سایر زبان ها

شهروند خبرنگار

صفحه نخست

سرویس خانواده شیعه

سرویس شیعه شناسی

دیده بان شیعیان

سرویس عکس

سرویس فیلم

صوت

سردبیر

صفحات داخلی

احساس گناه برای زنده ماندن پیامد روانی اجتماعی بلایا

احساس گناه برای زنده ماندن، یکی از پیامدهای روانی اجتماعی بلایاست بطوری که قربانیان بازمانده از بلایای طبیعی برای آنکه زنده مانده‌اند و دیگران مرده‌اند، خود را سرزنش کرده و یا احساس شرم می کنند، ذهن آنها مشغول افکار مربوط به بلایاست و نوعی نشخوار ذهنی درباره فعالیت های خود دارند.
کد خبر: ۲۱۱۴۰۷
۱۰:۵۴ - ۱۵ دی ۱۳۹۸

به گزارش «شیعه نیوز»، احساس گناه برای زنده ماندن، یکی از پیامدهای روانی اجتماعی بلایاست بطوری که قربانیان بازمانده از بلایای طبیعی برای آنکه زنده مانده‌اند و دیگران مرده‌اند، خود را سرزنش کرده و یا احساس شرم می کنند، ذهن آنها مشغول افکار مربوط به بلایاست و نوعی نشخوار ذهنی درباره فعالیت های خود دارند.

بلایا هر ساله در جهان منجر مرگ و معلولیت جسمی و روانی میلیونها نفر و صدمات مالی بسیاری می شود. به دنبال هر حادثه و بلایی استرس های روانی زیادی به بازماندگان وارد می شود که تاکنون سیاستگذاری های بهداشتی، اجتماعی اکثر کشورها در برخورد با این رویدادها، عمدتا" معطوف به پیامدهای جسمی و مالی آن بوده و به عوارض روانشناختی بلایا کمتر توجه شده است.

آدمی در هر جای جهان با تخریب ناشی از آب و هوا، ویرانگریهای ناشی از بلایای زمین شناختی و خرابی های ناشی از وقایع صنعتی و وسایل نقلیه آشناست. بسیاری از افراد نیز با معضلات ناشی از تروریسم، آشوب های حاد سیاسی و جنگ آشنا هستند. طی ربع قرن گذشته بیش از ۱۵۰ میلیون نفر از مردم جهان به شدت تحت تاثیر بلایا قرار گرفته اند.

آثار فیزیکی بلایا معمولا" واضح هستند. دهها، صدها یا هزاران فرد زندگی خود را از دست می دهند. بازماندگان دچار درد و ناتوانی می شوند و خانه و کاشانه، محل کار، احشام و وسایل زندگی افراد، آسیب دیده و یا تخریب می شوند.

آثار عاطفی کوتاه مدت بلایا از جمله ترس، اضطرارب حاد، احساس کرختی هیجانی و عاطفی و سوگ ممکن است واضح باشند. این آثار در مورد عده زیادی از قربانیان، با گذشت زمان از بین می روند اما تعدادی از آنها، ممکن است به شکل واضح و یا نامحسوس اثرات عاطفی طولانی تری را بوجود آورند.

بعضی از آثار عاطفی بلایا، پاسخ های مستقیم به بلایا بوده و بعضی دیگر، پاسخ های طولانی تر فردی، اجتماعی و اقتصادی به آن هستند. در هر صورت در نبود مداخلات مناسب، بیش از پنجاه درصد قربانیان ممکن است دچار افسردگی پایدار، اضطراب فراگیر، اختلال استرس پس از ضربه روحی و سایر مشکلات روانی بشوند.

به این ترتیب آثار عاطفی بلایا حتی پیش از آثار فیزیکی آن موجب رنج پایدار، ناتوانی و از دست رفتن در آمد اقتصادی می شوند.

این روزها برای پاسخ به بلایا، یک دستور العمل جهان شمول کاربردی وجود ندارد. بلایا به اشکال مختلفی روی می دهند بعضی از آنها مثل زلزله، سیل، طوفان و امواج جزر و مد دریا طبیعی هستند و بعضی دیگر مانند جنگ ها و حملات تروریستی، ساخته دست انسان هستند.

اثر آنی بعضی از بلایا مثل تجاوز به عنف یا آتش سوزی در یک خانه، تنها بر یک فرد یا یک خانواده است در صورتی که اثر بعضی دیگر مثل انفجار بمب یا طوفان، ممکن است هزاران نفر را متاثر سازند؛ یا مانند زلزله و جنگ ممکن است کل جامعه را درگیر کنند.

بعضی دیگر از بلایا مثل حملات فردی و پاک سازی قومی نژادی، بر قربانیان خود به طور تعمدی ضربه وارد می کنند و سوانح دیگری مثل سقوط هواپیما یا حوادث صنعتی، هر چند که نتیجه خطای انسانی یا فناوری اند، ولی غیر عمدی محسوب می شوند.

بلایا ممکن است بالنسبه کوتاه بوده یا آن گونه که در مورد قحطی یا جنگ مشاهده می شود برای سال ها ماندگار باشند.

تصور کنید که شما و خانواده تان قربانی یک بلا، همچون یک زلزله، سیل، گردباد، یا سقوط هواپیما، یا نشست مواد سمی از یک کارخانه شیمیایی یا قربانی یک حمله تروریستی در جامعه خود شده اید. وقتی که به سانحه ای دچار می شویم، برای ما چه اتفاقی می افتد؟ تحت چنین شرایطی، چه احساس و تجربه ای داریم؟

در پاسخ به نور و صداهای ناشی از واقعه، تقریبا" بدون استثناء، قلبمان خواهد زد، دهانمان خشک شده ماهیچه هایمان دچار تنش می شود، اعصابمان در حالتی هشیارانه قرار گرفته و احساس اضطراب یا ترس یا وحشت شدید می کنیم. در صورتی که از قبل چندان هشداری، درباره واقعه نداده باشند یا هشدارها، اندک بوده باشد، ممکن است نتوانیم آن چه را که اتفاق افتاده، درک کنیم، شوک، احساس غیر واقعی بودن و ترس غالب می شوند. مدت ها پس از وقوع حادثه نور، صدا، بو و احساسات مربوط به بلا به شکل تصورات محو نشدنی در خاطرات ما حضور خواهند داشت.

به موازاتی که شوک و وحشت آنی محو می شوند، آثار دراز مدت تر، بازر می شوند. بلایا، باورها و مفروضات اساسی ما را به چالش می کشند، اکثر ما در بیشتر اوقات معتقدیم که دنیای خصوصی ما پیش بینی پذیر، نیک خواهانه و معنی دار است. با وقوع بلایا، برای مرگ عزیزان سوگوار و از زنده بودن خود شگفت زده می شویم(ممکن است برای زنده بودن خود، احساس گناه یا بی ارزشی کنیم) همچنین برای خانه، یادگاری های شخصی، مدارک نابود شده، دوستان و آشنایان از دست رفته خود، سوگوار می شویم.

در صورتی که بلایا، فعالیت های حیاتی سنتنی جامعه یا خود اجتماعی را آشفته کرده باشد، ممکن است احساس شدید از دست دادن ریشه های مستحکم هویت اجتماعی و فرهنگی را داشته باشیم. از دست دادن دنیای خصوصی، از دست دادن ایمنی، احساس اعتقاد و باور به خویشتن، احساس اعتماد داشتن به دیگران یا حتی عدالت خداوندی، فقط فکر نیستند بلکه محرکی برای احساسات ژرف و عمیق فقدان و سوگ می شوند.

در روزها و هفته های متعاقب بروز بلایا، ممکن است دامنه گسترده ای از آشفتگی ها و اختلالات عاطفی را تجربه کنیم. در مورد تعدادی از افراد سوگ مزمن، افسردگی، اضطراب و یا احساس گناه غالب می شود و در مورد دیگران، مشکل کنترل کردن خشم، بدبینی و سوء ظن، تحریک پذیری و خصومت شایع غالبند. کسانی هم هستند که از ارتباط با سایرین اجتناب کرده و دوری می جویند.

در مورد بسیاری از افراد، کابوس ها، خواب را آشفته می سازند و یا بازگشت ناگهانی خاطره بلا در ساعات بیداری، فرد احساس می کند که گویی آن دوباره در حال روی دادن است. ساعت ها افراد را بیدار نگاه می دارد و کم هم نیستند افرادی که به سوء مصرف مواد یا استفاده از الکل، پناه می برند.

در الگوهای مرتبط با علایم بلایا، ممکن است تفاوت ها و تنوعات فرهنگی وجود داشته باشد، ولی گزارش های موجود از کشورهایی جون چین، ژاپن، سریلانکا، مکزیک، ایران، کلمبیا، ارمنستان، رواندا، آفریقای جنوبی، فیلیپین، فیجی، بوسنی، بریتانیا، استرالیا و ایالات متحده نشان می دهند که پاسخ های عاطفی و هیجانی به بلایا در همه جای دنیا، شباهت های بسیاری با یکدیگر دارند.

به راستی در زمان وقوع بلایای طبیعی چه برنامه های برای قربانیان ثانویه وجود دارد

تنها کسانی که به طور مستقیم بلایا را تجربه می کنند(یعنی قربانیان اصلی) تنها کسانی نیستند که آثار هیجانی و عاطفی بلایا را احساس می کنند بلکه «قربانیان ثانویه» خانواده کسانی که مستقیما" از بلایا متاثر شده اند، شاهدان و ناظران، نیروهای امدادی داوطلب و رسمی که در پی نجات قربانیان هستند نیز ممکن است آثار عاطفی شدیدی را تجربه کنند.

کارکنان بهداشتی و بهداشت روان و کارکنان امدادی دیگری که متعاقبا" با قربانیان اصلی و ثانویه کار می کنند نیز تحث تاثیر آثار جسمی و عاطفی سانحه بر دیگران و احتمالا" بر خودشان قرار می گیرند و ممکن است قربانیان «ضربه های جانشین» شوند.

حتی کسانی که به بررسی بلایا می پردازند خبرنگاران، امدادگران، نجاتگران، سازمان های امدادی که نیازسنجی ها را انجام می دهند. نیرهای مدافع حقوق بشر هم ممکن است آسیب ببینند.

بلایای ثانوی

بدیهی است که منبع اصلی ضربه عاطفی ناشی از بلا خود بلا است، اما منبع ضربه زننده حتی پس از محو شدن بلا و هنگامی که قربانیان نجات یافته اند پایان نمی پذیرد.

بعد از وقوع بلایا، «بلایای ثانوی» یعنی آثار مربوط به پاسخ به سانحه مطرح می شوند. هجوم سریع امدادگران خیرخواه به منطقه، به منظور تدارک سرپناه و غذا برای آسیب دیدگان، به آشوب و رقابت برای دستیابی به منابع محدود می افزاید. در بعضی موارد، افراد فقیری که خارج از منطقه قرار دارند به منظور آن که سهمی از مواد غذایی و سایر وسایل که نیروهای امدادی در میان قربانیان اصلی توزیع می کنند وارد منطقه بحران زده می شوند. این موضوع خود بر زحمت امدادگران و بر رنج و محنت جامعه بلازده می افزاید.

کسانی که به عنوان پناهنده یا حادثه دیده در سرپناه اسکان اضطراری و موقت یا در یک اردوگاه جا می گیرند، مجبورند که برای دوره های زمانی کوتاه یا بلند مدت به شکلی طاقت فرسا و پیوسته با پیامدهای بلایا مواجه شوند. در چنین شرایطی به خسارات مالی و جانی، از دست رفتن حریم خصوصی، از دست رفتن اجتماع، از دست رفتن استقلال، از دست دادن آشنایی با محیط و از دست رفتن اطمینان نسبت به آینده نیز افزوده می شوند. استحکام خانواده ها از هم پاشیده می شود و تقسیمات کاری محو می شود. سرپناه و تاسیسات بهداشتی نامناسب و نا کافی و آب و غذای آلوده، ممکن است موجب اپیدمی شده بیماریهایی واگیردار و مرگ و میر گسترده ای را سبب شوند.

آثار تاخیری بلایا

بعضی از آثار بلایا ممکن است پس از تاخیر قابل ملاحظه ای بروز کنند. برای بعضی از قربانیان، ممکن است امدادهای صورت گرفته اولیه و نجات یافتن آنها نیز خوش بینی درباره بازگشت به وضعیت اولیه، نوعی «مرحله ماه عسل» ایجاد کند. اما گذشت ماهها یا حتی سالها، افراد را به این واقعیت می رساند که خسارات جانی و مادی برگشت ناپذیرند و عزیزانی که از دست رفته اند، دیگر باز نخواهند گشت، تخریب های صورت گرفته در خانواده پایدارند، مشاغل قبلی دیگر وجود نخواهند داشت و استانداردهای زندگی، به مدتی مدید و طولانی کاهش می یابند. در این لحظات برای نخستین بار افسردگی و اضطراب در بعضی از قربانیان ظاهر شده ممکن است میزان خودکشی را به طور واقعی بالا ببرد.

قربانیان دیگر بلایا، در ابتدا به نظر می رسد که «خوب از پس موضوع» بر آمده اند. ممکن است این خیالی واهی باشد این قبیل افراد به منظور محافظت از خود ممکن است با انطباق و سازش، اثر بلایا برخود را فرونشانده یا مهار کنند. ولی پس از مدتی تاخیر(که از نظر زمانی قابل ملاحظه است)، محرک های همراه با فاجعه ممکن است خاطرات گذشته را برانگیزاند و تمامی موارد فرونشانده قبلی را به خاطر آورند. در نتیجه این وضعیت ممکن است ماه ها یا حتی سال ها پس از وقوع بلا، پاسخ های روانشناختی «به طور ناگهانی» بروز کنند.

به راستی عوامل دخیل در امر مدیریت بحران و سوانح در ایران چه برنامه های را برای مراحل واکنش روانی به بلایا برنامه ریزی کرده اند تا در مرحله امداد و نجات، کرختی روانی، برانگیختی شدید، اضطراب منتشر، احساس گناه برای زنده ماندن، تعارض درباره سرپرستی دیگران، دوگانه گرایی، بی ثباتی شناختی و عاطفی، اختلاس استرس پس از ضربه و تجربه دوباره و مداوم واقعه آسیب زا به حادثه دیدگان و متاثرین از زلزله های مخرب و سیل های ویرانگر ارائه دهند.

طبق هشدار کمیته اضطراری فجایع طبیعی «دی ای سی» - DEC - در سال های اخیر بیشترین نگرانی های سازمان های امدادرسان جهان در مورد وقوع زلزله در شهرهای بزرگ جهان از جمله تهران در ایران، استانبول در ترکیه و کاتماندو در نپال است.

منبع: ایرنا
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: