سایر زبان ها

شهروند خبرنگار

صفحه نخست

سرویس خانواده شیعه

سرویس شیعه شناسی

دیده بان شیعیان

سرویس عکس

سرویس فیلم

صوت

سردبیر

صفحات داخلی

وحدت گرایی اسلامی در اندیشه شیعه اصولیه

مذهب شیعه مذهب وحدت گرا و اعتدال گرا است . اینکه امامت علی (علیه السلام) و اولادش را ناشی از نص می دانند، این نه دشمنی با ابوبکر و عمر است و نه دشنام و بد گفتن صحابه و تابعین .
کد خبر: ۱۹۶۹۵۵
۱۱:۲۲ - ۲۶ شهريور ۱۳۹۸

شیعه نیوز: مذهب شیعه مذهب وحدت گرا و اعتدال گرا است . اینکه امامت علی (علیه السلام) و اولادش را ناشی از نص می دانند، این نه دشمنی با ابوبکر و عمر است و نه دشنام و بد گفتن صحابه و تابعین . بنابراین لازمه مذهب شیعه این نیست که در حق صحابه دشمنی ورزیده شود. دیدگاه منطقی، منصفانه و هم گرایانه شیعه اصولیه، بدون شک، در جریان تقریب مذاهب اسلامی راهکشا بوده و از سوی این مذهب هیچ مانعی در این را وجود ندارد.

 

الگویی از جریان اعتدالی شیعه با تکیه بر کتاب «النقض عبدالجلیل قزوینی رازی»

ادیان ابراهیمی، در سیر تاریخی پیدایش و شکوفایی شان، می توانند در سه مرحله طبقه بندی شوند:

نبوت های خانوادگی، که پیامبری حضرت آدم، نوح، ابراهیم و… را تا پیش از حضرت موسی شامل می شود؛
نبوت های قومی که پیامبران بنی اسرائیل را در بر می گیرد؛
نبوت های جهانی، که مسیحیت و اسلام، با گذر از قومیت اسرائیلی و عربی، به سرحد آن رسیدند.۱

دین اسلام با تنوع پذیری بسیار و برخورداری از جاذبه های انسانی و جهانی، و نه صرفا قومی و نژادی، زمینه مناسبی برای ایجاد هم گرایی در میان پیروان خویش دارد؛ همان گونه که توماس آرنولد به موارد متعددی از این جاذبه ها توجه کرده است.۲ بنابراین، هرچند این دین نیز به طور طبیعی، شاهد تقسیمات و تفرقه های بسیار بوده است، همواره عناصر هم گرایی را در خویش حفظ کرده است.

وحدت اسلامی، امروزه در برابر دو خطر بزرگ قرار دارد:

رویکردهای سکولار و لائیک، که در جوامع اسلامی، در مسیر ایجاد وحدتی جهانی یا قومی در برابر وحدت اسلام گام برمی دارند. احزاب ملی گرا و تمایلات جهانی سازی در قلمرو گسترده جهان اسلام، به رغم افت و خیز بسیار، هنوز رونق قابل توجهی داشته و مانع بزرگی در برابر ایجاد و بازسازی وحدت اسلامی به شمار می روند.
رویکردهای فروکاهنده وحدت اسلامی به وحدت طایفه ای و مذهبی، که نمود روشن آن در گرایش های افراطی سلفی گری در میان اهل سنت، و غلو شیعی گری در جوامع بسته شیعی و برخی عوام شیعی به چشم می خورد.

در این میان، سه گونه مختلف از جریان های وحدت گرایانه در تاریخ جهان اسلام قابل شناسایی است:

نگاه تاکتیکی و سیاسی به مقوله وحدت

حاکمان و سیاستمداران معمولاً به هنگام رویارویی با دشمنان خارجی یا بحران های اجتماعی به مقوله وحدت می اندیشیدند. این وحدت تنها تا زمانی که منافع داعیه داران آن را برآورده سازد، استمرار می یابد و هرگز به صورت یک جریان اصیل اجتماعی و فرهنگی رخ نمی نماید. سیاست های وحدت گرایانه سلجوقیان،۳ تلاش های سلطان سلیم و سپس عبدالمجید عثمانی،۴ دعوت تقریب نادرشاه افشار۵ و… نمونه های روشنی از این قبیل هم گرایی ها هستند.

رویکرد عقیدتی و مبتنی بر پایه های کلامی

این رویکرد از سوی مجامع علمی و حوزه های فرهنگی مذاهب مختلف مورد توجه قرار می گیرد. البته عوامل اجتماعی و سیاسی نیز در شکل گیری و تقویت این رویکرد بی تأثیر نیست و در دوره های مختلف اسلامی، جریان های اصلاح طلب و با رویکرد بیشتر عقل گرایانه، نمایندگان این رویکرد هستند. سید مرتضی با تلاش برای به رسمیت شناساندن مذهب جعفری به عنوان مذهب پنجم۶، شخصیت مورد نظر این نوشتار در تألیف کتاب نقض، و سید جمال الدین اسدآبادی۷ و شیخ محمود شلتوت،۸ در دوره جدید، نمونه های بارزی از این جریان هستند.

بینش عرفانی به دین و مذهب

بسیاری از عارفان مسلمان با صرف نظر کردن از اختلافات عقیدتی و فقهی مذاهب، و حتی گاه ادیان، در مسیر اعتقاد به نوعی تکثرگرایی دینی گام برداشته اند و گونه ای وحدت را در این سیر نشانه گرفته اند. این شعر معروف ابن عربی:

لقد صار قلبی قابلاً لکل صوره

فمرعی لغزلان و دیر لرهبان

و بیت لاوثان و کعبه طائف

و الواح تورات و مصحف قرآن

ادین بدین الحب أنی توجهت

رکائبه فالحب دینی و ایمانی۹

و داستان معروف «انگور و عنب و اُزوم»۱۰ در اشعار مولوی، نمونه های روشنی از این بینش هستند.

در حوزه تشیع، نمونه های فراوانی از حفظ و تقویت وحدت اسلامی، در سیره امامان شیعه به چشم می خورد. صرف نظر کردن امام علی علیه السلام از حق خلافت در جریان سقیفه و شورا، و تن دادن به جریان حکمیت به رغم اعتقاد به حقانیت موضع خویش؛ کناره گیری امام حسن علیه السلام از منصب خلافت، که آن را حق شرعی و عرفی خویش می دید؛ مبارزه اسلام محورانه امام حسین علیه السلام که شعارهای اساسی آن را دعوت به آموزه های اساسی دین تشکیل می داد و از آثار تمذهب و فرقه گرایی تهی بود؛ عدم دخالت امامان بعدی در جناح بندی های سیاسی و تأکید آنان در اندماج شیعیان در جماعت مسلمانان در عین حفظ کلیت شیعی، که در عباراتی همچون «اقرؤوا کما یقرأ الناس»۱۱ در عرصه قرائت قرآن نمود یافته است و… همگی تأییدی بر این ادعا می باشند. در این بحث، با صرف نظر از جنبه های کلامی مسئله، درصدد معرفی دیدگاه وحدت گرایانه شیعه اصولیه، با تأکید بر کتاب نقض عبدالجلیل قزوینی رازی، از شخصیت های بارز این جریان برآمده ایم؛ جریانی که در اثر عوامل مختلفی در سده های بعد، استمرار چندانی در حوزه های علمی شیعیان نیافت و در نتیجه، در میان شیعیان آشنایی چندانی با آن به چشم نمی خورد. کتاب ارزشمند بعض مثالب النواصب فی نقض بعض فضائح الروافض، معروف به کتاب نقض گنجینه ای گران بها از ادبیات، تاریخ، کلام، فرق، حدیث، انساب، رجال و جغرافیای سیاسی مذهبی ایران است که تنها گزارش هایی از آن در مجالس المؤمنین سید نورالدین شوشتری در دسترس بود؛ تا آن که نسخه ای از آن با تلاش مرحوم قزوینی و مرحوم اقبال آشتیانی یافت شد و با زحمات طاقت فرسای محدث اُرموی، نسخه های دیگری از آن به دست آمد و تصحیح و منقّح گشت. همچنین وی در دو جلد تعلیقات خویش بر این کتاب، توضیحات و تکمله های ارزشمندی بر مباحث آن افزوده است.

داستان تألیف کتاب، به تقریر نویسنده آن، از این قرار بوده است: «در ماه ربیع ۵۵۶ به ما نقل افتاد که کتابی به هم آورده اند «بعض فضائح الروافض» و در محافل بر طریق تشنیع خوانند… دوستی مخلص نسختی از آن را به امیر سید رئیس کبیر جمال الدین علی بن شمس الدین حسینی، که رئیس شیعه است، برد و او مطالعه کرد به استقصای تمام و پیش برادرِ مهترم، اوحدالدین حسینی، مفتی و پیر طایفه، فرستاد و از من پوشیده داشتند؛ از خوف آن که مبادا در جواب و نقض آن تعجیلی کنم. مدتی دراز شد که من طالب آن نسخه، و خود ندانستم که گروهی از علمای هر طایفه، به استقصای تمام، تفحص اوراق آن نموده اند و استبعاد و تعجب نموده اند که اصول و فروع مذاهب بر علما و فضلا پوشیده نباشد و شتم و لعن و زور و بهتان، در کتب، معتاد و معهود نبوده است بی دلیل و الزام. و در اثنای آن، مؤلف حوالاتی و اشاراتی به متقدمان امامیه اصولیه کرده که بهری از آن مذهب غلاه و اخباریه و حشویه است علی اختلاف آرائهم، و نفی و تبرا از آن و از ایشان در کتب اصولیان اثناعشریه ظاهر است و بعض خود وضع و تمویه، که مذهب کسی نبوه و سه نسخت کرده، یکی به خزانه امیرک معروف و دیگری مصنف می دارد و در خفیه بر عوام الناس می خواند و نسخی از آن نقل کرده به قزوین، که هرگز علمای منصف بدان مقام نکنند مگر سبب تهییج عوام الناس و آلت پای خوانان و دست آویز فتانان».۱۲

مؤلف کتاب نقض در دوره پایانی حکومت سلجوقیان می زیسته و کتاب خود را در نیمه قرن ششم (حدود ۵۶۰ ه ق.) نگاشته است. او از سوی بیشتر سیره نویسان، فهرست نویسان و علمای بزرگ شیعه، همچون منتجب الدین رازی در الفهرست، قاضی نوراللّه شوشتری در مجالس المؤمنین، افندی در ریاض العلماء، مجلسی در بحارالانوار، محقق تهرانی در الذریعه و سید محسن امین عاملی در اعیان الشیعه، توثیق و تجلیل شده است.۱۳

در دوره حیات او، جامعه اسلامی شاهد تهاجم های متعددی از شرق و غرب جهان اسلام بوده است. هجوم صلیبیان از غرب و حملات پیاپی ترکان از شرق، ثبات و آرامش را از جامعه اسلام ربوده بود. نهاد خلافت، به عنوان نماد وحدت سیاسی مسلمانان، عملاً فروپاشیده و غیر از تفکیک سلطنت از خلافت، سه دستگاه خلیفه گری (عباسیان بغداد، فاطمیان مصر و امویان اندلس) در گستره جهان اسلام حضور داشتند. از سوی دیگر، قوم ایرانی اسلامی از هم فروپاشیده و جبهه بندی های مذهبی شهرهای ایران، این کشور را به صحنه کشاکش شدید مذهبی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی تبدیل کرده بود که البته سیاست خشونت مذهبی غزنویان، در این وضعیت بی تأثیر نبود. قم، کاشان، کرج، ساری، نیشابور، سبزوار و ورامین در اختیار شیعیان، و قزوین، اصفهان، همدان، گلپایگان و خوزستان در اختیار اهل سنت قرار داشت.۱۴

مقدس نیز در احسن التقاسیم از تعدد و تشتت مذاهب و فرق، در شهرهای ایران خبر داده است.۱۵ در چنین فضایی و با توجه به روابط خشونت آمیز دیرین میان اهل سنت و شیعیان، به طور طبیعی احساس نیاز به رفع تخاصم را در میان عقلا پدید می آورد. بر همین اساس، سلجوقیان به رغم تعصب مذهبی، به اقتضای سیاست حکومت داری، از استمرار این روند ناخشنود بودند و شواهدی تاریخی بر تمایل آنان به ایجاد نوعی هم گرایی اسلامی وجود دارد که البته در این میان، نقش خواجه نظام الملک طوسی، در دوره وزارت سی ساله خویش، بسیار مؤثر بوده است.

قلمرو گسترده تحت نفوذ سلجوقیان و حمایت و پشتیبانی آنان از مذاهب فراگیر اهل سنت، مبارزه شدید با اقلیت های طاغی، چون اسماعیلیان، تأسیس سازمان اطلاع رسانی واحد به نام «برید» برای زیر نظر داشتن مستقیم امور کشور و نیز تأسیس مدارس زنجیره ای نظامیه، که نوع خاصی از تفکر اسلامی را در نقاط مختلف جهان اسلام ترویج می کردند، زمینه های اصلی وحدت گرایی را فراهم آورده بود.۱۶ در این میان، نقش دیدگاه های شیعه اصولیه، در ایجاد نوعی هم گرایی منطقی، با حفظ هویت مستقل گروه ها و مبتنی بر پایه های فرهنگی، اهمیت خود را بیش از پیش نشان می دهد.

گزارش های عبدالجلیل رازی، در کتاب نقض در کنار دیگر شواهد تاریخی نشان می دهد که شیعه، در دوره مذکور، بر خلاف دوره نخست حکومت سلجوقیان، از عزت و اقتدار نسبتا خوبی برخوردار بوده و در عرصه های مختلف سیاست، علم و تبلیغ، به طور جدی فعالیت می کرده است. ازدواج خاتون سلقم، دختر سلطان ملک شاه، با اسفهبد علی شیعی و نیز ازدواج دختر خواجه نظام الملک با پسر سید مرتضی قمی، عالم بزرگ شیعه در شهر ری،۱۷ و همچنین گمنامی مؤلف بعض فضائح الروافض،۱۸ در کنار نالیدن او از زمان و تأسف بر دوره اقتدار خلافت اموی و عباسی۱۹، نشانه هایی بر این امر است.

وضعیت بد شیعیان در دوره های پیشین، به ویژه در عصر غزنویان و آغاز حکومت سلجوقیان،۲۰ در کنار تشدید اختلافات و نزاع های قومی و ایجاد نوعی شکاف عمیق اجتماعی، عقل گرایان شیعه را به تقویت جریان اعتدالی شیعه فراخواند و تا اندازه ای با موج احساس نیاز شدید گروه های مذهبی به انتساب فراگیر به گذشته، در قالب کنفدراسیون اهل سنت و جماعت، همراه ساخته بود. شیعیان در این دوره، پس از گذار از مراحل مختلف تاریخی و در پی افول جریان اعتزال و در نتیجه، فروپاشی ائتلاف شیعه معتزله که بالاترین حد شکوفایی خویش را در دوره دیلمیان شاهد بود، گویا به دنبال تشکیل جبهه گسترده تر و نیرومندتری در برابر مخالفان بودند. از این رو، آنان از یک سو در اندیشه هم گرایی با عموم فرق معتدل اسلامی بودند و از سوی دیگر، تلاش می کردند گرایش های افراطی را در میان خویش و اهل سنت کنار زنند. بر همین اساس، عناوینی همچون حشویه و غلات که کم و بیش در آثار متقدمان شیعه، مانند شیخ مفید در تصحیح اعتقادات الامامیه،۲۱ سیدمرتضی در مجموعه رسائل۲۲ و شیخ صدوق در من لایحضر الفقیه۲۳، به کار می رفت مورد توجه ویژه مؤلف کتاب نقض قرار گرفته است و وی با قرار دادن آنها در برابر اصطلاح نصب و ناصبی، درصدد دفع و سرکوب هر دو، به طور یک جا، بر می آید. وی با توجه خاص به اصول و مبانی اسلام، که میان بسیاری از فرق اسلامی مشترک است، تلاش می کند در کنار معتزلیان، حنفیان، شافعیان و زیدیه، جبهه قدرتمندی در برابر اشعریان و حنبلیان، تحت عنوان عام مجبره و حشویه و اهل بیت و عداوت پدید آورد.۲۴ تأکید بر عدل، توحید، نفی جبر، تنزیه انبیا و دوستی اهل بیت، با همین هدف دنبال می شود. به نمونه ای در این باره، از خطبه کتاب نقض توجه کنید:

«هر جوهر محامد… نثار حضرت واجب الوجودی باد که مؤثر در معرفت او بقای تکلیف نظر است و لال باد آن مدبر که گفت: موجب آن معرفت، تقلید و تعلیم و خبر است. آن ملک متعال… منزه از آنکه غبار تهمت جبری و مشبهی و معطلی، جمال کمال او بیالاید تعالی عمّا تقوله المجبره و تقدس عما تظن المبتدعه … حاشا چنان که مذهب مجبران است که سینه پاک او بشکافتند تا بشستند. از اصلاب طیبین و ارحام طاهرات به جهان آمد… آفرین و ثنا از اهل زمین و سما بر آل محمد و پاکان و برگزیدگان و احباب و ازواج و اصحاب او باد ما دار فلک و سبح ملک».

شیخ عبدالجلیل در همین زمینه، با توجه به پیروی سلجوقیان از مذهب حنفی۲۵ و رواج نسبی این مذهب در شهر ری۲۶، محل سکونت وی، تلاش می کند پیروان این مذهب را به دو گروه وفادار به مذهب اعتقادی ابوحنیفه و گروه خیانت کار تقسیم کرده و در نتیجه، غیر از تضعیف جبهه مخالف، به تقویت جبهه خویش بپردازد. تعبیر «حنفیان نیکو اعتقاد» و «حنفیان محض بی خیانت»۲۷، در اصطلاح کتاب نقض، به آن دسته از حنفیان اطلاق می شود که در اعتقادات نیز همچون فقه، پیرو ابوحنیفه ماندند. می دانیم که مذهب اعتقادی ابوحنیفه، با ابتنا بر پایه های عقلانی، به دیدگاه اهل عدل و توحید و در ضمن آنان، شیعه نزدیک بوده است. این گروه از حنفیان، در ایران و بیشتر در منطقه عراق عجم و خراسان متمرکز بودند. در برابر آنان، حنفیان عراق، در اثر سیاست های برخی از شاگردان ابوحنیفه و به ویژه، ابویوسف در نزدیک شدن به حکومت و پیوستن به دیدگاه رسمی و رایج اهل سنت و جماعت، از مذهب اعتقادی ابوحنیفه دست کشیدند و به پیروی از مذهب فقهی وی بسنده کردند. متأسفانه حنفیان گروه نخست، در اثر عوامل گوناگونی، از جمله حمله مغول به ایران، به تدریج از میان رفتند و امروزه خبری از آنان در دست نیست. از همین رو، مصحح محترم کتاب نقض، به معنای اصطلاح مزبور دست نیافته است.۲۸

در دوره مزبور، شاهد شکل گیری دو اصطلاح جدید، در فرهنگ شیعه هستیم. تقسیم شیعه به دو جناح اصولی و اخباری، گویا نخستین بار در کتاب نقض صورت گرفته است.۲۹ شیخ عبدالجلیل، شیعه اصولیه را استمرار عقل گرایان پیشین، از جمله شیخ مفید، سید مرتضی، شیخ طوسی، طبرسی و ابوالفتح رازی، می داند۳۰ و از جماعتی گمنام ولی قابل حدس از گزارش اعتقاداتشان در سرتاسر کتاب تحت عنوان حشویه و غلاه و اخباریان یاد می کند که در دوره او مضمحل و نابود شده اند.۳۱ شاخص های تفکر مورد نظر وی، به روشنی، در نهج البلاغه، کتاب حدیثی مورد پذیرش فقهی اهل سنت، المبسوط، نخستین کتاب فقهی شیعه که به طور گسترده به بررسی دیدگاه های مذاهب فقهی اهل سنت نیز می پردازد و التبیان و مجمع البیان، تفاسیری از سنخ جامع البیان که جامع همه آرا و دیدگاه های تفسیری رایج می باشند و البته با تلاش عملی محتاطانه در اثبات دیدگاه مذهبی مورد نظر خویش همراهند، مشاهده می شود. در بخش پایانی این نوشتار، به بررسی بیشتر مکتب شیعه اصولیه خواهیم پرداخت؛ اما در اینجا مهم ترین شاخصه های دیدگاه وحدت گرایانه عبدالجلیل رازی را با ذکر نمونه هایی از عبارات کتاب نقض بیان می کنیم:

الف) نهی و پرهیز از خشونت مذهبی

شیخ عبدالجلیل خصم خود را از هرگونه خشونت مذهبی بر حذر می دارد؛ زیرا «اعرف الحق تعرف اهله و جواب جنگ نباشد»۳۲. در ضمن، او از اتهام تکفیر و تفسیق و القای تهمت های مذهبی، سخت بیزار است و آن را بدعتی بر خلاف سنت نیکوی اهل علم می شمارد:

«پنداری از عهد خلافت ابوبکر الی هذاالیوم در همه اصحاب سنت، از این مصنف فاضل تر و عالم تر و متعصب تر و مشفق تر نبوده است که کتابی بسازد و آن را بعض فضائح الروافض نام نهد. پس فرا می نماید که او عالم تر و فاضل تر از همه متقدمان و متأخران است تا چندین تشنیع و دروغ و بهتان بعد از پانصد سال جمع کند و مسلمانان را ملحد خواند و تهمت نهد».۳۳

ب) ایجاد جبهه مشترک با دیگر مذاهب اسلامی و پذیرش نوعی تکثرگرایی مذهبی، براساس اصول مشترک عدل و توحید و دوستی اهل بیت علیهم السلام

«بحمداللّه هیچ مسلمان، منقبت و مدح آل رسول را منکر و جاحد نباشد و بشنوند و دوست ندارد، مگر کسی که مجبر و انتقالی باشد». او بر همین اساس، به نوعی تکثرگرایی به معنای هم زیستی مسالمت آمیز مذاهب اسلامی می رسد: «.. مثالش درین امر به معروف، چنان است که در حکایت می آید که جهودی مسلمان شد و هم در ساعت در بازار می گذشت و می گفت: راه به مسلمان بازدهی… و بندانسته است که مذهب و مقالت اسلامیان مختلف است و پادشاه، راعی و رعیت باشد و راعی را با آفتاب مشابهت کرده اند که بر همه بقاع به نیک و بد به دنیا به حجت ظاهر شود و به قیامت پدید آید محق از مبطل و تقی از شقی و موافق از منافق».۳۴

همچنین وی به اصل نجات پیروان و بزرگان مذاهب مختلف اسلامی در قیامت، به شرط اعتقاد به اصول کلی عدل و توحید و تنزیه و دوستی اهل بیت و پرهیز از جبر و تشبیه و تعطیل اعتقاد داشته و غیر از آن، برای گسترش مفهوم شیعه و گنجاندن مصادیق بیشتری در ذیل آن تلاش می کند:

«امام بوحنیفه کوفی رضی اللّه عنه … فضلای اصحاب او را معلوم است که او را منصور کشت به سبب دوستی و پیروی آل رسول… از بزرگان تابعین است و چند صحابی را دیده است؛ چون جابر عبداللّه و انس مالک… و همه روایت از محمدباقر و جعفر صادق کند و موحد و عدلی مذهب بوده است و به آل مصطفی تولا کرده است… و با رحمت و جوار خدای باشد. و حدیث شافعی محمد بن ادریس المطلبی و خویش و دوستدار و پیرو آل مصطفی بود علیه السلام و در کتاب اسامی الرجال شیعت چنین است که او شیعی بوده و اشعار و ابیات پدید آمده است که مردم در مذهب بوحنیفه و شافعی خلاف کردند… تقریر خلافت ولدالعباس، بومسلم شیعی کرد».۳۵

«و ائمه قرائت، بیشتر عدلی مذهب باشند که قرآن بر اثبات توحید و عدل منزل است نه بر جبر و تشبیه و تعطیل. اما جماعتی که بی شبهه شیعی مذهب بودند، عاصم است و کسایی و حمزه و باقیان از حجازی و شامی، همه عدلی مذهب بودند؛ نه مجبر بوده اند و نه مشبّهی، که در آن روزگار، مذهب مجبری هنوز نیافته بودند. و اما زهاد و عباد و اهل اشارت و اهل موعظت، همه عدلی مذهب بوده اند و مذهب سلف صالح گفته اند و از جبر و تشبیه تبرا کرده اند؛ چون عمر و عبید و واصل عطا و حسن بصری و شیخ بوبکر شبلی و جنید و شیخ روزگار، بایزید بسطامی، و بوسعید بوالخیر. و شیعه در این جماعت، ظن نیکو دارند از بهر آن که عدلی و معتقد بوده اند و جماعتی از آن طایفه، که بلاشبهه شیعی مذهب منصور عمار… و از ائمه لغت، خلیل احمد شیعی بوده است و ابن السکیت، صاحب اصلاح المنطق و سیبویه و عثمان جنی… و شیخ بوجعفر طوسی در کتاب اسماءالرجال آورده است: و کان محمدبن ادریس الشافعی من اصحابنا… زبیده زن هارون الرشید (رحمه اللّه علیها) شیعه و معتقد بوده است… فضل بن سهل ذوالریاستین، که وزیر مأمون بود،… فردوسی طوسی شیعی بوده است… و در کسایی خود خلافی نیست… و خواجه سنایی غزنوی…».۳۶

از دیگر تلاش های عبدالجلیل رازی برای تقریب مذاهب اسلامی، نشان دادن مجموعه بزرگ و روایات مشترک میان آنها است، که زمینه مناسبی را برای تفاهم برقرار کرده است و اگر اختلافی نیز در کار باشد، از نظر تأویل روایات است که آن نیز پذیرفتنی است:

«هیچ خبر نباشد که شیعه از ائمه خود روایت کنند و الا در آن روایات، بسیاری از اصحاب بوحنیفه و شافعی ایشان را موافق باشند در آن الفاظ و در بیشتر معانی. اگر خلافی باشد در بهری، در تأویل خبر باشد نه در لفظ و اگر بدان اخبار که متفق علیهاست مشغول شویم، احتمال نکند».۳۷

جمع آوری روایات مشترک شیعه و سنی از مهم ترین عوامل ایجاد وحدت فرهنگی میان مذاهب اسلامی است که متأسفانه چندان مورد توجه دست اندرکاران این امر قرار نگرفته است؛ جز بخش مختصری از آن که توسط شیخ محمود قانصوه و به سفارش مرتضی عاملی تهیه شده و روابط بین الملل سازمان تبلیغات اسلامی آن را منتشر کرده است.

ج) احترام به صحابه و خلفا و پرهیز از لعن و ناسزا گفتن به آنان

«اما ثنا بر خلفا بر آن انکاری نیست، بزرگان دین اند؛ از مهاجر و انصار و السابقون الاولون من المهاجرین و الانصار و الذین اتبعوهم باحسان رضی اللّه عنهم …۳۸ و اما ترحم بولؤلؤ و شتم صحابه، که در مواضع این کتاب به تشنیع یاد کرده است، دعوی بی حجت است و حالتی بی برهان و نقلی نادرست… سرمایه مذهب رافضیان، بیشتر از دو چیز نیست: بهتان بر سلف صالح و تبرا از ایشان… نمی دانم که این حوالت به کدام ناقل است و این اشارت به کدام کتاب است…».۳۹

وی در جای دیگر، در پاسخ این اتهام که شیعه با صحابه رسول و سلف صالح و زنان رسول دشمن است، می نویسد:

«هر ترک و تازی و عامی که این فصل بخواند یا بشنود، گمان برد که این مذهب شیعه است و خدای تعالی عالم است که برین وجه، نه مذهب امامیتان اصولی است و اگر اخباری یا حشوی ای یا غالی ای چیزی بگوید و نقلی نادرست افتد، بر اصولیه بستن غایت بی امانتی و نامسلمانی باشد… . اما شبهت نیست که شیعه اصولیه مرتبت هر یک از این جماعت به اندازه گوید. گویند: علی بهتر است از ابوبکر و حسن از عمر و حسین از عثمان و فاطمه از عایشه و خدیجه از حفصه و صادق از ابوحنیفه و کاظم از شافعی و امامت ابوبکر و عمر اختیار خلق گویند و امامت علی علیه السلام و اولادش نص دانند از فعل خدا، و عاقلان دانند که این نه دشمنی بوبکر و عمر است و نه دشنام و بد گفتن صحابه و تابعین و اگر بر خلاف این حوالتی هست بر حشویه و غلات است؛ نه بر اصولیان».۴۰

همان گونه که از بخش پایانی این سخن بر می آید، عبدالجلیل به رغم احترام به صحابه و خلفا موضع شیعی خویش را به طور کامل حفظ می کند و مشروعیت خلافت آنان را نمی پذیرد: «مذهب شیعت در حق صحابه، کفر و شرک نیست؛ آن است که با وجود امیرالمؤمنین علی علیه السلام بوبکر و غیر بوبکر را استحقاق امامت نیست به فقد شرایط موجبه».۴۱ وی با این طرز تفکر، به تألیف کتابی تحت عنوان تنزیه عایشه می پردازد که احتمالاً درباره رفع اتهام قذف از عایشه در قرآن بوده است، اما بر خلاف نظر میرزا عبداللّه افندی،۴۲ هرچند شیخ عبدالجلیل رازی تنها به رفع اتهام قذف از عایشه نمی پردازد، بلکه در خطبه کتاب و همچنین در صفحه ۲۹۶ بر وی در زمره زنان پیامبر (صلی الله علیه و آله) درود می فرستد و در صفحه ۵۱۹ او را می ستاید. با این حال، توبه را بر عایشه در ماجرای مخالفت با علی علیه السلام واجب می شمارد و او را در جریان ممانعت از دفن امام حسن علیه السلام کنار پیغمبر (صلی الله علیه و آله) مورد مذمت قرار می دهد.۴۳ جالب آن که وی شعری در مدح خلفا از یکی از بزرگان شیعه نقل می کند؛ بی آنکه نقدی یا اعتراضی بر آن وارد آورد:

«و اما خواجه بوتراب دوریستی قدس سره پسر خواجه حسن بود… و این خواجه حسن با نظام الملک حق خدمت و صحبت و الفت داشته و در حق او مدح گفته و به شتامی و لعانی چون موسوم باشد آن را که قصیده ها باشد در فضایل صحابه کبار:

من قال فیک ابابکر خنی فانا

منه بری و القاه من اللعنا

صهر النبی و ثانیه و صاحبه

والمستعان به فی کل ما امتحمنا

قد کان شیخا لاهل الدین معتمدا

و صاحبا لرسول اللّه مؤتمنا

کانا معا و هما حیان و اصطحبا

فی الغارثم هما فی موضع دفنا

ام من یقول لفاروق الهدی قذعا

والقرم عثمان علی من اتی بزنا

والا لمعی علی فی ماثره

کالشمس تبهر اعلام النجومه سنی

اثنی علیهم و اوصی من اری بهم

حتی الحسین ابنه و المجتبی حسنا

هذاک دینی الذی القی الاله به

یوم الجزاءفقل لی ان تری حسنا۴۴

شیخ عبدالجلیل تنها از این عادت مخالفان به خشم می آید که گاهی به دشمنان اهل بیت اظهار محبت کرده و یا از ذکر فضایل اهل بیت اجتناب می کنند:

«آنچه گفته است که فتح دیار گبرکان و دیار کافران در عهد عمر خطاب بود، چنین است و بر این قول انکار نیست؛ اما از ذکر اسامی مبارزان و نیاکان که جهاد کرده اند و غزوات و فتح ها به دست و تیغ ایشان بر آمده است، همچنین است و بوده است جزاهم اللّه عن الاسلام و المسلمین خیرا … و از غایت ناصبی ای خارجی ای امیرالمؤمنین را یاد نکرده است… اما خالد، پسر ولید مغیره، که دشمن مصطفی است و سعد پدر عمر است که سر حسین علی بریده است و شر حبیل مشیر معاویه است، در کشتن حسن علی و خواجه فریضه شناسد نام ایشان به نیکی یاد کردن و اما نوبت چون به علی و آل او رسد، بغض مادرآورش رها نکند».۴۵

«و حدیث فضل و منقبت عمر و فتح های بلاد و آثار اسلام همه معلوم است و شیعه آن را انکار نکرده اند؛ اما این مصنف را ممکن نیست که در این کتاب فصلی در فضل صحابه بگفته باشد؛ بی منقصتی از آن علیّ مرتضی».۴۶

د) نقد یا توجیه روایات و معتقدات اختلاف برانگیز شیعه

شیخ عبدالجلیل در مقام دفاع از اتهام خصم، به نقد برخی از روایات و معتقدات و احکام فقهی شیعه می پردازد که یا اسناد آنها به شیعه دروغ محض است و یا اعتبار و درستی آنها از نظر شیعه اصولیه مردود است. روایات همراهی ابوبکر با پیامبر (صلی الله علیه و آله) به هنگام هجرت از مکه، به دلیل هراس پیامبر (صلی الله علیه و آله) از خیانت وی؛ مشارکت عمر، ابوبکر و برخی از صحابه در ماجرای ترور پیامبر (صلی الله علیه و آله) در عقبه؛ تأویل برخی از آیات عذاب کافران درباره ابوبکر و عمر؛ احادیث ارتداد همه مسلمانان پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله) به جز چند نفر معدود؛ گواهی «اشهد ان علیا ولی اللّه » در اذان و… از این قبیل است که نمونه هایی از آن را می آوریم:

«آنکه گفته است… علی بن ابراهیم، که از روافض متقدم بوده است، می گوید در تأویل این آیت که «ربنا ارنا الذین اضلانا من الجن و الانس نجعلهما تحت اقدامنا لیکونا من الاسفلین» این دو کس… یکی بوبکر است و یکی عمر، که بنای خلافت به ظلم ایشان نهادند. اما جواب این کلمات آن است که بر هیچ دانشمند و دانا پوشیده نماند که بهتان، زور و کذب است که حوالت کرده است از چند وجه… و بر شیعت آن حجت باشد که در تفسیر محمدباقر علیه السلام و در تفسیر الحسن العسکری علیه السلام باشد و در تفسیر شیخ بوجعفر طوسی و محمدفتال نیشابوری و ابوعلی طبرسی و خواجه بوالفتح رازی باشد رحمه اللّه علیهم که معروف و معتبر و معتمدند و این قول خطا است و حوالتی به دروغ است».۴۷

جالب آنکه وی در سرتاسر کتاب، هیچ گاه ازتفسیرعلی بن ابراهیم قمی و تفسیر عیاشی، که شامل مجموعه ای از این قبیل تفاسیر و روایات هستند، ذکری به میان نمی آورد و از آنها در زمره منابع معتبر شیعه اصولیه یاد نمی کند. اما نمونه ای از احکام فقهی:

«به مذهب شیعت، اگر چه علی علیه السلام را نصّ و معصوم و بهتر از هر یک از امت گویند، مذهب ایشان چنین است که اگر در میان فصول بانگ نماز، بعد از شهادتین کسی گوید: اشهد ان علیا ولی اللّه ، بانگ نمازش باطل باشد و با سر باید گرفت و نام علی علیه السلام در بانگ نماز بدعت است و به اعتقاد کردن معصیت…».۴۸ این دیدگاه را شیخ محمد خالصی از علمای اصلاح طلب و معاصر در نجف نیز داشته است.۴۹

توجیه عبدالجلیل رازی از ماجرای حمله به خانه حضرت فاطمه علیهاالسلام تا حدی، شگفت انگیز و بی سابقه است:

«… این خبری است درست و برین وجه نقل کرده اند و در کتب شیعی و سنی مذکور و مسطور است. اما خبر مصطفی است که انما الاعمال بالنیات… یمکن که خود نداند که فاطمه در پس ایستاده است. اگر چنین باشد، آن را قتل خطا گویند و اگر هم عمدا باشد، نه معصوم است. حاکم خداست در آن؛ نه ما و در این فصل، بیش از این نتوان گفت واللّه اعلم باعمال عباده و بضمائرهم و بسرائرهم»۵۰. البته نوعی تاریخ گریزی در این سخن شیخ عبدالجلیل مشهود است که نمونه آن در میان علمای اصلاح طلب متأخر نیز به چشم می خورد.۵۱

ﮬ) نقد غلو شیعی

عبدالجلیل رازی در مقام دفاع از موضع شیعه اصولیه، در بسیاری از موارد، به نقد برخی اعتقادات گروهی از شیعیان می پردازد که به نظر وی عقائدی غالیانه به شمار می روند. وی درباره مقام و درجه امام علی علیه السلام می نویسد: «از کتب شیعه اصولیه معلوم است که ایشان را مذهب نیست و نبوده است که درجه امیرالمؤمنین چون درجه انبیاست… و بهری از حشویه و اخباریه را در سلف مذهب بوده است که علی بهتر است از بهری انبیا که غیر اوالعزمان و مرسلان اند، و آن مذهبی مردود است و نامقبول و سخن بی دلیل و بی فایده و نه مذهب اصولیان شیعه است».۵۲

وی در برابر این ایراد خصم که شیعه معتقدند «امامان همه غیبت دانان باشند، در گور همه غیبت دانند تا بدان حد که کسی به زیارت ایشان شود، بدانند که موافق کیست و منافق کیست و عدد نام ها و گام ها همه دانند…»، چنین پاسخ می دهد: «جواب این کلمات، که خالی است از معنا و دور است از عقل و بر خلاف نقل و شرع، آن است که از نص قرآن و اجماع مسلمانان معلوم که غیب الا خدای نداند… و مصطفی با جلالت و درجه نبوت، در مسجد مدینه زنده ندانستی که بر بازار چه می کنند و احوال های دگر تا جبرئیل نیامدی معلوم وی نشدی. پس ائمه، که درجه انبیا ندارند، در خاک خوراسان و بغداد و حجاز و کربلا خفته و از قید حیات برفته، چگونه دانند که احوال جهانیان بر چه حد است. این معنا هم از عقل دور است و هم از شرع بیگانه و جماعتی حشویان، که پیش از این خود را بر این طایفه بستند، این معنا گفته اند و بحمداللّه از ایشان بسی نمانده اند و اصولیان شیعت از ایشان و از چنین دعاوی تبرا کرده اند».۵۳

همچنین وی به رغم پذیرش اصل رجعت، به نقد روایاتی می پردازد مبنی بر اینکه دشمنان اهل بیت در عهد امام زمان(عج الله فرجه) زنده شده و عذاب خواهند گشت: «اما آن چه گفته شد که پیش از قیامت، یزید و زیاد و خوارج باز زنده کنند و بکشند، اصلی ندارد و از جمله خرافات و ترهات باشد و با اصول راست نیست، بلکه به قیامت زنده شوند…»۵۴

بررسی نسبت مکتب شیعه اصولیه با دیگر مکاتب و دیدگاه های مطرح در تاریخ تشیع، خود نیاز به بحث مفصلی دارد که در این جا به اختصار در این باره بحث می کنیم: مطالعه شرح حال علمای ری در کتاب الفهرست منتجب الدین رازی، نشان می دهد که میزان حضور علمای بغداد در میان اساتید آنان، به حدی بوده که می توان مدرسه ری را در دوره مذکور، استمرار مکتب بغداد دانست و می دانیم که در دوره های پیشین دو مکتب بغداد و قم در جهان تشیع، دو نقطه مقابل به شمار می رفتند. شیخ صدوق به بغدادیان اتهام غلو و اعتقاد به تفویض وارد می ساخت۵۵ و در مقابل، شیخ مفید و سید مرتضی، قمی ها را اهل تقصیردرحق پیامبر (صلی الله علیه و آله) وامامان خوانده و از آنان به حشویه و گاه مشبّهه و مجبره یاد می کردند.۵۶ دیدگاه های ویژه قمی ها در مسأله سهوالنبی، علم اکتسابی امام و عالم ذر،که مبتنی بر برخی روایات بود، بر علمای عقل گرای بغداد سنگین می آمد و آنان را به رد یا تأویل احادیث مزبور وا می داشت.۵۷

غیر از این دو مکتب، دیدگاه های دیگری نیز در میان شیعیان نخستین وجود داشته است. شهید ثانی با استناد به کتاب ابی عمر و کشی به دیدگاه رایج میان بسیاری از شیعیان و راویان احادیث در عصر حضور، اشاره می کند که اعتقادی به عصمت امامان نداشته و آنان را فقط عالمانی واجب الاطاعه می شمردند.۵۸ عقاید دیگری نیز به فضل بن شاذان، متکلم بزرگ شیعی در نیشابور، نسبت داده شده که از دیدگاه بسیاری از شیعیانِ آن روز، عقایدی انحرافی به شمار می رفت. همچنین از وی مخالفت های تند و شدیدی با عقاید غالیانه شیعیان نیشابور گزارش شده است. بنابراین گزارش ها، که البته برخی از علمای بعدی شیعه درباره درستی آنها سخن دارند، وی علم امامان علیه السلام را اکتسابی، و جانشین حضرت ابراهیم علیه السلام را از جانشین حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) افضل می دانست.۵۹ دو کتاب الرد علی الغالیه و الرد علی الحشویه نیز در زمره تألیفات وی ذکر شده است.۶۰

همچنین وی در کتاب الایضاح، اختلاف شیعه و سنی را درباره خلفا، تنها در حد برتری دادن حضرت علی علیه السلام بر شیخین تصویر می کند و هرگونه اتهام لعن و ناسزا را نمی پذیرد.۶۱ افزون بر این، شیخ صدوق وی را به پذیرش اعتبار قیاس متهم ساخته وبر او در این باره خرده می گیرد.۶۲ جالب آنکه وی خود را بازمانده مدرسه هشام بن حکم از طریق یونس بن عبدالرحمان معرفی می کند.۶۳ دیدگاه اعتبار قیاس پیش از فضل، نزد یونس بن عبدالرحمان نیز مطرح بوده و پس از وی نیز به وسیله ابن جنید دنبال شد؛ تا آن جا که او در میان فقهای شیعه، به عنوان نظریه پرداز حجیت قیاس در فقه شیعه شناخته شد و به همین علت، در معرض حملات شدید فقهای پس از خود قرار گرفت.۶۴

به هر رو، از این بحث مختصر، مشخص می شود که برخی دیدگاه های شیعه اصولیه، چندان نیز تازه و بی سابقه در تاریخ تشیع نبوده است. انتقاد عبدالجلیل رازی از غلو و حشویت که علمای بغداد و قم، هر یک دیگری را به یکی از آن دو متهم می کردند در کنار تسامح مذهبی او در برخی معتقدات شیعه، نشان از این واقعیت دارد که اصولیان مورد نظر وی، در عین هماهنگی فراوان دیدگاه هایشان با مکتب بغداد، در برخی دیگر از این مسائل، مانند علم امام، از مکتب قم و گاه دیدگاه های دیگر در حوزه جهان تشیع تأثیر پذیرفته اند. همان گونه که عبدالجلیل رازی از هر دو گرایش غلو بغدادی و حشویت و اخباریگری قمی گرایزان بوده، این دو جریان، در دوره صفویه، در یکدیگر ادغام شدند و تحت تأثیر نزاع مستمر صفویان شیعی مذهب با عثمانیان سنی مذهب، چهره ای ویژه به تفکر شیعی بخشیدند که آثار خود را تا کنون در حوزه های مختلف اندیشه شیعی بر جای گذاشته است.۶۵ جلوه های اجتماعی این نوع تفکر شیعی نیز به اندازه ای است که توجه برخی پژوهشگران اجتماعی معاصر را به خود جلب کرده است.۶۶

دیدگاه منطقی، منصفانه و هم گرایانه شیعه اصولیه، بدون شک، در جریان تقریب مذاهب اسلامی و راه یافتن برخی آداب و رسوم شیعی، مانند عزاداری امام حسین علیه السلام به جوامع سنی۶۷ و از میان رفتن جریان های افراطی اهل تسنن، تحت عنوان اهل نصب و عداوت، که مؤلف بعض فضائح الروافض از ایشان بود،۶۸ بی تأثیر نبوده است؛ همان گونه که پس از این دوره، شاهد شکل گیری پدیده ای تحت عنوان «دوازده امامی» در ایران هستیم که در آثار بسیاری از بزرگان پیش از صفویه، مانند حمداللّه مستوفی (دق ۸) در تاریخ گزیده، فضل بن روزبهان بقلی (دق ۱۰) در وسیله الخادم الی المخدوم، در شرح صلوات چهارده معصوم و جامی، شاعر معروف (د ۸۹۸) در اشعارش و ملاکاشفی، (د ۹۱۰) صاحب روضه الواعضین به روشنی نمود دارد. این پدیده، حتی در دیگر مناطق جهان اسلام نیز رواج داشته است که از باب نمونه می توان به کتاب های تذکره الخواص سبط ابن جوزی (دق ۷)؛ مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول محمد بن طلحه شافعی (د ۶۵۲ ق)، کفایت الطالب گنجی شافعی (د ۶۵۸ ق) معالم العشره النبویه و معارف اهل البیت الفاطمیه، در شرح حال امامان تا امام دوازدهم، از ابومحمد مبارک حنبلی جنابذی (د ۶۱۱ ق)،؛ الفصول المهمه فی معرفه احوال ابن صباغ مالکی (د ۸۵۵ ق) و الشذرات الذهبیه فی تراجم الائمه اثنی عشریه عند الامیه از محمدبن طولون (د ۹۵۳ ق) اشاره کرد.

بی تردید در این دوره، جریان اعتدالی شیعه جدا از صحت و سقم اعتقاداتشان در گسترش مذهب تشیع در ایران و فراهم آوردن زمینه مناسبی برای رسمیت بخشیدن صفویه به آن، نقش و تأثیر داشته است. جالب آنکه خاندان صفوی، خود نیز مرحله دگردیسی از تسنن را طی کرده اند.۶۹

در پایان، گفتنی است که آثار دیگری از اصولیان شیعه در دوره مزبور و پس از آن، در دسترس است که آقای رسول جعفریان در کتابی تحت عنوان اندیشه تفاهم مذهبی در قرن هفتم و هشتم، به معرفی برخی از آنها پرداخته است.

پی نوشت ها
۱. برای تفصیل بیشتر در این باره ر ک: محمدابوالقاسم حاج حمد، العالمیه الاسلامیه الثانیه، دارابن جزم، بیروت، ۱۹۹۶.
۲. در این باره ر ک: توماس آرنولد، تاریخ گسترش اسلام، چاپ دانشگاه تهران.
۳. نک: عبدالهادی حائری، ایران و جهان اسلام، آستان قدس، صص ۲۲ ۳۱.
۴. نک: سید احمد موثقی، دایره المعارف بزرگ اسلامی، مقاله «اصلاح طلبی» استراتژی وحدت در اندیشه سیاسی اسلام، دفتر تبلیغات اسلامی، صص ۱۹۵۲۸۰و۳۳۰۳۷۲.
۵. نک: رسول جعفریان، نادرشاه و مسئله تقرب، کنفرانس هشتم وحدت اسلامی.
۶. این مطلب را علی الوردی در «لمحات اجتماعیه من تاریخ العراق الحدیث»، انتشارات رضی، ج ۱، ص ۱۲۰ به نقل از روضات الجنات خوانساری آورده است.
۷. برای تفصیل بیشتر در این باره ر ک: استراتژی وحدت در اندیشه سیاسی اسلام، ج ۱، ص ۲۸۷ ۳۷۲؛ ایران و جهان اسلام، ص ۱۲۵۱۴۴.
۸. برای تفصیل بیشتر در این باره ر ک: استراتژی وحدت دراندیشه سیاسی اسلام، ج ۲، ص ۲۱۶۲۲۳.
۹. مغنیه، محمد جواد، نظرات فی التصوف و الکرامات؛ المکتبه الاهلیه، بیروت، ص ۱۸.
۱۰. مثنوی معنوی، منازعت چهار کس جهت انگور… و همچنین نک: برخاستن مخالفت و عداوت از میان انصار به برکات رسول (صلی الله علیه و آله) .
۱۱. نک: شیخ مفید، اوائل المقالات؛ دارالمفید، بیروت، ص ۳۲۹؛ فیض کاشانی،تفسیر صافی؛ مکتبه الصدر، تهران، ج ۱، ص ۶۲؛ خویی، البیان؛ دارالزهراء، بیروت، صص ۱۶۷۱۶۸.
۱۲.قزوینی رازی، عبدالجلیل، النقض؛ صص ۲۴.
۱۳. در این باره به طور مفصل ر ک: ترجمه مؤلف کتابالنقض در مقدمه کتاب و تعلیقه ۲۰۴ محدث ارموی.
۱۴. نک: کتاب النقض، صص ۲۷۶۲۷۸، ۴۳۶۴۳۸، ص۵۷۷ و تعلیقه نقض ص ۱۳۰۹.
۱۵. مقدسی، احسن التقاسیم؛ وزارت الثقافه، دمشق، صص ۲۳۶۲۳۸ و ۲۶۶۲۶۷.
۱۶. ایران و جهان اسلام، صص ۲۲۲۷.
۱۷. النقض،پیشین، صص ۱۰۸، ۲۶۱.
۱۸. شیخ عبدالجلیل در صفحه ۵ النقض می نویسد: «بر پشت مجموعه نام مصنف نباشد.» اما میرزا افندی در ریاض العلماء باب العین در شرح حال عبدالجلیل رازی بر مبنای قرائتی حدس زده است که مؤلف بعض فضائح الروافض، شهاب الدین تواریخی رازی از خاندان بنی مشاط است. جالب توجه آن که ابوالفضل مشاط مؤلف زله الانبیاء در برابر تنزیه الانبیاء سید مرتضی نیز از این خاندان است. البته مؤلف بعض فضائل الروافض خود در کتاب خویش از اثر دیگرش به نام «تاریخ الایام و الانام» یاد می کند که شیخ عبدالجلیل نیز با آن آشنا بوده است؛ در عین حال مؤلف مزبور از آوردن نام خوش بر جلد کتاب اجتناب ورزیده است.
۱۹. النقض،پیشین، صص ۳۱و۶۳.
۲۰. نک: النقض،پیشین، صص۳۴، ۴۱، ۴۲، ۴۴، ۷۸-۷۹.
۲۱. شیخ مفید،تصحیح اعتقادات اسلامی؛ دارالمفید، بیروت، صص ۸۱،۸۶،۱۱۳،۱۱۴،۱۳۳.
۲۲. الشریف المرتضی، رسائل المرتضی؛ دارالقرآن، ۱۴۰۵، ج ۱، ص ۱۵۷ و ج ۳، ص ۳۱۰.
۲۳. شیخ صدوق،من لا یحضره الفقیه؛ جامعه مدرسین، ج ۱، ص ۳۵۹، و ج ۴، ص ۵۴۹.
۲۴. البته احمدبن حنبل در خصوص محبت اهل بیت تلاش هایی ستودنی در تعدیل عثمانی گری افراطی برخی اهل سنت از خود نشان داده که در فضایل فراوان اهل بیت در دو مجمعه مسند و فضائل الصحابه نمده یافته است. با این حال جبهه حنبلی تا سال ها بعد از وی یکی از محورهای دشمنی با شیعه و به خصوص عدلیه در خصوص مباحث جبر و تشبیه بوده است. برای مطالعه درباره تأثیر ابن حنبل در تعدیل اهل سنت ر ک: رسول جعفریان، نقش احمدبن حنبل در تعدیل اهل سنت در مجموعه مقالات تاریخی دفتر ششم، نشر الهادی، قم ۱۳۷۸.
۲۵. ایران و جهان اسلام، صص ۲۲و۲۴.
۲۶. النقض،پیشین، ص ۴۵۹.
۲۷. برای نمونه نک:النقض،پیشین،ص ۳۴۴ و ۵۵۱.
۲۸. استاد محترم جناب آقای دکتر پاکتچی برای نخستین بار مفهوم این اصطلاح را در مقاله ابوحنیفه دایره المعارف بزرگ اسلامی توضیح داده اند.
۲۹. برای نمونه نک: النقض، پیشین، صص ۳، ۲۳۵، ۲۸۲، ۵۲۹.
۳۰. برای نمونه نک: النقض،پیشین،ص ۲۶۳.
۳۱. برای نمونه نک: النقض،پیشین،صص۲۸۶ و ۵۲۹ و ۵۶۸ ۵۶۹.
۳۲. النقض،پیشین،ص ۱۴۷.
۳۳. النقض،پیشین،ص ۱۶۲.
۳۴. النقض،پیشین،ص ۶۳۶۴.
۳۵. النقض،پیشین،ص ۱۵۹۱۶۰.
۳۶. النقض،پیشین،ص ۲۱۲۲۳۲.
۳۷. النقض،پیشین،ص ۳۱.
۳۸. النقض،پیشین،ص ۱۱.
۳۹. النقض،پیشین،ص ۱۵۱۶.
۴۰. النقض،پیشین،ص ۲۳۵۲۳۶.
۴۱. النقض،پیشین،ص ۲۵۷.
۴۲.افندی، ریاض العلما؛باب العین، شرح حال عبدالجلیل رازی
۴۳. النقض،پیشین،ص ۶۳۹.
۴۴. النقض،پیشین،صص ۱۴۵۱۴۶.
۴۵. النقض،پیشین،صص ۱۴۹۱۵۰.
۴۶. النقض،پیشین،ص ۱۷۷.
۴۸و۴۷. النقض،پیشین،صص ۲۶۲۲۶۳ و ص ۹۷.
۴۹. ابراهیم حیدری، تراجیدیا کربلا سوسیولوجیاالخطاب الشیعی، دارالساقی، ۱۹۹۹، ص ۴۵۷.
۵۰. النقض،پیشین،ص ۲۹۸.
۵۱. برای نمونه نک: شوکانی،الرسائل السلفیه؛ رساله «ارشاد السائل الی دلیل المسائل».
۵۲. النقض،پیشین،صص ۵۲۸۵۲۹.
۵۳. النقض،پیشین،صص ۲۸۵۲۸۶.
۵۴. النقض،پیشین،ص ۲۸۷.
۵۵. شیخ صدوق،من لا یحضره الفقیه؛ جامعه مدرسین، قم، ج ۱، صص ۲۵۹۳۶۰.
۵۶. نک:شیخ مفید، تصحیح اعتقادات الامامیه؛ درالمفید، بیروت، ۱۳۵۱۳۶ و همو،المسائل السرویه؛ کنگره شیخ مفید، صص۴۶و۷۲۷۳ و رساله ابطال العمل باخبار الاحاد در مجموعه رسائل سیدمرتضی،ج ۳، ص ۳۱۰.
۵۷. منابع پیشین.
۵۸. نک: بحرالعلوم، الفوائد الرجالیه، مکتبه الصادق، تهران، ج ۳، ص ۲۲۰.
۵۹. نک: مقدمه الایضاح فضل شاذان، تصحیح محدث ارموی، ص ۷،۱۶۱۸و۲۶.
۶۰.رجال نجاشی،جامعه مدرسین،قم، ص ۳۰۷.
۶۱. الایضاح، ص ۳۰۱۳۰۴ و همچنین نک: تعلیقه ۱۱ محدث ارموی بر کتاب نقض.
۶۲.من لایحضر، پیشین، ج۴،ص۲۷۰.
۶۳. مقدمه الایضاح، پیشین ص ۱۷.
۶۴. اشتهاردی، مجموعه فتاوای ابن الجنید، جامعه مدرسین قم، ص ۱۲.
۶۵. برای آگاهی بیشتر در این باره ر ک: جعفریان، رسول، دین و سیاست در دوره صفوی .
۶۶. نک: شریعتی، علی، تشیع علوی تشیع صفوی؛
۶۷. برای آگاهی بیشتر در این باره ر ک: فصلنامه کتاب های اسلامی،مقاله بسترتاریخی عزاداری امام حسین علیه السلام در اهل سنت. همچنین در کتاب النقض نیز ص ۳۷۰۳۷۳ گزارش های ارزشمندی از رواج عزاداری امام حسین علیه السلام در میان اهل سنت آمده است.
۶۸. برای نمونه نک: النقض،پیشین صص ۱۴۱، ۱۵۰۱۵۳، ۱۷۸، ۵۷۲.
۶۹. برای آگاهی بیشتر در این باره ر ک: کسروی، احمد، شیخ صفی و تبارش؛ تهران، ۱۳۵۵.
منبع : فصلنامه شیعه شناسی، شماره ۱ , معموری، علی

 

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: