۰

«تمیم بن أوس داری» از صحابیانی است که متهم به جعل حدیث می‌باشد. نظر شما در مورد او چیست؟

تمیم بن اوس بن خارجه معروف به تمیم داری، راهبی نصرانى از منطقه فلسطین بود که در آخرین سال‌های زندگی پیامبر اسلام( صلی الله علیه و آله و سلم ) به مدینه آمد و مسلمان شد. و بعدها با کسب مجوز از خلیفه دوم به قصه‌گویی و داستان‌سرایی برای مسلمانان پرداخت و پس از قتل خلیفه سوم به سرزمین اصلی خود برگشت.اندیشمندان شیعی بدون آن‌که تمام روایات او را نفی کنند، برخی نقل‌های او را داستان‌هایی جعلی دانسته و بدان اعتمادی ندارند.
کد خبر: ۲۱۲۶۶۵
۱۱:۲۳ - ۲۳ دی ۱۳۹۸

شیعه نیوز:
پرسش
تمیم بن أوس داری که بود؟ نظر شیعه در مورد تمیم بن أوس داری چیست؟
پاسخ اجمالی
تمیم بن اوس بن خارجه معروف به تمیم داری، راهبی نصرانى از منطقه فلسطین بود که در آخرین سال‌های زندگی پیامبر اسلام( صلی الله علیه و آله و سلم ) به مدینه آمد و مسلمان شد. و بعدها با کسب مجوز از خلیفه دوم به قصه‌گویی و داستان‌سرایی برای مسلمانان پرداخت و پس از قتل خلیفه سوم به سرزمین اصلی خود برگشت.
اندیشمندان شیعی بدون آن‌که تمام روایات او را نفی کنند، برخی نقل‌های او را داستان‌هایی جعلی دانسته و بدان اعتمادی ندارند.

پاسخ تفصیلی
زندگی «تمیم داری» به عنوان یکی از صحابیان پیامبر اسلام( صلی الله علیه و آله و سلم ) در کتب تاریخی و رجالی مورد بررسی قرار گرفته است. نام کامل او «تمیم بن اوس بن خارجه» و کنیه‌اش «ابورقیه» می‌باشد. وی اهل فلسطین و از عابدان و راهبان مسیحی آن دیار بود که در سال نهم هجری به مدینه آمده و مسلمان شد.[1] او به آموزه‌های تورات و انجیل نیز آشنا بوده و پس از قتل عثمان، رهسپار شام شد و در بیت المقدس سکنا گزید.[2]
تمیم بدون واسطه از پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) حدیث نقل می‌کرد و کسانی؛ مانند ابن عمر، ابن عباس، ابوهریره، انس بن مالک، زرارة بن اوفی، روح بن زنباع، عبدالله بن موهب به واسطه او از پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) حدیث نقل می‌کردند.[3] گفته‌اند: نخستین کسی که در مساجد چراغ روشن کرد، تمیم داری بود.[4]
او در سال 40 ق درگذشت،‌[5] اما روایتی وجود دارد که فوت او را در همان زمان پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) می‌داند:
تمیم داری و ابن بیدی و ابن ابی ماریه، در یکی از سفرها با هم بودند. آن دو نفر، مسیحی و تمیم مسلمان بود. در این سفر، تمیم خورجینی داشت که محتوای آن‌را کالا و ظروف منقوش به طلا و یک گردنبند تشکیل می‌داد. وی می‌خواست آنها را در بازارهای عرب بفروشد، ولی به بیماری شدیدی مبتلا شد و چون مرگش فرا رسید، اشیای همراه خود را به ابن بیدی و ابن ابی ماریه سپرد ... اما آن دو پس از بازگشت به مدینه وجود این اشیاء را پیش خود انکار کردند؛ از این‌رو فرزند تمیم، آنها را نزد رسول خدا( صلی الله علیه و آله و سلم ) برد ... .[6]
البته این روایت مرفوع بوده و در برابر گزارش‌های بسیار دیگری که او بعد از رحلت پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) نقل شده تاب مقاومت ندارد؛ لذا یا باید این روایت مرفوع را نپذیرفت و یا آن‌که تمیم داری موجود در این روایت را فردی غیر از تمیم داری معروف دانست.
به هر حال، تمیم در عصر جاهلیت و پیش از پذیرش اسلام، علاوه بر این‌که راهب بود، به تجارت نیز می‌پرداخت.[7]
در برخی روایات اهل‌سنت نقل شده است، پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) داستان جسّاسه و دجال را از او شنید و سپس بر منبرش برای مردم نقل کرد.[8]
هنگامی که تمیم اسلام آورد از پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) درخواست کرد که، دو روستا از روستاهای بیت لحم[9] را به او ببخشد که مورد موافقت حضرتشان قرار گرفته و سند مکتوبی نیز به او داد که بعدها تمیم آن سند را نزد عمر آورد. عمر گفت: من شاهد نوشتن این نامه بوده‌ام و آن‌را تأیید کرد.[10]
اهل‌سنت درباره تمیم بسیار مبالغه کرده و مناقب فراوانی برای او نقل کرده‌اند:
1. وی در یک رکعت از نمازش، تمام قرآن را می‌خواند![11]
2. از شب تا صبح به نماز مشغول بود.[12]
3. مجرمی به نام معاویة بن حرمل توبه کرده و سه روز در مسجد اقامت گزید، ولی کسی او را پناه نداد. معاویه می‌گوید: نزد عمر رفتم و گفتم: پیش از آن‌که مرا دستگیر کنید، خود پشیمان شده و توبه کرده‌ام. گفت: تو کیستی؟ گفتم: معاویة بن حرمل. گفت: نزد بهترین مؤمنان برو و در منزل او باش! تمیم داری عادت داشت که بعد از نماز به چپ و راست اشاره می‌کرد و دو نفر را با خود به خانه‌اش می‌برد و از آنان پذیرایی می‌کرد؛ از این‌رو، من در کنار او نماز گزاردم. او مرا به خانه‌اش برد و همان‌جا بودم.
شبی نزدش بودم، ناگهان آتشی از منطقه حره برخاست. عمر نزد تمیم آمد و گفت: برخیز و جلوی این آتش را بگیر! تمیم گفت: مگر من چه کسی هستم؟! چه چیزی هستم؟! عمر دست از اصرارش برنداشت و تمیم آماده شد تا با عمر برود. من نیز به دنبالشان رفتم. وقتی به محل آتش رسیدند، تمیم آتش را با دستانش عقب می‌راند تا این‌که آتش وارد دره‌ای شد ... تمیم پس از آن، از دره خارج شد، در حالی‌که آتش به او آسیبی نرسانده بود.[13]
اما اندیشمندان شیعی نظر مثبتی درباره تمیم نداشته و او را از جاعلان حدیث می‌دانند.[14] و در تحلیلی گفته‌ شد: این راهب نصرانى تازه مسلمان شده، از فرهنگ تورات و انجیل تحریف شده سیراب بود، و آن قدر تحت تربیت اسلام و پیامبر نبود که بتواند تغییر فرهنگ دهد.[15]
قصه‌گویی و داستان سرایی تمیم داری
داستان‌سرایی در میان اعراب قبل از اسلام رواج داشت. آنان درباره نبردهای مختلف، عشق و عاشقی، سحر و کهانت، اخبار جنیان، شجاعت قبایل و افتخارات قبیله‌ای و قومی خویش شعر می‌سرودند و داستان سرایی و نقالی می‌کردند.
اما قصه در بیان قرآنی، عبارت است از دنبال کردن یک حقیقت به همراه بیان نکات تربیتی، هدایت‌آفرین و مفید. بر این اساس، افسانه‌هایی که اثر تربیتی نداشته و تنها برای سرگرمی نقل می‌شد، از نظر قرآن لغو و لهو به شمار می‌آمد.
با این وجود حتی بعد از اسلام نیز داستان سرایی از شیوه قرآنی خارج شده و به صورت یک شغل درآمد. داستان‌سرایان از هر سوژه‌ای بهره جسته، برای آن افسانه‌ای می‌ساختند و از این راه کسب درآمد می‌کردند.
در همین راستا تمیم داری بنابر اجازه خلیفه دوم به قصه‌گویی پرداخت.[16] و حتی او را اولین داستان‌سرای بعد از اسلام دانسته‌اند.[17]
[1]. ابن حجر عسقلانى، احمد بن على، الإصابة فی تمییز الصحابة، ج ‏1، ص 488، بیروت، دار الکتب العلمیة، منشورات محمد علی بیضون، چاپ اول، 1415ق؛ ابن اثیر، على بن محمد، أسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج ‏1، ص 256، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، 1409ق.
[2]. حسینى، محمد بن على‏، التذکرة بمعرفة رجال الکتب العشرة، ج ‏1، ص 203، قاهره، مکتبة الخانجی‏، چاپ اول، 1418ق؛ ابن حجر عسقلانی، أحمد بن علی، تقریب التهذیب، ص 130، سوریه، دار الرشید، چاپ اول، 1406ق.
[3]. ابن عساکر، على بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، ج ‏11، ص 52، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، 1415ق.
[4]. ابن ماجه، محمد بن یزید، سنن ابن ماجه، ج ‏2، ص 75، بیروت، دار الجیل، چاپ اول، 1418ق؛ ابونعیم، احمد بن عبدالله، معرفة الصحابة، ج ‏1، ص 385، بیروت، دار الکتب العلمیة، منشورات محمد علی بیضون، چاپ اول، 1422ق.
[5]. التذکرة بمعرفة رجال الکتب العشرة، ج ‏1، ص 203؛ تقریب التهذیب، ص 130.
[6]. کلینى، محمد بن یعقوب، کافی، ج ‏7، ص 5 - 6، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[7]. ر. ک: ترمذى، محمد بن عیسى، سنن الترمذی، ج ‏5، ص 103، قاهره، دار الحدیث، چاپ اول، 1419ق.
[8]. معرفة الصحابة، ج ‏1، ص 385؛ تاریخ مدینة دمشق، ج ‏11، ص 52؛ ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، ج ‏3، ص 611، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ دوم، 1409ق.
[9]. شهر بیت ‌لحم در 10 کیلومتری جنوب اورشلیم قرار گرفته است.
[10]. تاریخ ‏الإسلام، ج ‏3، ص 612.
[11]. ابن‏حبان، محمد بن حبان، تاریخ الصحابة الذین روی عنهم الأخبار، ص 50، بیروت، دار الکتب العلمیة، منشورات محمد علی بیضون، چاپ اول، 1408ق.
[12]. نووى، یحیى بن شرف، تهذیب الأسماء و اللغات، ص 101، دمشق، دار الرسالة العالمیة، چاپ اول، 1430ق؛ شعرانى، عبدالوهاب بن احمد، الطبقات الکبرى(المسمى لواقح الأنوار القدسیة فی مناقب العلماء و الصوفیة)، ج ‏1، ص 47، قاهره، مکتبة الثقافة الدینیة، چاپ اول، 1426ق.
.[13] تاریخ ‏الإسلام، ج ‏3، ص 615.
[14]. ر. ک: عسکرى،‏ سید مرتضى، نقش ائمه در احیاى دین، ج ‏1، ص 476، تهران، مرکز فرهنگى انتشارات منیر، چاپ اول‏، 1382ش؛ سبحانى‏، جعفر، بحوث فی الملل و النحل، ج ‏1، ص 91، قم، مؤسسة النشر الإسلامی‏.
[15]. نقش ائمه در احیاى دین، ج ‏1، ص 470.
[16]. معرفة الصحابة، ج ‏1، ص 385؛ التذکرة بمعرفة رجال الکتب العشرة، ج ‏1، ص 203؛ الإصابة فی تمییز الصحابة، ج ‏1، ص 488.
[17]. الإصابة فی تمییز الصحابة، ج ‏1، ص 488؛ أسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج ‏1، ص 256.

T

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: