۲

عطر کوچه‌های بنی‌هاشم در تهران + تصاویر

بوی کوچه‌های‌ بنی‌هاشم هوای بارانی این روزهای تهران را عطرآگین کرده است و مظلومیت بانوی بی‌نشانی را به یاد می‌آورد که شیعیان این روزها در غم از دست دادنش داغدار هستند.
کد خبر: ۳۳۹۴۷
۲۰:۵۱ - ۲۷ فروردين ۱۳۹۱
SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز:

به گزارش «شیعه نیوز» ، بوی کوچه‌ بنی‌هاشم فضای شهر را عطرآگین کرده است، در گوشه‌ای از خیابان‌های شهر نمایشگاه بزرگی روایتی از مظلومیت بانوی بی‌نشانی را بر عهده دارد، کوچه‌های خاکی نمایشگاه مسیری را پیش روی بیننده قرار می‌دهد که یاد مظلومیت مدینه و بقیع را از گذشته تا به حال زنده می‌کند، احادیث روی دیوار همگی از منابع اهل سنت است، غریبی و مظلومیت با کوچه‌ها عجین شده است و با زبان بی‌زبانی می‌خواهد فریاد زند که علی(علیه السلام) و فاطمه(سلام الله علیها) هنوز در مدینه در میان انبوه دشمنان خودی مظلوم هستند.


 
صحنه اول؛ ولادت دردانه خلقت

 باری پس از چهل روز عبادت و ریاضت نور فاطمه(سلام الله علیها) به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) منتقل می‌شود و فخر کائنات و ملائک پس از گذشت زمانی، پا به عرصه حیات خاکی می‌گذارد و چهار زن بهشتی، ساره، آسیه، مریم و ام‌کلثوم به یاری خدیجه کبری(سلام الله علیها) شتافتند، در این روز بود که ندای «انا اعطیناک الکوثر» در فضای آسمان پیچید و خدیجه مزد صبر خویش را در برابر حرف‌های جاهلان آن روز با ولادت دخترش دریافت کرد و مسخره کنندگان پیامبر(صلی الله علیه و آله) رسوا شدند.

«فاطمه بضعة منی یوذینی ما آذاها»؛ «فاطمه پاره تن من است، مرا آزار می‌دهد، هر آنچه فاطمه را آزار دهد» (مسند احمد حنبل، جلد4)

  ای بهشت قرب احمد فاطمه/ لیله القدر محمد فاطمه

 ای خدا مشتاق یا رب یا ربت/ ای سلام انبیا بر زینبت

 عالم خاکی محیط غربتت/ آفرینش گشته گم در تربتت

 کاروان دل روان در کوی تو / قبله جان محمد روی تو

 عصمت حق کوثر پیغمبری/ بلکه زهرای محمد پروری

 در راهرویی که گذر از زمان ولادت داریم، روایتی از زبان عایشه بر دیوار خودنمایی می‌کند که گفت: «هیچ کس را راستگوتر از فاطمه ندیدم، مگر آن پدری که چنین دختری را به وجود آورده است» (ذخائرالعقبی صفحه 44)

صحنه دوم؛ عروسی خوبان عالم

 اول ذی‌الحجه سال دوم هجری، سراسر مدینه را شور و شعف فرا گرفته است، بهترین مردان عالم با سید و سرور زنان مراسم عروسی خود را جشن می‌گیرند و پیامبر مسرور از چنین پیوند فرخنده‌ای به وسایل خاکی و سفالی عروس و داماد نگاهی می‌اندازد و می‌فرماید: «اگر خداوند علی را نمی‌آفرید، کسی همتای فاطمه نبود» (ینابیع‌ المودة باب 55 و 56) و حضرت زهرا(سلام الله علیها) نیز شفاعت امت خویش را مهریه خود قرار می‌دهند.

ای مهار ناقه‌ات زلف عفاف/ پیرهن بخشیده در شام زفاف

صحنه سوم؛ مباهله

 نزول آیه از سوی جبرئیل نشان از واقعه‌ای جدید دارد: «فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکَاذِبِینَ»؛ پس هر که در این (باره) پس از دانشی که تو را (حاصل) آمده با تو محاجه کند، بگو بیایید پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان و ما خویشان نزدیک و شما خویشان نزدیک خود را فرا خوانیم، سپس مباهله کنیم و لعنت‏خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.

در این صحنه 5 تن آل عبا که زهرای مرضیه(سلام الله علیها) یکی از آنهاست، در یک طرف میدان و گروهی از عالمان مسیحیان نجران آماده هستند که مراسم مباهله را اجرا کنند، اما ورق برگشت و نشانه‌های تزلزل و ترس برای چهره رئیس نجرانیان نمایان شد و آنها را ناچار به ترک میدان مباهله کرد.

در چنین روزی هم آیه تطهیر در شأن و منزلت اهل‌بیتی نازل شد که فاطمه(سلام الله علیها) را به همراه پدر، شوهر و پسرانش خطاب قرار می‌دهد: «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکمُ تَطْهِیرًا»  

دست نوشته‌ای سیاه بر روی کاغذ در گوشه‌ای از نمایشگاه این گونه زبان به تمجید از اهل بیت(علیهم السلام) می‌گشاید: «یک روز دوستی آل محمد(صلی الله علیه و آله) از یک سال عبادت بهتر است». (ینابیع‌ المودة باب 56)

صحنه چهارم؛  غدیرخم، روز سرنوشت ساز برای امت پیامبر(صلی الله علیه و آله)

فریاد «بَخٍ بَخٍ یا علی» و «بخٍ بخٍ یا امیر‌المؤمنین» به گوش می‌رسد، در حالی که دست علی(علیه السلام) در دست پیغمبر(صلی الله علیه و آله) قرار دارد، گروهی که پس از اتمام حج خود به همراه رسول خاتم(صلی الله علیه و آله) در وادی غدیرخم پیغام خداوند را دریافت کردند و ریحانه رسول(سلام الله علیها) نظاره‌گر صحنه است و به این فکر می‌کند که آیا مردم بر عهد خود پایدار خواهند بود؟

صحنه پنجم؛ رحلت آخرین فرستاده بزرگ الهی

 در لحظات آخر زندگی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) چشمانش گریان است، گریان بر مصیبت یگانه دخترش پس از رحلتش، گریان از ظلمی که در حق اهل بیت‌النبوه روا می‌دارند و عبدالله بن عمر این‌چنین از جمله آخر پیغمبر سخن به میان می‌آورد: «آخرین حرفی که از لبان مبارک رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بیرون آمد و بعد از آن رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از دنیا رفت، بعد از من، جان شما و جان اهل‌بیتم» (مجمع الزوائد جلد 9)

اما چه کردند این جماعت بی‌وفا پس از رحلت پیامبرشان، هنوز مراسم تدفین انجام نشده که چیز دیگری را در سر می‌پرورانند، اگر به فرمایش رسول(صلی الله علیه و آله) گوش فرا می‌دادند و صراط مستقیم و ولایت علی(علیه السلام) را قبول می‌کردند، بشریت تا انتهای تاریخ مسیری روشن را طی می‌کرد، اما آه از ته دل بلند می‌شود که مردمان راه تاریکی را انتخاب کردند که روایت تاریخ چهره از این مسیر بر می‌گشاید.

و چه زیبا صدیقه کبری(سلام الله علیها) از این بی‌بصیرتی مردم صحبت می‌کنند: «اگر خلافت را به علی می‌سپردند، درهای آسمان و زمین به روی آنان گشوده می‌شد، ولی آنان از حق رو گرداندند».

صحنه ششم؛ سقیفه

در اینجا صدای عربده‌ها بلند است، البته نه برای عزای پیامبر(صلی الله علیه و آله) بلکه برای غصب خلافت، ‌همه در هراس و طمع خلافت دست و پا می‌زنند، ‌انگار کسی نمی‌خواهد فکر کند که روز دوشنبه 28 صفر پیامبر دیده از جان فرو بسته و مراسم کفن و دفن ایشان انجام نشده است، آنها تا بامداد روز سه‌شنبه سرگرم تعیین خلافت هستند! و همه به خاطر این گار مهم! به مراسم نماز خواندن بر پیکر مطهر نبی نمی‌رسند! آه از این بی‌وفایی مردم، آه از دنیاطلبی بعضی‌ها، علی(علیه السلام) را رها کردند و با شتاب به سوی شیطان رفتند.

صحنه هفتم؛ فاطمه به دفاع از ولایت می‌رود

 وای از لحظه‌ای که بدن یگانه دختر نبی در میان در و دیوار قرار می‌‌گیرد و میخی ضخیم سینه زهرای مرضیه(سلام الله علیها) را می‌شکافد، در این حین فرزندش محسن شهید می‌شود، هیزمانی که بر شعله آتش در می‌افزایند و افرادی سبعانه وارد خانه علی(علیه السلام) می‌شوند و دستان علی(علیه السلام) را با طنابی می‌بندند و قهرمان خیبر باید به خاطر هدفی بزرگ‌تر جز سکوت راهی دیگر را انتخاب نکند، ‌او با چشمان خود می‌بیند که دستان بانویش در زیر ضربات غلاف شمشیر می‌شکند و نامردمان او را به باد کتک گرفته‌‌اند، وای از مظلومیت علی و غیرت مردانه او، چه سخت است این لحظات بر شیرمرد تاریخ بشریت، شاید در این هنگام تنها چیزی که علی(علیه السلام) را آرام می‌کند، شاهد گرفتن خداوند باشد.


 
و اما فاطمه زهرا(سلام الله علیها)، اویی که دو دست خویش را بر دو طرف چارچوب در گذاشته است تا با تمام بدن خود مانع باز کردن در شود، درباره این صحنه می‌گوید: «من با صورت به زمین افتادم، در حالی که آتش شعله می‌کشید و صورتم را می‌سوزاند».

صحنه هشتم، خانه علی(علیه السلام) و فاطمه(سلام الله علیها)

و اینکه  خانه، بی‌فاطمه است و علی تنها بدن پاک سید زنان عالم را غسل می‌دهد و به کبودی بدن همسرش می‌نگرد، لحظات به کندی سپری می‌شود، به خانه محقر خود نگاهی می‌اندازد و خاطراتش را با فاطمه(سلام الله علیها) در ذهن می‌گذراند، دنیای علی(علیه السلام) بعد از فاطمه(سلام الله علیها) سیاه شده است، اما چه کند که باید از یادگارهای او نگهداری کند.

  صحنه نهم، غصب فدک

 فاطمه که پس از خطبه فدکیه نارضایتی خود را از اقدام خلیفه وقت و غاصبان اعلام کرده بود، تنها پس از 10 روز از رحلت پدرش، نامه‌ای که از خلیفه اول برای تملک دوباره فدک دریافت کرده بود را در حالی در دست داشت که در میان مسیر کسی می‌رسد و با ضربه سهمگینی بر سینه مادر حسنین(علیه السلام) نامه را پاره می‌کند و در اینجا استغاثه فاطمه(سلام الله علیها) بلند می‌شود.



صحنه دهم، مسجد النبی

هنگامی که علی(علیه السلام) خبر شهادت فاطمه(سلام الله علیها) را در مسجد‌النبی می‌شنود با صورت به زمین می‌افتد و بیهوش ‌می‌شود، شبانه همسرش را کفن می‌کند و به خاک می‌سپارد، شاید چرایی در دفن شبانه تنها یادگار رسول رحمت در آینده بتواند رمزگشایی از حادثه شهادت بانویش کند؟

 صحنه یازدهم، مراسم تدفین حضرت زهرا (سلام الله علیها)

 اینجا مدینه است،‌ کودکان خردسالی همراه با پدرشان و تعداد کمی از یاران صدیق مادرشان، شبانه مراسم تدفین فاطمه(سلام الله علیها) را انجام می‌دهند، مراسمی که گریه حسنین را در گلوی‌شان فرو خورده است و علی بی‌صدا اشک می‌ریزد، آری فاطمه زهرا(سلام الله علیها)، ریحانه خداوند، بهانه خلقت، ام ابیها و قرة العین رسول(صلی الله علیه و آله) در غروب چهارشنبه سوم جمادی‌الثانی برابر با هفت شهریور سال یازدهم هجری شمسی و مطابق با 29 آگوست سال 632 میلادی به لقاء الله پیوست.

صحنه دوازدهم، بیت‌الاحزان

مزار سید شهیدان نبی، حمزه بن عبدالمطلب در احد، مأمن صدیقه کبری(سلام الله علیها) است و گریه او نشان از ظلم‌هایی دارد که در حق پسرعمش روا داشته‌اند، ‌او که نگران از آینده اسلام است به اینجا پناه آورده است تا شاید درد و دل‌هایش را شهدای احد بشنوند، علی(علیه السلام) برای او سایه‌بانی درست کرده است که از اشعه آفتاب در امان باشد، اما غاصبین بر نمی‌تابند و سایه بان او را ویران می‌کنند.

صحنه سیزدهم، بقیع

 سلام من بر بقیع به چهار قبر غریبش...

در این نزدیکی به جست‌وجوی قبر بی‌بی می‌گردیم، به امیدی که با ظهور زودتر فرزندش مهدی(عجل الله تعالی فرجه) با حضور او به زیارتش برویم.



صحنه چهاردهم؛ اینجا ایران است

 اینجا ایران است، یکهزار و سیصد سال از شهادت بی بی عالم می‌گذرد، عملیات بیت‌المقدس است، بسیجیان آماده می‌شوند تا انتقام سیلی زهرای اطهر را بگیرند و با شهادت خود نام خود را در مریدان فاطمی ثبت کنند.

علاقمندان می‌توانند تا پنجم اردیبهشت همه روزه از ساعت 19 تا 23 از نمایشگاه «کوچه‌های بنی‌هاشم؛ روایت مظلومیت بانوی بی‌نشان» بازدید کنند، مکان برگزاری این نمایشگاه تهران خیابان شریعتی بالاتر از خیابان ملک است.

منبع : فارس
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر:
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۲
نظرات بینندگان
یاس منتظر
Iran, Islamic Republic of
۱۰:۰۴ - ۱۳۹۱/۰۱/۲۸
خیلی خوبه شاید تهرانیها یه خورده به خودشون بیان
چشم انتظار
Iran, Islamic Republic of
۱۱:۰۰ - ۱۳۹۱/۰۱/۲۸
دست همه دست اندركاران درد نكنه
ايكاش تبليغ بيشتري ( رسانه اي ) انجام بشه تا دوستداران اهل بيت عليها سلام از اين كار عظيم و معنوي ديدن فرمايند .