۰

چرا باید به امثال آیت الله وحید بهبهانی ها افتخار کرد؟

کد خبر: ۸۹۰۳۸
۱۶:۱۸ - ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۴

سید مجتبی حسینی 
 
چرا باید به امثال آیت الله وحید بهبهانی ها افتخار کرد؟معلم همه ما اگر قدر بدانیم  امیرالمومنین سلام الله علیه است. اگر افتخار شاگردی امام سجاد علیه السلام را  به ما بدهند معلم ما امام سجاد علیه السلام است. غیر از همه نوع حقی که این امام گردن ما دارد، حق معلمی را هم به گردن ما دارد. من سربسته بگویم این صحیفه ای که پیش روی ماست و  ما  دل داده ایم به این صحیفه، تعلیم خود امام سجاد علیه السلام است. ما مدیون و ممنون ایشان هستیم و  امیدواریم خداوند این فیض بزرگ را از ما نگیرد.

استاد ما یک وقت این شعر را می خواند که: "قدر استاد نکو دانستن /  حیف استاد به من یاد نداد." می گوید استاد به ما همه چیز یاد داد اما قدر دانستن خودش را به ما یاد نداد. ما امروز در این زمینه کم و کاستی داریم.  تا قبل از این که دیر شود بروید و تجلیل کنید. قدرشان را بدانید.  پدر شما  استاد شماست، معلم های شما استادهای شما هستند. هرکس به شما چیزی یاد داده باشد  استادهای شما هستند. قبل از این که دیر شود پیش از این که مجرای رزق تان قطع شود بروید و قدر بدانید. بدانید که استاد، مجرای رزق شماست.  یک نفر ممکن است برای کسی استاد باشد،  برای کس دیگری راننده ماشین باشد. یک جای دیگر بنّا و پزشک. آن جایی که کسی استاد دیگری است مجرای رزق اوست. مجرای رزق ات را کور نکن تا خدا به تو برکت دهد در همان بحثی که از استاد می گیری. البته علم آن نوری است که خداوند در قلب انسان می اندازد. طبق آن روایتی که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها  فرمودند که: "العلم نور یقذفه الله فی قلب من یشاء."  البته بخش زیادی از این "یقذفه الله" برمی گردد به آن تکریم و احترامی که فرد به استادش می گذارد.
امروز خضوع شاگردی در برابر استاد کجاست؟

مرحوم پدر ما استادی داشت. یک دوره کلام درس داده  بود و چندین سال طول کشیده بود. بعد آن دوره، دوباره شروع کرده بودند دوره جدید درس دادن. ایشان جلسات درس می رفت به احترام استاد که نکند بی احترامی شود. نسل جدید یاد بگیرند این را، این درسی بود که ایشان به من داد. دور دوم که ایشان کلام را می گفت پدر ما می رفت در آن جلسه بنشیند به احترام استاد. حالا ما  تا کسی چیزی می گوید سریع می گوییم آره این را من بلدم. توجه کنید که بار سوم مرحوم آقای صدری استاد ایشان دیگر خودشان نمی توانستند مطالعه کنند. چشمشان خوب نمی دید و  به سختی هم می شنیدند. حالا در این موقعیت پدر ما چه می کردند؟ صبح روزی که شب جلسه است پدر ما که بهترین شاگردشان بود می رفت خانه ایشان  از روی کتاب ها و جزوات آقای صدری برایشان درسی که شب می خواهند بگویند مرور  و تکرار می کردند - چون استادشان به سختی می شنید -  بعد شب جلسه تشکیل می شد. پدر ما هم می رفت جلسه، حالا نوع نشستن و خضوع و گوش دادن و احترام پدر ما در همان جلسه به گونه ای بوده که هرکس وارد جلسه می شد فکر می کرد ناشی ترین و مبتدی ترین شاگرد استاد پدر ماست. توجه می کنید؟ این ادب استاد و شاگردی است. چیزی که خودش صبح به استاد گفته که قرار است چه بحثی گفته شود چنان با دقت گوش می داد که انگار اولین بار است آن مبحث به گوشش می خورد. خداوکیلی اگر ما فقط همین یک درس را از پدر گرفته باشیم قدردانش هستیم و سعی کردیم در حد خودمان به این درس عمل کنیم.  

استاد وسیله و مجرای علم الهی است

این همان  چیزی است که بهش می گوییم احترام و تحمل کردن استاد. الان نسل جدید یک خورده  تحت تأثیر فضاهای مدرن در جریان این بحث ها نیست و حق کامل برای خود می خواهد. نمی داند که استاد را باید تحمل کرد. حتی بی ادبی اش را باید تحمل کرد. البته استاد نباید بی ادبی کند،  نباید تندی کند،  نباید رفتارهای دون شأن یک استاد و معلم از او سر بزند  ولی یک موقع هم اتفاق می افتد. حالا اگر بلافاصله واکنش نشان دهی و احترام لازم را نداشته باشی مجرای رزقت را قطع کرده ای. تملق برای استاد اگرچه جایز نیست اما آن قدرها هم بد نیست برای گرفتن علم. یک وقت کسی 20 سال پای بحث کسی می نشیند و از آن علم هیچ نصیبش نمی شود اما کسی هم دو جلسه پای بحثی می نشیند  و به واسطه ادب و رعایت احترامی که خدا خواسته در همان جلسه، نور علم  در قلبش روشن می شود.  خداوند آن نور را در قلبش روشن می کند؛ آن استاد وسیله و مجرا است. خدا آن علم را به شما می دهد اما استاد مجرای این علم است. شما نباید این مجرا را کور کنی.  این درس دین ماست. احترامی که به اساتید می گذاشتند بزرگان می گذاشتند این ها همه بحث است.

درسی که از رفتار آیت الله بهبهانی باید یاد گرفت

افتخار سلسله مرجعیت ما به همین تکریم ها و خضوع و تقوا و  رابطه استاد و شاگردی هاست. من برای شما یک مثال بزنم. به مرحوم وحید بهبهانی می گفتند استاد الکُل. ایشان استاد مهادی ثلاثه و حاج مهدی بحرالعلوم و کاشف الغطاء و بزرگان دیگری بودند که هر کدام شان وزنه ای برای خودشان بودند. خب اواخر عمر  آدم که سنش بالا می رود - معصوم که نیست - ممکن است قدرت تشخیص نداشته باشد، دیگر قدرت استنباط نداشته باشد اما تقوا که دارد. توجه کنید چه عرض می کنم؟ در اواخر عمر این استاد بزرگ، مسأله شرعی برایشان پیش آمده بود.  آمده بودند در خانه حاج مهدی بحرالعلوم، شاگرد خودشان. دین این طوری است. رسم استادی و  مرجعیت و عالم دینی همین است.  دین شوخی نیست. آمده بودند درِ خانه شاگرد و گفته بودند آقا یک چنین مسأله ای برای من پیش آمده اما ذهن من دیگر کشش استنباط ندارد. شما بگویید مسأله چیست. حالا رفتار آن شاگرد چیست؟ دست استاد را می بوسد - چون استادش است - بعد به او مسأله را درس می دهد، چون به او رجوع کرده است. این قشنگ نیست ؟ ما این جوری بودیم ها.  حالا هر کسی برای خودش قلمروی درست کرده و کسی را قبول ندارد. می بینی تا مسأله ای پیش می آید می گوید  نه خوشم نیامد. فلانی فلان جور گفت. اصلا به فرض استاد اشتباه کرده، حالا معلوم هم نیست که واقعا اشتباه کرده باشد. گاهی وقت ها توهم ها و پررویی های ماست. معلوم هم نیست. اما به فرض هم که استاد اشتباه کرده باشد. تحمل کن. نگذار  مجرای رزق تو قطع شود. اصلا قطع می شود.  تو فکر می کنی خبری است اما خبری نیست.  توجه کردید؟ این قانون الهی است که نعمت به واسطه قدر نعمت به انسان داده می شود، وگرنه استاد یکی مثل ماست.

پایان پیام / ق . ص
منبع: SHABESTAN
برچسب ها: وحید بهبهانی شرع
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: