۰

بررسي مسئلۀ رؤيت خدا در برخي مكاتب اسلامي

به قلم: دانشجوي شهيد حجت‌الاسلام و المسلمين نعمت الله پیغان (از شهدای مظلوم فاجعه تاسوکی) ................... در اين مقاله در سه بخش به بررسي نظريات اشاعره، معتزله و شيعه دربارۀ رؤيت و يا عدم رؤيت خداوند تبارك تعالي در دنيا و آخرت ذيل دو آيۀ «لاَّ تُدْرِكُهُ الأَبْصَارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الأَبْصَارَ» و «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ إِلى‏ رَبِّها ناظِرَةٌ» پرداخته شده است. در بخش اول به نظریات طبری و علامه قمی نیشابوری از علماي اشاعره و در بخش دوم به ديدگاه زمخشري از علماي معتزله اشاره شده است. در بخش سوم نظریات علماي شیعه، همچون آيت الله مكارم شيرازي، مرحوم طبرسی، علامه طباطبایی و آیت الله محمد هادی معرفت مورد بحث قرار گرفته است.
کد خبر: ۱۱۷۸۶
۱۴:۰۸ - ۱۰ دی ۱۳۸۷

بسم الله الرحمن الرحيم

 

 

مقدمه: خداوند متعال پس از آنکه انسان‌ها را  به عنوان خلیفه و جانشین خود در روی زمین قرار داد، اسباب هدایت آنها را فراهم آورد و بدین منظور برای آنها پیامبر فرستاد، این روند ارسال پیامبران ادامه پیدا نمود و کم‌کم دین رو به کمال ‏نهاد، تا اینکه پس از آمدن قریب به 124000 پیامبر، خاتم پیامبران حضرت محمد- صلی الله علیه و آله و سلم - آمد و وی که پیامبری اولوالعزم است، دینی آورد که اکمل‌الاديان بود و کاستی نداشت، خداوند، قرآن را سند این شریعت قرار داد: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينًا؛ امروز دين شما را برايتان كامل و نعمت‏ خود را بر شما تمام گردانيدم و اسلام را براى شما [به عنوان] آيين برگزيدم »[1] 

قرآن از بدو نزول مورد توجه و عنایت پیروان این شریعت بوده است؛ چرا که قرآن اساس اين آیین است و هماره باید بر وفق آن مشي نمود تا در صراط مستقیم باشیم. در این خصوص فرق مختلف مسلمین به قرآن مراجعه نموده‏اند و بحث‌ها و تحقیقات مختلفی در قرآن نموده‏اند. یکی از جهاتی که بر اساس آن به قرآن توجه فراوان شده و می‏شود، تفسیر قرآن کریم می‏باشد.

در خصوص رؤيت و عدم رؤيت خداوند، شیعه و سنی معتزلی و اشعری به قرآن مراجعه نموده‏اند و تفاسیری برای قرآن آورده‏اند؛ لکن از آنجا که قرآن اعم از محکم و متشابه است، در بسیاری موارد بین این فِرَق اختلاف شده است، قرآن می‏فرماید: «فَأَمَّا الَّذِينَ في قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ؛ كسانى كه در دل‌هايشان انحراف است براى فتنه‏جويى و طلب تاويل آن [به دلخواه خود] از متشابه آن پيروى مى‏كنند.»[2] یکی از آیات متشابهی که در آن اختلاف شده است، آیۀ رؤیت می‏باشد. اين بحث ذيل دو آيه ظهور پيدا مي‌كند. آنچه مي‌آيد تحقيق و بررسي پيرامون نظرات اشاعره، معتزله و شيعه ذيل همين دو آيه است.

بخش اول: نظریات اشاعره

 1- نظر طبری[3] 

 الف: كلام طبري ذیل آیه «لاَّ تُدْرِكُهُ الأَبْصَارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الأَبْصَارَ»[4] 

وی ذیل این آیه شریفه می‌نويسد:[5] در تأویل این آیه اختلاف شده و چند قول ذکر شده است:

قول اول: برخی گفته‌اند معنای آیه این است که «لاتحيط به الابصار و هو يحيط بها؛ چشم‌ها خداوند را نمی‌تواند احاطه کند ولی خداوند محیط بر همه ابصار است.» اینان قائل‌اند خداوند در قیامت با چشم دیده می‌شود و چشم‌ها خداوند را می‌بینند ولی احاطه بر خدا نخواهند داشت و بالعکس، خداوند مضافاً براینکه همه را می‌بیند احاطه بر آنها نیز دارد.

از عطیه عوفی نقل شده است که در ذیل آیه « وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ إِلى‏ رَبِّها ناظِرَةٌ»[6] گفته:

«مردم به خدا نگاه می کنند ولی از عظمتی که خدا دارد چشم‌های مردم محیط بر او نیست ولکن بصر خداوند محیط بر مردم است.»

قائلین مذبور برای اثبات قولشان تمسک نموده‌اند به آیه شریفه «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ إِلى‏ رَبِّها ناظِرَةٌ»[7] و نیز استدلال می‌نمایند که پیامبر (ص) به امتش خبر داده که آنان روز قیامت خداوند را می‌بینند و خدا رؤیت می‌شود، همچنان‌که ماه در شب دیده می‌شود و همچنان‌که خورشید دیده می‌شود، وقتی که ابری در مقابلش نیست.

این عده می‌گویند با توجه به اخبار پیامبر بر رؤیت و با توجه به آیات قرآن، در می‌یابیم که تأویل آیه شریفه «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ إِلى‏ رَبِّها ناظِرَةٌ» این است که چشم‌ها خدا را می‌بینند و آیه شریفه «لا تُدْرِكُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصارَ»[8] یعنی چشم‌ها محیط بر خداوند نخواهد بود.

قول دوم: نیز طبری نقل می‌کند[9] که برخی دیگر گفته‌اند: آیه « لا تُدْرِكُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصارَ»[10] رؤیت خداوند را نفی می‌کند و می‌گوید: " ابصار و چشم‌ها خداوند را نمی‌بینند ولی خداوند آنها را می‌بیند."

 از عایشه نقل شده است:

قالت من حدثك ان رسول الله (ص)رأي ربه فقد كذب، لاَّ تُدْرِكُهُ الأَبْصَارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الأَبْصَارَ وَ ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْياً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ و لكن قد رأي جبرئيل في صورته مرتين

قائلین این قول می‌گویند: ادراک در این آیه شریفه به معنی رؤیت است و خداوند دیده نمی شود نه در دنیا و نه در آخرت و آیه شریفه «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ إِلى‏ رَبِّها ناظِرَةٌ»[11] را تأویل مي‌كنند به: الی رحمة ربها ناظرة، الی ثواب ربها ناظرة، همچنين اخباری را که از پیامبر نقل شده که مؤید قول رؤیت خداوند است را تأویل برده‌اند و برخی هم این‌گونه روایات را جعلی قلمداد کرده‌اند.

نیز اینان می‌گویند: " در این مسأله باید به عقل خود مراجعه کنیم و عقول، رؤیت خداوند با چشم را محال می دانند؛ چرا که چشم فقط اجسام و رنگ‌ها را می‌بیند، پس اگر چشم‌ها خداوند را در قیامت ببیند لازمه‌اش این است که خداوند جسم باشد و زیاده و نقيصه در خدا ممکن باشد و این لازمه باطل است و در پی آن ملزوم هم باطل است."

قول سوم: عده‌ای دیگر می‌گویند: آیه شریفه می‌گوید: " چشم‌ها خداوند را در دنیا نمی‌بینند ولی در آخرت می‌بینند. اینان می‌گویند: « وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ إِلى‏ رَبِّها ناظِرَةٌ»[12] دلالت می‌کند بر اینکه خداوند با چشم رؤیت می‌شود، از طرفی آیه «لا تُدْرِكُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصارَ»[13] می‌گوید: چشم‌ها خداوند را نمی‌بینند، از طرفی تعارض بین آیات ممکن نیست، لذا در می‌یابیم آیه « لا تُدْرِكُهُ الْأَبْصارُ» یعنی چشم‌ها خداوند را در آخرت می‌بینند ولی در دنیا نمی‌بینند، در حالی که خداوند مردم را هم در دنیا و هم در آخرت می‌بیند."

قول چهارم: عده‌ای دیگر می‌گویند: " معنی آیه این است که چشم‌های ظالمین خداوند را نمی‌بیند، نه در دنیا و نه در آخرت، ولی چشم‌های مؤمنین خدا را در قیامت می‌بیند گرچه در دنیا نمی‌بیند."

قول پنجم: عده‌ای دیگر می‌گویند: هیچ کسی خداوند را در قیامت نمی‌بیند، نه در دنیا و نه در آخرت، چرا که اگر چشم‌ها خداوند را در قیامت ببیند باید بتواند در دنیا نیز ببیند، گرچه ضعیف باشند، به خاطر اینکه هر حاسه‌اي که برای درک برخی معانی خلق شده، آن را درک می‌کند گرچه ضعیف باشد. پس اگر خالق قابل رؤیت باشد و چشم بتواند آن را ببیند ( این قوه را دارا باشد که خالق را ببیند) در هر حالی از احوال و هر وقتی از اوقات، بايد بتواند آن را در دنیا نیز ببیند، گرچه ادراکش ضعیف باشد و حال اینکه چشم‌ها خداوند را دنیا نمی‌بینند، لذا می‌دانیم که در آخرت هم خداوند با چشم دیده نمی‌شود.

اینها می‌گویند: لکن خداوند در قیامت برای اولیائش حس ششمی غیر از این حواس پنج‌گانه خلق می‌کند که خدا را با آن حس می‌بینند و آیه شریفه «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ إِلى‏ رَبِّها ناظِرَةٌ»[14] شاهد بر این مطلب است.

نظر مصنف: نظر طبري ذيل آيه این است که خداوند در قیامت دیده می‌شود و استدلال می‌کند بر اخبار پیامبر مبنی بر اینکه خداوند در قیامت دیده می‌شود همچنان‌که ماه در شب چهارده دیده می‌شود و همچنان ‌که خورشید وقتی ابری مقابلش نیست دیده می‌شود، مؤمنان خداوند را می‌بینند و کافران خداوند را نمی‌بینند؛ چرا که خداوند می‌فرماید: «كَلاَّ إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُون‏.»[15]

ب: کلام طبری ذیل آیه «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ إِلى‏ رَبِّها ناظِرَةٌ»[16] 

وی در ابتدا اقوالی را در تفسیر آیه نقل می‌کند:

ديدگاه اول: برخی گفته‌اند معنی آیه این است که صورت‌ها در روز قیامت زیبا و نیکوست به خاطر اینکه متنعم به نعمت‌هاي الهی است، بر این مورد از حدیث دلیل آورده‌اند: ابن الحمید قال حدثنا جریر عن منصور عن مجاهد: «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ،» قال من السرور والنعیم و الغبطة.

ديدگاه دوم: معنای آیه این است که صورت‌هایی مسرورند و به خداوند نگاه می‌کنند، اینان نیز برای اثبات کلام خود به حدیثی تمسک نموده‌اند: حدثنی الحارث قال حدثنا الحسن قال حدثنا ورقاء جمیعا عن ابن ابی نجیح عن مجاهد فی قوله «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناضِرَة»، قال: مسرورة الی ربها ناظرة.

ديدگاه سوم: معنی آیه این است که انها ینتظر الثواب من ربها؛ آنها منتظر ثواب پروردگارشان هستند، ذکر من قال ذلک حدثنا ابوکریب قال حدثنا عمر بن عبید عن منصور عن مجاهد: «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ إِلى‏ رَبِّها ناظِرَةٌ» قال: تنتظر منه الثواب.

ديدگاه مصنف: طبري ذيل آيۀ 23 قيامت می‌نويسد: معنی آیه این است که آنها به خالقشان نگاه می‌کنند و خدا را می‌بینند، سپس می‏گوید: و بذلک جاء الاثر عن رسول الله (ص): حدثنی علی بن الحسین بن أبجر قال حدثنا مصعب بن المقدام قال حدثنا اسرائیل ابن یونس عن ثویر عن ابن عمر قال: قال رسول الله (ص) ان ادنی اهل الجنة منزلة لمن ینظر فی ملکه ألفي سنة قال و ان افضلهم منزلة لمن ینظر فی وجة الله کل بوم مرتین قال ثم تلا: «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ إِلى‏ رَبِّها ناظِرَة».

2- نظر علامه حسن بن محمد بن حسین قمی نیشابوری در تفسیر غرائب القرآن[17] 

الف. كلام وي ذيل آيۀ « لا تُدْرِكُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصار»[18]

وی می‌نویسد: آیه مزبور از مشهورترین استدلالات معتزله بر نفی رؤیت خداوند متعال مي‌باشد.

ديدگاه اول: معتزله می‌گوید: ادراک با بصر، عبارت است از رؤیت و دیدن، پس مفاد آیه این است که خدا دیده نمی‌شود و دلیل دیگر بر اینکه آیه، رؤیت را نفی می‌کند این است که آیه در بیان مدح و ثنا می‌باشد و هر چیزی که از افعال نباشد و عدمش مدح باشد، وجودش نقض است. پس در آیه خداوند مدح شده به اینکه رؤیت نمی‌شود. خوب اگر قابل رؤیت باشد این نقض می‌شود پس قابل رؤیت نیست.

ديدگاه دوم: عده‌ای دیگر قول اول را رد کرده و گفته‌اند:

اولاً: ادراک بصر به معنی رؤیت نیست بلکه ادراک بصر عبارت است از رؤیت با احاطه و آیه  رؤیت با احاطه را نفی می‌کند نه خود رؤیت را، پس خود رؤیت خدا ممکن است لکن رؤیت خاص که رؤیت با احاطه باشد ممکن نیست.

ثانیاً: بر فرض بپذیریم که ادراک البصر به معنی رؤیت باشد می‌گوییم: آیه نفی عموم را می‌رساند نه عموم نفی را که مدعای شماست، و به اين سؤال هم كه چگونه آیه عموم نفی را می‌رساند؟ پاسخ داده‌اند: «ال» در «الابصار» برای عموم استغراقی است، پس معنی آیه می شود: لا تدرکه جمیع الابصار؛ یعنی چشم‌ها همه خداوند را می‌بینند. خوب این دال بر نفی دیدن بعضی از چشم‌ها نیست. پس نتیجه می‌گیریم که گرچه همه چشم‌ها خداوند را نمی‌بینند، ولی عده‌اي خداوند را می‌بینند و بعضی افراد مشاهده خواهند نمود.

ثالثاً: گفته‌اند اينگونه هم می‌توانیم بگوییم كه: «ال» در الابصار،«ال» عهد است و مراد از ابصار یعنی چشم‌ها در این دنیا. پس معنی آیه این می‌شود: چشم‌هایی که مردم در دنیا دارند، خداوند را نمی‌بینند؛ ولی درقیامت که چشم‌هایی صفات و احوالشان تغییر می‌کنند، آن چشم‌ها خداوند را در قیامت می‌بینند.

رابعاً: گفته‌اند، سلّمنا که بپذیریم چشم‌ها اصلاً به هیچ وجه و تحت هیچ شرایطی خداوند را نمی‌بینند لکن می‌گوییم: خوب خداوند در قیامت حس ششمی برای بهشتیان خلق می‌کند که به وسیله آن خداوند را می‌بینند.

همچنين می‌گویند: اما استدلال قائلین اول برقابل رؤیت نبودن خداوند به این که آیه در معرض مدح است و خداوند را به اینکه دیده نمی‌شود مدح می‌کند. پس دیده شدنش منافات با مدح دارد. جواب این است: اگر رؤیت خداوند ممکن نباشد، آیه شریفه مفيد مدحي نخواهد بود؛ زیرا مدح در صورتی است که طرف یا شخص جائز الرؤیه باشد ولیکن چشم‌ها را از دیدن ذات خودش به خاطر غایت و نهایت جلال و جمالش باز دارد.

خلاصه نظر قائلین این قول: 

آیه مذکور می‌رساند که خداوند جائز الرؤیه است؛ به حسب ذاتش و قطعاً مؤمنین در روز قیامت او را می‌بینند. فثبت بما ذكرنا ان هذه الآیه علیکم لا لكم، لانها افدت انه تعالی جائز الرؤیه بحسب ذاته ثم نقول: اذا ثبت ذلک يجب القطع بان المومنین یرونه یوم القیامته لان القائل قائلان؛ قائل بجواز الرؤیه مع ان المؤمنین یرونه و قائل بعدم جواز الرؤیه و ان المؤمنین لایرونه و اذا بطل هذا القول یبقی الاول حقا لان القول بجواز الرؤیه مع انه لا یراه احد، قول لم یقل به احد.

ديدگاه سوم: اين ديدگاه از قاضی می‌باشد که قائل به نفی رؤیت خداوند است و برای قولش دلیل آورده، نه حس انسان (بینایی) اگر سالم باشد و مرئی حاضر باشد و شرایطی که در رؤیت یک شی معتبر است (از قبیل اینکه شی از لحاظ دوری و نزدیکی در مکان مناسبی باشد و مانع و حجابی در بین نباشد و شی مرئی در مقابل ما یا در حکم مقابل باشد) حاصل باشد، انسان باید آن شیء را حتماً ببیند. حال در مورد ما و خداوند همه این شروط موجود است؛ چراکه قرب و بعد، حجاب و مانع، در مورد خداوند معنا ندارد و اصلاً موانع دنیوی برای او مانع نیستند. پس ما می بایست خداوند را در همین دنیا می دیدیم، اگر قابل رؤیت بود. از اینکه نمی‌بینیم در می‌یابیم که پس خداوند قابل رؤیت نیست. پس این آیه نیز دال بر نفی رؤیت خداوند است.

جواب‌هایی به اين دلايل داده شده است که تعدادی ذکر می‌شود:

الف: اگر یک حکمی برای شیئی از اشیاي دنیا وجود داشته و ثابت باشد، لازم نیست آن حکم برای خداوند نیز به همان صورت ثابت باشد؛ چراکه خداوند و اشیاي دنیا کاملاً با هم فرق دارند.

ب: اگر این كلامتان به همین عمومی که ذکر کردید صحیح باشد، لازمه اش این است که جهنمیان هم خداوند را ببینند؛ چون آنها هم حاسه دارند و خداوند هم که مختص به مکانی خاص نیست، پس باید آنها هم خداوند را ببینند و هو باطل ـ البته برخي به اين اشكال جواب داده‌اند که خوب ممکن است خداوند رؤیت را در چشم‌های بهشتیان خلق کند و در چشم‌های جهنمیان نه.

نظر مصنف: نويسندۀ تفسير غرائب به جواز رؤیت خداوند قئل است و ادله‌ای بر جواز رؤیت آورده‌ است.

اين ادله عبارت است از:

1ـ همین آیه که از آن بحث می‌کنیم: «لا تُدْرِكُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصار»[19] یعنی چشم‌ها محیط بر خداوند نیست؛ پس معلوم می‌شود كه چشم خداوند را می‌بینند ولي بر او احاطه ندارد.

2ـ حضرت موسی(ع) از خداوند خواست که خود را به او نشان دهد «رَبِّ أَرِني‏ أَنْظُرْ إِلَيْكَ»[20] پس حتماً خداوند قابل رؤیت است که پیامبرش رؤیتش را درخواست می‌کند.

3ـ خداوند در قرآن می‌فرماید: «لِلَّذينَ أَحْسَنُوا الْحُسْنى‏ وَ زِيادَة»[21] مردم نیکوکار به نیکوترین پاداش خود و زیادت لطف خدا نائل می‌شوند. این آیه مستدل می‌‌‌گوید: جمهور اتفاق دارند بر اینکه پیامبر «حسنی» را به بهشت تفسیر کرده و فرموده: مراد از «زیادة» در آیه شریفه رؤیت، خداست.

4ـ آیه شریفه ٌ «فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً»[22] مستدل می‌گوید: مراد از لقاء پروردگار، رؤیت است.

5ـ آیه شریفه «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ، إِلى‏ رَبِّها ناظِرَةٌ»[23] آرى در آن روز صورت‌هايى شاداب و مسرور است و به پروردگارش مى‏نگرد.

6ـ آیه شریفه «كَلاَّ إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُون‏»[24] مستدل می‌گوید: این آیه بیان می کند که کفار در قیامت از دیدن خداوند متعال محجوب و محرومند؛ پس مومنین از رؤیت خداوند محروم نیستند و خدای خویش را می‌بینند.

7ـ آیه شریفه «ما تَشْتَهيهِ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْيُن‏»[25] مستدل می گوید: در بهشت هر چیزی که بهشتیان بخواهند برایشان آماده می‌شود، خوب شکی نیست که قلوب همه مشتاق معرفت خداوند مهربان است و کاملترین راه شناخت خداوند، دیدنش به عیان است.

8ـ آیه شریفه «وَ إِذا رَأَيْتَ ثَمَّ رَأَيْتَ نَعيماً وَ مُلْكاً كَبيراً»[26] طبق قرائتی که خوانده‌اند «ملِكاً كَبيراً » معنی آیه می‌شود: می بینی پادشاهی بزرگ را، یعنی خداوند عظیم را.

9ـ روایتی از پیامبر اکرم(ص): «انكم سترون ربكم كما ترون القمر ليله القدر لا تضامون في رؤيه»[27]

10ـ صحابه اختلاف کرده‌اند در اینکه آیا پیامبر، خدا را دیده است یا نه؟ و در قیامت می‌بیند یا نه؟، خوب اگر خداوند قابل رؤیت نبود، اختلاف جا نداشت و آنها جزماً احتمال رؤیت را رد می‌نمودند و از اینکه اشاره‌ای به عدم امکان رؤیت خداوند نکرده‌اند، معلوم می‌شود که خداوند قابل ر‌ؤیت است.

ب: نظر صاحب تفسير غرائب القرآن[28] ذیل آیه «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ إِلى‏ رَبِّها ناظِرَةٌ»[29] 

اهل سنت به این آیه بر امکان رؤیت خداوند در آخرت، بلکه بر وجوبش استدلال کرده‌اند، استدلال آنها اين است: اگر نظر در آیه شریفه به معنای رؤیت باشد که این مطلوب ماست؛ لکن اگر کسی بگوید نظر در آیه به معنی تقليب الحدقه نحو المرئي است، پس در جواب می‌گوییم این امر (تقليب الحدقه نحو المرئي) در مورد خداوند محال است؛ به خاطر اینکه لازمه تقليب الحدقه جهت‌دار و مکان‌دار بودن مرئی است و خداوند منزه است از اینکه دارای مکان و جهت باشد. پس حمل آیه بر رؤیت خداوند واجب است.

سپس می‌افزاید: معتزله معتقدند آیه به این معنی است که صورت‌هایی در آن روز منتظر ثواب پروردگار هستند و در جواب این اشكال که انتظار موجب نگرانی است و بهشتیان از نگرانی و دلهره و ناراحتی بدورند می‌گوید: انتظار وقتی همراه دلهره و اضطراب است که به شئ محتمل تعلق گیرد؛ اما اگر به شئ متيقن الوقوع تعلق گیرد، دیگر موجب غم و حزن نخواهد بود و بهشتیان چون منتظر ثوابی هستند که یقیناً به آنها می‌رسد، پس اضطراب و دلهره و نگرانی ندارند.


بخش دوم: نظریات معتزله

1- نظر زمخشري[30]

الف: کلام زمخشري ذیل آیه «لا تُدْرِكُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصار»[31]

ایشان در ذیل آیه فوق در تفسير كشاف[32] می‌نويسد: معنی آیه این است که چشم‌ها به خدا تعلق نمی‌گیرد و خداوند را نمی‌بیند و درک نمی‌کند؛ به خاطر اینکه خداوند اجل از این است كه قابل رؤیت باشد؛ چون چشم‌ها چیزهایی را می‌بیند که در جهتی باشد و دارای شکلی و رنگی باشد و خداوند اجل از اینها است؛ ولی خداوند همه کس و همه چیز را می‌بیند.

ب: کلام زمخشري ذیل آیه «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ إِلى‏ رَبِّها ناظِرَةٌ»[33]

ایشان ذیل آیۀ شریفه «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ إِلى‏ رَبِّها ناظِرَةٌ»[34] می‌گوید:[35]

معنی آیه این است که افراد و انسانها در قیامت توقع و رجاء دارند از خداوند و توقعشان قفط از خدا می‌باشد و به غیر از خدا رجائی ندارند. ( والمعنی: انهم لا یتوقعون النعمة و الکرامة الا من ربهم کما کانوا فی الدنیا لا یخشون و لا یرجون الا ایاه).


بخش سوم: نظريه شیعه

1- نظر آيت الله مكارم شيرازي

الف: كلام آيت الله مكارم شيرازي ذیل آیه «لا تُدْرِكُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصار»[36]

ایشان ذیل این آیه مي‌نويسد: دلایل عقلی گواهی می‌دهد که خداوند هرگز با چشم دیده نخواهد شد؛ زیرا چشم تنها اجسام و بعضی از کیفیات آنها را می‌بیند و چیزی که جسم نیست و کیفیت جسم هم ندارد، هرگز با چشم دیده نخواهد شد. به عبارت ديگر چیزی که با چشم دیده شود، حتماً دارای مکان و جهت و ماده می‌باشد؛ در حالی که خداوند برتر از همه اینهاست.

در بسیاری آیات قرآن از جمله آياتي كه در مورد بنی اسرائیل و تقاضاي رؤیت خدا سخن می گوید، با صراحت کامل نفی امکان رؤیت از خداوند شده است، عجیب این است که بسیاری از اهل تسنن معتقدند که اگر خداوند در این جهان دیده نشود، در قیامت حتماً دیده می‌شود؛ در حالی که بطلان این عقیده بسیار روشن است؛ زیرا دنیا و آخرت هیچ تفاوتی در این مسئله نخواهند داشت. آیا خداوند که وجودی مافوق ماده است، در قیامت تبدیل به یک وجود مادی می شود و از آن مقام نامحدود به محدود می‌گراید؟ آیا در آن روز تبدیل به جسم و یا عوارض جسم می‌شود؟!

تنها چیزی که سبب شده آنها غالباً از این عقیده دفاع کنند این است که در پاره‌ای از احادیث که در کتب معروف آنها نقل شده، امکان رؤت خداوند در قیامت آمده، ولی آیا بهتر نیست که باطل بودن این موضوع را به حکم عقل، دلیل بر مجعول بودن آن روایات و بی اعتبار بودن کتابهایی که اینگونه روایات در آنها آمده است بدانیم؟ مگر اینکه این روایات را به معنی مشاهده با چشم دل تفسیر کنیم. آیا صحیح است با حكم خرد و عقل به خاطر چنین احادیثی وداع کنیم؟

اگر در بعضی آیات قرآن تعبیراتی وجود دارد که در ابتدای نظر مسئله رؤیت را می‌فهماند، مثل آیه «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ إِلى‏ رَبِّها ناظِرَة»[37] اینها جنبه کنایه دارد؛ زیرا می‌دانیم هیچ‌گاه آیه‌ای از قرآن برخلاف حکم و فرمان خرد نخواهد بود.

جالب اینکه در روایات اهل بیت – علیهم‌السلام - شدیداً این عقیده خرافی نفی شده و با تعبیراتی کوبنده از معتقدین آن انتقاد شده است.

از جمله اینکه: هشام یکی از یاران معروف امام صادق علیه‌السلام می‌گوید: نزد امام علیه‌السلام بودم که یکی از دوستان حضرت،‌ به نام معاویة بن وهب وارد شد و گفت: ای فرزند پیامبر صلي‌الله‌وعليه‌وآله‌وسلم چه می‌گویی در مورد خبری که درباره رسول خدا وارد شده که او خداوند را دیده؟ به چه صورت دیده؟ همچنین در خبر دیگری که از آن حضرت نقل شده که مومنان در بهشت پروردگار خود را می‌بینند؟ به چه شکل خواهند دید؟ امام علیه‌السلام تبسم کردند و فرمودند: ای معاویة بن وهب، چقدر زشت است که انسان هشتاد سال عمر کند، در ملک خداوند زندگی کند و نعمت او را بخورد، اما او را درست نشناسد. ای معاویة، پیامبر هرگز خدا را با این چشم مشاهده نکرده است. مشاهه بر دو گونه است: مشاهده با چشم دل و با چشم ظاهر. هرکس مشاهده با چشم دل را بگوید، درست گفته و هر کس مشاهده با چشم ظاهر را بگوید، دروغ گفته و به خدا و آیات او کافر شده است؛ زیرا پیامبر فرموده: هر کس خداوند را شبیه خلق بداند کافر است.[38]

در روایت دیگری که در کتاب توحید صدوق از اسماعیل بن فضل نقل شده آمده: از امام صادق (ع) پرسیدم آیا خداوند در قیامت دیده می‌شود؟ حضرت فرمودند: منزه است خداوند از چنین چیزی و بسیار منزه است.[39]

ب: كلام آيت الله مكارم شيرازي ذیل آیه «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ إِلى‏ رَبِّها ناظِرَةٌ»[40]

در تفسير نمونه ذيل اين آیۀ شریفه آمده است:[41]

« وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ» یعنی صورت‌هایی در آن روز شاداب و خندان و نورانی و زیبا است. یعنی رنگ رخساره آنها از وضع حالشان خبر می‌دهد که چگونه غرق نعمت‌های الهی هستند. این در مورد پاداش‌های مادی. اما در پاداش‌های معنوی:

«إِلى‏ رَبِّها ناظِرَةٌ» یعنی: آنها فقط به ذات پاک پروردگارشان می‌نگرند. نگاهی با چشم دل و از طریق شهود باطن. نگاهی که آنها را مجذوب آن ذات بی مثال و آن کمال مطلق می‌کند و لذتی روحانی و توصیف ناپذیر به آنها دست می‌دهد.

سپس می‌افزاید: جمعی از بی‌خبران آیه فوق را اشاره به مشاهده حسی خداوند در قیامت گرفته‌اند و می‌گویند: در آن روز خدا را با همین چشم ظاهر مشاهده خواهند کرد؛ در حالی که چنین مشاهده‌ای لازمه‌اش جسمانی بودن خداوند و وجود در مکان و کیفیت و حالت خاص جسمانی است و ذات خداوند از این امور برکنار و منزه است. همچنان که در آیات مختلف قرآنی مرتباً روي این مطلب تاکید شده مثل آیه شریفه «لا تُدْرِكُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصار»[42]

بعضی برای ناظرة تفسیر دیگری آورده‌اند و گفته‌اند از ماده انتظار است:" مؤمنان در آن روز انتظارشان فقط از ذات الهی است و حتی بر اعمال نیک خود نیز تکیه نمی‌کنند و پيوسته منتظر رحمت و نعمت اویند. اگر گفته شود انتظار همراه با نوعی ناراحتي خواهد بود؛ در حالی که در آنجا برای مومنان ناراحتی وجود ندارد، در جواب گفته می‌شود: انتظاری آمیخته با ناراحتی است که اطمینانی به سرانجامش نباشد؛ ولی با وجود اطمینان، چنین  انتظاری آمیخته با آرامش خواهد بود."

2- نظر مرحوم طبرسی

الف: کلام مرحوم طبرسی ذیل آیه «لا تُدْرِكُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصار»[43]

ایشان ذیل این آیه در تفسیر مجمع البیان می‌نويسد: این آیه فرموده است که چشم‌ها خداوند را نمی‌بینند. ادراک وقتی مقرون به بصر شود رویت را می‌فهماند کما اینکه اگر مقرون به اذن شود به معنی سماع خواهد بود و اگر به فم مقرون شود به معنی طعم خواهد بود و همينطور نسبت به سایر حواس. چشم‌ها خداوند را نمی‌بینند ولکن خداوند همه صاحب چشم‌ها ( ذوالابصار ) را می‌بیند. تقدیر آیه مي‌شود: لا تدرکه الابصار و هو یدرک ذو الابصار؛ پس معنی آیه این است که خداوند می بیند ولی دیده نمی‌شود.

و هو اللطیف: وي در معنای لطیف چند معني را برمي‌شمرد:

1ـ أنه اللاطف بعباده بسبوغ الإنعام غير أنه عدل عن وزن فاعل إلى فعيل للمبالغة.

 أن معناه لطيف التدبير إلا أنه حذف لدلالة الكلام عليه.

3ـ أن اللطيف الذي يستقل الكثير من نعمه و يستكثر القليل من طاعة عباده.

 أن اللطيف الذي إذا دعوته لباك و إن قصدته آواك و إن أحببته أدناك و إن أطعته كافأك و إن عصيته عافاك و إن أعرضت عنه دعاك و إن أقبلت إليه هداك.

5ـ اللطيف من يكافي الوافي و يعفو عن الجافي.

6ـ اللطيف من يعز المفتخر به و يغني المفتقر إليه.

 اللطيف من يكون عطاؤه خيرة و منعه ذخيرة.

راجع به خبير هم مي‌نويسد: «الْخَبِيرُ» العليم بكل شي‏ء من مصالح عباده فيدبرهم عليها و بأفعالهم فيجازيهم عليها.[44]

ب: کلام مرحوم طبرسی ذیل آیه «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ إِلى‏ رَبِّها ناظِرَةٌ»[45]

مرحوم طبرسي ذيل این آیه شريفه می فرمایند در تفسیر این آیه بر دو قول اختلاف شده است:

1-  بعضی می‌گویند مراد نظر با چشم است.

2- نظر در آیه به معنای انتظار است.

قائلین قول اول: که گفته‌اند مراد از نظر، نظر با چشم است، اختلاف کرده‌اند بر دو نظر:

الف. بعضی گفته‌اند معنی آیه این است که الی ثواب ربها ناظرة و گفته‌اند مراد از وجوه، اصحاب الوجوه است.

ب. عده‌ای دیگر از این آقایان گفته‌اند نظر به معنی رؤیت است و آیه می‌گوید که آنها خود خداوند را به عینه می‌بینند ـ مصنف می‌فرماید: این قول درست نیست؛ چون هر چیزی که با چشم دیده شود، مشار الیه قرار می‌گیرد و باید در مقابل رائي باشد و شعاعی از چشم رائي بر آن منطق می‌شود و خداوند از این امور منزه است و اصلاً نظر به معنی رویت نمی‌آید، مگر وقتی که همراه کلمه «عین» ذکر شود.

اما قائلین قول دوم:

اینان در معنی این آیه با هم بر سه قول اختلاف کرده‌اند:

الف. برخی گفته‌اند معنی آیه این است که مؤمنان و بهشتیان منتظر ثواب پروردگار هستند، اگر کسی اشکال کند که نظر به معنی انتظار، متعدي به «إلي» نمی‌شود؛ پس نظر که در این آیه همراه الی آمده به معنی انتظار نیست. در جواب می‌گوییم: خير، چنانچه می‌گویيد نيست كه نظر با «الي» هیچ وقت به معنی انتظار نیامده باشد، بلکه مواردی در شعر عرب داریم که نظر با «الی» به معنی انتظار است. ( قول از مجاهد و حسن و سعید بن جبير و ضحاک).

ب. برخی دیگر از این افراد گفته‌اند که معنای آیه این است که: منتظرند و آرزومند تجدید کرامت و عطای خداوند هستند. ( قول ابی سلم)

ج. و عده‌اي گفته‌اند که معنی آیه این است که آنها طمعشان فقط از خداوند است و طمعشان را از غیر او قطع کرده‌اند. خداوند طمع را با كنايه با لفظ نظر بیان نموده است.[46]

3- نظر علامه سيد محمد حسين طباطبایی

الف: كلام علامه طباطبایی ذیل آیه «لا تُدْرِكُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصار»[47] 

ایشان در تفسیر «المیزان فی تفسير القرآن» ذیل این آیه شریفه گفته‌اند که آیه آمده تا توهمی را که از آیه قبل به ذهن مشرکین آمده است دفع کند. و آن اینکه آنها وقتی آیه « وَ هُوَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَكيل‏»[48] را شنیدند، توهم کردند که خداوند که وکیل است؛  پس حتماً جسم است مثل سایر اجسام. این آیه توهم جسمانی بودن خداوند را رد کرده و می‌گوید: چشم‌ها خداوند را درک نمی‌کند و نمی‌بیند؛ چون شأن خداوند بالاتر از جسمانیات و ویژگی‌های آنهاست و در ادامۀ آیه شریفه می‌فرماید: « و هو یدرک الابصار» این فراز آیه نیز دفع توهم می‌کند؛ چرا که آنها با برخورد به فراز اول آیه «لا تُدْرِكُهُ الْأَبْصارُ» و فهم اینکه خداوند جسم نیست خیال می کنند که پس خدایی دیده نمی‌شود و جسم نیست، از حیطه محسوسات خارج است و از مخلوقات منقطع و او نیز مخلوقات را نمی‌بیند. این فراز آیه دفع توهم کرده است و می‌فرماید: خداوند افراد و سایر اشیاء را می‌بیند بر آنها احاطه دارد و برای این كلامش تعليل می‌آورد و می‌فرماید: «و هو اللطیف الخبیر» لطیف چیزی است که رقیق است و در هر چیزی نفوذ می کند؛ پس خداوند لطیف است. یعنی عالم به همه اجزاي این عالم است و دارای خبرويت است؛ پس خداوند عالم به ظاهر و باطن همه اشیاء است و او را اشتغال به شیء‌اي از شئ دیگر باز نمی‌دارد، یا توجهش به چیزی مانع از توجه به سایر اشیاء نمی‌شود.

مرحوم علامه در بحث روایی خود روایتی را نقل مي‌كند که مبین آیه شریفه است و می فهماند که آیه دالّ بر رؤیت خداوند، با چشم در قیامت نیست؛ بلکه صریحاً این را رد می‌کند. جناب علامه روابت را از کتاب توحید نقل كرده است:

عن صفوان بن يحيى قال: سألني أبو قرة المحدث أن أدخله إلى أبي الحسن الرضا ع- فاستأذنته في ذلك فأذن لي فدخل عليه- فسأله عن الحلال و الحرام و الأحكام- حتى بلغ سؤاله التوحيد فقال أبو قرة: إنا روينا: أن الله قسم الرؤية و الكلام بين نبيين- فقسم الكلام لموسى و لمحمد الرؤية، فقال: أبو الحسن ع: فمن المبلغ عن الله إلى الثقلين من الجن و الإنس، لا تُدْرِكُهُ الْأَبْصارُ[49]، وَ لا يُحيطُونَ بِهِ عِلْما[50]، و لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْ‏ء[51] أ ليس محمد (ص)؟ قال: بلى. قال: كيف يجي‏ء رجل إلى الخلق جميعا فيخبرهم- أنه جاء من عند الله، و أنه يدعوهم إلى الله بأمر الله فيقول: ، لا تُدْرِكُهُ الْأَبْصارُ، وَ لا يُحيطُونَ بِهِ عِلْما، و لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْ‏ء، ثم يقول: أنا رأيته بعيني و أحطت به علما- و هو على صورة البشر، أماتستحون؟ ما قدرت الزنادقة أن ترميه بهذا- أن يكون يأتي من عند الله بشي‏ء- ثم يأتي بخلافه من وجه آخر. 

قال أبو قرة: فإنه يقول. «وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرى‏»[52] فقال أبو الحسن( ع): 

إن بعد هذه الآية ما يدل على ما رأى- حيث قال: «ما كَذَبَ الْفُؤادُ ما رَأى‏»[53] يقول: 

 ما كذب فؤاد محمد ما رأته عيناه- ثم أخبر بما رأى فقال: «لَقَدْ رَأى‏ مِنْ آياتِ رَبِّهِ الْكُبْرى‏»[54] فآيات الله غير الله و قد قال الله: «وَ لا يُحِيطُونَ بِهِ عِلْماً» فإذا رأته الأبصار فقد أحاط به العلم و وقعت المعرفة. 

فقال أبو قرة: فتكذب بالروايات؟ فقال الرضا ع: إذا كانت الروايات مخالفة للقرآن كذبتها، و ما أجمع المسلمون عليه أنه لا يحاط به علما، و لا تدركه الأبصار، و ليس كمثله شي‏ء.

سپس علامه اشاره دارد به اینکه این عده قائل‌اند كه خداوند در قیامت با چشم دیده می‌شود و بهشتیان او را می‌بینند. روایاتی را که مورد استدلال قائلین به رؤیت است از کتاب طبری نقل می‌کنند؛ ففي تفسير الطبري، عن عكرمة عن ابن عباس قال": إن النبي (ص) رأى ربه- فقال له رجل عند ذلك: أليس قال الله: لا تدركه الأبصار؟ فقال له عكرمة:أ لست ترى السماء؟ قال بلى، قال: فكلها ترى؟

عكرمه از ابن عباس نقل می‌کند که وی گفته: پیامبر خدا دیده است. از عكرمه سؤال شد: مگر خدا نمی‌فرماید «لا تدرکه الابصار» عكرمه در جواب گفت: آیا تو آسمان را نی بینی یا نه؟ سائل گفت: بله. عكرمه گفت: آیا تمام آسمان را می‌بینی؟ همانطور که تو آسمان را می بینی ولی به آن احاطه نداری و تمامش را نمی‌بینی، خدا هم در قیامت دیده می‌شود ولی تمامش دیده نمی‌شود به نحوی که مردم بر او احاطه داشته باشند و «لا تدرکه الابصار» نیز همین احاطه را نفی می کند نه مطلق رؤیت را.

علامه بعد از نقل کلام عكرمه می گوید: این کلام عكرمه صریح در رؤیت جسمانی خداوند است و این هم به حکم عقل و نقل مردود و منفی است و عكرمه توجه نکرده که اگر مراد آیه « لا تدرکه الابصار» نفی احاطه باشد، این مختص خداوند نیست و فضیلتی برای او نیست؛ چراکه انسان هر چیزی را که دارای جسم و حجم باشد اگر به آن نگاه کند، به آن احاطه پیدا نخواهد کرد و فقط قسمتی را که در معرض دید اوست می بیند.[55]

ب: كلام علامه طباطبایی ذیل آیه «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ إِلى‏ رَبِّها ناظِرَةٌ»

علامه در المیزان ذیل این آیه می‌نويسد:[56]

«وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ» یعنی چهره ها در آن روز نیکو و مسرور و بشاش است و در آيۀ «إِلى‏ رَبِّها ناظِرَةٌ» مراد از نظر کردن به سوی خداون متعال، نظري حسی که به جسمانیت تعلق می‌گیرد نیست. چرا که براهين قطعيه نظر حسی خداوند را محال می‌داند. بلکه مراد نظر قلبی و رؤیت نمودن قلب با حقیقت ایمان است، کما اینکه این از روایات رسیده از معصومین علیهم السلام نیز برداشت و استفاده می شود. پس آیه می گوید قلوب مؤمنین متوجه پروردگار است و هیچ چیزی آنها را از فکر خداوند باز نمی‌دارد.

مؤمنین در قیامت در هیچ موقف و مقطعی قرار نمی‌گیرند مگر اینکه در آنجا مشمول رحمت الهی هستند و به چیزی متنعم نیستند و چیزی را مشاهده نمی‌کنند، مگر اینکه به وسیله آن چیز خداوند را می‌بینند و مشاهده می‌کنند؛ چرا که آنها چیزی را که می‌بینند و مشاهده می‌کنند، آن را آیه‌ای از آیات خداوند می‌دانند و نظر کردن به آیات الهی نظر کردن به خود خداوند است.

4- نظر آیت الله محمد هادی معرفت

ایشان در کتاب التمهيد[57] در بحث محکم و تشابه ذیل آیه فوق می‌فرماید: اشاعره به رؤیت خداوند معتقدند و بر امکان رؤیت خداوند ادله فراوانی اقامه کرده که می‌آید:

دليل اول: آیه شریفه «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ إِلى‏ رَبِّها ناظِرَةٌ ».[58]

دلیل دوم: آیه شریفه «رَبِّ أَرِني‏ أَنْظُرْ إِلَيْك»[59] که حاکی توان حضرت موسی است.

دلیل سوم: آیه شریفه «فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكانَهُ فَسَوْفَ تَراني»[60]

دلیل چهارم: آیه شریفه «لِلَّذينَ أَحْسَنُوا الْحُسْنى‏ وَ زِيادَة» [61]

دلیل پنجم: آیه شریفه «لَهُمْ ما يَشاؤُنَ فيها وَ لَدَيْنا مَزيد» [62]

دلیل ششم: آیه شریفه «تَحِيَّتُهُمْ يَوْمَ يَلْقَوْنَهُ سَلامٌ»[63]

دلیل هفتم: آیه شریفه «كَلاَّ إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ».[64]

دلیل هشتم: روي عن النبي (ص) قال: «ترون ربكم كما ترون القمر ليله البدر لاتضارون في رؤيه»[65]

دلیل نهم: گفته‌اند هیچ موجودی نیست مگر اینکه خداوند قادر خواهد بود او را به ما نشان دهد و چون خداوند موجود است پس حتما خودش را به ما نشان می دهد.

دلیل دهم: گفته‌اند آیه شریفه «لا تُدْرِكُهُ الْأَبْصار»[66] می‌گوید خداوند دیده نمی‌شود یعنی مراد آیه این است در دنیا دیده نمی‌شود و در آخرت حتماً دیده می‌شود یا اینکه آیه مرادش این است که کفار خدا را نمی‌بینند و در نتیجه مؤمنان خدا را در قیامت می‌بینند.

این عقیده از شیخ اهل سنت و جماعت جناب آقای اشعری در جواز رویت خداوند با چشم است، قبل از وي نیز امام دیگر اشاعره ابوسعید عثمان بن سعید الداری (280ـ200) در رساله‌ای که در ردّ جهميّه نوشته همین عقیده‌اش را مبنی بر امکان رؤیت خداوند اظهار نموده و در رساله‌اش ادله‌ای از اخبار بر این مطلب آورده است که به نظر وی قطعی هستند و مثبّت رؤیت، جهت، مکان و حرکت در ذات مقدس خداوند مي‌باشند.

البته اشاعره برای اینکه زشتی و سستی رای خود را بپوشانند به یک سفسطه روی آورده و گفته‌اند:

خداوند دیده می‌شود ولکن بدون کیفیت، صورت دارد، بدون کیفیت و دست دارد، بدون کیفیت. و به این طریق خواسته‌اند از اعتراضاتی که بر آنها شده که چگونه خدا دیده می‌شود؟ آیا دیدنش مثل این است که ما همديگر را می بینیم با فرق دارد؟ و سؤالاتي از اين قبيل فرار کنند. معتزله در رد این توجیه اشاعره گفته‌اند این قول بلا علم است و کلام بلادرایت.

اما عدلیه که از روح قرآن در یافته اند که خاوند ار مادیات مجرد است این آیات را تفسیری دقیق نموده اند و متشابهات را به تأویل صحیح، منطقی و موافق عقل برده‌اند.

جواب دلايل اقامه شده بر امکان رؤیت:

پاسخ دليل اول: آیه شریفه « وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ إِلى‏ رَبِّها ناظِرَةٌ»: این آیه در وصف مؤمنین در روز قیامت آمده است و می‌گوید مؤمنین در روز قیامت مسرور، خوشحال و با نشاط هستند، چون آنها به تمام وجود متوجه خدا هستند و علم الیقین آنها تبدیل به عین الیقین شده و اسرار ملک و ملکوت برآنها منکشف شده لذا فقط متوجه خدا هستند و نظر کردن مختص نظر با چشم نیست، بلکه نظر بسیاری اوقات به معنی قصد کردن و متوجه شدن به یک شئ می‌آید.

پاسخ دليل دوم: استدلال کرده بودند به آیه شریفه «رَبِّ أَرِني‏ أَنْظُرْ إِلَيْك»[67] می‌گوییم این آیه دال بر جواز رؤیت نیست به خاطر اینکه این کلام حضرت بر اثر فشاري بوده است که قوم حضرت بر حضرت آوردند بدین نحو كه:  

در تفسیر آمده است که قوم حضرت موسي به وی گفتند: ما تو را تصدیق نمی‌کنیم مگر اینکه کلام خدا را به ما بشنوانی. پس حضرت 70 نفر از آنها را انتخاب نمود تا همراهش به میقات بیایند و در آنجا وقتی خدا با موسی صحبت کرد آنها نیز شنیدند و لیکن به پیامبر گفتند که ما نمی‌پذیریم و ایمان نمی‌آوریم مگر اینکه خدا را آشكارا در حال تکلم ببینیم و اینگونه حضرت را تحت فشار گذاشتند. حضرت از جهتی تحت فشار بنی‌اسرائیل بود و از جهتی نمی‌توانست آنچه که آنها خواسته بودند را از خدا بخواهد. چراکه او می‌دانست رؤیت خداوند محال است. لذا به خدا گفت: خدایا تو خودت می شنوی که اینان چه می‌گویند! پس خدا به موسی گفت: ای موسی هر چه آنها از تو خواستند از من بخواه من تو را به سبب جهالت آنها مؤاخذه نمی‌کنم و در این هنگام موسی این مسأله را از خدا درخواست کرد و خداوند بنی‌اسرائیل را به خاطر این کارشان به صاعقه و عذاب گرفتار نمود مؤید مطلب آیه شریفه است: يَسْئَلُكَ أَهْلُ الْكِتابِ أَنْ تُنَزِّلَ عَلَيْهِمْ كِتاباً مِنَ السَّماءِ فَقَدْ سَأَلُوا مُوسى‏ أَكْبَرَ مِنْ ذلِكَ فَقالُوا أَرِنَا اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَة[68]

پاسخ دلیل سوم: قائلین به رویت: استدلال کرده بودند به آیه شریفه فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكانَهُ فَسَوْفَ تَراني‏[69]

در جواب می‌گوییم، تعليق آيه بر نفس استقرار جبل و فعلي شدن استقرار جبل نبوده، نه بر ممكن بودن استقرار و چون‌كه استقرار جبلبه مرحلۀ فعل نرسيد،‌ پس از اين آيه درمي‌يابيم كه خداوند نيز ديده نمي‌شود.

و اما آنچه در قرآن آمده که فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَ خَرَّ مُوسى‏ صَعِقا[70] اینجا تجلی عبارت است از اظهار قدرت عظیم پرورگار و تجلی جبروتش بر کوه، و تجلی عبارت است از شدت ظهور یک شئ و وضوحش ولو اینکه این ظهور و وضوح با دلایل و آثار باشد و در اینجا نیز چنین بوده است.

پاسخ دليل چهارم: استدلال کرده بودند به آیه شریفه « للذین احسنوا الحسنی و زیادة »[71]

جوابش این است که مراد از زیادة در آیه شریفه: زیاد شدن حسنات است نه چیز دیگر.

پاسخ دليل پنجم: استدلال کرده بودند به آیه شریفه لَهُمْ ما يَشاؤُنَ فيها وَ لَدَيْنا مَزيد[72]، مستدلین گفته اند، مراد از «لَدَيْنا مَزيد» رؤیت ذات الهی است.

در جواب می‌گوییم: خير! «لَدَيْنا مَزيد» یعنی به آنان زیاده بر آنچه خودشان می خواهند می دهیم و محصل آیه این است: آنان هر چه از نعمت‌های بهشتی بخواهند به آنها می‌دهیم و افزون بر آنها می‌دهیم مؤید حدیث قدسی است. يقول تعالي: «اعددت لعبادى الصالحين مالا عين رأت، و لا اذن سمعت، و لا خطر علي قلب بشر»؛[73] خداوند آنقدر به آنها نعمت می دهد که به ذکرشان نیز نمی رسیده است، پس نعمتهایی که می دهد زائد برآن چیزی است که آنها می خواستند.

پاسخ دليل ششم: استدلال کرده بودند به آیه شریفه تَحِيَّتُهُمْ يَوْمَ يَلْقَوْنَهُ سَلام[74]‏ گفته اند مراد از لقاء رؤيت خداست.

جوابش اینکه لقاء در آیه به معنی دیدن نیست؛ چراکه عین تعبیر به لقاء در مورد کفار نیز آمده و آنها یقینا خدا را در قیامت نخواهند دید فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً في‏ قُلُوبِهِمْ إِلى‏ يَوْمِ يَلْقَوْنَهُ[75] بلکه مراد از لقاء، منتهی شدن و رسیدن به جایی است که جز حکم خداوند، حکمی وجود ندارد.

پاسخ دليل هفتم: تمسک کرده بودند به آیه شریفه «كَلاَّ إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُون‏»[76] مستدل می‌گفت: آیه می‌گوید کفار از خدا محجوب‌اند و خدا را نمی‌بینند، پس مؤمنین می‌بینند.

در جواب می‌گوییم مراد از محجوب بودن در آیه شریفه، محروم بودن از فیض الهی است، نتیجه اینکه آیه می‌گوید: کفار از فیض الهی محرومند و مفهوم مخالفش این می شود که پس مؤمنین به فیض قدس الهی متنعم هستند و لا كلام فيه.

پاسخ دليل هشتم: استدلال کرده بودند به روایتی از پیامبر (ص) که دال بر رویت خداوند در قیامت بود.

جواب، سند این روایت صحیح نیست و رجال سندش موثق نیستند؛ چون که روایت از قيس بن ابى حازم‏ نقل شده و آنهم از جرير بن عبد اللَّه بجلى‏ نقل کرده و او از پیامبر (ص)، مردود است به دو جهت:

الف. وی همراه خوارج بوده و از کسانی بوده که مبغض حضرت امیرالمؤمنین(ع) بوده و کسی که به حضرت امیر (ع) بغض داشته باشد، حتماً منافق است، پیامبر می‌فرمایند: من زعم انه آمن و هو يبغض عليّاً فهو كاذب و در جای دیگر می‌فرمايند: لايحبك الا مؤمن و لايبغضك الا منافق

و ذيل آیه شریفه كه می‌فرماید: إِنَّ الْمُنافِقينَ فِي الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّار[77] احمد حنبل می گوید: فمن ابغض عليا فهو في الدرك الاسفل من النار[78]

نیز خود قیس می‌گوید: وقتی از حضرت علی (ع) شنیدم که بر منبر کوفه می گفت: «به بقیه گروهها بپیوندید و به جنگ نهروان بروید، بغضش در قلبم داخل شد.»

ب. وی مطعون است به اینکه سنش زیاد شده بوده و عقلش را از دست داده.

پاسخ دلیل نهم: گفته بودن « لا موجود الا و جائز ان يريناه الله» ، موجودی نیست مگر اینکه خدا می‌تواند او را به ما نشان دهد.

جواب این است که این یک سفسطه است؛ زیرا هیچ ملازمه‌ای بین مطلق وجود یک شئ و امکان رؤیتش نیست، وقتی این با برهان ثابت نشده است.

پاسخ دليل دهم: استدلال کرده بودند به آیه « لا تدرکه الابصار و هو یدرک الابصار»[79] گفته بودند این آیه عموم نفي‌اش تقیید می‌خورد به رؤیت کافرین یا به رؤیت در آخرت، پس آیه می گوید: خدا در دنیا دیده نمی‌شود، یا می‌گوید، کفار خدا را نمی‌بینند، معلوم می‌شود پس مؤمنین در قیامت حتماً خدا را خواهند دید.

جواب این است که این تاویل و توجیه، تأویلی قبیح است. با توجه به اینکه آیه اشاره دارد به شأنی از شؤون خداوند و در مقام مدحی است برای خدا که لائق مقام اوست و با عنایت به اینکه جملات سابق آیه، همه عام هستند و اختصاصی به حیاة دنیوی و یا به کفار ندارند، قرآن می فرماید:« بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ أَنَّى يَكُونُ لَهُ وَلَدٌ وَلَمْ تَكُن لَّهُ صَاحِبَةٌ وَخَلَقَ كُلَّ شَيْءٍ وهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ، ذَلِكُمُ اللّهُ رَبُّكُمْ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ فَاعْبُدُوهُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ، لاَّ تُدْرِكُهُ الأَبْصَارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الأَبْصَارَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ، قَدْ جَاءكُم بَصَآئِرُ مِن رَّبِّكُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ عَمِيَ فَعَلَيْهَا وَمَا أَنَاْ عَلَيْكُم بِحَفِيظٍ؛ پديدآورنده آسمانها و زمين است چگونه او را فرزندى باشد در صورتى كه براى او همسرى نبوده و هر چيزى را آفريده و اوست كه به هر چيزى داناست، اين است‏خدا پروردگار شما هيچ معبودى جز او نيست آفريننده هر چيزى است پس او را بپرستيد و او بر هر چيزى نگهبان است، چشمها او را درنمى‏يابند و اوست كه ديدگان را درمى‏يابد و او لطيف آگاه است، به راستى رهنمودهايى از جانب پروردگارتان براى شما آمده است پس هر كه به ديده بصيرت بنگرد به سود خود او و هر كس از سر بصيرت ننگرد به زيان خود اوست و من بر شما نگهبان نيستم.» و با توجه به اینکه آخر آیه شریفه دارد: و هو اللطیف الخبیر، و لطیف در مقابل شئ متراکم است، مسّش و نظر به او ممکن نیست.


نتيجه‌گيري

نگاه با چشم عبارت است از شعاعی نوری که جسم مرئی را که در مقابل چشم است فرا می‌گیرد. پس صورت آن شئ به واسطه این شعاع نوری در ذهن نقش می‌بندد و این در حق خداوند متعال محال است؛ چراکه لازمه این کار تجسيم مرئی است و محدود بودن و جهت دار بودنش و همه اینها در حق خداوند محال است و به حکم عقل و تصریح قرآن مردود است.


[1] . سوره مائده، آيه 3.

[2] . سوره آل عمران، آيه 7.

[3] . ابوجعفر محمد بن جریر طبری (310 هـ . 923 مـ ) فردی مورخ، مفسر، قاری و محدث بوده است. در آمل (طبرستان) متولد شده و به شهرهای ایران و عراق و سوریه و مصر و بغداد مسافرت کرده است. وی در فقه برای خود مذهبی مستقل اختیار نموده و پیروانی داشته است، برخي از آثار او عبارتند از: جامع البیان فی تاویل القرآن، تارخ الامم و الملوک، تهذیب الآثار، اختلاف الفقهاء، آداب القضاء و تفسیر طبری.

[4] . سوره انعام، آيه 103.

[5] . تفسیر طبری، ج7، ص199.

[6] . سوره قیامت، آيه 23.

[7] . همان.

[8] . سوره انعام، آيه 103.

[9] . تفسیر طبری، ج7، ص199.

[10] . سوره انعام، آيه 103.

[11] . سوره قیامت، آيه 23 .

[12] . همان.

[13] . سوره انعام، آيه 103.

[14] . سوره قیامت، آيه 23.

[15] . سوره مطففین، آيه 15.

[16] . سوره قیامت، آيه 23.

[17] . حاشیه تفسیر طبری، ج7، ص 209.

[18] . سوره انعام، آيه 103.

[19] . همان.

[20] . سوره اعراف، آيه 143.

[21] . سوره یونس، آيه 26.

[22] . سوره کهف، آيه 110.

[23] . سوره قیامت، آيه 23.

[24] . سوره مطففین، آيه 15.

[25] . سوره زخرف، آيه 71.

[26] . سوره انسان، آيه 20.

[27] . اين روايت را اهل سنت نقل كرده‌اند. ر.ك: شرح العقائد النسفيه، ص 58؛ مسند احمد بن حنبل، ج3، ص 16؛ البته اين روايت صحيح نيست و رجال سندش به خاطر وجود قيس بن حازم در بينشان موثق نيستند.

[28] .تفسير غرائب القرآن، حاشيۀ تفسير طبري، ج29، ص103.

[29] . سوره قیامة، آيه 23.

[30] . در «المنجد في الاعلام» راجه به وي چنين آمده: محمود بن عمي، ابوالقاسم(ت538هـ/ 1144م) ولد في زمخشر(قريه في خوارزم)، امام عصره في اللغه و النحو و البيان و التفسير، سمّوه جار الله لانه مجاور بمكه، كان معتزلي الاعتقاد، له «المفصّل في النحو»،«الكشاف عن حقائق التنزيل»، «كتاب الفائق في غريب الحديث»، «اساس البلاغه»،‌ «طوارق الذهب»، «نوابغ الكلم».

[31] . سوره انعام، آيه 103.

[32] . تفسیر کشاف، ج2، ص54..

[33] . سوره قیامة، آيه 23 .

[34] . همان.

[35] . تفسیر کشاف، ج4، ص662.

[36] . سوره انعام، آيه 103.

[37] . سوره قیامة، آيه 23.

[38] . معانی الاخبار، ج8، ص268 .

[39] . نور الثقلین، ج1، ص753.

[40] . سوره قيامه، آيه 23.

[41] . تفسير نمونه،‌ ج25، ص302.

[42] . سوره انعام، آيه 103.

[43] . همان.

[44] . تفسير مجمع البيان، ج4، ص343.

[45] . سوره قيامه، آيه 23.

[46] . تفسير مجمع البيان، ج10، ص397.

[47] . سوره انعام، آيه103.

[48] . سوره انعام، آيه 102.

[49] . سوره انعام، آيه 103.

[50] . سوره طه، آيه 110.

[51] . سوره شوري، آيه 11.

[52] . سوره نجم، آيه 13.

[53] . سوره نجم، آيه 11.

[54] . سوره نجم، آيه 18.

[55] . الميزان، ج7، ص 308-310.

[56] . الميزان، ج20،‌ ص197.

[57] . التمهید، جلد/3، ص/90            

[58] . سوره قيامت، آيه 23.

[59] . سوره اعراف، آيه 143.

[60] . همان.

[61] . سوره يونس، آيه 26.

[62] . سوره ق، آيه 35.

[63] . سوره احزاب، آيه 44.

[64] . سوره مطففين، آيه 15.

[65] . شرح عقائد النسفيه، ص58؛ مسند احمد بن حنبل، ج3، ص16.

[66] . انعام/103

[67] . سوره اعراف، آيه 143.

[68] . سوره نساء، آيه 153.

[69] . سوره اعراف، آيه 143.

[70] . همان.

[71] . سوره يونس، آيه 26.

[72] . سوره ق، آيه 35.

[73] . تفسير مجمع البيان، ج8، ص 331، ذيل آيۀ 17 سورۀ سجده، به نقل از مسلم و بخاري.

[74] . سوره احزاب، آيه 44.

[75] . سوره توبه، آيه 77.

[76] . سوره مطففين، آيه 15.

[77] . سوره نساء، آيه 145.

[78] . مسند احمد، ج1، ص84 و 95.

[79] . انعام/103

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: