سایر زبان ها

شهروند خبرنگار

صفحه نخست

سرویس خانواده شیعه

سرویس شیعه شناسی

دیده بان شیعیان

سرویس عکس

سرویس فیلم

صوت

سردبیر

صفحات داخلی

چگونه ایده خلافت از پس قرن‌ها دوباره شعله کشید؟

استاد دانشگاه لندن گفت: برای گروه رادیکال 1970، معروف به حزب التحریر و اخیرا به اصطلاح دولت اسلامی، احیای «خلافت»، ایده مرکزی طرح احیای وحدت و قدرت جامعه اسلامی است.
کد خبر: ۱۳۶۶۴۷
۱۵:۴۰ - ۲۷ بهمن ۱۳۹۵
به گزارش «شیعه نیوز»، با پدید آمدن، قدرت‌گیری ناگهانی و بحران‌آفرینی داعش دوباره مفهومی به نام «خلافت» مورد توجه قرار گرفت.

داعش داعیه احیای خلافت را دارد و همین باعث شد تا برای بسیاری این سوال به وجود آید که این واژه به چه معناست و منظور از خلافت چیست؟

هیو کندی (Hugh Kennedy)، استاد زبان عربی مطالعات مشرق‌زمین و آفریقا در دانشگاه لندن در مقاله‌ای با عنوان « Why Have a caliph» سعی کرده به بررسی ماجرای خلافت از صدر اسلام تا کنون بپردازد.

کندی در این مقاله با بیان این که رحلت پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) باعث به وجود آمدن یک بحران در درون جامعه نوپای اسلامی شد می‌گوید: «در پاسخ به بحران نوظهور فقدان (حضرت) محمد(صلی الله علیه وآله) در میان مسلمانان دو ایده شکل گرفت؛ ایده هایی که منحصر به فرد بودند و تا قبل از ظهور اسلام سابقه نداشتند: ایده خلیفه به عنوان حاکم و ایده خلافت به عنوان حق حاکمیت.»

وی در ادامه می‌گوید که نام این جانشین پیامبر، یکی از سوالاتی بود که پس از رحلت ایشان در میان جامعه مسلمانان مطرح شد. «با انتخاب ابوبکر و عمر، این ایده پایه گذاری شد که جامعه مسلمانان یا همان امت نیاز به رهبری قوی و موثر دارد اما این ایده بلافاصله به یک سری سوالات دیگر منجر شد. واضح ترین سوال عنوانی بود که رهبر جامعه باید داشته باشد. قطعا عنوان او نمی توانست پیامبر باشد؛ چراکه حضرت محمد اخرین پیامبر بود. عنوانی هم که از امپراتوری بیزانس یا سلسله پادشاهان ایرانی منتقل شده بود هم نامحتمل بود چون این امپراتوری ها قدیمی، فاسد، دارای ساختار سلسله مراتبی بودند که فاتحان مسلمان پیروزمندانه آنها را سرنگون کرده بودند. در سال‌های بعد دو عنوان استفاده شد: یکی امیرالمومنین که وظایف موقعیت و جایگاه رهبر را تعیین می کرد. لغت امیر بر رهبری نظامی مسلمانان و فرمانده کل قوا اطلاق می شد اما چنین واژه ای هیچ بار معنوی و شرعی در زمینه رهبری در برنداشت اما عنوان دوم منصب خلافت برای پرکردن کاستی ها به میان آمد. در این میان مفهوم خلافت موفق بود چراکه برای رفع ابهامات انعطاف پذیر بود.»

 

کندی در ادامه مقاله خود سعی می‌کند از نظرگاه خود به تفاوت دیدگاه شیعی و سنی نسبت به مبحث جانشینی پیامبر بپردازد. او مدعی است که نظر شیعیان نسبت به جانشین پیامبر، دیدگاهی رادیکال است که اجماع اهل سنت در این مورد را به چالش می‌کشد. او می‌گوید: «از میان مردان نخبه قبیله قریش چه کسی و چگونه باید برگزیده شود؟ به واسطه این سوال دو نحله پدید آمدند. براساس اولین تفکر خلیفه را می‌بایست رهبران جامعه اسلامی از میان تواناترین و پرهیزکارترین افراد انتخاب کنند. این معنای خلافت ناظر بر این است که خلیفه کسی است که مردان مسلمان به عنوان جانشین خدا و مدیر اجرایی مسلمانان انتخاب کرده اند. خلیفه را مردانی انتخاب می کنند که امکان اشتباه در آنها وجود دارد و طبیعتا در برابر دیدگاهی قرار دارد که قائل به نصب الهی و عاری از خطا و اشتباه است.»

کندی در ادامه دیدگاه شیعی به خلافت را رادیکال دانسته و می‌گوید: «دیدگاه رادیکال تری، این اجماع اهل سنت در زمینه خلافت را به چالش کشید. این دیدگاه حق رهبری جامعه اسلامی را تنها متعلق به خانواده پیامبر می دانست. از نظر انها، فرزندانی که حاصل ازدواج فاطمه (دختر پیامبر) با علی(عموزاده او)بودند و ارتباط خونی مستقیم با ایشان داشتند؛ شایستگی بیشتری برای این جایگاه دارند. چراکه پیامبر منصوب و برگزیده خدا است و قطعا پیامبر نسبت به افرادی که جایز الخطا هستند، استحقاق بیشتری برای انتصاب خانواده خود در مقام رهبری جامعه مسلمانان دارد. در این صورت به راحتی می توان استدلال کرد که این حاکم برگزیده الهی، توانایی فهم فرامین الهی را دارد؛ توانایی که افراد عادی بشر از آن بی بهره اند. این دیدگاه، در ان زمان، نشان دهنده دیدگاه تشیع به خلافت بود.»

 
حامیان دو دیدگاه نسبت به خلافت در طبقات اجتماعی

استاد دانشگاه لندن، این دیدگاه متمایز نسبت به جانشینی پیامبر اسلام را در لایه‌های طبقات جامعه نیز تسری می‌دهد و می‌گوید حامیان دیدگاه شیعی در طول تاریخ غالبا کسانی بودند که خواهان به وجود آوردن جامعه‌ای «اسلامی‌تر» بودند. وی در این یادداشت بیان می‌کند: «این تقسیم بندی ها میان اهل سنت و شیعه در بین طبقات مختلف اجتماعی سخت تر و پیچیده تر می شد. نخبگان نظامی و غیر نظامی غالبا از دیدگاه اهل سنت حمایت می کردند؛ دیدگاهی که از وضعیت موجود جامعه و طبقه بندی ها و فاصله بین گروه‌های مختلف اجتماعی حمایت می کرد اما افرادی که خواهان تغییرات رادیکال تری بودند که جامعه ای اسلامی تر را به ارمغان بیاورد؛ بیشتر به دیدگاه شیعی نزدیک می شدند.»

کندی، با بیان این که «بیشتر افراد مظلوم و فقیر تمایلات شیعی داشتند»، صراحتا انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی(ره) را محصول این دیدگاه شیعه به وقایع صدر اسلام می‌داند. هر چند او در این مسیر، میان مفهوم «امامت معصوم اهل بیت» با «خلافت یک نواده از پیامبر» خلط مبحث کرده است. «این دیدگاه در تبلیغاتی که به انقلاب 1979 ایران منجر شد، به خوبی نمایان است. در انقلاب ایران خاندان پیامبر و نمایندگان آنها در میان روحانیت اعلام کردند که وظیفه ی آنها حمایت از مظلومان است و برای سرنگونی افراد گلچین شده ی ممتاز هم چون شاه و درباریان او نیاز به حمایت های مردمی دارند.»

او در مقاله خود به مفهوم غیبت و انتظار هم اشاره می‌کند و می‌گوید: «شیعیان اکنون در انتظار آخرین امام خود هستند؛ آخرین نواده فاطمه و علی؛ به طرز مرموزی ناپدید شده و در قرن دهم از دیدگاه همگان پنهان مانده و کسی را مدعی جانشینی بعد از خود نکرده است. در این دیدگاه امام- خلیفه، شیعیان ادعا می کند بدون حضور امام هیچ گاه اسلام واقعی وجود نخواهد داشت و کسی در زمان غیبت امام نه او را می بیند و نه با او ارتباط دارد. در این زمان تنها آیت الله ها برای اهل خرد و محققین باقی می مانند و محققین می توانند با کمک ایت الله ها وظایف خود در این موقعیت را درک کنند. بر همین اساس، غیر ممکن است شیعیان در این زمان خلیفه ی جدیدی برای خود منصوب کنند چراکه آخرین امام به زودی خودش این جایگاه را پر می کند.»

 
داعش، احیا کننده ایده خلافت

این استاد انگلیسی، در ادامه مقاله خود خلافت به مفهومی که اهل سنت قرن‌ها به آن باور داشتند را در دوره کنونی غیرضروری دانسته و می‌گوید:‌ «ایده خلافت برای اهل سنت به عنوان اکثریت جامعه اسلامی ایده ای کهنه و پر زرق و برق اما اساسا غیرضروری و بی ربط به شمار می رود. در حالی که سلاطین عثمانی در استانبول نوبتی و یکی پس از دیگری از روی تردید و بی علاقگی ادعا می کردند که وارث خلافت اند. در اوایل قرن بیستم، ایده خلافت برای اغلب مسلمانان بیشتر مطابق با امپراطوری مقدس روم در غرب اروپا بود.»

کندی، شکست وحدت اسلامی را منجر به طرح مجدد ایده خلافت در جریانات تندرویی مانند حزب‌التحریر و داعش دانسته و در انتها می‌گوید: «برای گروه رادیکال 1970، معروف به حزب التحریر و اخیرا به اصطلاح دولت اسلامی، احیای خلافت ایده مرکزی پروژه احیای وحدت و قدرت جامعه اسلامی است. برای چنین گروه‌هایی مطالعه تاریخ اسلام پروژه ای کهنه و قدیمی نیست. بلکه راهنمایی ضروری است برای آنچه که باید پیش بگیرند تا بتوانند دوران طلایی اسلام را احیا کنند. اگر مسلمانان صدر اسلام، کفار و یا مخالفان را به اطاعت وا می داشتند و به انقیاد خود در می آوردند و زنان و فرزندانشان را کنیز و غلام خود می کردند امروز داعش یا سایر گروه‌های تکفیری آن را انجام می دهند و بر این اساس سیستم بردگی را دوباره تجدید می کنند.»
منبع: فارس
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر:
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
نظرات بینندگان
ناشناس
۲۲:۴۴ - ۱۳۹۵/۱۱/۲۷
خاك بر سر داعش دشمن اسلام