانده است؟ گفتند: اگر چیزی بیابیم، می‌خوریم، وگرنه صبر می‌کنیم. امام «سلام‌الله‌علیه» فرمودند: سگ‌های ما هم چنین می‌کنند. [۱۶]بنابراین همه باید تا جایی که می‌توانند به دنبال کار، تلاش و فعالیّت باشند و از خود و خانواده، رفع نیاز و احتیاج کنند. بنابر حدیثی از امام صادق (ع)، رفتن به دنبال کار و طلب روزی، انسان را از دیگران بی‌نیاز می‌کند، حتی اگر او فرزندان و عائلۀ زیادی داشته باشد. [۱۷]اجر و ثواب آن نیز طبق فرمودۀ امام رضا (ع)، از اجر مجاهد در راه خداوند عزّوجلّ بیشتر است: «الَّذِی یَطْلُبُ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ مَا یَکُفُّ بِهِ عِیَالَهُ أَعْظَمُ أَجْراً مِنَ الْمُجَاهِدِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ» [۱۸]. به عکس، اگر کسی به خانوادۀ خویش رسیدگی نکند و آن‌ها را در مضیقه بگذارد، طبق فرمایش امام صادق (ع) گناهکار است: «کَفَى بِالْمَرْءِ إِثْماً أَنْ یُضَیِّعَ مَنْ یَعُولُهُ» [۱۹]؛ براى گناهکار بودن شخص همین بس، که به عائلۀ خویش نرسد.

حتی اگر کسی احتیاج ندارد و زندگی و معیشت او از راه دیگری تأمین می‌شود، باز هم نمی‌تواند از فعالیّت امتناع ورزد و اوقات خود را به بطالت و تنبلی بگذراند؛ زیرا اوّلاً ترک بدون دلیل فعالیّت، از نظر روانی به انسان ضربه می‌زند، چنانکه امام صادق (ع) می‌فرمایند: «تَرْکُ التِّجَارَهًِْ یَنْقُصُ الْعَقْلَ»، ترک تجارت، عقل انسان را کم می‌کند. [۲۰]؛ ثانیاً سبب می‌شود که انسان رفته رفته اموالش را از دست بدهد و فقیر و محتاج شود. راوی می‌گوید: امام صادق (ع) از من پرسیدند: به چه کاری مشغولی؟ گفتم: این روز‌ها کارى نمى‏کنم. فرمودند: «کَذَلِکَ‏ تَذْهَبُ‏ أَمْوَالُکُمْ»؛ چنین است که اموالتان از دست مى‏رود و از کار نکردن من سخت ناراحت شدند. [۲۱]ثالثاً سزاوار است که انسان تلاش کند و مازاد احتیاج خود را به فقرا و نیازمندان ببخشد و از مردم دستگیری کند. از امام صادق (ع) روایت شده است که امیرالمؤمنین از مال و دسترنج خود، هزار برده را آزاد کردند. [۲۲]امام باقر (ع) می‌فرمایند: هرکس براى بى‏نیازى از مردم و تلاش براى رفاه خانوادۀ خود و نیکى کردن به همسایه (دیگران)، به طلب دنیا برخیزد، یعنی کار و تلاش کند، روز قیامت در حالى خداى بزرگ را ملاقات مى‏کند که صورتى همچون ماه‏ شب چهاردهم دارد. [۲۳]در روایات فراوانی، بر ضرورت کار و فعالیّت انسان و اجتناب از بیکاری، تأکید شده است [۲۴]. از سوی دیگر، در روایات، توصیۀ فراوانی به ساده‌زیستی و قناعت شده و در حالی که مالکیّت شخصی در اسلام امضاء شده است، جمع کردن بی‌رویّۀ مال و زراندوزی، همراه با خودداری از انفاق نیز در تعالیم دینی به شدّت نکوهش شده است. [۲۵]همچنین در روایات بسیار زیادی، بر لزوم عمل به قانون مواسات و کمک و خدمت به خلق خدا و لزوم دستگیری از نیازمندان و مستمندان، پافشاری شده است. [۲۶]جمع بین این آیات و روایات، این است که انسان باید در کار و تلاش، جدیّت به خرج دهد و اهل خانه و خانوادۀ خود را در رفاه بگذارد و علاوه‌بر آن، به جای تجمّل‌گرایی، اسراف و تبذیر، به دیگران برسد و به فکر رفاه مردم و دستگیری از آن‌ها باشد. بخصوص در وقتی که محتاج در جامعه یافت می‌شود، رسیدگی به دیگران و رفع حوائج مردم، در حدّ توان بر انسان واجب است. [۲۷]بر این اساس، در صورت رفع احتیاج از خود انسان نیز، دست کشیدن او از فعالیّت پسندیده نیست. امام رضا (ع) می‌فرمایند: «لَیْسَ لِلنَّاسِ بُدٌّ مِنْ طَلَبِ مَعَاشِهِمْ فَلَا تَدَعِ الطَّلَبَ» [۲۸]؛ انسان چاره‌ای از تلاش برای طلب روزی ندارد، پس جست‌وجوی آن را رها نکنید.

۲- فقر خدادادی
فقر نوع دوّم، فقر خدادادی است. گاهی خداوند متعال برای آزمایش بنده او را فقیر می‌سازد، یا به جهت دیگری، مصلحت او در فقر و نداری است که از الطاف خفیّۀ خداوند سبحان به حساب می‌آید. امام صادق (ع) می‌فرمایند: «مَا أُعْطِیَ عَبْدٌ مِنَ الدُّنْیَا إِلَّا اعْتِبَاراً وَ مَا زُوِیَ‏ عَنْهُ‏ إِلَّا اخْتِبَاراً» [۲۹]؛ چیزى از دنیا به بنده‌ای عطا نشد، مگر براى عبرت گرفتن و چیزى از وى دریغ نگردید بجز برای آزمایش.

صبر در برابر فقر نوع دوّم، یعنی فقر خدادادی، بر اساس روایات اهل‌بیت (ع) فضیلت و ثواب فراوانی دارد و انسان را به درجات والایی می‌رساند. [۳۰]حتی امام صادق (ع) در روایتی، از قول رسول خدا (ص) نقل می‌کنند: به کسی که در برابر فقر، صبور باشد، درجه و ثواب صدّیقین عطا می‌شود: «آتَاهُ اللَّهُ ثَوَابَ خَمْسِینَ صِدِّیقاً مِمَّنْ صَدَّقَ بِی» [۳۱].

علاوه‌بر این، خداوند متعال در قیامت از بندگان فقیر عذرخواهی می‌کند. در حدیثی از امام صادق (ع) چنین نقل شده است: خداوند تعالی در قیامت، از بندۀ مؤمنی که در دنیا محتاج و فقیر بوده، عذرخواهی می‌کند، مانند برادری که از برادرش پوزش می‌طلبد: «لَیَعْتَذِرُ إِلَى عَبْدِهِ الْمُؤْمِنِ الْمُحْوِجِ فِی الدُّنْیَا کَمَا یَعْتَذِرُ الْأَخُ إِلَى أَخِیهِ». بعد می‌فرماید: به‌عزّت و جلالم سوگند که تو را در دنیا براى خواری در نظرم محتاج نکردم. سپس عوض و بدل سختی دنیا را به وی نشان می‌دهد. آن بنده می‌گوید: با این عوض که عطا فرمودى، من بابت آنچه در دنیا از من گرفتی، ضرر نکرده‌ام [۳۲]؛ یعنی خداوند تعالی برایش جبران می‌فرماید و او راضی می‌شود. آن حضرت در روایت دیگری می‌فرمایند: خداوند سبحان در قیامت، بعد از عذرخواهی از مؤمنان فقیر، به آن‌ها خطاب می‌کند: هرکه در دنیا به شما نیکى کرده، دستش را بگیرید و به بهشت در آورید. بعد هم به آن‌ها هفتاد برابر نعمت‌هایی که از آغاز تا پایان دنیا به اهل دنیا عطا فرموده، پاداش می‌دهد و آنان را راضی می‌کند. [۳۳]در فقر خدادادی، گاهی اتفاق می‌افتد که دعای فقیر برای رفع فقرش مستجاب نمی‌شود، زیرا مصلحت او در فقر است و خودش توجه ندارد. امّا چون دعا، حتماً نتیجه دارد، خدای تعالی در عوض دعای مستجاب نشده، بلایی از او رفع می‌کند یا نعمت دیگری، در دنیا یا آخرت به وی می‌بخشد. از امام سجاد (ع) روایت شده است که: «الْمُؤْمِنُ مِنْ دُعَائِهِ عَلَى ثَلَاثٍ إِمَّا أَنْ یُدَّخَرَ لَهُ وَ إِمَّا أَنْ یُعَجَّلَ لَهُ وَ إِمَّا أَنْ یُدْفَعَ‏ عَنْهُ‏ بَلَاءٌ یُرِیدُ أَنْ یُصِیبَهُ» [۳۴]؛ مؤمن از دعاى خود یکى از سه چیز را دارد: یا برایش اندوخته مى‌شود یا در همین دنیا به او عطا می‌گردد یا بلایى که مى‌خواسته به او برسد، از وى دفع مى شود.

امام صادق (ع) در روایتی می‌فرمایند: خداوند متعال در قیامت به برخی بندگان خطاب می‌کند: بندۀ من! تو دعا کردی و من آن را با تأخیر مستجاب کردم. بعد دعا‌های او را با ثواب‌هایی که بابت تأخیر استجابت به وی عطا فرموده، یکی یکی به یاد او می‌آورد و برایش توضیح می‌دهد و به وی می‌فهماند که صلاحش در این نبوده که دعا‌های او در دنیا مستجاب شود. حضرت می‌فرمایند: ثواب‌هایی که در قیامت بابت جبران، به چنین بندگانی می‌دهند، بقدری نیکوست که آن‌ها آرزو می‌کنند،‌ای کاش هیچ یک از دعا‌های ما در دنیا مستجاب نشده بود. [۳۵]خود آن بندگان نیز در آخرت که پرده‌ها کنار می‌رود و امور مخفی آشکار می‌شود: «آن روز که راز‌ها [همه‏]فاش شود» [۳۶]توجّه پیدا می‌کنند که مصیبت آنان در دنیا، چه مصلحت عجیبی داشته و آنان هوشیار نبوده‌اند: «[به او مى‏گویند:]واقعاً که از این [حال‏]سخت در غفلت بودى. ولى ما پرده‏ات را [از جلوى چشمانت‏]برداشتیم و دیده‏ات امروز تیز است.» [۳۷].

۳- فقر تحمیلی
نوع سوّم فقر، فقری است که در اثر نواقص و نارسایی‌های اجتماع، به برخی انسان‌ها تحمیل می‌شود. شیوع فقر در برخی موارد، ناشی از بیماری‌های اقتصادی، بی‌نظمی در عملکرد‌ها و عمل نشدن در امور اقتصادی به قوانین کشور و احکام اسلام یا حقّه‌بازی و ضرر رساندن برخی از مردم به همدیگر است. عامل این نوع فقر، خود فقرا نیستند، از سوی خداوند متعال هم مقدّر نشده است، امّا خداوند از سر لطف خود برای این دسته از فقرا نیز که تقصیری در فقیر شدن خود ندارند، جبران می‌کند. آن‌ها اگر صبور باشند و ناسپاسی نکنند، نزد خداوند متعال مأجورند، یعنی اجر و پاداشی شبیه اجر فقرای نوع دوّم خواهند داشت.
امام صادق (ع) فرموده‌اند: اگر صاحب مصیبت بداند که چه اجر و برکاتی در اثر تحمّل بلا و سختی، در انتظار اوست، آرزو می‌کند هر روز او را با قیچی ذره ذره کنند تا درجاتش بیشتر شود. [۳۸]راوی می‌گوید: امام صادق (ع) به من فرمودند: آیا به بازار نمی‌روى؟ میوه‏هایى که به فروش می‌رسد و چیزهاى دیگرى را که در بازار هست و دلت می‌خواهد نمى‏بینى؟ گفتم: بله. فرمودند: بدان که در برابر هر چه مى‏بینى و قدرت خرید آن را نداری، برای تو حسنه‌اى است. [۳۹]بیماری جسمی، تلخ‌تر از فقرآنچه تاکنون بیان شد، راجع به فراز اوّل روایت بود که در آن امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: «أَلَا وَ إِنَ‏ مِنَ‏ الْبَلَاءِ الْفَاقَهًَْ». فراز دوّم روایت، درخصوص بیماری جسمی است. می‌فرمایند: «وَ أَشَدُّ مِنَ الْفَاقَهًِْ مَرَضُ الْبَدَنِ»؛ یعنی سخت‌تر و بدتر از فقر، مریضی بدن است.

مریضی، یک بلا و مصیبت، مثل فقر، بلکه تلخ‌تر از آن است. اگر کسی به‌طور دائم به بیماری مبتلا باشد و نشاط کار و زندگی از او گرفته شود، وضعیّت دشواری دارد. در زمان حاضر، کمتر کسی پیدا می‌شود که از مریضی در امان بوده، از سلامتی کامل برخوردار باشد.

اقسام بیماری
بیماری نیز مانند فقر یا هر مصیبت دیگری، سه نوع است؛ یک نوع آن تقصیر خود انسان، نوع دیگر خدادادی و نوعی نیز در اثر معضلات اجتماعی است.

۱- بیماری ناشی از سهل انگاری
نوع اوّل بیماری که عامل آن خود انسان است، در اثر مراقبت نکردن یا پرخوری یا سوء تغذیه یا تحرّک نداشتن و نظایر آن حاصل می‌شود. بسیاری از بیماری‌ها را خود انسان برای خودش می‌آورد. چراکه منشأ قریب به اتفاق بیماری‌ها، چاقی یا ضعف اعصاب است که عامل آن خودمان هستیم. در زمان جوانی ما، این بیماری‌ها نبود، نه چاقی داشتیم، نه دلهره و اضطراب خاطر و نگرانی داشتیم. زیرا خوراک مردم مناسب و به اندازه بود، تحرّک و فعالیّت فراوان هم داشتند، استرس و اضطراب نیز نداشتند. این‌گونه بیماری‌ها که پدید آمدن آن تقصیر خود انسان است، در قیامت پاداش و درجه ندارد، در بعضی موارد مؤاخذه و عقاب هم دارد.
تلاش برای حفظ سلامتی و صحّت جسم، لازم است و راهکار‌هایی دارد [۴۰]؛ از جملۀ راهکارها، پرهیز از پرخوری و بدخوری است. پیغمبر اکرم (ص) می‌فرمایند: «أَبْغَضُکُمْ إِلَی اللهِ تَعَالَی کُلُّ نَئُومٍ وَ أَکُولٍ وَ شَرُوب‏»؛ مبغوض‌ترین شما نزد خداوند، کسی است که زیاد می‌خوابد، زیاد می‌خورد و زیاد می‌نوشد. [۴۱]راهکار دیگر، اهمیّت به ورزش و تحرّک است. ورزشی مانند پیاده‏روى، بخصوص اگر در کنار جوى یا نهر آب و در مکانی سرسبز و در هواى پاک صبحگاهى باشد، هم نوعی تفریح است که به روح انسان نشاط می‌بخشد و هم جسم را سالم نگاه می‌دارد. ارزش تحرّک و ورزش بقدری است که امیرالمؤمنین (ع) از قول نبیّ‌گرامی (ص) می‌فرمایند: به فرزندان خود شنا و تیراندازی بیاموزید. [۴۲]

۲- بیماری خدادادی
نوع دوّم بیماری، آن است که خود انسان عامل آن نیست و خداوند متعال، مثل فقر، برای آزمایش بنده مقدّر او کرده، یا به جهت دیگری، مصلحت او را در بیماری دانسته است. بعضی مریضی‌ها ناگهان و بدون هیچ دلیلی و بدون تقصیری از طرف شخص بیمار پیدا می‌شود، این بیماری‌ها خدادادی و از الطاف خفیّۀ خداوند سبحان است.

۳- بیماری ناشی از تقصیر اجتماع
نوع سوّم بیماری نیز تقصیر اجتماع است، نظیر آنچه در اثر آلودگی هوا عارض می‌شود. عامل این‌گونه بیماری‌ها، عملکرد‌های غلط اجتماعی است یا مقصّر آن سایر انسان‌ها هستند و خود بیمار در آن دخالت نداشته است.
بیماری‌های نوع دوّم و سوّم، نزد خداوند متعال پاداش دارد و از سر لطف و مرحمتی که پروردگار به بندگان دارد، برای آن‌ها جبران می‌فرماید.

امیرالمؤمنین (ع) در روایتی، بیماری را کفّارۀ گناهان و پاک کنندۀ معاصی می‌دانند. [۴۳]امام کاظم (ع) نیز از قول پیامبر اکرم فضیلت‌هایی برای شخص مریض ذکر کرده‌اند، از جمله اینکه گناهان او آمرزیده شده، چه زنده بماند و چه از دنیا برود، عاقبت به‌خیر خواهد شد [۴۴]بیماری دل، بدتر ازفقر و بیماری جسم

در فراز سوّم روایت، امیرالمؤمنین (ع) می‌فرمایند: «وَ أَشَدُّ مِنْ مَرَضِ الْبَدَنِ مَرَضُ الْقَلْب‏»؛ یعنی مرض قلب، از فقر و بیماری جسمی سخت‌تر و خطرناک‌تر است.  

مرض قلب، دو معنا دارد؛ یک معنا، دلهره و اضطراب خاطر است. غصه خوردن برای گذشته و نگرانی از آینده، روح و دل انسان را کدر و پرتنش می‌کند و ارمغانی جز ناامنی روانی ندارد. قرآن کریم، اولیای الهی و مؤمنین را دارای امنیّت دل می‌داند، برای اینکه غصّۀ گذشته را نمی‌خورند و از آینده ترس و دلهره ندارند: «آگاه باشید، که بر دوستان خدا نه بیمى است و نه آنان اندوهگین مى‏شوند.». [۴۵]؛ چرا؟ چون خدا را دارند. حتی ممکن است فقیر باشند یا جایگاه اجتماعی والایی نداشته باشند، امّا خدا را دارند، از این‌رو یک دنیا نشاط دارند و خوف، نگرانی، غم، غصّه، دلهره و اضطراب خاطر در وجود آن‌ها راه نمی‌یابد.

معنای مهم‌تر برای مرض قلب، صفات رذیله است. وقتی دل انسان به رذائل اخلاقی مبتلا شود، اطمینان و ثبات خود را از کف می‌دهد و متزلزل می‌شود. قرآن شریف می‌فرماید: «امّا کسانی که در دل‌هایشان بیماری است، پلیدی بر پلیدی شان افزود» [۴۶].
امام باقر (ع) فرموده‌اند: اینکه آیۀ شریفه می‌فرماید: «کسانی که دلشان مریض است، پلیدی بر پلیدی آن‌ها افزوده می‏شود»، یعنی شکّی بر شکّ آن‌ها افزوده می‏شود. [۴۷]گناه روی گناه و رسوخ صفات زشت انسانی، دل انسان را سیاه می‌کند. قرآن کریم می‌فرماید: وای به چنین دلی: «پس واى بر آنان که از سخت‏دلى یاد خدا نمى‏کنند.» [۴۸].

امیرالمؤمنین (ع) رسوخ صفات ناپسند و رذائل اخلاقی در دل را بسیار بدتر از فقر و مریضی برمی‌شمرند. انصافاً هم چنین است. اگر قدری روابط اجتماعی را در نظر بگیریم، می‌فهمیم که صفات رذیله‌ای مانند حسد، کبر، کینه، بخل، غرور و طمع، مضرتر و خطرناک‌تر از بلای فقر یا بیماری دائمی است.

بی‌جهت نیست که پیامبر اکرم (ص)، دشمن‌ترینِ دشمنان انسان را نفس او می‌دانند [۴۹]‏ و امام صادق (ع) می‌فرمایند: خوشا به حال آن بنده‏ای که در راه خدا با نفس و هوا و هوس خود مجاهدت کند: «طُوبَی‏ لِعَبْدٍ جَاهَدَفِی اللَّهِ‏ نَفْسَهُ وَ هَوَاهُ» [۵۰]، جدّاً هم خوشا به حال آن دلی که نور خدا در آن جلوه‌گر است، یعنی صاحب آن توانسته است صفات رذیله را ریشه‌کن یا دست کم سرکوب کند.  

پانوشت‌ها
[۱]. نهج‌البلاغه، حکمت ۳۸۸.
[۲]. بحار الانوار، ج ۶۹، ص ۵۳.
[۳]. تحف العقول، ص ۲۰۳.
[۴]. نهج‌البلاغه، حکمت ۳۸۸.
[۵]. کافی، ج‏۲، ص ۳۰۷.
[۶]. بحار الأنوار، ج‏۶۹، ص ۳۰.
[۷]. نهج‌البلاغه، حکمت ۳۱۹.
[۸]. عدّهًْ الداعی، ص ۱۲۳.
[۹]. الکافی، ج‏۲، ص ۲۶۵.
[۱۰]. ر. ک: بحار الانوار، ج ۶۹، ص ۳۰ تا ۳۵.
[۱۱]. قرب الاسناد، ص ۱۱۵.
[۱۲]. ر. ک: الکافی، ج‏۵، صص ۸۶-۸۴.. [۱۳]الکافی، ج‏۵، ص ۸۵.. [۱۴]الکافی، ج‏۵، ص ۸۴.
[۱۵]. الکافی، ج ۵، ص ۷۵ و ر. ک:همان ص ۸۴.
[۱۶]. مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص ۲۲۰.
[۱۷]. الکافی، ج‏۵، ص ۱۴۸.
[۱۸]. الکافی، ج‏۵، ص ۸۸.
[۱۹]. الکافی، ج‏۴، ص ۱۲.
[۲۰ و ۲۱]. الکافی، ج‏۵، ص ۱۴۸.
[۲۲]. المحاسن، ج‏۲، ص ۶۲۴.. [۲۳]الکافی، ج‏۵، ص ۷۸.
[۲۴]. ر. ک: الکافی، ج‏۵، صص ۸۶-۸۴.
[۲۵]. توبه، ۳۵-۳۴؛ ر. ک: الکافی، ج‏۲، ص ۱۴۰-۱۳۷؛ الأمالی (للطوسی)، صص ۵۲۰-۵۱۹ و...
[۲۶]. ر. ک:الکافی، ج‏۲، ص ۲۰۰-۱۹۲.
 [۲۷]. ر. ک: سیروسلوک؛ تقوا، ص ۱۴۸.. [۲۸]وسائل الشیعهًْ، ج‏۱۷، ص ۳۲.
[۲۹]. الکافی، ج‏۲، ص ۲۶۱.
[۳۰]. ر. ک: کافی، ج‏۲، صص ۹۴-۸۷.
[۳۱]. کافی، ج ۲، ص ۹۱.
[۳۲]. الکافی، ج‏۲، ص ۲۶۴.
[۳۳]. الکافی، ج‏۲، ص ۲۶۲.
[۳۴]. تحف العقول، ص ۲۸۰.
[۳۵]. الکافى، ج ۲، صص ۴۹۰ و ۴۹۱.
[۳۶]. طارق، ۹
[۳۷]. ق، ۲۲.  
[۳۸]. مشکاهًْ الانوار، ص ۲۹۲.
[۳۹]. الکافی، ج‏۲، ص ۲۶۴.
[۴۰]. ر. ک: سیروسلوک؛ تقوا، صص ۱۳۷-۱۳۴.
[۴۱]. مجموعهًْ‌ورّام، ج ۱، ص ۱۰۰.
[۴۲]. الکافی، ج ‏۶، ص ۴۷.
[۴۳]. الجعفریات، ص ۱۶۹.
[۴۴]. ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص ۱۹۳.
[۴۵]. یونس، ۶۲.  
[۴۶]. التوبه، ۱۲۵.
[۴۷]. بحارالانوار، ج ۷۲، ص ۱۲۶.
[۴۸]. زمر، ۲۲.  
[۴۹]. عدهًْ الداعی و نجاح الساعی، ص ۳۰۷.
[۵۰]. مصباح الشریعه، ص ۱۶۹.
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: