۳
تنها راه ساماندهی پیگیری مسأله امام صدر پس از سه دهه قصور!

تحصن و اعتصاب غذای خانواده امام موسی صدر در قم !

دکتر محسن کمالیان
کد خبر: ۱۰۰۳۴
۲۱:۲۰ - ۲۲ مهر ۱۳۸۷

به گزارش شیعه نیوز ، امام موسی صدر در شبهای قدر سال 1357 به دعوت معمر قذافی حاکم خودکامه لیبی وارد این کشور شد و ظاهرا در روز عید فطر همان سال وی ربوده شد به همین مناسبت خبرنگار شیعه نیوز مصاحبه ای را بادکتر محسن کمالیان ، از فعالان پیگیر در رابطه با پرونده امام موسی صدر انجام داده است که توجه شما را به مشروح این مصاحبه جلب میکنیم :

جناب اقای دکتر کمالیان از اینکه ما را به حضور پذیرفتید سپاسگذاریم .

سوال : امام موسی صدر در میانه لیالی قدر ماه مبارک رمضان سال 1357 بود که به دعوت معمر قذافی عازم لیبی شدند و ظاهرا در آستانه عید سعید فطر بود که توسط حکومت آن کشور ربوده شدند. به همین مناسبت خدمت رسیدیم تا آخرین تحولات مربوط به روند پیگیری پرونده ایشان، خصوصا خبرهای منتشر شده طی هفته‌های اخیر را مورد بررسی قرار دهیم ...

جواب: بسم‌الله الرحمن الرحیم. ابتدا باید اعتراف کنم از اینکه اینقدر دقیق تاریخ ربوده شدن امام صدر را به خاطر دارید، خوشحال و ذوق‌زده شدم. البته خبرگزاری شیعه از همان ابتدایی که فعالیتش را آغاز کرد، به مسأله امام صدر اهتمام جدی داشت و انصافا از نظر عاطفه و احساس مسئولیت نسبت به آن بزرگوار بر اغلب خبرگزاری‌های ایران مقدم است. به همین جهت اولا وظیفه خود می‌دانم تا به عنوان یک دوست‌دار کوچک امام صدر از شما تشکر کنم. ثانیا همین‌جا مایل هستم که از روحانی بزرگوار جناب حجت‌الاسلام و المسلمین ‌آقای حاج‌آقا رضا مختاری – رئیس محترم مؤسسه «کتابشناسی شیعه» – نیز به همین مناسبت یاد کنم. چند روز بعد از ماه مبارک رمضان سال گذشته بود که برای اولین بار خدمت‌شان رسیدم. گفتند که اوایل آن ماه مبارک بود که اطلاع پیدا کردند، که امام صدر پس از برپایی مراسم احیاء شب‌های قدر در لبنان عازم لیبی و سپس در آستانه عید سعید فطر توسط رژیم قذافی ربوده شدند. گفتند که به همین مناسبت هفته آخر ماه مبارک رمضان سال گذشته را که در تهران بودند، هر جا صحبتی داشتند، به امام صدر اختصاص دادند ...

سؤال: از لطف شما تشکر می‌کنیم. طی هفته‌های اخیر برخی روزنامه‌های ایران و جهان عرب از قول بعضی مسئولان ایران نقل کرده‌اند که بنابر ادعای مقامات لیبی، امام صدر و همراهانشان توسط عناصر خودسر سازمان امنیت لیبی به شهادت رسیده‌اند. آیا اخبار جدیدی دریافت شده است؟

جواب: نخیر؛ هیچ خبر جدیدی دریافت نشده است. اما در باره این سناریوی «عناصر خودسر سازمان امنیت لیبی» خوب است چند نکته را متذکر شوم. اول همین است که این سناریو جدیدا مطرح نشده است. این سناریو برای اولین بار در اواسط دوره دوم ریاست‌جمهوری جناب آقای خاتمی، یعنی در حدود پاییز سال 82 بود که مطرح شد. لیبیایی‌ها آن زمان و با الهام از غائله پرونده قتل‌های زنجیره‌ای در ایران، ظاهرا امیدوار شده بودند که دولت آقای خاتمی این سناریو را بپذیرد و بر همین اساس نیز بود که به مذاکرات خود با آقای ابطحی ادامه می‌دادند. یعنی اساسا هدفشان از ادامه مذاکره با آقای ابطحی این بود که با ایران بر روی این سناریو توافق کنند. آنطور که همان زمان از خانواده امام صدر شنیدم، لیبیایی‌ها وقتی تردید ایران را در ادامه مذاکره مشاهده کردند، توسط آقای ابطحی پیغام دادند که اگر ایران به این سناریو رضایت ندهد، آنها ایران را کنار خواهند گذاشت و با کمک دیگران از جمله ایتالیایی‌ها، آنطور که خود بخواهند، مسأله را پیش خواهند برد! ...

ُسؤال: که البته به تهدید خود نیز عمل کردند ...

جواب: بله؛ آنها تهدید خود را عملی کردند، هرچند به شکر خدا و با پیگیری خانواده امام صدر در لبنان، نتیجه‌ای نگرفتند! لیبیایی‌ها همانطور که خود می‌دانید، پس از اینکه دولت آقای خاتمی بنا بر درخواست صریح خانواده امام صدر در زمستان سال 82 به این مذاکرات بی‌ثمر پایان داد، با کمک و بلکه تبانی ایتالیایی‌ها، جعل سند کردند و سناریوری ورود امام صدر به ایتالیا را مجددا طرح کردند. اما دستگاه قضایی لبنان با بررسی‌های دقیق و کارشناسانه‌ای که طی یکی دو سال گذشته انجام داد، نهایتا جعلی بودن اسناد و بطلان سناریوی اخیر را ثابت کرد.

سؤال: که ظاهرا این خود یک مُستند محکمه‌پسند دیگری شد برای اثبات دست داشتن حکومت لیبی و شخص قذافی در پرونده امام صدر؟

جواب: همین‌طور است. بنابراین این نکته را می‌خواهم یادآور شوم که سناریوی عناصر خودسر لیبیایی چیز جدیدی نیست و لااقل پنج سال قدمت دارد. به عبارت دیگر همان‌طور که آقای مصباحی مقدم نیز در مصاحبه‌های اخیر خود تأکید کردند، هیچ اتفاق جدیدی رخ نداده است و طی سالیان اخیر نیز هیچ خبر جدیدی در باره وضعیت امام صدر بدست نیامده است. این یک مطلب! مطلب دوم این است که تاریخ مصرف این سناریو لااقل پنج سال است که سپری شده است و دیگر نباید روی آن وقت تلف کرد ...

سؤال: چرا؟ به هر حال برخی مسئولان ایران آن را مجددا طرح کرده‌اند ...

جواب: ببینید! لیبیایی‌ها وقتی خود پس از طرح ناکام این سناریو در سال 82، نهایتا آن را کنار گذاشتند و سناریو ورود امام صدر به ایتالیا را مجددا با آن سرمایه‌گذاری هنگفت مطرح کردند، بدین معنی است که خود پیشاپیش دیگران قبول و اذعان دارند که هر دو سناریو مخدوش و جعلی است ...

سؤال: چرا لیبیایی‌ها مرتب سناریوهای جدیدی را می‌تراشند و مطرح می‌کنند؟

جواب: لیبیایی‌ها به هر دلیل نمی‌خواهند و شاید هم نمی‌توانند، حقیقت را بر ملا کنند. در عین حال بسیار نیز مایل هستند که مسأله را حل و به عبارت دقیق‌تر آن را برای همیشه از سر خود باز کنند. خوب، چکار باید بکنند؟ ظاهرا بهترین کار از نظر آنها این است که ببینند با پیگیران مسأله امام صدر روی کدام سناریو می‌توانند توافق کنند! بنابراین در پی مذاکره هستند تا طرف مقابل را آرام آرام تِست و استمزاج کنند. همانطور که اشاره کردم، هدف لیبیایی‌ها از مذاکره با ایران هیچ‌گاه حل مسأله امام صدر نبوده است. هدف آنها تنها و تنها این بوده است که راهی پیدا کنند تا حتی‌الامکان با توافق و همراهی ایران مسأله را تمام و از سر خود باز کنند. به همین جهت است که طی سالیان گذشته مرتب سناریوهای خود را عوض کردند. هر سناریویی را که مقبول نمی‌افتاد کنار می‌گذاشتند و با سناریوی دیگری جایگزین می‌کردند. نتیجه‌ای که می‌خواهم بگیرم این است که سناریویی را که خود لیبیایی‌ها سال‌هاست کنار گذاشته‌اند، دیگر قابل طرح نیست و فاقد هرگونه ارزش پیگیری است ...

سؤال: یعنی الآن نیز که لیبیایی‌ها خواهان مذاکره با ایران در باره مسأله امام صدر هستند، به این دلیل است که دنبال یک راه حل مرضی‌الطرفین می‌گردند؟

جواب: دقیقا! و به همین سبب نیز لیبی تنها برنده هر نوع مذاکره است. برای اینکه یا با ایران روی یک سناریویی که خود قبول دارند و قطعا مغایر حقیقت است به توافق می رسند؛ یا اگر نیز به توافق نرسیدند که مسلما هرگز نخواهند رسید، حداقل این است که وقت‌کُشی کرده‌اند. به همین دلیل است که سال‌هاست می‌گوییم و بلکه فریاد می‌زنیم، که هر گونه مذاکره ایران و رژیم قذافی در باره مسأله امام صدر نوعی اتلاف وقت و لذا قطعا به ضرر آن بزرگوار است.

سؤال: دیگر چه نقدی را بر سناریوی عناصر خودسر وارد می‌دانید؟

جواب: مطلب سوم در باره مفاد این سناریو است. ببینید! در یک نظام شدیدا استبدادی و پلیسی مثل رژیم قذافی، هیچ عنصری در هیئت حاکمه جرأت ندارد که یک میهمان رسمی و عالی‌رتبه را که این همه مورد توجه منطقه و جهان است، خودسرانه و بدون اجازه و لااقل چراغ سبز رهبران ارشد نظام برباید و به قتل برساند. چنین اتفاقی اگر رخ دهد، قطعا با مجوز سرکرده آن رژیم است و جز این در تاریخ و جهان سابقه نداشته است. در ایران اگر برخی عناصر خودسر وزارت اطلاعات غائله قتل‌های زنجیره‌ای را راه انداختند، بدین سبب بود که قربانیان همه انسان‌هایی گمنام و فاقد پایگاه اجتماعی بودند. البته همه محترم بودند، اما به هر حال صاحب شهرت و محل توجه نبودند. آیا همین عناصر خودسر هیچ‌گاه جرأت کردند که میهمانان رسمی و عالی‌رتبه خارجی را مورد تعرض قرار دهند؟ هرگز! چرا؟ برای اینکه اولا توجه حاکمیت روی این نوع میهمانان زیاد بود؛ ثانیا در صورت وقوع هرگونه عملیات تروریستی خودسرانه، هویت عاملان خیلی سریع آشکار می‌شد ...

سؤال: امروز که سی سال از ربوده شدن امام صدر سپری شده است، با توجه به جمیع اخبار و جهاتی که مطرح است، در باره حیات ایشان چه جمع‌بندی دارید؟

جواب: به نظر من حجم شواهد و قرائنی که احتمال حیات امام صدر را تقویت می‌کند، بسیار بزرگ‌تر از آن است که انسان به خود اجازه دهد قطع امید کند. اگر امام صدر یک شهروند غربی و حتی اسرائیلی بود، قطعا همه حیرت می‌کردیم که دولت متبوع وی با چه احساس مسئولیت و وسواسی در مورد احتمال حیات ایشان موضع‌گیری می‌کند. بالأخره پیگیری سرنوشت اسرای اسرائیلی و خصوصا «ران آراد» را همه طی سالیان اخیر شاهد بودیم. از صمیم قلب متأسف هستم که بگویم، برخی مسئولان ما از همان ابتدا خیلی شتاب‌زده و با سطحی‌نگری فرضیه شهادت را پذیرفتند و بر همین اساس خیلی کُند و بی‌انگیزه با عملیات پیگیری برخورد کردند. به نظر من اگر در ایران نیز مانند کشورهای پیشرفته جهان ساز و کار یک نظارتی قوی وجود داشت، به راحتی می‌شد این دسته از مسئولان را در مراجع قضایی به عدم کفایت حرفه‌ای متهم و محاکمه کرد. برای اینکه در چنین حالتی امام صدر هم قربانی اصل توطئه آدم‌ربایی بوده است و هم قربانی بی‌دقتی، سطحی‌نگری و عدم کفایت برخی مسئولان ذی‌ربط ...

سؤال: پس چرا گمانه‌زنی‌های مربوط به شهادت امام صدر طی هفته‌های گذشته ناگهان در ایران مطرح و پر رنگ شده است؟

جواب: حقیقت آن است که من خود نیز از سخنان و مواضعی که اخیرا منتشر شد، شگفت‌زده و بلکه تا حدودی نگران شدم. اول برخی اعضاء محترم کمیسیون امنیت ملی مجلس آمدند و مقارن سی‌امین سالروز ربوده شدن امام صدر اعلان کردند که مسأله باید پیگیری شود و مذاکره مستقیم با لیبی بهترین راه پیگیری در شرایط کنونی است! پس از آن آقای متکی در پاسخ خبرنگاری مدعی اقداماتی شد که گویا اخیرا انجام شده و نسبت به نتیجه بخش بودن آنها ابراز امیدواری کرد! بعد از آن آقای مصباحی مقدم طی چند مصاحبه سناریوی عناصر خودسر لیبیایی را مجددا طرح و از جمله تصریح کرد که «در صورت صحت روایت اخیر در مورد کشته شدن امام موسی صدر به دست اعضای سازمان امنیت لیبی، آنگاه پیگیری امور قضایی برای محاکمه این عناصر بر عهده خانواده امام صدر و دو همراه وی است»! و بالأخره در اولین روزهای مهر امسال و مقارن با حضور آقای احمدی‌نژاد در مجمع عمومی سازمان ملل، وزارت امور خارجه تنها پرونده چهار دیپلمات گرانقدر ایرانی را در کمیسیون حقوق بشر آن سازمان مطرح کرد و مانند سه دهه گذشته بی‌اعتنا از مسأله امام صدر گذشت ...

سؤال: چرا آقای مصباحی مقدم سناریوی عناصر خودسر را مجددا مطرح کردند؟

جواب: والله این را باید از خود آقای مصباحی مقدم پرسید! همان‌طور که گفتم، لیبیایی‌ها خود با طرح مجدد سناریوی ایتالیا، سال‌هاست که از سناریوی عناصر خودسر عبور کردند و بر آن مهر بطلان زدند. وقتی آنها خود این سناریو را قبول ندارند، چرا ما راضی می‌شویم تا با طرح مجدد آن در دام وقت‌کُشی لیبیایی‌ها گرفتار شویم؟ البته کاش آقای مصباحی مقدم این نکته را نیز اشاره می‌کردند که اساسا چگونه ممکن است بی‌گناهی قذافی در این ماجرا ثابت شود؟ برای اینکه اینجا از آن دسته مواردی است که بی‌گناهی طرف باید احراز شود و نه گناه‌کار بودن او! امام صدر میهمان رسمی و عالی‌رتبه شخصِ رئیس دولت لیبی بوده است و بدیهی است که مسئولیت پذیرایی و مراقبت از ایشان نیز بر عهده شخصِ همان رئیس است. امام صدر یک توریست عادی در کشور لیبی نبود که یک عنصر دستگاه امنیتی آن کشور ایشان را تصادفا در خیابان زیر بگیرد و بعد بگوییم مسأله شخصی است! شورای محترم نگهبان ما سال‌هاست که در توجیه ضرورت نظارت استصوابی، به اهمیت و نقش مسئولان مُنتخَب در حیات و سرنوشت کشور متوسل می‌شود و بر لزوم احراز صلاحیت نامزدها تأکید می‌ورزد. آیا اهمیت و نقش امام صدر در معادلات سیاسی حاکم بر جهان اسلام، عالم تشیع و منطقه خاورمیانه، از این حرف‌ها کمتر است؟

سؤال: منظور آقای مصباحی مقدم از این جمله چه است که اگر صحت سناریو عناصر خود سر ثابت شد، آنگاه این خانواده امام صدر است که باید علیه ربایندگان اقدام قضایی کند؟

جواب: والله این سؤال را نیز باید از خود این بزرگوار پرسید! همان‌طور که گفتم، من نیز وقتی این عبارت را در سایت‌ها خواندم، جا خوردم. این برای اولین بار بود که توپ رسما و علنا در زمین خانواده مظلوم امام صدر انداخته شد. چنین موضعی تاکنون توسط یک مقام مسئول ایرانی اتخاذ نشده بود. یک لحظه احساس کردم که مثل اینکه قرار است ملت ایران مجددا گرفتار فاجعه‌ای مثل کاپیتولاسیون شود. با این تفاوت که در غائله کاپیتولاسیون ابرقدرتی مثل آمریکا بود که ملت ایران را تحقیر کرد؛ اما در این مسأله حکومت حقیر و منفوری مثل رژیم قذافی است که بنا دارد ما را تحقیر کند! سخن آقای مصباحی مقدم مثل آن است که مثلا گفته شود، اگر مقام معظم رهبری همین امروز طی سفر رسمی به یک کشور خارجی خدای ناکرده توسط اعضاء سازمان امنیتی آن ربوده و شهید شوند، این خانواده آن بزرگوار است که باید علیه آن عناصر اقامه دعوا کند! این به معنای آن است که مسأله‌ای را که یک شأن ملی و دینی تراز اول دارد، در حد و اندازه یک مسأله خانوادگی و شخصی پایین آوریم. من حقیقتا بعید می‌دانم که روزنامه «الرأی العام» عبارت آقای مصباحی مقدم را به درستی ترجمه کرده باشد. برای اینکه شأن ایشان قطعا خیلی والاتر از این حرف‌ها است. آقای مصباحی مقدم یک روحانی اصول‌گرا، عضو جامعه روحانیت مبارز تهران و از مشاوران آیت‌الله مهدوی کنی است. چنین کسی نمی‌تواند این موضع را بگیرد. برای اینکه این موضع را تنها کسی می‌تواند بگیرد که یا اساسا برای چنین مسأله‌ای شأن ملی و دینی قائل نیست، یا تحت هر شرایطی بخواهد با رژیم رباینده ارتباط داشته باشد. به نظر من تن دادن به چنین موضعی نه تنها قطعا در راستای عزت حسینی و غیرت ایرانی نیست، بلکه در نهایت روشنی و وضوح به معنای امضاء حکم تحقیر ملت ایران و عالم تشیع است. تردیدی ندارم که نه ملت ایران و نه حوزه‌های علمیه عالم تشیع، هرگز چنین نَنگی را نخواهند رفت.

سؤال: سخنان و مواضع اخیر مسؤلان کشور در باب مسأله امام صدر را چگونه کنار هم قرار می‌دهید و تحلیل می‌کنید؟ اشاره کردید که نگران هستید. چرا؟

جواب: ببینید! سخنان و مواضعی که طی هفته‌های اخیر در باره مسأله امام صدر از مسئولان کشور شنیدیم، به رغم برخی پراکندگی‌ها در ظاهر، به نظرم نسبتا هماهنگ و حاوی یک پیام مشخص بودند ...
سؤال: چه پیامی؟

جواب: الآن عرض می‌کنم. این پیام پنج بخش مهم دارد: اول اینکه نظام جمهوری اسلامی ایران خوشبختانه به مسئولیت ملی و اخلاقی خود در قبال مسأله امام صدر کاملا واقف و به همین سبب نیز بابت سه دهه قصور و کوتاهی در ادای این مسئولیت شدیدا دچار انفعال است. دوم اینکه ایران به هر حال و به رغم گذشت سه دهه قصور و کوتاهی، هنوز حاضر نیست جز مذاکره دوستانه، راهی دیگری را اعم از برخوردهای متعارف دیپلماتیک، حقوقی و قضایی، برای پیگیری مسأله امام صدر در پیش گیرد. سوم اینکه برخی مسئولان در ایران نیز مانند خود لیبی مایل هستند تا هرچه سریع‌تر پرونده را به شکلی آبرومندانه مختومه و آن را برای همیشه از سر خود باز کنند؛ تا هم از حالت انفعال کنونی به در آیند و هم هزینه‌ای را در آینده متحمل نشوند. چهارم اینکه ایران بیش از سناریوهای مجعول و متناقضی که از نمایندگان رژیم قذافی شنیده است، هیچ اطلاعات ارزشمندی در باره وضعیت امام صدر ندارد. و البته این بسیار جای تأسف است که دستگاه‌های اطلاعاتی عریض و طویل کشور، به رغم آن همه ادعای توانمندی، سه دهه تمام بیش از دیگران کم‌کاری کردند. و بالأخره پنجم اینکه ظاهرا برخی مسئولان در ایران متأسفانه راه برون‌رفت از وضعیت کنونی را در سناریویی به ظاهر معقول که بر فرض «شهادت امام صدر» مبتنی است، جست‌وجو می‌کنند!

سؤال: البته سناریوی عناصر خودسر را ظاهرا تنها آقای مصباحی مقدم بود که مطرح کردند ...

جواب: درست است. اما منظور من الآن این سناریوی خاص نیست. منظور من اصل فرضیه «شهادت» است. به نظر من در میان مسئولان ایران تنها آقای مصباحی مقدم نیست که چنین می‌اندیشد! ایشان با توجه به اینکه تنها مدت اندکی است که به پرونده امام صدر ورود پیدا کرده است، حتما این مسائل را از برخی مسئولان در بعضی جلسات شنیده است که نهایتا در مصاحبه‌های خود بازگو کرده است. از ایشان باید سؤال کرد که چرا به این همه قرائن و شواهدی که بر حیات امام صدر دلالت دارد، اشاره نکرده است؟ روح حاکم بر سخنان آقای مصباحی مقدم انصافا ناامیدی بود و نه امیدواری. شاید پیش‌تر و در جاهای دیگر اشاره کرده باشم که قرائن و شواهد فراوانی داریم که مسئولان پیگیری مسأله امام صدر در دولت آقای احمدی‌نژاد نیز، از جمله آقای سید احمد موسوی مسئول پرونده، دیدگاه مشابهی دارند. و من نمی‌توانم از یادآوری این نکته هر چند ملال‌آور خودداری کنم که این دیدگاه ناامید کننده، میراث دولت جناب آقای خاتمی و حاصل تلاش‌های شخص آقایان سید محمد علی ابطحی و سید محمد صدر است ...
سؤال: آیا تصور می‌کنید که لیبی بتواند پرونده امام صدر را آن‌چنان که می‌خواهد، مختومه کند؟

جواب: انشاءالله خیر! یعنی جایگاه رفیع و نیز مظلومیت امام صدر چنان است که غیرت دوست‌داران آن بزرگوار در ایران و لبنان، دیپلماسی خانواده محترم ایشان و مهمتر از همه، حساسیت ویژه حوزه‌های علمیه ایران و عراق مانع از آن است که چنین اتفاق شومی رخ دهد ...

سؤال: آیا حوزه‌های علمیه ایران و عراق واقعا هنوز پس از گذشت سه دهه روی مسأله امام صدر حساسیت ویژه دارند؟

جواب: بله، و بسیار هم زیاد. جایگاهی که حوزه‌های علمیه قم و نجف برای امام صدر قائل هستند، جایگاهی در بالاترین رده‌های مرجعیت و رهبری است. آیت‌الله سید عبدالعزیز حکیم در همین مصاحبه هفته اول شهریور خود با مجله «شهروند امروز» با صراحت اعلان کردند: «هیچ صفتی از نظر علمی، اخلاقی و دینی نبود که در ایشان وجود نداشته باشد. اینها همه به امام موسی صدر شایستگی پذیرش مرجعیت اعلی را در قم و نجف می‌داد». من در دیدار آبان سال 82 فرزند امام صدر با آیت‌الله العظمی وحید خراسانی حضور داشتم که آن بزرگوار با ذکر خاطراتی از تدبیر، تدبر و جامعیت امام صدر تصریح کردند: «ایشان در میان رجال شیعه از این جهات منحصر به فرد بود، یعنی دومی نداشت». آقای وحید گفتند: «کاری که امروز از دست آقای صدر در اوضاع عراق بر می‌آید، از هیچ‌کس دیگر بر نمی‌آید». همچنین در دیدار همان روز فرزند امام صدر با آیت‌الله العظمی صافی گلپایگانی حاضر بودم که آن بزرگوار توسط ایشان برای رئیس‌جمهور وقت پیغام دادند: «آقای خاتمی اگر بتواند در این دوره ریاست جمهوری کاری برای ایشان [امام صدر] انجام دهد، آن وقت یک کاری کرده است و واقعا یک افتخاری برای ایشان خواهد بود».

سؤال: البته انصافا این خود حوزه‌های علمیه هم بودند که امام صدر را به لبنان فرستادند ...

جواب: دقیقا! همینطور است. و طبیعتا این خود دلیلی دیگر بر حساسیت حوزه‌های علمیه شیعی نسبت به مسأله امام صدر است. چنان‌که گفتید، این مراجع بزرگ پیشین و در رأس آنها آیات عظام بروجردی و حکیم بودند که امام صدر را بر هجرت به لبنان ترغیب کردند. امام صدر در واقع به نمایندگی از حوزه‌های علمیه قم و نجف بود که به لبنان رفت تا شیعه و تشیع را در آن کشور احیاء کند. همچنین امام صدر در راه دفاع از هویت و تمامیت ارضی منطقه شیعی جبل‌عامل بود که رهسپار لیبی و نهایتا به این گرفتاری دچار شد. می‌دانید که جبل‌عامل در جنوب لبنان یکی از سه مرکز بزرگ و تاریخی تشیع در جهان است که علمای بزرگی چون شهید اول، شهید ثانی، شیخ بهایی، شیخ حر عاملی و سید عبدالحسین شرف‌الدین را به عالم تشیع تحویل داده است. امام صدر در دفاع از منطقه جبل‌عامل و جنوب لبنان دُرست همان نقشی را در تاریخ ایفا کرد، که سیف‌الدوله سردار بزرگ حمدانی‌ها در دفاع از شهر بیت‌المقدس. یعنی برخی چه بپسندند و چه نپسندند، نام امام صدر با نام مقاومت و جنوب لبنان عجین شده است و همانطور که آقای سید حسن نصرالله همواره تصریح کرده و می‌کند، تاریخ نام امام صدر را به عنوان مؤسس، رهبر و امام حقیقی مقامت لبنان ثبت کرده است. بنابراین و بنابر دلایل بسیار دیگر، بدیهی و خیلی طبیعی است که حوزه‌های علمیه شیعه نسبت به سرنوشت و مسأله این بزرگوار حساسیت ویژه‌ای داشته باشند.

سؤال: آیا شما بر این باور هستید که حوزه‌های علمیه می‌توانند نقشی فعال‌تر و مؤثر در پیگیری مسأله امام صدر ایفا کنند؟

جواب: قطعا و بدون کمترین تردیدی! من در زمان حضورم در مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امام صدر بارها طی جلسات مختلف به خانواده محترم امام صدر متذکر شدم که حوزه‌های علمیه قم و نجف ظرفیت بسیار عظیمی دارند که متأسفانه تاکنون در راه پیگیری مسأله امام صدر مورد توجه قرار نگرفته است ...

سؤال: در طول سی سال گذشته آیا نمونه‌ای سراغ دارید که حوزه‌های علمیه در روند پیگیری مسأله امام صدر مداخله کرده باشند؟

جواب: بله؛ نامه زمستان سال 82 نخبگان به جناب آقای خاتمی یک نمونه آن است. بسیاری از مراجع و علماء بزرگ کشور، از جمله آیات عظام موسوی اردبیلی، سبحانی، جوادی آملی، مشکینی، ابراهیم امینی، مظاهری، مؤمن و طاهری خرم‌آبادی نامه را امضاء کردند ...

سؤال: بله؛ اما نامه نخبگان متأسفانه بی‌پاسخ ماند و عملا ناموفق بود. آیا نمونه‌ای سراغ دارید که مراجع و علماء مداخله کرده باشند و این مداخله مثمر ثمر بوده باشد؟

جواب: بله؛ همین سال گذشته! همانطور که می‌دانید، دولت نهم به رغم بسیاری از خدماتش، از همان ابتدا توسعه رابطه ایران و لیبی را در دستور کار قرار داد. طوری که آقای احمدی‌نژاد شخصا قذافی را در یکی از سفرهای آفریقایی خود صمیمانه در آغوش کشید، بارها فرستادگان ویژه وی را به حضور پذیرفت و بارها نیز وزراء و حتی معاونین خود را به دیدار او فرستاد. سال گذشته و در پی سفر پر سر و صدای هیئت بلند پایه ایرانی به ریاست معاون اول رئیس جمهور به لیبی که امضاء ده‌ها مواقت‌نامه، قرارداد اقتصادی و حتی سخن از دعوت قذافی به تهران را به همراه داشت، خانواده امام صدر نامه‌ای دردمندانه برای مراجع عظام و علماء بلاد نگاشت و نجیبانه از این همه صمیمیت دولت نهم با رژیم رباینده امام صدر نزد آنها شکایت بُرد. این نامه اثری عمیق و گسترده داشت. طوری که برخی بزرگان به تهران نماینده فرستادند، برخی نامه نوشتند، برخی تلفن زدند و برخی نیز در دیدارهای خود تذکر دادند. کمترین نتیجه این اعتراض‌ها آن بود که فتیله رابطه ایران و لیبی یک مرتبه پایین کشیده شد؛
سؤال: با توجه به شرایطی که امروز در آن قرار داریم، چه راه حلی برای دمیدن روحی تازه به حرکت پیگیری مسأله امام صدر پیشنهاد می‌کنید؟

جواب: اول از همه شرایط امروز را مرور کنیم. شرایط امروز از این قرار است:

اولا، به رغم گذشت سه دهه تمام، نه امام صدر را آزاد کرده‌ایم؛ نه رژیم رباینده را محاکمه و حتی در سطح دیپلماتیک محکوم کرده‌ایم؛ و نه همه ابعاد حقیقت را شامل ماهیت آمران و همدستان کشف کرده‌ایم.
ثانیا، پس از سال‌ها مطالعه و پیگیری به این نتیجه رسیده‌ایم که ربودن امام صدر یک توطئه فرا کشوری و حداقل منطقه‌ای بوده است و ابعاد امنیتی آن بسیار پیچیده‌تر از آن است که قدرتی جز انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ایران بتواند آن را چنان که حق است، حل و فصل کند.

ثالثا، هیچ نشانه دلگرم‌کننده و آشکاری در افق دیده نمی‌شود که مسولیت‌پذیری و جدیت ایران در مسأله امام صدر را نوید دهد.

رابعا، امام صدر اگر ان‌شاءالله امروز در قید حیات باشند، هشتاد سالگی را نیز پشت سر گذاشته‌اند و عملا آخرین سال‌های عمر یک انسان طبیعی را دارند گذران می‌کنند.
خامسا، برخی شواهد و قرائن این نگرانی را دامن می‌زنند که بعضی مسئولان ایران بر آنند تا بنا بر مصلحت‌اندیشی و با جا اندازی فرضیه بی‌پایه «شهادت»، پرونده امام صدر را مختومه و برای همیشه از سر نظام باز کنند.

پیشنهاد من امروز که سی سال از ربوده شدن امام صدر سپری شده، به طور مشخص این است: خانواده امام صدر در ایران باید در منزل پدریشان در قم، یعنی در بیت مرحوم آیت‌الله العظمی سید صدرالدین صدر که امروز دفتر و بیرونی آیت‌الله العظمی سید موسی شبیری زنجانی است، بَست بنشینند، مطالباتی را اعلان کنند و تا تحقق آنها اعتصاب غذا کنند ...
سؤال: شرایطی را که بر شمردید، بیانگر یک بحران است. بحران در پیگیری مسأله امام صدر!

جواب: همین‌طور است. به سبب همین برداشت نیز بود که در سایت «روایت صدر» صفحه‌ای را تحت عنوان «بحران پیگیری» باز کردیم تا یادداشت‌های مربوط به پیگیری را همه در آن منعکس ‌کنیم ...

سؤال: برای عبور از این بحران به طور مشخص چه راه حلی را پیشنهاد می‌کنید؟

جواب: پیشنهاد مشخص من در این آخرین لحظات وقت اضافه این است: خانواده محترم امام صدر در ایران باید در منزل پدریشان در قم، یعنی در بیت مرحوم آیت‌الله العظمی سید صدرالدین صدر که امروز دفتر و بیرونی آیت‌الله العظمی سید موسی شبیری زنجانی است، بَست بنشینند، مطالبات حساب شده‌ای را مطرح کنند و تا تحقق این مطالبات توسط ایران به شکل نامحدود اعتصاب غذا کنند. با آغاز تحصن و اعتصاب غذا خانواده، صدها و بلکه هزاران تن از دوستداران امام صدر در سراسر کشور نیز به آنان خواهند پیوست ...

سؤال: این اقدام خانواده امام صدر چه هدفی را می‌تواند تأمین کند؟

جواب: وا داشتن ایران به مسئولیت‌پذیری، جدیت و بسیج تمامی امکانات متعارف برای ساماندهی روند پیگیری مسأله امام صدر ...
سؤال: تحقق چه مطالباتی می‌تواند ایران را به این سمت سوق دهد؟

جواب: به نظر من مطالبات را می‌توان با الهام از نامه تاریخی سال 82 مراجع و نخبگان به جناب آقای خاتمی و نیز با توجه به رویدادهای بعد از آن به شکلی معقول و منصفانه تنظیم و فرموله کرد. طبیعتا اول از همه باید تعلیق روابط سیاسی ایران و لیبی باشد تا زمان آزادسازی امام صدر ...

سؤال: اگر معلوم شد که امام صدر دیگر در قید حیات نیست، آن وقت چه می‌شود؟

جواب: ببینید! نه در ایران و نه در لبنان، هیچ‌کس نمی‌تواند ثابت کند که امام صدر خدای ناکرده به شهادت رسیده است. حتی اگر همه قرائن و شواهد امیدوار کننده را نیز کنار بگذاریم، که البته هرگز نمی‌توانیم چنین کنیم، هیچ‌کس در ایران و لبنان دلیل مستند و قانع‌کننده‌ای ندارد که شهادت امام صدر را حتی برای وجدان خود ثابت کند. خانواده امام صدر نیز بیش از همه بر حیات آن بزرگوار تأکید دارد. بنابراین باید اصل را بر حیات آن بزرگوار گذاشت و بر همین اساس نیز برنامه‌ریزی و حرکت کرد. ان‌شاءالله واقعیت نیز همین‌طور است و ایشان هنوز در قید حیات است. چنان‌که پیشتر گفتم، حتی اسرائیلی‌ها نیز که پس از گذشت قریب دو دهه هنوز دارند مسأله «ران آراد» را پی‌گیری می‌کنند، بر اساس فرض حیات اوست که دارند حرکت می‌کنند. در جریان همین تبادل اخیر اسرا میان حزب‌الله و اسرائیل نیز همه دیدیم که صهیونیست‌ها تا لحظه آخر بنا را بر حیات دو اسیر خود گذاشته بودند. این در حالی بود که جنازه‌های آنها را تحویل گرفتند! وقتی حتی صهیونیست‌ها مسأله حیات و ممات اسیران خود را با این میزان وسواس و جدیت پیگیری می‌کنند، بدیهی است که ما مسلمان‌ها و خصوصا شیعیان مدعی پیروی از اهل بیت (ع)، دیگر جای خود را داریم ...

سؤال: حالا، فرض محال که محال نیست ...

جواب: اگر خدای ناکرده ثابت شد که ایشان دیگر در قید حیات نیست، باز تکلیف کاملا روشن است: رابطه ایران و لیبی تا زمانی که رژیم قذافی سر کار هست، به همین شکل معلق باقی خواهد ماند. برای اینکه معنی ندارد که ایران با رژیمی رابطه داشته باشد، که عامل ربایش و ترور یکی از رهبران تراز اول کشور، عالم تشیع و جهان اسلام است ...

سؤال: دیگر چه مطالباتی باید توسط خانواده طرح شود؟

جواب: به نظر من مطلبات دوم و سوم را می‌توان این‌گونه تنظیم کرد:

دوم: اعلان رسمی تشکیل ستادی زیر نظر مستقیم مقام معظم رهبری، و نه رئیس‌جمهور یا مقامی دیگر، به منظور ساماندهی و هدایت روند پیگیری بر اساس راه‌کارهای پیشنهادی نخبگان به آقای خاتمی.
سوم: طرح رسمی مسأله از سوی ایران در مجامع بین‌المللی حقوق بشری.

سؤال: اگر امام صدر هنوز در قید حیات باشند، که ان‌شاءالله هستند، آیا واقعا تصور می‌کنید که این اقدام خانواده می‌تواند در آزادسازی ایشان مؤثر واقع شود؟

جواب: قطعا و به نظر من تنها راه است. تجربه سال‌های گذشته نشان داده است که رژیم قذافی تنها در پاسخ به فشار است که از یاغی‌گری دست برداشته و در برابر حق سر تسلیم فرود می‌آورد. اگر آمریکا، فرانسه و جامعه بین‌المللی در همین دو پرونده لاکربی و یوتا رژیم قذافی را تحت فشار نمی‌گذاشتند، هرگز موفق نمی‌شدند رفتار آن رژیم را چنین تغییر دهند. در مسأله امام صدر نیز تنها فشار است که می‌تواند رژیم قذافی را به عقب‌نشینی وا دارد. طبیعتا چنین فشاری پدید نخواهد آمد، مگر آنکه دولت‌های متبوع آن بزرگوار و در رأس آنها ایران طلایه‌دار آن باشند. چه اگر قرار باشد کشورهای متبوع به بهانه برخی مصلحت‌اندیشی‌ها خود را از معرکه خارج نگاه دارند، سایر کشورها و حتی سازمان‌های بین‌المللی به طریق اولی حق دارند چنین کنند، کما اینکه تا کنون نیز چنین کرده‌اند. در این صورت همان وضعیتی ادامه خواهد یافت، که طی سه دهه گذشته شاهد بودیم. از طرفی توان خانواده امام صدر در مقابل رژیم قذافی بسیار ناچیز و همچنین ساز و کار عدالت‌طلبی در عرصه بین‌الملل نیز هنوز بسیار ضعیف‌تر از آن است که خانواده‌ای بتواند در برابر یک رژیم ثروتمند و مقتدر احقاقِ حق کند. بنابراین پاسخ سؤال شما را اینطور جمع‌بندی می‌کنم: اولا اگر امام صدر در قید حیات باشند که ان‌شاءالله هستند، آزادسازی ایشان غیر ممکن است، مگر آنکه رژیم قذافی از سوی کشورهای متبوع و جامعه بین‌الملل شدیدا تحت فشار قرار گیرد. ثانیا چنین فشاری هرگز علیه رژیم قذافی پدید نخواهد آمد، مگر آنکه کشورهای متبوع و در رأس آنها ایران در این امر پیش‌قدم شوند. ثالثا رفتار ایران نیز هرگز در قبال مسأله امام صدر بهبود نخواهد یافت، مگر آنکه نظام تحت فشار افکار عمومی قرار گیرد؛ رابعا در شرایط کنونی تنها مطالبه هماهنگ و یک‌صدای حوزه‌های علمیه، مراجع عظام و علماء بزرگ بلاد است که می‌تواند چنین فشاری را بر دولت ایران وارد کند. خامسا تنها تحصن و اعتصاب غذای نامحدود خانواده امام صدر است که ظرفیت به میدان کشیدن حوزه‌های علمیه، مراجع عظام، علماء بلاد و ایجاد موضعی هماهنگ و بُرنده را میان این بزرگواران دارد ...

سؤال: آیا تصور می‌کنید که دولت و سایر نهادهای حکومتی به این مطالبات پاسخ مثبت دهند؟

جواب: قطعا و بدون هیچ‌گونه تردیدی. نظام ما به هر حال یک نظام اسلامی است و در سلامت نفس و حسن نیت مسئولان ارشد کشور هیچ تردیدی نداریم. آنچه در باره امام صدر اتفاق افتاد، اگرچه بسیار تلخ و غیر قابل توجیه است، اما به هر حال تنها مصداق قصور و کوتاهی بود و نه بیشتر. مسئولان ارشد کشور به سبب وجود نابسامانی‌ها و بحران‌های فراوان متأسفانه همواره گرفتار روزمرگی و مصلحت‌اندیشی بودند و به همین سبب نیز سی سال تمام از مسأله امام صدر غافل شدند. من مطمئن هستم که این حرکت خانواده محترم امام صدر وجدان مسئولان ارشد کشور را متأثر و آنان را از این خواب غفلت در خواهد آورد ...

سؤال: اگر دولت به هر حال پاسخ مثبت نداد، چطور؟

جواب: چنین وضعیتی قطعا رخ نخواهد داد. اما بر فرض محال اگر دولت تمکین نکند، تحصن و اعتصاب غذا طبیعتا ادامه خواهد یافت. و از آنجایی که مرکز تحصن یعنی، بیت مرحوم آیت‌الله العظمی سید صدرالدین صدر، در کوچه حرم، یعنی در مجاورت حرم مطهر و مسجد اعظم و لذا در مسیر آمد و شد اغلب مراجع، علماء، فضلا و طلاب قرار دارد، فضای همدردی، احساس مسئولیت و همراهی، خیلی سریع حوزه علمیه قم را فرا خواهد گرفت. شما وضعیتی را مجسم کنید که خدای ناکرده حال برخی عزیزان خانواده امام صدر وخیم شود. تصور می‌کنید که بزرگان حوزه ساکت خواهند نشست؟! قطعا خیر؛ آن موقع تحرک، رایزنی‌ها، اعلان مواضع و فشار مراجع و علماء بلاد بر دولت به اوج خواهد رسید؛ از طرفی قطعا گزارش مظلومیت امام صدر، خانواده ایشان و این فضای التهاب و نگرانی، لحظه به لحظه توسط رسانه‌های خبری لبنان، منطقه و جهان ثبت و منعکس خواهد شد. یعنی همه دنیا با حساسیت نظاره خواهد کرد که سر خانواده امام صدر و پرونده آن بزرگوار چه خواهد آمد. مطمئن باشید که مظلومیت امام صدر چنان زیاد و حقانیت مطالبات خانواده آن بزرگوار چنان شفاف و روشن است که افکار عمومی عالم تشیع و جهان اسلام خیلی سریع در حمایت از حرکت این عزیزان بسیج خواهد شد. حتی حزب‌الله و امل نیز که تاکنون مثل خود دولت ایران همواره گرفتار برخی ملاحظات بوده‌اند، ناچار از خانواده امام صدر حمایت خواهند کرد. به نظر من احتمال اینکه دولت ایران بخواهد یا بتواند به این فضای معنوی و وجدانی پاسخ منفی دهد، در حد صفر است.

سؤال: قطعا برخی اشکال خواهند کرد که تحصن و اعتصاب غذا در شأن خانواده یک مرجع نیست! ...

جواب: بگذارید اشکال کنند. چنین کسانی حتما با روش‌های نجیبانه و دمکراتیک اعتراض مردمی در دنیای امروز آشنایی ندارند. وانگهی، وقتی امام صدر خود برای خاموش ساختن آتش جنگ داخلی لبنان در مسجد عاملیه بیروت دست به آن تحصن و اعتصاب غذای تاریخی و موفق زدند، تا جایی‌که از روز پنجم حالشان رو به ضعف و تدریجا خطر گذاشت، چرا تأسی جستن از شیوه آن بزرگوار در شأن خانواده محترم ایشان نباشد؟! به نظر من کاری که در شأن خود امام صدر هست، قطعا در شأن دیگران از جمله خانواده محترم ایشان نیز هست.

سؤال: اجازه دهید سؤال را این‌طور تغییر دهم: ممکن است برخی اشکال کنند که این امام صدر بود که می‌توانست دست به تحصن و اعتصاب غذا زند و با این شیوه زبان به اعتراض بگشاید. اکنون نیز تنها انسان‌هایی در حد و اندازه امام صدر هستند که می‌توانند چنین شیوه‌هایی را در پیش گیرند، نه مردمان عادی و خانواده آن بزرگوار ...
جواب: قاعدتا منظور این اشکال‌کنندگان آن است که خانواده محترم و دوستداران امام صدر باید به انتظار بزرگمردی بنشینند تا ظهور کند و به نیابت از سوی این عزیزان علیه این همه ظلم در حق امام صدر اعتراض کند! سخن این افراد من را یاد بحث زیبایی از مرحوم آیت‌الله شیخ محمد مهدی شمس‌الدین می‌اندازد. به نظرم بحث ایشان می‌تواند پاسخ خوبی به اشکال این افراد باشد. مرحوم شمس‌الدین در دومین کنفرانس «کلمه سواء» در بیروت طی سخنانی در باره نقش امام صدر در ارتقاء وضعیت حقوق بشر در لبنان تصریح کردند: «امام صدر محرومانی را که از حقوق اقتصادی، سیاسی و انسانی خود بی‌اطلاع یا از مطالبه آن عاجز بودند، به سخن گفتن وا داشت. نقش امام صدر آن نبود که حضانت و سرپرستی محرومان را عهده‌دار شود تا به نیابت از آنها سخن بگوید؛ بالعکس، نقش ایشان آن بود که محرومان را چنان بر انگیخت و متحول کرد که خود دهان باز کردند و سخن گفتند ... امام صدر نیامد تا صدای کسانی باشد که صدا ندارند؛ بالعکس، به این افراد صدا و نیرو داد تا خود به سخن در آیند». به قول مرحوم شمس‌الدین: «این‌گونه بود که امام صدر محرومان لبنان را به حرکت درآورد؛ و رسالت انبیاء و اولیاء خدا نیز همین بود؛ و این‌گونه است که تاریخ با مرگ انسان‌های بزرگ پایان نمی‌پذیرد و حرکت آنها پس از خودشان نیز ادامه می‌یابد» ...

سؤال: کارنامه پیگیری خانواده محترم امام صدر طی سه دهه گذشته را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

جواب: بدیهی است که خانواده محترم امام صدر طی سالیان گذشته زحمات فراوانی کشیده و کارهای ناممکن بسیاری را ممکن کرده است. اگر امروز هنوز مسأله امام صدر در ایران و خصوصا لبنان چنین زنده است، قطعا یکی از دلایل آن وفاداری، استقامت و پایمردی آحاد عزیزان این خانواده محترم است. اما همه سخن حقیر آن است که سه دهه ناکامی در رفع ظلم از آن بزرگوار کافی است تا همگان را متقاعد سازد، که طرحی نو باید در انداخت ...

سؤال: حدودا یک ماه است که مراسم بزرگداشت سی‌امین سال‌روز ربوده شدن امام صدر در ایران و لبنان پایان یافته و همه آن هیاهوها مانند سنوات گذشته یک‌باره فروکش کرده است. اگر بخواهید از تریبون «خبرگزاری شیعه» خانواده محترم امام صدر را خطاب قرار دهید، به آنها چه خواهید گفت؟

جواب: خواهم گفت: «روز اولی که شما عزیزان برای پیگیری مسأله امام صدر به پا خاستید، هرگز تصور نمی‌کردید که روند پیگیری لااقل سی سال تمام به طول انجامد. اگر آن روز مشاوران خانم رباب صدر یک برنامه زمان‌بندی به ایشان ارائه می‌کردند که مدت زمان عملیات پیگیری را سی سال تمام برآورد کرده بود، آن بزرگوار قطعا بر آشفته می‌شدند و تحقق چنین نتیجه‌ای را فاجعه می‌شمردند و یافتن راه حل‌های مناسب‌تر را فرمان می‌دادند ... متأسفم که بگویم، فاجعه‌ای که از آن هراس داشتید، رخ داده است و اگر شما عزیزان همین امروز و همین ساعت و همین لحظه با بسیج همه امکانات خود ایران را به بر عهده گرفتن مسئولیت‌های خود وادار نکنید، مطمئن باشید که فاجعه‌های دیگر نیز یکی پس از دیگری رخ خواهند داد».

از اینکه در این مصاحبه شرکت فرمودید متشکریم انشالله باز هم بتوانیم از بیانات حضرتعالی در خصوص پرونده امام موسی صدر استفاده کنیم .

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر:
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۳
نظرات بینندگان
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۰۰:۰۷ - ۱۳۸۷/۰۸/۱۸
سلام خدابررادمردانی که باخداچنین معامله کردند و عاشقانه جان را در طبق اخلاص گذاشته و تقدیم رب متعال کردند. طوبی لهم و حسن مآب
منتظر روزی هستیم که بزودی انشاءالله آزادی امام موسی صدر را کل جهان اسلام و بخصوص تشیع جشن بگیرند...
درکجای جهان بغیر از علمای شیعه چنین رهبران عاشق و حسینی راسراغ دارد.
برای خانواده زینب گون آن آزاده سرافراز آرزوی چشم روشنی هرچه سریعتر به برکت آزادی آن سرباز برومند امام زمان را خواستارم
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۴:۱۷ - ۱۳۸۷/۰۸/۲۲
دکتر محسن کمالین تنها پیگیر واقعی قضیه امام موسی صدر هستند. واقعا از ایشان سپاسگزاریم برای اطلاعات بیشتر می توانید به سایت ایشان(www.revayatesadr.com) سری بزنید
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۰:۵۸ - ۱۳۸۷/۰۹/۰۷
اجداد قذافي امام موسي كاظم(ع)را نيز اسير كردند و خيلي از افراد ان جامعه هم سكوت كردند حادثه جديدي نيست اسيري سنت سادات است اما منتقم خون حسين(ع)ميايد ان روز روز انتقام است انشاالله امام موسي صدر هم ازاد ميشوند ودل مادرش شاد ميشود