۰
حدیث؛

جمله ای که فرشتگان را شگفت‌زده کرد

اى لقمان! آيا مى خواهى كه خداوند، تو را خليفه اى در روى زمين قرار دهد تا در ميان مردم، به حق، داورى كنى؟.
کد خبر: ۱۰۱۶۰۲
۱۱:۰۸ - ۱۵ مهر ۱۳۹۴
پيامبر خدا حضرت محمد مصطفی صلى الله عليه و آله فرمودند: در حقيقت، لقمان، پيامبر نبود؛ ليكن بنده اى بود مصمّم، انديشه مند و با حُسن ظن. خدا را دوست مى‌داشت. پس خدا نيز او را دوست داشت و حكمت را بر او ضمانت كرد. وسط روز، خوابيده بود كه ناگهان به پذيرش خلافت، فرا خوانده شد كه: اى لقمان! آيا مى خواهى كه خداوند، تو را خليفه اى در روى زمين قرار دهد تا در ميان مردم، به حق، داورى كنى؟.

لقمان، بيدار شد و در پاسخ گفت: اگر پروردگارم مرا وادار كند، مى‌پذيرم؛ زيرا مى‌دانم كه اگر با من چنين كند . يارى ام مى نمايد و دانشم مى آموزد و از خطا نگاهم مى دارد. ولى اگر پروردگارم مرا مخيّر سازد، عافيت را مى پذيرم و بلا را نمى پذيرم.

فرشتگانى كه نمى‌ديدشان، با صدايى به او گفتند: اى لقمان! چرا چنين گفتى؟

گفت: زيرا حكمران، در سخت ترين و مشكل ترين مقام، جاى گرفته كه ظلم از هر طرف، بر او احاطه دارد؛ [امكان دارد] خوار شود يا يارى گردد. اگر به صواب داورى كند، اميد است كه نجات يابد و اگر [در داورى] به خطا رود، راه بهشت را به خطا رفته است. هر كس در دنيا حقير و بى مقام باشد ، بهتر از اين است كه صاحب مقام باشد، و هر كس دنيا را در مقابل آخرت بر گزيند، دنيا او را مى آزمايد ؛ ولى به پادشاهىِ آخرت، دست نمى‌يابد.

فرشتگان از زيبايىِ گفتار او، در شگفت شدند.

لقمان، لحظه‌اى خوابيد و سراسر وجودش آكنده از حكمت شد. پس، از خواب بيدار شد و [از آن پس ] حكيمانه سخن گفت.

پس از او، داوود عليه السلام به پذيرش خلافت ، فرا خوانده شد و او آن را پذيرفت و شرط لقمان را مطرح نكرد... . لقمان با دانش و حكمتش، داوود را يارى مى كرد. داوود گفت: «خوشا به حالت ، اى لقمان! به تو حكمت داده شد و بلا از تو دور گرديد ؛ ولى به داوود خلافت داده شد و دچار مصيبت و فتنه گرديد.

 

متن حدیث:

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :حَقّاً لَم يَكُن لُقمانُ نَبِيّاً ، ولكِن كانَ عَبداً صَمصامَةً ، كَثيرَ التَّفَكُّرِ، حَسَنَ الظَّنِ ، أحَبَّ اللّه َ فَأَحَبَّهُ ، وضَمِنَ عَلَيهِ بِالحِكمَةِ ، كانَ نائِماً نِصفَ النَّهارِ إذ جاءَهُ نِداءٌ : يا لُقمانُ، هَل لَكَ أن يَجعَلَكَ اللّه ُ خَليفَةً فِي الأَرضِ تَحكُمُ بَينَ النّاسِ بِالحَقِّ؟ فَانتَبَهَ فَأَجابَ الصَّوتَ ، فَقالَ : إن يُجبِرني حديث رَبّي قَبِلتُ ، فَإِنّي أعلَمُ إن فَعَلَ ذلِكَ بي أعانَني وعَلَّمَني وعَصَمَني ، وإنخَيَّرَني رَبّي قَبِلتُ العافِيَةَ ولمَ أقبَلِ البَلاءَ .

فَقالَتِ المَلائِكَةُ بِصَوتٍ لا يَراهُم: لِمَ يا لُقمانُ؟

قالَ: لِأَنَّ الحاكِمَ بِأَشَدِّ المَنازِلِ وأكدَرِها يَغشاهُ الظُّلمُ مِن كُلِّ مَكانٍ يَنجو ويُعانُ وبِالحَرِيِّ أن يَنجُوَ ، وإن أخطَأَ أخطَأَ طَريقَ الجَنَّةِ ، ومَن يَكُن فِي الدُّنيا ذَليلاً خَيرٌ مِن أن يَكونَ شَريفاً ، ومَن يَختَرِ الدُّنيا عَلَى الآخِرَةِ تَفتِنهُ الدُّنيا ولا يُصيبُ مُلكَ الآخِرَةِ.

فَعَجِبَتِ المَلائِكَةُ مِن حُسنِ مَنطِقِهِ، فَنامَ نَومَةً فَغُطَّ بِالحِكمَةِ غَطّا فَانتَبَهَ فَتَكَلَّمَ بِها ، ثُمَّ نودِيَ داوُدُ بَعدَهُ فَقَبِلَها ولَم يَشتَرِط شَرطَ لُقمانَ . . . وكانَ لُقمان يُؤازِرُهُ بِحِكمَتِهِ حديث وعِلمِهِ ، فَقالَ لَهُ داودُ : طوبى لَكَ يا لُقمانُ ، اُوتيتَ الحِكمَةَ وصُرِفَت عَنكَ البَلِيَّةُ ، واُوتِيَ داوُدُ الخِلافَةَ وَابتُلِيَ بِالرَّزِيَّةِ أوِ الفِتنَةِ.

«مجمع البيان،ج8،ص494 - نوادرالاصول،ج1،ص247- تفسيرالقمي،ج2،ص162»


انتهای پیام/654

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: