۱

گفتگو با یک تازه شیعه مالزیایی درباره دلایل گرویدنش به تشیع

یک مالزیایی پس از گرویدن به آئین تشیع گفت: قطعا به این مهم اعتقاد دارم که هیچ انقلاب اسلامی نمی توانست در ایران بدون وجود امام خمینی به وقوع بیافتد، البته نقش دیگر عناصر انقلاب را نباید نادیده گرفت. اما مطمئن هستم نقش رهبری امام خمینی نقطه عطفی در انقلاب ایران بوده که نهایتا منجر به پیروزی انقلاب اسلامی در ایران شد.
کد خبر: ۶۷۷۳۰
۱۳:۵۷ - ۲۸ بهمن ۱۳۹۲
SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز:

به گزارش «شیعه نیوز»، "مصطفی احمد" محقق و متفکر مالزیایی مدتی را در ایران زندگی کرده و به مطالعه فلسفه ایرانی و اسلامی و همچنین در کشورهای اروپایی به مطالعه فلسفه غرب پرداخته است. وی در گفتگو با خبرنگار مهر از دلایل گرویدن خود به مذهب تشیع گفت. 

*لطفاً برای شروع، و برای آشنایی بیشتر مخاطبین ما با شما، خود را به طور اجمالی معرفی بفرمایید.
** نام من مصطفی احمد است و اخیرا دانشجوی دکترا در یکی از دانشگاه های مالزی بوده و به تحقیق و پژوهش مشغولم. زمینه تحقیقات من متمرکز بر فلسفه و مطالعات ایران است که برایم بسیار جذاب هستند. در حال حاضر رشته اصلی تحصیلی من مطالعات ایران است و فلسفه ایران موضوعی است که علاقه اصلی من است چرا که فلسفه ایران همواره پویا بوده و هست. فلسفه ایران پایه های محکمی درجامعه ایرانی دارد. برای مثال فلسفه ایران در دوره زرتشت و آیین مهری وجود داشته، بعدها اسلام با پیام صلح به سرزمین ساسانی ها پای گذاشت و فلسفه را گسترش داد. جهان اسلام مدیون فلاسفه ایرانی – اسلامی هم چون میرداماد، ملاصدرا، سبزواری و غیره می باشد. با وقوع انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 اسامی تازه ای در فلسفه هم چون روح الله خمینی، مرتضی مطهری و علامه طباطبایی به جهانیان معرفی شد و مرا بیشتر به تشیع علاقه مند کرد.

*به عنوان یک شهروند مالزیایی، چرا به امام خمینی و انقلاب اسلامی ایران علاقه مند شدید؟
**واقعیت این است که من ابتدا با دیگر چهره های ایرانی همچون دکتر علی شریعتی و شهید مرتضی مطهری آشنا شدم. هردوی این چهره ها تاثیر بسیاری در دیدگاه مذهبی من گذاشتند. من از آنها آموختم که دانش اسلامی و فلسفه اسلامی را تحسین کنم و با نگاهی منتقدانه به جهان بینی غربی بنگرم. اما با مطالعات گسترده ای که داشتم به این نتیجه رسیدم که امام خمینی چهره بسیار شاخصی است. مهم ترین دلیل من برای احترام و اهمیت به ایشان مبارزات دایم ایشان با قدرتهای بیگانه ی استعمارگر و امپریالیستی است.

اگر زندگی نامه ایشان را دقیق مورد مطالعه قرار دهیم به راحتی تعهد ایشان را در مبارزه با ظلم مشاهده خواهیم کرد. بنابراین من قطعا به این مهم اعتقاد دارم که هیچ انقلاب اسلامی نمی توانست در ایران بدون وجود امام خمینی به وقوع بیافتد، البته نقش دیگر عناصر انقلاب را نباید نادیده گرفت. اما مطمئن هستم نقش رهبری امام خمینی نقطه عطفی در انقلاب ایران بوده که نهایتا منجر به پیروزی انقلاب اسلامی در ایران شد. البته این را نباید فراموش کرد که انقلاب اسلامی ایران رویداد دینی عظیمی در صد سال گذشته تاریخ بشر بوده است. به عنوان یک محقق شک ندارم که انقلاب اسلامی ایران عامل احساس عزت نفس برای امت اسلام در مبارزه با ظلم و دیکتاتوری ظالمان استعمارگر و امپریالیست بوده است. در واقع انقلاب ایران به سرزمین من در جنوب شرق آسیا وارد شد و کتب بسیاری درباره انقلاب ایران و چهره های انقلاب به زبان های مختلف ترجمه شد.

*از نظر شما، آیا انقلاب اسلامی ایران بعد از بیش از 30 سال، همچنان توان جذب و الگودهی به عدالت طلبان و آزادی خواهان دنیا را دارد؟
**جواب سوال شما "بله" است. تا جایی که من می دانم این انقلاب همچنان جذابیت خود را حفظ کرده خصوصا اینکه این انقلاب نمونه ای از مبارزه با ابرقدرتهای غربی است. فکر می کنم انقلاب ایران نقش مهمی برای ایجاد تعادل در تاثیر ابرقدرتها در جهان داشته است. بدین دلیل است که من شک ندارم این انقلاب هم چنان الگویی برای آزادی خواهان و عدالت خواهان جهان ست. در این جا باید اشاره کنم ما می توانیم از انقلاب ایران درس استقلال و اتکای به خود بدون نیاز به ابرقدرتهای غربی، بگیریم. و جالب اینکه این کشور مستقل به خوبی به دیگر کشورهای اسلامی نشان داده که ما می توانیم بدون کمک بیگانگان روی پاهای خویش بایستیم.

*آیا این امکان وجود داشت که انقلاب مصر و انقلابهای عربی، با الگوگیری از انقلاب اسلامی ایران به موفقیت برسند؟
** تفاوت بسیاری در پیش زمینه انقلاب اسلامی ایران و انقلاب های عربی وجود دارد. مهم ترین این تفاوت ها نقش بسیار مهم رهبری کاریزماتیک در انقلاب هاست. در جریان انقلاب اسلامی ایران امام خمینی به عنوان یک رهبر کاریزماتیک ظاهر شد و این شخصیت عظیم تمامی ایرانیان را با هم متحد ساخت. در حالی که در انقلاب های عربی حتی یک رهبر مورد پذیرش تمامی گروه ها برای برقراری اتحاد وجود ندارد. به همین دلیل بعضی گروها های برخاسته به جنگ با یکدیگر مشغولند و همین امر منجر به ربوده شدن انقلاب توسط دیگر رژیم ها می شود. برای مثال انقلاب مصر به خوبی به ما نشان می دهد که رژیم گذشته با چهره ای جدید و شعارهایی جدید به قدرت بازمی گردد. بنابراین با توجه به اهمیت مساله رهبری اصلا فکر نمی کنم انقلاب های عربی بتوانند مانند انقلاب ایران باشند.

*در حالی که نظام سلطه و سیستمهای تبلیغاتی قوی دنیا، در تلاشند دنیا را به سمت بی خدایی سوق دهند، به نظر شما چه دلیلی برای آئیستها –ملحدان- وجود دارد برای اینکه به سمت اسلام گرایش پیدا کنند؟ اسلام چه راه حلی برای نیازهای فکری آنها دارد؟
**من اعتقاد دارم که یک فرد معتقد خوب می تواند یک فرد ملحد خوب هم باشد. برای خوب بودن تفاوتی بین این دو نیست. آنچه موجب تفاوت می شود تفاوت های فردی افراد اعم ازخداپرست وملحد ، جنبه انسانی آنهاست. به یاد دارم شهید مطهری در کتاب "عدل الهی" خود این گونه گفته است که اگر صدای اسلام و عقاید اسلامی به رنه دکارت رسیده بود، وی می توانست مسلمان باشد. من فکر می کنم این استدلال می تواند برای دیگر افرادی که اسلام و اعتقادات اسلامی را می شناستند در کمال احترام صحیح باشد. فرمایش بسیار جالبی از امیرالمومنین (علیه السلام)است که می فرمایند "یک انسان یا برادر تو در دین است یا برادر تو در انسانیت است." بر اساس این فرمایش من این گونه می گویم که یک فرد خوب چه خداپرست، چه ملحد همیشه خوب است.

*اسلام در نظام فلسفی و فکری، چه برتری ای نسبت به تمدن غرب دارد؟ آیا تمدن غرب، در ساختن نظامهای مدنی موفقتر نبوده است؟
**با توجه به مطالعاتی که داشته ام برآورد من این است که بسیاری از متفکران غربی در پی یافتن نقش مثبت دین در زندگی مدرن هستند. برای مثال یکی از فلاسفه شهیر غربی، هابرماس، بهترین نمونه است. او فردی ملحد با دیدگاهی مثبت به دین است. دانش جهان شمول است و ما می توانیم علم و دانش را از هر کسی و در هر جایی فرا بگیریم.

از سوی دیگر باید هر علم خوبی را از هر جایی بیاموزیم اگرچه این منبع می تواند اسلامی یا غربی باشد. قطعا بسیاری از مسلمانان با نگاه به پیشرفت های علمی و تکنولوژی غرب آن را تحسین می کنند و امروزه عده ای از غربی ها که تمدن و پیشرفت شان مدیون تمدن اسلامی است، نگاهی مثبت به عناصر مذهبی کشورهای اسلامی دارند.

همان طور که هابرماس در بعضی از کتب خود تاکید دارد، مذهب می تواند اخلاقیات را به جامعه مدرن وارد کند. وی اشاره می کند که اخلاقیات عنصر منحصر به فرد و غالب در مذهب است که می تواند به جامعه سکولار این امکان را بدهد تا در کنار مذهبیون به طور یکپارچه زندگی کنند. البته من معتقدم که جهان با تفکر سکولار پابرجا نخواهد ماند. جهان به طور قطع به مذهب نیاز دارد تا جوامع بهتری را در خود ببیند. بنابراین اسلام و غرب باید به مبارزه با بی اخلاقی در سراسر جهان بپردازند. 

*در پایان، آیا کتاب خاصی هست که برای فهم بیشتر معارف، به افراد غیرمسلمان (و غیر شیعه) معرفی کنید؟ آیا این کتاب بر روی اینترنت قابلیت دسترسی دارد؟
** به نظر من این که چه کتابی را بخوانیم زیاد اهمیت ندارد اما با اتمام روز باید نگاهی منتقدانه به مطالب مطالعه شده داشته باشیم. من معتقدم مطالعه کورکورانه و منفعلانه کتب مذهبی بی فایده است. مطالعه باید همراه با تفکر باشد و این هر دو می تواند به تفکر منتقدانه منجر شود. اما همان طور که پیشتر اشاره کردم نگاه به سیاست خارجی امریکا از دید نوآم چامسکی می تواند اولین قدم برای درک بهتر از زوایای تاریک ابرقدرتهای جهان باشد. هم چنین مطالعه کتب هابرماس می تواند به ما در داشتن دیدگاهی متعادل درباره مذهب یاری رساند. هردوی این ها متفکران غربی هستند و کتب ایشان به راحتی قابل دسترسی است.

انتهای پیام/ ز.ح
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر:
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
نظرات بینندگان
حامیان روحانی
Iran, Islamic Republic of
۱۳:۲۶ - ۱۳۹۲/۱۱/۲۹
احسنت