۰

سیره علمی و عملی آیت‌الله‌العظمی بروجردی در بیان آیت‌الله‌العظمی صافی

سیزده شوال، سالروز ارتحال استاد اعظم حضرت آیت الله العظمی بروجردی قدس سره زعیم بزرگ شیعه است که در عصر خود، نمونه ممتاز و آسمانی از رجال ایمان، خداپرستی و خداخواهی و وجودش، سرشار از عقیده و توحید بود.
کد خبر: ۱۶۵۴۰۸
۰۹:۵۳ - ۰۶ تير ۱۳۹۷
به گزارش «شیعه نیوز»، آیت الله صافی گلپایگانی با اشاره سیره علمی و عملی آیت‌الله‌العظمی بروجردی بیان داشتند: سیزده شوال، سالروز ارتحال استاد اعظم آیت‌الله‌العظمی بروجردی قدس سره زعیم بزرگ شیعه است که در عصر خود، نمونه‌ ممتاز و آسمانی از رجال ایمان، خداپرستی و خداخواهی و وجودش، سرشار از عقیده و توحید بود. اطلاع بر فضایل، مناقب، سجایای علمی و اخلاقی آن بزرگ‌مرد تاریخ مکتب تشیع، آن هم از زبان شاگردی عالی‌مقام هم‌چون آیت‌الله‌العظمی صافی گلپایگانی که سالیان متمادی از محضر افاضات ایشان خوشه‌چینی‌ها نموده است، می‌تواند راهبر و راهنمای ارزشمندی برای مشتاقان علم و فقاهت باشد...

سیزده شوال، سالروز ارتحال استاد اعظم آیت‌الله‌العظمی بروجردی قدس سره زعیم بزرگ شیعه است که در عصر خود، نمونه‌ ممتاز و آسمانی از رجال ایمان، خداپرستی و خداخواهی و وجودش، سرشار از عقیده و توحید بود.

اطلاع بر فضایل، مناقب، سجایای علمی و اخلاقی آن بزرگ‌مرد تاریخ مکتب تشیع، آن هم از زبان شاگردی عالی‌مقام هم‌چون آیت‌الله‌العظمی صافی گلپایگانی که سالیان متمادی از محضر افاضات ایشان خوشه‌چینی‌ها نموده است، می‌تواند راهبر و راهنمای ارزشمندی برای مشتاقان علم و فقاهت باشد.

نوشته‌های مندرج در این متن، منتخبی از سجایای ارزنده اخلاقی، علمی و اجتماعی حضرت آیت‌الله‌العظمی بروجردی قدس سره است که تقدیم خوانندگان عزیز می‌گردد.

▪ عارف به عرفان حقیقی

آیت‌الله‌العظمی بروجردی از کسانی بود که حقیقت حق را درک کرده بود. عرفانش، از عرفان خالص قرآنی و توحیدی الهام گرفته بود و از تعطیل و تشبیه منزه بود.

از احادیث شریفه و نهج‌البلاغه و ادعیه صحیفه کامله و سایر ادعیه مأثوره از پیغمبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم و اهل‌بیت علیهم السلام، مانند دعای کمیل، عرفه، ابوحمزه و... بهره می‌گرفت.

از دعاهایی که از مضامین بلند عرفانی و حقایق توحیدی و اخلاقی و تربیتی آن‌ها، جهت تکمیل معارف و تهذیب اخلاق و صفای روح می‌توان کمک گرفت، بهره می‌برد. اثر این‌‌گونه عرفان، از اخلاق و رفتار ایشان مشهود بود. سیر و سلوک ایشان، کاملاً شرعی و در محدوده ریاضات شرعیه بود. انجام فرایض، نوافل، انواع عبادات، خلوص نیت، دعاها، ذکرها، فکر و محاسبه نفس، تأسف برگذشته، خوف از حال و آینده، انجام مستحبات و ترک مکروهات برنامه‌های سیر و سلوکی ایشان بود. در این راه، معتقد به ارشادات شرعی بودند. غیر از تعالیم مأثوره و شرعیه را معتبر نمی‌شمردند.

در عرفان و خداشناسی و سیر و سلوک، هیچ خط و حرفی را معتبر نمی‌شناختند، و برنامه‌های به اصطلاح عرفانی متصوفه و غلوآمیز را شدیداً تخطئه می‌کردند. به حفظ حریم توحید و نفی شرک اهمیت بسیار می‌دادند.

خلاصه در عرفان و سیر و سلوک، همان خط و راه مستقیم بزرگان اصحاب و علما، مانند شیخ طوسی، علامه مجلسی، و سایر فقها و محدثین عالی‌قدر را یگانه خط نجات می‌دانستند. در عین حال، با نگرش وسیعی که داشتند، دور از تحجر و تقدس‌مآبی‌های عوام‌پسند بودند.

افکار صوفیانه و اعمال و حالاتی را که چه بسا، برخی نادانان، برای پیروان طریقت، فضیلت و کرامت اخلاقی و نشانه اعراض از دنیا و صفای باطن می‌شمردند، مردود می‌دانستند. اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله و سلم را خالی از رهبانیت و بی‌تفاوتی می‌شمردند.

▪ دوری از اصطلاحات عرفان‌های مصطلح در متصوفه

مواظب بودند که در بیان ربط عالم و ماسوی‌الله به خداوند، از ارشادات و اصطلاحات قرآن خارج نشوند و در تعبیرهایی، مانند خلق و خالق و مخلوق از آن تبعیت کنند. اصطلاحات عرفانی مصطلح در متصوفه را، بر زبان نمی‌آوردند.

باطل ‌شمردن بدعت‌های فِرق را از وظایف مهم علما می‌دانستند و نسبت به همه فرق ضاله، خصوصاً فرقه یا حزب مزدور بهائیت، مواضع منفی بسیار محکم و قاطع داشتند.

▪ تجسم تسلیم خالص به شرع

خلاصه آن فقیه عظیم و عظیم فقهاء، در اسلام و راه مکتب اهل‌بیت علیهم السلام ذوب شده بود. می‌توان گفت: تجسمی از تسلیم خالص به شرع، در همه ابعاد و جوانب آن بود. زبان حالش این بود:

آن‌چه نه از شرع برآرد علم

 ور منم آن حرف در آن کش قلم

معتقد بود که راه و رسم عبادت و دعا و تزکیه نفس و تهذیب اخلاق و صفای باطن و کمال معرفت و قرب الهی را باید از اهل‌بیت علیهم السلام آموخت. همان‌طور که در فقه، همه احکام را توقیفی می‌دانیم که باید با ادله محکم، استناد هر حکم، حتی استحباب و کراهت را به اثبات رساند و غیر این حرام است، در اوراد، اذکار، عبادات، ریاضت‌ها، اصطلاحات عرفانی، معرفة‌الله، اسماء الحسنی و مقامات و درجات انبیاء و ائمه علیهم السلام نیز این توقیفی ‌بودن را باید رعایت می‌کرد.

▪ نمونه‌ای از مکارم اخلاق

آن فقیه عالی‌مقام، در اخلاق کریمه، بزرگی و بزرگواری به حق، یادگاری از جد بزرگوارش سبط اکبر علیه السلام بود.

▪ بیم از خدا و حساب روز جزا

جهات عظمت شخصیت، در وجود ایشان جمع شده بود. بزرگ‌ترین آن‌ها بیم از خدا و حساب روز جزا بود. با تمام وجود، خدا را باور و به قیامت اعتقاد داشت.

دنیاطلبی و ریاست‌خواهی در او دیده نمی‌شد. او خود می‌فرمود - و در صداقت و راست‌گویی او شکی نبود.

«من یک قدم برای این مقام، یعنی مرجعیت و ریاست برنداشتم.»

صفاتی که امیرالمؤمنین علیه السلام از متقین برای همام برشمرد در او لمس می‌شد: «فَهُمْ وَ الْجَنَّةُ کَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِیهَا مُنَعَّمُونَ وَ هُمْ وَ النَّارُ کَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِیهَا مُعَذَّبُونَ» در صرف بیت‌المال، دقت فراوانی داشت و می‌شود گفت که حتی دیناری به کسی برای غیر خدا نپرداخته بود.

شخصاً و برای حوایج شخصی خود، مثل لباس و بلکه غذا از سهم مبارک و بیت‌المال استفاده نمی‌کرد.

خانه و اندرون بیت او ساده، بی‌پیرایه و به فرش‌های کهنه - که شاید از گذشته به او ارث رسیده بود- مفروش بود.

▪ احترام به بزرگان و خادمان دین

به بزرگان گذشته و معاصر احترام می‌کرد. در اظهار حق و ابطال باطل، مسامحه و مجامله نمی‌نمود و رعایت امور و حقوقی که رعایت آن‌ها از مستحبات و مکارم اخلاق و آداب بود کمال اهتمام را داشت.

هر کس قدمی در راه خدا برداشته بود و مصدر خدمتی به دین و مذهب شده بود، نزد او احترامی خاص داشت. یاد دارم زمانی به پدر بزرگوارم فرمود: «من یک شب هم شما را فراموش نمی‌کنم.»

در امر ترویج دین و دفاع از حدود و ثغور اسلام و مذهب، آن‌چه را در توان داشت انجام می‌داد. غم و غصه‌ای اگر برایش بود، همان فکر و اندیشه‌ مسایل اسلامی بود.

▪ مقام والای علمی

در موقعیت علمی چنان بود که هر دانشمند و عالم و استادی به محضر او می‌رسید، شیفته او می‌شد.

در مسایل علمی و اطلاع از آراء علمای مذاهب و فرق اسلامی، متبحرتر از خود آن‌ها بود، مثل این‌که کتاب «خلاف» شیخ، صفحه به صفحه‌اش پیش رویش حاضر باشد، سخن می‌گفت.

▪ تسلط بر فقه و علم رجال

بر علم رجال و اسناد حدیث تسلط و آگاهی خارق‌العاده داشت.

دانشمند معروف شیخ باقوری وزیر اوقاف مصر، در اثر یک ملاقات، چنان مجذوب او شد که همه‌ تذکرات ایشان را به سمع اجابت شنید، و در ضمن نامه‌ای که از آن‌جا به عرض ایشان رساند، وعده انجام همه را داد و عبارتش نسبت به آن وعده‌ها این بود: «لایزال یخلد فی کیانی.»

مرحوم علامه شیخ محمدتقی قمی می‌گفت: آن‌گاه که نامه حضرت آقا را به شیخ مجید سلیم تسلیم می‌‌کردم، بر‌می‌خاست، می‌‌ایستاد، نامه را می‌‌گرفت و ‌می‌بوسید و نیز شیخ محمد شلتوت، صاحب آن فتوای تاریخی هم برمی‌خاست و به احترام می‌ایستاد و نامه را دریافت می‌کرد.

بی‌شک در عصر ایشان، در بین همه علمای فِرق، کسی اعلم از ایشان در فقه فِرق نبود.

آن بزرگوار در حفظ حدود مکتب اهل‌بیت علیهم السلام در برابر همین اشخاص که به او کمال احترام را اظهار می‌کردند از حق و موضعی تنازل نمی‌کرد؛ چنان‌که وقتی شیخ شلتوت در تفسیری که می‌نوشت در تفسیر آیه‌ «وَ أَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلامِ» سخن نابجایی گفته بود، در مقام رد بر او، به اینجانب امر فرمود تا جواب کافی و شافی طی رساله «حول الاستقسام بالازلام» نگاشتم و برای او ارسال کردند.

از سوی دیگر مثل جرج جرداق دانشمند مسیحی، نویسنده کتاب «الامام على صوت العدالة الانسانیة»، کتابش را طی نامه‌ای بسیار بلیغ و پرمحتوا به ایشان اهدا نمود.

▪ نمونه تعبد تام

در تشرع و تعبد تام و التزام به احکام، عبادت، دعا، محاسبه نفس، توجه به خدا، استغفار و توبه و تعظیم شعائر و سنت‌ها، از جمله سوگواری و مراسم عزاداری حسینی علیه السلام و عاشورا، در همه مَثل و نمونه بود.

باید این روز و این شخصیت و تاریخ حیاتش، همیشه زنده نگه داشته شود و برای همه سرمشق باشد.

▪ عذرخواهی از شاگرد در بحث علمی

یک روز - شاید در همین دو سه سال پایان عمر شریف و پربرکتشان- در جلسه استفتاء مسئله‌ای مطرح شد.

آقا اظهار نظر فرمودند و حقیر، ایرادی عرض کردم، و کلام ردّ و بدل شد.

آقا فرمودند مثلاً به این تعبیر که من پیر شده‌ام اشاره به این‌که حال بحث ندارم.

همین و بیش از این نفرمودند، ولی این هم از ایشان به حقیر، حالت اعتراض‌گونه‌ای داشت.

بنده ناراحت شدم و سکوت کردم. از این‌که کار خلافی کردم یا نه؟ روز دیگر به اتفاق حضرت آقای اخوی در جلسه استفتا یک یا دو جلسه شرکت نکردم.

آن مرد بزرگ‌ و آن عنصر سیادت و اخلاق در مقام دلجویی از حقیر برآمدند. مرحوم حاج احمد خادمی پیشکار مخصوص خود را فرستادند به این بیان که با آن همه سوابق که با مرحوم والدتان دارم و با این همه سوابق و به تعبیر من حقوق بزرگی که به شما دارم این عکس‌العمل سزاوار نبود.

به هر حال امر فرموده بودند که مرا به خدمتشان ببرد. وقتی شرفیاب محضرشان شدم دو مرتبه فرمودند: «من عذر می‌خواهم»

حقیر که به‌شدت شرمنده شده بودم، دست مبارکشان را بوسیدم، و عرض کردم که این اظهار لطف و عذرخواهی از مثل شما بیشتر مرا تحت تأثیر قرار می‌دهد .

حقیر، اکنون هم در برابر روح بزرگ آن مرحوم احساس شرمندگی می‌کنم و الطاف او را سپاسگزارم. اللهم اجره عن الاسلام و المسلمین خیر جزاء المحسنین.

▪ بوسه بر دست سید

 یک روز در خدمت آقا که پیاده برای درس تشریف می‌بردند بودیم. در بین راه، آقا سیدی خدمت ایشان عرض حاجتی کرد که آقا وعده کردند تا بعد از درس، رفع حاجت نمایند.

آن سید محترم در درس شرکت کرد. در ضمن این‌که آقا درس می‌فرمودند، آن سید به‌عنوان اشکال چیزی گفت.

آقا تصور کردند که همان مطلب سابق را تکرار می‌کند، به همین خاطر فرمودند: «گفتم که بعد»

اخوی بزرگوار بنده آیت‌الله حاج آقا علی؟رح؟، به آقا عرض کردند که ایشان اشکال دارد و اشکال او را تقریر کردند.

آقا - که در برابر این‌گونه منظره‌ها بسیار سریع‌التأثر و نسبت به طرف، متواضع و عذرخواه می‌شد و عزت و کرامت اشخاص را محترم می‌شمرد و از این‌که برخورد هرچه هم غیرقابل توجه باشد با کسی بنماید سخت نگران و در مقام عذرخواهی بر می‌آمد- وقتی درس تمام شد و از منبر درس فرود آمدند، ناگهان دست سید را گرفتند و بوسیدند و همه را شگفت‌زده کردند، در حالی‌که چیزی جز این‌که (گفتم که بعد) نفرموده بودند.

▪ احترام ویژه به قرآن و کتب فقهی

یکی از صفات بارز ایشان، احترام به قرآن بود. کافی است حضوری را که برای ایشان، در هنگام تلاوت قرآن مجید پیدا می‌شد، در نظر بگیریم.

گاه کتابی را مطالعه می‌کرد، به آیه‌ای می‌رسید که نویسنده در نوشته‌اش به آن استشهاد کرده بود،‌ در این هنگام یعنی در وقت خواندن آیه، لحنش عوض می‌شد. مانند این بود که در مشهد و عالمی دیگر است.

روزی از طرف یکی از سران کشورهای عربی، هیأتی خدمتشان رسیده بود و قرآنی را به‌عنوان هدیه تقدیم آیت‌الله بروجردی می‌کنند. در هنگام تقدیم قرآن، آن مرحوم، با کهولت سن و حال خاصی که داشتند، می‌ایستند و قرآن را تحویل می‌گیرند.

سپس می‌نشینند و پیش از آن‌که با اعضای هیأت، صحبت بکنند، قرآن شریف را می‌گشایند و با صدای بلند، آیاتی را تلاوت می‌کنند. آن‌گاه قرآن را در جای مناسبی می‌‌گذارند و تعارفات معمولی را با میهمانان انجام می‌دهند.

هم‌چنین به کتاب‌های فقه و حدیث بسیار احترام می‌کردند. در اتاق شخصی خودشان، که گاه اشخاص را به‌طور خصوصی می‌پذیرفتند، کتاب‌های مورد نیازشان به‌گونه‌ای گذارده می‌شد که کسی در هنگام نشستن به آن‌ها پشت نکند. اتفاقاً اگر کسی طوری نشسته بود که پشتش به کتاب‌ها بود، گر چه زبان نمی‌آورد، اما از حالشان معلوم بود که سخت ناراحت هستند.

▪ ابراز ارادت ویژه شیخ الازهر و جرج جرداق به معظم‌له

مرحوم علامه شیخ محمدتقی قمی، بعد از فوت ایشان برایم نقل کرد: «وقتی نامه آقای بروجردی را برای شیخ مجید سلیم، رئیس اسبق جامعه الازهر، می‌بردم بلند می‌شد و نامه آقای بروجردی را می‌گرفت و می‌بوسید، و رئیس دیگر جامع الازهر هم در موقع ارائه نامه آیت‌الله بروجردی به ایشان، می‌ایستاد و با احترام نامه را دریافت می‌کرد.»

در زمان آیت‌الله‌العظمی بروجردی، روحانیت شیعه، مرجعیت و حوزه‌های علمیه آن‌چنان شکوه و عزتی پیدا کرده بود که جرج جرداق، کتاب «الامام علی صوت العدالة الانسانیة» را به آیت‌الله بروجردی تقدیم می‌کند و در نامه مفصلی که برای ایشان فرستاده بود، از جمله نوشته بود: «من کسی را لایق‌تر و بهتر از شما ندیدم که این کتاب را به او تقدیم کنم؛ لذا این کتاب را به شما، تقدیم می‌کنم.»

در همان نامه آمده بود: «وقتی آیت‌الله این کتاب را خواندند، خواهند دید: انی انصفت الامام بعض الانصاف؛ من بعضی از حق را نسبت به این مرد بزرگ توانسته‌ام، ادا کنم.»
منبع: HAWZAH NEWS
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: