۱

نظر استاد الازهر مصر درمورد تکفیری ها

آنها امت اسلامی را به واسطه استغاثه و توسل به پیامبر و اهل بیت او یا یکی از صالحان تکفیر می کنند که این موضوع محل اختلاف آنها با امت است و به بیان بهتر آنها با اجماع امت در مورد صحت توسل و استغاثه مخالفت کرده اند.
کد خبر: ۷۴۳۳۲
۱۴:۵۲ - ۱۷ خرداد ۱۳۹۳
SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز:

«شیعه نیوز»: وقتی از او می پرسم خود را معرفی کنید ، این گونه کلام را آغاز می کند" من بنده فقیرخدا و معترف به ناتوانی و کوتاهی، تاج الدین الهلالی هستم."

بر این سبک و سیاق معرفی، اگر کسی او را نشناسد ، اصلاً‌متوجه نمی شود که با یکی از چهره های تاثیرگذار در حوزه تفکر و اندیشه اسلامی و یکی از برجسته ترین اساتید الازهر مصر طرف است.

خودش می گوید که یهودی ها کاری کرده اند که اگر نام تاج الدین الهلالی را در اینترنت جستجو کنید ،میلیون ها تصویر و مطلب درباره من به شما ارایه می دهند و آنها بیشتر از مؤسسات اجتماعی به زندگینامه من توجه کرده اند.

آن قدر صحبت های شیخ الهلالی، عضو شورای مرکزی جبهه بیداری اسلامی و مفتی کل سابق استرالیا، که خود از اساتید به نام الازهر و نیز عضو شورای دارالتقریب اسلامی قاهره هم می باشد، آن چنان شنیدنی و جذاب بود که بی هیچ مقدمه دیگری، شما را دعوت به مطالعه آن می کنیم؛

مخاطبان ما دوست دارند که بیشتر از شما بدانند، به همین خاطر مایلیم از زبان خودتان با زندگی شما بیشتر آشنا شویم؛

بنده متولد استان ساحلی سوهاج مصر هستم. یادگیری قرآن را در چهار سالگی زیر نظر عمویم شیخ امیر آغاز کرده و از هشت سالگی تا ده سالگی قرآن را حفظ کردم . پس از آن به مدارس الازهر رفتم و علوم لغت را یاد گرفته و متون را حفظ کردم و سپس برای تکمیل تحصیلات خود به قاهره رفتم تا به تحصیلات دانشگاهی و تبلیغی بپردازم. در مدرسه دانشگاهی سنتی معروف در بخش عمومی پژوهش های عربی و اسلامی، مدرک بین المللی پژوهش های عالی گرفته و سپس به جهت اصرار پدرم برای آشنایی و فهم علوم لغت، مدرک پژوهش های عالی صرف و نحو و بلاغت را نیز اخذ نمودم.

به صراحت اعلام می کنم که در عرصه تربیت اخلاقی، بیش از هر چیز خود را مدیون استادم شیخ صالح الجعفری می دانم که استاد دانشگاه الازهر بود و روزهای جمعه کرسی درس معروفی داشت.

ایشان مردی عارف بود و هر شب جمعه نیز مجلس ذکری داشت و هر روز قصیده ای در مدح و شأن اهل بیت (علیهم السلام) می سرود. کتابخانه و مرقد ایشان اکنون پشت ساختمان دانشگاه الازهر در محلی به نام الدّرّاسة قرار دارد. به همت دفتر ایشان یک بیمارستان به نام بیمارستان جعفری ساخته شده و دفتری هم دارد که کتاب هایی را که علیه تکفیر و وهابیت و سلفیه نوشته می شود جمع آوری می کند. ما نزد ایشان شاگردی کردیم و برخی اسناد روایات و احادیث را از ایشان گرفتیم از جمله سندی که به آن افتخار می کنم و از آن شفا می گیرم و خود را هنگام بیماری با آن مداوا می کنم؛ چرا که این سند اگر بر بالین یک دیوانه خوانده شود عاقل می شود و آن حدیث سلسلة الذهب است که امام رضا (علیه السلام) از پدران خود و از خداوند تبارک و تعالی روایت می کند.

پس از آن در زمینه های مختلفی مانند امامت جماعت و سخنرانی و قضاوت فعالیت داشته ام و به آفریقا رفتم و چند سال هم در لیبی بودم و پس از آن چند سال در لبنان بودم و به مساله فلسطین و جنبش های آزادسازی فلسطین اشتغال و اهتمام داشتم و در این ایام به شدت مشغول تبلیغ و تنظیم متون و روش های آموزش زبان عربی در مدارس اسلامی شمال لبنان هم بودم و این مساله مربوط به اواخر دهه هفتاد میلادی است.

پس از آن در فوریه سال 1982 از طرابلس به سیدنی استرالیا رفته و آنجا ماندم و تاکنون نیز امام جماعت مسجد امام علی(علیه السلام) هستم که بزرگ ترین مرکز اسلامی استرالیا در منطقه لاکمبا در شهر سیدنی است .

گویا در استرالیا نیز صاحب جایگاه مهم فتوا بوده اید؟

بله ، درست است، از زمان ورودم به این کشور چند سالی گذشت تا این که مرکز افتاء نیز در ماه مارس سال 1989 میلادی تاسیس شد و من برای سال ها در منصب افتاء این مرکز بودم تا سال 2008 که شورای افتاء را تاسیس کردم و خودم نیز برای مسلمانان آنجا فتوا می دادم و به مشکلات آنها رسیدگی می کردم.

 گرچه از لحاظ رسمی این وظیفه را به شورای افتا واگذار کرده بودم و خودم بیشتر وقت خود را صرف مسایل مربوط به وحدت و همبستگی امت اسلام در کشورهای عربی و اسلامی می کردم و با دکتر علی اکبر ولایتی نیز همکاری هایی در مجمع جهانی بیداری اسلامی داشتم .

 خداوند به من توفیق داد که قریب به 25 سال جهت تقریب در مجمع جهانی تقریب گام بردارم و تاکنون نیز در این زمینه مشارکت دارم تا بلکه این غوغا و آشوب تکفیر و کشتار و تخریب و ترور در جهان اسلام به یاری خداوند متعال از بین برود.

به جز شیخ صالح الجعفری ، اساتید دیگر من کتاب ها هستند. من فقط نام کسی را ذکر می کنم که مشرب او را دارم و مشرب من مشرب شیخ صالح الجعفری است. مشرب نیز مقامی عرفانی است که آن را از ایشان شنیده و با قلب گرفته ایم و همچنین شیخ دکتر عبدالحلیم محمود که از اقطاب تصوف است و استاد الازهر بوده است.

تا چه حد در امر یادگیری اصول فقه از کتب علمای شیعه استفاده کرده اید؟

به سوال خوبی اشاره کرده اید. من می خواهم به جهان اسلام و علما و طلاب اهل سنت تاکید کنم که رهبری و ریاست و مرجعیت فقهی و اصولی و حدیثی در قم موجود است. قم شهر علم و علماست که اجداد شما اشاعره آن را تاسیس کردند، این شهر اکنون به راستی مرکز واقعی سنت نبوی است و هرکس بخواهد سنت نبوی قابل اعتماد و صحیح را بدون فریب و تحریف و نگرانی و تردید و بدون دستکاری و تحریف اُموی ها و یزیدیان فرا بگیرد، باید متوجه علما و مراجع قم شود.

 در این صورت می بینید هر کدام از آنها کوهی بلند از علم و دانش است. من این را بدون ریا و تملق و نفاق میگویم و در این روزهای پایانی عمر خود خداوند را شاهد می گیرم که هنگامی که به چهره علامه آیت الله جوادی آملی نگاه کردم، دریایی از عرفان را در وجود ایشان مشاهده کردم که حکمت از آن جاری است و چشمه های علوم تفسیر و عرفان حقیقی از لب های ایشان می تراود.

همچنین مراجع هفت گانه موجود در قم گنج هایی علمی هستند که باید از آنها استفاده شود؛ گنج هایی فکری ، فقهی و اصولی و به نظرم بزرگ ترین ظلم و ستم این است که امت اسلام از این گنجینه فقهی و علمی محروم باشد.

بنده هم طبعاً از کتب علمای شیعه در اصول فقه بسیار استفاده کرده ام ، با اینکه از علمای اهل سنت می شنیدیم که فقه جعفری چیزی ندارد و معنای تشیع فقط مخالفت با سنت است. من تلاش کردم که در این باره تحقیق کنم و با خودم گفتم حال که پیامبر میفرماید «انا مدینة العلم و علی بابها» آیا قابل باور است که فرزندان و پیروان باب علم و حکمت هیچ بهره ای از آن نبرده باشند؟! خداوند در قرآن میفرماید: «إن الله اصطفی آدم و نوحا و آل ابراهیم و آل عمران علی العالمین». آیا میشود خداوند، فرزندان انبیا را برگزیند اما فرزندان پیامبر ما محمد(صلی الله علیه وآله) را رها کند و این ها هیچ حضور و جایگاهی در امت نداشته باشند؟ پس فهمیدم که امام صادق (علیه السلام)نیز فتوا می داده و فتواهای ایشان در اصول اربع مأة ثبت شده که از امام صادق علیه السلام نقل شده و پس از آن فقه اهل بیت از طریق کتب اربعه شیعه (من لایحضره الفقیه، سپس استبصار و تهذیب و کافی) تدوین شده و سپس کتاب های شروح نوشته شده است.

به عنوان شخصی که تعالیم اهل بیت(علیهم السلام) را در طول سال های متمادی بررسی و مطالعه کرده اید، به نظر شما ویژگی ها و شاخصه های تعالیم اهل بیت(علیهم السلام) برای استفاده در جهان اسلام چیست؟

من برنامه های سخنرانی زیادی در شبکه صراط لبنان داشته ام با عنوان "الفقه الجعفری و اهمیته فی أثراء الفقه الإسلامی". کسی که با حقیقت اسرار و انوار و گنج های با ارزش فقه جعفری آشنا نیست، باب رحمت را بر امت محمد(صلی الله علیه وآله) بسته است و مهم ترین ویژگی فقه جعفری این است که به بهترین شکل از سنت نبوی محافظت و امانتداری کرده و اگر ما بخواهیم فکر و فقه و احادیث و طریق سنت را حفظ کنیم، باید باب فقه جعفری را باز کنیم.

حدیثی هست که تمام علمای سلفیه و وهابیت و اهل سنت آن را قبول دارند که میگوید:«ایاکم و محدثات الأمور فإن کل محدثة بدعة و کل بدعة ضلالة و کل ضلالة في النار» و این روایت است که: «من أحدث في أمرنا هذا ما لیس منه فهو ردّ». این حدیث نیز صحیح است. و جای تعجب بسیار دارد که آنها می گویند که ما دو نوع طلاق داریم: طلاق سنت و طلاق بدعت و طلاق بدعی آن است که مخالف کتاب و سنت باشد به اینکه مرد زن خود را سه بار طلاق بدهد یا او را در حالت حیض طلاق دهد یا اینکه در حالت طهری که با او مباشرت کرده باشد او را طلاق دهدکه اینها طلاق بدعی است و طلاق سنی این است که مرد طبق دستور الهی زن خود را طلاق بدهد که خداوند فرموده است، یعنی اینکه زن خود را در طهری طلاق بدهد که در آن طهر با او مباشرت نداشته است.

 فقه جعفری می گوید باید به کتاب و سنت استناد کنیم و بر این اساس طلاق بدعی مخالف سنت است و باطل چون دروغ بستن به خدا و پیامبر است. ما چگونه دروغ بستن به خدا و پیامبر را در هر کاری ناپسند میدانیم به جز طلاق؟! از این حیث به نظر من، فقه جعفری بهترین وارث و محافظ سنت از ورود بدعت ها است سوالم با مخالفان این است که پس دیگر به کجا می روید؟!

یکی از مسایلی که وهابی ها و تکفیری ها به بهانه آن مسلمانان دیگر به خصوص شیعیان را تکفیر می کنند مساله اعتقاد به شفاعت است و می گویند شفاعت مستلزم شرک است. به نظر شما چگونه می توانیم به مساله شفاعت نگاهی قرآنی و بر اساس سنت پیامبر(صلی الله علیه وآله) داشته باشیم و به این گونه شبهات خطرناک پاسخ لازم را بدهیم؟

تکفیری ها و وهابی ها ممکن است استغاثه و توسل را انکار کنند اما هیچ مسلمانی نمی تواند شفاعت پیامبر یا اولیای الهی یا شهدا در روز قیامت را انکار کند. آنها امت اسلامی را به واسطه استغاثه و توسل به پیامبر و اهل بیت او یا یکی از صالحان تکفیر می کنند که این موضوع محل اختلاف آنها با امت است و به بیان بهتر آنها با اجماع امت در مورد صحت توسل و استغاثه مخالفت کرده اند.

 امت اسلامی و علمای مورد اعتماد آن می گویند غیر از خدای متعال هیچ آفریننده و رازق و زنده کننده و میراننده ای نیست، اما از این باب که خداوند از باب فضل و کرم خود برخی اختیارات را به بندگان برگزیده خود می بخشد به توسل و استغاثه ایمان دارند؛ همان طور که به نیت شفا یافتن نزد طبیب می رویم و غذا می خوریم تا سیر شویم و یا این که به عنوان مثال برای حل دعوا و دادخواهی نزد پلیس می رویم تا از او کمک بخواهیم، تمام اینها از باب اسباب است که خداوند نیز آن را تایید کرده در عین حال ما معتقدیم که شفا دهنده و فریادرس و نجات دهنده و روزی دهنده اصلی فقط خداوند متعال است.

این تکفیری ها در مورد دو مساله با امت اسلامی مخالفت دارند؛یکی اینکه تبرک به آثار پیامبر(ص) را حرام می دانند، در حالی که امت اجماع دارند که صحابه بزرگوار پیامبر به آثار ایشان تبرک جسته اند، به محل نماز و عبای ایشان و موی ایشان تبرک جسته اند و موی ایشان که در موسم حج تراشیده شده اکنون موجود است و مسلمانان به آن تبرک می جویند.

مردم به عبا و زیرانداز ایشان و موی ایشان و باقی مانده آب وضوی ایشان تبرک می جسته اند و این مورد اجماع است، به جز این گروه که خود را از این برکت محروم کرده اند و تبرک جستن به پیامبر و هر شخصیت دیگر را جایز نمی دانند و این عقیده آنها با استناد به ده ها روایت، مردود و باطل است.

آنها همچنین با حیات پیامبر(صلی الله علیه وآله) و زنده بودن ایشان در قبر خود مخالفند. پیامبر با استناد به روایات صحیح، در قبر خود زنده است. پیامبران در قبرهای خود زنده هستند و نماز می خوانند. در حدیث صحیح آمده که روزی به قبر برادرم موسی می گذشتم که دیدم در قبر خود به نماز ایستاده. هنگامی که خداوند در مورد شهدا که انسان های عادی هستند و شهید شده اند میفرماید: «ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله أمواتا بل أحیاء عند ربهم یرزقون». حال که یک انسان عادی که شهید شده پس از شهادت خود زنده است، حال سیدالشهدا(علیه السلام) و پیامبر(صلی الله علیه وآله) چگونه زنده نخواهند بود؟

 اینها اجماع امت در مورد تبرک و زنده بودن انبیا و اولیا در قبر را خرق کرده اند. آنها با زنده بودن پیامبر در قبر خود مخالفند.خداوند در قرآن کریم درباره پیامبر فرموده: «ولو أنهم إذ جاؤوک فاستغفروا الله واستغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحیما» و جالب این که این آیه اشاره ای به زنده و مرده بودن پیامبر نداشته است.

عتبی در روایت شافعی می گوید روزی یک اعرابی نزد قبر پیامبر آمد و این آیه را تلاوت کرد و سپس گفت:

یا خیرَ من دُفنت بالقاع حضرتُه                                و طابَ من طیبِه القاعُ و الأکمُ

نفسی الفداءُ لقبرٍ أنت ساکنُه                                   فیه العطاءُ و فیه الطهرُ و الکرمُ

ای بهترین کسی که در زمین مدفون است            و از بوی خوش او زیر و روی زمین معطر گشته

جان من فدای قبری که تو در آن جای داری         که آن قبر محل بخشش و پاکی و کرم است

عتبی میگوید پس از مشاهده این صحنه خواب چشمانم را گرفت و در خواب پیامبر را دیدم که فرمود ای عتبی برو و خود را به آن اعرابی برسان و به او بگو خداوند تو را آمرزید.

خداوند در آیه نفرموده که پیامبر در زمان حیات خود برای شما طلب آمرزش کند، علاوه بر این خود پیامبر فرمود: زنده بودن من برای شما خوب است و هنگامی که از دنیا رفتم وفات من برای شما بهتر است. اعمال شما هر پنج شنبه بر من عرضه می شود؛ اگر خوب باشد خدا را سپاس میگویم و اگر بد باشد برای شما طلب آمرزش میکنم. پس پیامبر در زمان حیات خود و پس از وفات خود تا روز قیامت برای امت خود استغفار می کند، اما این دشمنان و محرومان این مطلب مورد اجماع امت را انکار می کنند.

این گونه که از صحبت های حضرتعالی برمی آید تکفیری ها خود دارای مدارس و اصولی هستند که برپایه آن، دست به تکفیر سایر مدارس و دیگر مسلمانان می زنند؟

بله، همین طور است .تکفیری ها قواعد و اصولی دارند که از خودشان در آورده اند و بر اساس آنها ادعا می کنند فرقه ناجیه و اهل توحید و سنت هستند و غیر آنها و هر که جزو مخالفان آنهاست، کافر و مشرک هستند. اشعریه شامل مالکی و شافعی و همچنین ماتریدیه و جعفریه و زیدیه از نظر آنها کافرند. از نظر آنها 99 درصد جهان اسلام کافر و مشرک هستند. قواعد آنها اصلاً بیانگر یک مذهب نیست بلکه یک دین جدید است و دین محمدی نیست. قواعد آنها قرآنی و محمدی نیست، بلکه بر خلاف اجماع امت می باشد و در نتیجه آنها فرقه ای جدا افتاده از اجماع امت به شمار می روند.

در شرایط حساس کنونی جهان اسلام، بی شک همه ما چه شیعه و چه سنی، نیاز به تاکید بر روی مشترکات اسلامی خود داریم تا بتوانیم جلوی رشد تکفیری ها و افراطی ها را بگیریم، از نگاه شما مهم ترین و کلیدی ترین مشترکات چیست؟!

مشترکات ما که هیچ نزاعی در رابطه با آنها نیست عبارتند از ایمان به وحدانیت خداوند، خاتمیت پیامبر اسلام، اجماع بر سلامت قرآن از کاستی و زیادت و تحریف.

به هر حال قرآن کریم از آغاز تا پایان همان قرآن نخست است با 114 سوره مبارکه و منابع شیعه و سنی نیز عبارتست از از قرآن و سنت، اما با این تفاوت که گستره سنت نزد اهل سنت بسیار واسع و گسترده است در حالی که برادران شیعه امامیه می گویند که سنتی معتبر است که از منبع معتبر و قابل اعتماد به دست آمده باشدکه به سند صحیح به رسول خدا متصل شود.

با تمام اینها شیعیان قائل به عصمت هیچ یک از کتب احادیث نیستند و از نظر آنها فقط قرآن کریم است که عصمت و قداست دارد، بر خلاف اهل سنت که صحیح مسلم و بخاری دارند، شیعیان می گویند هیچ کتابی به طور کامل معصوم و صحیح نیست بلکه احادیث صحیح آنها را گرفته و برخی احادیث را رد می کنند. شیعیان با استناد به روایات نبوی، احادیث خود را بر قرآن عرضه می کنند و اگر با قرآن موافق بود به آن عمل می کنند و اگر خلاف قرآن بود طبعاً به آن عمل نمی کنند.

 بنابر این، اصل نزد شیعیان همان قرآن است و اگر روایتی خلاف قرآن بود به آن عمل نمی کنند حال هر چقدر هم سند و منبع آن معتبر باشد.

مساله دیگر این است که پیامبر(صلی الله علیه وآله)، برای قرآن یک همراه و ملازم قرار داد و فرمود این دو هیچ گاه از هم جدا نمی شوند و نباید تا روز قیامت جدا شوند و آن دو ، کتاب خدا و عترت هستند و احادیثی که در آنها به واژه کتاب خدا و سنت اشاره شده نسبت به احادیثی که در آنها به کتاب خدا و عترت اشاره شده ضعیف هستند. کتاب الله و عترتی با 34 طریق روایت شده اما کتاب الله و سنتی با 5 طریق روایت شده که برخی از طرق آن هم ضعیف می باشند.

اشتباه دیگر آنها این است که عترت را مخالف سنت فرض کرده اند. این از جهالت است که کسی فکر کند عترت مقابل سنت است. هیچ عترتی جدای از سنت نیست و هیچ سنتی از راهی غیر از اهل بیت(علیهم السلام) به دست نمی آید. پس محبت و یاری و یادگیری علوم اهل بیت(علیهم السلام) واجب است حتی بنا بر نص احادیث اهل سنت.

علاوه بر اینکه تمام ما به توسل و تبرک جستن به آثار رسول خدا ایمان داریم. ما بر این اصول ثابت توافق داریم اما اگر سراغ برخی فروعات فقهی برویم، اختلافاتی حتی میان نظریات ائمه اهل سنت وجود دارد اما با این حال در فقه جعفری میراثی وجود دارد که می تواند درهای رحمت و خیر را به روی این امت بگشاید که از این جمله می توان به ابطال طلاق بدعی و توریث برادر و عمو با وجود دختر و جواز جمع میان نماز ظهر و عصر و نماز مغرب و عشاء و همچنین جواز سجود بر تربت به طور مستقیم اشاره کرد. از این منظر قول اهل سنت که می گویند سجده بر غیر تربت کربلا جایز نیست کلامی بی اساس است.

در حال حاضر، جریان تکفیری که ادعا می کند اسلامی است و به دنبال وحدت صفوف مسلمین است، در عمل مسلمانان را متفرق ساخته و آنها را در برابر استکبار جهانی تضعیف کرده چرا که اسلامی که آنها ترویج میکنند بنا به گفته امام خمینی اسلام آمریکایی است. به نظر شما وظیفه کنونی ما در برابر چنین مسلمانانی که از این تفکر غلط متاثر شده اند و به جای اینکه با صهیونیست ها بجنگند به جان هم افتاده اند، چیست و ما چگونه و با چه روشی می توانیم مفاهیم صحیح را به آن ها منتقل کرده و در هدایتشان بکوشیم؟

من در اینجا به این نکته تاکید می کنم که جوانان انقلابی ما که در آرزوی شهادت هستند، مظلوم هستند و قربانی برنامه ریزی گروه های تکفیری و تبلیغات مسموم رسانه های آن ها شده اند که آنها را فریب داده و انرژی آنها را در راه منحرف و اشتباه صرف کرده است؛ راهی که بی شک به جهنم ختم می شود ، در حالی که این جوان ها خودشان انتظار دارند که به بهشت برسند.

 سرها و مغزهایی که با این افکار نادرست پُر شده و علم و فهم اندکی هم دارند؛ ما باید همانند یک کارشناس مواد منفجره با این سرها و مغزها برخورد کنیم تا بتوانیم در ابتدا سیم های این بمب های ساعتی را با حکمت و مدارا و دلسوزی قطع کنیم، زیرا اینها همچون بمب های انسانی هستند که اگر برخورد نادرست با آنها صورت بگیرد منفجر می شوند.

من در درجه اول به این جوانان می گویم اگر به کتاب خداوند عزوجل ایمان دارید، آیات قتل سوره مائده و نساء را بخوانید و اگر به نبوت محمد(صلی الله علیه وآله) ایمان دارید شما را با ده ها حدیث نورانی تذکر میدهم که: «لا یزال المسلم فی فصحة من دینه ما لم یسل دما»(دین مسلمان روشن و شفاف است تا زمانی که خونی را نریخته باشد)، «من أعان علی قتل مسلم ولو بشطر کلمة لقی الله تعالی مکتوبا بین عینیه آیس من رحمة الله»: (هرکس حتی گر با گفتن یک کلمه به کشتن یک مسلمان کمک کند، خداوند متعال را در حالتی ملاقات می کند که روی پیشانی او نوشته شده از رحمت خداوندمایوس است)، «بشر ساخته دست خداوند است و کسی که آن را خراب کند ملعون است»، و روایتی که پیامبر از پروردگار خویش نقل کرده که «لا إله إلا الله حصنی فمن دخل حصنی أمن من عذابی» من به آنها می گویم شما چگونه شهادتی را که خدا و پیامبرش به کسی بخشیده اند نادیده میگیرید و با لغو این شهادت، صاحب آن را میکشید؟!

باید به این ها گفت که شما جوان هستید و غریزه و انرژی دارید و مشتاق حور العین هستید، پس اگر این طور است بدانید که زیباترین زنان حور العین در دروازه های فلسطین و بیت المقدس منتظر شما هستند. به آنها به عنوان پدری دلسوز می گویم ای جوانان امت اسلام، پیامبر در حدیث صحیح میفرماید:  «ادرؤوا الحدود بالشبهات». هنگامی که میخواهیم حد بر کسی جایز کنیم، شبهه و بهانه ای پیدا کنیم تا حد بر مسلمان جایز نکنیم. کما اینکه پیامبر نیز همین کار را انجام می داد.

پس اگر ما باید حدود را به شبهات دفع کنیم، آیا واجب نیست که این قتل ها و کشتارهایی را که با بهانه و تهمت تکفیر افراد  انجام می شود رها کنیم؟ پس اگر مسلمانی حرفی زد که 99 وجه آن بر کفر حمل می شد و فقط یک وجه داشت که می شد بر ایمان حمل شود ما باید آن سخن را بر همان یک وجه صحیح حمل کنیم و حکم به اسلام و ایمان او بدهیم.

روی سخنم با این ها ، این است که ای جوانان عزیز به آخرت خود هم بیندیشید و ببینید این دلارها را چه کسی به شما می دهد؟ من میدانم این دلارها از کجا می آید. شما جوانان ما هستید و جان شما برای من مهم و عزیز است و من می خواهم شما را حفظ کنم برای اسلام تا همه ما زیر پرچم اسلام باشیم.

خداوند متعال پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، توفیق زیارت امام خمینی(ره) را در سال 1981میلادی به من عنایت کرد که به این خاطر به تهران آمدم و امام را در منزل ایشان زیارت کردم و یکی از دوستان به نام شیخ محمد هم همراه ما بود.

در آن جلسه امام(ره) متواضعانه به استقبال ما آمد و ما در اتاقی واقع در سمت راست خانه روی زمین نشستیم و روبروی ما میز کوتاهی بود که روی آن چای قرار داشت و ایشان به زبان عربی به ما خوش آمد گفت و سپس با ایشان معانقه کردیم و دیدم شیخ محمد برای اولین بار با چشم گریان با امام معانقه می کند.

 به او گفتم شیخ محمد یاد ندارم روزی گریه کرده باشی اما امروز دیدم گریه میکنی! گفت به محض اینکه با ایشان معانقه کردم سر تا پایم لرزید گویی برق به من وصل شده باشد و نتوانستم خودم را کنترل کنم و گریه کردم. نزدیک یک ساعت به همراه مترجم در محضر امام بودیم و به یاد دارم که ایشان به من نگاه کرد و گفت به قم رفته ای؟ گفتم نه ایشان فرمود سعی کن به قم بروی. پس از آن هم سفرهای زیادی به ایران برای شرکت در مجمع تقریب و مجمع بیداری اسلامی به ایران داشته ام که سفرهای پربرکتی بوده و دراین سفر ها هنگامی که به قم می آیم احساس می کنم تمام سنگ های این شهر ذکر خدا بر لب دارند. قم شهر خوب و پربرکتی است و شهر علما و شهدا است.

* به یاد دارم شما به مناسبت ارتحال امام خمینی(ره) مجلس ختمی در استرالیا برگزار کردید؛

بله ، مجلس ختمی برای ایشان در پایتخت استرالیا برگزار کردیم و قصیده ای طولانی در عزای امام خمینی خواندم که بیش از 100 بیت داشت و نمیدانم آن قصیده کجا رفت؟ و یادم هست آن زمان در کیهان عربی و مجله لواء الصدر مطلبی نوشتم با عنوان ثمرات ده گانه انقلاب ده روزه.

به شخصه چه ویژگی ها و شاخصه هایی از امام خمینی(ره) شما را جذب کرد؟

جنبه عرفانی امام خمینی(ره) است که مرا می لرزاند. هنگامی که مطالب عرفانی امام را میخوانم، سیاست را فراموش میکنم و گویی ذوب میشوم و هنگامی که ایشان در مقام عرفان از سیاست سخن می گوید احساس می کنم همه چیز در مقابل امام ناچیز و حقیر است. در شأن و بزرگی امام همین بس که این سخن از ایشان است که «سیاست اسلام عبادت و عبادت اسلام سیاست است" و من هنگامی که این جمله را از ایشان شنیدم به عمامه خود افتخار کردم در حالی که پیش از آن فکر می کردم این عمامه به جز در مراسم ختم فایده ای ندارد.

آشنایی تان با آیت الله خامنه ای چگونه بود و رهبری ایشان را در جهان اسلام چطور دیده اید؟

در آن زمان در جلساتی که داشتیم با ایشان آشنا شدم و به نظر من کسی که بیشترین بهره را از عرفان و جهانی بودن و تفکر امام به ارث برده، امام سید علی خامنه ای حفظه الله است. و در دیدارهای متعددی که با ایشان داشته ام که ده ها دیدار می شود و در جلسات عمومی و خصوصی که با ایشان داشته ایم، از ایشان استفاده کرده ام.

به نظر شما چه جنبه ای از رهبر انقلاب تاثیر بیشتری بر روی شما داشته است؟

به نظر من جنبه ادبی و وسعت فکری ایشان که تحت تاثیر مقام عرفانی است تاثیر بیشتری دارد و ایشان بدون شک مقام عرفانی دارد که اگر این گونه نبود شناخته نمی شد.

در مورد جنبش های مثبت و عمیق جهان اسلام، بفرمایید که به نظر شما علمای شیعه و سنی چه کاری می توانند برای ادامه این جنبش ها انجام دهند؟

من به همه علما و مبلغان امت سفارش می کنم که اولاً فکر وسیع و باز داشته باشند چرا که هرکس فکر وسیع داشته باشد کمتر انکار می شود و دیگر اینکه هر کس فکرش وسعت بیاید دیگران را تکفیر نمی کند.

توصیه دیگر من به علما این است که به هیچ مسلمانی تهمت کفر و گمراهی نزنیم و تا جایی که امکان دارد اعمال آنها را توجیه و تاویل کنیم.

سوم اینکه خداوند متعال میفرماید: «ادع الی سبیل ربک بالحکمة والموعظة الحسنة» و نفرمود «بالحق» زیرا گاهی وقت ها اگر ما حقانیت خود را ابراز کنیم موجب فرار و موضع گیری طرف مقابل میشود و ما باید بدانیم که به دست آوردن قلب ها مقدمه پیروزی است. پس حکمت قبل از حق است و البته منافاتی هم با حق ندارد.

چهارم اینکه خداوند در سوره انفال و آل عمران از ما خواسته که با دل های خود متحد باشیم نه با عقل های خود. زیرا عقل ها در فهم و درک متفاوت هستند اما این اختلاف فهم موجب اختلاف قلب ها نمی شود پس باید اهل محبت و دوستی باشیم حتی اگر فهم ما متفاوت باشد.

پنجم هم اینکه سخنرانی ها و دروس و اولویت مهم ما باید احیای فریضه ای باشد که مورد توجه ما نیست و آن وحدت اسلامی است.

منبع: خبرگزاری حوزه

انتهای پیام/ ح . ا

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر:
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
نظرات بینندگان
محمد
Iran, Islamic Republic of
۱۹:۴۶ - ۱۳۹۳/۰۳/۱۷
خداوند ایشان را حفظ کند و امثالش را زیاد گرداند