۶

دختری که بر خلاف میل پدرش درس خواند، فزیک‌دان و مخترع شد

شکردخت جعفری می‌گوید که بخاطر الهام‌بخشیدن به زنان و دختران ناامید افغانستان تلاش کرد زندگی‌نامه خود را بنویسد. او از ولایت دایکندی، محروم‌ترین ولایت‌ در مرکز افغانستان برخاست، دشواری‌های آوارگی و مهاجرت را تجربه کرد، برخلاف میل خانواده‌اش درس خواند، با ازدواج اجباری مبارزه کرد و به اوج موفقیت رسید: فزیک‌دان طبی در انگلستان و اختراع ماشین اندازه‌گیری تششعات پرتوی درمانی.
کد خبر: ۲۸۲۰۰۵
۱۵:۰۶ - ۳۰ مرداد ۱۴۰۲

به گزارش «شیعه نیوز»، شکردخت جعفری می‌گوید که بخاطر الهام‌بخشیدن به زنان و دختران ناامید افغانستان تلاش کرد زندگی‌نامه خود را بنویسد. او از ولایت دایکندی، محروم‌ترین ولایت‌ در مرکز افغانستان برخاست، دشواری‌های آوارگی و مهاجرت را تجربه کرد، برخلاف میل خانواده‌اش درس خواند، با ازدواج اجباری مبارزه کرد و به اوج موفقیت رسید: فزیک‌دان طبی در انگلستان و اختراع ماشین اندازه‌گیری تششعات پرتوی درمانی.

خبرنگار شفقنا افغانستان با خانم جعفری درباره‌ی زندگی‌نامه و موفقیت‌هایش گفت‌وگو کرده است:
تشکر بانو جعفری از این که فرصتی را در اختیار من گذاشتید. با وجودی که شما را می‌شناسیم، می‌خواهیم از زبان خود شما بشنویم که شکردخت جعفری کیست؟

جعفری: من یک فزیک‌دان طبی (پزشکی) هستم، در رشته فزیک طبی از دانشگاه ساری انگلستان دوکتورا دارم. [من] در سال 2010 برای دوره ماستری با بورسیه سازمان بین‌المللی انرژی اتمی به انگلستان آمدم. [بعد از دوره ماستری در انگلستان] دوره دوکتورا ادامه دادم و در این دوره، روی ایجاد یک سیستم دُزیمتری (Dosimetry) کار کردم که بتوانیم وارد بدن مریض کنیم تا دقت و صحت درمان را برای ما اندازه‌گیری کند. خوشبختانه ایده‌ای که داشتم بسیار موفقیت‌آمیز بود و در شرکت « TRUEinvivo» ثبت شد که حالا مراحل صنعت‌سازی سیستم‌های دُزیمتری را به پیش می‌برم و در عین حال به خاطر امرار معاش و همچنین به‌خاطر تخصصم، در شفاخانه «کوئین الکساندرا» به‌عنوان دانشمند طبی در بخش رادیوتراپی کار می‌کنم. این وضعیت فعلی من است، و اگر گذشته من را بپرسید، من در ولسوالی سنگ‌تخت‌وبندر ولایت دایکندی افغانستان به دنیا آمده‌ام. حدود شش ساله بودم که به‌خاطر حمله شوروی و جنگ‌های داخلی آواره شدم به سمت ایران. من از سن هفت سالگی توانستم مکتب را در ایران شروع کنم که خوش‌ شانس بودم چون برای ما کارت اقامت دایمی می‌دادند. مدرسه (مکتب) را تا دوره دبیرستان (دوره متوسطه) در ایران خواندم، منتها آن زمان خانواده من رضایت نداشتند و بسیار با جنجال و لغوی دو بار قرار ازدواجی که خانواده تنظیم کرده بود، من توانستم با پادرمیانی مدیر مکتبم خانم نسرین باستانی، وارد دبیرستان شوم و بدون اجازه پدر، همچنان به درس خواندن ادامه بدهم و مخفی‌یانه برای کانکور آمادگی بگیرم. سرانجام وارد دانشگاه علوم پزشکی تهران شدم، در رشته رادیولوژی. بعد از اتمام دوره کاردانی، در دانشگاه علوم پزشکی تبریز دوره لیسانس را گذراندم. در آن زمان با فردی که خودم انتخاب کرده بودم این‌بار ازدواج کردم.

بعد از سقوط طالبان در سال 2004 به افغانستان برگشتم و در دانشگاه طبی کابل با هزاران جنجال در کادر علمی در دیپارتمنت رادیولوژی استخدام شدم. و مسئول پروژه بازسازی رادیوتراپی و انکولوژی سازمان بین المللی انرژی اتمی نیز شدم. دو پروژه دیگر را نیز تعریف کردم که بودجه آنها نیز منظور شد. و عضو هیأت رهبری کمیسیون مستقل انرژی اتمی افغانستان شدم که روی قوانین تششع کار می‌کردیم، کارها خوب پیش‌ می‌رفت که متأسفانه بعد از تغییرات سیاسی همه چیز معلق شد.
خبرنگار: برای ما بگویید شکردخت چگونه به جایی که فعلا است، رسیده، گام نخست را از کجا برداشته شد و راز موفقیت شما چیست؟

جعفری: من از خیلی کسانی که با من تماس می‌گیرند از دانشجویان، خانم‌ها و دختران که مخصوصا در این زمانه از شرایط فعلی بسیار ناامید هستند، این را می‌شنوم که آنها می‌گویند که احساس یأس و ناامیدی می‌کنیم، وقت مشکلات را می‌بینیم. برای من این جالب است، چون زمانی که من مشکلات را پیشروی خود داشتم، خانواده رضایت نداشت من درس بخوانم و به زور می‌خواست به ازدواج کسی دربیاورد، همه اینها برای من ایجاد استرس نمی‌کرد، بلکه انگیزه‌ می‌شد؛ به‌خاطر این که بتوانم خودم را از این شرایط نجات دهم، [فکر می‌کردم] باید درس بخوانم، و تمرکز من بیشتر می‌شد روی موفقیت از مسیر تحصیلی و کاری. حالا کسی که می‌گوید راز موفقیت شما چیست یا این که انگیزه‌ی شما چه بوده، سئوال برای من درک‌اش مشکل است. چون من احساس می‌کنم، آدم وقتی که وضعیت مناسب ندارد، پس باید تمام تلاش خود را کند که از آن وضعیت بیرون برآید و آن انگیزه‌ی بیشتر می‌دهد، نه این که خلق ناامیدی کند.
خبرنگار: گفتید که در ایران مهاجر بودید، از مهاجرت و خاطرات آن قصه کنید؟

جعفری: من از سن شش سالگی تا 27 سالگی، 21 سال در ایران مهاجر بودم. دوره ابتدایی، راهنمایی، دبیرستان و دانشگاه را در ایران گذراندم. خاطرات بسیار خوبی از معلمانم دارم، از حمایت شان، از مهربانی شان؛ و خاطرات بسیار بد از جامعه ایران دارم. وقتی که در ایران با مردم سروکار داشتیم، نگاه تحقیرآمیز به یک مهاجر داشتند. در جایی مثل صف نانوایی ایستاد شوی، نماند و بگوید افغانی برو خانه در کشور خودت نان بگیر… زمانی که دانشجو بودم پولیس ایران من را از ملی‌بس پایین کرد، بدون این که برای من توضیح دهد که چرا من نباید بروم دانشگاه علوم پزشکی تهران که درس داشتم. من را پایین کرد،….گفت که برو کشور خودت درس بخوان. من مجبور شدم از میان بیابانی پشت پاسگاه بگذرم تا پاسگاه را رد کنم و آن طرف دوباره مینی‌بس بگیرم تا بروم دانشگاه. بعدا فهمیدم که مسائل امنیتی بوده در مرکز تهران، این‌ها (نیروهای امنیتی) بخاطر این که امنیت را برقرار کنند، فقط زورشان به مهاجرین می‌رسد و آنها از ماشین پیاده می‌کردند و اجازه تردد نمی‌دادند، حتا منی که یک دختر بی‌آزار و دانشجو بودم و هیچ چیزی دیگری نداشتم. وقتی که یاد ایران می‌کنم، این چیزها به یادم می‌آید. طبعیت ایران بسیار زیبا است و بسیار دوست دارم، اما بخاطر جامعه‌اش و نوع نگاهی که دارند، هیچ علاقه‌ای به دیدن ایران ندارم.»

خانم جعفری شما کتابی هم نوشتید، متاسفانه هنوز موفق نشدم که آن را مطالعه کنم، درباره کتاب تان معلومات دهد.

جعفری: من زمانی که دوره دوکتورا را شروع کردم، چون اولین نفری بودم که از میان خانم‌ها (زنان افغانستان) به چنین رشته‌ای به مقطع تحصیلی تا حد دوکتورا وارد شده بودم، بسیاری از استادان و دانشجویان دیگری به من تماس می‌گرفتند و پرسان می‌کردند که من مسیر را چطور طی کردم. وقتی من داستان مسیر زندگی خودم را می‌گفتم، همه می‌گفتند که این ماجرا باید روزی کتاب شود. این در ذهنم بود و خودم من هم فکر می‌کردم که داستان زندگی‌ام بسیار جالب خواهد بود، از دید مسیری که طی شده. می‌خواستم همین را نوشته کنم، اما به عنوان یک فزیک‌دان من مهارت نوشتن‌اش را نداشتم. گشتم تا زمانی که آن مدیر مکتبی که من را کمک کرده بود که بروم دبیرستان و پدرم را راضی کرده بود، پیدا کنم و ازش تشکری کنم. وقتی که ایشان را پیدا کردم و مسیری که طی کرده بودم گفتم، ایشان گفت که کمک می‌کند تا کتاب نوشته شود؛ اما خود ایشان هم تجربه نویسندگی نداشتد. ما کار را شروع کردیم، اما خوب پیش نمی‌رفت، چون نه من مهارت‌اش را داشتم نه ایشان. من شروع کردم به نوشتن کم‌وتوم خاطرات تا این که افغانستان سقوط کرد و من در ویبنارهای زیادی دعوت شدم که ماجرای زندگی خودم انگیزه‌ای شود برای دختران و خانم‌هایی که ناامید هستند. و احساس کردم که حتما باید حالا نوشته شود، بخاطر امید دادن به این عزیزان هم که شده. موضوع را با یکی از دوستانم که یک زن انگلیسی است در میان گذاشتم و و ایشان گفت که یک دوست نویسنده دارد که می‌تواند من را کمک‌ کند. همین طور شد که آقای جان بیویس پیدا شد که اینجا اصطلاح (Ghostwriter ) را برایش به کار می‌برند که داستان را شما می‌گوید و او به رشته تحریر در می‌آورد. به همین‌قسم ما توانستم کتاب را آماده کنیم. تصمیم گرفتیم که اول به زبان انگلیسی آماده بکنیم، چون که هزینه چاپ کتاب به زبان انگلیسی و فارسی یک سان است، اما بازار کتاب فعلا در ایران و افغانستان طوری نبود که حتا هزینه چاپ را بکشد. از طرف دیگر شرایط افغانستان طوری بود که من باید صدای خفه‌شده دختران و زنانی می‌شدم که در داخل افغانستان هستند و برای دنیا نشان بدهم که افغانستان فقط توپ و تفنگ و جنگ نیست، بلکه مردم علاقه‌مند به تحصیل و پیشرفت هستند، مخصوصا زنان و دختران از چندخان رستم باید بگذارند تا بتوانند به چنین خواسته‌ای برسند. این بود که خواستم به زبان انگلیسی بنویسم که همه دسترسی داشته داشته باشند و با خبر باشند. این طوری بود که کتابم یک زندگی نامه‌ای شد تحت عنوان «شکر؛ سفر یک زن افغانستانی».

دختری که بر خلاف میل پدرش درس خواند، فزیک‌دان و مخترع شد


خبرنگار : امیدوارم که روزی کتاب شما به زبان فارسی هم هم چاپ شود.

جعفری: ان شاءالله، در اقدام است، ولی من خودم مشکل بودجه دارم.
خبرنگار: پیشتر اشاره کردید که اختراع شما برای اندازی‌گیری تشعشات پرتو درمانی است. لطفا بیشتر توضیح‌ دهید.
جعفری: ببنید سیستم دُزیمتری به این خاطر به ذهنم آمد که حتا در بریتانیا، در این کشور پیشرفته، 30 درصد از مریضان ما، از عوارض بسیار جدی بعد از درمان رنج می‎‌برند یا درمان شان به موفقیت انجام نمی‌شود. یکی از دلایل این است که پلان درمانی که ریخته می‌شود، با آن چیزی که بر مریض تطبیق می‌شود، ممکن مطابقت نداشته باشد؛ اما ما کدام سیستمی نداشتیم که همین ارزیابی را انجام دهد. با دُزیمتری‌هایی که من اختراع کردم که از ذرات بسیار کوچک شیشه‌ای در حد یک میلی‌متر تا 900 مکرون است، من می‌توانم به شکل دو بعدی و سه بعدی، آرایه‌های دُزیمتری‌ها را تنظیم کنم و وارد بدن مریض قرار دهم،… و دقیقا دُزی که به مریض داده می‌شود، اندازه بگیرم. وقتی که اندازه‌گیری انجام شد، چنانچه خطای درمانی وجود داشته باشد، خوب قابلیت اصلاح هم وجودارد، در حالی که تا فعلا در شفاخانه‌ها سیستم فیدبک وجود ندارد.

خبرنگار: خانم جعفری ممکن است از برنامه‌های آینده تان بگویید؟

جعفری: برای آینده نزدیک من علاقه‌مند هستم که بعد از تطبیق دُزیمتری‌ در عرصه طبی، سراغ استفاده از این دُزیمتری‌‌ها در سایر صنایع، مثل صنایع غذایی و دامپزشکی و همچنین راکتورهای هسته‌ای نیز بروم. یک مشکل جدی دیگر که با آن مواجه هستیم، کمبود ویتامین Dاست که منجر به افسردگی، سرطان و بسیاری از امراض دیگر می‌شود. این را می‌شود حل کرد با نصب شیشه‌هایی که طیف مفید نوری را از خود عبور می‌دهد. شیشه‌هایی که در حال حاضر ما و شما از آن در خانه‌های خود به کار می‌بریم، کاملا برعکس عمل می‌کند، یعنی طیف نوری مفید را جذب می‌کند، و چیزی که از خود عبور می‌دهد، فقط گرما و نور دارد که سرطان‌زا است. این را می‌شود برعکس کرد. علاقه‌مند هستم که روی این موضوع نیز کار بکنم، اگرچه روی یک پروژه تحقیقات دیگر هم کار می‌کنم که مربوط متافزیک و فرا درمانی است. لیست بلند بالا است خلاصه.
خبرنگار: خانم جعفری دو سال است که طالبان بر افغانستان حاکم اند و در این دو سال زنان و دختران از آموزش محروم هستند. به عنوان سوال آخر درباره این وضعیت چه فکر می کنید و چه احساس دارید؟

خانم جعفری: بسیار احساس غم و درد می‌کند، اما تنها حس‌کردن مشکل را حل نمی‌کند. ما تعدادی از دوستان از اقسا نقاط دنیا دور هم جمع شدیم و یک مکتب آنلاین را تحت عنوان پل آموزش برای افغانستان ایجاد کردیم. تا جایی که توان ما می‌رسد و معلمان داوطلب پیدا کردیم، چون بودجه نداریم و متأسفانه اوضاع هم طوری است که مردم هم حمایت نمی‌تواند، تعداد اندکی را تحت پوشش قرار می‌دهیم. در درازمدت هدف ما این است که دریچه‌‌ای بیرون از افغانستان برای زنان و دختران شویم، و چانس‌ها و فرصت‌ها را برای آنان معرفی کنیم… تا بتوانند از بورسیه‌ها و امکانات خارج از مرزهای افغانستان کنند. در کنار آن، در برنامه داریم تا یک مکتب بین المللی آنلاین را تشکیل دهم تا کسانی که در همین دوره به گونه آنلاین درس خوانده، بتواند مدرک بین‌المللی دریافت کنند و ادامه تحصیل دهند.


انتهای پیام

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر:
غیر قابل انتشار: ۱
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۶
نظرات بینندگان
اقبال مهدوی
Iran (Islamic Republic of)
۰۸:۵۷ - ۱۴۰۲/۰۵/۳۱
از موفقیت ایشان به عنوان یک خانم مسلمان وآموزش دیده در کشورمان بسیار خرسندیم ولی گله کوچکی به حضور خانم دکتر داریم.
خوب بود لااقل بخاطر آن مدیر دبیرستان در ایران که موجب ادامه تحصیلش شد و بخاطر استفاده از ظرفیت آموزشی ایران و... اینگونه علیه کشورمان موضع نمی گرفتند و با بدی حرف نمی زدند.
در کلیه کشورها این پدیده بین بعضی از مردم میزبان وجود دارد که از مهاجرین بدشان بیاید و...ولی همانطوریکه خودشان گفتند خانم مدیر ایرانی عامل موفقیت ایشان بوده است.
سالیان سال است کشور شما دچار جنگ و.. که موجب خسران برای مردم بویژه بانوان ودختران شده این وضعیت اثرات نامطلوبی در سایر کشورهای دنیا خاصه کشور ما به عنوان همسایه گذاشته است امامردم مظلوم و ستمدیده افغانستان سنی و شیعه در کشور ما حضور دارندو از خدمات مختلف کشور استفاده می کنند بویژه ظرفیت آموزشی که رهبر عزیزمان این دستور را صادر کرده اندو از سوی دیگر مهربانی و کمک و.. مردم شریف کشورم ایران را به مهاجرین مختلف خود دیده ام و اینگونه صحبت کردن از ایران و ایرانی بی انصافی است .
امیدوارم این گله به خانم دکتر برسد
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۸:۴۰ - ۱۴۰۲/۰۶/۰۱
چقدر شما مردم ایران نجیب بزرگوار و میهمان نواز هستید ده میلیون افغان چهل سال است در ایران هستند قاعدتا کار و مسکن و خوراک شما را تحت تاثیر قرار داده اند اما شما نجیبانه انها را در خانه تان جای داده اید چقدر دست شما بی نمک است افغانستان و عایداتش متعلق به ناتو است فقر و نا امنی و مهاجرانش متعلق به ایران
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۲:۱۵ - ۱۴۰۲/۰۶/۰۲
مهاجرانی عزیزی که روزگار ناخوشایندی در ایران دارند هر چه سریع تر از ایران بروند تا بعدها فشار روحی این دوران کمرتان را نشکند
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۶:۲۰ - ۱۴۰۲/۰۶/۰۲
چرا کشورهای عضو ناتو که مصوب بدبختی در افغانستان هستند مهاجران افغانی را در بین خود تقسیم و در کشورشان جای نمی دهند کشورهای بزرگ و ثروتمند کانادا آمریکا استرالیا اروپا
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۳۸ - ۱۴۰۲/۰۷/۱۲
شما به خاطر وجود یارانه پنهان در سوخت، دارو، شکر ، ارد، امنیت، اب ، اموزش و پرورش و بهداشت و ..... در ایران به اینجا رسیده اید. ای وای بر ایران که شیوه توزیع یارانه پنهانش استخوانی است لای زخم اقتصادش تنها منفعتش چرک پس دادن و درد کشیدن است
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۸:۴۰ - ۱۴۰۲/۰۷/۱۳
حتی اجناس یارانه ای ایران ، از آرد، سوخت، دارو و شکر و ... را می شود در این چهل سال در افغانستان به وفور پیدا کرد.
از ان جالب تر اینکه، از دوستانم که مدافع حرم بودند و در سوریه و عراق رزمنده بودند. می گفتند که : داعش سوریه و عراق و کومله و دیگر گروه های تروریستی در عراق و سوریه، بنزین و گازوییل و ارد و شکر و روغن و دارو و .... را از ایران برای شان می اوردند.
و در سنگرهای شان پیدا می شد.
ببینید این یارانه پنهان چه دردِ لاعلاجی شده است. که با یک گروه تروریستی در جنگ هستید اما هزینه پشتیبانی مالی و دارویی و غذایی با شماست . رایانه پنهان ترکیبی از ظلم و حماقت است