۰

اميرالمومنين(علیه السلام ) را «چه» کشت؟!

شهادت اميرمومنان، حضرت علي عليه‌السلام، از دردناک‌ترين فجايعي است که در تاريخ بشر اتفاق افتاده است. او نه تنها براي شيعيان و مسلمانان، که براي تمام دل‌هاي حق‌طلب، عدالت‌خواه و جوياي فضايل اخلاقي، اسطوره‌اي دوست‌داشتني بوده و هست.
کد خبر: ۱۱۶۴
۰۰:۰۰ - ۱۰ مهر ۱۳۸۶

«شیعه نیوز»:شهادت اميرمومنان، حضرت علي عليه‌السلام، از دردناک‌ترين فجايعي است که در تاريخ بشر اتفاق افتاده است. او نه تنها براي شيعيان و مسلمانان، که براي تمام دل‌هاي حق‌طلب، عدالت‌خواه و جوياي فضايل اخلاقي، اسطوره‌اي دوست‌داشتني بوده و هست. براي همين است که همه جان‌هاي پاک، شيفته و سوگوار شهادت مظلومانه اوست و هنوز هم اين پرسش در برابر قتل ناجوانمردانه او باقي است که چرا؟

بررسي و تحليل فاجعه شهادت حضرت علي (علیه السلام )، حداقل از دو زاويه قابل انجام است؛ نخست آنکه بپرسيم او را چه کسي و چگونه کشت؟ مقدمات و آثار اين حادثه چه بود؟ ديگر آنکه به دنبال يافتن «چرا»يي اين اقدام ضدانساني باشيم.

شيوه اول همان روش «تاريخ نقلي» است که در جاي خود مفيد و آموزنده است، اما نبايد در آن متوقف ماند. بايد به «تاريخ تحليلي» هم رو آورد و فارغ از اينکه چه کسي مرتکب اين فاجعه دهشت‌بار شده است، بررسي کرد که چرا چنين شد. پاسخ به اين سؤال دوم است که از تکرار فاجعه جلوگيري مي‌کند و مرگ علي (علیه السلام ) را مانند زندگي او براي ابديت درس‌آموز و سزاوار انديشيدن مي‌کند.

يکي از بزرگترين و اصيل‌ترين متفکراني که در اين باره انديشيده است، استاد شهيد مرتضي مطهري است و قصد ما در اينجا بازخواني و مروري گذرا بر يافته‌هاي ايشان است. آن بزرگوار به مناسبت بحث «اسلام و نيازهاي زمان» ضمن توجه به اين تفاوت، آن را چنين مطرح کرده و پاسخ مي‌دهد: «يک وقت مي‌گوييم علي را که کشت و يک وقت مي‌گوييم چه کشت؟ اگر بگوييم علي را که کشت؟ البته عبدالرحمن ابن‌ملجم، و اگر بگوييم علي را چه کشت، بايد بگوييم جمود و خشک‌مغزي و خشکه مقدسي» (مجموعه شهيد مطهري، ج21، ص 92).

اين نکته‌اي است که به مناسبت‌هاي مختلف در کتاب‌هاي گوناگون شهيد مطهري مورد توجه و تأکيد قرار گرفته است. ايشان جمود فکري را مهم‌ترين تهديد براي جامعه و تفکر اسلامي مي‌داند و بارها نسبت به تکرار آن هشدار داده است. از نظر وي خوارج و قاتلان علي عليه‌السلام تنها مصداقي از اين خطر بزرگ هستند؛ نه تنها مصداق آن و بالاتر اينکه نشانه‌هاي حيات و حضور روحيه خوارج همواره وجود داشته و دارد.

استاد مطهري در کتاب «جاذبه و دافعه علي (علیه السلام )» مي‌نويسد: «بحث از خارجي‌گري و خوارج به عنوان يک بحث مذهبي، بحثي بدون مورد و فاقد اثر است، زيرا امروز چنين مذهبي در جهان وجود ندارد. اما در عين حال بحث درباره خوارج و ماهيت کارشان براي ما و اجتماع ما‌ آموزنده است. زيرا مذهب خوارج هر چند منقرض شده است اما روحاً نمرده است؛ روح خارجي‌گري در پيکر بسياري از ما حلول کرده است.»!! (مجموعه آثار، ج16، ص 333).

معناي جمود و روح خارجي‌گري چيست؟ نشانه‌هاي آن کدام است؟ نمونه‌هاي آن چيست؟ به چه دليل به اين اندازه خطرناک است و همواره بايد درباره آن انديشيد؟ و بالاخره راه مبارزه با آن کدام است؟ اينها پرسش‌هايي است که در ادامه پاسخ آنها را از لابه‌لاي آثار شخصيتي جست‌وجو مي‌کنيم که به تعبير امام خميني (ره) آثار او بدون استثنا خوب و آموزنده است.

روح خارجي‌گري، انفکاک تعقّل از تديّن است
از نظر شهيد مطهري «بايد بگوييم جمود و خشک مغزي و خشکه مقدسي» بود که موجب آفرينش فاجعه‌اي به بزرگي ترور علي عليه السلام در محراب عبادت شد و اين همان خطري است که همواره جوامع بشري را تهديد مي‌کند. براي درک اهميت اين خطر بزرگ بايد در نظر داشت که تعقّل و تديّن دو بال براي پرواز فرد يا جامعه به سوي خوشبختي و کمال است.

بديهي است که پرواز با هيچيک از اين دو بال، به تنهايي، انجام شدني نيست. همان‌گونه که حذف دين‌ورزي از زندگي بشر، به بهانه خردمندي خيانت به او و پرتاب انسان به قعر بدبختي‌هايي است که نمونه آن را امروزه در غرب شاهد هستيم، ناديده گرفتن خردورزي با شعار دين داري هم آثار نکبت‌باري درپي خواهد داشت. بالاتر اينکه در مقايسه آثار شوم اين دو، بدون ترديد تمسک به ظواهر دين منهاي تفکر و انديشه داراي عواقب وحشتناک‌تري است.

در نصوص ديني هم اصالت با عقل و تعقل است و حتي ميزان ارزش دينداري افراد با اندازه خردورزي آنان سنجيده مي‌شود. آنان که به اسم دين بديهيات و داده‌هاي عقلي را انکار مي‌کنند، نه تنها خود به گوهر دين‌ دست نيافته‌اند، که با ارائه چهره‌اي زشت از بزرگ‌ترين نعمت الهي مانع گرايش دلهاي پاک به آن مي‌شوند و چه خيانتي بالاتر از اين؟! اينان با توقف در ظواهرِ احکام از اهداف دين دور شده و بلکه عليه آنها اقدام مي‌کنند و خوارج جلوه بارز چنين مردماني بوده‌اند.

«ابن‌ابي‌الحديد مي‌گويد: اگر مي‌خواهيد بفهميد که جمود و جهالت چيست، به اين نکته توجه کنيد که اينها وقتي قرار گذاشتند اين کار را بکنند، مخصوصاً شب نوزدهم رمضان را انتخاب کردند. گفتند: ما مي‌خواهيم خدا را عبادت بکنيم و چون مي‌خواهيم امر خيري را انجام بدهيم، پس بهتر اين است که اين کار را در يکي از شبهاي عزيز قرار بدهيم که اجر بيشتري ببريم» (مجموعه آثار، ج21، ص93).

اين چنين است که شهيد مطهري جوهرة خارجي‌گري را جداسازي عقل از دين دانسته و هشدار مي‌دهد که «انفکاک تعقل از تدين را که همان روح‌ خارجي‌گري است»، هنوز هم زنده و خطرناک مي‌بيند. ايشان تصريح مي‌کند «مذهب خارجي‌گري با اينکه ديري نپاييد اما روحش در تمام قرون و اعصار اسلامي جلوه‌گر بوده است تا اکنون که عده‌اي از نويسند‌گان معاصر و روشنفکر دنياي اسلام نيز طرز تفکر آنان را به صورت مدرن و امروزي در آورده‌اند و با فلسفه حسي پيوند داده‌اند» (مجموعه آثار، ج16، ص 333).

عجيب اينکه از نگاه مطهري حتي مکتب اخباري‌گري در ميان شيعيان هم متأثر از روح خارجي‌گري است (همان) و «اين دو جريان خيلي شبيه يکديگر هستند»! (مجموعه آثار، ج21، ص 111).

خالي کردن آموزه‌ها و گرايش‌هاي ديني از بُن مايه‌هاي عقلي، گرفتن روح از بدن و ميراندن آن است؛ همان‌ کاري که کليسا کرد و همه اديان، و از جمله اسلام، هنوز هم که هنوز است تاوان آن را مي‌پردازند. براي همين است که در قرآن و ساير متون ديني اين همه بر تعقّل و تدبّر پافشاري شده است.

دانشمند فرزانه دوران ما استاد محمدرضا حکيمي، که خدايش به سلامت دارد، سال‌ها است با طرح نظريه «اهداف دين و احکام دين» هشدار داده و مي‌دهد که بايد از تحجرگرايي و جمود بر ظواهر احکام و غافل ماندن از اهداف تشريع آنها بر حذر بود. گرفتار آمدن در چنين دامي موجب آن مي‌شود که با تحول زمان و نيازهاي آن، احکام ديني نه تنها از فلسفه تشريع خود دور گردند، که به ضدّ خود تبديل شده و بهانه‌اي به دست بدخواهان دهد تا اسلام را متهم به ناکار آمدي و عدم پاسخ‌گويي به نياز بشر کنند؛ گناهي که بخشودني نيست.

نشانه‌ها و پيامدهاي مذهب خوارج
گفته شد آنچه از نظر استاد مطهري جوهرة مذهب خوارج و سبب به شهادت رساندن علي عليه‌السلام بود، انفکاک تعقّل از تديّن و روحيه جمود و خشکه مقدسي است. قاتلان علي (علیه السلام ) نه تنها انسان‌هاي بي‌دين نبودند، که از شدت توجه به ظواهرِ ديني حتي مرتکب گناه کبيره را کافر مي‌دانستند و اين همان چيزي است که «در مجموع روحيه آنها را خطرناک، بلکه وحشتناک کرد».

مطهري در کتاب جاذبه و دافعه علي (علیه السلام ) با اشاره به اين نکته و تاکيد بر اينکه خطر نفي خردگرايي به نام دين‌ورزي همچنان باقي است و بارها در تاريخ اسلام تکرار شده است، «مميزات خوارج» و نشانه‌هاي پيدايش روح خارجي‌گري را چنين بر مي‌شمارد (مجموعه آثار، ج16، صص 316-327) :
1. خوارج روحيه‌اي مبارز‌ و فداکار داشتند و در راه عقيده و ايده خويش سرسختانه مي‌کوشيدند.
2. مردمي عبادت پيشه و متنسّک بودند. شبها را به عبادت مي‌گذراندند و بي‌ميل به دنياوزخارف آن بودند.
3. مردمي جاهل و نادان بودند . در اثر جهالت و ناداني حقايق را نمي‌فهميدند و بدتفسير مي‌کردند.
4. مردمي تنگ نظر و کوته ديد بودند. اسلام و مسلماني را در چهار ديواري انديشه‌هاي محدود خود محصور کرده و مدعي بودند که همه بد مي‌فهمند و يا اصلاً نمي‌فهمند و همه جهنمي هستند.

اجتماع اين خصوصيات پيامدهاي مهمي نيز براي جامعه دارد که دو پيامد اصلي و مهم آن را خود علي (علیه السلام ) خطاب به خوارج فرموده‌اند : « همانا شما بدترين مردم هستيد. شما تيرهايي هستيد در دست شيطان که از وجود پليد شما براي زدن نشانه خود استفاده مي‌کند و به وسيله شما مردم را در حيرت و ترديد و گمراهي مي‌افکند»(نهج‌البلاغه، خطبه 125).

اين دو پيامد مهم چيست؟
نخست آنکه به دليل کنار نهادن تفکر و تحمل، خوارج به وسيله‌اي در دست صاحبان قدرت تبديل مي‌شوند. به عبارت ديگر «خطر جهالت اين‌گونه افراد و جمعيت‌ها بيشتر از اين ناحيه است که ابزار و آلت دست زيرک‌ها قرار مي‌گيرند و سدّ راه مصالح عاليه اسلامي واقع مي‌شوند. هميشه منافقان بي‌دين، مقدسان احمق را عليه مصالح اسلامي بر مي‌انگيزانند؛ اينها شمشيري مي‌گردند در دست آنها و تيري در کمان آنها» (مجموعه آثار، ج16، ص 323).

حماقت جاهلان متنسّک باعث شد تا از طريق آنان پيروزي حتمي ياران علي (علیه السلام ) در جنگ صفين جاي خود را به پذيرش آتس بس و حکميت اجباري دهد، حکميت نيز منجر به عزل علي گردد و سپس علي را به گناهِ ناکردة پذيرش حکميت متهم و بعد هم ترور نمايند.

دومين پيامد خطرناکي که در نهج‌البلاغه بر آن تاکيد شده است، پيدايش فتنه و گمراهي در ميان عوام است. خوارج به دليل تمسک به شعارهاي ديني و عمل به ظواهر احکام، ديگران را فريب مي‌دهند و به همين دليل مبارزه با آنان سخت‌ترين جهاد است. علي عليه‌السلام از روحيه خارجي‌گري به «هاري» که يک بيماري مسري و خطرناک است ياد مي‌کند و مي‌فرمايد به دليل ظاهر فريبنده خوارج کسي جز من جرأت در آوردن چشم اين فتنه را نداشت(نهج‌البلاغه، خطبه 92).

به همين دليل است که شهيد مطهري در ميان همه مشکلات، خوارج را «مشکل اساسي» آن حضرت مي‌نامد(مجموعه آثار، ج16، ص 598).

«اين است که علي به عنوان يک افتخار بزرگ براي خود مي‌گويد: اين من بودم و تنها من بودم که خطر بزرگي که از ناحيه اين خشکه مقدسان به اسلام متوجه مي‌شد، درک کردم. پيشاني‌هاي پينه بسته اينها و جامه‌هاي زاهد مآبانه‌شان و زبان‌هاي دائم الذکرشان و حتي اعتقاد محکم و پابرجا‌يشان نتوانست مانع بصيرت من گردد. من بودم که فهميدم اگراينها پابگيرند، همه را به درد خود مبتلا خواهند کرد و جهان اسلام را به جمود و ظاهر گرايي و تقشّر و تحجري خواهند کشانيد که کمر اسلام خم شود. مگر نه اين است که پيغمبر فرمود دو دسته پشت مرا شکستند: عالم لاابالي و جاهل مقدس مآب.» (همان، ج16، ص 320).

سلام بر علي، آن روز که در کعبه زاده شد، آن روز که مظلومانه و غريب در مسجد به شهادت رسيد و آن روز که سرافرازانه محشور خواهد شد.

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: