سایر زبان ها

شهروند خبرنگار

صفحه نخست

سرویس خانواده شیعه

سرویس شیعه شناسی

دیده بان شیعیان

سرویس عکس

سرویس فیلم

صوت

سردبیر

صفحات داخلی

علل سکوت امیرالمومنین (علیه السلام) کنار بستر پیامبر (صلی الله علیه وآله)

کارشناس شبکه وهابی گفت: چرا حضرت علی (علیه السلام) وقتی دیدند نسبت هذیان به پیامبر داده شده سکوت کردند؟
کد خبر: ۶۸۴۳۸
۱۳:۰۰ - ۰۷ اسفند ۱۳۹۲
SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز:

به گزارش «شیعه نیوز»، مهدی هاشمی مدیر و کارشناس شبکه وهابی کلمه در برنامه بت شکن گفت: چرا حضرت علی (علیه السلام) عکس العملی در مقابل کسانی که از نوشتن وصیت نامه پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) مانع شدند انجام ندادند.

یکی از اهداف این شبهه این است که پای اهل بیت (علیهم السلام)؛ به ویژه امیر المؤمنین علی (علیه السلام) را به میدان بکشد و اگر چنانچه بنا ست جرمی برای کسی تثبیت شود، امیر المؤمنین علی (علیه السلام) را نیز شریک جرم قرار دهند.

اما در این خصوص باید گفت:

اولاً: در «صحیح بخاری» آمده است که جمعیت در داخل منزل نبی مکرم، دو دسته بودند:

«مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ قَرِّبُوا یَکْتُبْ لَکُمُ النَّبِیُّ صلى الله علیه وسلم کِتَابًا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ، وَمِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ مَا قَالَ عُمَرُ» «گروهی میگفتند بگذارید پیامبر بنویسد و گروهی با عمر همنوا بودند»
«صحیح بخاری ، ج7 ، ص9 ، کتاب المرضى، ب 17 ، ح5669»

تعدادی از این ها که قطعاً امیر المؤمنین (علیه السلام)، ابن عباس و اهل بیت (علیهم السلام) در این گروه بودند، می گفتند که کاغذ و قلمی بیاورید که نبی مکرم (صلی الله علیه وآله) نامه ای بنویسد تا شما را برای همیشه از گمراهی مصون بدارد و بعضی از این ها نیز در مقابل گفتار خلیفه دوم را تکرار می کردند.

و ما هیچ شک و شبهه ای نداریم که امیر المؤمنین علی (علیه السلام) جزء موافقین قضیه بود. همان طوری که «احمد حنبل» در «مسندش، ج1 ، ص90» از قول امیر المؤمنین (علیه السلام) می نویسد که پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) دستور آوردن کاغذ و قلم را به من دادند.

«أمرنی النبی صلى الله علیه وسلم ان آتیه بطبق یکتب فیه ما لا تضل أمته من بعده قال فخشیت ان تفوتنی نفسه قال قلت انی أحفظ واعی قال أوصى بالصلاة والزکاة وما ملکت أیمانکم؛ علی جان! کاغذ و قلمی بیاور، چیزی بنویسم که امت گمراه نشود». «مسند احمد، ج 1 ص 90 و فتح الباری ، ابن حجر عسقلانی ، ج 1 ، ص186 و عمدة القاری ، العینی ، ج2 ، ص171»

اصلا عامل این قضیه امیر المؤمنین علی (علیه السلام) بوده است و دیگران اعتراض کردند. این اعتراض اولاً و بالذات به پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) بود و بعد به امیر المؤمنین (علیه السلام) بود که چرا شما می خواهید قلم و کاغذ بیاورید.

ثانیاً: امیر المؤمنین علی (علیه السلام) دست پرورده نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه وآله) است. از طفولیت در دامن پیامبر (صلی الله علیه وآله) بزرگ شده که خود حضرت در «نهج البلاغه، خطبه قاصعه ، 192» می فرمایند: «من از طفولیت در دامن پیامبر (ص) بودم، بطوری که حتی غذا را در دهانش خرد می کرد و می جوید و در دهان من می گذاشت».

«وَ کَانَ یَمْضَغُ الشَّیْءَ ثُمَّ یُلْقِمُنِیهِ .

یعنی رابطه امیر المؤمنین (علیه السلام) با پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) این گونه بوده است. و حتی می فرمایند:
وَ مَا وَجَدَ لِی کَذْبَةً فِی قَوْل وَ لا خَطْلَةً فِی فِعْل.

 امام علی (علیه السلام) می فرمایند که پیامبر (صلی الله علیه وآله) حتی در دوران کودکی دروغی در گفتار من و اشتباهی در کردار من ندیده اند.

امام علی (علیه السلام) همچنین می فرمایند:

أَرَى نُورَ الْوَحْیِ وَ الرِّسَالَةِ وَ أَشُمُّ رِیحَ النُّبُوَّةِ.
من نور وحی و رسالت ، حتی در همان دوران آْغازین رسالت پیامبر می دیدم و بوی نبوت را می بوئیدم.

پیامبر اسلام به امام علی (علیه السلام) می فرمایند:

إِنَّکَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَ تَرَى مَا أَرَى إِلَّا أَنَّکَ لَسْتَ بِنَبِیّ.
هر آن چه را که من می بینم، تو می بینی و آن چه را که من می شنوم می شنوید؛ جز این که تو پیامبر نیستی.

ثالثاً: امیر المؤمنین علی (علیه السلام) می فرماید:

أناعبد من عبید محمد؛ من در برابر پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله)، همانند یک غلام ، مطیع هستم». «کافی ، ج1 ، ص90»

همچنین امام علی (علیه السلام) در «نهج البلاغه، خطبه 197» می فرمایند:
«أَنِّی لَمْ أَرُدَّ عَلَى اللَّهِ وَ لا عَلَى رَسُولِهِ سَاعَةً قَطُّ؛
من لحظه ای با خدا و پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) مخالفت نکردم».

جناب «کوفی در مناقبش ، ج2 ، ص556» می گوید:
«ولا خالفت النبی فی شیء افدیه فی المواطن کلها بنفسی؛ من کوچکترین مخالفتی با پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) در تمام عمرم نکردم. در تمام غزوات و جنگ ها من خود را پیش مرگ او قرار داده بودم و مدافع بی چون و چرای نبی مکرم بودم».

پس بنابراین ، سابقه ندارد در طول بیست سال رسالت و سیزده سال قبل از رسالت، کوچکترین مخالفتی و حتی کوچک ترین نشانه مخالفتی از علی (علیه السلام) در برابر پیامبر دیده شده باشد؛ ولی از دیگران الی ما شاء الله ثبت شده است. صلح حدیبیه مثالی خوب برای این قضیه است. چه کسی در این ماجرا گفت: ما شککت فی نبوة محمد کشکی فی یومی هذا.

در قضیه حجة الوداع، پیامبر (صلی الله علیه وآله) دستور داد که از احرام بیرون بیایند، چه کسانی با پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) مخالفت کردند و گفتند: یا رسول الله تو می گویی ما از احرام بیرون بیاییم و با همسران خود نزدیکی کنیم و بعد می گوید: در حالی که نشانه جماع در ما هست و از ما میریزد، در همین حال برویم برای عرفات؟ به طوری که عایشه می گوید: پیامبر (صلی الله علیه وآله) از شدت این سخنان پیش من غضبناک آمد.
عرض کردم: چه کسی تو را غضبناک کرده است، خود او را وارد آتش جهنم کنم؟ آن هایی که مخالفت کردند، چه کسانی بودند؟ همان ها می آیند در این جا در برابر نبی مکرم این چنین جسورانه، تعبیر: «ان الرجل لیهجر» می کنند.

رابعاً : در جواب اینها که می گویند " اگر چنانچه امیر المؤمنین علی (علیه السلام) مخالف با نبی مکرم نبود، چرا عکس العمل نشان ندادیا  با مخالفین کتابت برخورد نکرد؟" باید گفت:
امیر المؤمنین علی (علیه السلام) تابع دستور پیامبر (صلی الله علیه وآله) است، در هر صورت، چه بگوید و چه نگوید، اگر چنانچه نبی مکرم (صلی الله علیه وآله) اشاره می کرد به علی (علیه السلام)، همان امیر المؤمنین فاتح خیبر، بدر، احد و حنین، قطعاً همان جا به حساب همه می رسید. ولی نبی مکرم سیاستش این نبود که با اصحابش و اطرافیانش برخورد تند بکند.

به نظر می رسد که عده ای تاریخ را فراموش کرده‌اند. دوازده نفری که تصمیم ترور پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) را به هنگام مراجعت از جنگ تبوک داشتند، (این مطلب از قطعیات تاریخ است و در تمام کتاب های اهل سنت، بخاری، مسلم، طبقات و ... نقل شده) عمار و حذیفه این ها را شناختند و خدمت پیامبر (صلی الله علیه وآله) عرض کردند:

«یا رسول الله ! افلا تأمر بقتلهم؛ آیا دستور نمی دهید که این ها را بکشیم؟
فقال: اکره أن یتحدث الناس أن محمد یقتل اصحابه؛ من دوست ندارم که مردم بگوید محمد (صلی الله علیه وآله) اصحابش را می کشد».

«تفسیر ابن کثیر ، ج2 ، ص322 ، البدایة والنهایة ، ج5 ،‌ ص24 و در المنثور ، سیوطی ، ج9 ،‌ ص259».

پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) سیاستش این نبود که با اصحابش؛ ولو اینکه منافق بودند و حتی نقشه ترور پیامبر (صلی الله علیه وآله) را داشتند، با توجه به موقعیت حکومت اسلامی و افرادی که در درون حکومت اسلامی و بیرون از حکومت اسلامی به دنبال فرصت بودند تا مهلک ترین ضربه را بر پیکر اسلام وارد کنند، چنین دستوری را صادر کند.

منبع: رسا

انتهای پیام/ ح . ا
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: