سایر زبان ها

شهروند خبرنگار

صفحه نخست

سرویس خانواده شیعه

سرویس شیعه شناسی

دیده بان شیعیان

سرویس عکس

سرویس فیلم

صوت

سردبیر

صفحات داخلی

روایتی زنانه از عزاداری عاشورا

برای اولین بار دیدم که پشت سر مردان دسته عزاداران، جمعیت بسیار زیادی زنان با چادرهای مشکی بر سر در حالی که پرچم ‌های سبز رنگ بزرگی در دست داشتند حرکت می‌ کردند؛ مشابه مردان بر سر می ‌زدند و همزمان با صدای بلند و هماهنگ «حیدر حیدر» و «لبیک یا حسین» می ‌گفتند و ناله و فریاد می ‌زدند. جمعیت کثیر زنان در صف، دست ‌های خود را بالا می ‌بردند و با صدایی بلند و قدرتمند، با چنان حزنی هم ‌خوانی می‌ کردند که حس می‌ کردم تقریبا محال است کسی چنین صحنه ‌ای را ببیند و از شدت قدرتمندی، اثر گذاری، هماهنگی و شورمندی این عزاداری زنانه بر جا میخکوب نشود.
کد خبر: ۱۹۴۸۷۰
۱۱:۲۱ - ۰۷ شهريور ۱۳۹۸

شیعه نیوز: از کودکی، در ده روز آغاز ماه محرم، در مجالس عزاداری مختلفی در محلات گوناگون تهران شرکت کرده ‌ام. از مجالس عزاداری محله پیروزی و شکوفه در جنوب شرقی تهران گرفته تا عزاداری‌ های محله سعادت‌آباد در شمال غرب تهران. مکان برگزاری این جلسات هم متمایز بوده است: اغلب در چادرهای موقتی هیئت ها که در فضاهای باز محلات برپا می‌ شد، برخی در امامزاده ‌ها، برخی در منازل و برخی در بناهای ثابت حسینه ‌ها. این یادداشت، یک روایت از تجربه شخصی من به عنوان یک زن، از حضور در تکیه ‌ها و مراسم عزاداری عاشورا و تجربه متفاوتی است که محرم سال گذشته برایم رخ داد. بسیاری از آن چیزی که وصف می‌ شود ممکن است برای خواننده آشنا باشد. کما اینکه کلیات دو شیوه عزاداری که در ادامه وصف می‌ شود هر کدام به صورت مجزا پیش از این نیز برای من هم آشنا بود، اما آنچه برایم قابل توجه است، تمایزی است که ناگهان میان این دو و در مقایسه با یکدیگر به چشمم آمد. ‌

در مجالس مختلفی که شرکت می‌ کردم می‌ دیدم که با وجود تفاوت‌ هایی در انتخاب سخنرانان، نسبت میان وعظ و مداحی، شیوه پذیرایی و ... دیده می‌ شد، همه‌ در یک چیز نکته اشتراک داشتند: در اغلب موارد، عزاداران زن و مرد توسط یک پرده یا دیوار از یکدیگر جدا می‌ شوند و صدای واعظ و مداح، از بخش مردان توسط بلندگو به زنان می ‌رسد. ما پشت دیوار و پرده می ‌نشستیم و صدای واعظ و مداح، همخوانی مردان عزادار با یکدیگر در همراهی با مداح و صدای برخورد دستان آن‌ها با سینه‌شان را می‌ شنیدیم. از تک جملات مداح و صداهایی که می‌ شنیدیم می‌ توانستیم تصور و تخیل کنیم که در بخش مردانه مراسم چه اتفاقاتی در حال رخ دادن است: متوجه می‌ شدیم که تقریبا در تمام طول سینه‌زنی، مردان ایستاده ‌اند... الان باید یک حلقه بزرگ را تشکیل داده باشند... الان به صورت صف پشت هم ایستاده ‌اند... الان در حال چرخیدن هستند... الان شور سینه‌ زدن‌ ها بیشتر شده است... الان صدای عزاداران در هم ‌خوانی با مداح بلندتر شده است و ...

ما زنان در این سو همگی در سر جای مان نشسته بودیم و تنها گوش می‌ کردیم. سینه زدن زنان معمولا آنقدر ملایم و بی‌ جان است که بعضا از حد تکان خوردن آرام انگشتان در شعاعی محدود بیشتر نمی‌ شود. گه گاه زنان با صدایی بسیار آرام با مردان همخوانی می‌ کردند که به سختی شنیده می‌ شد. خصوصا وقتی زنان و مردان تنها توسط یک پرده از یکدیگر جدا شده بودند. چیزی که بسیار برایم جلب توجه می‌ کرد این بود که اغلب موارد، در اواسط قسمت سینه ‌زنی مراسم، زنان ارتباط خود را با وقایعی که در بخش مردانه می‌گذشت به کلی از دست می‌ دادند و در گعده‌ ها و حلقه‌ های کوچک، شروع به حرف زدن می‌ کردند. این تنها «شنونده» بودن، در بخش «سینه ‌زنی» از «روضه ‌خوانی» شدیدتر بود. در میان روضه‌ خوانی، صدای گریه زنان بلند می‌ شد. اما در سینه‌ زنی معمولا کسی گریه نمی‌ کرد و همین مشارکت نیز به حداقل می ‌رسید. مجالسی هم بوده ‌ام که پرده ‌ای میان زنان و مردان نبوده است؛ زنان در ردیف ‌های پشت سر مردان می ‌نشستند و می‌ توانستند واعظ و مداحی که در جلوی جمعیت نشسته بود را ببینند. با این وجود، این مساله تفاوتی در «تماشاچی» بودن ما ایجاد نمی‌ کرد. نمونه مشهور این شکل از مراسم، برخی عزاداری ‌هایی‌ست که در مسجد حظیره یزد برگزار می‌ شود. مراسمی که توسط هیئت‌ هایی مانند شیخداد و بعثت، با زیبایی و هماهنگی متمایزی چه به لحاظ صورت و چه محتوا برگزار می‌ شود. با این وجود، این مراسم نیز در این نکته تفاوتی با آن چه گفته شد ندارند. مردان روی زمین در صف ‌هایی منظم ایستاده ‌اند و در کمال هماهنگی سینه می ‌زنند و اشعار را می‌ خوانند. زنان در یک طبقه بالاتر، در فضایی مانند بالکن تالارهای اجرای نمایش و موسیقی ایستاده ‌اند و عزاداری مردان را تنها تماشا می‌ کنند. این نکته، طبعا شامل مجالس منحصرا زنانه که به صورت خصوصی و مرتب در خانه ‌ها برگزار می‌ شود نیست، اما این مراسم از آنجا که به صورت خصوصی در منازل برگزار می‌ شوند، نقض این مشاهده در نسبت فعالیت زنان و مردان در مجالس عزاداری‌ عمومی نیستند.

به هر صورت، این مساله انقدر برایم تکرار شده بود که تصویر زنان به عنوان تماشاچیان و شنوندگانی تقریبا منفعل در مجالس عزاداری‌ برایم به یک تصویر آشنا و بدیهی تبدیل شده بود. تا محرم سال گذشته، که برای نخستین بار در روز عاشورا به منطقه بازار و اطراف آن رفتم و در نزدیکی چهار راه گلوبندک، به دسته ‌ای بزرگ از عزاداران و خیمه ‌ای بسیار بزرگ برخوردیم که قرار بود در ساعتی مشخص سوزانده شود. این عزاداران، اعضای هیئت کربلایی ‌ها بودند و که بدنه اصلی آن‌ها را عراقی ‌های مقیم ایران تشکیل می‌ دهند. مراسم مانند باقی دسته ‌های عزاداری دو بخش بود: بخشی که در فضای آزاد در خیابان است و ادامه مراسم عزاداری درون حسینیه. آن چیزی که همیشه در دسته‌ های عزاداری خیابان دیده بودم این بود که مردان سینه یا زنجیر می ‌زدند و زنان در کناری مردان را تماشا می‌ کردند. اما چیزی که اینجا دیدم متفاوت بود: به جز زنانی که در کنار خیابان در حجم زیاد حلوا می ‌پختند، برای اولین بار دیدم که پشت سر مردان دسته عزاداران، جمعیت بسیار زیادی زنان با چادرهای مشکی بر سر در حالی که پرچم ‌های سبز رنگ بزرگی در دست داشتند حرکت می‌ کردند؛ مشابه مردان بر سر می ‌زدند و همزمان با صدای بلند و هماهنگ «حیدر حیدر» و «لبیک یا حسین» می ‌گفتند و ناله و فریاد می ‌زدند. بعد از اتمام مراسم عزاداری در خیابان، دسته هیئت به داخل حسینیه حرکت کرد. ورودی زنان و مردان حسینه کربلایی‌ ها از یکدیگر کاملا جداست. من کمی دیرتر وارد مجلس شدم، زمانی که سالن کاملا پر شده بود. به محض ورود، با صحنه ‌ای کاملا متفاوت با چیزی که در تمام طول این سال‌ها دیده بودم مواجه شدم: هیچ زنی ننشسته بود. زنان در صف‌ هایی پشت هم ایستاده بودند. صدای مداحی و عزاداری بخش مردان در این سالن شنیده نمی‌ شد و با وجود اینکه هر دو سالن، مجلس عزاداری حسینه کربلایی ‌ها و به صورت عمومی بود، دو مجلس به کلی از یکدیگر مستقل بودند. مداح این مجلس یک زن بود. لحظه ‌ای که جمعیت هماهنگ و با صدایی ملتهب و حزین شروع به همخوانی با مداح مجلس کردند، ناگهان به نحوی مجذوب نیروی جمع شدم که به سختی قابل وصف است. جمعیت کثیر زنان در صف، دست ‌های خود را بالا می ‌بردند و با صدایی بلند و قدرتمند، با چنان حزنی هم ‌خوانی می‌ کردند که حس می‌ کردم تقریبا محال است کسی چنین صحنه ‌ای را ببیند و از شدت قدرتمندی، اثر گذاری، هماهنگی و شورمندی این عزاداری زنانه بر جا میخکوب نشود. بخشی از مناسکی که می دیدم، مشابه مناسک معمول عزاداری زنان عرب در سوگواری ‌های عمومی و غیر مذهبی بود که پیش از این با آن‌ها آشنا بودم: در جلوی زنانی که به صف ایستاده بودند، یک دایره بزرگ تشکیل شده بود، زنان در دایره «لطم» می ‌زدند و آرام به سمت راست حرکت می‌ کردند...زنانی که در صف بودند، به جای سینه ‌زنی بر سر می ‌زدند و مداوما همزمان با سر زدن و تکرار ابیات بالا و پایین می ‌پریدند. با این وجود، آنچه این صحنه ‌ها را برایم متمایز می‌ کرد این بود که برای اولین بار در محرم به حسینیه ‌ای رفته بودم که زنان در آن نه صرفا تماشاگران و شنونده ‌های منفعل عزاداری مردانه، که خود کنش گرانی فعال بودند، چه در خیابان و چه در ساختمان یک حسینیه بزرگ در شهر(در یک گمان اولیه، به نظر می ‌رسد بیشترین نمود انفعال و حاشیه‌ ای بودن نسبی زنان در مناسک عزاداری محرم، مربوط به مناطق مرکزی ایران است. علاوه بر وصفی که از عزاداری زنان عرب رفت، می‌توان به این نکته اشاره کرد که بوشهر، از معدود مناطقی در ایران است که در تعزیه ‌خوانی، نقش زنان را خود زنان ابفا می‌ کنند. از دیگر مناطقی که زنان نقشی فعال‌ دارند، ایلام است که مراسمی با عنوان «چایینه»، در میدان ‌های عمومی توسط زنان برگزار می ‌شود) این مشاهده، برای نخستین بار تصویر من را از نقش زنان در مناسک عزاداری محرم تغییر داد و آنچه این تجربه را به لحاظ شخصی برایم متمایز ساخت، شورمندی یک سوگواری مذهبی کاملا زنانه خارج از منازل شخصی، زیباتر بودن نسبی اشعاری که زنان می ‌خواندند نسبت به اغلب مداحی‌ های جدید مردان که شنیده بودم و به طور کلی، تجربه حضور و مشاهده از نزدیک مناسکی جمعی بود که بدن و زبان مشارکت ‌کنندگان، هماهنگ و شورمندانه در حرکت فیزیکی است. چیزی که تا به حال یا در قاب تلویزیون از مجالس مردانه دیدم بودم و یا در مجالس زنانه آن را تصور کرده بودم.

منبع: جامعه شناسی تشیع

 

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: