سایر زبان ها

شهروند خبرنگار

صفحه نخست

سرویس خانواده شیعه

سرویس شیعه شناسی

دیده بان شیعیان

سرویس عکس

سرویس فیلم

صوت

سردبیر

صفحات داخلی

دلایل تاریخی حقانیت مذهب شیعه

برای حقانیت یک مذهب اسلامی باید از آموزه های اسلامی که شامل قرآن و احادیث نبوی می شود و از تاریخ صدر اسلام استفاده جست و بعد از پذیرش اسلام در قالب قرآن و احادیث نبوی نیازی به دلایل عقلی وجود ندارد زیرا این اسلام است که اثبات حقانیت آن، نیاز به دلایل عقلی دارد و اثبات حقانیت آن به وسیله قرآن و احادیث مستلزم دور می باشد مگر اینکه آیات و روایات نبوی منتهی به حکم عقل گردد.
کد خبر: ۱۹۴۵۷۲
۰۷:۵۲ - ۰۵ شهريور ۱۳۹۸

شیعه نیوز:برای حقانیت یک مذهب اسلامی باید از آموزه های اسلامی که شامل قرآن و احادیث نبوی می شود و از تاریخ صدر اسلام استفاده جست و بعد از پذیرش اسلام در قالب قرآن و احادیث نبوی نیازی به دلایل عقلی وجود ندارد زیرا این اسلام است که اثبات حقانیت آن، نیاز به دلایل عقلی دارد و اثبات حقانیت آن به وسیله قرآن و احادیث مستلزم دور می باشد مگر اینکه آیات و روایات نبوی منتهی به حکم عقل گردد.

در عین حال در مورد اثبات حقانیت مذاهب، عقل این حکم را می تواند بدهد که از میان مذاهب اسلامی آن مذهب حق است که منطبق بر آموزه های قرآن و احادیث نبوی باشد. و نیز این حکم عقل هم غیر قابل تردید است که مذهبی دارای رهبر معصوم و عالم و عادل و منسوب از طرف خدا داشته باشد، آن مذهب حق و قابل پیروی و موضوع برای ایمان داشتن می باشد. و هر مذهبی که از این خصوصیات برخودار نباشد از دیدگاه عقل قابل پیروی نمی باشد و ایمان به آن هیچ ارزشی ندارد زیرا به حکم عقل این نوع مذاهب می تواند از کثرت برخودار باشد و مذهب و دین حق نمی تواند متعدد و کثیر باشد بلکه حق منحصر در یک راه و مذهب است.

هر چند برای حقانیت مذهب شیعه دلایلی قرآن و روایی متعددی وجود دارد ولی در اینجا می توانی از حوادث تاریخی زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم حقانیت مذهب شیعه را به اثبات رساند. توجه به این مطلب هم ضروری است که مذهب شیعه در مسئله حقانیت و بطلان در برابر مذهب اهل تسنن قرار می گیرد. بنابراین بحث را بر همین محور متمرکز می کنیم:

این مطلب مسلم است که خدای متعال دین کاملی را با رسالت خاتم الانبیاء ـ صلی الله علیه و آله ـ برای بشر نعمت بزرگی قرار داده است.[۱] در این راستا یکی از برنامه های مهم رسمی و الهی پیامبر خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ بیان و تثبیت نعمت امامت و خلافت بعد از خودش بود[۲] و پیامبر خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ به خاطر حساس بودن مسأله امامت و نقش اساسی آن در رهبری امت اسلامی در ابعاد اعتقادی، دینی، علمی و سیاسی در طول مدت رسالت الهی خود تاکیدی زیادی بر آن داشته است و بارها در محافل و مکان های مختلف آن را به مسلمین بیان نمود تا بعد از او امتش در گمراهی بسر نبرند و راه حق را توسط رهبری امامان بر حق و جانشینان واقعی او پیروی نموده و به سعادت و قله کمال برسند. روایات و حوادث تاریخی متعددی از آن جمله حدیث ثقلین[۳]، حدیث منزلت[۴]، حدیث و واقعۀ تاریخی غدیر[۵]، حدیث قلم و دوات[۶] و… دلایل قطعی بر این مطلب می باشند، از پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ در رابطه با امامت و وصایت و جانشینی آن حضرت نقل شده است. اینک به طور خلاصه به برخی از آنها در اینجا از کتابهای اهل سنت اشاره می شود:

پیامبر خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: اسلام پیوسته با دوازده امام عزیز خواهد بود.[۷]و فرمود: من در بین شما دو چیز گرانبها به جا گذاشتم که تا قیامت از هم دیگر جدا نمی شوند یکی قرآن و دیگری عترت و اهل بیتم می باشد اگر به آنها تمسک کنید هرگز گمراه نخواهید شد.[۸] و نیز از پیامبر اسلام نقل شده است که فرمود: یا علی منزلت تو به من مثل منزلت هارون به موسی است با این فرق که بعد از من پیامبری نخواهد بود؟[۹] و باز نقل شده است که پیامبر اسلام وقتی که از حجۀ الوداع برمی گشتند همۀ حجاج را در منطقه ای بنام غدیر متوقف نمودند و در مراسم رسمی فرمودند: آگاه باشید هر که من مولای او هستم این علی مولای او خو اهد بود.[۱۰]

بالاخره آخرین تلاش و تأکید پیامبر اسلام در روز های آخر عمر مبارک آن حضرت صورت گرفت. پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ خواست که در آخرین روز حیات خودش، بعضی از مزاحمین را به عنوان سریه تحت فرماندهی اسامۀ بن زید از مدینه دور کند و مسئله امامت را با نصب علی ـ علیه السّلام ـ در این مقام الهی تثبیت نماید لکن عده ای از اصحاب از آن جمله عمر و ابوبکر از این دستور پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ سر برتافتند و بر حضورشان در مدینه و خانه رسول خدا سماجت ورزیدند تا اینکه پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ مجبور شد در حضور آنان مسئله را تمام کند و لذا فرمود:«بیائید کاغذ و دوات برایم بیاورید تا چیزی برای تان بنویسم که هرگز بعد از آن گمراه نشوید» عمر بلافاصله گفت درد بر رسول خدا غلبه کرده است(العیاذ بالله هذیان می گوید) و شما قرآن را دارید و قرآن ما را کفایت می کند. با این سخن عمر اختلاف و مشاجره بین اصحاب در گرفت تا اینکه پیامبر عصبانی شدند و فرمود از خانه من بیرون روید. و بدین سان نامه رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ نوشته نشد و ابن عباس همواره با چشم گریان می گفت: بالاترین مصیبت بر اسلام مصیبتی بود که نگذاشتند پیامبر خدا نامه را بنویسد.»[۱۱]

این قدر مسلّم است که در زمان حیات پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ هیچ نوع اختلاف اعتقادی و سیاسی در بین مسلمین لااقل در ظاهر وجود نداشت و همۀ مسلمانان با یک پرچم و یک هدف و یک عقیده در تحت رهبری و رسالت پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ امت واحد اسلامی را تشکیل می دادند. لکن بعد از رسول الله آنچه که باعث تفرقه دربین مسلمین گردید اختلاف آنان در مسئله امامت و رهبری مسلمین بود. و این اختلاف با توجه به حدیث دوات و قلم، از روز وفات پیامبر خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ بین پیامبر و عمر آغاز گردید. و براساس همین واقعیت نویسنده مقدمه بر کتاب صواعق المحرقه که نوشته ای یکی از عالمان سنی مذهب می باشد، وقتی که این حدیث را از کتاب شرح مواقف نقل می کند می گوید این اختلاف بین رسول الله و عمر در مسئله امامت و منصب خلافت بوده است.[۱۲]

بعد از رحلت رسول خدا آثار جدی و شدید این اختلاف در بین جامعه اسلامی پدیدار شد در کتاب الفرق بین الفرق
تالیف عبدالقاهر بغدادی متکلم برجسته اهل سنت می گوید: اختلاف مسلمین برای بار اول در مسئله امامت بوده است. انصار اعتقاد به امامت سعد بن عباده داشته و قریش اعتقاد داشتند که امامت از آن قریش است.[۱۳]

به هر صورت وقتی نامه رسول خدا با مانعیت عمر نوشته نشد این اختلاف به وجود آمد و فقط عده­ای محدودی از اصحاب بر اساس آیات قرآن کریم هم سخنان و سفارشات رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ را وحی الهی دانسته[۱۴] و هم معتقد به وجوب پیروی از آن حضرت بودند[۱۵]، لذا از سخنان و دستورات آن حضرت در مسئلۀ امامت پیروی نمودند و بر اصل اسلام باقی ماندند و این روایات را سرلوحۀ هدایت خودشان قرار داده و بعد از پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ اعتقاد به امامت امام علی ـ علیه السلام ـ و سایر اهل بیت ـ علیه السلام ـ را در حوزه دینی خودشان حفظ نمودند. این دسته از مسلمین توسط خود پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ شیعه نامیده شدند[۱۶] و بعد از رحلت آن حضرت بر همین نام تا امروز باقی ماندند.

اما عده دیگری به رهبری عمر و ابوبکر بلا فاصله بعد از رحلت پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرصت را غنیمت شمرده و در سقیفه بنی ساعده که در واقع یک نوع کودتا بر علیه علی ـ علیه السّلام ـ بود با چند نفر دیگر جمع شده و بعد از مشاجرات و مجادلات قبیله ای ابوبکر با بیعت عمر به عنوان خلیفه و امام مسلمین انتخاب شد و زمام سیاسی مسلمین را به دست گرفت.[۱۷]

از همین جا بنیاد اولین مذهب با انشعاب عمر و ابوبکر از مسیر اصلی اسلام و بر اساس مخالفت با سفارشات پیامبر بزرگ خدا ، نهاده شد و به رهبری عمر و ابوبکر اولین مذهب در اسلام به وجود آمد که بعدها به اهل سنت نامیده شد.

این دسته از مسلمین در ابتداء عنوان خاصی نداشتند بلکه به عنوان طرفداران عمر و ابوبکر معروف بودند و بنابر قول ابوحاتم رازی بعد از کشته شدن عثمان در زمان معاویه و بعد از آن به «عثمانیه» نامیده می شدند و شیعیان علی ـ علیه السلام ـ در این زمان به نام علویه معروف بودند تا اینکه در زمان عباسیان نام علویه و عثمانیه نسخ گردیدند و علویه بنام پیشین خود یعنی شیعه برگشتند و بر دیگران اسم اهل سنت گذاشته شد و این اسم تا امروز ادامه دارد.[۱۸]

این واقعیات تاریخی و حدیثی هیچ شبهه ای را در حقانیت مذهب شیعه امامیه و اینکه این مذهب همان اسلام و خواسته پیامبر اسلام است باقی نمی گذارد.

پی نوشت ها:

[۱] . سورۀ مائده، آیۀ ۳٫

[۲] . سورۀ مائده، آیۀ ۶۷٫

[۳] . نیشابوری، حاکم محمد بن محمد، المستدرک علی الصحیحین، ۳/۱۱۰، بیروت، دارالمعرفه، بی تا.

[۴] . نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ۷/۱۲۰، بیروت، دارالفکر، بی تا.

[۵] . ابن اثیر، اسدالغابه، ۵/۲۰۵، تهران، اسماعیلیان، بی تا.

[۶] . بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج۳، ص۹۱، بیروت، دارصعب، بی تا.

[۷] . متقی هندی، کنز العمال، ۱۲، ۳۲، بیروت، موسسه الرسالۀ، بی تا؛ مسند ابی داود، ص ۱۰۵، بیروت، دارالحدیث.

[۸] . امام احمد بن حنبل، مسند احمد، ج ۳ص۱۴، ج۵ص۱۸۲ و ۱۸۹، بیروت، دارصادر و ترمزی، محمد بن عیسی، سنن ترمزی، ج ۵ص ۳۲۹، بیروت، دارالفکر، دوم ۱۴۰۳ ق؛ و مستدرک حاکم،ج ۳ ص۱۱۰٫

[۹] . صحیح مسلم،ج ۷ ص ۱۲۰ و ۱۲۱ .

[۱۰] . ابن اثیر، اسد الغابۀ،ج ۵ص ۲۰۵ .

[۱۱] . صحیح بخاری،ج ۳ ص۹۱؛ صحیح مسلم، ج ۵ ص۷۶٫

[۱۲] . هیتمی، احمد بن حجر، الصواعق المحرقه، مقدمه، ص (هـ ) مصر، مکتبۀ القاهره، بی تا.

[۱۳] . ابو منصور، عبدالقاهر بن طاهر، الفرق بین الفرق، ص۱۳، بیروت، دارالوفاق الجدیدۀ دوم، ۱۹۷۷ م.

[۱۴] . نجم، ۳ و ۴٫

[۱۵] . نساء، ‌۹۵ و حشر، آیۀ ۷٫

[۱۶] . شیخ طوسی، مصباح المتهجد، ص ۱۶، بیروت، موسسه فقه الشیعه، اول ۱۴۱۱ ق و کنز العمال، ۱۳/۱۵۶، حدیث ۳۶۴۸۳٫

[۱۷] . صحیح بخاری،ج ۲ص۲۹۱٫

[۱۸] . علی ربانی گلپایگانی، فرق و مذاهب کلامی، ص ۱۶۸، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی.

نویسنده : حمیدالله رفیعی

T

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: