۰

آيا از علماي شيعه کسي بوده است که سني شده باشد؟

کد خبر: ۱۳۹۶
۰۰:۰۰ - ۳۰ مهر ۱۳۸۶

«شیعه نیوز»:

آيا از علماي شيعه کسي بوده است که سني شده باشد؟

پاسخ: بعد از بيان مطالب زير، پاسخ اين پرسش روشن مي گردد.

1. همه مي دانيم که شيعه داراي فرقه هاي و شاخه هايي متعددي است که شامل اماميه اثني عشريه، زيديه، اسماعيليه و شيعيان علوي ترکيه مي شود. براي همين مناسب است ابتدا تعريفي از معناي شيعه داشته باشيم:

شيعه در لغت برد و معنا اطلاق مي شود، يکي توافق و هماهنگي دو يا چند نفر بر مطلبي، و ديگري، پيروي کردن فردي يا گروهي، از فرد يا گروهي ديگر و در اصطلاح به آن عده از مسلمانان گفته مي شود که بر خلافت و امامت بلافصل علي ـ عليه السّلام ـ معتقدند، و بر اين عقيده اند که امام و جانشين پيامبر - صلي الله عليه و آله و سلم - از طريق نصّ شرعي تعيين شده و امامت حضرت علي ـ عليه السّلام ـ و ديگر امامان شيعه نيز از طريق نص شرعي ثابت شده است.[1]

با اين تعريف مشخص شد مراد از شيعه در پرسش، شيعه اثنا عشريه و شيعه واقعي از نظر اعتقادي است.

2. اصطلاح اهل سنّت، در مقابل اصطلاح شيعه، يعني اعتقاد به اين که درباره ي امامت و خلافت نصّي از کتاب و سنّت وارد نشده و تعيين خليفه ي پيامبر و پيشواي مسلمانان پس از رسول اکرم - صلي الله عليه و آله و سلم - به انتخاب مسلمانان واگذار شده است. اين معنا بر همه ي فرق اسلامي غير از شيعه منطبق است.[2]

اهل سنت داراي چهار مذهب فقهي هستند:1. حنفي. 2. شافعي. 3. مالکي. 4. حنبلي.

آنچه امروز از لفظ اهل سنت متبادر مي شود همين گروه هاي چهار گانه است که داراي عقايد خاص و فقه خاص مي باشند و البته از لحاظ کلامي ده ها فرقه کوچک و بزرگ را شامل مي شود.

3. مراد از علمأ شيعه کساني هستند که در سطح عالي در حوزه هاي علميه تحصيل کرده باشد و به درجه اجتهاد رسيده و يا در يکي از علوم اسلامي متخصص باشد.

با اين توضيحات، و معيارهايي که بيان گرديد، کسي از علماي شيعه را سراغ نداريم که از مذهب خود دست برداشته باشد و با دلايل منطقي به اهل سنت گرويده باشد. گرچه شايد اهل سنت مدعي باشند که کساني از شيعه به مذهب اهل سنت گرويده اند در حقيقت اين ادعا به چند دليل قابل اثبات نيست:

1. اولاً آنچه که آنها مدعي آن هستند از علماء شيعه نيست.
2. هويت آنها معلوم نيست، با اين توضيح که اول شيعه بوده باشد و بعد سني شده باشد.
3. شايد از عوام شيعه در اثر تهديد، تطميع و يا جاهل بودن به مذهب خود و يا در محيط اهل سنت بودن، سني شده باشند و اين گونه سني شدن نه تنها حقانيت مذهب تسنن را ثابت نمي کند بلکه دليلي بر ضعف علمي و منطقي آن خواهد بود.

يکي از علماي اهل سنت به نام ابوسلمان عبدالمنعم بلوچ به علامه سيد مرتضي عسکري که با تاليفات گرانسنگ خود صدها نفر از اهل سنت را به مذهب تشيع راهنمايي کرده است نامه اي نوشت و در آن مدعي شده که ابوعمر محمد باقر مسعودي شيعه بوده است و اکنون سني شده است.

علامه در جواب مرقوم فرموده اند که: جناب آقاي ابوسلمان عبدالمنعم بلوچ! اينکه نوشته ايد: جوان بي تجربه شيعه اي در ايران گفته است من شيعه بودم و سني شده ام، در پاسخ به اين گفتار شما مي گوئيم:

اولاً: آيا اين جوان به يک عالم شيعه مراجعه کرده و پاسخ کافي نشنيده است؟
ثانياً: چنانچه شمابه کار و گفتار اين جوان بي تجربه استناد مي نمائيد در مقابل بايد بگوئيم: بسياري از علما و استادان دانشگاه هاي مصر و سودان و مغرب و الجزاير و ديگر کشورها با خواندن کتابهاي اين بنده ضعيف خدا، شيعه شده اند و نامه ها به اين جانب نوشته اند.

همين جريان سبب شد که ان شاء الله تعالي اين نامه ها را به صورت مستقل، چاپ و نشر کنيم.[3] بعد نامه ها را يک، يک آورده اند.

در مقابل،‌ افراد بسياري از علماي اهل سنت هستند که هم هويت مشخصي دارند و هم افراد شناخته شده اي در جامعه خود بودند که از بدو تولد تا عالم شدنشان سني مذهب بودند و بعداً مستبصر شده و به حقيقت رسيده اند که نمونه هاي فراواني را مي شود نام برد. مثلاً:

دکتر محمد تيجاني، وي در شهر قفصه «يکي از شهرهاي جنوبي کشور تونس» در سال 1936 ميلادي در خانواده اي سرشناس و مذهبي ديده به جهان گشود. تحصيلات خود را در همانجا ادامه داد، تا به رتبه مهندسي نائل آمد. ايشان از کودکي به معارف ديني علاقه فراوان داشت و با استعداد فوق العاده اي که داشت در علم و تقوي معروف گرديد و در همان سنين جواني امام جماعت شهر بود و تدريس تفسير و فقه نيز مي نمود، وي مسافرت هاي متعددي به کشورهاي مختلف نمود و در همين مسافرت ها و برخوردها به حقانيت مذهب شيعه پي برد و رسماً تشيع خود را اعلام نمود. در حال حاضر ايشان با داشتن مدرک دکتراي فلسفه از دانشگاه سوربن پاريس، مشغول به تدريس مي باشد.

همچنين سعيد ايوب مصري، احمد يعقوب اردني، اسعد وحيد فلسطيني، صالح الورداني مصري[4] در عصر حاضر و دهها افراد ديگر که مجال آوردن نام همة آنها نيست، پس از استبصار، خود را وقف مذهب و مکتب تشيع کرده اند و در طول تاريخ نيز افراد زيادي چون محقق دواني، محقق خضري و... به آيين تشيع گرويده اند.

برخي از نويسندگان مانند احمد الکاتب، بعضي از اصول شيعه را قبول ندارد و در عين حال سني هم نشده، و در يک حالت به اصطلاح روشنفکري به برخي از احکام شيعه اعتراض دارد، که نو انديشي و تجديد گرايي فرهنگي از عواملي است که در تزلزل افکار و اعتقادات اين گونه روشنفکران نقش اساسي را بازي مي کند.

آنچه حاصل شد اين بود که هيچ يک از علماي شيعه دست از تشيع برنداشته و سني نشده اند. ولي در مقابل بسياري از علماء آنها مستبصر شده و شيعه را به عنوان مذهب حق قبول کرده اند.

پي نوشت:
[1] . رباني گلپايگاني، علي، درآمدي بر علم کلام، انتشارات دارالفکر، چاپ اول، 1378، ص179.
[2] . رباني گلپايگاني، علي، فرق و مذاهب کلامي، انتشارات مرکز جهاني علوم اسلامي، چاپ سوم، 1383، ص171.
[3] . عسکري، سيد مرتضي، ولايت امام علي ـ عليه السلام ـ در کتاب و سنت، مجمع جهاني اهل بيت ـ عليهم السلام ـ ، چاپ اول، 1424 ق.
[4] . تيجاني، محمد، اهل بيت ـ عليهم السلام ـ کليد مشکلها، ترجمه سيد محمد جواد مهري،‌ بنياد معارف، چاپ اول، 1376، ص10.

T

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: