۰

سفارت افغانستان در تهران چگونه به دست نمایندگان طالبان افتاد؟

پیش از واگذاری این سفارت به دیپلمات طالبان، عبدالقیوم سلیمانی، سرپرست و سایر دیپلمات ها و کارکنان آن، سفارت را تخلیه کردند و گفتند که «حاضر نیستند برای طالبان کار کنند.»
کد خبر: ۲۷۷۳۵۷
۰۹:۰۷ - ۰۸ اسفند ۱۴۰۱

به گزارش «شیعه نیوز»، وزارت خارجه جمهوری اسلامی ایران امروز سفارت افغانستان در تهران را به دیپلمات معرفی شده از سوی گروه طالبان واگذار کرد.

پیش از واگذاری این سفارت به دیپلمات طالبان، عبدالقیوم سلیمانی، سرپرست و سایر دیپلمات ها و کارکنان آن، سفارت را تخلیه کردند و گفتند که «حاضر نیستند برای طالبان کار کنند.»

بر اساس مکتوبی که از سوی امیرخان متقی، سرپرست وزارت امور خارجه طالبان به سفارت افغانستان در تهران فرستاده شده، فضل احمد حقانی به عنوان «سرپرست» این سفارت معرفی شده است.

واگذاری سفارت افغانستان در تهران به دیپلمات گروه طالبان با واکنش ها و انتقاداتی نیز همراه بوده است، اما وزارت خارجه ایران «واگذاری» و «تسلیم دهی» سفارت افغانستان به گروه طالبان را رد کرده و گفته که به دلیل «پایان مأموریت یک دیپلمات»، سرپرستی امور سفارت به دیپلمات دیگر سپرده می شود و این به معنی «تغییر وضعیت حقوقی» سفارت نیست.

وزارت خارجه گروه طالبان تاکنون در این مورد به صورت رسمی اظهار نظر نکرده است.

با توجه به موضوع فوق، «محمد شفق خواتی، یکی از دیپلمات های ارشد پیشین سفارت افغانستان در تهران»، با ارسال مطلبی به خبرگزاری شفقنا افغانستان به شرح این رخ داد پرداخته که با کمال امانت داری و بی طرفی نشر می شود.
سلطه‌ی طالبان بر سفارت افغانستان در تهران؛ فرایند تسلط و پیامدها

نویسنده: محمد شفق خواتی، دیپلمات پیشین سفارت افغانستان در تهران

برای شهروندان و مهاجرین افغانستان در ایران، امروز را می‌توان سقوط مضاعف نامید و سرانجام امروز روند تسلیم‌دهی سفارت افغانستان در تهران، با یک فرآیند تدریجی و حساب‌شده که حساسیت‌زا نباشد، در اختیار طالبان قرار گرفت.

تقدیر روزگار این بود که در حدود دو سال و اندی پرتلاطم در سفارت افغانستان در تهران حضور داشته باشم و سرانجام به رغم عدم میل باطنی خودم (به دلیل وجود زمینه‌ی هرچند دشوار برای خدمت به هم‌وطنان) و نیز دشواری قناعت دادن سرپرست محترم سفارت جناب عبدالقیوم سلیمانی برای ادامه حضور در کنار شان، اما تقدیر تغییر دیگری را برای ادامه زندگی رقم زده بود و در تاریخ 18/11/1401 (هفتم فبروری 2023) از غربتی به غربت دیگری گرفتار گردیدم. در باب چگونگی آمدن من در تهران و چرایی انتخاب تهران (به جای گزینه‌های دیگری که فراهم بود) و کش و قوس‌های پس از آن، سخن فراوان و خاطرات و تجربیات زیاد است که فعلا مجال پرداختن به آن نیست و امیدوارم در فرصت دیگری بتوانم برخی یادداشت‌ها و برداشت‌ها را همگانی سازم.

این یادداشت را در حدود یک هفته پیش و پس از آن نگاشته بودم که شنیدم وزارت امور خارجه ایران تصمیم گرفته است سفارت را به نمایندگان طالبان تحویل دهد. مخاطبم مهاجرین هم‌وطن در ایران و نیز برخی دلسوزان و گوش‌های شنوا در میان مقامات ایرانی بود تا هرکدام به سهم و توان خود، حتی الامکان برای جلوگیری از قرار گرفتن آن خانه در اختیار تروریستان طالب، تلاش ورزند. قبلا نیز چندین یادداشت و نگاره به برخی افرادی دلسوزی که احساس می‌کردم موثر هستند، فرستاده بودم و نیز یادداشت‌هایی در برخی روزنامه‌های ایران از این قلم منتشر گردید. اما قبلا از انتشار نگاره‌ی اخیر، خم می بشکست و سبوها خالی ماند و سفارت به طالبان سپرده شد. این نگاره را که هفته پیش و قبل از سپرده شدن سفارت به طالبان و تنها پس از گمانه‌زنی‌ها در مورد احتمال وقوع چنین امری، در دو بخش نگاشته بودم، اینک با اندک تغییراتی، پس از وقوع چیزی که نباید واقع می‌شد، . سلیمانی و همکاران بر تعهد اولیه مبنی بر تحویل ندادن سفارت به طالبان، تا آخرین لحظه پایبند ماندند. اما پس از فشار و ضرب الاجل تعیین کردن وزارت امور خارجه ایران مبنی بر تحویل سفارت به مولوی فضل محمد حقانی که دیگر دیپلماتان توان مخالفت یا مقابله با میزبان در خاکش را نداشتند تا سفارت را به زور نگهدارند، بر همان تعهد نخستین خود باقی ماندند و ناگزیر امروز (یکشنبه هفتم حوت 1401) کلید سفارت به وزارت امور خارجه ایران تحویل داده شد تا وزارت خارجه ایران به هرکس که صلاح دید، تحویل بدهد و تمام دیپلماتان، از تمام ولایات و اقوام افغانستان بدون استثنا، بعد از ظهر امروز سفارت را ترک خواهند کرد و در زیر ریش طالب نخواهند ماند.
1. وضعیت سفارت پس از سقوط
1-1. تغییر در مسئولیت و مدیریت سفارت

پس از سقوط دولت پیشین در کابل و پس از آن‌که عبدالغفور لیوال، سفیر دولت پیشین افغانستان در تهران از ایران رفتند، آقای عبدالقیوم سلیمانی، معاون سفیر، براساس طرزالعمل امور قونسلی وزارت امور خارجه، سرپرستی سفارت را به عهده گرفتند. فعلا مجالی برای پرداختن به کارکرد عبدالغفور لیوال نیست و به این نکته بسنده می‌شود که ایشان فردی منعطف و با روحیه فرهنگی بودند و تا اندازه‌ی زیادی در تلاش بودند تا کار سفارت و ارایه خدمات به شهروندان به خوبی به پیش برود و در امور مربوط به عرصه کاری من نیز در حد توان خود همکاری خوبی داشتند. برخی اتهامات بی‌اساسی نیز پس از رفتنش مطرح شد که عاری از واقعیت بود. متأسفانه فساد گسترده در میان بسیاری از مقامات دولت پیشین که خود یکی از عوامل سقوط دولت بود، سفیدهای نادر را در میان سیاهان پرشمار گم نمود و در حق بسیاری از افرادی که با دست پاک خدمت کردند، جفاها و بدگمانی‌هایی در میان شهروندان شکل گرفته است و در چنین فضایی، افراد به راحتی و حتی به خاطر یک عقده شخصی، ممکن است کسی را متهم کنند و مخاطبین هم باور شان گردد.

پس از رفتن عبدالغفور لیوال، تمامی دیپلماتان حاضر در سفارت به شمول عبدالقیوم سلیمانی سرپرست سفارت، محمد زمان نورستانی مستشار و مسئول امور قونسلی و سایر همکاران، تعهد صادقانه سپردند که در شرایط به وجود آمده، با تمامی توان و ظرفیت موجود در سفارت، در خدمت شهروندان مراجعه کننده به سفارت باشند و تلاش صورت گیرد که هیچ خللی در امور قونسلی مراجعین و ارایه خدمات حقوقی ممکن به مردم به وجود نیاید. امور سفارت پس از سقوط و رفتن عبدالغفور لیوال، در دو بخش قابل تأمل است: ماهیت تعامل با کابل و نوع تعامل میان همکاران سفارت در داخل سفارت و وضعیت امور قونسلی و خدمات حقوقی.
الف) ماهیت تعامل سفارت با کابل پس از سقوط

در وضعیتی که نظام سقوط کرده است و میزبان هم با حکومت مسلط بر کابل تعامل دوستانه و نزدیک دارد، تداوم بدون چالشِ فعالیت‌های سفارت حتا در امور روزمره و مسئولیت‌های قونسلی، مسأله ساده نیست. در واقع سفارت که تا دیروز رابط بین دو دولت بود، حالا به عنوان جزیره‌ای میان دو اقیانوس (دو دولت ایران و امارت طالبانی) مانده که کوچک‌ترین کم‌دقتی یا ناملایماتی، ممکن است سونامی از دو سو این جزیره را ببلعد. طبیعی است که حصارهای حفاظتی و چتر حمایتی کاملا برداشته شده و به تدریج نمایندگان طالبان وارد سفارت می‌شوند و چون دولت میزبان آنان را پذیرفته است، در داخل سفارت نمی‌توان از ورود آنان جلوگیری کرد.

دیپلماتان و سرپرست جدید سفارت، دو راه در پیش نداشتند: یا باید کل سفارت را به طالب تحویل می‌دادند و یا باید ناگزیر در یک سطحی که عبور از خط قرمزهای ارزشی هم نباشد و کاملا به صورت تاکتیکی، هم با سه نیروی طالبانی حاضر در سفارت مدارا کنند و هم برای عدم اختلال در امور قونسلی و حقوقی مردم، ارتباط با ریاست امور قونسلی وزارت امور خارجه در مرکز که اکنون در اختیار طالبان قرار گرفته بود (و البته کارمندان سابق تا کنون در این بخش حضور پررنگی داشتند)، حفظ می‌شد. کاملا روشن است که بدون ارتباط تاکتیکی با مرکز در سطح قونسلی، انجام بسیاری از امور قونسلی در سفارت نیز ناممکن می‌نمود. روشن است که تصدیق اسناد حقوقی صادرشده در داخل کشور توسط سفارت در تهران و برعکس، صدور بسیاری از اسناد حقوقی مانند وکالتنامه، حصر وراثت، وثیقه مجردی و رضایت‌نامه و تمامی امور قونسلی و حقوقی برای شهروندان در تهران و کاربرد آن در داخل، بدون ارتباط با مرکز و بدون ارسال و فکس متقابل این مدارک از طریق سیستم موجود در ریاست امور قونسلی وزارت امور خارجه، ناممکن بود.

با توجه به این ضرورت که امور شهروندان و مراجعین سفارت بدان وابسته بود، ارتباط تاکتیکی با مرکز حفظ شد، اما واقعیت آن است که فراتر از این، در سفارت افغانستان در تهران، در امور قونسلی و داخلی سفارت، عملا طالب و نمایندگان آن هیچ صلاحیتی نداشتند. به رغم غرور و رویکرد تهاجمی اولیه‌ی نمایندگان طالبان در سفارت، با مدیریت ظریفانه‌ی سلیمانی و همکاری و اتحاد خوب دیپلماتان، آنان نه تنها به هیچ نقشی در امور داخلی سفارت و امور قونسلی دست نیافتند، بلکه حتا نتوانستند پرچم سه رنگ سابق را از روی سفارت و دفاتر و ادارات جمع کنند. علاوه بر حفظ تمام نمادها و تلاش برای حفاظت از ارزش‌ها و فرهنگ حاکم در فضای سفارت، در اقامتگاه سفیر و اقامتگاه دیپلماتان که دو نفر از نمایندگان طالبان (فضل محمد حقانی، سرپرست کنونی و طالبانی سفارت و پسرعمویش) هم در آن ساکن شده بودند، پرچم سه رنگ سابق برافراشته بود و به رغم خواست نمایندگان طالبان، مقاومت صورت گرفت و نمایندگان طالبان، تنها در اتاق خود یک پرچم سفید طالبانی را گذاشته بودند. در سالروز تسلط طالبان برکابل، خیلی فشار وارد شد که سفارت تعطیل باشد و نمایندگان طالبان بر این امر اصرار داشتند، اما سلیمانی و دیپلماتان تن به این کار ندادند و حتا اجازه یک دقیقه برنامه و یا نصب کدام اطلاعیه و… را در سفارت ندادند. در چنین روز سیاهی که برای طالب یوم الله بود، فقط نمایندگان طالبان در سفارت حضور نیافتند و شاید در خانه و با خانوده خود سالروز تسلط طالبان بر کابل را جشن گرفتند.

افزون بر این، عکس غنی، کرزی و عبدالله از سفارت برداشته شد، اما عکس شهدا و نمادهای گذشته هنوز در سفارت وجود داشت که در مورد این عکس‌ها و نمادها نیز مجادلاتی شکل گرفت و طالب نتوانست کاری از پیش ببرد. تمامی سربرگ‌ها و اسناد حقوقی که از سفارت صادر می‌شد، همه با لوگوی سابق بود و مهرهای سفارت نیز تغییر نکرد و در این موارد هم سفارت تسلیم خواست طالبان نگردید. تمامی اسناد ارسالی و حتا نامه‌های ارسالی به مرکز و وزارت خارجه طالبان، با لوگو و مهر نظام سابق بود.

شخص سلیمانی در این خصوص تلاش نمود که نوعی درایت دیپلماتیک را در پیش گیرد که هم به ارزش‌ها پشت نشود و هم با واقعیات تلخی که سفارت با آن روبرو شده بود، مواجهه منطقی صورت گیرد. بر خلاف برخی ذهنیت‌ها، سلیمانی هیچ زمانی در عمل و قلبش به طالب تن نداد. در سفر سال گذشته امیرخان متقی به ایران (18/10/1400)، اصرار وجود داشت که به سفارت هم بیاید، اما سلیمانی با سنجش تدابیری، زمینه حضور وی را در سفارت از بین برد و این اتفاق نیفتاد و این اقدام و تدبیر کار آسانی نبود. در یک و نیم سال گذشته، بارها مسایل و تقابل‌هایی میان افراد طالبان و مدیریت سفارت پیش آمد که هیچ‌گاه رسانه‌ای نشد و سلیمانی در همکاری و همراهی با سایر دیپلماتان، به خوبی اوضاع تقابلی و فرسایشی با طالب را که مدیریت کردنش به راستی امر ساده نبود، مدیریت کرد.

در واقع، دیپلماتان سفارت بین کمک به مردم و طالبی که هیچ درک و فهمی به جز زبان زور ‌و منطقی جز ‌بی‌منطقی نداشت، گیر افتاده بودند. ممکن برخی قضاوت کرده باشند که دیپلماتان با طالبان تعامل داشته اند، ولی هرگز تعاملی وجود نداشت و رابطه قونسلی و همکاری نیز در یک سطحی که وجود داشت، تنها به خاطر مصالح مهاجرین و جلوگیری از حساسیت میزبان و ادامه فعالیت سفارت به منظور ارایه خدمات و حمایت از صدها هزار انسانی بود که با شرایط ناگواری مواجه بودند و هستند. در این عرصه، سلیمانی از هیچ تلاش و تقلایی برای بهبود امور و فراهم کردن تسهیلات برای مهاجرین و هم‌وطنان آواره دریغ نکرد و مدیریت زیرکانه‌اش جای تحسین و تقدیر دارد.
ب) تعامل همکاران در سفارت و وضعیت امور قونسلی

روحیه همدلی و همکاری فوق‌العاده خوبی میان همکاران سفارت (اعم از دیپلماتان و کارمندان محلی) وجود داشت و هیچ نوع تنش یا مجادلات و جناح‌بندی که معمولا در ادارات افغانستان معمول است، در میان همکاران سفارت پس از سقوط تا اکنون دیده نشد.

تجربه دو سال و اندی همکاری با سلیمانی و نورستانی و سایر همکاران در سفارت تهران، تجربه شیرینی بود که در روزگار تلخی رقم خورد. وقتی با سلیمانی خداحافظی کردم، چون سرش شلوغ بود و دور و برش مراجعین پرشماری حضور داشتند، زیاد نتوانستیم تنها باشیم و فرصت عاطفی شدن هم به وجود نیامد، اما لحظه‌ای را که به رغم تلاش برای سرعت خداحافظی و مبارزه با عاطفی شدن و خم به ابرو نیاوردن، اشک در چشمان من و نورستانی حلقه زد و نگاه متقابل را سریع از هم دزدیدیم، یادم نمی‌رود و برای لحظه‌ای، آینده‌ی سفارت و مهاجرین شاید از دل هردو مان عبور نمود. اکنون هم که این خطوط را می‌نویسم، برای آن فضای مثبت همکاری و تعامل دوستانه میان همکاران اشک در چشمانم حلقه زده است. روزهای «تلخِ شیرینی» را در سفارت کنار هم بودیم. «تلخ» بابت به هم ریختن شیرازه نظام و تعطیل شدن پروسه‌های ضروری پاسپورت و تذکره و برخی خدمات دیگری که در سفارت انجام می‌شد و ابهام در مورده آینده‌ی سفارت و امور هم‌وطنان. «شیرین» اما بابت دو سال و اندی همکاری و هم‌نشینی که حتی یک ثانیه، تکرار می‌کنم حتی یک ثانیه، با همدیگر (چه با سلیمانی و چه با نورستانی یا سایر همکاران) دلخوری و رنجیدگی و تقابل و تضاد پیش نیامد و جز تعامل محترمانه‌ی متقابل، چیز در میان وجود نداشت.

سلیمانی بدون نگاه محدود قومی، منطقه‌ای یا هزار دام دیگری که کارمندان و مقامات دولتی افغانستان در آن گرفتار بودند، تا ساعت 5 بعد از ظهر و گاهی بیشتر در سفارت حضور داشت، دروازه‌اش تا جای ممکن برای همگان، حتا کسانی‌که لزوما به سفیر کار شان وابسته نبود، باز بود. اما اغلب مراجعین به خاطر کوچک‌ترین کار و حتا به خاطر تعارف و دیدار تعارفی هم تلاش می‌کردند که نفر اول را ببینند و طبیعی است که گاهی به برخی افراد نوبت هم نمی‌رسید یا به خاطر ازدهام، دیرتر در سکرتریت سفیر معطل می‌ماندند که ممکن این دسته افراد گلایه‌مند باشند. افرادی گاه به دلیل کمبود مدارک لازم برای ارایه دریافت یک سند، طبق طرزالعمل امور قونسلی، امکان دریافت خدمات را نداشته اند و حتا گاه با توقعاتی چون دریافت اقامت ایران که کار دولت ایران است و هیچ ربطی به سفارت افغانستان نداشت و در توان آن نبود یا برای دریافت ویزا از سفارت‌های دیگر، به سفارت مراجعه می‌کردند و با اصرار و سماجت ساعت‌ها می‌نشستند و گاه با داد و فریاد به دفتر سفیر مراجعه می‌کردند که پس به چه درد ما می‌خورید؟! حتا مواردی بود که به فحاشی روی می‌آوردند. با این حال، سلیمانی و همکاران خم به ابرو نمی‌آوردند و تحمل می‌کردند.

محمد زمان نورستانی نیز بازوی استواری بود که با تمام وجود، حتا از امور شخصی خود غافل شده بود و خود را وقف خدمت به مردم کرده بود. در حقیقت تمام همکاران و دیپلماتان سفارت، بر همان تعهد نخستین پس از سقوط استوار باقی ماندند و هرکدام به سهم خود گوشه‌ای از سنگینی بار در شرایط ناگواری را که نه میزبان چندان همکاری دارد (و بلکه با طالب در تعامل است) و نه مرکز (وزارت امور خارجه طالبانی) حامی سفارت و دیپلماتان و امور سفارت است (بلکه چالش می‌آفریند)، کشتی سفارت در دریای بحران و ناامیدی غرق نگردید و در حد توان، خدمات ممکن به شهروندان آواره و هم‌وطنان حیران، ارایه گردید. با این حال، چالش‌های موجود بر سر راه سفارت و همکاران و نیز حجم بسیار بالای مهاجرین قدیم و جدید که پس از سقوط وارد ایران شده بودند، طبیعی است که سبب گردید امور آن‌گونه که مردم انتظار دارند، سرعت و سهولت نداشته باشد. هرچند بسیاری امور نسبت به سفارت‌های افغانستان حتا در اروپا، سریع‌تر انجام می‌شد. به عنوان نمونه، تمدید پاسپورت یک روزه انجام می‌شد، نکاح خط فردای روز درخواست و بایومتریک افراد تحویل داده می‌شد، وکالتنامه، حصر وراثت، عدم مسئولیت جرمی، قرابت خط، سند تولدی، برگه تثبیت هویت و سایر اسناد همه یک روزه صادر می‌شد و مراجعین بر سر یک ساعت زودتر یا دیرتر انجام شدنش مجادله و چانه‌زنی داشتند. این در حالی‌ است که در بسیاری از سفارت‌خانه‌های دیگر افغانستان در اروپا و سایر کشورها که این حجم از مراجعین را هم ندارند، صدور و تحویل دادن بسیاری از این اسناد به مراجعین، یک هفته زمان یا وقت بیشتری را در بر می‌گیرد).

در طول دو سال و اندی، نورستانی (مستشار و مسئول امور قونسلی سفارت) که به صورت طبیعی بیشتر فشار امور قونسلی بر سر ایشان بود، مانند یک رباط و ماشین، قبل از ساعت هشت صبح در سفارت حاضر بود و هیچ‌گاه زودتر از چهار و نیم و گاه تا ساعت پنج، دفتر خود را ترک نمی‌کرد. در طول این سال‌ها، هیچ سفری نرفت و حوصله‌اش برای من شگفتی‌آور بود. سلیمانی هم در طول دو سال گذشته حتا از تهران به جز یکی دو بار و آن هم برای یک امر ضروری مربوط به امور سفارت، خارج نشد. شاید تنها این من بودم که در طول دو سال گذشته، به دلایلی چهار بار به ترکیه رفتم و نورستانی غبطه می‌خورد که برای من تبدیل هوا و رفع خستگی ممکن شد و او از تراکم کار و عدم فرصت برای یک مسافرت دو سه روزه، پوسیده است. نورستانی تنها دو سه روز، آن هم نه پی هم و آن هم نه تمام ساعات اداری روز، بلکه دو سه ساعت برای امور واجب شخصی مانند همراهی عمویش که در بیمارستان قلب تهران بستری بود، از سفارت غایب بود و پس از رفع ضرورت، سریع به سفارت بر می‌گشت تا به امور مراجعین رسیدگی شود. در آن چند ساعتی هم که در بیرون بود، کسی دیگری را برای رسیدگی به امور محوله جای خود می‌گماشت. او در ظاهر با مراجعینی که برای بار اول می‌دیدند، ممکن به نظر شان می‌رسید که تعامل شیرینی ندارد و نوع تخاطبش ممکن طرف مقابل را به اشتباه می‌انداخت و قاطعیت او را به معنای خشن بودن روحیه‌اش تفسیر می‌کردند، اما برعکس، بسیار نسبت به مراجعین دلسوز بود و تا جای ممکن تلاش می‌کرد کاری که با طرزالعمل و قوانین حاکم در تضاد نباشد، با سهولت ممکن انجام شود. به کارمندان و دیپلماتان زیردستش نیز بارها دیدم که با ناراحتی تذکر می‌داد که صبح اول وقت حاضر باشند و زود هم نروند و مردم مظلوم را درک کنند. سلیمانی هم معمولا از بخش‌های گوناگون سفارت به صورت سرزده خبر می‌گرفت تا بر امور نظارت داشته باشد و کارمندان سر وظیفه خود حاضر باشند.

برای پرهیز از طولانی شدن این یادداشت، به فشار کار و تراکم دیوانه‌کننده‌ی امور بر همکارانی چون زمانی رئیس قبلی بخش حقوقی و غفاری، رئیس جدید بخش حقوقی و سایر همکاران نمی‌توانم بپردازم که تحمل همه قابل تقدیر و ستودنی بود. در مجموع باید اشاره نمود که حتا در شرایط کرونایی که ادارت ایرانی تا ساعت 1 بعد از ظهر و یا حداکثر ساعت 2 بعد از ظهر کار می کردند، وقت کار اداری سفارت همواره تا ساعت چهار عصر بود و البته عملا تا ساعت پنج و به خصوص بخش حقوقی سفارت که شلوغ‌ترین بخش امور قونسلی را تشکیل می دهد، تا ساعت پنج و نیم مشغول ارائه خدمات بود و اتشه مهاجرین، روزهای جمعه نیز پاسخگوی مراجعین بود و یک نفر حداقل از این اتشه در روزهای جمعه هم به خاطر رسیدگی به امور محتمل اضطراری مهاجرین، در سفارت حضور داشت.
1-2. تعمیر و تهیه سالن‌های جدید پذیرش پس از سقوط دولت پیشین

از بد روزگار، در حدود یک ماه پیش از سقوط دولت پیشین، موعد اجاره ساختمان استیجاری سفارت در شهرک غرب تهران نیز به سر رسید و طبق دستور و پلان مرکز، قرار بود برای امور قونسلی و بخش پاسپورت، تذکره و سایر امور مرتبط، ساختمان دیگری حتی الامکان خریداری شود و یا دست کم اجاره شود و وزیر خارجه وقت نیز وعده داده بود و یک هیأتی هم از کابل برای نهایی ساختن چند گزینه آمده بود. اما پیش از تکمیل شدن فرآیند خریداری یا اجاره جای جدید، دولت سقوط نمود و تمام بخش‌ها و کارمندان مستقر در سعادت آباد (شهرک غرب) نیز به ساختمان موجود در خیابان پاکستان منتقل گردیدند و ظرفیت مکانیِ بسیار محدود سفارت کنونی، یکی از چالش‌های جدی برای کارمندان و مراجعین بود.

جرأت ستودنی سلیمانی و ابتکار او در مشورت با سایر دیپلماتان که برای فراهم شدن تسهیلات بهتر برای مراجعین مهاجر انجام شد، ساختن دو سالن جدید پذیرش در حد ظرفیت موجود در بنای موجود سفارت بود. یکی از سالن‌ها با ایجاد سقف بر حویلی سفارت و سامان دادن این سالن با باجه‌های بیشتر و منظم به وجود آمد و سالن دیگر با تعمیرات اصولی در بخشی از طبقه هم‌کف سفارت ایجاد شد که بخش حقوقی سفارت اکنون در آنجا مستقر شده است. اگر این دو سالن با باجه‌های جدید ساخته نمی‌شد، با توجه به افزایش روزافزون مراجعین پس از سقوط دولت، سفارت به هیچ وجه ظرفیت پاسخ‌گویی به آن همه مراجعه‌کننده را نداشت. حجم مراجعین نسبت به قبل از سقوط، دو برابر شده بود و صدور اسناد مختلف در سفارت نیز دو چندان گردیده بود. سفارت با حجم بالایی از مراجعین (در حدود پنج میلیون مهاجر و شاید هم بیشتر که در واقع بیشتر از جمعیت کامل بسیاری از کشورهاست) مواجه بود. بسیاری از این مراجعین هم گاهی اسناد و مدارک هویتی یا مدارک تکمیلی لازم را برای دریافت خدمات مورد نظر شان در دست نداشتند که خود سبب کندی کار و گاه مشاجرات و تنش‌ها و در نتیجه اتلاف وقت بیشتر کارمندان می‌گردید. مثلا دختر خانم بالای هجده سال از افغانستان آمده و پدر یا برادرش هم در ایران حضور ندارد، وقتی برای دریافت نکاح خط به سفارت مراجعه می‌کند، طبق طرزالعمل امور قونسلی یا پدر و یا برادرش باید حضور یابد و یا رضایت‌نامه بفرستند و یا اینکه کپی مدارک فرزند بالای دو سال را عرضه کند. وقتی هیچ کدام از یکی از این موارد فراهم نباشد، مسئول امور حقوقی هم نمی‌تواند خلاف طرزالعمل امور قونسلی برای او نکاح خط صادر نماید. کوچک‌ترین کشف خلاف در موارد ناموسی و امور حقوقی و ارث و میراث و…، پیامدهای حقوقی ناگواری برای مسئول مربوطه دارد و مواردی هم پیش آمده بود که یک فرد با خانمی سند ازدواج از سفارت گرفته اند و بعد از مدتی مردی دیگری مراجعه کرده است که زن من بدون طلاق گرفتن از من، با فلانی ازدواج کرده و از سفارت نکاح خط گرفته است. طبیعی است که عدم انجام کار چنین مراجعه‌کننده‌ای که از صبح تا بعد از ظهر چانه‌زنی می‌کند تا نکاح خط یا سند دیگری را بدون فراهم کردن شرایط آن بگیرد، هم کارمندان را خسته می‌کند، هم باعث کندی امور دیگر مراجعه‌کنندگان می‌شود و هم باعث رنجیدگی و ناراحتی شدید خود فرد می‌گردد و گاه به دعوا و مناقشه می‌انجامد.
1-3. تمدید پاسپورت و صدور برگه تثبیت هویت

پس از سقوط دولت پیشین، به جز صدور پاسپورت و تذکره الکترونیک که وابسته به مرکز بود، بقیه امور قونسلی با وضعیت بهتر از گذاشته تداوم یافت. برای حل مشکل کسانی که اعتبار پاسپورت شان پایان می‌یافت، تدبیر تمدید پاسپورت‌ها (حتی تمدید پاسپورت‌های ماشین‌خوان) سنجیده شد و پس از پذیرفتن پلیس ایران، این پروسه روی دست گرفته شد که تا اکنون در سفارت جریان دارد. اما امکان صدور پاسپورت برای سفارت وجود نداشت و از سر گرفتن این پروسه وابسته به مرکز بود، چون در سفارت نه پاسپورت خام ماشین‌خوان از اول وجود داشته و نه دستگاه چاپ دیتا بری روی پاسپورت. متأسفانه در دوره وزارت داکتر عبدالله، دستگاه چاپ از سفارت به کابل منتقل شده بود و در سال 1399 بنده موافقت حنیف اتمر وزیر امور خارجه و همکاران وزارت خارجه را برای انتقال دستگاه چاپ به ایران جلب کرده بودم که سقوط دولت مجالی برای عملی شدن آن باقی نگذاشت.

سفارت چون پس از شروع پروسه پاسپورت ماشین‌خوان پروسه تمدید پاسپورت‌های دست‌نویس را متوقف کرده بود، استیکر مخصوص تمدید هم آماده نداشت و برای تمدید پاسپورت‌ها از مهر استفاده می‌کرد. اخیرا استکیر طراحی شد و با چاپخانه مربوطه هم صحبت شده بود و تقریبا از همین هفته جاری، تمدید با استیکر و بارکد عملی می‌شد که تحویل سفارت این مجال را نیز از بین برد و اگر طالبان ممانعت نکنند، زمینه برای تمدید با استیکر بارکددار در سفارت کاملا فراهم شده است.

پروسه تذکره الکترونیک نیز چون وابسته به داخل بود، پس از سقوط عملا تعطیل شد و پس از آن، اداره کل اتباع خارجی وزارت کشور ایران دریافت برگه تثبیت هویت را برای تمدید کارت آمایش مهاجرین شرط نمود و بر همین اساس، پروسه تثبیت هویت در سفارت مجددا آغاز گردید که تا اکنون ادامه دارد.
1-4. تدابیر برای صدور سند مسافرتی

با توجه به تعطیل شدن پروسه صدور پاسپورت ماشین‌خوان و به منظور حل مشکل کسانی‌که به پاسپورت نیاز داشتند، سفارت در حدود پنج تا شش ماه پیش، طی نامه درخواستی از مرکز، مصرانه خواست تا اجازه صدور سند مسافرتی (Travel Document) را به سفارت بدهد، اما متاسفانه تا اکنون این اجازه از سوی مرکز و وزارت خارجه طالبان صادر نشد. سفارت تدابیر خود را سنجیده بود، کتابچه سند مسافرتی با اعتبار دو ساله و نرخ 20 دالر طراحی شده بود و با چاپخانه مربوطه هم صحبت شده بود و فقط منتظر اجازه از مرکز بود که هنوز عملی نگردیده است. شاید پس از مدیریت طالبانی بر سفارت و به منظور خوشنامی امارت، این کار که همه زمینه‌ها و مقدماتش فراهم شده و فقط منتظر اجازه است، شروع شود و اگر شروع شود و طالبان مانند مکتب و دانشگاه یا عدم صدور رضایتنامه برای کسانی که دختر یا خواهر شان در ایران حضور دارد و می‌خواهد ازدواج کند، از آن نیز ممانعت نکنند، مشکل بسیاری از شهروندان حل خواهد شد.
1-5. ایجاد چالش‌های حقوقی از سوی امارت برای سفارت و مهاجرین

چالش‌هایی که امارت و طالبان در مورد کارکرد سفارت و نیازمندی‌های مهاجرین ایجاد نمود، زیاد بود که فقط به دو نمونه اشاره می‌کنیم:
الف) عدم صدور رضایتنامه ازدواج یا وثیقه مجردی از سوی محاکم طالبانی

بر اساس حکم صریح طرزالعمل امور قونسلی مصوب کابینه در دوره وزارت زلمی رسول که تا اکنون سفارت‌ها بر اساس آن اجراآت می‌کنند و قانون جدیدی هنوز ساخته نشده است، دختر بالای هجده سال وقتی از افغانستان به کشور دیگری می‌رود، برای دریافت نکاح خط از سفارت مربوطه، باید یا پدرش و یا برادرش حضور داشته باشد و این‌که یکی از دو فرد نامبرده، از داخل افغانستان یا سفارت کشور محل اقامت، رضایت نامه و وثیقه مجردی به صورت رسمی بفرستند. اما پس از سقوط دولت پیشین، محاکم طالبان ترتیب و ارسال رضایتنامه یا وثیقه مجردی را متوقف ساخت. سفارت در هماهنگی با جنرال قونسلگری‌های افغانستان در مشهد و زاهدان، طی سه چهار نامه متوالی و استعلام رسمی و مکرر همراه با تبیین مشکلات و اضطرار متقاضیان که پس ازسقوط هر روز افزایش هم می‌یافتند، هیچ‌گاه پاسخ دریافت نکرد و ریاست امور قونسلی وزات امور خارجه هم فقط در جواب به صورت تکراری می‌نوشت که مطابق طرزالعمل اجراآت صورت بگیرد! در حالی‌که حکم طرزالعمل مشخص بود و اشاره کردیم.

مراجعین شاید تصور می‌کردند که سفارت در این موارد تعلل می‌کند یا کار مردم را اجرا نمی‌کند، در حالی‌که اجراآت خلاف طرازالعمل و بدون ارایه یک راهکار حقوقی از سوی مرکز، پیامدهای چالش‌زای حقوقی داشت که رئیس بخش حقوقی یا سرقونسل و سرپرست سفارت نمی‌توانست این پیامدهای حقوقی را که ممکن فردا دامنگیر شان شود، بر دوش بگیرند و مرکز هم مکررا دستور می‌داد که مطابق طرزالعمل اجراآت نمایید. در عمل نیز گاهی کوچک‌ترین غفلت در این موارد و تختی بسیار اندک از طرازالعمل به خاطر دلسوزی و همکاری با یک مراجعه‌کننده در حال اضطرار، سبب ایجاد درد سر کلان برای برخی همکاران در گذشته شده بود.
ب) عدم تأیید برخی اسناد صادره سفارت در محاکم طالبانی

بی‌منطقی و ندانم‌کاری محاکم افغانستان که اکنون در اختیار سربازان کوه‌نشین و مغاره‌گرد افتاده است و از قوانین بی‌خبر اند و یا خود قوانین عجیبی وضع می‌کنند، درد سر کلان دیگری برای سفارت و مراجعین بود. وقتی وکالتنامه‌ای برای فردی از سوی سفارت صادر می‌شد و تصویر آن رسما از طریق سیستم به وزارت خارجه فکس می‌شد و ریاست امور قونسلی وزارت امور خارجه پس از مراجعه موکل آن را تأیید هم می‌کرد، برای انجام مرحله بعدی که تأیید از سوی محکمه بود، باز محاکم طالبان گاهی کار موکل موجود در افغانستان را اجرا نمی‌کرد و می‌گفت شاهدان وکالتنامه که اثر انگشت شان در وکالتنامه درج شده است باید از ایران به افغانستان بیایند و در محکمه حضور یابند تا وکالتنامه را تأیید کنیم! در حالی‌که این امر نه منطقی و ممکن است و نه در طرزالعمل امور قونسلی چنین چیزی شرط شده است.
با توجه به سوابق سیاه و ماهیت ضد تمدنی گروه طالبان، اغلب کشورها از به رسمیت شناختن حکومت غصبی آنان پرهیز کرده اند و هیچ کشوری دوست ندارد با پیشگامی در به رسمیت شناختن این گروه، خود را در بدنامی پیش‌گام سازد. در حدود دو ماه پیش، فضل محمد حقانی که سال گذشته به عنوان سکرتر اول به سفارت آمده بود، از سوی وزارت خارجه طالبان به صورت شفاهی برای دیپلماتان و کارمندان سفارت به عنوان سرپرست جدید سفارت اعلام گردید. دیپلماتان سفارت طی جلسه‌ای، موافقت کردند و تصمیم گرفتند که عبدالقیوم سلیمانی به وزارت امور خارجه ایران برود و موضوع را با وزارت خارجه ایران طرح و موضع دیپلماتان را در این خصوص منعکس نماید. موضع قاطع دیپلماتان آن بود که ما هرگز سفارت را به نماینده طالبان تحویل نخواهیم داد. اگر شما (وزارت خارجه ایران) با طالبان تفاهم کردید، در این صورت ما توان مخالفت و مقابله را با میزبان نخواهیم داشت و سفارت را به شما (وزارت امور خارجه ایران) تحویل می‌دهیم و شما به هرکسی که تحویل دادید، اختیار با خود تان خواهد بود. اما اگر تصمیم طالبان طی ابلاغ رسمی به شما اعلام نشده و شما هم تصمیم به پذیرش سفیر طالبانی ندارید، ما مقاومت خواهیم کرد و سفیر طالبانی را نخواهیم پذیرفت. وزارت خارجه ایران بعد از مراجعه سلیمانی، اطمینان داد که ما قصد پذیرش سفیر طالبانی را نداریم و دیپلماتان موجود و سرپرست بالفعل (عبدالقیوم سلیمانی) به کار خود به صورت معمول ادامه دهند.

پس از این اطمینان وزارت امور خارجه ایران، دیپلماتان با دلگرمی بیشتر، بر موضع قاطع خود ایستادند و حتی تصمیم بر این شد که اگر احیانا حقانی برای مسأله سرپرستی سماجت نمود و یا هیأتی که قرار بود از کابل در آن روزها بیاید، به سفارت آمدند، به نگهبانان ورودی سفارت گفته شود که هیچ کدام را به داخل سفارت راه ندهند.

با این حال، حدس نگارنده چه قبل از رفتن سلیمانی به وزارت امور خارجه ایران و چه پس از آن و اطمینان دادن به عدم سپردن سفارت به طالبان، آن بود که دیر یا زود ایران سفیر طالبانی را خواهند پذیرفت و سخن وزارت خارجه ایران به سلیمانی نیز برای آن است که مسأله خیلی برجسته نشود و به تدریج با عادی سازی قضیه، سفارت در اختیار طالبان قرار گیرد و از بازتاب گسترده رسانه‌ای تحویل‌دهی جلوگیری شود و اعتبار اطمینان وزارت خارجه ایران بی‌تردید تا اطلاع ثانوی و برای چند هفته و نهایتا یک ماه یا دو ماه است. برداشت نگارنده آن بود که ایران سرانجام چیزی را که مصلحت خود و به تعبیر خودشان حکیمانه می‌دانند عملی خواهند کرد (تعبیر حکیمانه چیزی است که در توجیه تعامل دوستانه با طالبان در ادبیات سیاسی برخی مقامات ایرانی موافق با طالب به کار می‌رود). ایران هیچ‌گاه مصالح کلان سیاسی و منافع خود را در تعامل با طالب قربانی چند نفر دیپلمات یا فدای سرنوشت مهاجرین نخواهد کرد؛ مسأله آب هیرمند و بسیاری دیگر از منافع سیاسی و… برای ایران مقدم‌تر از سرنوشت مهاجرین و دیپلماتان سفارت است. هرچند به زعم نگارنده، این تعامل برای مصالح و منافع مورد نظر ایران نیز سرانجام خوش و عاقبت نیکی در پی نخواهد داشت.

سرانجام این حدس به واقعیت تبدیل شد و هفته گذشته وزارت خارجه ایران عبدالقیوم سلیمانی را خواسته و با تعیین ضرب الاجل، از وی خواستند که سرپرستی سفارت را باید به مولوی فضل محمد حقانی واگذار نماید. همکاران سفارت نیز که دیگر گزیر و گریزی از تعامل تهران با امارت طالبانی ندارند، ناگزیر پذیرفتند و سلیمانی تا امروز یکشنبه هفتم حوت/ اسفند 1401 مهلت خواستند تا امور را سامان بدهند و بعد از لاک کردن تمام سیستم‌ها و دفاتر، کلید سفارت را به مقامات وزارت خارجه ایران تحویل خواهند داد و آنان به افراد مورد نظر خود تحویل دهند. سرانجام امروز این روند تحویل‌دهی تکمیل گردید و همه چیز پایان یافت و دیپلماتان به صورت جمعی پس از حضور مقامات وزارت خارجه ایران، از سفارت بیرون آمدند و طالب بر سفارت افغانستان در تهران سلطه یافت و جایگزین دیپلماتان سابق گردیدند.

به نظر می‌رسد که پذیرش سفیر طالبانی راه را برای احتیاط‌ورزی‌های بعدی ایران سد خواهد نمود و تعامل در این سطح، با چند چالش جدی و پیامدهای نامیمون سیاسی برای ایران و نیز با چالش جدی اداری برای سفارت افغانستان در تهران و معضلات فروانی برای مهاجرین افغانستانی در ایران همراه خواهد بود که به صورت گذرا مورد اشاره قرار می‌گیرد.
2-۱. عهد شکنی و عدم قابلیت اعتماد طالبان

تاریخ سیاسی افغانستان نشان داده است که موجوداتی از جنس طالبان، با عهدشکنی‌ و سوگندشکنی‌ هم‌ذات هستند و اتفاقا یکی از عوامل بی‌ثباتی و پا نگرفتن یک حکومت با ثبات در افغانستان نیز همین عامل بوده است. تعهدات و یا روی خوش نشان دادن کنونی طالبان به ایران نیز کاملا تاکتیکی، ابزاری و مقطعی (با توجه به نیاز امروزی شان) است تا به رسمیت شناخته شوند و جای پای خود را محکم کنند. با توجه به ویژگی تعهدشکنی و قسم‌خواری نیروهای قبیله‌ای مانند این گروه، اعتماد نمودن ایران به آنان خیلی ساده‌انگارانه به نظر می‌رسد و نه تصمیمی از سر حکمت.

تا همین اکنون که این گروه در شرایط نیازمندی برای به رسمیت شناخته شدن به سر می‌برند، در قسمت تعهدات فریبنده شان به ایران نسبت به مسأله آب هیرمند، هیچ اقدامی نکرده اند که فراتر از اقدامات دولت پیشین افغانستان باشد. دولت پیشین بارها اعلام نمود که به معاهده‌‌ی امضاشده توسط محمد موسی شفیق نخست وزیر وقت افغانستان و همتای ایرانی‌اش امیرعباس هویدا مبنی بر حق‌آبه ایران از دریای هیرمند (22 متر مکعب آب در ثانیه به اضاه 4 متر مکعب آب در ثانیه به خاطر حسن همجواری) متعهد است. این در حالی است که طالبان هنوز به همین معاهده هم عمل نکرده است و نهایتش به آن عمل کند و بیش از آن بعید است لطف بیشتری در حق ایران بنماید. افزون بر این، طالبان بارها مزاحمت‌های مرزی برای ایران ایجاد نموده و مرزبانان ایران را در اسلام قلعه و مرز میلک مورد تاخت و تاز قرار داده و کشته اند و ایران هم فقط مدارا کرده است و هیچ پاسخ قاطع یا عمل بالمثل نسبت به آنان انجام نداده است.

ملا نعیم سخنگوی طالبان در قطر، رسما در توئیتی تظاهرات و اعتراضات زنان دانشگاه قندهار را در واکنش به بسته شدن دروازه دانشگاه‌ها و مکاتب به روی زنان و دختران افغانستان، به تحریک ایران اعلام نموده و با صراحت به ایران هشدار داد که ایرانی‌ها نباید منطق «خواهران ناراضی» خود (اشاره به اعتراضات چند ماه پیش زنان ایرانی در مورد مسأله حجاب و آزادی‌های مدنی در ایران) را به افغانستان صادر کنند!
2-2. از تضاد تمدنی و فرهنگی تا خصومت مذهبی طالبان با ایران

تردیدی نیست که طالبان علاوه بر آن‌که در ظاهر یک روکش فریبنده‌ی دینی و مذهبی بر ماهیت اصلی خود کشیده اند که همان هم با ماهیت ایدئولوژی حاکم بر ایران در تضاد است، در واقع برخاسته از بسترهای قبیله‌ای‌ هستند و جنس این گروه با ماهیت فرهنگی، زبانی و تمدنی ایران هرگز سازگار نیست. آنان همواره ایران را خصم فرهنگی و زبانی خود تلقی نموده و نسبت به هیچ کشوری به اندازه ایران کینه، عقده و کدورت ندارند. گلبدین حکمتیار بهترین نمونه‌‌ای از ورژن پیشاطالبانی است که سال‌ها مورد لطف و عنایت ایرانی‌ها قرار گرفت و در ناز و نعمت در یکی از بهترین مناطق شمال تهران (خیابان پاسداران) ساکن بود، اما وقتی که از ایران بیرون رفت، حملات خود علیه ایران را شروع نمود و در سال‌های اخیر کینه‌روزترین فرد نسبت به ایران بوده و اظهارات خصمانه‌ی آن را هیچ فرد افغانستانی تا کنون علیه ایران ابراز نداشته است.

افزون بر تضاد و تعارض فرهنگی و زبانی طالبان با ایران، بنیانگذار شبکه حقانی و بسیاری دیگر از مقامات بالفعل طالبان، شیعیان را مسلمان نمی‌دانند و با رویکر تکفیری نسبت به تشیع، خصومت و تضاد شان نسبت به ایران و نیز شیعیان فارسی‌زبان افغانستان مضاعف می‌گردد. به جز کشتارهای خونین گذشته و نسل‌کشی‌های مکرر در دور قبلی امارت طالبانی و نیز در سالا‌های اخیر و حتی پس از تسلط اخیر طالبان بر افغانستان، در طول دو هفته گذشته مقامات طالبان در برخی ولایت‌ها رسما اعلامیه صادر نموده اند که ازدواج دختر حنفی مذهب با پسر جعفری مذهب جایز نیست و در صورت وقوع چنین عقد و نکاحی، هر دو طرف مجازات خواهند شد. تضاد و خصومت مذهبی و رویکردی تکفیری نسبت به شیعیان در این امر خلاصه نمی‌شود. بسیاری از کشتارهای مخفیانه و شبانه‌ی شیعیان یا کشتار در مسیر راه‌ها همین امروز و البته ترور و کشتار بسیاری از رقبای قبیله‌ای و فرهنگی شان در ولایت مختلف افغانستان از ننگرهار و جلال آباد تا پنجشیر یا از قندهار تا بغلان و اندرآب در طول یک و نیم سال گذشته، در این مختصر قابل شرح و بیان نیست.

مختصر آن‌که، خصومت ذاتی‌ای که طالبان با توجه به عناصر فرهنگی، زبانی، مذهبی و تمدنی نسبت به ایران دارند، حتا نسبت به آمریکا و انگلیس ندارند و اکنون با توجه به شرایط خاص برزخی طالبان، زمینه بروز صریح این خصومت در حد استندرد آن فراهم نیست، هرچند برخی مقامات طالبان حتا در شرایط کنونی شان از ابراز خصومت علیه ایران و تشیع ابا ندارند.
2-3. ماهیت روابط طالبان با آمریکا

تردیدی نیست که آمریکا از طریق توافق‌نامه دوحه، دولت پیشین و سرنوشت مردم افغانستان را قمار زد و این گروه توسط آمریکا مجددا بر سرنوشت مردم افغانستان مسلط شد. این‌که طالبان علیه آمریکا مبارزه کرده باشد یا اکنون دشمن آمریکا باشند، پندار ساده است. در طول یکسال قبل از سقوط دولت پیشین افغانستان، حتا یک نفر سرباز آمریکایی در افغانستان کشته نشد، اما نزدیک ۵۰ هزار نیروی نظامی و مردم عادی افغانستان (شامل نظامیان، کودکان، زنان، دانش آموزان و دانشجویان) توسط طالبان به خون غلطیدند.

میدان دادن بیش از حد ضرورت و هموار شدن مسیر برای تسلط بیشتر طالبان بر سفارت افغانستان در تهران، به تقویت بیشتر بنیادهای حاکمیت طالبانی خواهد انجامید و زمینه را برای پذیرش کارداران و نیروهای طالبانی در دیگر کشورها نیز باز خواهد نمود و ایران پیشگام این عرصه خواهد بود. اما در صورت هرگونه تغییر در رویه طالبان با ایران و یا سازش بیشتر طالبان با آمریکا، ایران با پذیرش سفیر طالبان و تحکیم پایه‌های طالبان در سفارت افغانستان در تهران، راه هرگونه بازگشت به نقطه‌ی موجود را هم سد نموده و این اعتماد، ایران را با چالش و پیامدهای مخرب‌تری مواجه خواهد ساخت.
2-4. تفاوت ایران با کشورهای پاکستان، چین، روسیه و ترکمنستان

پاکستان، چین، روسیه و ترکمنستان تنها کشورهایی هستند که پس از سقوط دولت پیشین افغانستان، کاردارهای جدید مدیرت سفارت‌های افغانستان را در این کشورها به عهده گرفته اند، اما در این زمینه دو نکته را نباید نادیده گرفت:

الف) هیچ کدام از این کشورها تا کنون به نیروی طالبانی اجازه ورود و استقرار در سمت سفیر نداده اند و در واقع سرپرستان و کارداران جدید این سفارت‌ها نیز همه از دیپلماتان و کارمندان سابق وزارت خارجه افغانستان هستند که پس از رفتن سفرا، مسئولیت مدیریت این سفارت‌ها را به عهده گرفته اند.

ب) هیچ کدام از این کشورها چالش هویتی و تضاد فرهنگی با طالبان ندارند و برای آنان حساسیت مسأله به اندازه ایران نیست تا از پیامدهای ناگوار هویتی، فرهنگی و تمدنیِ به رسمیت شناختن طالبان یا میدان دادن به دیپلمات‌ها یا سفیر طالبانی نگران باشند.

وانگهی، در طول هفته‌های گذشته، برخی از این کشورها به شمول ترکیه و قطر، سفارت‌خانه‌های خود را در کابل تعطیل کردند.
2-5. اختلافات درون‌سازمانی طالبان و تاثیر آن بر سفارت افغانستان در تهران و روابط با ایران

طالبان گروه یکدست و یک‌پارچه نیستند و حداقل با چهار چالش عمده‌ی درون‌سازمانی مواجه اند:

الف) منازعه و چالش ایدئولوژیک (تنوع تفکر و ایدئولوژی در میان شاخه‌های گوناگون آن).

ب) منازعه و چالش قبیله‌ای (منازعه‌ی جدی ابدالیان عمدتا قندهاری و غربی و جنوب غربی با غلجائیان شرقی و جنوب‌شرقی و عمدتا بر محور شبکه حقانی)‌.

ج) منازعه و چالش سیاسیون و نظامی‌ها.

د) چالش عدم تخصص در اداره و حکومت داری و به عبارت دیگر، بحران کارآمدی.

در این میان، چالش ایدئولوژیک و مهم‌تر از آن، چالش منازعات قبیله‌ای، به راحتی قابل رفع و رجوع نیست و همواره دامنگیر سیاست حاکمان افغانستان بوده و به عنوان پاشنه آشیل طالبان نیز عمل خواهد کرد. این دو چالش، بعید نیست که سرانجام حتا به منازعه‌ی عملی و جنگ داخلی میان زیرشاخه‌های طالبان منجر گردد، چنان‌که هر جناح چندین بار در کابل، جلال آباد و… سوء قصد نافرجام به جان مقامات جناح دیگر کرده اند که به کشتار مردم حاضر در صحنه و مراسم نیز منتهی شده است.

حال با توجه به این واقعیت، سفارت افغانستان در تهران که اکنون در اختیار جناح قندهاری قرار گرفته است، تعامل ایران با جناح حقانی، دچار اختلال خواهد شد و خود امری است در خور تامل و نیازمند مداقه‌ی بیشتر (فضل محمد حقانی از شهر قندهار و نزدیک به جریان ملا برادر است).
2-6. طالبان، پدیده‌ی داعش و مخاطرات امنیتی نظام طالبانی

مشخص شده است که طالبان با خویشاوندان ایدئولوژیک خود (القاعده، داعش و سایر گروه‌های تروریستی فعال در افغانستان) قطع ارتباط نکرده است. این گروه هنوز به انتحار افتخار می‌کند و وزیر آموزش عالی شان رسما مدارج علمی اعضای خود را بر اساس تعداد بمب‌های منفجرشده اعلام نموده است و با این معیار اعضای خود را تعیین سطح علمی نموده اند. قطع ارتباط با گروه‌های دهشت‌افکن از جمله داعش، فریبی بیش نیست و حداقل بخشی از گروه‌های متعارض طالبان، هرگز با این گروه‌ها خویشاوندی فکری خود را رها نخواهند کرد و در ابراز نظر بسیاری از مقامات درجه اول تکفیری آنان، شیعه دشمن درجه اول است و ایران یک رقیب جدی ایدئولوژیک و غیرمسلمان برای آنان. قدرت گرفتن تفکر تکفیری طالبانی در افغانستان، در درازمدت به یقین برای ایران یک تهدید جدی خواهد بود و با مصلحت‌سنجی‌های مقطعی، این تهدید استراتژیک و خصومت مذهبیِ تکفیری، زبانی، فرهنگی و تمدنی، رفع و دفع نخواهد شد.

برداشت و تحلیل برخی آن است که گویا طالب گزینه‌ی مناسبی برای مقابله با داعش است و نیروی بدیلی وجود ندارد. طالبان نیز تلاش کرده اند که با برجسته ساختن مخالفت خود با داعش، اعتماد مقامات و مسئولین ایران را جلب نمایند و از آن به عنوان یک ابزار برای تحکیم پایه‌های سلطه‌ی خود در افغانستان بهره بگیرند. اما چند نکته را در این عرصه نباید مورد غفلت قرار داد:

الف) همین اکنون جلب و جذب داعش از میان نیروهای طالبان به سرعت جریان دارد. دلیل این امر یکی نمایش روابط گرم طالبان با ایران است که برای بسیاری از افراد موجود در بدنه‌ی نظامی و نیروهای افراطی طالبان این تعامل گرم با ایران (خصم مذهبی و ایدئولوژیک شان) قابل تحمل نیست. دلیل دوم نیز پرداخت حقوق ماهیانه‌ی بیشتر داعش به سربازان و فرماندهان شان نسبت به پرداختی حکومت سرپرست طالبان به نیروهای نظامی شان است. طالبان در طول یک سال گذشته، به رغم تمویل ملیاردی از سوی آمریکا، عملا با محدودیت‌های مالی‌ جدی مواجه بوده اند و پرداخت حقوق ماهیانه‌ی سربازان و کارمندان شان قابل توجه نیست. به همین جهت، آن عده از نیروهای طالبانی دیروز که در طول یک و نیم سال گذشته در ادارات دولتی جا به جا شده اند، به فساد، رشوت‌ستانی گسترده، اخاذی از مردم و زورگیری‌های عریان و بدودن بازخواست و حتا غصب املاک مردم روی آورده اند و آن عده که در بخش‌های نظامی و امنیتی حضور دارند، به تدریج به داعش پیوسته اند و بسیاری از اعضای طالبان که امروز در شهرها آمده اند، در مصاحبه‌های خود گفته اند که دلتنگ روزهای جهاد هستند!

ب) عامل یا بهانه‌ی اصلی تهاجم آمریکا به افغانستان، جای دادن به گروه‌های تروریستی از جمله القاعده بود که سرانجام آن گرفتار شدن افغانستان و منطقه در باتلاق و بحران امروزی است. اکنون نیز تاریخ در حال تکرار شدن است و گروه طالبان به دلیل عدم تمکین به واقعیت‌ها و مصلحت مردم افغانستان، باعث می‌شوند که گروه‌های تروریستی در افغانستان به راحتی رشد کنند و باعث ایجاد جنگ جدیدی در این جغرافیا شوند و در پی آن، ایران نیز مجبور خواهد شد برای آن‌که آسیب نبیند، بجنگد. این در حالی است که اگر چهارچوب ملی و دولتی به معنای واقعی کلمه فراگیر و همه شمول در افغانستان شکل بگیرد، در اساس جنگی محتمل نخواهد بود تا نیاز به همکاری یک گروهی با سابقه‌ی تروریستی برای مبارزه با دیگر گروه‌های تروریستی و خویشاوندان ایدئولوژیک شان باشد. در واقع، طالبان خود شرایط را برای رشد و گسترش گروه‌های تروریستی در افغانستان ایجاد می‌کنند و از ایران هم باج می‌گیرند تا نشان دهند که در مقابل داعش و سایر گروه‌های تروریستی از جنس خود مقابله کنند.
2-7. تداوم سیل مهاجرت به ایران در اثر تنگ شدن عرصه برای اقوام حذف‌شده از قدرت

محدودیت‌های روز افزون طالبان و حذف اقوام از همه عرصه‌های زندگی و سیاست در افغانستان چالش‌های فراوانی برای مردم افغانستان ایجاد کرده است. یکی از مهم‌ترین پیامدهای این اقدامات و نتیجه‌ی تداوم وضعیت موجود، تداوم سیل مهاجرت مردم افغانستان مانند یک سال و نیم گذشته به سمت ایران خواهد بود. در صورت تداوم وضع موجود، پیش بینی می‌شود که طی سال آینده حداقل دو میلیون مهاجر جدید به ایران مهاجرت کنند. فشارهای جامعه جهانی در طول یک و نیم سال گذشته برای به وجود آمدن حکومت همه شمول با مشارکت همه مردم افغانستان و رفع محدودیت‌های اجتماعی روز افزون بر مردم و به ویژه جامعه زنان و فراهم کردن زمینه برای ادامه زندگی و فعالیت برای همه مردم افغانستان، تا کنون نتیجه‌ای در بر نداشته و حکومت سرپرست طالبانی به این تقاضاها و فشارها تمکین نکرده است. تردیدی نیست که در مرحله‌ی اول بخش مهمی از هزینه‌ی این شیوه‌ی حکومت‌داری طالبان بر ایران تحمیل خواهد شد. بر اساس تجارب تاریخی و تجربه یک و نیم سال گذشته و تعامل دوستانه‌ی ایران با طالبان که آنان را به شناسایی رسمی سایر کشورها امیدوار ساخته است، بسیار بعید به نظر می‌رسد که طالبان به واقعیت‌های قومی و مذهبی افغانستان تمکین کنند و یا زمینه زندگی و مشارکت را برای سایر اقوام فراهم نمایند. تحقق این توقعات سرانجامی جز مانند پروسه صلح دوحه برای مردم افغانستان نخواهد داشت. در حال حاضر، افغانستان توسط یک گروه و از یک تبار مشخص مدیریت می‌شود، بحث چهارچوب مشارکتی حتی با تقسیم وزارت خانه‌ها و یا سهیم ساختن نمایشی چند فرد از اقوام دیگر در یک منصبی در حکومتی که عملا از الف تا یا تک قومی است، محقق نخواهد شد. حساسیت‌های قومی و مذهبی در افغانستان بسیار پیچیده‌تر از سپردن چند مسئولیت نمایشیِ دولتی آن هم کم‌تر از شمار انگشتان یک دست به سایر اقوام است. اکنون، نیروهای مسلح افغانستان (شامل ارتش، پلیس و نیروهای اطلاعاتی) همه به صورت یک‌دست متعلق به افراد وابسته به گروه طالبان و کاملا تک قومی است. این امر که طالبان بپذیرند سایر اقوام در ساختار امنیتی-اطلاعاتی و سیاسی-اقتصادی افغانستان مشارکت داشته باشند، تقریبا واقع‌بینانه نیست و تردیدی وجود ندارد که بدون یک چهارچوبی که همه اقوام در مسایل حیاتی و تصمیم‌گیری در باره سرنوشت و کشور شان سهیم بوده و نقش داشته باشند، عملا مفهوم حکومت مشارکتی زیر سوال می‌رود. در چنین شرایطی یکی از ابزارهای فشار بر حکومت طالبانی، عدم شناسایی این گروه به عنوان یک دولت مشروع می‌باشد. اما با سپردن سفارت به نماینده این گروه در تهران، این شناسایی اتفاق افتاده است و عملا گزینه دیگری برای فشار بر پذیرش واقعیت‌های مورد ضرورت همه مردم افغانستان توسط طالبان از جانب ایران وجود نخواهد داشت.
2-8. اختلال جدی در امور قونسلی سفارت افغانستان و مسأله مهاجرین

چنان‌که قبلا یادآوری کردیم، دیپلماتان و سرپرست سفارت افغانستان بعد از سقوط، در عرصه خدمات قونسلی و حقوقی، حتا نسبت به قبل از سقوط دولت پیشین افغانستان بهتر عمل کرده اند. به اندازه ظرفیت موجود در سفارت و به منظور ایجاد فضای مناسب‌تر برای مهاجرین و مراجعین به بازسازی فضای فیزیکی سفارت و تعمیر و تأمین سالن‌های جدید پذیرش برای ارایه خدمات بهتر اقدام نمودند. حجم مراجعین سفارت افغانستان نسبت به گذشته بسیار افزایش یافته بود که معلول تحول سیاسی سال گذشته و دو برابر شدن مهاجرین در ایران و میز افزایش مراجعات افغانستانی‌های مقیم کشورهای دیگر به سفارت افغانستان در تهران برای دریافت اسناد حقوقی مانند نکاح خط، وکالتنامه و… بود. با این حال، اغلب خدمات قونسلی و حقوقی سفارت به صورت عادی و بلکه بهتر از گذشته به پیش می‌رفت و یک مدیریت نسبتا مناسب در سفارت افغانستان پس از سقوط دولت پیشین و نیز هماهنگی و هم‌دلی میان دیپلماتان افغانستان در این سفارت وجود داشت.

این در حالی است که سه دیپلمات طالب به شمول سفیر فعلی طالبانی (مولوی فضل محمد حقانی) که به سفارت افغانستان در تهران آمده اند، به جز فعالیت استخباراتی، هیچ هنر و ظرفیت دیگری ندارند. این سه فرد عملا در سفارت هیچ فعالیت مفید اداری و قونسلی انجام نداده و در واقع از فهم ابتدایی‌ترین امور قونسلی و خدماتی عاجز اند و توان انجام هیچ کار اداری به جز فعالیت استخباراتی را هم ندارند.

با توجه به این وضعیت، مقامات ایرانی مسئولیت اخلاقی خود را در قبال مهاجرین افغانستانی نیز فراموش کرده و با پذیرش سفیر طالبانی، یقینا معضلات و مشکلات مهاجرین چند برابر خواهد شد. تردیدی وجود ندارد که با مدیریت یک طالبی که هیچ تجربه کار اداری و قونسلی ندارد، در امور قونسلی و خدماتی سفارت اختلال شدیدی ایجاد خواهد شد. اغلب اعضای طالبان مانند همین سه فردی که تا کنون به سفارت افغانستان در تهران آمده اند، هیچ گونه سابقه مدیریت و سابقه دیپلماتیک ندارند و از سواد و فهم لازم برای ابتدایی‌ترین کار اداری یا فهم قواعد حقوقی حاکم برخوردار نیستند. چنین افرادی چگونه می‌توانند سفارت افغانستان را که به اندازه جمعیت چندین کشور حاشیه خلیج فارس مراجعه کننده دارد اداره نمایند؟! از آن‌جا که ماهیت این گروه ماهیت حذفی است، مطمئنا با کارمندان محلی سفارت افغانستان که تجارب کاری دارند نیز به عنوان بقایای نظام پیشین و واجب التصفیه تعامل خواهند کرد و چند نفر مثل خود را در سفارت افغانستان استخدام خواهند کرد و این روند، برای مهاجرین چالش بزرگی خلق خواهد کرد. هرچند فضل محمد حقانی فعلا اعلام نموده است که کارمندان به کار خود ادامه دهند، اما این مدارا به خاطر آن است که خود کاری بلد نیستند و پس از آن‌که رتق و فتق برخی امور را از کارمندان محلی موجود یاد گرفتند (دیپلماتان سابق که دیگر حضور ندارند)، به یقین همه را مرخص خواهند کرد. چنان‌که مولوی نوری معروف به مفتی سه زنه، اولین دیپلمات طالب در تهران، در فرصت‌های مختلف چنین تهدیدی را بر زبان آورده است و تا کنون منتظر فرصت بوده است و حتا گاه دیپلماتان را تهدید می‌کرد که اگر چنین و چنان نشود، من ارتباطم با سپاه ایران مستحکم است و به آنان تماس می‌گیرم تا فلان شخص را از ایران اخراج یا زندان کند.

علاوه بر این، ندانم کاری در بخش قونسلی و اداری سفارت افغانستان، برای ادارات گوناگون ایران از وزارت امور خارجه تا دادگاه‌ها و سایر ادارت ایرانی نیز که ناگزیر با سفارت افغانستان در امور اداری و حقوقی شهروندان افغانستان در ایران تعامل و مکاتبات روزمره دارند، چالش‌ها و مشکلات جدی خلق خواهد کرد.

انتهای پیام

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: