۳

خاطراتی از آیت الله بهجت

مرد سني تا شنيد سر به زير افكند و كمي به فكر فرو رفت و گفت: خدايا، در آن زمان هيچ كس در آنجا نبود و من اين را به كسي نگفته بودم، آقا از كجا فهميد. بلافاصله گفت: أشهد أن لا إله إلا الله، و أن محمداً رسول الله، و أن علياً أميرالمؤمنين وليّ الله و وصيّ رسول الله و شيعه شد.
کد خبر: ۷۰۵۱۸
۱۷:۲۱ - ۱۷ فروردين ۱۳۹۳
SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز:

به گزارش «شیعه نیوز»،  شنیدن کلام و خاطرات علماء همانند همنشینی با آنها دارای آثار و برکاتی سودمندی است. از این رو به ذکر چند خاطره از آیت الله بهجت ره می پردازیم.
 
1. ارزش نماز اول وقت
آقاي مصباح مي گويد: آيت الله بهجت از مرحوم آقاي قاضي (ره) نقل مي كردند كه ايشان مي فرمود:« اگر كسي نماز واجبش را اول وقت بخواند و به مقامات عاليه نرسد مرا لعن كند! و يا فرمودند: به صورت من تف بيندازد. »
اول وقت سرّعظيمي است « حافظوا علي الصلوات: در انجام نمازها كوشا باشيد. »
خود يك نكته اي است غير از « أقيموشا الصلوة: و نماز را بپا داريد. » و همچنين كه نماز گزار اهتمام داشته باشد و مقيد باشد كه نماز را اول وقت بخواند في حدّ نفسه آثار زيادي دارد، هر چند حضور قلب هم نباشد. »
 
2. زنده نگه داشتن سنت
حجة السلام والمسلمين قدس، يكي از شاگردان آيت الله بهجت مي گويد:« آقا هميشه سفارش مي كردند براي احياي شريعت نگذاريد سنتها فراموش شود وعرفيات يا بدعتها جاي آن را بگيرد.
روزي فرمودند:« مرحوم حاج شيخ مرتضي طالقاني ( ازاستادان اخلاق و علماي بزرگ نجف، كه استاد اخلاق آقا نيز بوده است ) همراه با عده اي از علما از جمله آيت الله العظمي خوئي به افطار دعوت بودند، وقتي غذا آماده مي شود و همگي سر سفره مي نشينند حاج شيخ مرتضي طالقاني مي فرمايد: نمك در سفره نيست و اقدام به تناول غذا نمي كنند. با اينكه بين مجلس افطاريه تا آشپزخانه بسيار فاصله بوده ( و ظاهراً از خانه اي ديگر غذا مي آورده اند ). به هر حال مرحوم طالقاني دست به غذا دراز نمي كند و ديگران حتي آيت الله خوئي نيز به احترام ايشان غذا شروع نمي كنند و طول مي كشد تا نمك را بيآورند. بعد از ختم جلسه و هنگام رفتن، آيت الله خوئي خطاب به ايشان مي فرمايد: حضرت آقا، اگر شما به اين اندازه به ظاهر سنت مقيد هستيد كه اگر كمي نمك تناول نكنيد غذا نمي خوريد، پس در اين گونه مجالس كمي نمك با خود همراه داشته باشيد تا مردم را منتظر نگذاريد. آقاي طالقاني فوراً دست به جيب برده و كيسه كوچكي را درآورده و مي فرمايد: با خودم نمك داشتم ولي مي خواستم سنت اسلامي پياده شود و متروك نباشد. »
 
3. آقائي و بزرگواري ائمه عليهم السلام
باز آقاي قدس مي گويد: روزي آقاي بهجت در رابطه با بزرگواري و اغماض ائمه اطهار ـ صلوات الله عليهم ـ فرمودند: « در نزديكي نجف اشرف، در محل تلاقي دو رودخانه فرات و دجله آباديي است به نام «مصيب»، كه مردي شيعه براي زيارت مولاي متقيان امير المؤمنين عليه السلام از آنجا عبور مي كرد و مردي از اهل سنت كه در سر راه مرد شيعه خانه داشت همواره هنگام رفت و آمد او چون مي دانست وي به زيارت حضرت علي عليه السلام مي رود او را مسخره مي كرد.
حتي يك بار به ساحت مقدس آقا جسارت كرد، و مرد شيعه خيلي ناراحت شد. چون خدمت آقا مشرف شد خيلي بي تابي كرد و ناله زد كه: تو مي داني اين مخالف چه مي كند.
آن شب آقا را در خواب ديد و شكايت كرد آقا فرمود: او بر ما حقي دارد كه هر چه بكند در دنيا نمي توانيم او را كيفر دهيم. شيعه مي گويد عرض كردم: آري، لابد به خاطر آن جسارتهايي كه او مي كند بر شما حق پيدا كرده است؟! حضرت فرمودند: بله او روزي در محل تلاقي آب فرات و دجله نشسته بود و به فرات نگاه مي كرد، ناگهان جريان كربلا و منع آب از حضرت سيد الشهدا عليه السلام به خاطرش افتاد و پيش خود گفت: عمر بن سعد كار خوبي نكرد كه اينها را تشنه كشت، خوب بود به آنها آب مي داد بعد همه را مي كشت، و ناراحت شد و يك قطره اشك از چشم او ريخت، از اين جهت بر ما حقي پيدا كرد كه نمي توانيم او را جزا بدهيم.
 
آن مرد شيعه مي گويد: از خواب بيدار شدم، به محل برگشتم، سر راه آن سني با من برخورد كرد و با تمسخر گفت: آقا را ديدي و از طرف ما پيام رساندي؟! مرد شيعه گفت: آري پيام رساندم و پيامي دارم. او خنديد و گفت: بگو چيست؟ مرد شيعه جريان را تا آخر تعريف كرد. وقتي رسيد به فرمايش امام عليه السلام كه وي به آب نگاهي كرد و به ياد كربلا افتاد و ...، مرد سني تا شنيد سر به زير افكند و كمي به فكر فرو رفت و گفت: خدايا، در آن زمان هيچ كس در آنجا نبود و من اين را به كسي نگفته بودم، آقا از كجا فهميد. بلافاصله گفت: أشهد أن لا إله إلا الله، و أن محمداً رسول الله، و أن علياً أميرالمؤمنين وليّ الله و وصيّ رسول الله و شيعه شد.»

 
4. انديشه اي كه بهتر از عبادت يك سال است
آقاي قدس مي گويد:« روزي آقا مي فرمود: يكي از علماي بزرگ نجف اشرف هنگام سحر و وقت نماز شب پسر نوجوانش را كه در اطاق آقا خوابيده بود صدا زد و گفت: برخيز و چند ركعت نماز شب بخوان.
پسر پاسخ داد: چشم.
آقا مشغول نماز شد و چند ركعت نماز خواند. ولي آقا زاده بر نخاست. مجدداً آقا او را صدا زد كه: پسرم، پا شو چند ركعت نماز بخوان. باز پسر گفت: چشم.آقا مشغول نماز شد ولي ديد فرزندش از رختخواب بر نمي خيزد، براي بار سوم او را صدا زد. پسر گفت: حاج آقا، من دارم فكر مي كنم، همان فكري كه درباره آن در روايت آمده است كه: امام صادق عليه السلام مي فرمايد:« تفكر ساعة خير من عباده سنه: يك ساعت تفكر بهتر از يك سال عبادت است. »

آيت الله  بهجت فرمودند: آقا پرخاش كرد و فرمود: ... و خود آيت الله بهجت كلمه را بر زبان جاري نكرد، ولي ما همه فهميديم كه آن بزرگ مرد فرموده بود: پدر سوخته، آن فكري از عبادت يك يا شصت سال بهتر است كه انسان را به خواندن نماز شب وادارد، نه اينكه انسان وقت نماز شب دراز بكشد و فكر بكند و به اين بهانه از خواندن آن شانه خالي كند. »
 
5. شخصيت ممتاز آقا شيخ محمد حسين كمپاني
آيت الله مصباح مي گويد:« روزي آقا فرمودند: مرحوم آقا شيخ محمد حسين طوري بود كه اگر كسي به فعاليتهاي علمي اش توجه مي كرد تصور مي كرد در شبانه روز هيچ كاري غير از مطالعه و تحقيق ندارد، و اگر كسي از برنامه هاي عبادي ايشان اطلاع پيدا مي كرد فكر مي كرد غير از عبادت به كاري نمي پردازد.

مرحوم آقا شيخ محمد حسين مي گفت: من سيزده سال در درس مرحوم آخوند خراساني، صاحب كفايه شركت مي كردم، در طول اين سيزده سال يك شب موفق نشدم كه در درس ايشان حضور پيدا كنم ( و ظاهراً درسشان را شبها ايراد مي فرمودند ) آن يك شب نيز به زيارت كاظمين مشرف شده بودم و در هنگام برگشتن مشكلي پيش آمد كه به موقع نرسيدم، در بين راه كه مي آمدم حدس مي زدم كه امشب چه مطالبي را بيان خواهند كرد. پيشاپيش آنها را نوشتم.به نجف كه رسيدم و با دوستان صحبت كردم ديدم تقريباً همه مطالبي كه بيان فرموده بودند چيزهايي بوده كه من پيشاپيش حدس زده و نوشته بودم، و تقريباً نوشته هاي من چيزي از درس كم نداشت.ايشان با اينكه چنين موقعيت علمي داشتند و درس استاد را پيشاپيش مي توانستند حدس بزنند و بنويسند، در عين حال مقيد بودند كه حتي يك شب درس استاد از او فوت نشود.
 
در كنار اين فعاليتهاي علمي آن قدر مقيد به برنامه هاي عبادتي بودند، كه هر كس اينها را مي ديد فكر مي كرد كه اصلاً به هيچ چيز غير از عبادت نمي رسد، هر روز زيارت عاشورا و هر روز نماز جعفر طيار از برنامه هاي عادي ايشان بود. روزهاي پنج شنبه، طبق سنتي كه علماي نجف دارند و معمولاً روز پنج شنبه يا جمعه يك روضه هفتگي دارند كه زمينه اي است براي ديدار دوستان و استادان و شاگردان با همديگر و توسلي هم انجام مي گرفت، مرحوم آقا شيخ محمد حسين در اين روضه شان مقيد بود كه خود پاي سماور بنشيند، و خود او همه كفش ها را جفت كند، و در عين حال زبانش مرتب در حال حركت بود خيلي تند تند يك چيزي را مي خواندند ما متوجه نمي شديم كه اين چه ذكري است كه ايشان اين قدر در نشستن و بر خاستن به گفتن آن مقيد است.
 
بعد يكي از دوستان كه خيلي با آقا مأنوس بود ( مرحوم آقا شيخ علي محمد بروجردي رضوان الله عليه ) از ايشان سؤال كرده بود: آقا، اين چه ذكري است كه شما اين قدر تقيِّد داريد كه حتي بين سلام و احوال پرسي تان آن را ترك نمي كني؟ ايشان لبخندي زده بود و بعد از تأملي فرموده بود: خوب است انسان روزي هزار مرتبه إنا أنزلنا بخواند. »

منبع: جام

انتهای پیام/ ز.ح
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر:
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۳
نظرات بینندگان
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۲۳:۲۷ - ۱۳۹۳/۰۱/۱۷
روحشان قرین رحمت خداوند متعال
علی
Iran, Islamic Republic of
۱۵:۴۴ - ۱۳۹۴/۰۳/۱۳
خدا رحمت کند مرد بزرگ را روحش شاد
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۰۱:۰۲ - ۱۳۹۵/۰۲/۰۴
عالی بود ممنون