۰

زندگينامه ‌آيت‌الله ميرزا جواد تبريزي(ره)

مرحوم ميرزا(ره) فرمودند: از زماني که روح از بدنم جدا شد در محضر مولي اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب(عليه السلام) در حال گفتگو و درد دل بودم و متوجه مراسم نشدم و الآن از آن ملاقات فارغ شدم.
کد خبر: ۱۶۱۱
۰۰:۰۰ - ۱۶ آبان ۱۳۸۶

«شیعه نیوز»:مرحوم فقيه راحل ميرزا جواد تبريزي(ره) در سال1305 ش مطابق با 1345 هـ . ق در شهر تبريز در محله منجم باشي، نزديک مسجد عربلر چشم به جهان گشود.

وي زندگي خود را در يک خانواده متوسط و متديّن شروع کرد. پدر ايشـان به حاج علي کُبار معروف بود و در محـل زندگي و بازار ايشان را به عنوان يک شخـص متدين و متعهد مي شناختند. اهل مسجد بود و يک حجره تجارت خشکبار در سراي حاج ميرابو الحسن داشت.

مادر مرحوم ميرزا(ره) خانم فاطمه سلطان از بانوان بسيار متـدين ومؤمن بود. در بين بانوان، شخصيت اين بانو به زهد و تقوي معروف بود. مرحوم ميرزا (ره) از پـدر و مادري متديّن و داراي ويژگي معنوي والايي به دنيا آمد. معنويت اين خانواده به قدري بود که در منزل خود يک نماز خانه داير کرده بودند.

از همان آغاز مرحوم ميرزا (ره) در تحصيلات مدارس جديد بسيار موفق بود. هميشه از نمرات بالايي برخوردار مي شد و مدير و معلمين به خاطر استعداد سرشار و فوق العاده ايشان نويد آينده اي درخشان را مي دادند. بعد از پايان دوره متوسطه، در سال دوم دبيرستان بود که مرحوم ميرزا (ره) کم کم به خاطر جذابيت و معنويت حوزه علميه و آشنائي با گروهي از طلاب فاضل، تصميم به رها نمودن تحصيلات کلاسيک نمود.

با توجه به اينکه خانواده مرحوم ميرزا (ره) با ترک مدرسه موافق نبودند، لذا ايشان دنبال بهانه اي مي گشت تا بتواند دبيرستان را رها کرده و به دروس حوزه مشغول شود. بعد از مدتي مسئولين دبيرستان تصميم مي گيرند که درس موسيقي را جزء درسها قرار دهند و با برگزاري اولين کلاس موسيقي مرحوم ميرزا (ره) فرصت را مغتنم شمرده و با اين بهانه که اين خلاف شرع است، دبيرستان را ترک مي کند و حاضر نمي شود ديگر در آن مدرسه ادامه تحصيل دهد. مدير و معلمان با مراجعه به پدر مرحوم ميرزا (ره) از او مي خواهند که فرزند خود را از تصميم خود منصرف نمايد، زيرا او آينده اي درخشان دارد. لکن مرحوم ميرزا (ره) مقاومت نموده، سرانجام با پناه بردن به مدرسه طالبيه تبريز و با جدّيت درس را شروع مي کند.

مرحوم ميرزا(ره) در صدد بود ازهر راه ممکن رضايت پدر و مادر را جلب کند، زيرا که عدم رضايت آنها او را آزار مي داد. او با عشق و علاقه فراوان مي خواست به دين خدمت کند و به خاطر مخالفت والدين آرامش نداشت و همواره در فکر چاره جوئي بود و اين امر موجب شد که به استخاره پناه ببرد و با خداي خود عهد مي بندد که اگر استخاره خوب آمد به درس حوزه ادامه دهد و به تدريج رضايت والدين را جلب نمايد و اگر استخاره بد آمد آنچه که پدر و مادر به او امر کنند اطاعت نمايد.

مرحوم ميرزا (ره) شنيده بود که شيخ هدايت غروي (ره) از اشخاصي است که استخاره او مجرّب است و در ميان مردم شهر تبريز مشهور بود که مضمون استخاره را شرح مي دهد. به نزد مرحوم شيخ هدايت(ره) رفته و استخاره طلب مي کند. شيخ هدايت(ره) به محض آنکه استخاره را مي گيرد چهره اش برافروخته مي شود. مرحوم ميرزا (ره) مي گويد: يک لحظه با نگاه به چهره شيخ، ترسيدم. ناگهان رو به من کرد و گفت: چکار مي خواهي بکني پسر؟ مي خواهي نبي (پيامبر) بشوي و پا در جاي انبياء بگذاري؟ من جايگاه تو را در نزد ائمه (عليهم السلام) مي بينم !! (اين قضيه استخاره را مرحوم ميرزا (ره) تا آخر عمر به اعضاء خانواده خود نقل نکردند و به مناسبتي اين قضيـه را به برادر خود حاج کريم رهبر سعادتي نقل کرده و قول گرفته بودند که در زمان حياتشان فاش نشود).

بعد از آنکه استخاره گرفتند، تصميم مي گيرند با جدّيت به درس حوزه ادامه دهند و از طرفي پدر و مادر خود را راضي کنند که بعدها اين رضايت حاصل شد و پدر و مادر به داشتن چنين فرزندي افتخار مي کرده و هميشه دعا گوي او بودند. ايشان در مدرسه طالبيه تبريز سکونت گزيد و با مرحوم علامه شيخ محمد تقي جعفري(ره) هم حجره مي گردد و با جدّيت شروع به درس خواندن مي نمايد. تعهد به حضور در درس از آغاز مرحوم ميرزا(ره) را در طالبيه تبريز شاخص کرده بود و کم کم استعداد علمي او بروز مي کند و توانست دروس سطح را در تبريز به پايان برساند.

فاضل محترم آقاي حاج مير علي اکبر فردوس (از تجار خيّر و متديّن تبريز که از زماني که فقيه مقدس، مرحوم ميرزا (ره) در طالبيه تبريز مشغول به تحصيل بودند باهم آشنايي داشتند و در طول مرجعيت مرحوم ميرزا (ره) ايشان وکيل و امين مرحوم ميرزا (ره) در تبريز بودند) در جمعي مي فرمودند: وقتي مرحوم ميرزا (ره) در طالبيه تبريز حرکت مي کرد، به وضوح مشاهده مي شد که طلاب متوجه او مي شوند و با اشاره به يکديگر مي گويند: اين شخص بسيار فاضل است و در تحصيل بسيار موفق است.

طلاب از وجود ايشان در هر فرصتي استفاده مي کردند و مقام علمي ايشان از همان جواني که در طالبيه قدم مي زدند، به وضوح مشخص بود و اوقات خود را صرف درس و بحث مي کرد وعاشق کسب علم بود و طلاب سعي مي کردند هنگاميکه ميرزا (ره) در طالبيه در حال تردد بود از او استفاده کنند و در هر فرصت ممکن از علم سرشار او بهره ببرند.

مرحوم ميرزا (ره) برغم مشکلات مادي با جديت درس مي خواند. ايشان نقل کردند: چيزي در حجره براي خوردن نداشتيم. من و علامه جعفري (ره) مانده بوديم چه کنيم. بعد از ظهر جمعه تاجري به مدرسه آمد و به ما مبلغي داد جهت نماز وحشت، توانستيم با آن پول چند روزي را بگذرانيم. خداوند متعال به ما عنايت مي کرد و هرگاه با مشکلي برخورد مي کرديم، تفضلي مي فرمود و ايام را پشت سر مي گذاشتيم و در هر حال شکر گزار بوده و با گرسنگي و ناداري آشنا شده بوديم. احساس وظيفه و اداي آن موجب مي شد توکلمان بيشتر باشد و به آنچه که خدا مقدر کرده بود مي ساختيم.

حجت الاسلام  ابراهيم رضائيان مي گويد: فقيه راحل مرحوم ميرزا(ره) در طالبيه تبريز به فضل و علم معروف بود و افراد فراوان به ايشان علاقه داشتند و از ايشان استفاده مي کردند. بعضي اوقات حلقه بحث در حياط مدرسه طالبيه تبريز ايجاد مي شد و طلاّب با هم بحث مي کردند. يکي از حلقه هاي بحث، مربوط به فقيه راحل مرحوم ميرزا جواد تبريزي(ره) بود که ايشان با مرحوم علامه شيخ محمد تقي جعفري(ره) بحث مي کرد و اين بحث چنان پربار بود که حدود پنجاه الي شصت طلبه دور مرحوم ميرزا (ره) حلقه مي زدند و از وجود ايشان استفاده مي کردند.

واقعاً مرحوم ميزرا (ره) زحمت کشيده بود و در دوران جواني از هر نظر مي درخشيد و تمام اوقات خود را به مطالعه و درس مشغول بود. از برکات آن زحمات خالصانه است که امروز حوزه علميه قم داراي فضلايي است که افتخار حوزه مي باشند و سکان دار سطوح عالي حوزه هستند و آثار علمي ايشان که به قلم مبارک ايشان نگاشته شده است، افتخاري ديگر براي حوزه مي باشد، از اين رو طلاب جوان بايد از زندگي اين فقيه راحل(ره) درس بگيرند، و جهت رسيدن به درجات بالا و کسب مقامات عاليه، ايشان را الگو قرار دهند. تمام مراحل زندگي مرحوم ميرزا (ره) درس است و اين مراحل چهار گانه که شامل تحصيل در تبريز، تحصيل در قم، دوران سکونت در حوزه نجف و سپس بازگشت به قم مقدسه مي باشد، هر لحظه اش راهکاري است به سوي رسيدن به مرتبه کمال و معرفت.

پس از چند سال تحصيل کم کم مرحوم ميرزا (ره) احساس مي کند که بايد حوزه تبريز را ترک کرده و به حوزه علميه قم منتقل شود تا مراتب علمي خود را آنجا کامل نمايد. در سال ???? هـ.ق در حالي که مرحوم ميرزا (ره) ?? سال بيشتر نداشت، به قم منتقل مي شوند و در درس آيت الله سيد محمد حجت کوه کمري(ره) چهار سال، اصول و فقه حاضر مي شوند و درس آيت الله رضي زنوزي تبريزي(ره) چهار سال، اصول و فقه حاضر مي شوند و چهار سال، درس فقه در نزد مرحوم آيت الله خراساني(ره) تلمذ مي کند و در طول سکونت در قم که نه سال طول کشيد در دروس فقه استاد الفقهاء و المجتهدين آيت الله بروجردي(ره) اصول و فقه حاضر مي شود که عمده استفاده ايشان از سيد بروجردي(ره) بوده است که مورد توجه ايشان قرار مي گيرند و به خاطر تسلط و استعداد علمي، ايشان را جزء ممتحنين حوزه قرار مي دهد.

کرسي درس مرحوم ميرزا (ره) در قم از رونق خاصي برخوردار بود. درس ايشان زبانزد طلاب بود و مسجد نو ـ روبروي شيخان ـ مملو از طلاب مي شد و به قول آيت الله شيخ يحيي انصاري شيرازي(حفظه الله)، درس مرحوم ميرزا (ره) به قدري شيرين و با محتوا بود که هنوز حلاوت آن درس را احساس مي کنم و آن گونه درس را بعدها نيافتيم.

مرحوم ميرزا(ره) مي فرمودند: ما در حوزه قم بوديم و آوازه حوزه نجف را مي شنيديم. خيلي در حسرت نجف مي سوختم، ولکن راهي براي هجرت به آن ديار نمي يافتم. هميشه در اين فکر بودم که آيا مي شود روزي ما هم موفق شويم حوزه نجف را درک کنيم و در جوار مرقد مطهر اميرالمؤمنين و اباعبدالله الحسين(عليهما السلام) ادامه تحصيل دهم. اين آرزو موجب شده بود که توسل فراوان داشته باشم تا آنکه خداوند متعال حاجت من را برآورده کرد و در يک جلسه علمي که داشتيم خدا عنايت کرد و اسباب مهيا شد و موفق به هجرت به نجف شدم.

خصوصيات آن جلسه به نقل از مرحوم ميرزا(ره) اينگونه است که ايشان فرمودند: بعضي تجار تبريزي، از تهران يا تبريز به قم مي آمدند و طلاب آذربايجاني را به ميهماني دعوت مي کردند. يک روز حاج يعقوب اپکچي(ره) از تجّار متدّين تبريز ساکن در تهران به قم آمده بود و طلاب را دعوت کرد. من هم در آن جمع بودم. در آن جمع عده زيادي از علماء که بعضي از آنان از مراجع بودند، حضور داشتند. آن زمان من هم يک طلبه جوان بودم. در آن جلسه مسأله علمي مطرح شد که در اطراف اين موضوع طلاب بحث کردند، که من وارد بحث شده و گفتم جواب مسئله اين نيست که مي گوييد، بلکه جواب اين است.

نخسـت بعضي طلاب از اينکه من وارد بحث شدم خوششان نيامد، لکن کم کم بعضي از فضلاء جلسه حرف مرا تأييد کردند و اين موجب شد که ميزبان توجه خاصي به من کند. خود را به من رساند و گفت: وقتي آقايان رفتند شما بمان با تو کار دارم. بعد از رفتن کليه افراد حاج يعقوب(ره) به نزد من آمد و گفت: ماشاءالله مسلط هستي. دوست دارم اگر حاجتي داري برايت برآورده کنم.

مرحوم ميرزا (ره) گفتند: ما که دنبال حوائج دنيا نمي گشتيم و فقط به درس و بحث مشغول بوديم، به او گفتم سالها است آرزو دارم حوزه نجف را ببينم و در آنجا تحصيل کنم، لکن امکانات و خرجي راه و استقرار در نجف را ندارم. مرحوم ميرزا (ره) مي گويد: اين تاجر به من قول داد کارهايم را انجام دهد و در مدت سه روز ضمـن تهيه گذرنامه تمام ما يحتاج راه را تهيه کرد. من به عنايت اهل بيت (عليهم السلام) به نجف اشرف سفر کردم و تا وقتي نجف بودم اين تاجر متدين گاهي به من عنايت داشت و حتي بعد از بازگشت از نجف محبتهاي فراواني کرد و هر چند وقت يک بار به ديدنم مي آمد، خدا رحمتش کند خيلي خدمت کرد. الان در قبرستان ابو حسين قم مدفون مي باشد. خداوند به واسطه اين تاجر خير انديش امور ما را مرتب و تأمين نمود.

تاريخ دقيق هجرت مرحوم ميرزا (ره) به نجف اشرف سال 1371 هـ . ق است. حجت الاسلام سيد علي مرعشي در خصوص فضل مرحوم ميرزا (ره) مي گفتند: مرحوم ميرزا (ره) از نجف به کربلاء با ماشين چوبي که آن زمان بود مي رفتند و در ماشين جدّ ما آيت الله سيد محمد مرعشي (ره) حضور داشت. عده اي از طلاب هم بودند در بين راه بعضي عوام مسائلي را از طلاب مي پرسند که سؤال و جواب رد و بدل مي شود که مرحوم ميرزا (ره) با اشکال به جواب بعضي مسائل، جواب صحيح را مي دهد.

سيد علي مرعشي مي گويد: مرحوم ميرزا (ره) مورد توجه جدّ ما قرار مي گيرد و آدرس حجره او را گرفته و بعد از چند روز به حجره مرحوم ميرزا(ره) رفته و مبلغي را هديه مي کند. من هم از کربلاء آمده بودم و تعدادي عباء آورده بودم که يکي را همان آنجا به ميرزا (ره) تقديم کرديم. جدّ ما از تسلط مرحوم ميرزا (ره) بسيار مسرور شده بود و لذا ميرزا (ره) را مورد عنايت خود قرار داد.

يکي از ويژگيهايي مرحوم ميرزا (ره) در نجف اشرف، که تمام فضلاي نجف آن را به کرات مشاهده کردند و به آن شهادت مي دهند، توسل و ولاء مرحوم ميرزا (ره) بود که علاوه بر جدّيت در درس و غرق در مسائل علمي، همواره توسل به درگاه اهل بيت(عليهم السلام) را از ياد نمي برد و در انجام اين کار زبانزد بود. فاضل محترم حجت الاسلام  محمد علي مظاهري مي گويد: توفيق يافتم با تعدادي از دوستان در سال 1384ش به زيارت عتبات مقدسه نجف اشرف سفر نمايم و سعادت ياري کرد خدمت آيت الله سيستاني(دام ظله) رسيدم در آنجا ضمن رساندن سلام مخصوص مرحوم ميرزا (ره) به ايشان، در خصوص شخصيت مرحوم ميرزا (ره) صحبت شد، آيت الله سيستاني(حفظه الله) فرمودند: ميرزاي تبريزي از وقتي که نجف اشرف بود ولاي عجيبي داشتند و محب سر سخت اهل بيت (عليهم السلام) بودند.

مرحوم ميرزا (ره) هر روز به حرم مطهر مشرف مي شدند و در کنار ضريح امير المؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) و با اخلاص و تواضع مي ايستادند و با اشکي که در چشم ايشان حلقه مي زد، امام(عليه السلام) را زيارت مي کردند و بارها و بارها مشاهده شد که قبل يا بعد از درس، جهت موفقيت و مددجويي به کنار ضريح مبارک امام(عليه السلام) مي رفتند و با شوق و ذوق فراوان زمزمه مي کرد. در هنگام زيارت، واقعاً از خود بي خود مي شدند و شايد همان پيوند قوي بود که موجب شد بعد از رحلت ايشان اين خواب مشاهده شود.

حجت الاسلام سيد منير خباز مي گويد: يکي از سادات با معرفت مرا ديد و اين قضيه را نقل کرد که مرحوم ميرزا (ره) را در خواب ديدم و گفتم: آقا خوشا به حالتان! چه تشييع جنازه باشکوهي شد. چه مراسم با معنويتي برايتان برگزار گرديد. آن سيد مي گويد: در عالم خواب به مرحوم ميرزا(ره) گفتم شما اين عظمت را مشاهده کرديد؟ مرحوم ميرزا(ره) فرمودند: از زماني که روح از بدنم جدا شد در محضر مولي اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب(عليه السلام) در حال گفتگو و درد دل بودم و متوجه مراسم نشدم و الآن از آن ملاقات فارغ شدم.

ايشان بارها و بارها به طلاب ـ به خصوص طلاب جوان ـ مي فرمودند که از توسل به ائمه(عليهم السلام) غافل نباشيد که اگر آن ها بخواهند همه کارها درست خواهد شد و شما نگران عدم توفيق نباشيد. توسل کنيد، آنان شما را کمک خواهند کرد. موفقيت مرحوم ميرزا(ره)در گرو آن توسلات و شب زنده داريها بود که در دوران جواني، آن هم در سن کم، نيمه شب وضو مي ساخت و با تمام تواضع و فروتني راز و نياز مي کرد. معروف است که خواب شب لذت بخش است ليکن مرحوم ميرزا(ره) با ترک خواب نيمه شب، عاشقانه در مقابل پروردگار زانو مي زد و نيمه شب راز و نياز مي کرد.

هم معاصرين معظم له مي گويند: همواره مرحوم ميرزا(ره) در حال مطالعه بودند و هيچگاه در جلسات و مهمانيها شرکت نمي کردند، بلکه وقتشان چه در دوره قم يا در نجف اشرف منحصراً صرف امور علمي مي گشت. خود ايشان گاهي مي فرمودند: من چهل سال است که معناي تعطيلي را نفهميده ام.

اين مرجع عاليقدر با وجود کهولت سن نيز حاضرنبودند لحظه اي را هدر دهند و تمام ساعات عمرشان را وقف تلاش علمي مي کردند، همانگونه که در نجف اشرف از رفتن به هر گونه مجلس و برنامه اي خودداري مي کردند و حتي بعد از درس روز چهارشنبه، گاهي تا شنبه ازمنزل خارج نمي شدند و مشغول نوشتن و تحقيق بودند.

نظم، تواضع و فروتني شديد، بي توجهي به ظواهر دنيوي، خضوع و خشوع در عبادت از ديگر خصوصيات اخلاقي برجسته مرحوم ميرزا(ره) بود. مرحوم ميرزا(ره) هنگام ورود به نجف در درسهاي گوناگوني حضور يافت، ليکن در نهايت پايبند درس مرحوم آيت الله العظمي خوئي(ره) گرديد و به تدريج از چهره هاي شاخص درس اين استاد بزرگوار و عظيم الشأن گرديده و مورد توجه ويژه ايشان قرار گرفت.

معروف است که در آغاز حاضر شدن مرحوم ميرزا(ره) در درس آيت الله خوئي(ره)، سيد(ره) از مرحوم آيت الله محمد علي توحيدي(ره) سؤال مي کند که اين شخص کيست. شيخ توحيدي(ره) مي گويد: اين جواد است. اهل تبريز، سيد خوئي(ره) مي گويد: اين شخص آينده بسيار درخشاني دارد و کم کم موجب مي شود که سيد خوئي(ره) ايشان را به شوراي استفتاء خود دعوت کند و در آن زمان در شوراي استفتاء آيت الله خوئي(ره) آيات عظام شيخ وحيد خراساني، سيد علي سيستاني، سيد محمد باقر صدر، شيخ مجتبي لنکراني، شيخ صدر بادکوبي و شيخ علي اصغر احمدي شاهرودي شرکت مي کردند.

مرحوم ميرزا(ره) نه سال درس آيت الله خوئي(ره) شرکت کرده و بيش از بيست سال در شوراي استفتاء ايشان حاضر مي شدند. مرحوم ميرزا(ره) را مي تواني يکي از شاگردان برجسته و مبرز مرحوم آيت الله خوئي(ره) دانست که هميشه مورد عنايت و توجه خاص استاد بود و دراغلب جلسات علمي خصوصي استادشان نيز شرکت مي نمود و دربحثها و درسها با طرح اشکالات و مطرح کردن بحثهاي علمي بر هر چه پربار شدن محفل علمي مي افزودند. مرحوم ميرزا(ره) طرف مشورت آيت الله خوئي(ره) بود و در مسافرتها مرحوم ميرزا (ره) را همراه مي بردند.

حجت الاسلام  ناصري مي گويد: فضلاء مشهد از آيت الله خوئي(ره) سوالاتي داشتند که من هنگامي که از ايران به عراق باز مي گشتم موظف شدم جوابها را تهيه و به آنها ابلاغ کنم. روي اين اساس خدمت آيت الله خوئي(ره) رسيدم و مسائل را مطرح کردم. ايشان(ره) به من گفت: آقاي ناصري اين سوالها را از ميرزا جواد بپرس و هر چه بگويد مورد قبول من است و هر چه بي جواب ماند پيش من بياور. شيخ ناصري مي گويد خدمت مرحوم ميرزا (ره) رسيدم و تمام مسائل را مطرح کردم. ايشان بدون هيچ مکثي تمام جوابها را دادند و ديگر نياز به رفتن پيش سيد(ره) نشد. واقعا مرحوم ميرزا(ره) مسلط بود و هر سوالي را مطرح مي کردم فورا جواب آن را مي دادند.

استاد علاوه بر تدريس و تحقيق در حوزه علميه نجف، از امر تبليغ احکام و مسائل ديني مردم نيز غافل نبود و در ايام تبليغي و فرصتهاي مناسب به نقاط نيازمند تبليغ، مسافرت مي کرد و به تبليغ احکام الله مي پرداخت و از آنجا که گفتارشان با عمل آميخته بوده است، اين تلاشها اثر بسيار مطلوبي را به جاي مي گذاشت که مي توان گفت ناشي از اخلاق و روش برخورد ايشان با مردم است. تکميل پايگذاري تشيع در منطقه کرکوک عراق را مي توان از مهم ترين موفقيتهاي تبليغي ايشان به حساب آورد، به طوري که اکثر مردم آن مناطق به واسطه آشنايي با ايشان به مکتب غني اهل بيت (عليهم السلام) روي آوردند و تاکنون پيرمردان آن منطقه ايشان را ياد دارند و بعضي از آنان با تحمل تمام مشقات سفر براي ديدار ايشان(ره) از عراق به قم مي آمدند.

ساکين منظقه بشير، تسعين و طوز خرماتو عراق همه علوي بودند و آيت الله سيد ابوالحسن اصفهاني(ره)، حجت الاسلام  شيخ عبدالحسين بشيري(ره) (پدر خانواده مرحوم ميرزا (ره)) را به آن مناطق ارسال مي کند و عمده تردد او در منطقه بشير بوده، شيخ عبدالحسين(ره) موفق مي شود تحولي در منطقه ايجاد کند و مردم را به تشيع بکشاند که مرحوم ميرزا(ره) در ادامه تلاش شيخ بشيري (ره) تحولـي عظيم در منطقه ايجـاد مي کند و تمام آن منطقه شيعه مي گردند و تشيع در آن منـاطق مرهون تلاشهاي حجت الاسلام و المسلمين شيخ عبـد الحسين بشيري (ره) و فقيه راحل مرحوم ميرزا (ره) است.

بعد از گذشت مدتي بعضي از شاگردان مرحوم ميرزا (ره) که خود به درس خارج رسيده بودند، از ايشان مي خواهند که به تدريس خارج پرداخته تا بتوانند طلاب از وجود ايشان استفاده کامل نمايند. ايشان درس خارج را در مسجد عمران شروع مي نمايد، تدريسي که سالها ادامه يافت تا آن که ماموران رژيم بعث عراق درشب جمعه سال ????ش با يورش به حوزه نجف اشرف فضلاء و طلاب را دستگير کرده و از جمله مرحوم ميرزا (ره) را در راه بازگشت از کربلاء به نجـف دستگير و در زندان (خان النصف) که در ميان راه کربلاء و نجف قرار داشت زنداني مي کنند. دستگيري فضلاء و طلاب نيم ساعت به غروب آفتاب شب جمعه شروع و مرحوم ميرزا(ره) شب هنگام دستگير مي شود. رژيم بعث هر طلبه اي را در خيابان و معابر عمومي مشاهده مي کرد او را دستگير و روانه قرارگاههاي ارتش مي نمود.

بعد از دو روز مرحوم ميرزا (ره) از زندان آزاد مي گردد و دولت بعث به او يک هفته وقت مي دهد که خاک عراق را ترک کند. روحيه مرحوم ميرزا (ره) بعد از قضيه زندان خان النصف بسيار تغيير کرده بود و برخورد تحقير آميز رژيم بعث سخت بر ايشان اثر گذاشت بود، لذا تصميم گرفتند به هر نحو ممکن خاک عراق را ترک کند.

حجت الاسلام  سيد علي مرعشي به نقل از پدر بزرگوارشان آيت الله سيد جعفر مرعشي(ره) مي گويد: آيت الله خوئي(ره)، ميرزا (ره) را به نهار دعوت مي کند و مي گويد: ميرزا بمان شايد بتوان کاري کرد، لکن ميرزا (ره) مي گفت نه من تصميم گرفته ام بروم و بر رفتن اصرار داشت. مرحوم ميرزا(ره) مي گفت من استخاره گرفته ام و استخاره بسيار خوب آمده.

از اين رو ميرزا(ره) در فاصله کوتاهي زندگي خود را جمع نموده و به سمت ايران حرکت کردند و هنگامي که به مرز عراق رسيدند، خبر لغو حکم تبعيد ايشان رسيد، ليکن ميرزا (ره) قبول نکردند و به سمت خاک ايران حرکت کردند. از آنجا که مرحوم ميرزا (ره) وزنه علمي در حوزه نجف حساب مي شد و حـوزه نجف به وجود ايشان افتخار مي کرد، بعضي آقايان از رفتن مرحوم ميرزا(ره) گله مند شدند و از بزرگان خواستند که ميرزا را منصرف کنند.

حجت الاسلام  سيد جواد گلپايگاني مي گويد: آيت الله خوئي(ره) شخصي را مامور مي کند که به دنبال ميرزا(ره) برود و او را قانع کند برگردد. در نيمه راه به ايشان مي رسد، لکن ميرزا(ره) به بازگشت راضي نمي شود. مرحوم ميرزا(ره) در قم مستقر مي شوند و کم کم خبر حضور مرحوم ميرزا(ره) در قم منتشر مي شود و طلاب کم کم در اطراف مرحوم ميرزا (ره) جمع شدند. حتي بعضي از شاگردان مرحوم ميرزا (ره) از نجف به قم آمدند.

مرحوم ميرزا (ره) در آغاز درس خارج خود را در مسجد کوچکي که روبروي مسجد فاطميه (گذرخان) بود شروع مي کنند، لکن بعداز يک هفته به خاطر استقبال طلاب به مسجد عشقعلي منتقل مي شود و بعد از مدتي جاي آن مسجد هم کفاف نمي کند و به حسينه ارک منتقل مي شود و بعداز مدتي حسينه ارک هم پاسخگوي فضلائي که در درس فقه شرکت مي کردند نمي باشد لذا درس فقه به مسجد اعظم منتقل مي شود. تدريس ايشان از هنگام ورود به قم درسال 1355ش تا شوال سال 1427ق مطابق با آذر 1385ش ادامه يافت.

مرحوم ميرزا (ره) در سالهاي حضور در قم مقيد به درس بودند و کمتر درس خود را تعطيل مي کردند و حتي ايشان وقتي روزها از درس فقه فارغ مي شدند، يک درس فقه ديگر در بيت داشتند که بعدها به خاطر کثرت استفتاءات به جلسه استفتاء تبديل شد.

حجت الاسلام  حسين شوپائي مي گويد: از امتيازات علمي مرحوم ميرزا (ره)، طريقه تدريس ايشان بود. بناي ايشان در درس بر اين بود که به مطالب اصلي و اساسي بحث اهتمام داده شود، يعني نکات مهم و کليدي بحث عنوان شده و تعميق لازم در آن صورت بگيرد و نکات فرعي و جانبي به فهم شاگرد و تلاش او سپرده شود. روي اين حساب درس هاي استاد چه در فقه و چه در اصول دو جهت عمق و اختصار را جمع کرده بود. از يک طرف از تفصيل و اطناب خالي بود و از طرف ديگر عميق بود؛ چون مطالب اصلي و کليدي را به شاگرد تلقين مي کرد و با تسلّطي که حضرت ايشان در مباحث داشت، مطالب ارائه شده در درس از قوت و استحکام بالايي برخوردار بود.

از امتيازات مرحوم ميرزا(ره) اين بود که بر کل ابواب فقه احاطه داشت و در بررسي مسائل و استنباط احکام از ادله و منابع وارده در ابواب ديگر غافل نبود و در مواقع متعدد به اين ارتباط اشاره مي فرمود و شاگردان را از آن مطلع مي ساختند. در اصول نيز اين جهت اهميت دارد و ارتباط مسائل با همديگر از نکات قابل توجه مي باشد. رعايت اين جهت و نيز تطبيق مسائل اصول بر فروع فقهي و کاربردي کردن آن از امتيازات و ويژگي هاي درس اصول استاد(ره) بود و شاگرد در اين درس، جايگاه استفاده از اين قواعد و تطبيق آن بر فروع را در قالب نمونه هاي متعدد، به صورت تمرين ارائه مي داد.

ميرزا(ره) غير از چهار سال آخر عمرشان که در بيماري بسر مي بردند، به تدريس منظم دروس اصول و فقه اشتغال داشتند و در طول حضور مرحوم ميرزا(ره) در قم حتي در ايام جنگ و بمباران مشاهده نشد که درس ايشان تعطيل شود. با عشق همچون شمع مي سوختند تا طلابي مفيد و فاضل تربيت نمايند که بحمدلله در اين کار موفق شدند و امروز شاگردان آن عالم فرزانه سکان دار سطوح عالي حوزه مي باشند.

حجت الاسلام شيخ رضا انصاري مي گويد: روزي در دروان جنگ در بين درس استاد در حسينيه ارک، آژيرهاي خطر به صدا در آمد که نشان از حمله هوايي دشمن بود. در اين هنگام در ميان ترس و وحشت، ناگاه صداي انفجار به گوش رسيد به طوري که تمام حسينيه را لرزاند و خاک فراواني از سقف بر روي طلاب فرو ريخت، پس از آرام شدن وضع بار ديگر مرحوم استاد(ره) پس از اطمينان از سلامت طلاب درس را طبق روال معمول ادامه دادند.

روحش شاد و راهش پر رهرو باد که واقعا ايشان با فداکاريهايي که انجام دادند، علاوه بر تحول در سطح علمي حوزه، مدافع راستين ولايت بودند و جاي خالي ايشان به وضوح حس مي شود. انا لله و انا اليه راجعون.
«رَحْمَة اللّهِ عَلَيْه رَحْمَة واسِعَة وَحَشَرهُ اللّه مَعَ النَّبِّي الْمُصْطَفي وَآلِهِ الطّاهِرِين الاَْطْيَبِين صَلَواتُ اللّهِ عَلَيْهِم اَجْمَعِين وَالْحَمْدُللّه رَبّ الْعالَمِين.»

 

 

 

 

 

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: