سایر زبان ها

شهروند خبرنگار

صفحه نخست

سرویس خانواده شیعه

سرویس شیعه شناسی

دیده بان شیعیان

سرویس عکس

سرویس فیلم

صوت

سردبیر

صفحات داخلی

آشوب خاکستری و گردنبند سرخ در آخرالزمان

کد خبر: ۱۹۰۷۰۶
۰۲:۰۳ - ۱۸ تير ۱۳۹۸

شیعه نیوز : از عَوْف پسر مالک روایت شده است که رسول خدا(صلّى الله عليه و سلّم) فرمود: چگونه می باشی تو ای عوف، هنگامی که این گروه مردم (مسلمانان) بر هفتاد و سه دسته جدا شوند، یکی در بهشت و دیگرانشان در آتش؟!
گفتم: و آن کی خاهد بود، ای رسول خدا؟ فرمود: هر گاه پاسبانان فراوان شوند، کنیزان سروری کنند، پسران نوجوان(1) بر منبرها بنشینند و قرآن را ابزارهای نوازندگی دمیدنیِ خُد کنند، مسجدها آراسته گردند، منبرها بلند شوند، مالیات چیز دست به دست شونده(2) و امانت دارایی آسان به دست آمده شود، برای جز خدا فقه در دین آموخته می شود، مرد زنش را فرمانبرداری و مادرش را نافرمانی [و دوستش را نزدیک](3) و پدرش را دور کند، پسینیان این گروه مردم (مسلمانان) پیشینیان آن را ناسزا گویند، قبیله را بیرون روندگان از دین مهتری کنند و رهبر گروه پست ترینشان باشد و مرد برای پرهیز از بدی اش گرامی داشته شود، پس، در آن روز آن رویداد خاهد بود ... سپس آشوبی خاکستری و تاریک می آید، سپس آشوبها برخی در پی دیگری می آیند تا آن که مردی از خاندان من برشورد که به وی مهدی گفته می شود؛ پس، اگر به او رسیدی، پیروی اش کن و از راهیافتگان باش(4).

مقصود از «آشوبی خاکستری»، آشوبی سخت و سراسری می باشد که به همۀ مردم می رسد.


1. در همۀ نسخه های چاپی المعجم الکبیر نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «الحُمْلان» (گوسفندان) یافت می شود که سازگار با آن چه در برخی روایات آمده است از «نشستن نوجوانان بر منبرها» و «نوجوانان بر منبرها سخنرانی می کنند»، به «الغلمان» اصلاح و ترجمه گردید.
2. گاهی برای این و گاهی برای آن باشد.
3. میان دو کروشه از افزوده های ما است که آن را از روایتی مانند این روایت گرفته ایم که در «سنن الترمذيّ» آمده است.
4. المعجم الكبير، ج 18، ص 51، ح 91 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).

از پسر ابو صَدَقَۀ یمانی روایت شده است که گفت: پیش روی ساعت (زمان قیام قائم) امیرانی دروغگو، وزیرانی شتاب ورز در نافرمانیها، امانتدارانی خیانتکار، سرپرستان گروههایی ستمکار و قرآن خانانی بیرون رونده از دین برانگیخته می شوند؛ خاهشهایشان گوناگون، چهره هایشان چهرۀ ترسایان است، برای آنان دوری از نافرمانیها و چیزهای آمیخته با حلال و حرامی(1) نیست، دلهایشان بدبوتر از مردارهاست، خداوند آنان را آشوبی خاکستری و تاریک می پوشاند، سرگردان و کورکورانه در آن می افتند، مانند سرگردان و کورکورانه افتادن یهود [در](2) تاریکی(3).

چنین می نماید که این حدیث از سخنان پیامبر(صلّى الله عليه و آله) باشد، اگرچه انس صحابی پسر مالک آن را به وی نسبت نداده است.

بدان که مراد از «ساعت» در برخی آیات قرآنی و بسیاری از روایات اسلامی، زمان قیام امام مهدی(علیه السّلام) می باشد.


1. در همۀ نسخه های چاپی السنن الواردة في الفتن نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «دعة» یافت می شود که سازگار با آن چه در «البحر الزخّار» آمده است، به «الغلمان» اصلاح و ترجمه گردید.
2. میان دو کروشه از افزوده ما است.
3. السنن الواردة في الفتن، ص 118، الجزء 3، ب 36، ح 218 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).

از اَصْبَغ پسر نُباتَه روایت شده است که گفت: امیر مؤمنان -علی-(علیه السّلام) سخنرانی کرد و فرمود: ... چشم به راه آشوب اَمَوی و دولت کسرَوی باشید، سپس دولت بنی عبّاس با گشایش و سختی(1) روی می آورد، و شهری میان دِجْلَه و دُجَيل(2) و فُرات ساخته می شود که به آن زورا گفته می شود، دور از مهربانی خداوند است کسی که آن جا زیست کند، از آن جا سرشت بسیارزورگویان بیرون می آید، در آن جا کاخها بلند و پرده ها آویزان می شوند، با فریب و شتاب ورزی در نافرمانیها رفتار می کنند(3)، پس، بنی عبّاس که 42 پادشاه اند(4)، آن جا را به شمار سالهای پادشاهیشان دست به دست می کنند، سپس آشوب خاکستری و گردنبند سرخ(5) است که در پس آن(6) گیرندۀ حق می باشد(7).

بنا بر آن چه هویداست، مراد از «دولت کسرَوی» در این حدیث، دولت پادشاهان بنی اُمیّه است که خلافت اسلامی را به دولت پادشاهی موروثی مانند دولت کسراها (خسروها) در ایران کهن دگرگون کردند، و دولت عبّاسیان نیز این گونه بوده است، و برخی پژوهشگران باور دارند که مقصود از «گردنبند سرخ» همان کراوات سرخ می باشد که غربیان مسیحی بر گردنهایشان می پوشند و به صلیب نسبت داده می شود و نماد فرهنگ غربی در روزگار ما می باشد، و شاید یادکردن آن در این جا به جنبش رومیان صلیبی در آخر الزّمان و لشکرکشی آنان در سرزمینهای اسلامی و دست اندازیشان در کارهای مسلمانان اشاره می کند، و خداوند داناتر است، و مقصود از «زَوْرا» در این جا، زورای کهن یا شهر بغداد می باشد که پایتخت عبّاسیان بوده است.

بدان که از روایات اسلامی بهره گرفته می شود که برای بنی عبّاس دو دولت و چهل پادشاه می باشد: دولت نخستین همان است که در سرزمینهای اسلامی، پس از فروپاشی دولت اَمَوی، بنیادگذاری و 524 سال با سی و هفت پادشاه ماندگار شد و از میان رفت، و دولت دومین آن است که در بخشی از سرزمینهای مشرق، در آخر الزّمان برپا می گردد و 40 سال با سه پادشاه پایدار می ماند، سپس کمی پیش از قیام امام مهدی(علیه السّلام) نابود می شود.


1. در مناقب آل أبي طالب، ج 2، ص 308، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «بالروع و الیأس» (با ترس و ناامیدی) یافت می شود.

2. دِجْلَه و فُرات از بزرگترین رودهایی اند که از عراق می گذرند، و دُجَيْل رودخانه ای میان بغداد و تکریت است که سرزمینهایی را آبیاری می کند و در رود دجله می ریزد (بهره گرفته شده از: برخی منابع).

3. در همۀ نسخه های چاپی مشارق أنوار اليقين نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «يتعلون» یافت می شود که به «يتعاملون» اصلاح و ترجمه گردید.

4. در همۀ نسخه های چاپی مشارق أنوار اليقين نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «42 ملکاً» یافت می شود، و بهره گرفته شده از دیگر روایات اسلامی «40 ملکاً» می باشد، و دور نیست که این بند در این جا از افزوده های رونوشت برداران باشد.

5. این بند از حدیث در بحار الأنوار، ج 41، ص 318، ب 114، ح 42، با نقل از: مناقب آل أبي طالب این گونه است: «الفتنة الحمراء و القلادة الغبراء» (آشوب سرخ و گردنبند خاکستری)، و درست همان چیزی است که در مشارق أنوار الیقین آمده است؛ زیرا به کار برده شده در روایات اسلامی همان آشوب خاکستری است، نه آشوب سرخ.

6. در همۀ نسخه های چاپی مشارق أنوار اليقين نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «عنقها» یافت می شود که سازگار با آن چه که در حدیثی در «مناقب آل أبي طالب، ج 2، ص 308» آمده است، به «عقبها» اصلاح و ترجمه گردید.

7. مشارق أنواراليقين، ص 2-260، خطبة الافتخار (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).

ابو بَصِیر از ابو جعفر -باقر-(علیه السلام) روایت کرده است که رسول خدا(صلّى الله عليه و آله) روزی که نزدش گروهی از همراهانش بودند، فرمود: «خدایا برادرانم را به من نشان بده» -دو بار-. پس، کسی از همراهانش که پیرامونش بود، گفت: آیا ما برادرانت نیستیم ای رسول خدا؟! فرمود: نه، بی گمان، شما همراهان من می باشید، و برادرانم گروهی از آخر الزّمان اند که ایمان آورده اند، در حالی که مرا ندیده اند، بی گمان، خداوند آنان را با نامهایشان و نامهای پدرانشان به من شناسانده است، پیش از آن که ایشان را از پشتهای پدرانشان و شکمهای مادرانشان بیرون آورد، بی گمان، یکی از آنان سخت ماندگارتر است بر دینش از کشیدن درختی خاردار در شب بسیار تاریک، یا مانند گیرندۀ آتش برافروختۀ درخت گز(1)، اينان چراغهای تاریکیها می باشند، خدا ايشان را از هر آشوب خاکستری تاریکی رهایی می بخشد(2).


1. درخت گز چوب سفتی دارد و آتش آن دیر خاموش می شود.
2. بصائر الدرجات، ص 84، ب 14، ح 4 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).

 برگرفته از: جهان در آستانۀ ظهور - پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر:
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
نظرات بینندگان
ali
۰۰:۲۳ - ۱۳۹۸/۰۴/۲۳
خیلی تخصصی نوشتید بهتره ساده سازی کنید ما هم به فهمیم چی نوشته