سایر زبان ها

شهروند خبرنگار

صفحه نخست

سرویس خانواده شیعه

سرویس شیعه شناسی

سرویس عکس

سرویس فیلم

صوت

سردبیر

صفحات داخلی

کیهان:

کالبد شکافي قرباني کودتا در مصر

کد خبر: ۵۸۳۱۴
۰۹:۵۲ - ۱۷ تير ۱۳۹۲
SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز:

به گزارش «شیعه نیوز»، کيهان نوشت: آيا ماجراي مصر و سقوط رئيس‌جمهور «اخواني» آن به معناي شکست اسلامگرايي و بيداري اسلامي است؟ مصر قطعه‌اي از پازل خاورميانه بزرگ است، آنجا که موضوعات مربوط به فلسطين اشغالي و سوريه و لبنان، ترکيه و عربستان، قطر و بحرين و عراق و افغانستان کم يا زياد به هم پيوند خورده است. اتفاق مصر يک ماه پس از اتفاقات خياباني ترکيه و درست به هنگام مغلوبه شدن جنگ در سوريه (به ويژه پس از بازپس‌گيري منطقه استراتژيک القصير) رخ داده است. حقيقت اين است که انقلاب در مصر هرگز کامل نشد؛ به اين معنا که راس رژيم سابق کنار رفت اما ساختارهاي قدرت آن از جمله در ارتش و دستگاه قضا تا حدود زيادي سر جاي خود باقي ماند و در عين حال، رئيس‌جمهور جديد کمتر به اهداف انقلاب و بيداري اسلامي وفاداري نشان داد. او به مرور با دشمنان بيداري اسلامي در منطقه و جهان (آمريکا، اسرائيل و عربستان و قطر) ساخت و با دوستان آن دشمني ورزيد. در واقع مرزبندي‌هاي وي کاملا مخدوش شده بود.

ماجراي مصر در نگاهي عميق‌تر، بار ديگر يک موضوع مهم را برجسته کرده است. اکنون در خاورميانه مي‌توان 3 نسخه از اسلامگرايي را سراغ گرفت:‌ 1-جمهوري اسلامي ايران 2-اسلام سلفي و تکفيري و القاعده‌اي و ارتجاعي با محوريت عربستان 3-اسلام ليبرال و خوش‌گمان به آمريکا و غرب (جلوه‌گر در حزب عدالت و توسعه اردوغان و حزب آزادي و عدالت مرسي). امروز مي‌توان «بيداري اسلامي» را با طيف‌بندي‌ها و نوسان - شدت و ضعف- متفاوت در کشورهاي منطقه مشاهده کرد. اين بيداري يک روند است و نه يک اتفاق لحظه‌اي. بيداري اسلامي در يک فرآيند طولاني و در فراز و نشيب‌ها ساخته مي‌شود و علامت بلوغ و کمال آن «مقاومت اسلامي» است. به معناي ديگر بيداري اسلامي شرط لازم هست اما کافي نيست.

بيداري اسلامي با استقامت و پايداري و مقاومت به کمال مي‌رسد. «الذين قالوا ربنا الله ثم استقاموا...». البته مسلمانان «سلفي» يا «اخواني» هر کدام داراي طيف‌بندي هستند و نمي‌توان حکم يکساني درباره آنها صادرکرد. برخي از آنها ضد آمريکايي و ضد صهيونيستي هستند. اما مشخصا درباره دولت اردوغاني و دولت مرسي مي‌توان گفت که اين دو نه تنها مرزبندي روشني در برابر استکبار آمريکا و اسرائيل ايجاد نکردند بلکه بعضا در موضوعاتي مانند سوريه و جنبش حزب‌الله لبنان و فلسطين، عصاي دست جبهه استکبار شدند. اين اتفاق با وجود مواضع ضد صهيونيستي در گذشته رخ داد. ترس يا توقع و خوش‌گماني و ميل به غنيمت‌اندوزي و امتيازگيري باعث شد ابتدا طيفي از اخواني‌هاي ترکيه به رياست اردوغان و سپس طيف مرسي در مصر به عادي‌سازي پنهان و پيداي روابط با رژيم اشغالگر قدس بپردازند و به وعده‌هاي فريبنده آمريکا اعتماد کنند. اما آمريکا و انگليس و اسرائيل طي چند ماه اخير ناگهان فرش را از زير پاي اردوغان در ترکيه و مرسي در مصر کشيدند.

گفتيم که انقلاب مصر کامل نبود. اخواني‌ها در انتخابات به پيروزي رسيدند اما هرگز نتوانستند در جايگاه رهبري انقلاب بايستند؛ چه اينکه موضوع رهبري هنوز در دستگاه فکري آنها به عنوان يک موضوع مهم حل نشده است. رژيم گذشته در اين ميان تداوم پيدا کرد و با ائتلاف جريان سکولار مورد حمايت غرب توانست جبهه مخالفان قدرتمندي را تشکيل دهد. اين در حالي بود که طيفي از مسلمانان اعم از سني و شيعه نيز از عملکرد دولت مرسي دل خوشي نداشتند. عقبه انقلاب به تدريج سرخورده و منفعل شد.

از نمايش تلخ محاکمه و تبرئه مبارک تا دادن مجال جنايت عليه شيعيان (نظير شهادت مظلومانه شيخ شحاته) و مسيحيان، و از دوستي با ارتجاع عبري- عربي تا عدم حل مشکلات اقتصادي جملگي عرصه را براي کودتا و آشوب عليه دولت مرسي فراهم کرد؛ چيزي شبيه عملکرد محمد مصدق در دوره 32-1331. مرسي درست هنگامي خنجر خورد که نهايت اعتماد را به مثلث آمريکا، اسرائيل و عربستان نشان داده بود. او اولين سفر خارجه را با عربستان و ملاقات ملک عبدالله آغاز کرد اما در سفر تهران صرفا به اندازه تحويل رياست جنبش عدم تعهد به جمهوري اسلامي حضور پيدا کرد و بدون هيچ ملاقات رسمي به قاهره بازگشت. مرسي تحت فشار همين مثلث بعدها به ايران و حزب‌الله حمله کرد و آنها را رافضي خواند!

او در حالي که اعلام پايبندي به معاهده خيانت‌بار کمپ ديويد مي‌کرد و به فلسطين اشغالي سفير مي‌فرستاد و در نامه خود خطاب به شيمون پرز از عبارت «دوست عزيز» استفاده مي‌کرد، روابط با دمشق را قطع نمود و خواستار ايجاد منطقه پرواز ممنوع بر فراز سوريه شد؛ شايد که از دلارهاي آلوده نفتي عربستان بهره بيشتري ببرد. اما ملک عبدالله در ازاي همه اين خوش خدمتي‌ها نه تنها يک مسکّن واقعي به اقتصاد فقير مصر تزريق نکرد بلکه به تعبير برخي رسانه‌ها، انتقام متحد خود حسني مبارک را از اخواني‌ها گرفت. اهانت‌هاي مرسي به حزب‌الله لبنان به خاطر دفاع از خط مقاومت ضد صهيونيستي در سوريه به موازات حمايت از تروريست‌هاي سلفي و تکفيري و اعلام پايبندي به پيمان کمپ ديويد و بستن گذرگاه مرزي با غزه و مخالف‌خواني با ايران هيچ کدام نتوانست دل پرکينه دشمنان بيداري اسلامي را نرم کند اما از آن سو به بدگماني وسيع در داخل و خارج مصر دامن زد. کافي است در اين باره به نظرات دو تحليلگر و انديشمند مصري که در جهان شناخته شده توجه کنيم.

دو هفته پيش محمد حسنين هيکل در مصاحبه با شبکه کانادايي سي‌بي‌سي تصريح کرد «اوضاع به هم ريخته ترکيه همه را غافلگير کرد. هرچند من پيش‌بيني کرده بودم که ترکيه به خاطر علوياني که درسوريه و ترکيه زندگي مي‌کنند، در بحران سوريه گرفتار خواهد شد... محمد مرسي زماني عليه سوريه موضع گرفت و روابط را قطع کرد که حتي آمريکا و روسيه براي حل موضوع سوريه از طريق گفت‌وگو به توافق رسيده بودند... مرسي نبايد اين کار را براي جلب رضايت عربستان و آمريکا و سلفي‌ها مي‌کرد و اقدام او در کنار دعوت به جهاد در سوريه عجيب بود. اين فاجعه است که محمد مرسي از ايران به عنوان نظام رافضي ياد مي‌کند. ايران قدرتي منطقه‌اي است که بايد حساب جداگانه براي آن باز کرد. من از حمله وي به حزب‌الله تعجب مي‌کنم، چون همه مي‌دانيم که هدف واقعي نهفته در پس تحولات سوريه چيست. آنها مي‌خواهند براي نابود کردن ايران، به سوريه دست يابند و به همين خاطر با سوريه تسويه حساب مي‌کنند. آنها که به حزب‌الله حمله مي‌کنند آيا مي‌دانند که حزب‌الله از سوي 40 هزار نيروي بيگانه مسلح که وارد سوريه شده‌اند، تهديد مي‌شود؟ اقدام مرسي عجيب و ناشايست بود.»

چهره برجسته ديگر، فهمي هويدي است که اوايل آبان سال 91 در السفير نوشت «جاي هيچ ترديدي نيست که استوارنامه سفير جديد مصر در اسرائيل چيزي جز افتضاح براي مصر نبود و باعث شد مرسي در تنگناي شديد قرار بگيرد. به ذهن هيچ‌کس نمي‌رسيد که رئيس‌جمهور منتخب مصر پس از انقلاب، شيمون پرز را با عبارت دوست عزيز و بزرگ خطاب قرار دهد. اين در حالي است که ملت مصر با انقلاب، مرحله‌اي را که همه چيز از خارج ديکته مي‌شد سپري کرده بود... ملت مصر از سال 1979 و توافقنامه کمپ ديويد هرگز با اسرائيل آشتي نکرد... روزنامه‌هاي عبري با انتشار نامه مرسي به افکار عمومي گفتند که مرسي چيزي جز نسخه‌اي از رئيس‌جمهور قبل از انقلاب نيست... من نمي‌توانم مخفي کنم وقتي که پرزيدنت مرسي در نيويورک گفت مشکلي با معاهده کمپ ديويد ندارم، چه قدر افسرده شدم در حالي که فکر مي‌کردم او هم مانند هر مصري با اين معاهده مشکل داشته باشد.

او توجه نکرد که با اين واژه‌ها، دشمن ملت مصر و اعراب و مسلمانان را خطاب قرار مي‌دهد.» مرسي در مصر- مانند اردوغان در ترکيه- خيال مي‌کرد از نگاه آمريکا و غرب و جبهه ارتجاع عرب، به عنوان جايگزين لائيک‌ها و ژنرال‌ها و ديکتاتور مخلوع پذيرفته مي‌شود. اما به گزارش نيويورک تايمز به نقل از منابع مطلع در دفتر مرسي «مادر فقط گفت که در مدت يک ساعت به بازي خاتمه خواهيم داد. مادر، اصطلاح کنايه‌آميزي است که مصري‌ها براي قدرت غربي (آمريکا) استفاده مي‌کنند که سالها با صرف ميلياردها دلار از ارتش مصر حمايت کرده است.»

اولين دولت پس از انقلاب مصر در حالي به سقوط افتاد که  آيت‌الله خامنه‌اي بهمن 1390 و در خطبه‌هاي نمازجمعه تهران تذکرات و هشدارهايي با اين مضمون خطاب به گروه‌هاي سياسي مصري داده بودند. «برادران و خواهرانم! مراقب اين امانت بزرگ باشيد. غرور و نيز ساده‌انگاري، دو آفت بزرگ پس از نخستين پيروزي‌ها هستند... قدرت‌هاي ضربه خورده جهان و منطقه بي‌شک در افکار شيطاني به سر مي‌برند؛ از فکر حذف و انتقام تا طرح فريب دادن و متزلزل کردن و ترساندن و به طمع انداختن شما و سپس نابود کردن انقلاب‌ها... به آمريکا و ناتو اعتماد نکنيد. آنان هرگز به مصالح شما و منافع ملت شما نمي‌انديشند.

همچنين از آنان نترسيد. آنان پوشالي‌اند و به سرعت ضعيف‌تر نيز شده‌اند. حاکميت آنان بر جهان اسلام صرفا محصول ترس و جهل ما در 150 سال گذشته بوده است. به آنان اميد نبنديد و از آنان حساب نبريد... مراقب بازي‌هاي آنان باشيد. همچنين وارد بازي دلارهاي نفتي وابستگان و متحدان غرب در ميان اعراب نشويد که در آينده از اين بازي‌ها سالم بيرون نخواهيد آمد... شروع انحراف در نهضت‌هاي کنوني تن دادن به بقاي رژيم صهيونيستي است... تعريف‌ها بايد بازخواني شوند. 2 الگوي اسلام تکفيري و اسلام لائيک از سوي غرب به شما پيشنهاد شده و خواهد شد تا الگوي اسلام اصولگراي معتدل و عقلاني در ميان انقلاب‌هاي منطقه تقويت نشود. به اسلام مطلوب واشنگتن و لندن و پاريس بدبين باشيد؛ چه از نوع لائيک و غربگرا و چه از نوع متحجر و خشن آن. به اسلامي که رژيم صهيونيستي را تحمل مي‌کند ولي با مذاهب اسلامي ديگر بي‌رحمانه مواجه مي‌شود، دست آشتي به سوي آمريکا و ناتو دراز مي‌کند ولي در داخل به جنگ‌هاي قبيله‌اي و مذهبي دامن مي‌زند و اشداء با مومنين و رحماء با کفار است، اعتماد نکنيد...».

اسلامگرايي ناب، ولايت و برائت را توأمان با هم دارد. «ولايت و برائت» صرفا موضوعي مربوط به فرهنگ شيعه نيست. بدون انزجار از دشمنان امت اسلامي نمي‌توان اسلامگرا ماند. بيداري اسلامي در چنين پويشي لاجرم به کمال خواهد رسيد. هدف دشمنان خسته و فرسوده کردن ملت‌هاي بيدار شده است تا سرانجام خانه‌نشيني پيشه کنند و کار را به ژنرال‌ها و ديکتاتورها يا سکولارها- حاکمان نيابتي غرب- بسپارند.
محمد ايماني

انتهای پیام/ ز.ح
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: