۰

آیا علی ( علیه السلام ) علم غیب داشت؟ آیا آن حضرت فرمود: من خدای زمینم که در زمین آشتی بدهم و رعد برق و صاعقه را تولید می کنم؟

به اتفاق اکثر علمای شیعه، امامان معصوم ( علیه السلام ) در مواردی که لازم باشد، از غیب آگاه می شوند و آنچه را که بخواهند از غیب نسبت به آن آگاهی یابند، علم پیدا می کنند.
کد خبر: ۲۰۶۸۷۴
۱۲:۰۲ - ۱۸ آذر ۱۳۹۸

شیعه نیوز:
پرسش
عالمان شیعی که علی بن ابی طالب علم غیب داشت و ادعا می کنند که علی گفت (ادعای کذب بر علیه علی): من خدای زمینم که در زمین آشتی بدهم. (مرآت الانوار ص 59).اما در اصولالکافی آنها ادعا می کنند که علی رعد و برق و صاعقه را تولید می کند.
پاسخ اجمالی

به اتفاق اکثر علمای شیعه، امامان معصوم ( علیه السلام ) در مواردی که لازم باشد، از غیب آگاه می شوند و آنچه را که بخواهند از غیب نسبت به آن آگاهی یابند، علم پیدا می کنند.

از آن جایی که انسان کامل مظهر و جلوه اسما و صفات الهی است، تمام کارها، فیوضات، رحمت، و نعمات الهی که مقدر شده از طرف خدای متعال در این جهان مادی انجام گیرد، به واسطه این انسان انجام می گیرد، حضرت علی و امامان دیگر ( علیه السلام ) واسطه بین خدا و مخلوقات در گرفتن فیوضات الهی از مبدأ فیض بوده و تمام آفرینش جهان به وسیله آنان به صورت طولی و تبعی و عرضی واقع می شود.

پاسخ تفصیلی

علم غیب ائمه اطهار ( علیه السلام ):

«غیب»،به معنای پوشیده بودن چیزی از حواس و ادراک، و شهادت به معنای آشکار بودن است. یک شیء ممکن است برای کسی غیب و برای کس دیگری مشهود باشد. این امر وابسته به حدود وجودی آن شخص و احاطه او بر عالم وجود است. طبق آموزه های قرآنی، علم به غیب به صورت تام و تمام فقط در اختیار خداوند است؛ زیرا اوست که احاطه همه جانبه بر تمامی عالم دارد. قرآن در این باره می فرماید: بگو غیب (و معجزات) تنها براى خدا (و به فرمان او) است. [1] با توجه به محدودیت احاطه غیر خدا و احاطه کامل خداوند بر همه چیز، روشن است که علم غیب، مخصوص خداوند است و جز او کسی عالم به غیب نیست؛ زیرا فقط او احاطه کامل به عالم وجود دارد و از عالم غیب و شهادت آگاه است و در حقیقت، همه چیز نسبت به او ، در عالم شهادت قرار می گیرد. اما دیگران، بسته به ظرفیت وجودی و ادراکی شان، برخی امور برایشان مشهود است و برخی دیگر، از دیده و سایر قوای ادراکی آنها، پوشیده است و نسبت به آنها یا اصلاً آگاهی ندارند و یا در سطح بسیار پایینی مطلع اند .

بنا بر این تخصیص علم غیب به خداوند مانع از آن نمی شود که برخی اشخاص، به تعلیم الاهی و بر اساس شایستگی های نفسانی که از خود ابراز می دارند، به اسرار و علوم و امور غیبی آگاهی یابند و نادیدنی ها را دیده، و ناشنیدنی ها را بشنوند. این موهبتی است که خداوند به افراد برگزیده؛ مانند پیامبران و اولیا عنایت می نماید. لذا می بینیم که انبیا از وحی (که امری غیبی است)و یا دیگر امور غیبی خبر می دهند، حوادث آینده را پیش گویی می نمایند و دقیقاً مطابق همان گفته ها، حوادثی رخ می دهد و ... .

در این که آیا امامان معصوم، علم غیب مطلق و تمام به امور داشته اند؛ یعنی به تمام وقایع و حوادث گذشته و آینده از جمله زمان و مکان شهادت خود علم داشتند، محل بحث و اختلاف است. عده ای منکر علم ائمه به صورت وسیع و گسترده؛ مانند علم به زمان و مکان شهادتشان هستند.

اما اکثر علمای شیعه، با استفاده از برخی آیات قرآن که می فرماید: «چنین نبود که خداوند شما را از اسرار غیب، آگاه کند (تا مؤمنان و منافقان را از این راه بشناسید این بر خلاف سنت الاهى است) ولى خداوند از میان رسولان خود، هر کس را بخواهد برمی گزیند (و قسمتى از اسرار نهان را که براى مقام رهبرى او لازم است، در اختیار او مى‏گذارد» و «داناى غیب اوست و هیچ کس را بر اسرار غیبش آگاه نمى‏سازد، مگر رسولانى که آنان را برگزیده و مراقبینى از پیش رو و پشت سر براى آنها قرار مى‏دهد»، معتقدند که اولیای الاهی، نیز در مواردی که لازم باشد از غیب آگاه می شوند. این معنا همچنین از روایات ائمه استفاده می شود. امام صادق ( علیه السلام ) در این باره می فرماید: «هنگامی که امام اراده می کند، چیزی را بداند، خدا به او تعلیم می دهد». [2]

بنابراین، با توجه به این دسته از آیات و روایات و با توجه به این که پیامبران الاهی مأمور هدایت انسان ها در تمام جنبه های مادی و معنوی بودند، باید سهم بسیار بزرگی از علم و دانش داشته باشند، تا بتوانند به خوبی این مأموریت را انجام دهند و امامانی که جانشینان پیامبرند به ویژه علی ( علیه السلام ) که دروازه شهر دانش پیامبر است نیز همین حکم را دارند و از دانش غیبی نیز بهره مند هستند. پس آنان نیز به صورت وسیع و گسترده علم به غیب دارند و این منافاتی با آیات الاهی و روایات وارده ندارد.

بررسی روایت مطرح شده در سؤال:

دو جمله ذکر شده در سؤال به صورت صحیح، در یک روایت وجود دارد؛ البته مضامین دیگری از این باب در روایات دیگری هم داریم. در دو روایت، تعبیر به « خدا »، یعنی «إله» نشده است؛ و تعبیر به خدا و اله، صحیح نبوده و برای این که این جملات روشن شوند، قسمت مربوطه از این دو روایت به صورت عربی و ترجمه آن به فارسی، ذکر می شود:«... أَنَا دَحَوْتُ أَرْضَهَا وَ أَنْشَأْتُ جِبَالَهَا وَ فَجَّرْتُ عُیُونَهَا وَ شَقَقْتُ أَنْهَارَهَا...» [3] من زمین را بسط و گسترش دادم و کوه ها را خلق کردم و چشمه هایش را جوشاندم و نهرها یش را شکافتم.

و در ادامه حضرت فرمود:«... وَ أَنْشَأْتُ سَحَابَهَا وَ أَسْمَعْتُ رَعْدَهَا وَ نَوَّرْتُ بَرْقَهَا...» [4] و من ابرها را خلق کردم و من سبب رعد و نورانی شدن برق ابرها شدم؛ یعنی رعد و برق و صاعقه را من تولید کردم.

این دو تعبیر ذکر شده در این روایت با تعابیر دیگری مثل «انا الاول و الآخر» و یا «الظاهر و الباطن» آمده است. البته در برخی روایات دیگر هم این تعبیر وجود دارد، اما سؤال مورد نظر درباره دو عبارت فوق است و آن اگر روشن شود، مقصود از بقیه جملات روشن می گردد. برای این که این عبارات روشن گردد، نخست ضروری است که در مورد انسان کامل که جلوه ای از اسماء و صفات الاهی اند، و این که اکمل و مجسّمه حقیقی آن، پیامبر اعظم حضرت محمد ( صلی الله علیه و آله وسلم ) و ائمه اطهار ( علیه السلام ) هستند، سخن به میان آورده شود و این که قدرت چنین انسان کاملی تا چه حد است:

انسان کامل ، آیینه تمام نمای اوصاف خداوند و عصاره نظام آفرینش است. امیر المؤمنین علی ( علیه السلام ) از بر جسته ترین انسان های کامل و نیز شخصیت ممتازی است که قبل از خلقت عالم وجود، نور او و نور رسول الله ( صلی الله علیه و آله وسلم ) به صورت یک مجموعه خلق شد؛ [5] سپس این نور واحد، عوالمی را پشت سر گذاشت و به این نشأه از عالم وجود رسید تا این که در دنیا، یکی در لباس نبوت جلوه کند و دیگری در جبّه امامت. [6] و انسان کامل، واسطه بین خدا و مخلوقاتش در این عالم مادی است. و هرکاری که انجام می دهد در طول اراده و قدرت الاهی است.

علی ( علیه السلام ) که کون جامع و دارای همه نشئات وجودی است، در مرتبه نورانیت و ولایت کلیه که حقیقت امامت اوست، به عنایت الاهی مسلط بر همه عوالم هستی است و چیزی از احاطه علمی آن حضرت مخفی نمی ماند. به عبارت دیگر، تمام حوادث بزرگ و کوچک نظام هستی، حتی پلک زدن انسان ها، قیام و قعودشان، افتادن برگی از درخت و ... در معرض دید اوست و چیزی به نام گذشته، حال و آینده، برای وی مطرح نیست. لیکن وقتی آن حضرت به مرحله ماده و عالم طبیعت یعنی مرحله ناقص می رسد، مانند دیگران است؛ [7] بدین معنا که شاید چیزی را نخواهد بداند و از سیطره علم کنونی او خارج باشد. البته فرق او با دیگران این است که دیگران به آن خزانه بی پایان الاهی راهی ندارند. لذا ممکن است دلشان بخواهد چیزی را بدانند؛ ولی نتوانند؛ اما صاحب ولایت کلیه که کلید دار و خازن آن خزانه علم بی پایان است، هر چه را که بخواهد می تواند بداند. [8] بدین ترتیب حضرت علی ( علیه السلام ) مظهر علم بی پایان الاهی است اما باید توجه داشت که علم آن حضرت استقلالی نبوده، بلکه تبعی و عرضی است و به منبع لایزال علم الاهی مرتبط است. [9] البته آنچه گفته شد فقط در مورد علم آن حضرت بود و در مورد قدرت الاهی هم علی ( علیه السلام ) مظهر قدرت الاهی است؛ [10] قدرت الاهی در آن حضرت ظهور پیدا کرد که توانست در خیبر را از جا درآورد؛ چنان چه آن حضرت ( علیه السلام ) در این باره فرمود:« در خیبر را به قوت جسمانی از جا نکندم بلکه به قوت ربانی بود ». [11]

بنابراین، با توجه به توضیحات ذکر شده، در مورد عباراتی که در روایات به کار برده شده است،دو معنا می توان گفت:

  1. امام معصوم ( علیه السلام )، واسطه برای افاضه فیض الاهی از مبدأ اصلی به موجودات و مقدم بر همه انسان ها در گرفتن فیض الاهی است، به طوری که اگر امام معصوم نباشد، فیض و نعمت ها و رحمت های الاهی به بندگان نمی رسد؛ که این عظمت، به خاطر علوّ مقام و شأن و قرب معنوی امام به مبدأ هستی است. پس علی ( علیه السلام ) هم که این سخنان را در روایات فرمودند، واسطه الاهی در گسترش زمین و به وجود آوردن چشمه، کوه و... در عالم مادی اند که همه این ها از فیوضات الاهی برای نیل و رسیدن انسان به کمال و قرب الاهی در این دنیا هستند؛ مثلاً وقتی باران می بارد اول بر کوه ها باریده و بعد بر زمین جاری می شود؛ و آن به خاطر ارتفاع بلندی است، که کوه ها دارند. [12] ، [13]

2.نباید به معنای ظاهری این سخنان گهربار نگاه کرد؛ زیرا مثلاً منظور از «انا الاول و الآخر» که در ادامه این حدیث آمده است و در روایت دیگر سخنانی که از خود حضرت نقل شده، در واقع تفسیر و معنای این عبارات است که اول کسی که ایمان به رسول خدا ( صلی الله علیه و آله وسلم )، [14] در عالم غیب و شهادت و جمیع عوالم هستی، آورد، [15] حضرت امیرالمؤمنین علی ( علیه السلام ) بود. پس مراد معنای ظاهری نیست.

  1. این سخنان در روایات، منافاتی با اعتقادات اسلامی ندارد؛ زیرا تمام کارهایی که امام معصوم( علیه السلام ) انجام می دهند و مظهر اتم و اکمل و جامع اسما و صفات الاهی هستند، همه به صورت استقلالی نبوده بلکه تبعی و عرضی و در طول اراده الاهی است.

نتیجه این که: از آنجا که انسان کامل مظهر و جلوه اسماء و صفات الاهی است، تمام کارها، فیوضات، رحمت، و نعمات الاهی که مقدر شده از طرف خدای متعال در این جهان مادی انجام می گیرد، به واسطه این انسان انجام می گیرد، علی و امامان دیگر ( علیه السلام ) واسطه بین خدا و مخلوقات در دریافت و گرفتن فیوضات الاهی از مبدأ فیض بوده و تمام آفرینش جهان به وسیله آنان به صورت طولی و تبعی و عرضی واقع می شود.

[1] . یونس، 20.

[2] . نمایه های شماره 631 (سایت: 690) و 3259 (سایت: 4598) .

[3] . مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 39، ص 348، مؤسسة الوفاء، بیروت لبنان.

[4] . همان.

[5] . چنان که رسول اکرم ( صلی الله علیه و آله وسلم ) می فرماید:« خلقت أنا و علیّ بن ابی طالب من نور واحد»؛(علامه مجلسی، بحارالانوار،ج15، ص11).

[6] . جوادی آملی، عبدالله، علی ( علیه السلام ) مظهر اسمای حسنای الاهی، تنظیم: بند علی، سعید،ص 46 و 47، مرکز نشر اسراء، چاپ اسوه، چاپ اول، 1380 ش.

[7] . ر.ک: قیصری، داود، شرح فصوص الحکم، تحقیق: علامه حسن زاده آملی، حسن، ج1، ص 247 - 251، مؤسسه بوستان کتاب، مرکز طبع و نشر مکتب اعلام اسلامی، چاپ دوم، 1386 ش.

[8] .کلینی،محمد بن یعقوب، کافی، ج1، ص 258:حضرت امام صادق( علیه السلام ) فرمودند:« إنّ الامام إذا شاء أن یعلم علم »، دارالکتب الاسلامیه، تهران،1365هجری شمسی.

[9] . جوادی آملی، عبدالله، علی ( علیه السلام ) مظهر اسمای حسنای الاهی، ص 73 - 75.

[10] . جوادی آملی، عبدالله، علی ( علیه السلام ) مظهر اسمای حسنای الاهی، ص 89.

[11] . « ما قلعت باب خیبر بقوة جسمانیة بل بقوة ربانیة »؛ بحار الانوار، ج84، ص 32.

[12] . نقوی قینی خراسانی، سید محمد تقی، مفتاح السعادة فی شرح نهج البلاغة، ج3، ص 4 - 8، مکتبة المصطفوی؛ حائرى تهرانى میر سید علی،مقتنیات الدرر و ملتقطات الثمر،ج1، ص 62، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1377 ش.

[13] ر. ک: ربوبیت و انسان کامل، 3416 (سایت: 4812) .

[14] . بحار الانوار، ج 39، ص 347.

[15] . که عبارتند از: عالم انوار، مثال، ارواح، نفوس و ذر؛ مقتنیات الدرر و ملتقطات الثمر،ج1، ص 62.

T

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: