سایر زبان ها

شهروند خبرنگار

صفحه نخست

سرویس خانواده شیعه

سرویس شیعه شناسی

دیده بان شیعیان

سرویس عکس

سرویس فیلم

صوت

سردبیر

صفحات داخلی

اظهارات تاسف بار یکی از بنیانگذاران برجسته حزب الدعوه اسلامی

کد خبر: ۴۱۷۸۴
۱۶:۵۴ - ۲۷ شهريور ۱۳۹۱

SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز :

به گزارش «شیعه نیوز»، طالب الرفاعی یکی از بنیانگذاران برجسته حزب الدعوه اسلامی عراق روز جمعه گذشته در گفت و گو با ترکی الدخیل مجری برنامه "اضاءات" در تلویزیون العربیه گفت:" من بر جنازه شاه نماز خواندم و از این اقدام خود نیز پشیمان نیستم."

وی ضمن ابراز مخالفت با اسلام سیاسی که در حال حاضر در برخی از کشورهای منطقه به قدرت رسیده است، گفت:" اسلام سیاسی باعث شده که گروه های اسلامی که روزگاری هدف اصلی آنها ارشاد و آگاه سازی جامعه بود، امروزه همچون انسان تشنه ای که به دنبال آب می گردند، کاملا شیفته رسیدن به قدرت شده اند."

الرفاعی گفت:"با اینکه من از موسسین اصلی حزب الدعوه هستم، اما اکنون به عملکرد این حزب و آزمندی برخی از اعضای آن برای مسلط شدن و رسیده به اریکه قدرت اعتراض دارم."

وی اظهار داشت:"من در سن 20 سالگی مبارزه را در کنار محمد باقر صدر آغاز کردم و به نظر من مهمترین عامل و انگیزه برای تاسیس گروه های اسلامی در آن زمان واکنشی بود که این احزاب در برابر احزاب کمونیستی در کشورهای اسلامی از خود نشان می دادند."

الرفاعی افزود:" در گفتمان اسلام سیاسی رابطه ای ناگسستنی میان اسلام سیاسی شیعی واسلام سیاسی سنی وجود دارد و حزب الدعوه از نظر ساختار سیاسی تحت تاثیر مستقیم اخوان المسلمین بوده است."

وی در را بطه با همسویی این احزاب در گذشته گفت: این دو حزب تا قبل از اینکه به قدرت برسند رابطه ای بسیار نزدیک داشتند، تا جایی که اخوان المسلمین عراق به من پیشنهاد رهبری حزب اسلامی عراق دادند".

سید محمد الرفاعی سپس به تغییراتی که در دیدگاه های مذهب تشیعه در طی تاریخ بوجود آمده اشاره کرد و افزود:"متاسفانه (!) مرجعیت شیعه به طور انحصاری زیر سلطه فارس ها در آمده و از زمان آیت الله کاشف الغطاء تاکنون مراجع همه مراجع فارس بوده اند. با اینکه مراجع عرب وجود داشته اند که از نظر علمی از سطح بالاتری برخوردار بودند اما دخالت "بازار" و عامل کمک های مالی دولت های ایران، مذهب تشیع را به مذهبی انحصاری تبدیل کرده است. من امیدوارم این مذهب روزی از این حالت خارج شود".

اظهارات سید محمد الرفاعی در شبکه وهابی العربیه و تقسیم بندی مرجعیت شیعه به فارس و عرب از عمق تفکر ناسیونالیستی عربی وی پرده بر میدارد این در حالیست که در زمان زعامت مرحوم آیت الله حکیم از مراجع اعلای شیعیان در نجف اشرف بسیاری از مردم و بخصوص بازاریان شیعه در ایران از مقلدین این مرجع بزرگ بوده و این اظهارات بسیار باعث تاسف و تاثر است .
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر:
غیر قابل انتشار: ۱۹
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱۶۵
نظرات بینندگان
رضا
۰۶:۳۲ - ۱۳۹۸/۰۷/۰۲
سلام
این مرد در فیلمهای ویدیویی بسیار نورانی است نمیدانم چرا اینجا شما عکس او را مثل جبار سینگ درست کرده اید؟!!!!
خدا ذاتمونو درست کنه و دوستی ریاست را از قلبمون بیرون نماید.
على
۱۹:۰۶ - ۱۳۹۳/۰۲/۰۱
تاريخ ثابت كرده حقانيت ولايت فقيه را..
هر جا مجتهدى جامع الشرايط قيام كرد حق به كرسى نشست وباطل زاهق گشت.
پس آقاى احسان انقدر خود را براى بافتن دلايل انكار ولايت خسته نكنيد!!
سنت خدا عوض شدنى نيست : ومن ينصرالله ينصره

اين نصر مى تواند اجتماعى، اقتصادى ويا از همه مهمتر سياسى باشد كه همه اينها را تحت شعاع خود قرار مى دهد
ناشناس
۱۷:۱۳ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۱
کجای صحبتهاش مشکل داشت ؟خب راست می گه دیگه این شیعه ای که الان هست اسمش شیعه است
ناشناس
۱۲:۲۴ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۴
البته مشابه همین حرفها را شیخ محمد یزدی زدندچراشما آن موقع اعتراض نکردید
موسوی
۱۴:۲۰ - ۱۳۹۱/۰۸/۱۱
آقای ص محترم سلام علیکم و رحمه الله. عرایض بنده اجنبی و خارج از بحث نیست و بیشتر تلاش دارم در پاسخ گویی به سوالات و فرمایشات ( شکل کلاسیک همواره گفته شده است )شما بوده. آقای ص اگر می فرمایید که فرق بین وکیل و سفیر به خوبی آشکار است پس چرا نیابت شما از سفیر را مطرح می کنید و به عنوان بحث بین بنده وشما مفروض مسئله می نمایید؟ آقای ص بنده که در کامنت ها تمامی تلاشم همین تبیین فرق دو مقام بود. (مقام مجتهدین جامع الشرایط دارای صلاحیت افتاء و مقام سفرای اربعه ) و اما مجتهدین جامع الشرایط دارای صلاحیت افتاء را هم از زمان امام صادق(ع) و نمونه های آن جناب ابان بن تغلب در مدینه و زاره در کوفه تا برسد به زمان های امامین عسکریین و تا برسد به زمان غیبت کبری که روایات از پیامبر(ص) تا الی حضرات ائمه معصومین (ع) همه در مورد موضوع مهدویت (پیرامون امام مهدی(عج) و غیبت ) همه دال بر زمینه سازی معارفی و فرهنگی جهت موضع مهدویت و غیبت تامه است. و شما آقای ص دنبال دلیل روای می گردید در این رابطه (کامنت قبلی شما) و همینطور دامنه بحث اگر پیرامون آن صحبتی شود از سوی بنده . شما ان را خارج از بحث تلقی می کنید ولی شخص شما هرآنچه به بنده نسبت می دهید از جمله در آخرین کامنت شما همچنان اصرار بر انحراف در سیاق بحث رادارید(بائک تجر وبای لاتجر) ! آقای ص محترم می گویید ( شکل کلاسیک همواره گفته شده است ...) چه ربطی به بحث اختصاصی بین بنده وشما دارد؟ این برای چندمین بار است که دارم تفاوت بین دو مقام سفیر و مجهتد جامع الشرایط را توضیح می دهم . و شما برای ساخت ابهام از این بار جیب کلاسیک فرضی تان هزینه می کنید! (بازهم جای شکرش باقی است این بار از به بنده نسبت ندادید آن را ولی همین هم خارج از بحث فیمابین ما است) بحث سر تبین همین لفظ نایب و مقام سفیر و مجتهد و روایات آن بوده و تا کنون هم بیشترین تبین سوال های فرضی شما از بنده بوده . آقای ص بنده یک مقداری با توجه به زمینه بحث اشاره داشتم به اوج حصار وتقیه شدید در منطقه پیرامونی ائمه (ع) به ویژه امامین عسکریین(ع) جهت نزدیک کردن ذهن مخاطب به شرایط پیچیده آن دوران و ان منطقه بالذات (عراق) وحجاز . شما برای ایراد گرفتن به این سخن رفتید سراغ منطقه قم که درعهد زمانش برای شیعیان و علماء آزادی نسبی بوده و مثال اوردید از مجلسی جهت تایید حرفتان ! . سوال آقای ص منطقه قم به منطقه سامرا و بغداد چه ربطی دارد وچقدر فرق ؟ محل بحث بیشتر ناظر منطقه سامرا و پیرامونی آن یعنی بغداد که محل سفرای اربعه بوده است وکلای سفرا از راه های دور و نزدیک به سوی انان می رفته اند تامین امنیت نداشته و بازهم شما با آوردن یک مثال جناب احمد بن اسحاق قمی به خدمت امام عسکری(ع) رفته وخوفی در دل نداشته باشد را برای رد خفقان و شدت و شرایط تقیه ای آن منطقه توجیه کنید !(می دانید با این سریع رد کردنهای شما به نوعی تطهیر ظلم و اختناق دستگاه جور عباسی را به ذهن مخاطبتان تسری می دهید. ) آقای ص نفوذ وکلاء و مجتهدین صاحب فتوای جهت بهره برداری از وجود سفرا و یا قبلش از وجود ائمه (ع) منافی با وجود شرایط شدید مراقبت نظامی در ان مناطق ندارد. اینها تمامی سعی و کوشش تقیه ای و مراتب ملاحظه داشتند و خدا هم موفقشان می کرد.اما اینکه مثال شما از سفر احمد بن اسحاق قمی به نزد امام عسکری(ع) را در بحث وارد می دانید و مطلب بنده در مورد سفر جناب شیخ علی بن بابویه(شیخ القمیین) پدر شیخ صدوق (ره) به نزد سفیر سوم را خارج از بحث می کنید ناشی از امرتحکمی شما بر بنده است (چطور شما آقای ص محترم سه چهار بار موضوع ارسال کتاب را از سوی سفیر سوم مطرح می کنید جهت استفاده ابهامی بین مقامهای سفیر و کیل .. ولی اگر چناچه بنده نوع ارتباط بین شیخ علی بن بابویه پدر شیخ صدوق (رحمه الله علیهم) را نمونه از ارتباط وکیل وسفیر سوم بگویم از سفرش به نزد سفیر سوم جهت عرضه مسائل و دریافت پاسخها بلافاصله آن را از بحث اجنبی می کنید؟ و بیشتر و شتابان به کل کامنتهای بنده را مارک اجنبی از بحث با آنها می زنید؟ادر حالی که از اداب مباحثه علمی این مناسب نیست (درضمن شما اشتباها از قول بنده نوشته اید خود شیخ صدوق ) آقای ص این نکته را هم به شما صمیمانه می گوییم شما اول از شخصیتی و استوانه علمی مانند شیخ اعظم (ره) یاد نمودید بنده هم از ساحت همان بزرگان برای موضوع ارجاع دعاوی به نزد حاکم(که اشکال شما بود وبرای امام زمان (عج ) در عصر غیبت تامه( کبرا) مفروض عملی و مباشر آن قضاوت را داشتید در زمان حاضر) برایتان استشهاد در بحثم با ذکر و ادرس آوردم و لی شما متاسفانه عرایض بنده را کنار زدید و اصل فتوی انان را به اجتهاد خودتان در آینده موکول نمودید ( لطفا به مطالب گذشته مرور نمایید) و بعد از اشاره بنده در آخرین نظرم . شما بر افروخته شده از این ملاحظه و رگبار افاضات شما بر سر این کمترین فرود می اورید که مثلا شما از بنده به اضعاف مضاعفه بیشتر به انان ارادت دارید. آقای ص هرچه بنده و شما تا کنون نوشته و گفته ایم در بالا نظرها موجود است بحمد الله تعالی و جمله عذرتان (تحریر محل نزاع ) را به صحنه صراع بیشتر شبیه می کنید آقای ص لطفا از بساط افاضه وابراز فضل و تسطیر مشایخ وانتساب به خودتان ! در این کامنت تاملی کنید که بنده به هیچ وجه از خودم نگفته و نه اینجا (کامنت) جایگاه ابراز شخصیت سازی است ونه مناسب شما آقای ص محترم و بنده کمترین ( موسوی) است.آقای ص عزیز از اینکه تحمل نظرهای بنده را نمودید متشکرم احترام شما برای این کمترین همواره وظیفه اخلاقی و وجدانی است (از اینکه تاخیر در انتقال کامنتهای بنده می شد که بخش مهم آن مربوطه به تکمیل ظرفیت و یا اختلال در سیستم نرم افزار سایت که موجب قطع دسترسی تا چندین روز می شد هم مزید بر علتها بود که نشانه ان در علامت کامنتهایم معلوم است . در آخر از نوشته های سریع بنده معذرت می خواهم واز تمامی شما و به ویژه حوصله و صبر آقایان محترم کارکنان مخلص سایت شیعه نیوز جزاکم الله خیرا ملتمس دعای خیر.
شیعه
۱۹:۰۱ - ۱۳۹۱/۰۸/۰۶
باسلام خدمت برادران موسوی و اقای صاد از متکلمین توانمند معاصر بنده به عنوان میانجی معتقدم صلح و صفا کنیم این بحث برود پی کارش بر محمد اهل بیتش صلوات
ص
۱۵:۲۱ - ۱۳۹۱/۰۸/۰۶
موسوی بزرگوار سلام علیکم و رحمة الله . فرق میان وکالت و نیابت و سفارت بخوبی آشکار است . نایب در خکم منوب عنه است و وکیل در خصوص وکالت مبسوط الید می باشد و سفیر مأمور ابلاغ هر آنچه است که به عهده اش گذاشته شده و لاغیر . اما حضرات سفراء اربعة سلام الله علیهم اجمعین که حقیر گاهی هم وکلاء اربعه ذکر کرده ام مقامشان در شخصیت و عظمت فوق ادراک ما می باشند . ولی این مطلب محل بحث نیست . آنچه که محل بحث است این است که آیا امام ارواحنا فداه در غیبت صغری تعیین نایب کرده اند یا سفیر ارسال فرموده اند و او را وکیل هم فرموده اند . باز عرض در این بود که اگر مدرکی روائی دال برای نیابت سفراء اربعة موجود است ارائه بفرمائید چه اینکه در حدیث مشهور امام عسگری که راوی در صدد است در امر حج نیابت از امام نماید امام علیه السلام او را منع فرموده و تصریح فرموده است که کسی نمی تواند از معصوم سلام الله علیه نیابت نماید - مگر آنکه معصوم باشد - . با این همه ، اینک با توجه به این روایت اگر بحث نبابت از امام ارواحنا فداه را جنابعالی مصرّ به اثباتش هستید و در عین حال این بحث را بحثی اجتهادی می دانید نه تابع نصوص وارد ه که در این فرض محل دیگری را چنین بحثی می طلبد و طبعاً جایگاهی حوزوی را بخود اختصاص می دهد و اگر نه ؛ بلکه مستند جنابعالی روایت است که بسم الله . اما جنابعالی مکرراً متعرض شئون معنوی و مقامات ربانی این بزرگواران می شوید و به روایات کافی و غیر کافی اشاره می فرمائید . موسوی عزیز ، شاید اعتقاد من به این بزرگواران بیش از اعتقاد جنابعالی باشد ولی ما نحن فیه بحث اثبات شأنی است که از ناحیه مقدسه به این بزرگوارن اختصاص یافته است که آیا نیابت است یا سفارت و یا وکالت . همان گونه که وکیل اول امام ارواحنا فداه وکیل امام عسکری هم بوده اند این وکالت بعینه در عصر غیبت به این بزرگوار داده شده است و بیش از این اگر ادعائی باشد نیاز به اثبات دارد که بحثش گذشت .
لذا کسانی که دعوی به دعوی استناد به نصوص مقام نیابت را برای این بزرگواران لازم می داند که ادله اش مخدوش است کما اینکه عرض شد بلکه مورد اثبات شده با نصوص مورد وکالت و سفارت است . بیش از این نیاز به بحث های اجتهادی دارد که در عین حال هم طبیعتاً همان گونه که در نفس اجتهاد موجود است اجتهاد اقوال مخالف هم دارد و می بایست برای اقوال مخالف هم احترام قائل بود .
حال اگر کسی از کتاب حسین بن روح رضوان الله تعالی علیه خواسته اثبات مطالبی نماید که بنده به آن متعرض نبوده ام و به آن اقوال هم استناد نکرده ام و ملتزم به لوازمش هم نیستم و طبیعتاً نه جوابگویش می باشم و نه محل اعتراض به آن اقوال اینجاست و با این همه جنابعالی چنین اشکالاتی را متعرض شده اید و مطرح فرموده اید که نه جایش است و نه ما نحن فیه می باشد
عرض در این است که به شکل کلاسیک همواره گفته شده است که امام ارواحنا فداه در غیبت صغری نواب اربعه داشته اند که اینها نایب خاص اند و در غیبت کبری نیابت عامه قرار داده است که نایب عام می باشند .
عرض بنده ناظر بر این است که این مقدمه خود مقدمه ای اجتهادی است و در نصوص چنین معنائی وارد نشده است و اشکال به نیابت خاصه وارد نمودم که بخث به اینجا کشیده شد .
جنابعالی در مطاوی این مباحث ؛ مکرراً مباحث دیگری را مطرح فرمودید که اگر بنده بخواهم هر یک را جداگانه به مقداری که جوابگوی فرمایشات جنابعالی باشد بعرض برسانم مثنوی هفتاد من کاغذ شود .
عزیزم ؛ اشکال در بحث شیخ اعظم و مرحوم آیت الله العظمی خوئی رضوان الله تعالی علیهما نیست . بلکه بحث در این است که در جائی می بایست به اقوال این بزرگواران استناد نمود که محل بحث باشد و ما هنوز به اینجاها نرسیده بودیم . بحث آغاز غیبت بود و جایگاه فقهاء در اول غیبت و بحث هائی که گذشت . در عین حال جنابعالی فرمود ه اید که به استنادات این بزرگواران استناد فرموده اید که نقضش را عرض کردم که جنابعالی به فتاوی استناد کرده اید نه به مستنادات فتاوی که فرق این دو از ابده بدیهیات است و به معنی اشکال به این دو بزرگوار نیست بلکه اشکال به مورد مراجعه می باشد.
موسوی محترم و بزرگوار : اراد ت ما به این بزرگواران قطعاً کمتر از جنابعالی نیست اگر به اضعاف مضاعف بیشتر نباشد چه اینکه این بزرگوار مرحوم آیت اله العظمی خوئی از مشایخ ما می باشند و طبیعتاً در نزد ما در غایت احترام می باشند . ولی - تحریر محل نزاع - خود بحثی دیگر است که مانحن فیه در آن می باشد .
باز ، رجوع جناب صدوق به سفیر امام عصر ارواحنا فداه بحثی اجنبی است از آنچه که تابحال طرخ شده است و در کامنت های جنابعالی که برای بنده لطف فرموده اید از این مباحث اجنبی الی ماشاء الله موجود است . چون فی الجملة خداحافظی فرمودید بنده هم رفع مزاحمت می نمایم . با این همه از عنایات جنابعالی که تابحال لطف فرموده و عرایض این کمترین را بی جواب نگذاشتید نهایت سپاس را عارضم و انشاء الله در همه احوال موفق بوده باشید . والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته .

*****

بخود لازم می بینم از جناب بحرینی و عزیزان دیگر دست اندرکاران سایت نیز نهایت سپاس و امتنان را بعرض برسانم که صبورانه فرمایشات جناب موسوی و عرایض بنده (ص) را تحمل نمودند و برای همگی شان از محضر ذات ذوالجلال نهایت توفیق و عنایات را آرزو می نمایم .
موسوی
۱۲:۴۷ - ۱۳۹۱/۰۸/۰۴
آقای ص
سلام علیکم با عرض احترام و ادب وخسته نباشید آقای ص عزیز: متاسفانه بازهم دو موضوع و مطلب را با هم خلط می کنید و نتیجه گیری اشتباه را استنتاج و مطرح می نماید . در چندین مورد (کامنت های قبلی) موضوع ارتباط بین فقها و علماء با سفرای اربعه(ره )را آنهم استفتاء فقهی مثلا جناب سفیر سوم شیخ ابو القاسم نوبختی(ره) را از علماء قم را دلیل تان جهت توجیه ابهامتان مبنی بر چرای نیاز سفیر سوم امام (ارواحنا فداه ) از فقهاء قم و با زیر سوال بردن نقش سفیران اربعه و القاء شما که مقام سفرای حضرت (عج) را مبهم بسازید. به شما این مطلب را عرض کنم که بعضی از روی غرض (البته بنده تاکید می کنم نه شما ) این موضوع ارسال کتاب از سوی جناب آقای نوبختی سفیر سوم (رضوان الله علیه) را دلیل برای اثبات هیچ اتصالی و ارتباطی با امام زمان(عج) توسط سفیر امام عصر (روحی فداه ) بیان داشته اند. وبعضی از اینهم فراتر رفته و وجود روایات مختلف در کتاب کافی شیخ کلینی (ره) را هم بهانه ای برای انکار اصل وجود امام عصر (عج) کرده اند. ودلیلشان هم فقط این است که چرا بنابر سلیقه انان مثلا امام عصر( عج) مستقما یا به واسطه سفرا اربعه کتاب کافی مرحوم کلینی را رسیدگی نکرده تا روایات صحیح از غیر صحیح را جدا سازی کند! ودر پاسخ به سوالتان که وجود همزمان فقها و علماء ومراجع جامع الشرایط دردوران غیبت صغری با وجود سفرای خاص اربعه حضرت(عج) با عبارت شما ( در یک زمان دو نایب یکی خاص و دیگری عام ... ) واز بنده در ادامه می خواهید مسئله را روشن بیان کنم و وبشتر از این مدعی می شوید که چگونه تا بحال کسی آن را نگفته است.آقای ص (قیاس مع الفارق)اشتباه نگری شما جمع به بین عنوان ومقام و ویژگیها وظائف سفیران چهارگانه و وظائف علماء و مراجع مجتهدین جامع الشرایط است . و با پیش کشیدن صرف لفظ نایب می خواهید دو مقام {عنوان سفیران چهرگانه حضرت(عج) را با علماء ومجتهدین یکی فرض نمودید } که این واضح ترین اشتباه شما است و واقعا این دور از انتظار است از فردی مانند شما آقای ص محترم ! اما اینکه می گوید تا بحال کسی این فرض اشتباه تان را نگفته است (یکی شمردن مقام سفیران چهارگانه و مجتهدین جامع الشرایط دارای صلاحیت افتا ء وتواجد همزمان آنان را ) بدیهی است فرض غلط را در علم وگفتار علماء جای برای گفتن ندارد.ولی عرض بنده این که صحیح مسئله تفاوت بین مقام سفیران چهارگانه و مراجع ومجتهدین جامع است که در کامنت قبلی بنده بیشتر بیان همین موضوع بود.
بقیه مطلب انشاء الله(1)
ص
۰۱:۴۳ - ۱۳۹۱/۰۸/۰۱
سلام علیکم و رحمة الله .
جناب موسوی عزیز ؛ محترمانه بعرض می رساند
, به این ترتیب :
1- شما که مرجعیت تقلید را نیابت عامه امام عصر می دانید لابد در غیبت موسوم به غیبت صغری مرجعیت را منکر نیستید چرا که :
لابد شیعیان نیاز به فقه دارند واگر بنا بود برای همه فقه ( نه برخی از استفتتءات ) مستقیما به امام ع رجوع کنند که خود وکیل امام ع این کار را می کرد و دیگر به فقهاء قم رجوع نمی نمود . فلذا معلوم می شود با این فرض که وکیل امام علیه السلام هم اجمالاً در فقه به فقهاء قم رجوع کرده است مردمان عادی به قیاس اولولیت به فقهاء قم رجوع خواهند کرد . به این ترتیب منکر فقاهت و مرجعیت در غیبت صغری نیستید و لذا با بودن وکلاء اربعه ( نواب اربعه ) که اینان را نایب خاص امام ارواحنا له الفداه می دانید ؛ می بایست نواب عام هم در میان مردم باشند تا مردم به ایشان در امر فقه رجوع داشته باشند . به این ترتیب در یک زمان دو نایب یکی خاص و دیگری عام موجود می شود که اینک جمع این دو نایب در یک زمان را می بایست شما روشن بفرمائید
که چگونه است و چرا تابحال کسی این گونه نگفته است ؟

2- اما اینکه "نواب اربعه" می بایست زمینه را برای "غیبت تامه " فراهم کنند این قول فعلا در مقال حاضر با توجه به مباحثی که تاکنون ما بین بنده و جنابعالی مطرح شده است از مقوله خطابه است و نیاز به روایت صریح دارد و شما لابد می دانید که چنین روایاتی موجود نیست و اینها هم از برداشت های غیر منصوص است و لذا ما هنوز به این بحث ها نرسیده ایم تا به این مطالب پرداخت شود .

3- بنده هم نه مرجعیت را دست کم گرفته ام و نه برای فقهاء بزرگوار وزنی کمتر از آنچه در دین ثابت است قائلم . سابقاً هم به شما گفته ام که از مصادره به مطلوب خودداری کنید . هر گاه بحث به این جا رسید این مطالب هم مورد عرض قرار می گیرد . شاید در خیلی از نتایج - اشتراک – در میان باشد . بحث در تمهید مقدماتی است که ما را به این نتایج می رساند

جناب موسوی ، لازم است بدانید آنچه که فرموده اید : " (بنده هم مستندات و شواهد علمی مجتهدین و زعمای به نام را از کتاب مکاسب شیخ اعظم تا... رای زعیم معاصر فقها و مجتهدین آیه الله خوی(ره) در کتاب منهاج ایشان(ره) آوردم .)" قولی است که صرف ادعاست چرا که :
شما نه مستندات را آورده اید بلکه فتاوی و آراء فقهی را ذکر فرموده اید . مستندات در محل خودش موجود است و نیازی به نقل از شیخ انصاری و آقای خوئی رضوان الله تعالی علیهما ندارد . مستندات یا ایات قرآن است و یا روایات و بیش از این دو می بایست اولاً اثبات حجیتش گردد و بعداً به آن استناد شود واینهم نیاز به راه درازی در بحث دارد تا به آن برسیم . تا مدعائی به اثبات نرسیده باشد که به آن نمی شود استناد کرد . لطفاً این مطلب را دوباره مرور بفرمائید تا دچار تکرار مکررات نشویم .
شما اشکالات و سوالاتی را پیاپی مطرح می کنید و لازم است توجه بفرمائید که جوابگوئی به هر کدام از این اشکالات و سوالها راه درازی می خواهد تا در بحث پیش آئیم و به یکایکش جواب گوئیم .
تا مقدمات صالحه طرح نشود و مبانی صحیح ممهد نگردد جز نفس ادعا و مصادره به مطلوب چیزی در میان نیست . خوب است رعایت ساحت بحث را بنمائید و مطابق چهارچوبه بحث پیش آئید .

4- تضییق و فشاری را که برای شیعیان در عصر عسکریین ع نوشته اید اولاً فعلاً در حیطه بحث نبود و ثانیاًَ اگر هم بخواهیم به آن بپردازیم نیاز به مقدمات مفصل تاریخی دارد که هر کدامش مدتها بحث است . با این همه بدیهی است که این فشار و تضییق به شیعیان عراق و حجاز وارد می شده است و شیعیان قم و کاشان و آبه و ری مستثنی از این فشارهستند و این احمد بن اسحاق قمی ( شیخ القمیین و وجههم و متقدمهم و فقیههم )است که بار می بندد و از قم به سامره می رود و با امام ابا محمد عسکری ع دیدار می کند و وجوهات شرعی شیعیان قم را هم می پردازد و باز می گردد و خوفی هم از حکومت خبیث وقت به دل راه نمی دهد . این سعد بن عبدالله اشعری قمی است که در قم آن روزگار آن ریاست و سطوت را دارد که دارد . قمی که در اول غیبت بیش از دویست هزار فقیه و محدث ( آن گونه که مجلسی اول آورده است ) را در خود جای داده است حتما در فشار و تقیه و تضییق نیست و با این همه ، همه این بحث ها اجنبی از بحثی است که اول مطرح شده است

5- عزیز دل ، بارها عرض کرده ام که از مباحث حاشیه ای پرهیز کنید و با این همه کلی مباحث حاشیه ای
و مطالب غیر لازم نوشته اید لطفاً از حاشیه نگاری خودداری بفرمائید تا ساحت بحث به مطالب فرعی گرفتار نیاید . با آرزوی توفیق مستمر برای جنابعالی و التماس مخصوص دعا .
احسان
۲۲:۵۷ - ۱۳۹۱/۰۷/۳۰
آقای موسوی خیلی بی انصافی می کنی .
آن همه ادب و احترام در نوشته "ص" با این هجوم از شما یعنی چه ؟ مگه دعوا و جنجال می توانه جوابگوی استدلال باشه .
هی می نویسی که آقای ص بر علیه شما چنین گفته و چنین کرده .
کجای حرف آقای ص به شما بی حرمتی است ؟ شما مثل اینکه همه جا می خواهی با داد و هوار بر سر مخالفت کار را پیش ببری
موسوی
۱۵:۵۵ - ۱۳۹۱/۰۷/۲۹
اقای ص سلام علیکم با عرض ادب و تشکر بنده از شما یک تقاضای دارم وانهم اینکه دیگر موضوعی غیر از آنچه در مطالب بنده مشاهده می کنید به بنده نسبت ندهید و به دنبال آن به اصطلاح وارد قیل وقال فرضی ذهنیتان بر علیه این کمترین شوید.(زیرا بحمد الله تعالی هرانچه گفته ایم بنده وشما موجود وقابل مشاهده است) بنده در مورد سفرای اربعه امام زمان(عج) مدعی وظائف مرجعیت و ریاست نبوده ونیستم . عین نوشته را ناچارا داخل پرانتز می آورم(شما آقای ص محترم در دو مورد نظرتان دوبار مکرر کردید اینکه کتاب را از سوی سفیر سوم امام زمان(عج) به علماء قم متذکر می گردید (در حالی که موضوع از ان قصوری بر نمی تابد) .جایگاه رفیع امانت داری و اطمینان و شان مراتب دانای انان را در کتب اصلی کلینی و صدوق و .. بسیار زیاد از حد توصیف است ){ با این تفاوت چاپی که عدد دوم را به جای سفیر سوم که شما مطرح نمودید از روی شتاب در تایپ نگاشته که به اصل موضع آسیبی نمی رساند.} خلاصه سوال آیا از عبارت توصیفی بنده برای سفرای چهار گانه (نواب اربعه) کجایش ریاست و مرجعیت برداشت می گردد که شما برای بنده می تراشید ؟ و جالب است در ادامه این این انگاره سازی خودتان را دعوی مشهور (خارج از بحث بین بنده وشما) که شما در ذهنتان از آن رنج می برید و ارایش می دهید و می پندارید؟ سوال آیا بنده باید جوابگوی ذهنیت سازی بی مورد و ناحق شما علیه بنده(مکرر در کامنتهای قبلی) شوم؟ نیازی نیست به خودتان رنج تنزل و... . (به قول معروف ثبت الارض ثم انقش ) به دهید بنده در مقام عنوان به سفرای اربعه از ایشان نام بردم و معلوم است که فرق وظائف سفرای چهارگانه امام زمان (ارواحنا فدا) که بطور مستقیم با امام زمانشان (عج) مرتبط بودن با وظائف فقها و عالمان مجتهدین جامع الشرایط که از مضمون روایات ائمه هدا (ع) عنوان نائبان عام زمان غیبت مشهورند وظائف تفاوت اساسی دارد: یکی از وظائف سفرای چهارگانه زمینه سازی برای وضعیت غیبت کبری است که در ان نقش علماء و مجتهدین جامع الشرایط مندوب در مضومن روایات ائمه(ع) می باشند . (نبابر این ارتباط نوشتاری انان با علما و فقها نقصی در هویت سفرای اربعه نمی باشد) دوران سخت زمان غیبت صغری و وضعیت خاص شیعیان و فشار وخفقانی که شیعیان از طرف دولت عباسی با آن مواجه بودند با ملاحظه حصر دو امام عسکریین ( علیهم صلوات المصلین) در شهر سامرا محل قشون و نظامی دربار عباسی همواره در خود زمان امام هادی (ع) و امام عسکری (ع) به نوعی دیگر ارتباط مخفی بین وکلاء ائمه (ع) و شیعیان بوده است که از جمله نمونه روشن آن به عنوان مثال سفیر اول دروان غیبت صغری جناب عثمان بن سعید (رضوان الله تعالی علیه) می توان نام برد که در ادامه آن در زمان غیبت صغری با نقش سفیر خاص امام زمان (عج) وظائف محوله اش را ادامه می دهند و فرزندش هم به عنوان سفیر دوم از سوی امام زمان (عج) برگزیده انتخاب می گردد. تفاوت ظائف مقام سفیر که ارتباط مستقیم با منبع فیض الهی امام زمان (عج) دارند با علما و مجتهدین در عصر عیبت کبرای مشخص است این برای هر فردی که مقداری هم از مطالعه برخوردار باشد معلوم است. مقام سفیر ارتباط دهی و دریافت هدایت و پاسخهای لازم از امام (عج) مستقیما است. و این تفاوت وظائف مجتهدین جامع الشرایط و سفرا چهاگانه منافاتی با وجود مجتهدین علماء در زمان ائمه(ع) و در دوران غیبت ندارد. آقای ص شما موضوع عدم انجام قضاوت امام زمان (عج) توسط خودش در زمان غیبت را دلیل توجیهی خودتان برای تعطیل مقام قضاوت مجتهد جامع الشرایط در زمان غیبت آوردی بنده هم مستندات و شواهد علمی مجتهدین و زعمای به نام را از کتاب مکاسب شیخ اعظم تا... رای زعیم معاصر فقها و مجتهدین آیه الله خوی(ره) در کتاب منهاج ایشان(ره) آوردم . حال چرا آزرده خاطر شده اید می گویی:(دیگر نیازی نیست که به ذکر قول فلان عالم و بهمان مجتهد پرداخت شود ) این روش تحقیر امیز در اشاره به ساحت شریف علماء مناسب نیست زیرا کم انگاری به شان و مرتبت مراجع و مجهتدین برتر. از اداب مباحثه علمی نیست. آقای ص ملاحظه نمودید بطلان فرض مدعای شما علیه بنده را ( در موضوع توصیف وظائف سفرای چهارگانه امام زمان ارواحنا فداه) اخلاق ساحت علم و بحث علمی اولین قدمش امانت و صداقت در گفتار و بیان است. خداوند تبارک وتعالی توفیق آن را برای بنده و شما فراهم کند انشاء الله .
معین الدین
۲۰:۵۲ - ۱۳۹۱/۰۷/۲۶
نطق الشیطان بلسانه.این حرفها حرفهای شیطانیست ومخالف صریح قرآن وسنت معصومین علیهم السلام است.وهیچ جهتی به جز تفریق امت ندارد
ص
۱۵:۰۰ - ۱۳۹۱/۰۷/۲۶
سلام علیکم
ضمن عرض ادب و احترام بعرض مبارک می رساند :جناب موسوی عزیز روا نیست در بحث های علمی ساحت بحث به مباحث حاشیه ای و گاه بی مورد کشانیده شود. در عین حال ، سوالات مکرر که هر کدامش نیازمند تمهید مقدمات و استنتاج نتایج است در نوشتار های مختصر چندان جائی ندارد.
با این همه هرگز غرض شبهه افکنی در کار نیست و روا نیست ساحت بحث صرف به این دواعی و عناوین گرفتار آید .
در عین حال جناب موسوی ، سابقاً هم عرض شد که اگر واضح تر بنویسید و از پرش در انشاء خود داری بفرمائید قطعاَاستفاده بیشتر خواهد شد .
جناب بزرگوار ،حاصل عرض بنده معلوم است : جنابعالی برای وکلاء اربعه شأن ریاست و مرجعیت علمی در عصرغیبت مشهور به صغرای حضرت صاحب ارواحنا لتراب مقدمه الفداه قائلید و معروض محضر مبارک شد که اگر چنین مدعائی درست باشد لاجرم روایت موجود در رجال نجاشی ( در رجوع حسین بن روح رضوان الله تعالی علیه به فقهاء قم جهت تصحیح کتابی که در فقه تصنیف فرموده است ) مخدوش است حال آنکه چنین نیست و این روایت در غایت اعتبار می باشد و آن کتاب را هم که جناب نجاشی ذکر نموده و به اسناد معتبر به او رسیده است و بودن کتاب در عصر نجاشی دلالت بر صحت مدعا می نماید.
جناب موسوی من هم می دانم که این دعوی مشهور است که "نواب اربعه " در عصر غیبت صغری ریاست و مرجعیت داشته اند ولی می خواهم به عرض جنابعالی برسانم که خلاف آشکار این قول در آثار معتبره موجود می باشد که اشارتش رفت . دیگر نیازی نیست که به ذکر قول فلان عالم و بهمان مجتهد پرداخت شود . اینک دائره بحث فیما بین جنابعالی و حقیر است و سابقاً هم بعرض مبارک رسید .
جناب موسوی محترم و عزیز ؛ اگر هم تنزیل کنیم و کوتاه آئیم و قائل به نیابت باشیم نه وکالت آن گونه که مدعای جنابعالی و غیر جنابعالی است ، بر اساس آنچه که بعرض مبارک رسید ، این نیابت را می بایست به عالمان قم منصرف داریم که در آن عصر مرجع فقهی برای جناب حسین بن روح نوبختی رضوان الله تعالی علیه بوده اند نه خود جناب حسین به روح که به این فقهاء بزرگوار رجوع فرموده است .
این مدعی و اینهم شاهد هر دویش از اوضح واضحات و نیاز به بحث دیگری هم ندارد .
اینک نوبت جنابعالی است که در همین دائره فرمایش بفرمائید و لذت ببریم و استفاده کنیم .
ساحت بحث علمی چنین است و خدای ناکرده جز این هیچ قصد دیگری در کار نیست و نیاز به ذکر سخنان و مطالب حاشیه ای هم نیست .
خدای بزرگ جنابعالی را از این بیش توفیق مرحمت فرماید و همه ما را در راه دین ثبات قدم عنایت کناد . موفق باشید .
موسوی
۱۶:۱۹ - ۱۳۹۱/۰۷/۲۲
آقای ص سلام علیکم
ادامه مطلب قبلی نظر قبلی بنده:
امام عسکری (ع) از پدر بزرگوارش نقل کرده :
اگر نبود علمای که پس از غیبت قائم شما به سوی او دعوت می کنند وبه سوی او رهنمون می شوند و از دین او دفاع می کنند وبندگان ناتوان را از دام های شیطان و مریدهای شیطانی نجات می دهند احدی باقی نمی ماند جز این که از دین خدا مرتد می شدند ولی این علماء زمام دل ضعفاء را به دست می گیرند همان گونه که ملوانان کشتی را به دست می گیرند و سرنشینهای کشتی را از خطر مرگ حفظ می کنند اینها نزد خدای تبارک و تعالی برترین هستند.(احتجاج طبرسی ج 1 ص18 ج2 ص455 - تفسیر امام حسن عسکری (ع) ص344 و منتخب الاثر ص223 (ترجمه را اوردم که طولانی نشود همه بفهمند ان را) اقای ص این کمترین بنده خدا برای همه مراجع احترام زیرا مجتهد عادل جامع الشرایط مبری الذمه است . انشاءالله تعالی واینکه نظراتی را مرتبط با شاهد دلیل مطلب می اورم طبیعی است.
ملاحظه نمودید چطور مطلب کتاب منهاج آقای خویی را بیشتر نقطه چین کردم در حالی که برای شاهد نظرم بیشترین گویای را داشت. در ادبیات شیعه همواره در طول قرون واعصار ارتباط روحی و معنوی با امام زمان (عج) بوده و بهترین معارف را در این راه داریم .هموراه در عبادات و کارها و از وجود اقدس حضرت بقیه الله (عج) استمداد می کنیم از جمله ادعیه معروف دعای ندبه و دعای مشهور به سلامتی حضرت حجت(عج) {الهم کن لولیک الحجه بن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعه و فی کل ساعه ولیا و حافظا و قائدا و ناصرا ودلیلا وعینا حتی تسکنه ارضک طوعا تمتعه فیها طویلا } می دانید چرا عبارت حتی تسکنه ارضک طوعا آمده است؟ مگر امام زمان (عج) در این دنیا و بین ما نیست البته که هست .جواب منظور ساکن زمین گردانی به معنی ظهور او از غیبت تاکمه کبری است و اجرای تکلیف علنی و مباشر پس از ظهور حضرت است از اقامه حکومت عدل الهی در روی زمین است. امام زمان در زمان غیبت هم ناظر بر اعمال و احوال ما بندگان است و قبولی اعوال وادعیه ما هم به حضرتش بستگی دارد (الهم اجعل صلاتنا به مقبوله و ذنوبنا به مغفوره و دعائنا به مستجابا ..) این ها را عرض کردم به جهت اینکه بنده را به نشر عدم اطاعت از امام عصر(ارواحنا فداه در لابلای نوشته هایتان ذهنیت سازی نفرمایید . بنده دوست ندارم که طولانی شود نظر این کمترین ولی با شبه افکنی توسط شما به ناچار این نظرم ادامه می یابد البته شما هم خیلی از سطور نوشته هایتان حاوی مطالب حاشیه ای است . بنده نیازمند دعای خیر هستم .
موسوی
۱۶:۱۵ - ۱۳۹۱/۰۷/۲۲
آقای ص
سلام علیکم
آقای ص عزیز از اینکه بنده را مورد لطف قرار می دهید متشکرم بنده همواره تا حتی الامکان در نظرهایم سعی بر بررسی مطلب طرف مقابل را دارم . آقای ص در بحث از طرح موضوع و سوق دادن دیگری به ان سو و تعیین خط و ودایره فکر و در نتیجه مصادره به مطلوب باید دوری کنیم . بنده را گوشزد می کنید دائما که از مرزهای معین ذهنیت خواسته وبایسته شما خارج می گردم . ولی اگر منصفانه که انشاء الله هم همینطور باشد دیدما و برای رضای حق تعالی به نگاریم خدا دلهایمان را بهم می رساند انشاءالله تعالی. ( این اخطارهای شما شاید به نوعی محدود کردن بنده باشد) دوست گرامی ملاحظه نماید در نظر قبل از این و حتی نظرهای خیلی قبل شما صدای چرای شما مبنی بر { چرا حضرتشان به نسبت اقامه حدود قیام نمی فرمایند آنهم با حجیت علم قاضی که علمشان احاطه بر اعمال بندگان دارد و قدرت اعمال هم از ید مبارکشان ساقط نشده است . لابد جنابعالی نمی فرمائید که غیبت امام عج رافع تکلیف آن بزرگوار است} بنده اتفاقا عامل غیبت تامه یا (همان غیبت کبری ) را دلیل امام عصر( ارواحنا فداه )در مدت زمان غیبت تامه (کبری)از اقامه مباشر و علنی و ظهوری قضاء وحکومت در این دوره ( تاکید می کنم در مدت غیبت تامه) ) را دلیل آوردم که این مطلب فهم آن برای تقریبا همه اسان است. و شواهد فقهی در مورد {قضاوت اگر مراجعه کنید در ورود به روایت مبنی بر ارجاع دعاوی به سلاطین جور ... }بزرگوار چرا می رنجید از اینکه موید از گذشتگان مراجع سترگ شیعه اوردم شما مگر خودتان برای بنده شیخ اعظم(ره) را مطرح نکردید ؟ حال اگر بنده هم چند مرجع بزرگ شیعه به شرح ایضا و تعریف بیشتر از خود شما از شیخ اعظم(ره) اوردم و یا در ارتباط با مسئله محل ارجاع قضای دعاوی را به مراجع جامع الشرایط در زمان غیبت تامه (کبری) از کتاب منهاج آقای خوی بزرگ و زعیم جامعه شیعه اوردم چرا مورد عتاب و سرزنشتان می گیرم؟
بنده که عصمت را در انوار قدسی انان قبل از نزولشان به این دنیا می دانم مسلما عصمت انان در دنیا هم ملازم رسالت تشریعی الهی انان می دانم. اینکه در ان حرفی نیست. آقای ص کجای حرفهای بنده برداشتی که نعوذ بالله گفته باشم امام زمان در( عالم هور قلیاء ) مثالیتان است ؟ کجای مطالب بنده از عامل وعنوان ( غیبت تامه یا کبری) انکار اشراف و امامت و واجب الطاعه بودن امام زمان (عج) بوده ویا هست ؟ . آقای ص چرا دشوارت است بگویید غیبت کبری و یا تامه که در روایات است و به جمله(وبا این همه ما هم به او دسترسی نداریم ) مسئله را طی می کنید آیا موضوع غیبت تامه کبری اینقدر برای شما باید بی اهمیت باشد ؟ که (نستجیر بالله عبارتی را از مصطلحات روز مره مانند {پیامهای صوتی تلفن همراه به مشترکین (در دسترس نیست) را مطرح می کنید؟ چطور شما که در عناوین نواب عام و نواب اربعه مشکلتان تنها این بود که در متن روایت این عنوان نیست چگونه حال از عنوان غیبت تامه که در روایات است پرهیز می کنید ؟ شاید برای توجیه سوال شما از بنده که {چرا حضرتشان به نسبت اقامه حدود قیام نمی فرمایند آنهم با حجیت علم قاضی که علمشان احاطه بر اعمال بندگان دارد و قدرت اعمال هم از ید مبارکشان ساقط نشده است . لابد جنابعالی نمی فرمائید که غیبت امام ع رافع تکلیف آن بزرگوار است} در پاسخ به بنده می مانید چه بگویید ؟شما خوب می دانید این جمله ( در دسترس نیست))در حالات متفاوت و شرایط و مصداقی تاریخی و علمی معناهای دیگری پیدا می کند . در حالی که غیبت کبری جزء حکمت های الهی است .و ظهور حضرتش هم با اذن خدا است و امر غیبت از اسرار الهی است شروعش و خاتمه اش که در روایات این سر را همانند سر قیام قیامت همسان نموده اند و ظهورش را به مصطلح قیامه صغری عنوان کرده اند. این منافاتی با غیبت امام مهدی (عج) در همین دنیا و عالم ندارد . ولی فرق اساسی دارد با غیبت های کوتاه مانند غیبت رسول الله (ص) برای مدت کمی از دید قریشیان که در تعقیب وجود نازنینش داشتند در غار کوه . وظیفه ما در زمان غیبت کبری اتباع از مراجع جامع الشرایط مندوب در متن روایات وارده است که بزرگان دین (مراجع عظام برای امثال بنده و شما تبین کرده اند .(اطاعت از امام عصر(عج) در امتثال دستور های حضرت (عج) و سایر ائمه هدا (ع) است. در عصر غیبت هیچ فقیهی ولایت فقیه عادل جامع الشرایطی ولایت فقیه را انکار نمی کند بله غایت مسئله تفاوت در بعضی حدود و مقامات است. که این از لحاظ عنصر اجتهاد امری طبیعی است وگرنه امتداد حرکت اجتهاد معنی پیدا نمی کرد. حتی یک مجتهد خودش هم در طول اجتهادش ممکن است نسبت به مسئله ای تغییر نظر اساسی بدهد اینهم از ممیزات اجتهاد است. شما آقای ص محترم در دو مورد نظرتان دوبار مکرر کردید اینکه کتاب را از سوی سفیر دوم امام زمان(عج) به علماء قم متذکر می گردید (در حالی که موضوع از ان قصوری بر نمی تابد) .جایگاه رفیع امانت داری و اطمینان و شان مراتب دانای انان را در کتب اصلی کلینی و صدوق و .. بسیار زیاد از حد توصیف است . چرا شما این مورد از یک سو و تنزیل مقام رفیع مرجعیت شیعه را در طول دوران به عبارت صرفا (علمی ) می کاهید؟ شما می دانید که شرایط و اوضاع و احوال زمانهای متفاوت و اقبال و ادبار و بسط ید همه یک سان نبوده است .
...... ادامه مطلب انشاء الله
موسوی
۱۰:۵۶ - ۱۳۹۱/۰۷/۲۰
آقای ص
سلام علیکم
به مزاج حضرت عالی ملالی عارض نگردیده زین نمط تحریر بنده خاطر شریف ومعززتان مکدر نباید وص صبر بر محنت نشاید . از این سیاق مراحم عالیه شما به فضای مطایبه مانوس تر است تا تعینات مناظره. از رنجش تارهای ظریف قلبتان نسبت به عرایض این کمترین و اسفای داریم و...
---------------------------------------------
آقای ص عزیز از اینکه بنده را مورد لطف قرار می دهید متشکرم بنده همواره تا حتی الامکان در نظرهایم سعی بر معالجه مطلب طرف مقابل را دارم وخود از طرح موضوع و سوق دادن دیگری به ان سو و تعیین خط و ودایره فکر و در نتیجه مصادره به مطلوب پرهیز دارم . شما همه چنان با سوط ادب بنده را گوشزد می کنید دائما که از مرزهای معین ذهنیت خواسته وبایسته شما خارج می گردم . ولی اگر منصفانه که انشاء الله هم همینطور باشد دیدما و برای رضای حق تعالی به نگاریم خدا دلهایمان را بهم می رساند انشاءالله تعالی. دوست گرامی ملاحظه نماید در نظر قبل از این و حتی نظرهای خیلی قبل شما صدای چرای شما از اینکه { چرا حضرتشان به نسبت اقامه حدود قیام نمی فرمایند آنهم با حجیت علم قاضی که علمشان احاطه بر اعمال بندگان دارد و قدرت اعمال هم از ید مبارکشان ساقط نشده است . لابد جنابعالی نمی فرمائید که غیبت امام ع رافع تکلیف آن بزرگوار است} بنده اتفاقا عامل غیبت تامه یا (همان غیبت کبری ) را دلیل عدم تکلیف امام عصر ارواحنا فداه در مدت زمان غیبت از اقامه مباشر و علنی و ظهوری قضاء وحکومت در این دوره (مدت عیبت ) را دلیل آوردم که این مطلب فهم آن برای تقریبا همه احاد جامعه اسان است. و از باب کلام یجر الکلام رفتم سراغ شواهد فقهی که از کتاب مکاسب شیخ انصاری شیخ اعظم ( رضوان الله علیه )در همین مورد {قضاوت اگر مراجعه کنید در ورود به روایت مبنی بر ارجاع دعاوی به سلاطین جور ... }بزرگوار چرا می رنجید از اینکه دو الی سه چهار موید از گذشتگان مراجع سترگ شیعه اوردم شما مگر خودتان برای بنده شیخ اعظم(ره) را مطرح نکردید ؟ حال اگر بنده هم دو مرجع بزرگ شیعه را قبل و بعد او را به شرح ایضا و تعریف بیشتر از خود شیخ اعظم اوردم و یا در ارتباط با مسئله محل ارجاع قضای دعاوی را به مراجع جامع الشرایط در زمان غیبت تامه (کبری) از کتاب منهاج آقای خوی بزرگ و زعیم جامعه شیعه اوردم چرا مورد عتاب و سرزنشتان با ترکه های ادبی قرار می گیرم ؟
بنده که در جمله اشاره خودم عصمت را از عالم نور انوار مقدس معصومین (علیهم صلوات المصلین) می گوییم شما آن را بر عکس برداشت تفکیک عصمت را از ائمه هدا(ع) می خوانی! بنده که عصمت را در انوار قدسی انان قبل از نزولشان به این دنیا می دانم مسلما عصمت انان در دنیا هم ملازم رسالت تشریعی الهی انان می دانم. اینکه در ان حرفی نیست. آقای ص کجای حرفهای بنده برداشتی که نعوذ بالله گفته باشم امام زمان در( عالم هور قلیاء ) مثالیتان است ؟ کجای مطالب بنده از عامل وعنوان ( غیبت تامه یا کبری) انکار امام زمان (عج) بوده ویا هست . آقای ص چرا سختت می اید آید بگویید غیبت کبری و یا تامه که در روایات است و به جمله(وبا این همه ما هم به او دسترسی نداریم ) شما خوب می دانید این جمله در حالات متفاوت و شرایط و مصداقی تاریخی و علمی معناهای دیگری پیدا می کند . در حالی که غیبت کبری جزء حکمت های الهی است .و ظهور حضرتش هم با اذن خدا است و امر غیبت از اسرار الهی است شروعش و خاتمه اش که در روایات این سر را همانند سر قیام قیامت همسان نموده اند و ظهورش را به مصطلح قیامه صغری عنوان کرده اند. این منافاتی با غیبت امام مهدی (عج) در همین دنیا و عالم ندارد . ولی فرق اساسی دارد با غیبت های کوتاه مانند غیبت رسول الله (ص) برای مدت کمی از دید قریشیان که در تعقیب وجود نازنینش داشتند در غار حرا. وظیفه ما در زمان غیبت کبری اتباع از مراجع جامع الشرایط مندوب در متن روایات وارده است که بزرگان دین (مراجع عظام برای امثال بنده و شما تبین کرده اند . در ضمن اگر شما ساحت علماء ومراجع را کم انگارید بی دلیل می مانید در عصر غیبت هیچ فقیهی ولایت فقیه انکار نمی کند بله غایت مسئله تفاوت در بعضی حدود و مقامات است. که این از لحاظ عنصر اجتهاد امری طبیعی است وگرنه امتداد حرکت اجتهاد معنی پیدا نمی کرد. حتی یک مجتهد خودش هم در طول اجتهادش ممکن است نسبت به مسئله ای تغییر نظر اساسی بدهد اینهم از ممیزات اجتهاد است. شما آقای ص محترم در دو مورد نظرتان دوبار مکرر کردید اینکه کتاب را از سوی سفیر دوم امام زمان(عج) به علماء قم متذکر می گردید . آیا چه منظوری را از ان می خواهید القاء نمایید ؟ جایگاه رفیع امانت داری و اطمینان و حتی کرامات انان را در کتب اصلی کلینی و صدوق و .. بسیار زیاد از حد توصیف است . چرا شما این مورد از یک سو و تنزیل مقام رفیع مرجعیت شیعه را در طول دوران به عبارت صرفا (علمی ) می کاهید؟
امام عسکری (ع) از پدر بزرگوارش نقل کرده :
اگر نبود علمای که پس از غیبت قائم شما به سوی او دعوت می کنند وبه سوی او رهنمون می شوند و از دین او دفاع می کنند وبندگان ناتوان را از دام های شیطان و مریدهای شیطانی نجات می دهند احدی باقی نمی ماند جز این که از دین خدا مرتد می شدند ولی این علماء زمام دل ضعفاء را به دست می گیرند همان گونه که ملوانان کشتی را به دست می گیرند و سرنشینهای کشتی را از خطر مرگ حفظ می کنند اینها نزد خدای تبارک و تعالی برترین هستند.(احتجاج طبرسی ج 1 ص18 ج2 ص455 - تفسیر امام حسن عسکری (ع) ص344 و منتخب الاثر ص223 (ترجمه را اوردم که طولانی نشود همه بفهمند ان را) اقای ص این کمترین بنده خدا برای همه مراجع احترام زیرا مجتهد جامع الشرایط مبری الذمه است . انشاءالله تعالی واینکه نظراتی را مرتبط با شاهد دلیل مطلب می اورم طبیعی است.
ملاحظه نمودید چطور مطلب کتاب منهاج آقای خویی را بیشتر نقطه چین کردم در حالی که برای شاهد نظرم بیشترین گویای را داشت. از اطاله کلام عذر می خواهم و نیازمند دعای خیر هستم .
ص
۰۰:۴۴ - ۱۳۹۱/۰۷/۱۸
جناب موسوی عزیز سلام علیکم . از اینکه این همه بخود زحمت می دهید و مطلب ارائه می فرمائید بسیار متشکرم . علاقه وافر جنابعالی به علم کلام مرا هم به این سوی می کشاند . جناب موسوی اگر جسارت نباشد در مواردی که بنده بعرض مبارک رسانیدم بارها خروج موضوعی از جنابعالی مشاهده کردم و اگر باز به عرایض بنده مراجعه بفرمائید و جوابها را بر اساس سوالهای مطرح شده ارائه بفرمائید نهایت سپاس و امتنان را دارم که هنوز جواب سوالهای مطرح شده را نگرفته ام و خوف " تأخیر بیان از وقت حاجت " می رود .
جناب موسوی عزیز اینهمه تعجیل که می فرمائید ظاهراً برای آن باشد که ملتزمید فوراً نتیجه گیری بفرمائید و رأی نهائی را اعلان فرمائید ولی اگر جسارت نباشد عارضم : بحث در نتایج قضایا نیست که مستحضرید بنده لا اقل در برخی از نتایج با جنابعالی موافقم .بلکه عرض در شکل و نحوه ورود به مباحث است که ریشه این بحث چیست و موطن این بحث در کجاست و از کجا می بایست به این بحث وارد شد که این بنده قاصر را گمان بر آن است که این مطلب از اهم مطالب می باشد .
با این همه ضمن عرض تشکر اگر جسارت نباشد معروض می دارم
اولاً : نیاز به ذکر نام شریف این همه اعلام و بزرگان نیست چرا که کمتر بحثی از همین مباحث در میان است مگر آنکه بزرگانی دیگر مخالف همین آراء نباشند و مخالفان هم استدلالات خویش را دارند و همه و همه محترمند و این شأن علم و ساحت شریف علماست . ولی اینک بنده و جنابعالی با هم مناظره می کنیم که البته قصد جسارت نیست و عفو می فرمائید .با همه اطلاعی که از برخی مباحث کلامی دارید تعجب است که فرموده اید که (مقام ولایت تشریعی پیامبر وائمه هدا(علیهم صلوات المصلین) متاخر از مقام عصمت ان انوار قدسی است)هرچند این قول را برخی دیگر هم فرموده اند
ولی جناب موسوی عزیز و بزرگوار ؛ این همه بحث فیما بین متکلمین شیعه شده است که اگر امام و پیامبر معصوم نباشد چه مفاسدی در دین ایجاد می شود و آنگاه بنا بر این مقدمه برای معصومین علیهم السلام اثبات مقام عصمت شده است و این بمعنی تلازم کامل بین امامت و عصمت می باشد نه تقدیم و تأخیر کما اینکه فرموده اید . البته شأن نورانی معصوم علیهم السلام بحثی دیگر است و خارج از این مقال می باشد جای این بحث بحث های روائی عرفانی است .
موسوی عزیز ؛ من هم می دانم که امامان هدی علیهم السلام غیر از شئون ملکی و بشری ؛ دارای شئون ملکوتی و بیش از آن هستند و حقاً " خلق اول " و " عقل اول" و "صادر اول " می باشند ولی اینها رادع در مباحث کلامی نیست . بلکه ائمه هدی علیهم السلام می بایست به تلازم عقلی" در جایگاه امامت و ولایت تشریعی" عصمت داشته باشند تا "فرض احتمال فساد" در دین نرود .
دوماَ : غیبت به این معنی نیست که امام علیه السلام در جهانی دیگر مثل "عالم هورقلیاء" زندگانی می کند آن گونه که شاید مستحضرید شیخ احمد احسائی بر این قول رفته است بلکه " غیبت در همین زمان و همین عالم و همین دنیا برای امام عصر واقع شده است ودر عین حال غیبت امری شخصی هم نیست که از ولی معصوم مقارن امر امامت صورت گرفته باشد . یعنی از احوال شخصیه امام ارواحنا فداه نیست که بگویئم از بحث ما خارج است .
بلکه من و جنابعالی امامی داریم که او حجت بر ماست وبا این همه ما هم به او دسترسی نداریم و البته اشکال از خود ماست ( همه عرض در این است که اشکال از خود ماست ) بااین همه او امام ماست و اطاعتش بر ما واجب می باشد . التفات بفرمائید که اطاعتش در همه احوال بر ما لازم است.
او بدون تردید امامت می فرماید و در امامتش مؤید من عند الله تبارک و تعالی است و آنچه بر عهده اش است را انجام می دهد و وظیفه ما هم اتباع از اوست نه اینکه ما راهی غیر از راه او را برویم . جناب موسوی مدعا چنین است و مطلب واضح می باشد . این امام چهار بزرگوار را جهت وکالتش در غیبت کوچکترش معین کرده است و سومی اش را عرض کردم که با ساحت علم و علماء قم در همان عصر غیبت مشهور به (غیبت صغری) چه فرموده است . اگر مطلبی است لطف بفرمائید در این زمینه ارائه بفرمائید تا استفاده بیشتر باشد .
موفق باشید .
موسوی
۱۶:۵۵ - ۱۳۹۱/۰۷/۱۷
سلام علیکم آقای ص
رجوع مردم به به علماء در زمان غیبت با وضعیت متفاوت(اوضاع و احوال شرایط غیبت) زیرا در زمان معاصر ائمه هم مردم به دلایل عدم دسترسی آسان و ... به ائمه هداه(ع) که همواره زیر نظر حکام جور بودند و بعد مسافت و ... همین سفرای خاص دوران غیبت صغری هم با وکلای که انان با مردم در اطراف واکناف محشور ومرتبط بودند وبه امور مردم رسیدگی می کردند نیاز داشتند {این هم دلیل بنده جهت عنوان سفیر که شما از انان به وکلاء یاد می کنید تا شما ان وکلای بعدی را که بنده وکیل نامیدم چه بنامید مهم نیست مهم اصل قبول سفرا (چهار گانه ) است} واما اینکه چقدر مدعیان دروغین سفیر بودن حدود بیش از 24 نفر و یا توقیعهای ناشی از این مدعیان محل بحث ما نیست. ولی مرجعیت علمی و جایگاه فقها متناسب با شرایط زمانی به ویژه دوران حساس غیبت صغری که متفاوت است شرایط ان از لحاظ دوران غیبت کبری و امتداد زمانی شرایط در دورانها مختلف در این هزار وچند صد سال هم به شرح ایضا تفاوتهای اساسی دارد به نسبت قدرت و ... بسط ید امتداد همان علماء در ورای قرون واعصار.
آقای ص اینکه شما من حیث المجوع نظرات فقهی و اجتهادی را محترم می شمارید ارزش دارد و اشاره شما بر امر بدیهی عدم صراحت خود دلیل فتح باب اجتهاد است. که از امتیازهای فقه امامیه است (واین همان نکته اساسی است) بعد از مرجعیت شیخ صاحب جواهر که از بزرگان به نام زعامت مراجع بود شیخ اعظم انصاری (رضوان الله علیه)مقام ومرتبه بسیار عالی در سلسله علماء در مراحلی زعامت وریاست مراجع را عهده دار بوده است کتاب مکاسب ودیگر کتب او درک ویژه اجتهادی را می طلبد. ویکی از شاگردان او اخوند خراسانی (ره) صاحب کفایه بوده است که چه مجتهدین عظام را تربیت نموده اند . و اندیشه ها و رای مخصوص صاحب جواهر در ولایت فقیه ونظر شاگرد شیخ اعظم انصاری را آقای اخوند خراسانی را در موضوع سیاسی ومشروطه که از مهام ولایت فقیه است می بنیم آقای ص عزیز دین در زمان غیبت همانگونه که می فرمایید مضمحل نشده و لی فرض شما مبنی بر اینکه (دین در کار باشد و ولایت فقط علمی باشد) این فرض شما هم منوط به رای خود شما است که ولایت فقیه را قبول دارید با معنای وسیع فقه با همه ابواب (جهاد و ولایت وحکم ومراتب احکام( شرایط گونا گونی داردتکلیفی وضعی واقعی ظاهری اولی ثانوی ثابت ومتغییر قضائی حکم حاکم شرع .. احکام ) آقای ص محترم در چرای شما مبنی بر قیام امام زمان (ارواحنا فداه)در حال حاضر (زمان غیبت کبری)جهت اجرای حدود و قضاء اتفاقا دلیل همان است که مشغول ذهن شما است عامل همان دوران عیبت کبری است که حضرت ولی عصر(عج) در ان بسر می برند. شما از عامل و اصل غیبت کبری چه برداشتی دارید نمی دانم ولی همین مقایسه و انتظار شما از حضرتش(عج) جهت اقامه حدود مباشر از سوی ایشان (عج) دلیل برداشت کاملا غییر واقعی از موضوع غیبت و شرایط زمان غیبت و اینکه فقط هنگام ظهور (تواجد علنی و ظاهری ) امام (عج) که هنگامه ان از تقدیرات و امور مکنونات غیبی واراده باری تعالی است.حکومت علنی امام (عج) میسر می گردد.. واینکه می فرمایید اگر کسی حدود را اجرا نکرد و منکر حدود هم نبود ولی شرایط (زمانی و..) امکان اجرای ان را نداده بود با او اینکه در آن حرفی نیست ولی این یک طرف فرض است که با بر طرف شدن شرایط و.. بسط ید مرتفع می گردد . آقای ص عیبت مانع حجیت امام حجت(عج) نیست ولی همین عامل غیبت رفع تکلیف تشکیل حکومت ظاهری مباشر امام ویا حظور علنی بین مردم است وگرنه غیبت کبری با اینهمه تفصیل را چه معنی می کنید.
اما اینکه شما آقای ص در سطور اخر مطالبی به آسیبهای ناشی از روشهای غلط از متون فقهی را مطرح می کنید و در لابلای صحبت از عقل و روشهای صحیح جهت برداشت فقهی می نمایید اتفاقا همین است.
بنده عرض کنم بحث ولایت فقیه را بیشتر فقهی بررسی می کنند در حالی که مسئله ولایت فقیه را از منظر کلامی بررسی شود آسان تر درک می شودهمان ادله نبوت وامامت که در علم کلام اثبات
گردیده جهت اثبات ولایت فقیه نیز کافی است اما اگر فقهی محض باشد طبیعی است که هریک از فقها بر اساس مبانی استنباط خود به بحث از آن پرداخته اند وطبعا مقلدین انان نیز در مرحله اعتقاد و یا عمل دچار اختلاف خواهند شد.
بنابر کلامی بودن ولایت فقیه اثبات خواهد شد زیرا تسری وتعمیم ولایت تشریعی پیامبر(ص) وامام به ولایت فقها عادل . اختیارات برای فقیه عادل در عصر غیبت مشمول بجز آن چیزی از اختیارات آنان که به دلیل قطعی از صلاحیت فقیه خارج گردد. از ممیزه های کلامی بودن بحث به دلیل عقل وبنای عقلا است که اثبات ولایت برای فقیه می گردد و وچنانچه اخلال در اصل روایات یافت شود اخلال به اصل موضوع نمی رساند و استفاده از آنها به عنوان شاخهد و موید خواهدبود مباحث کلامی شبهه ها و وسوسه ها که احیانا به قلم زبانها رانده می شود . پاسخ روشن و مدلل داشته وبی ارزشی آن ها از نظر علمی به خوبی آشکار می گردد. مقام ولایت تشریعی پیامبر وائمه هدا(علیهم صلوات المصلین) متاخر از مقام عصمت ان انوار قدسی است. علامه حلی در شرح کلام محقق طوسی در تجرید الاعتقاد به( قاعده لطف) اشاره می نماید در بحث وفقیه متکلم عظیم الشان مرحوم سید مرتضی (ره) در کتاب شریف کلامیش هم از این قاعده لطف بهره جسته است. وحلی وجوب امامت را عقلی کلامی و عقیده متکلمان شیعی را بر همین اساس می داند معنای واجب عقلی بودن همان مدار قاعده لطف است که سید مرتض(ره) در کتاب الذخیره استدلال ریاست وزعامت را برای ادمه ولایت اورده اند ودر اخیر رای علامه شیخ محمد رضا مظفر (ره) (عقیدتنا فی المجتهد الجامع للشرایط نائبا للامام (ع) فی حال غیبته وهو الحاکم والریس المطلق له ما للامام فی فصل القضایا) ونیز فقیه بزرگ معاصر ایه الله خوی(قدس) در منهاج می فرمایند یجوز للحاکم الجامع للشرایط اقامه الحدود ...وهو الحاکم .. که به دلیل طولانی شدن نظر فعلا از ادامه ان خود داری کنم
از اینکه حوصله کردید و نظر بنده را هم تحمل نمودید متشکرم نیازمند دعا هستم
sohrab
۱۴:۳۸ - ۱۳۹۱/۰۷/۱۶
دوستان، آن دسته از اعراب که به همهٔ ایرانیان میگن `فارس ` ضد ایرانی‌ هستند، و با دانستن سیستانی، آذربایجانی و و...به عنوان فارس دشمنی خودشون را با ایران و مردم ایران آشکار میکنند.
ص
۰۸:۲۳ - ۱۳۹۱/۰۷/۱۶
جناب موسوی عزیز ، سلام علیکم . ملاحظه فرمودید که اطلاق " نواب خاص " اطلاقی است که از ناحیه غیر معصوم بوده است . اینک همین اطلاق در مورد علماء هم بعنوان "نواب عام" صادق است . آنچه که مورد نظر است این است که : از اول عصر غیبت روش مردمان رجوع به علماء بوده است و این روشی علمی است و همین روش را "وکلاء اربعه" نیز داشته اند . در رجال نجاشی آمده است که : حسین بن روح نوبختی کتابی در احکام دینی نوشت و برای دریافت صحت و سقم ؛ این کتاب را به علماء قم عرضه کرد و آنها کتاب او را جز در یک مورد تصدیق کردند و او آن یک مورد را تصحیح کرد و به مردم عرضه نمود تا به آن عمل نمایند . جناب موسوی بزرگوار , التفات می فرمائید که جایگاه وکلاء اربعه در آن عصر جایگاه وکیل بوده است نه مرجعیت علمی که برخی چینین ادعائی دارند و الا معنی نداشت که سومین وکیل امام غایب برای صحت و سقم مطالبش به علماء قم رجوع نماید .در عین حال با بودن وکلاء اربعه ؛ مرجعیت علمی با علماء بوده است و بس . بیش از مرجعیت علمی چیزی برای علماء آن عصر ثابت نیست .
موسوی بزرگوار ، برداشت آزاد از هر متنی به صورتی که دلبخواه باشد می تواند صورت گیرد . ولی علم فقه این گونه نیست که روایاتی مطرح شود و هر چه که مطلوب ما باشد را از آن برداشت کنیم و آنگاه این را بعنوان فتوی نسبت به معصوم بدهیم . روایاتی را که شما مطرح فرموده اید قرنهاست در بین شیعه متداول است و متن روایت معلوم است ولی برخی به گونه ای برداشت کرده اند و برخی به گونه ای دیگر و همه شان هم محترمند ولی خود این ثابت می کند که این روایات در دلالت به مراد و مقصود صراحت لازم را ندارند و نکته اساسی همین است .
جنابعالی شیخ اعظم را شیخ اعظم می دانید ولی می د انید که برخلاف برداشت امثال جنابعالی از این روایات ولایات عامه را استنباط نکرده است . معلوم می شود که این روایات تصریح به مراد و مطلوب ندارد و این ها مطالبی استنباطی است . موسوی عزیز ، در مطالب استنباطی می بایست احتمال طرف خطاء را هم محترم شمرد و جازم به مقصود نبود چرا که وجه خلافش هم محتمل است .
آنچه که در اول عصر غیبت متداول در شیعه بوده است فقط ولایت علمی است برای علماء امت و بیش از این هر چه که واقع شده است استنباطی است و در استنباط هم احتمال طرف مخالف زیاد است . همه علماء اول عصر غیبت هم مروج دین بوده اند و دین هم با غیبت مضمحل و نابود نشده است لذا می توان فرض کرد که دین در کار باشد و ولایت هم فقط ولایت علمی باشد . همه اشکالاتی هم که می شود با همین فرض قابل جواب است . راستی موسوی عزیز ؛ امام زمان در عصر غیبت قطعاً ملکف هستند و از ما هم قدرتشان بیشتر است . چرا حضرتشان به نسبت اقامه حدود قیام نمی فرمایند آنهم با حجیت علم قاضی که علمشان احاطه بر اعمال بندگان دارد و قدرت اعمال هم از ید مبارکشان ساقط نشده است . لابد جنابعالی نمی فرمائید که غیبت امام ع رافع تکلیف آن بزرگوار است . حال اگر کسی در عدم اقامه حدود در عصر غیبت به امام اقتداء نماید که در این فرض اشکالی به او وارد نیست او حکم حدود در را منکر نیست ولی مشروط به شرایطی می داند که اینک این شرایط فراهم نیست . این را سید مرتضی هم فرموده است و جنابعالی نیک می دانید که غیبت که رافع حجیت امام نیست و رفع تکلیف از آن بزرگوار نمی نماید . موسوی عزیز عقل حکم می نماید که استنباط آن است که احتمالات هم در نظر گرفته شود و مانند ریاضی دانی که همه احتمالات را در نظر می گیرد و فقط در فضای احتمال به بررسی احکام عقلی می پردازد مستنبط این گونه وارد موضوع شود. نه با در نظر گرفتن مطالبی چند و ارائه برخی دلیل ها که بیشتر شبیه استحسان و قیاس و مصالح مرسله است تا احکام شرعی و احکام عقلی قطعی ؛ مطالبی صادر شود و اسمش را استنباط بگذاریم . اگر استنباط به این گونه صحیح بود که بازار مکاره از فتاوی گوناگون حول موضوع واحد درست نمی شد که از یک موضوع هم در وجوب ؛ حکم و فتوی داشته باشیم و هم در حرمت . دین خدا که این قدر بی حساب و کتاب نیست .
موفق باشید
احسان
۱۱:۵۷ - ۱۳۹۱/۰۷/۱۵
متاسفانه نظرات من منتشر نمی شه
یُرِیدُونَ أَن یُطْفِؤُواْ نُورَ اللّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَیَأْبَى اللّهُ إِلاَّ أَن یُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ ﴿۳۲﴾توبه
بگذریم
البته روشن مصداق این آیه شیعه نیوز نیست
مهرداد
۲۱:۳۰ - ۱۳۹۱/۰۷/۱۳
آقای موسوی عزیز سلام و خسته نباشید.
خدا قوت.

آقا احسان شما هم خسته نباشید و خدا قوت.

جناب ص شما هم همینطور.

سایت شیعه نیوز هم خسته نباشد و خدا قوت.

برای همدیگه دعا کنیم ( با وجود اختلاف نظر ها )
موسوی
۱۰:۲۶ - ۱۳۹۱/۰۷/۱۲
آقای ص سلام علیکم( بنده ناقابلم)
در مورد عناوین مانند نواب عام در در خطاب به علماء و فقهاء و مراجع جامع الشرایط این عنواین از مصطلحات تعریفی است ودر متن روایات این اصطلاح ها نیست (بنده هم در نوشته ها سعی کرده ام از چند عنوان کنار هم استفاده کنم تا از این عناوین مقام عالم منظور را برسانم در ضمن عنوان نواب عام ائمه(ع) را در محاوره ها نیز معمولا بکار نمی برند بلکه در نوشتار ها و دائره المعارف ها است و بیشتر عنوان مجتهد و عالم و فقیه بکار می رود که لازمه تکمیل تعریف جامع الشرایط بودن را که ناظر بر روایاتی است که شرایط راوی وفقیه و عالم را معلوم می کنند جهت مراجعه عوام برای دریافت راهنمایی های لازم است. (واما من کان من ... فعلی العوام ان یقلدوه) امام صادق (ع) هرکس ازفقها نفس خود را از معاصی ومحرمات نگهداری کند ودین خود را حفظ نماید ومخاف هوای خود ومطیع امر مولای خود باشد بر عموم مردم(عوام الناس) است که از او تقلید کنند .بحار الانوار ج 2 ص88-- همچنین از مقبوله عمر بن حنظله استفاده می شود که مقام نیابت عام (یا مرجعیت) به وسیله خود ائمه (ع) به ویژه حضرت ولی عصر به فقیه واجد شرایط تفویض شده است .اصول کافی ج1 ص 54-- و انچه از اسحاق بن یقوب به دست محمد بن عثمان سفیر دوم امام زمان(عج ) صادر شده است.(در این اخیر می بینی که عنوان( نواب اربعه) را برای سفیر دوم دوران غیبت صغری بکار نبردم .چرا زیرا تقریبا 5 عنوان برای سفیران حضرت(عج) مصطلح شده است:1- نواب خاص امام زمان(عج) 2- سفرای حضرت(عج) 3- وکلای خاص 4- نواب اربعه 5- سفرای اربعه اقای ص می بینبد که این تعداد عنوانین ومصطلحات از زبان رایج محاوره ای گرفته شده که هرکدام بنابر سیلقه و منش خود به عنوانی از انان یاد کرد ه اند.
بنده مثلا عنوان سفیر را می پسندم شما بهتر از بنده عنوان وکیل را می پسندی و.. واما حساسیت شما بر سر عنوان نائب شاید از ان بر خواسته است که این عنوان را به مثابه قائم مقام عینی یعنی با شرایط و ویژگیی های که حضرات معصومین دارند از عصمت نصب مستقیم و... را هم از این مصطلح عنوان برای نائب در نظر می آوری که در آن صورت نائب فرضی سوال غلط است.
ولی هنگامی که بحث بر روی مصطلحات است باید ام اصطلاح وعنوان را در فرهنگهای متفاوت هم در نظر داشته باشیم مثلا ما فراس زبانها به مجلسیها (مجلس شورای اسلامی) خطاب نمایدنه می کنیم زیرا منتخب مردمند ولی همین عنوان در عربی اگر سراغ ان را ب بگیریم می شود (نواب) مانند عنوان {نواب مجلس الشعب} در حالی که اگر ما بخواهیم با فرهنگ ادبیات دینی روبرو بشویم خیلی با این عنوانها عربی مواجه می شویم که در محیطی عربی برداشتی دیگری از آن فرهنگ شده و در محیط ما که به فرهنگ عمومی انان آشنا و مانوس نیستیم کاملا غریب است این اطلاقها و اصطلاحها . همین نمایندگان مجلس را هم در دورانهای وکلای مجلس بیشتر معنون می شدند .
آقای ص اینکه شما به فرق بین وکیل ونائب اشاره می کنید ناشی از روند تحول علم حقوق و جابجای اصطلاحات فنی و واژه های حقوقی شرعی در طول دورانهای مختلف است.
دورانها فقهی و اجتهادی به نام ادوار فقه از اول تا کنون مراحل مختلفی را گذرانده است.
اولین شخصی که مسلمین را به سوی تعمق واجتهاد واستخراج سوق داد روسول اکرم (ص) با بیانات زیبای خود به مسلمین گوشزد کرد که کتاب وسنت استعداد پایان ناپذیری برای درک معنای تازه ونو به نو را دارند او در معرفی قرآن مجید فرمود(ظاهره انیق و باطنه عمیق له تخوم علی تخومه تخوم لاتحصی عجائبه ولاتبال غرائبه ) ظاهر قران کریم زیبا و با طن آن ژرف است او را حدی است وفوق آن حد حد دیگر است شگفتیهای ان به شماره نمی شود وتازگیهای ان کهنه نمی گردد. وحضرتش(ص) می فرماید اوتیت جوامع الکلم)سخنان جامع وبرگیرنده را به من داده شده .وهم آن حضرت(ص9 بیان لطیفی در همین زمینه دارد در حدیث معروفی که در حجه الوداع ایراد فرموده است وشیعه وسنی بلاتفاق آنرا روایت کرده اند فرمود(نظر الله عبدا اسمع مقالتی فوعاها وبلغها من لم یسمعها فرب حامل فقه غیر فقیه ورب حامل فقه الی من هو افقه منه) خداوند شاد و خرم کند کسی را که سخن مرا بشنود وآنرا به کسی که آنرا نشنیده است برساند همانا بسیارند کسانی که سخن پر معنا با خود دارند ولی خود آنرا فهم عمیق نمی کنند وچه بسا فرادی سخن را فهم مناسب می کنند ولی وقتی که به دیگری منتقل می کنند او عمیق تر آنرا می فهمد. امام صادق (ع) به ابان بن تغلب فرمود (اجلس فی المسجد المدینه وافت الناس فانی احب ان یری فی شیعتی مثلک -جامع الرواه و سفینه البحار در باره احوال ابان بن تغلب . و تابولو مشخصه اجتهاد یعنی جمله ( علینا القاء الاصول وعلیکم التفریع) ناظر بر اموری است که ایجاب می کند اجتهاد را در جمع میان خاص و عام ومطلق ومقید وحل تعارض اخبار و روایات است وهمه اینها در زمان ائمه (ع) برای راویان حدیث وجود داشته است. آنها می بایست با قوه اجتهاد حل تعارض کنند و جمع روایات نمایند واحیانا برخی را کنار گذارند روایات معروف علاجیه تنها برای زمانهای بعد از ائمه (ع) نبوده است برای معاصران ائمه (ع) بوده است.
احسان
۱۱:۱۱ - ۱۳۹۱/۰۷/۰۸
شیخ الطائفه طوسی در کتاب غیبت خود یک بابی را اخصاص دادند به نام في ذكر العلة المانعة لصاحب الامر عليه السلام من الظهور ایشان در این باب روایتی نقل می کند که سفارش پیامبر به امیرالمومنین است که فرمود اگر یاور پیدا کردی قیام کن و گرنه قعود کن و خونت را حفظ کن.
سپس ایشان می فرمایند:«آن چه از اخبار درباره حكمت و فلسفه غيبت آمده است، مانند امتحان شيعه و غيره، حكمت و فلسفه غيبت نيست، بلكه به عنوان اثر و نتيجه غيبت براي شيعيان است،و علت همان خوف است و اخبار بر این امر اتفاق دارند و مومن کاری جز صبر و تمسک به دین خود نباید بکند تا خداوند فرج را برساند....
هيچ علّتي مانع از ظهور آن حضرت نيست، مگر خوف و بيم ناکي وي بر جان خويش؛ چرا که اگر هر عاملي غير از اين در ميان بود، هرگز جايز نبود که امام زمان (عليه السّلام) از ديده ها مخفي بماند، بلکه بر او بود که مشقّت ها و اذيّت ها را تحمّل کند؛ زيرا، جايگاه و مقام امامان و انبياء (عليهم السّلام) نزد خداوند با به جان خريدن سختي ها رفيع و بلند مي گردد.
سيد بهاءالدين نجفي می گوید: از آن جا که ظهور حضرت مهدي (عليه السّلام) سبب برپايي حدود و اجراي بسياري از احکام مي شود، و غيبت و نهان بودن وي باعث تعطيل شدن و کنارماندن بسياري از حدود شريعت پيامبر اسلام(صلّي اللّهُ عليه وآله وسلّم) شده است، پي مي بريم که سبب اصلي در غيبت آن حضرت از ناحيه ي خداوند متعال و امام زمان (عليه السّلام) نيست؛ چرا که در اين صورت، لازم ميآمد که خدا و امام (عليه السّلام)، واجبي را که همان اقامه ي حدود و اجراي دستورات اصيل اسلامي است، ترک کرده باشند و چنين چيزي برايشان محال است. بنابراين، بايد بگوييم، سبب اساسي در مخفي بودن امام عصر (عليه السّلام) از ديده ها، نبودن ياور و صلاحيّت نداشتن جامعه و نسل حاضر براي پذيرش آن امام همام است. منتخب الا نوار المضيئه، ص 138 - 139.
احسان
۰۲:۲۰ - ۱۳۹۱/۰۷/۰۸
اما در مورد همان روایت که در آن العلما آمده بود
:
احتمال اول :العلما مطلق ائمه باشند طبق روایت نحن العلما و شیعتنا متعلمون
احتمال دوم: العلما غیر معصومین باشند طبق روایتی که به علما علم اکتسابی را نسبت می دهد و این با علم لدنی ائمه منافات دارد.
احتمال سوم: العلما شامل ائمه و فقها مذهب امامیه باشد.بنده روایتی ندیدم در این مورد که از آن این استنباط شود ولی فرض می کنیم این مورد باشد
احتمال دوم بنابر زمان صدور روایت خود به خود منتفی است زیرا قطعا در این کلام معصوم اشاره به خود دارد.
پس می ماند احتمال اول و سوم
در نتیجه با وجود قدر متیقن که که احتمال اول است نمی توان اخذ به اطلاق کرد.
و احتمال دوم را پذیر فت.
مثال های متعددی می توان برای تبین این مطلب زد.
اگر گفته شد الدوا الناففع نمی توان اخذ به اطلاق کرد و گفت نافع لکل مرض و یا نافع است برای هر پیر و جوان و....
و یا اگر گفته شد علی عالم است نمی توان گفت علی علامه دهر است
فکر کنم مثال های واضحی بود
در ضمن این احتمال با وجود روایات صریح مبنی بر حرمت قیام در عصر غیبت نمی تواند مقابله کندمن باب مثال:
عن أبي جعفر الباقر ( عليه السلام ) أنه قال :
" اسكنوا ما سكنت السماوات والأرض ، أي لا تخرجوا على أحد فإن أمركم
ليس به خفاء ، إلا إنها آية من الله عز وجل ليست من الناس ، ألا إنها
أضوء من الشمس لا تخفى على بر ولا فاجر ، أتعرفون الصبح ؟ فإنها كالصبح
ليس به خفاء " غیبت نعمانی ص208
جابر جعفى و او از آن حضرت روایت كرده كه فرمود: همان طور كه آسمان و زمین آرام است، شما نیز آرام بگیرید، یعنى علیه كسى بنفع ما قیام نكنید. زیرا امر شما (اعتقاد باینكه دولت حق از آن آل محمد است) چیزى نیست كه بر كسى پوشیده باشد ولى بدانید كه آن از كارهاى خداوند است (و او باید دولت ما را ظاهر گرداند) و بدست مردم نیست (كه آنها قیام كنند و آن را براى ما بگیرند) بدانید كه حق از آفتاب روشنتر است، و بر مؤمن و فاسق پوشیده نیست صبح را مى‏بینید؟ حق ما هم چون صبح روشن است كه بر كسى پوشیده نیست.بحار جلد13 ترجمه علی دوانی
مرحوم نعمانی ذیل این روایت شرحی زدند که حق مطلب را ادا می کند.
ایشان می گویند:اهل بیت سرانجام کسانی را که در قیام و تشکیل حکومت قبل از ظهور شتاب می کنند و در این امر از اهل بیت سبقت می گیرند را هلاکت و گمراهی بیان کردند
و او یعنی مرحوم نعمانی در ادامه از آنها تعبیر به کسانی کرده است که حرص و افزون ‏طلبى آنان را از مسیر حقّ و طریق نورانى و درخشان منحرف ساخته است
موسوی
۱۳:۱۰ - ۱۳۹۱/۰۷/۰۶
آقای احسان
روایت نحن العلماء و شیعتنا متعلمون
از این روایت می خواهید سعی نمایید عنوان علماء ومجتهدین را ازشیعه بکلی نفی کنی؟
شما دچار ضظراب در نقل هستی
غلط رای ونظر برداشت شما آشکارا است نیازی نمی بینم به روایات و مضامین و دلات و مستندات آنها را برای شما مطرح کنم
خیلی راحت از خود حرفها و مثالهای شما برایتان نقض دلیلتان را معلوم می کنم .
مانند اینکه تو آقای خوی (ره) را برایم دلیل تراشی کردی برای ثبات مدعایتان ولی بنده هم کردار و رفتار وقول وعملش را برایتان نمونه یاد آوری کردم (از لیست کادر رهبری سیاسی..) در جای شما از نظر نفی دخالت در سیاست آقای رفاعی تایید نمودی و. برعکس آن را دوباره برای استفاده ول شده علیه بنده اوردی و گفتی در پاسخ بنده که آقایان خوی(ره) و رفاعی مگر معصومند.
و ادامه دادی که اگر هم بر فرض ) مخالف مبانیش عمل کرده !
سوال چطور آقای خوی در رفتار وکردار مورد نظر بنده اشتباه می کند از لحاظ شما شیون معصوم نیست راه می اندازید از رفاعی و آقای خوی(ره) ولی این را نمی خواهی که حتی احتمالش را بدهید که آقای خوی(ره) و یا در مبانیش هم احتمکال اشتباه وخطاء است و معصوم نیست.
(البته این پاسخ نقضی برای شما است) وگرنه برای بنده و همه هیچ وقت تعارضی در اندیشه و مبانی فقهی و عملی امام خوی (ره) نیست.
ناشناس
۱۶:۲۵ - ۱۳۹۱/۰۷/۰۵
باید باحرکات ووسعت نظرمان ورفتار خوب مان بهانه بدست امثال اقای رفاعی ندهیم زیراتنگ نظری های بعض علما واظهارات نسنجیده سبب میشود چنین حرفهای از زبان خودیها بشنویم
ناشناس
۲۳:۱۴ - ۱۳۹۱/۰۷/۰۴
سلام البته یکی ازعلما گفته بود اجتهاد نباید ازایران خارج وبعد ازقم نباید خارج شود اگراست باشد حرف اقای رفاعی راباید قبول کنیم
مهرداد
۲۲:۱۹ - ۱۳۹۱/۰۷/۰۴
آقا احسان عزیز سلام.پیشاپیش ولادت حضرت امام رضا علیه السلام مب

برادر دوست داشتنی من ای کاش با دقت کامنت حقیر رو می خواندید تا برداشت اشتباه نکنید.
احسان جان ما یک مفهوم کلام داریم و یک منطوق کلام.منطوق کلام حضرت امیر به مالک همانی بود که شما فرمودید اما مفهوم آن این است که فرد عالم و باتقوا که سیاستمدار هم باشد وجود دارد و حضرت این صفت را ( سیاستمدار بودن ) پسندیدند.

2- اما در مورد استدلال آخرم که شما بنده رو به نهایت کم دقتی متهم فرمودید باید عرض کنم که شما کم دقتی فرمودید و زود قضاوت کردید.لطفا یه بار دیگه با دقت مطالع بفرمایید.استدلال من این بود: پیامبر سیاستمدار بود ( همه میدونند حتی در زیارت جامعه هم هست )- اگر سیاستمدار بودن صفت مذمومی بود پاک ترین مخلوق خدا واجد آن نبود.از طرفی طبق آیه قرآن پیامبر برای ما الگوست و ما باید سعی کنیم صفات ایشان را در خود پیاده کنیم پس باید سیاستمدار هم باشیم. این البته دلیل نقلی سیاست است و دلیل عقلی که بسیار واضح است.

3-اون مطلبی که شما فرمودید ( فرق بین احکام پیامبر و مومنین ) که اصلا موید نظر شما نیست . ازدواج و نمازشب پیامبر که به سیاست مومنین ربطی ندارد. شما یک روایت بیاورید که بگوید مومنین نباید به سیاست وارد شوند و حکم آنها با پیامبر در این مورد یکی نیست. یا اصلا دلیل عقلی بیاورید.

4- در ضمن آقا احسان میشه بفرمایید اون کلام مد نظرتون از مولا در کجای نهج البلاغه هست؟( آدرس ننوشتید )
موسوي
۱۴:۵۲ - ۱۳۹۱/۰۷/۰۴
اقاي احسان
اينكه مي گوييد مطلب اول ودم بنده را نفهميديد 0براي چندمين بار علي رغم نوشته واضح بنده بر مي گرد به مسئله تعارض وتناقض گفتار شما را از موضوع غيبت كبري امام زمان (ع) و وتوقع اقدام به تشكيل دولت او از سوي شما در اين دوران را از لحاظ تعارض و تناقض كه بطلان واشتباه آن موضوعي منطقي و عقلي است را اشاره داشتم ولي اينگونه كه براي شما اين موضوع عقلي قابل فهم نيست معذوريد.
بنده بسيار هم حق داشتم ودارم كه روايت (اما الحوادث الواقعه ...) را مطرح و ياد آوري كنم (شما قبول نداري اختيار با خودت بنده كه شما رامجبور ور به قبول آن نمي كنم.
در مقابل عكس العمل شما كه آقاي خوئي (ره)مي خواهيد به نوعي تلاش كنيد كه مثلا كار زعامت وسياست را از مراجع كنار بزنيد .
بدان اولا خود آقاي خوئي(ره) به عنوان يك زعيم ومرجع يعني رهير سياسي و اجتماعي و داراي مقام ولايت مجتهد مرجع جامع الشرايط بود كافي است عنوان آلامام الخوئي را شما جويا شويد در جامعه براي چه به او اين لقب را دادند.
يك مثال از هدايت و نقش رهبري سياسي او را در عراق در زمان قيام انتفاضه شعبانيه 1991م بود كه آقاي خوي(ره) با تشكيل و معرفي كادر سياسي اقدام به رياست و رهيري مردم نمود كه متاسفانه با برگشت قدرت براي رزيم بعثي و سركوب مردم عراق رزيم بعث از ايشان انتقام تدريجي و محاصره اي شديدي گرفت ومردم را بشدت قتل عام نمود كه ليست بلند بالا از علمائي كه در آن قيام توسط بعثي ها به شهادت رسيدند موجود است.(شما كه به دوستان ايراد مي گيريد كه مثلا بيايد قول وفعل را هم ديد چرا؟ اين موارد را نمي خواهيد بدانيد؟
لفظ ال به جمع دلات عموم را مي كند ولي مي گويد چرا علماء ديگر مذاهب را شامل نمي شود كه خودت جواب ضمني داده اي با سوالت معني فرمايش و دلالت فرموده امام علي(ع) به علماء(حق) تابع مكتب اهل البيت(ع) است.
در همان روايت قبلي كه (اما الحوادث ..) هم (احاديثنا) را قيد آورده شده كه منظور دلالت روايت را به علماء اماميه متعلق نمايند.
اما شما در سطر آخرتان متاسفانه دوباره اصرار بر اين داريد كه موضوع غيبت كبري امام زمان (ارواحنا فداه) را دوباره كم انگاري كنيد و به همين جهت به دليل تراشي غلطي روي اورده ايد.
آخر روايت اينكه امام (عج) هر سال در مراسم حج هستند كه منافاتي با غيبت كبري او را ندارد امام(عج) در غير مراسم حج هم خيلي از جا ها هستند اينكه دليل نشد (سوال آيا اين تواجد و حضور امام(عج) در ايام حج مانند ساير ائمه هداه(ع) قبلي است) كه مي گويي چرا دولت تشكيل نمي دهد؟
مي گويي به بنده امام حاضر است بنده به شما مي گويم بله امام (عج) احضر است مگر بنده استغفر الله گفتم امام(عج) فوت نموده است ؟
امام (عج) حاضر است ولي در عالم غيبت كبري هزار و چند صد سال است بسر مي برند.
در ضمن انچه باعث شده است دولت تشكيل ندهند مستقيما ظلم ظالمين و.. نيست كه اينها از عوامل آسيب هستند .
در واقع فقط اراده خدا است كه امام را در موقع و وقت معين ظهور او را از غيبت خارج نمايد
و اين خواست و حكمت خداوند از اسرار و مكنونات غيبي است .
ودرك وقتش اصلا براي بنده وامثال شما ممكن نيست زيرا از اسرار خداوندي است .
بنابر اين نيازي نيست شما با لفاظي مبني بر اينكه(درك مطلب سخت است) افاضه نماييد.
در آخر به شما مي گوييم كه از اول يك غلطي كرد آقاي رفاعي كه گفت در سياست علماء نبايد ..
خودش چطو ر در حزب سياسي(حزب الدعوه) جزء كادرهاي آن بوده است. درد اصلي او اين است كه منم منم كند آنهم از آن منم هاي تماميت خواه حزبي سياسي.
خدا بنده وشما را هدايت كند.
ناشناس
۱۳:۵۳ - ۱۳۹۱/۰۷/۰۴
تفکرات این آقا با تفکرات حجتیه گردانندگان این سایت کاملا در یک راستاست
فقط حیدر امیر المومنین است
۰۸:۱۷ - ۱۳۹۱/۰۷/۰۴
ببخشید آقا مهرداد شما عقلی ثابت کردی تا حدودی ولی شرعی ثابت نیست چون روایت داریم که ........... در ثانی انسانها همه خطا کارند و اگر انسانی به نام دین حکومتی به پا کند از عهده آن برنمیآید به دلیل غیر معصوم بودن شخص و افراد بی اطلاع به نام دین میگذارند و این تخریب دین است
مهرداد
۲۰:۴۳ - ۱۳۹۱/۰۷/۰۳
با عرض سلام خدمت جناب 110

روایت صریحی در مورد ضرورت تشکیل حکومت اسلامی در دوران غیبت نداریم اما ازمفاد بعضی روایات و حکم عقل چنین مفهومی استباط میشود.

جواب سوال شما بسیار مفصل است که البته من کوتاه عرض میکنم: ضرورت تشکیل حکومت کاملا عقلی است.هیچ عاقلی نمیگوید که برای اداره کشور و تعامل با کشورهای دیگر نیازی به حکومت نیست.پس برای سرپرستی جامعه و اجرای قانون لا جرم نیاز به حکومت است.
حال سوال بعدی این است: چه حکومتی؟؟؟ کدام قانون انسان را به کمال میرساند؟؟؟ قانون بشری یا الهی؟؟ آیا حکومت های سکولار دین را که وسیله سعادت بشر است در جامعه اجرا میکنند؟

اگر قبول داشته باشیم که احکام نورانی اسلام موجب سعادت بشر است پس عقل حکم میکند که آنها را در جامعه و تعامل با کشور های دیگر اجرا کنیم و هیچ جوری این مهم عملی نمیشود الا باتشکیل حکومت اسلامی و ریاست شخصی که اسلام شناس و خداترس باشد (ولی فقیه )
چنین حکومتی مدافع محکمی برای اسلام و دین در عرصه بین الملل است و با تبلیغات گسترده دینی راه را برای ظهور حضرت حجت (ع) هموار میکند. البته خیلی دلایل دیگه هست که که اطاله کلام میاره.

ر
ناشناس
۱۸:۵۵ - ۱۳۹۱/۰۷/۰۳
خوب صحبت ایشان را که دیدم الان میفهمم که آقا امیرالمومنین چرا فرمودند ای کاش می توانستم 10تا10تا از لشکرم بدم به معاویه ویک نفر از معاویه میگرفتم زیرا آنها برباطل خود با آنکه میدانند باطل است استوار ومحکم ایستاده اند ولی امثال این آقا با اینکه می دانند حق چیست ولی برآن نیستند ودنبال هوا وهوس و خواسته های خویشند
فرقاني
۱۳:۲۸ - ۱۳۹۱/۰۷/۰۳
قطعا ايشان از اين موضوع بي اطلاع بوده و يا در مورد آن غفلت كرده كه قدرت مراجع و مقبوليت عام و خاص آنها توسط حضرت وليعصر ارواحناه فدا تنفيض مي گردد و اين يك محبوببيت خداداي است نه بر اساس قدرت پولي و مالي و علاوه بر اين اگر مرجعي احساس كند كه مرجع ديگر اعلم است خودش پا پس مي كشد و نمي ماند چون حضرات مراجع دنيا طلب نيستند كه بر اساس هواي نفس و ثروت در مرجعيت باقي بمانند
مهرداد
۲۱:۱۶ - ۱۳۹۱/۰۷/۰۲
شیعه نیوز چرا جواب من برای آقای ( ص ) رو نذاشتی؟ من که توهین نمیکنم ...
مهرداد
۱۵:۱۱ - ۱۳۹۱/۰۷/۰۲
با عرض سلام خدمت آقا احسان گل. حال شما ؟
و با تشکر از شیعه نیوز عزیز که باب بحث منطقی رو باز کرده
ببینید آقا احسان اون کلام حضرت که فرمودید بگم کجای نهج البلاغه هست اینجاست: خطبه 97 این جواب سوال اولتون.

اما اینکه اهل بیت کجا دستور داده اند که فقها و مومنین سیاسی باشند جواب این است.
1. توصیه امام علی به مالک : براى سرپرستى كارهايت كسانى را كه اهل پاكدامنى وعلم وسياست هستند انتخاب كن ( پس سیاستمدار بودن صفت خوبیست که حضرت به آن اشاره کردند )
2-باز هم امام علی به مالک:از ميان سپاهيانت آن را كه به نظرت نسبت به خدا وپيامبر او وامامت ورهبرى تو مخلص تر است... وعالمترين وسياستمدارترين است به فرماندهى گمار ( ببینید باز دز اینجا سیاست در کنار اخلاص و علم آمده یعنی عالمی که سیاستمدار هم باشد )

3- مگر در زیارت جامعه در مورد اهلبیت نداریم که سیاستمدار ترین مردم هستند؟/ مگر پیامبر جزء اهل بیت نیست؟/و خداوند هم می فرماید : لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه. پس به حکم قرآن و روایات خوب است که مومنین آگاه به سیاست و سیاستمدار باشند.
لطفا به کتاب شریف اسلام و سیاست آیت الله سید صادق شیرازی مراجعه بفرمایید( در سایتشان برای مطالعه موجود است )

دوست بزرگوار من، بنده متعصب و اتهام زن به ذوات معصومین نیستم. شما رو هم دوست دارم و برایتان دعای خیر میکنم آقا احسان.
احسان
۱۰:۰۷ - ۱۳۹۱/۰۷/۰۲
من به آقایان موسی و مهرداد و موسوی جواب دادم اما متاسفانه شیعه نیوز منتشر نکرده است
احسان
۱۰:۰۵ - ۱۳۹۱/۰۷/۰۲
من به آقایان موسی و مهرداد و موسوی جواب دادم اما متاسفانه شیعه نیوز منتشر نکرده است
تقی علوی
۱۵:۵۳ - ۱۳۹۱/۰۷/۰۱
در بست نمبشه رد کرد مگر رسول خدا (ص) بر جنازه منافقین نماز نمی خواند (ودر ضمن نماز آنها را لعن می کرد) پس نماز خواندن بر جسد مرده ای که بحسب ظاهر شهادتین می گوید ومسلمان است جایز است گرچه مثل شاه باشد اما مرجعیت عرب وعجم را صد در صد اشتباه کرده است بسیاری از مردم ایران مقلد مرحوم آیت الله حکیم بودند وایشان عرب بودند والان غالب مردم عراق مقلد آیت الله سیستانی هستند وایشان بحسب ظاهر عجم هستند گرچه تمام سادات چون هاشمی هستند در واقع عرب هستند عجم وعرب فرق ندارد ملاک علم وتقوی است وبس
ناشناس
۱۵:۲۳ - ۱۳۹۱/۰۷/۰۱
اقاى عليرضا تازه برگشتى به سيصد سال قبل و جريان شرك ابن تيميه ! حال يك سوال ؟ در قران ايه نور ( الله نور السماوات و الارض ٠٠٠) جواب بده منظور چيست ؟ اين اسمان و زمين كه از نور خورشيد است و پيدايى دارد ايا منظور از ان خورشيد است ! يا شريك ان است ! O پس اگر خواستى معناى الله و شرك را بفهمى فقط ميتوانى از مكتب اهل بيت بفهمى و لاغير و بدان ذات حق منزه است از هر گونه فهم و درك و خيال و اشاره و تنها در صفات حق ميشود خدا را شناخت نه در ذات ( سوره توحيد يا اخلاص ) 
نصراصفهانی
۰۹:۴۱ - ۱۳۹۱/۰۷/۰۱
فایده دین/

http://nasr1212.blogfa.com/post/18
علی
۰۰:۱۵ - ۱۳۹۱/۰۷/۰۱
آقای بهرام ناسیونالیست شما با نسبت دادن جمله من عربم و عرب از من نیست ، در حقیقت به پیغمبر اسلام توهین کرده اید. زیرا از زبان پیغمبری که همه افراد را یکسان می نگریست ، چنین سخنی بازگو نشده است و جمله ای که آن بزرگوار به زبان عربی بیان کرده چنین است: انا عربی و لیث العرب منی.یعنی من عربم و شیر عرب (حضرت علی) از من است. فرق کلمه لیث و لیس این است که اولی به معنی (شیر) و دومی به معنی (نیست)، میباشد.
احسان
۰۰:۰۲ - ۱۳۹۱/۰۷/۰۱
آقای موسوی
اولا اون تناقضی رو که گفتید من متوجه نشدم فارسی سلیس بنویسید تا بفهمیم چی گفتید
دوما یعنی چی که من اهل درگاه آستان معارف اهل البیت(ع) نیستیم؟
چرا بحث رو شخصی می کنید
من که شما رو اصلا نمی شناسم
سوما: توقیع شریف اما الحوادث الواقعه به چیزی بیشتر از مسائل شرعی و یا مسائل مستحدثه دلالت ندارد
و به هیچ عنوان از این توقیع نمی توان زعامت سیاسی یا ولایت عامه فقها را از آن استنباط کرد.
در این مورد شما اول برید مطالعه کنید و دلایل قائلین به این امر را اینجا بنویسید
چهارما: وما اخذ الله علی العلماء
من نی دانم شما چقدر با روایات سرو کار داشتین ولی باید بدونید که مقصود از علما در کلام اهل بیت چه کسانی هستند
اما
و قیام الحجه بوجود الناصر
بلی این روایت هم موید کلام ماست
زیرا امام نفرمود قیام الفقها و ....
و اگر چناچه شرایط قیام مهیاء شود خود امام اقدام به قیام و تشکیل دولت می کنند
و اگر گقتی که شرایط قیام مهیا شده است و امام این کار را نکردند کافر به ایشان شده ایی و طعن به امام معصوم وارد کرده ایی و; زیرا که تشکیل دولت و ...یکی از شئون امامت ایشان است و العیاد بالله ایشان در این کار تقصیر و کوتاهی کردند.
وسلام
احسان
۲۳:۳۹ - ۱۳۹۱/۰۶/۳۱
سلام علیکم
آقا موسی که نتوست از دو روایتی که آورد دفاع کند و همینطوری از تو کتاب آیت الله ... یه چیزی خونده بود و همین جا کپی کرد.
جواب آقای مهرداد هم بسیار جالب است
ایشان بدون این که بدونند من کدوم قسمت از نهج البلاغه رو گفتم شروع کردن به تحلیل کردن و من را به شرح کلام مولا ارجاع دادند
من خیلی دوست دارم شما که اینطور تحلیل می کنی روایتی که من گفتم رو بیاری و گرنه معلوم می شود آنقدر تعصب داری که نشنیده یه چیزی رو رد می کنی
نه برادر من اتفاقا دو مورد از امیرالمومنین در همین مورد نقل شده که هر دوتا درباره احکام قیام و فعالیت سیاسی است.
خب شما یه تهمت دیگر به ائمه زدید و گفتید الی ماشا الله حدیث داریم که مومنین و فقها باید کار سیاسی کنند.
شما فقط یک روایت بیاور
پس شما قراره دو روایت بیاری یکی اون روایتی که من گقتم و دیگری موردی که خودتون گفتین
اگر نتونید این دو روایت رو بیاورید من با شخصی که به ائمه تهمت می زند و به دروغ از ایشان مطالبی را نقل می کند به هیچ وجه بحث نمی کنم
مهرداد
۱۶:۵۸ - ۱۳۹۱/۰۶/۳۱
آقای ص عزیز سلام ( ای کاش یه اسم مینوشتید )

با عرض معذرت مثل اینکه حضرت عالی هنوز علت غیبت امام عصر رو نمیدونید که این نظر بی مایه علمی رو نوشتید. علت غیت تقیه است ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ امام زمان به خاطر تقیه در غیبت هستند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چون میخوان تقیه کنند غایب هستند؟؟؟ خیلی ببخشید برای من سوال پیش اومده که اگه نظر امام عصر این است که ماباید تقیه کنیم( طبق فرمایش شما ) چرا به در نامه ای که یه شیخ مفید نوشتند این را نفرمودند در حالی که شیخ مفید شیعه رو از انزوا خارج کرد و آن را سر زبان ها انداخت.

لطفا یه ذره بیشتر مطالعه کنید و با علم نظر دهید

بعدش هم ببخشید کی گفته که در اینجا عقل با روایت در تضاد است؟!؟!؟!
اتفاقا هم عقل و هم نقل سیاست را در اسلام وارد کرده است.

البته من خیلی حرف دارم که دیگه حال ندارم بنویسم
عليرضا
۱۸:۱۱ - ۱۳۹۱/۰۶/۳۰
درود بر اين اخونده عراقى كه تازه داره حقيقت ميكه و غيره..... به اميد اينكه ديكر ايرانيها بجاى يا الله يا على نكويند بخاطر اينكه دارند براى خدا شريك درست ميكنند و اين يا كفتنها شركى بيش نيست.خود حضرت على(ع) هم ميكفت يا الله بايد راه ايشان ادامه بدهيم نه شرك و كفر كويى
ناشناس
۱۳:۲۶ - ۱۳۹۱/۰۶/۳۰
بله دیگه اینها همه شیعه نمایانی بیش نیستند وتاریخ حزب الدعوه راکه ببینید میفهمید حقیقتشان چیست اینها کسانی هستند که با شعائر هم مشکل دارندو درتضعیف بعضی ازمسائل هم نقش داشتند
مهرداد
۰۱:۵۰ - ۱۳۹۱/۰۶/۳۰
درود خداوند بر آقا احسان گل

ببینید برادر من این کلام شما کاملا اشتباه است که در دوران غیبت چون امام زمان فعالیت سیاسی نمیکنند( حکومت تشکیل ندادند) پس فقها هم به تبع آن نباید وارد گود سیاست شوند. با این حرف شما یعنی امام زمان از دست میرزای بزرگ که که انگلیس را ناکام کرد و میرزا محمد تقی شیرازی که علنا وارد گود سیاست شد و انقلاب 1920 رو رهبری کرد و انگلیس رو از عراق بیرون کرد دلش خون است! ! ! !
اگه قرار باشه که حضرت ولیعصر در دوران غیبت حکومت تشکیل بده که اصلا غیبت نیست ( دقت کنید )

بعدش هم در مود اون حدیث که فرمودید منظور حضرت این است که اگر هرکس از اوامر ما سبقت بگیرد یا عقب بیفتد هلاک میشود.
نه ایتکه هر کس باید دقیقا مثل ما باشد و جلو عقب نیفتد. مثلا امام صادق امشب به یک فقیر 3 درهم کمک کرد. حال اگر من 4 درهم کمک کنم هلاک میشوم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟هرگز بلکه همانطور که گفتم این حدیث شریف مربوط به اوامر اهل بیت است ( به شروح نهج البلاغه مراجع کنید )
و ما هم در هیچ حدیثی نداریم که مومنین و حتی فقها باید از سیاست فرار کنند بلکه بالعکس الی ماشا الله داریم که باید به سیاست وارد هم باشند. اصلا قضیه کاملا عقلیه. اگه وارد سیاست نشوند سیاست بازان گرگ صفت پدر دین و مذهب رو در می آورند ( دقت کنید )
ناشناس
۱۴:۵۵ - ۱۳۹۱/۰۶/۲۹
تفکر ایشون بیشتر به عمر و عمری ها میخوره تا علی علیه االسلام و شیعه او.
حامد
۰۸:۰۸ - ۱۳۹۱/۰۶/۲۹
به خدا قسم اگر كمكهاي ايران نبود الان اين اقاوامثال او زيريوغ سنيها بود. به خدا قسم مارابه جرم تبعه ايراني بودنمان ازعراق اخراج كردن درحالي كه تمام دارايي مارا مصادره كرده واتهام ما عجم بودن بود .اف براين جاهليت وتعصب كوردلانه .
1001
۱۹:۳۴ - ۱۳۹۱/۰۶/۲۸
مطمئنید این شخص شیعه است؟!!
چرا سیمای صالحین و علمای شیعه در چهره او نیست..؟
به راستی که : یعرف المجرمون بسیماهم ..
سلمان حدادی
۱۶:۳۷ - ۱۳۹۱/۰۶/۲۸
حزب الدعوه از این بهتر نمیشه
رضوان
۱۳:۵۹ - ۱۳۹۱/۰۶/۲۸
به نظر من اینطور اظهار نظرها باید باعث شود ما هرچه بیشتر قدر علمای بصیر وآگاه خود را بدانیم.اگر چنین طرز تفکری(جدایی دین وسیاست)بین علمای تشیع رسوخ پیدا میکرد مسلما امروز چیزی از اسلام به جز احکام توضیح المسایل آن باقی نمیماند.
حاجی
۱۳:۴۹ - ۱۳۹۱/۰۶/۲۸
تعصبات جاهلی از نوع عربی وعجمی همواره بوده است وکلمه «جاهلی» خود بهترین جواب است زیرا علماء وبزرگان تشیع برمبنای علم عمل کردند وتعصبی در عربیت وعجمیت نداشته اند.اکثرعلماءایرانی کتب عربی دارند.ودر مقابل اهل بیت به فارسی وعجمی نیز تکلم کرده اند.این سید اگرسواد دینی داشت به اوپیشنهاد رهبری نمیدادند!!!!
عبدالصاحب
۱۱:۴۴ - ۱۳۹۱/۰۶/۲۸
علمای عظام شیعه همگی برای ما قابل احترامند و نژاد وزبان در این قضیه دخیل نیست- ایرانی وعرب وهندی و... ندارد- وباید اعلم ترین وباتقواترین نزد مقلدین محترمترین باشندو اگر غیر این باشیم همان راه جاهلیت را ادامه داده ایم-خود من که یک ایرانی غیر عرب هستم ، مرجع تقلیدم آیت الله العظمی سیستانی می باشد-آقای طالب الرفاعی هم متاسفانه آب به آسیاب دشمن ریخته که چنین اظهاراتی را بیان نموده -خدا همگی ما را به راه راست هدایت فرموده و ثابت قدم دارد
ناشناس
۰۱:۱۸ - ۱۳۹۱/۰۶/۲۸
اینکه حزب الدعوة مروج سنی گری بود که مطلبی اساسی است و اینها مروج سید قطب بودند که سید قطب عالمی سنی است و در برخی جای ها از آثارش به امیر المومنین جسارت کرده است که حضرت علیه السلام به مستی به نماز حاضر شده اند .
اما مرجعیت شیعه از بعد از کاشف الغطاء که ایشان می گوید منظورش کاشف الغطاء بزرگ است یعنی شیخ جعفر کبیر که بعد از ایشان مراجع تقلید بزرگ بیشترشان ایرانی بوده اند و این حرف درستی است و البته اقتصاد هم نقش مهمی در نفوذ کلمه ایجاد می کند ولی این که مطلب بدی نیست و اشکالی هم ندارد مراجع بعد از کاشف الغطاء به ترتیب عبارتند از : میرزای قمی - سید محمد مجاهد - سید محمد باقر شفتی - سید ابراهیم صاحب ضوابط- شریف العلماء مازندرانی - شیخ انصاری - میرزای شیرازی - فاضل شرابیانی - میرزا حسین خلیلی تهرانی - آخوند خراسانی - سید محمد کاظم یزدی - شیخ الشریعة اصفهانی - سید ابوالحسن اصفهانی - آیت الله بروجردی و مراجع معاصر رضوان الله علیهم اجمعین که این برای ایران فخر است که این بزرگواران همه شان ایرانی الاصل هستند حتی آخوند خراسانی که گرچه پدرش افغانی و اهل هرات است ولی خودش زاده مشهد مقدس می باشد و با این همه در اسلام فخری بین عرب و عجم نیست و ان اکرمکم عند الله اتقاکم
مهرداد
۰۱:۱۷ - ۱۳۹۱/۰۶/۲۸
سلام بر خوانندگان بزرگوار

شما رو به خدا بی تعصب نظر من را بخوانید

اولا سیاست بخش لا ینفک اسلام است مگر در دعای جامعه نمیخوانیم که اهل بیت
سیاستمدار ترین مردم هستند؟
اگر سیاست بد است چرا پاک ترین مخلوقات خدا سیاسی هستند؟ ؟ ؟

این دقیقا حرف و خواسته پیر استعمار است: روحانی رو چه به سیاست؟ روحانی باید فکر روضه آخر منبرش باشه. به روحانی چه ربطی داره که انحصار تنباکو دست انگلیسه؟؟

برادر احسان عزیز و بزرگوار اگه مراجع و روحانیون وارد کازار سیاست نمیشدند گرگان پیر استعمار سر دین رو تو کشور میبریدند چون هیچکس در عرصه سیاست از دین دفاع نمیکرد.هههههههههههیچکس

اسلام سیاسی و اسلام غیر سیاسی نداریم که. به خدا نمیخوام شعار بدم.

اگه اسلام رو قبول دارید که سیاست عضو جدا ناپذیرش است مثل نماز و حجاب و انفاق و ...

التماس دعا-یا علی
محمد
۰۰:۴۱ - ۱۳۹۱/۰۶/۲۸
اهانت خواننده لس آنجلسی به امام زمان
محسن نامجو خواننده لس آنجلسی در جدیدترین آلبوم خود آهنگی را در توهین به امام زمان اجرا نمود.



به گزارش جام دینی؛ درحالی که امت اسلامی داغدار حرمت شکنی فیلم موهن به ساحت مقدس حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و پیش از آن هتاکی گستاخانه به فرزند ایشان، امام علی النقی، می باشد و در ادامه توهین های بی شرمانه عوامل هتاک و ضددین وابسته به صهیونیزم جهانی، این بار یک خواننده خارج نشین ایرانی، به حضرت صاحب الزمان توهین کرد.



محسن نامجو، خواننده ای که چندی پیش در اهانتی زشت، آیات قرآن را با موسیقی خوانده بود و این عمل او به شکایت عباس سلیمی، قاری و پیشکسوت قرآنی و همچنین اعتراض جامعه قرآنی منجر شده بود، به تازگی در آلبوم جدید خود ظهور امام زمان را به سخره گرفته و درهمین راستا قطعه ای را اجرا نموده است.



پیش از این نیز او در آخرین کنسرتش و در عملی مشابه با شاهین نجفی به اعتقادات مذهبی شیعیان توهینی بی شرمانه می کند تا تفکرات بیمار خود را اینگونه به نمایش عموم ایرانیان مسلمان بگذارد.



شایان ذکر است توهین های سلسله وار عناصر بی ارزش به مقدسات مسلمانان، ضمن آنکه نشان از حرکتی کاملا حساب شده و طراحی گشته از جانب برنامه ریزان جریان ضددین حاکم بر دنیا دارد، بیانگر به آخر خط رسیدن این جریان و چنگ انداختن های دیوانه وار آنان به خورشید درخشان اسلام است.



گفتنی است باتوجه به همزمانی این اقدام با انتشار فیلم موهن، به نظر می رسد اتحاد جهان اسلام در خروش علیه آمریکا و صهیونیزم به عنوان حامیان و برنامه ریزان اهانت به پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله، آنان را به وحشت انداخته و لذا یکی از اهداف طراحان اصلی این سناریو، انحراف افکار عمومی و خشم ایرانیان و شیعیان از مساله فیلم موهن و مقابله با خروش یکپارچه مسلمین علیه استکبار جهانی و دنیای کفر است.

445

برچسب ها: انتهای خبر / سایت جام نیوز
بهرام
۲۲:۳۱ - ۱۳۹۱/۰۶/۲۷
حقا که پیامبر درست گفت که من عربم ولی عرب از من نیست
امین
۲۰:۲۶ - ۱۳۹۱/۰۶/۲۷
برادر من عمرسالها در محضر پیامبر علیه سلام بود اما در حق ایشان چها کرد این شیخ که جای خود دارد امان از فتنه شیطان
احسان
۱۹:۱۶ - ۱۳۹۱/۰۶/۲۷
یکی نیست به ایشون بگه قبل از آیت الله کاشه الغطا چی؟آیا اون موقع هم بازار دخیل بود؟
صاحب کتب اربعه شیعه اهل کجا بودند؟
آخوند خراسانی کجایی بود؟
مرحوم شیخ انصاری و صا حب جواهر و...اهل کجا بودند؟
آیت الله خویی اهل کجا بودند؟
البته این جواب به ایشان جدلی بود.و همانطور که سایت وزین شیعه نیوز گفتند این تفکرات ناسیئلستی برای اعراب جاهلیت است.
اما در مورد اسلام سیاسی درست گفتند
و مراجع شیعه از سابق از این امور اجتناب می کردند.(طبق روایات وارده از معصومین)
و حتی مرحوم آخوند هم که سیاسی ترین مرجع شیعه بودند.
دخالت در مشروطه را نه برای تاسیس دولتی مشروع بلکه تلاششان برای دفع افسد به فاسد بوده است.
ناشناس
۱۸:۲۹ - ۱۳۹۱/۰۶/۲۷
همین یک قلم را کم داشتیم که جور شد. مجتهد ناسیونالیست!!
زمان جنگ شنیده بودم بعصی ها شیعه هم وجود دارند اما..
ضمنا ان شاء الله ایشان بزودی اگر خواستند روی جسد الهام علی اف هم نماز بخوانند چون یک رییس جمهور شیعه است!
چنین اظهاراتی مطمئنا قلب امام زمان را به درد می آورد.
ناشناس
۱۷:۴۲ - ۱۳۹۱/۰۶/۲۷
اظهاراتی قابل تامل است و در هر کلام لازم نیست همه آن را یکجا رد یا یکجا قبول کنیم