۰

ملک سلمان زیر بار سنگین مشکلات عربستان

کد خبر: ۱۰۸۱۴۳
۰۹:۳۷ - ۲۵ آذر ۱۳۹۴
به گزارش «شیعه نیوز»، پادشاهان عربستان سعودی زمانی که به این مقام می رسند، بیش از آن که باید برای این پست پیر و فرتوت محسوب می شوند. عبداله بن عبدالعزیز در حالی بر تخت پادشاهی نشست که ۷۹ سال از عمرش می گذشت و برادر ناتنی و جانشینش یعنی سلمان بن عبدالعزیز آل سعود نیز ژانویه گذشته و در همین سن و سال به تاج و تخت رسید. آغاز پادشاهی سلمان در زمانی که از سرعت تغییر و تحولات جهانی کاسته شده بود چندان توجهی را جلب نمی کرد اما امروزه کشور عربستان سعودی در داخل و خارج با چالش ها روبروست که اگر هر چه زودتر برای آن فکری نشود می تواند موجودیت این کشور و نظام آن را با خطراتی جدی مواجه کند.

امروزه در شمال و جنوب این پادشاهی یعنی در سوریه و یمن غوغای جنگ نفس ها را می برد و در شرق هژمونی ایران، خواب و خوراک را بر حاکمان سعودی حرام کرده است. خطرات داخلی و خارجی ناشی از گروه های تروریستی که بخشی از آنها دست پرورده ریاض محسوب می شوند، امنیت عربستان را با تردید مواجه می کند و افزون بر آن دیگر نمی توان از این کشور به عنوان سرزمینی آکنده از رفاه و ثروت یاد کرد زیرا با کاهش شدید قیمت های نفت که البته مسبب آن نیز خود عربستان است، بودجه این بزرگترین تولیدکننده نفت جهان با مشکل روبرو شده و کسری بودجه های کمرشکنی در انتظار این کشور خواهد بود. بدین ترتیب عربستان در عمل دیگر نمی تواند از نفت ه عنوان یک سلاح استفاده کند.

ملک سلمان در حال حاضر فرتوت و بیمار است. او حداقل یک سکته قلبی را پشت سر گذاشته و در گفت وگوها و مصاحبه ها آشکارا آشفته نشان می دهد و چند دقیقه ای زمان لازم دارد تا بتواند تمرکز خود را به دست آورد. با این حال ملک سلمان همواره و از سال ها پیش از پادشاهی یکی از افراد بانفوذ دربار عربستان سعودی به شمار می آمد. در سال ۱۹۵۵ و در حالی که بیست ساله بود به فرمانداری زادگاهش ریاض رسید و تا سال ۲۰۱۱ (به استثنای مدتی کوتاه) این سمت را بر عهده داشت. سلمان در آن سال و با وجود آن که تجربه ای در امور نظامی و ارتش نداشت جانشین برادر متوفایش سلطان بن عبدالعزیز آل سعود در وزارت دفاع شد و البته مقام جانشین ولیعهد  نیز به وی رسید و بدین ترتیب سلمان به جایگاه سومین مرد دربار ریاض ارتقا پیدا کرد.

هنگامی که در سال ۱۹۵۵ مهم ترین منصب در ریاض به سلمان سپرده شد، جمعیت این شهر به زحمت از یکصدهزار نفر فراتر می رفت. در آن زمان ریاض شهری واحه مانند و کوچک در وسط کویر بود . اما هنگامی که سلمان در سال ۲۰۱۱ پست فرمانداری ریاض را ترک کرد شمار جمعیت این شهر به بیش از پنج میلیون نفر می رسید و ریاض اکنون شهری و به عبارت بهتر متروپلی مدرن و مهم در جهان عرب به شمار می رود. البته افزایش قیمت نفت در سال ۱۹۷۳ و دلارهای نفتی در این مورد تاثیری فوق العاده داشت.

با این حال سلمان که از تحصیلاتی برخوردار نیست همواره مانند پدرش یعنی عبدالعزیز آل سعود موسس پادشاهی سعودی با خمیره های بدوی خود خوش بود و آن را به همه چیز ترجیح می داد. اما سلمان با وجود این خصیصه با گشاده دستی و سرعت ریاض را آباد کرد و خیابان ها و بزرگراه های مدرن ساخت و مدارس و بیمارستان هایی مجهز برای این شهر تدارک دید. ریاض امروزه به عنوان پایتخت بزرگترین صادرکننده نفت جهان ،شرکت های بزرگی را در خود جای داده است.

سلمان شهر ریاض را بسیار متفاوت از گذشته تحویل داد و امروزه این شهر نه تنها با شهرهایی چون قاهره و بغداد شباهتی ندارد بلکه به شهرهای مدرن و بزرگ آمریکا بیشتر شباهت دارد. پایتخت عربستان سعودی شهری است که برای خودروها و نه برای عابران پیاده طراحی شده است و در این شهر چیزی به نام مکان های عمومی وجود ندارد بلکه پر از مراکز خریدی است که با تاسیسات مدرن تهویه مطبوع خنک می شود و زندگی عمومی در واقع در این مراکز جریان دارد.

خدمات سلمان به عنوان فرماندار ریاض البته فراتر از این بود و زمانی که بسیاری از شاهزاده های سعودی به دلیل اعمال خلاف مورد انتقاد قرار داشتند ، سلمان راه خود را می رفت و از این انتقادها در امان بود. در آن زمان معروف بود که سلمان از یک رهبری خوب در دولت حمایت می کند و منتقد سرسخت تشکیلات ادارای فاسد است. گفته می شد که وی با عدالت در برابر زیردستان خود رفتار می کند، امری که در خانواده سعودی چندان جایی ندارد. و شاید به دلیل همین ویژگی ها بود که در سال ۲۰۰۷ و پس از آن که ولیعهد وقت یعنی ملک عبداله یک شورای خانوادگی تشکیل داد، سلمان را برای ریاست آن در نظر گرفت. بدین ترتیب سلمان به مهم ترین مرد در جنگ و رقابت های در دربار سعودی با آن هزار شاهزاده اش بدل شد.

اما سلمان به عنوان جانشین ملک عبداله و به عبارت بهتر بر خلاف ملک عبداله هرگز چهره یک پادشاه اصلاح طلب را نداشته و ندارد. او تمایل دارد که بیشتر شخصیتی عمل گرا و مرد قدرتمندی فارغ از ایدئولوژی های موجود خود را نشان دهد. سلمان نیز به مانند دیگر اعضای خانواده آل سعود از قدرت رهبران مذهبی وهابی هراس دارد و تلاش می کند که به جای سرشاخ شدن با مفتی ها از قدرت و نفوذ آنان در جهت تقویت پایه های سلطنت خود استفاده ببرد. اگرچه که سلمان موافق تغییرات اجتماعی است اما همان طور که در سال ۲۰۰۷ روحانیان مرتجع وهابی نشان دادند، هر گونه تغییر ریشه ای می تواند خشم آنان را برانگیزد و آنان نیز این قدرت را دارند که بسیاری از مردم را علیه حاکمان بشورانند. به همین دلیل سلمان ترجیح می دهد برای حفظ حکومت خود همیشه ملاحظه روحانیان وهابی را بکند.

هنگامی که در سال ۲۰۱۵ از ولیعهدی به پادشاهی رسید اما حساب های کهنه را با برادران ناتنی خود به نوعی تسویه کرد و به صورتی تقریبا نامحسوس انتقال قدرت به نوادگان پدرش عبدالعزیز آل سعود را که بیش از شصت سال از مرگش می کذرد کلید زد. امروز ولیعهد اول عربستان محمد بن نایف آل سعود وزیر کشور است که در سال ۵۶ سال دارد. اما جانشین ولیعهد یا ولیعهد دوم فرزند عزیزکرده پادشاه یعنی محمد بن سلمان آل سعود است که فقط ۳۵ سال سن دارد. در همان حال که ولیعهد اول مسوولیت امنیت داخلی را بر عهده دارد، ولیعهد دوم از سوی پادشاه دو وزارتخانه دفاع و اقتصاد را اداره می کند و در چارچوب این دو وزارتخانه به اصطلاح مبسوط الید است و اختیار تام دارد.

شاهزاده محمد به عنوان وزیر دفاع فرماندهی ارتش عربستان را بر عهده داشته و به عنوان رییس شورای عالی تازه تاسیس اقتصاد، خط و خطوط اصلی سیاست های اقتصادی را تعیین می کند و به عنوان دبیرکل کنسرسیوم نفتی آرامکو سیاست های نفتی را دیکته کرده و به عنوان رییس دربار ملاقات های پادشاه را تحت امر خود دارد و هیچ کس نمی تواند بدون اذن محمد با شاه دیدار کند. نهادهای امنیتی اروپایی از شاهزاده محمد به عنوان کسی که همه سر نخ ها را در عربستان در دست دارد یاد می کنند و عقیده دارند که خطاها و تندروی های وی در نهایت ثبات عربستان را با خطرات جدی مواجه خواهد کرد.

با وجود آن که ملک عبداله یک سیاست پان عربی را دنبال می کرد اما سلمان و پسرش محمد تنها به منافع عربستان سعودی فکر می کنند. جنگ در یمن و سوریه برای این دو نفر در حکم به عقب راندن ایران است و سیاست های غلط نفتی آنها در واقع برای ضربه زدن به ایران است و آمریکا هم در این میان نقش یک تماشاگر محض را دارد و دیگر آن متحد همیشگی برای عربستان نیست.

اما این سیاست ها هزینه های زیادی را برای عربستان در پی داشته است. در حال حاضر ذخایر ارزی عربستان به شدت کاهش یافته  زیرا این کشور تنها در جنگ یمن بیش از ۷۰ میلیارد دلار هزینه کرده است و این رقم در واقع یک دهم ذخایر ارزی رسمی ریاض به شمار می آید. کارشناسان غربی و برخی مشاوران داخلی همواره از لزوم اصلاحات فوری و ریشه ای برای تداوم ثبات در این کشور می گویند اما ظاهرا این نصیحت ها اثری در ملک سلمان ندارد. و شاید اصولا شانه های او نحیف تر و ضعیف تر از آن است که تحمل بار اصلاحات را داشته باشد.


انتهای پیام/654
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: