شیعه نیوز:
پرسش
یک روایت یا شاید داستانی از پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) است؛ مردی به نام «خالد» زن جوانی را در کوچههای مدینه دید و از سر هوس و شهوت، به زور او را گرفت و بوسید. زن، ناراحت و خشمگین خدمت پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) رسید و به خاطر این ماجرا، از خالد شکایت کرد. رسول خدا( صلی الله علیه و آله و سلم ) کسی را به دنبال خالد فرستاد. وقتی آمد، پیامبر حقیقت را از وی جویا شد. خالد به گناه خود اعتراف کرد و سپس گفت: «اگر زن می خواهد قصاص کند حرفی نیست، بیاید قصاص کند(و او هم مرا ببوسد.)» از حرف خنده دار خالد، پیامبر و یارانش به خنده افتادند. آنگاه حضرت رو به خالد کرد و فرمود: «آیا دیگر این کار را نمیکنی؟» خالد عرض کرد: «نه، به خدا قسم دیگر این کار را نمیکنم ای رسول خدا» و به این تعهد، پیامبر خالد را بخشید. (منبع: لبخند ستاره ها اثر غلامرضا حیدری ابهری). سؤال این است که؛ آیا این روایت درست است و منبع آن معتبر است؟ و اگر معتبر است؛ چرا پیامبر به گناه بندهای میخندند؟
پاسخ اجمالی
روایت مزبور در برخی از منابع حدیثی؛ مانند «مناقب آل أبی طالب علیهم السلام»[1] ابن شهر آشوب مازندرانی(متوفی 588ق)، «بحار الانوار»[2] علامه مجلسی(متوفی 1110ق)، و «مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل»[3] محدث نوری(متوفی 1320ق) از ابن عباس نقل شده و سلسله سندی برای آن ذکر نشده است؛ از این رو، از جهت سندی دارای اشکال است. به علاوه؛ این روایت، در منابع حدیثی دسته اول شیعه؛ مانند «کافی» و «وسائل الشیعة» نیامده است؛ لذا این روایت از نظر ما مورد پذیرش نیست.
شخصی که اینکار را انجام داد -به نقل منابعی که در بالا ذکر شد- جدّ خالد قسری؛ یعنی یزید بن اسد بن کُرز از صحابی پیامبر اکرم( صلی الله علیه و آله و سلم ) بود،[4] ولی در برخی از منابع دیگر، نوهی یزید بن اسد؛ خالد بن عبدالله بن یزید قسری بود[5] که از حاکمان عراق در زمان خلافت هشام بن عبد الملک بود و امام علی( علیه السلام ) را در بالای منبر لعن میکرد.[6]
بر فرض پذیرش روایت؛ با توجه به نکات زیر روشن میشود که تبسم پیامبر اکرم( صلی الله علیه و آله و سلم ) تأیید رفتار این شخص نبود.
- تبسّم پیامبر اکرم( صلی الله علیه و آله و سلم ) یک امری طبیعی بود؛ چون با قطع نظر از خطایی که قسری انجام داد، حرفی که زده بود، یک حرفی تعجب آمیزی بود که طبیعتاً هرکسی آنرا میشنید، میخندید و پیامبر اکرم( صلی الله علیه و آله و سلم ) در امور طبیعی همانند بشر است.
- خنده و تبسم پیامبر اکرم( صلی الله علیه و آله و سلم ) دلیل بر تأیید کار اشتباه آن شخص نبود؛ زیرا همانطوری که در ذیل روایت نقل شده، پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) بلافاصله رو به آن شخص کرد و فرمود: «دیگر این کار را نمیکنی؟» قسری عرض کرد: «نه، ای رسول خدا! به خدا قسم دیگر این کار را نمیکنم». پیامبر اکرم( صلی الله علیه و آله و سلم ) با روشی دلسوزانه اعتراض خود را نسبت به گناه این شخص نشان داد، و چون این مرد گناهکار در حضور پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) و جمعی از صحابه توبهی خود را از این کار اعلام کرد و به پیامبر اکرم( صلی الله علیه و آله و سلم ) تعهد بر ترک این کار داد؛ پیامبر رحمت( صلی الله علیه و آله و سلم ) نیز او را بخشید؛ زیرا تبسم، از بارزترین مصداق گشادهرویی است که در ایجاد ارتباط مستحکم و جلب دیگران کارآمد بوده و نقش فراوانی دارد، در حالیکه ترشرویی و عبوسی موجب میشود مردم از انسان فاصله بگیرند. با این حال، آیا پیامبر باید زود به خشم میآمد؟! در حالیکه یکی از خصوصیات نیکوی آدمی این است که دیر به خشم آید و زود خشنود شود و علاقهمند باشد به اینکه عذر و پشیمانی دیگران را بپذیرد.[7]
- چیزی که در روایت بیان نشده و روایت از این جهت ساکت بوده، این است که آن زنی که برایش مزاحمت ایجاد شده بود، چگونه راضی شده است؟! چراکه به هر حال او از قسری شکایت کرده بود، و باید پیامبر اسلام( صلی الله علیه و آله و سلم ) از باب حکم اولیه به شکایت او در حضور قسری رسیدگی میفرمود، به همین جهت؛ تنها چیزی که میتوان احتمال داد این است که پیامبر اکرم( صلی الله علیه و آله و سلم ) به نحوی آن زن را راضی کرده بود، و اینکه اگر قسری پشیمان شود و دیگر اینکار را نکند، مجازات نشود. بنابر این، همین تصمیم شخص گناهکار نشانهای بود بر اینکه او گناه را ترک نموده است، و اصرار بر انجام معصیت ندارد که در این صورت مجازاتی ندارد، اما اگر این شخص خطاکار از کار خویش اظهار پشیمانی نمیکرد، قطعاً پیامبر اسلام( صلی الله علیه و آله و سلم ) او را مذمّت و مجازات متناسب با این گناه مینمود.
[1]. ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على، مناقب آل أبی طالب علیهم السلام، ج 1، ص 149، انتشارات علامه، قم، چاپ اول، 1379ق.
[2]. مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 295 – 296، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق.
[3]. نورى، حسین بن محمد تقى، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج 8، ص 411، مؤسسة آل البیت( علیه السلام )، قم، چاپ اول، 1408ق.
[4]. ابن سعد کاتب واقدى، محمد بن سعد ، الطبقات الکبرى، ج 7، ص 298 و 299، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ دوم، 1418ق؛ بلاذرى، احمد بن یحیى، ج 5، ص 260، أنساب الأشراف، دار الفکر، بیروت، چاپ اول، 1417ق؛ ابن حجر عسقلانى، احمد بن علی، الإصابة فی تمییز الصحابة، ج 6، ص 506، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1415ق.
[5]. توحیدی، أبو حیان علی بن محمد بن عباس، البصائر و الذخائر، محقق و مصحح: وداد قاضی، ج 9، ص 30، دار صادر، بیروت، چاپ چهارم، 1419 ق.
[6]. ثقفی، ابراهیم بن محمد، الغارات، ج 2، ص 843، دار الکتاب، قم، چاپ اول، 1410ق؛ ابن أبی الحدید، عبد الحمید، شرح نهج البلاغة، محقق و مصحح: ابراهیم، محمد ابوالفضل، ج 4، ص 57، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، قم، چاپ اول، 1404ق.
[7]. اشاره به سخنی از امام علی( علیه السلام ) که فرمود: «کُنْ بَطِیءَ الْغَضَبِ سَرِیعَ الْفَیْءِ مُحِبّاً لِقَبُولِ الْعُذْر»؛ لیثى واسطى، على بن محمد، محقق و مصحح: حسنى بیرجندى، حسین، عیون الحکم و المواعظ، ص 391 – 392، دار الحدیث، قم، چاپ اول، 1376ش؛ تمیمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، محقق و مصحح: درایتى، مصطفى، ص 447، ح 10244، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، چاپ اول، 1366ش.
T