سایر زبان ها

شهروند خبرنگار

صفحه نخست

سرویس خانواده شیعه

سرویس شیعه شناسی

دیده بان شیعیان

سرویس عکس

سرویس فیلم

صوت

سردبیر

صفحات داخلی

چرایی سرد شدن روابط همسران

مریم سادات کاظمی:همه همسران، زندگی مشترکشان را با عشق آغاز می کنند. هیچ کس ازدواج نمی کند که روزی از همسرش جدا شود.
کد خبر: ۳۴۴۰۸
۱۸:۵۹ - ۰۹ ارديبهشت ۱۳۹۱
SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز:

روزهای اول زندگی همه انگار شبیه هم است؛ آقای خانه برای رسیدن به منزل سر از پا نمی شناخت و سعی می کرد هر روز شاخه گل یا هدیه کوچکی به همسرش تقدیم کند. خانم نیز با ظاهری آراسته و لبخندی مهربان منتظر بود تا با یک فنجان چای به استقبال شوهرش برود.... اما چرا پس از چند سال این صحنه ها کمرنگ می شود و محبت و صمیمیت رو به سردی می رود.

یکی از نکاتی که در زندگی خانوادگی و اجتماعی اهمیت دارد، این است که همه انسانها به دنبال اتصال و ارتباط هیجانی هستند. وقتی بین زن و شوهر پل سازی عاطفی صورت نگیرد و مشترکات روشن تعریف نشود، احساس دور بودن از هم برای آنها اتفاق می افتد. این احساس از زمان کودکی به صورت یک نیاز جدی خودش را نشان می دهد. کودک زمانی که گریه می کند انتظار دارد مادر با توجه مناسب او را آرام کند. کودکانی که توجه مناسب را دریافت نکنند، بعدا دچار ناراحتی ها و احساس ناامنی می شوند. مهربانی، ستیزه جویی و استنکاف ودوری کردن سه نوع پاسخی است که انسانها به نیازهای اطرافیان می دهند. وقتی در مقابل گریه کودک او را در آغوش می گیرید و به طورروشن نیازش را برطرف می کنید، درواقع به او پاسخ مثبت داده اید. زمانی که با گریه او شما هم فریاد می زنید: " چقدر گریه می کنی" با ستیزه جویی برخورد کرده اید و اگر او را در اتاق تنها گذاشته و بروید، پاسخ شما دوری کردن است. این وضعیت نه تنها در مورد بچه ها که همیشه برای افراد در سنین مختلف وجود دارد. انسانها وقتی بزرگ می شوند و زندگی مشترک تشکیل می دهند نیاز دارند تا مورد توجه مناسب قرار گیرند.

چرا بین همسران دلسردی به وجود می آید؟

اتفاقی که در اکثر زندگی های زناشویی می افتد، این است که زن و شوهر به جای توجه به لحظات عاطفی، به مسایل دیگری مانند ساختن منزل، چیدمان وسایل و دیگر مسایل حاشیه ای می پردازند که به نظرشان ضروری است و غرق در امور روزانه می شوند. در نتیجه کم کم از حضور عاطفی غافل و دچار فراموشی می شوند و صفا و صمیمیت در کانون خانواده کمرنگ می شود.

اگر زندگی با هوشیاری همراه نباشد، افراد نسبت به اهمیت دادن به روابط بی توجه می شوند. یکی از پایه های هوشیاری، ایجاد حضور عاطفی در ابعاد مختلف است. در این صورت پیوندها با هم مرتبط خواهد شد. برخوردهای عاطفی مناسب همراه با اتصال های مناسب می تواند یکی از اصلی ترین پایه های گفتگو باشد. آن قدر باید هوشیار باشیم که از نوع نگاه و لحن صدای همسرمان، حال او را درک کنیم و لازمه این شناخت این است که او را ببینیم؛ به معنای واقعی، روزهای اول ازدواجتان را به یاد بیاورید که ساعت ها با همسرتان قدم می زنید و وقتی نگاهی به ساعت می انداختید، باور نمی کردید که این مدت طولانی را گرم گفتگو بوده اید، علت این بود که تمام توجه شما به همسرتان بود، این حالت همیشه باید در زندگی وجود داشته باشد و وقتی از بین رفت، گفتگو با شکست روبرو می شود.
چه کنیم حضوری مؤثر و صمیمی در خانواده داشته باشیم؟
همه ما کسانی را دیده ایم علاقه به جمع آوری تمبر، پروانه و سکه دارند. یکی از رازهای مهم در زندگی زناشویی جمع آوری کلکسیونی از لحظات عاطفی و عاشقانه است که همیشه با خود داشته باشیم. به هر اندازه که بتوانیم این کلکسیون را بهتر و بیشتر جمع کنیم، در واقع جواهراتی داریم که نقش اساسی در تعاملات ما خواهند داشت. برای ساختن این لحظات وقت بگذاریم. با هم بودن و دوستی و محبت را تجربه و اتصال های عاطفی را تقویت کنیم و صمیمیت بین انسانها را از کلمات به عمل تبدیل کنیم، به این ترتیب می توان رایحه مطبوع و دل انگیز خوب بودن در کنار یکدیگر را تجربه کرد.چهار عاملی که زندگی را مسموم و فضای صفا و صمیمیت را از بین می برد:

1- نقادی ها و غر زدن های شدید. به عنوان مثال زمانی که خانم یا آقا فراموش کرده کاری که قرار بوده انجام دهد و همسرش با الفاظ خیلی تند و انتقادهای شدید و توهین آمیز این مسأله را یادآوری می کند، به شخصیت او حمله شدید کرده است.

2- حالات تدافعی. در بعضی از زندگی های مشترک، زوجین به جای روابط صمیمانه، مدام به دنبال دفاع از خود هستند، چون عقیده دارند حرف خودشان درست است و می خواهند به هر قیمتی نقش خود را اثبات کنند؛ در این شرایط معمولاً زندگی به نوعی معامله تبدیل می شود و رابطه ای تجارتی بین آنها شکل می گیرد.

3- حالات تحقیر، ناسزاگویی و خرد کردن شخصیت. وقتی فضای تحقیر و بدگویی در خانه حاکم شود، روابط رو به سردی خواهد رفت.

4- بی اعتنایی. وقتی زن و شوهر در پاسخ به نیاز های یکدیگر، ستیزه جویانه برخورد می کنند یا از هم دوری می کنند، درست مانند این است که مثل دو دیوار سنگی به هم نگاه می کنند و ارزشی برای یکدیگر قایل نیستند.

زمانی که انسانها در معرض طوفان های هیجانی خود قرار می گیرند و تمام وجودشان پر از زمینه های منفی ناشی از این هیجانات می شود، دیگر فرصتی برای دیدن یکدیگر نخواهند داشت. در روان شناسی خانوادگی اصطلاحی با عنوان«غوطه ور بودن در حالات احساسی و هیجانی بسیار بالاست» که در نتیجه فرد آن قدر هیجان های منفی در ذهن دارد که نه تنها از لحاظ روحی که از نظر فیزیکی نیز نمی تواند حضور مطلوبی داشته باشد. این مشکل یک باره ایجاد نشده و طی روندی که مدت ها به خاطر نادیده انگاشتن لحظات عاطفی شکل گرفته است، ایجاد می شود.

زوجینی که رابطه آشفته ای دارند و بی انگیزه شده اند چطور می توانند دوباره شادابی را به زندگی مشترک برگردانند؟
زمانی که به مشکلات کوچک به مرور رابطه شیرین ما را خراب می کنند، غفلت می کنیم و اهمیتی به بازسازی این رابطه نمی دهیم. اگر یکی از وسایل منزلمان خراب شود خیلی سریع آن را تعمیر می کنیم، اما در مورد مسایل روحی و عاطفی خانواده خیر. در نتیجه مشکلات روز به روز بزرگتر می شود و صمیمیت ها را از بین می برد. باید به مسأله بازنگری درست نگاه کنیم و برای تعمیر ارتباطات گام های درست برداریم. هر اندازه که آگاهانه تر عمل کنیم، فضای خانوادگی از طراوت و تازگی بیشتری برخوردار خواهد شد، چون بازنگری خواهد شد.
گام مؤثر دیگر این که امکان اشتباه از طرف خود را اذعان کنیم. " شاید من اشتباه کرده باشم". اگر انسان فکرکند که هیچ وقت اشتباه نکرده و همیشه حق با او بوده، فاصله ها بیشتر و بیشتر می شود.

در تعبیرات کلامی و تفسیرهایی که از تعاملات داریم بازنگری کنیم. یکی از ریشه های مشکلات زناشویی این است که کلمات اتوماتیک وار و بدون توجه به بار معنایی به کار برده می شود. به این مثال دقت کنید: " کجا بودی که این قدر دیر اومدی؟" و " وقتی دیر می آیی من خیلی نگران می شوم." این دو جمله دو تعبیر متفاوت از یک حالت است که در قالب کلمات و لحن متفاوت، قطعاً احساس متفاوت را به مخاطب القا می کند. توجه داشته باشید که کلمات گاه فضای عاطفی را آشفته می کنند؛ پس آگاهانه انتخاب کنید تا برقراری ارتباط به صورت عمیق و درست شکل گیرد.

در کنار آگاهی نسبت به کلام و بارهای منفی آن در تعاملات، به رفتارهای غیر کلامی نیز توجه داشته باشیم. وقتی راجع به خاطرات خوب صحبت می کنیم ، قطعاً موج مثبت آن به مخاطب منتقل می شود. صمیمیت در نگاه، کلام و رفتار ارتباط ها را عمیق تر می کند. برای اینکه صمیمیت استوار و در ابعاد گسترده جاری باشد، باید اصیل باشد، چون در شکل ساختگی و تصنعی تأثیری نخواهد داشت. برای داشتن رفتار عاشقانه نخست باید قلبی عاشق داشت و زمانی قلب عاشق می شود که محبت را در وجود خود جاری کنیم.

کسانی که با خود مهربان نیستند و وجودشان آکنده از سختی هاست، نمی توانند با دیگران نیز مهربان باشند. برای اینکه بتوان محبت را نثار دیگران کرد، باید به خواسته ها، نیازها و دغدغه های آنها توجه نمود. درک احساس طرف مقابل می تواند منجر به صمیمیت در خانواده شود.
گفتگو زمانی صمیمانه و عاطفی خواهد بود که صرفاً به رد و بدل کردن اطلاعات پرداخته نشود. فردا ساعت چند برمی گردی؟ حتما میوه بخری، مراقب بچه ها باش و... این صحبت های روزمره ظاهراً گفتگوست، اما فضای صمیمانه ایجاد نمی کند. زمانی می تواند بارعاطفی داشته باشد که با درک عاطفی و هیجان همراه باشد و این یکی از نیازهای اساسی انسان است. سعی کنیم شنونده خوبی باشیم و نسبت به سخنان طرف مقابل واکنش های مناسب را نشان دهیم.

و کلام آخر اینکه...
چشم پوشی باعث می شود، صفا وصمیمیت همچنان در فضای خانواده حاکم باشد. آگاهانه اشتباهات همدیگر را نادیده بگیرید و آگاهانه ببخشید و عفو کنید. همه ما همیشه نیازمند نوازش های عاطفی هستیم، پس به نیاز عزیزمان احترام بگذاریم.

منبع : انتخاب
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر:
غیر قابل انتشار: ۴
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۲۵
نظرات بینندگان
ناشناس
۰۰:۰۴ - ۱۳۹۶/۰۵/۲۲
ممنون از مطالب خودتون
از همسر دورر می شم شکش زیاد میشه. بهش نزدیک تر میشم و محبت رو اضافه می کنم سرد بی خیال میشه
فقط خودش رو میبینه
افسرده
۱۱:۵۲ - ۱۳۹۶/۰۵/۲۱
سلام
برارابطه سرد منوشوهرم فکرمیکنم نمیشه کاری کرد
مهشید
۱۹:۴۵ - ۱۳۹۶/۰۳/۲۶
هر روز ب خودم میگم خاک برسرت با این انتخابت.
مهشید
۱۹:۴۵ - ۱۳۹۶/۰۳/۲۶
هر روز ب خودم میگم خاک برسرت با این انتخابت.
ناشناس
۰۲:۴۸ - ۱۳۹۶/۰۳/۱۶
یعنی میشه ما مشکلاتمون و بگیم و اینجا با کمک شما حل بشه؟؟؟
من و شوهرم زندگی خوبی باهم داریم و خیلی با هم صمیمی هستیم . شوهرم فوق‌العاده مهربونی و کاری هست همیشه کمکم می‌کنه تو مهمونیا و کارای خونه حتی گاها من دست ب سیاه سفید نمی‌زنم اما شوهرم کلا مراسم و می‌گیره دستش و مدیریت می‌کنه.
ولی من اصلا از شوهرم این چیزا و نمی‌خوام و بااینکه از کاراش خوشنود میشم.
اما حاضرم این کاراش نباشه ولی به من عشق و محبت بده. هر سه روز یه بار بهم یادآوری کنه ک دوستم داره. چون من فوق العاده منفی بافم و اعتماد به نفسم خیلی پایینه و واقعه نیاز به محبتش دارم و اینکه از خوبیام برام بگه ولی شوهرم اصلا اینکارو نمی‌کنه
چند بارم با مهربونی تمام بهش گفتم قبول کرده ولی دو روز خوب بوده دوباره شده مثل قبل وقتی هم که بهش میگم چرا دوباره همون جوری شدی دیگه بهم کم توجه میکنی محل نمی‌ده و همش از بحث کردن با من یا صحبت کردن نفره می‌ره و سرش تو گوشیشه واسه بازی کردن.
ناشناس
۱۹:۰۷ - ۱۳۹۶/۰۲/۱۴
من همسرم بارها بهم خیانت کرده این رابطه آیا میتونه درست بشه. منکه آخر خطم
ناشناس
۱۶:۱۷ - ۱۳۹۶/۰۲/۰۵
سلام دوستان من از عشق زیاد مجنون شوهرم شده بودم ولی چیز خاصی دریافت نمیکردم الان به یه افسرده بد بخت تبدیل شدم واون همچنان همون که بوده هست سرد سرد .نابود شدم رفت
شاهین
۰۳:۳۳ - ۱۳۹۵/۱۲/۱۵
این موضوعی که مطرح کردید بیشتر مثل شعار میمونه. انسان تنوع طلبه نه فقط توی همسر بلکه همه چیز. شما هرچیزی که داشته باشید یه مدت بعد ازش خسته میشید.بهترین ماشین ، بهترین موبایل ، بهترین خونه رو هم بخرید یه مدت بعد براتون عادی میشه و دوست دارید عوضش کنید. این قضیه در مورد همسر نه تنها همینطوره بلکه شدیدتر هم هست. البته این نظر شخصی من هست.ولی اکثر زندگی ها اوایل خیلی عاشقانه و با علاقه جلو میرن ، اما به مرور زمان همه این موارد افت میکنه و رابطه شروع به سراریزی میکنه. حداقل من توی همه آشناها و دوستانم این مسئله رو دیدم. هنوز یک زوجی که عشقشون رو حفظ کرده باشن ندیدم. و فکر میکنم وجود نداره. از این لحاظ خودم به شخصه معتقدم ازدواج یه اشتباهی هست. اما بهتره این اشتباه رو همه بکنن. چون ازدواج نکردن بدتر از ازدواج کردن هست.
مریم
۰۰:۲۷ - ۱۳۹۵/۱۱/۲۰
شوهرم خیلی بی وفا و بی اهمیت شده حس میکنم اصن منو نمیبینه باید چ کنم؟
آی تکین
۲۰:۴۵ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۳
شوهرم ی روزه بام حرف نپیزنه نگام نمیکنه بم نوجه نمیکنه اذیتم میکنه اما دلیلشونمیدونم دیشبم خواب بودم صدای تلوزیونوبلندکردومیخندیدبیدارشدم وبش گفتم صداشوکم کنه گوش ندادبلندشدم تاخاموشش کنم باپاش هولم دادووووووکلی چیزای دیگ خسته شدم دارم دیونه میشم
نشناس
۱۸:۵۴ - ۱۳۹۵/۱۰/۱۸
خدا کمک کنه تنهایی ه زندگی رو سرد و خشک میکنه منم خیلی دلم گرفته ولی نمیتونم کاری بکنم باید زندگی کنیم وقتی کاری از شوهرت میبینی نمیتونی حرف بزنی بهتره سکوت کنی خدا بهترین قاضیه دنیاس
دلشکسته
۱۱:۱۱ - ۱۳۹۵/۰۹/۲۷
آه زندگی هیچوقت فکرنمیکردم این مشکل تو زندگی منم پیش بیاد..‌
جنگلبرد
۱۳:۳۹ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۲
هیچ کسی به اندازه من محبت نمیکنه ولی جواب منفی داد محبتهایم علتش را فقط در محبت زیاد میبینم کاش کم محبت میکردم
ناشناس
۰۴:۳۱ - ۱۳۹۵/۰۲/۲۲
منم از شوهرم خسته شدم دلم یه مدت تنهایی میخاد ولی نمیشه
ساده
۰۱:۰۲ - ۱۳۹۴/۱۲/۲۱
باور کنید دیگه از این اراجیفی که توی مقاله ها مینویسند خسته شدم . آخه ریشه این همه بدبختی و سردی و بی رنگی زندگی ها چیه بعد از یه چند ماهی از زندگی گذشته مردا دنبال هیجان هستن چون دیدی از زندگیه مشترک ندارن فکر میکنن همش باید خوش بود . زن ها بعد از تولد فرزندشان اینقدر درگیر و گرفتار میشن و واقعا آزادیشون محدود میشه و واقعا نیاز به کمک دارن اگه یه مرد طبق قسمی که خورده پا به پای زن بیاد و زن رو درک کنه این جور هوایی نمی شه ولی دایم تو این مقالات از زن ها می خوان به خودتون برسین خودتون رو برا مرد بکشید این ها همشون مردای خودخواهی هستن که فکر میکنن دنیا برای خودشون خلق شده شرایط هر جوری هست زن باید به مرد برسه و...
خانمها بیخود زحمت نکشید به قول یه مثل هر کس روی بوته ی خودش میشه اگه یه مرد از ریشه هزار جور عقده و مشکل داره اگه یه مرد دانایی وشعور و مفهوم زندگی مشترک رو با خوش گذرونی
اشباه میگیره تو نمی تونی با خودکشی خودت اون رو به شعور برسونی.
زنده و سرفراز باد مردانه مردی که شعور زندگی مشترک رو دارن و پا به پای همسرشون و شانه به شانه با او قدم بر میدارند.
زنده باد ...
ناشناس
۰۲:۲۹ - ۱۳۹۴/۱۱/۲۹
ترو خدا کمکم کنید، حالم خوب نیست، بعد پنج سال آشنایی و یک سال زندگی مشترک به این نتیجه رسیدم همسرم عاشقم نبوده و نیست و.چون من موقعیت اجتماعی وچهره خوبی داشتم باهام موند و ازدواج کردیم، و من به شدت تنها بودم و در دوران اشناییمونربه شدت بهش وابسته بودم و این باعث شد بخاطرش از خانوادم و آینده وبهتری موقعیت هام بزنم وبا سختی فراوان باهاش ازدواج کنم. خیلی مرد خوبیه آروم و سازشگر اهل نماز و.روزه و خانواده است و واقعا از لحاظ اخلاقی خیلی خوبه ولی عاشق من نیست و من با وجود اینکه در تمام زمینه ها چیزی از یه آدم معقول کم ندارم ولی به شدت احساس حقارت میکنم که کسی دوسم نداره. از لحاظ عاطفی واقعا تو بحرانی، همیشه این حسن داشتم از اولش که عاشقم نیست ولی میذاشتم پای شرایط وشخصیت تودارش ولی حالا بعد یک سال و خرده ای زندگی مشترک. میبینم که در عین حال که خیلی مرد خوبیه ولی عاشق من نیست، این داغونم میکنه. نه راه برگشت دارم نه توان موندن، ترو خدا راهنماییم کنید
مهرنوش
۰۱:۵۵ - ۱۳۹۴/۱۰/۱۵
مطالبتون عالی بود باشدکه با عمل کردن به این مطالب همواره زندگی توام با عشقو علاقه داشته باشیم
ناشناس
۰۵:۵۷ - ۱۳۹۴/۰۹/۱۱
سلام
ممنون از مطالب زيباتون
ناشناس
۱۴:۰۱ - ۱۳۹۴/۰۳/۰۶
باید اینو مد نظر قرار بدیم که هر کسی اندازه ای از محبت را دارد . نمی توانیم او را مجبور به محبت زیادی به خودمان کنیم . واقعا بعضی از زوجین بیشتر از این نمی توانند محبت نمایند در خانواده هایی بزرگ شده اند که طرح واره های ذهنی آنها خالی از محبت و یا مقداری از محبت را داراست . در برخی موارد هم باید به طرف مقابل آموزش محبت کردن بدهیم که خیلی موثر است زیرا بعضی ها یاد نگرفته اند و بلد نیستند و با شما دشمنی هم ندارند و این را بدانید که به زمان احتیاج دارند . اگر میخواهید با او زندگی کنید برایش صبر کنید به او یاد دهید که چه جوری محبت کند و این را بدانید توقع محبت زیادی را را از کسی که آن را به اندازه کافی ندارد نکنید . با محبت جذبش کنید اگر نشد به سمت سرچشمه محبتها ره سپار گردید ، او راهنمایی می کند ...
ناشناس
۱۳:۵۲ - ۱۳۹۴/۰۱/۲۲
از زندگی با همسرم خسته شدم.دوست دارم یک هفته اورا نبینم تا دوباره بهش علاقمند شوم.اما جایی برلی فرار ندارم .به هرکه پناه ببرم سریع میخواهد مشکل را حل کند.نمی دانم فکر نکنم این دوری رادهم بتوانم تحمل کنم.من چکنم
ناشناس
۲۲:۴۶ - ۱۳۹۳/۱۲/۲۶
سلام ممنون ار مطالب خوبتون اما من شوهرم خیلی بد بهم ریختیم اونم با گوشی بازی کردن اون شده.
عاطفه
۱۸:۵۸ - ۱۳۹۳/۱۲/۰۲
واقعا نمیدونم باید چیکار کنم خیلی زندگی برام پیچیده شده از آینده رابطه ام باهمسرم ترس زیادی دارم
ناشناس
۲۳:۲۸ - ۱۳۹۳/۱۱/۰۴
من ولي اعتقادي به حرفاتون ندارم شوهرم يه كاري كرده كه ازش متنفرم
مریم
۰۱:۰۵ - ۱۳۹۳/۱۰/۱۵
حالم خبلی داغون بود میخوام برم الان با همسرم صحبت کنم ممنون از راهنماییتون
گلی
۰۳:۲۵ - ۱۳۹۲/۱۱/۱۹
ممنونم
امشب ساعت 3:32 دقیقه خیلی حالم بد بود
با خوندن مطالبتون آرامش گرفتم