۰
مادر طلبه ناهی از منکر:

علی از حریم ناموس شیعه دفاع کرد

مادر علی خلیلی گفت: غیرت دینی و ملی و همچنین دفاع از حریم ناموس شیعه مهم‌ترین دلیل نهی از منکر پسرم بود البته به نظر من هر ایرانی اگر در جای علی بود اقدام او را انجام می‌داد. خبرگزاری فارس: علی از حریم ناموس شیعه دفاع کرد/ هرکسی جای پسرم بود مانع آزار اراذل و اوباش می‌شد
کد خبر: ۶۸۹۳۶
۱۲:۵۹ - ۱۵ اسفند ۱۳۹۲
SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز:

به گزارش «شیعه نیوز»، روزنامه وطن امروز نوشت: پرچم سبزرنگ «یا مهدی» در اواسط کوچه‌ای در افسریه محل قرار ما با طلبه ناهی‌ از منکر، علی خلیلی بود که این روزها حال جسمی‌اش گواه رنج نزدیک به 3سال گذشته است.  بله! خرداد ماه 1390 در شب نیمه شعبان این طلبه جوان در حالی که یکی از شاگردانش را تا منزل همراهی می‌کرد به خاطر دفاع از حریم ناموس و غیرت دینی در حال نهی از منکر آن هم با لسان لین به اوباشی بود که قصد آزار یکی از همین زنان شهرمان که از صدقه سر این فداکاری‌ها با آرامش در خیابان‌های شهر تردد می‌کنند را داشت که بر اثر ضربه چاقو به گلویش نقش بر زمین شد و تا همین لحظه زبان در کامش به سختی می‌چرخد. 27 بیمارستان، حاضر به پذیرش وی نشدند و این است همان سوگند سقراط که پزشکان فارغ‌التحصیل برای دریافت دانشنامه خود یاد می‌کنند.

بعد از دق‌الباب و استقبال گرم دوستانش که این روزها تنها یاران همراهش هستند، وارد منزل شدیم. نه از مبلمان و فرش‌های قیمتی خبری بود، نه زرق و برقی. یک منزل ساده و کوچک اما پر از ایمان با مادری که الحق اسطوره جهاد این روزهای علی است. همه چیز با هم جمع شده بود برای یک امتحان عظیم که انصافا خوب در آن موفق بوده‌اند.  بالای تختش که رسیدم در کنار همه رنجی که در نگاه اول تمام وجود انسان را احاطه می‌کرد، 2 عکس از رهبر حکیم انقلاب، یکی بالای سرش و یکی هم در میز کناری او خیلی چشمنوازی می‌کرد. حجت‌الاسلام مهدی جمشیدی که واسطه حضور ما بر بالین علی بود همینطور که داشت پاهای علی را ماساژ می‌داد، گفت: علی آقا پیغامت را رساندم در جلسه‌ای که با برخی دانشجویان داشتیم. گفتم علی خلیلی نه‌تنها لحظه‌ای از عمل خودش پشیمان نیست بلکه می‌گوید تمام وجودم فدای تار مویی از رهبرم باشد. 

این را که گفت لبخند رضایت‌بخشی بر لبان علی نقش بست.  سخت‌ترین قسمت این دیدار لحظه‌ای بود که می‌خواستیم با علی همکلام شویم و گفت‌وگویی بگیریم که دوستش آرام گفت توان صحبت ندارد چون بعد از آن اتفاق حنجره مصنوعی برایش گذاشته‌اند.  علی نمی‌توانست سخن بگوید با این حال شرایط او و آنچه بر او رفته بود باید در کلام خودش می‌آمد. با اصرار از او خواستیم یکی از سؤالات‌مان را جواب دهد. از او پرسیدیم آیا لحظه‌ای و ذره‌ای از عمل خود برای حفظ ناموس مردم که منجر به خانه‌نشینی تو شد پشیمان هستی؟ پاسخ داد: من پاسخم را خطاب به رهبر عزیزم می‌گویم. آقا جان! خون من، تمام وجود من، فدای یک تار موی شما باشد. من فقط می‌خواهم یک لبخند رضایت داشته باشی از من. آنچه در ادامه می‌آید گفت‌وگوی «وطن امروز» با 2 نفر از دوستان علی خلیلی است که مانند خود وی، از طلاب علوم دینی هستند و این روزها عمده امور علی را در کنار مادر فداکارش پیگیری می‌کنند؛ آقایان مهدی جمشیدی و محسن لطفی.

همه منتظر بودند و دوستان وی که یکی یکی زیاد می‌شدند تقریبا تمام محیط منزل را پر کرده بودند. خانه کوچکی داشتند. قرار بود آیت‌الله کاظم صدیقی امام‌جمعه موقت تهران که اشک‌های معنوی‌اش معروف است آن شب میهمان منزل این طلبه ناهی از ‌منکر باشد. از دوستانش پرسیدم غیر ‌از آیت‌الله حائری و حجت‌الاسلام مقدسی رئیس ستاد احیای امر به معروف و نهی از منکر که در روزهای گذشته آمده بودند دیگر چه کسانی برای ملاقات علی آمده‌اند؟ سری تکان دادند و چند اسمی آوردند که نگویم بهتر است. مدیر دفتر فلان آقا و دوست آن یکی آقا.

بگذریم! شاید اگر علی خلیلی هم آقازاده  بود الان دوربین‌ها و رجال مختلف از چپ و راست و مرضی‌لله برای ملاقاتش صف بسته بودند. آماده آغاز گفت‌وگو بودیم که متوجه حضور آیت‌الله صدیقی شدیم و قرار صحبت را برای بعد از دیدار ایشان با علی گذاشتیم.  آیت‌الله صدیقی با همان بی‌آلایشی همیشگی وارد منزل شدند و طوری که انگار همه را می‌شناسند با افراد حاضر احوالپرسی کردند. آیت‌الله صدیقی به محض رویت علی چنان او را خطاب کردند که غم از چهره این طلبه جوان رخت بربست.

امام جمعه موقت تهران مدام به علی می‌گفت: خودت می‌دانی چقدر مقامت بالاست؟ اشک در چشمان علی حلقه زده بود. حاج آقا به علی تعارف کرد تا چیزی بخورد و شیرینی خود را نصف کرد تا نصف دیگرش را به علی بدهد. صحنه خاصی اتفاق افتاد. لحظاتی آیت‌الله صدیقی مکث کرد و شیرینی را زمین گذاشت. علی به لوله‌های متصل به بدنش اشاره کرد و گفت: حاج آقا من از اینجا غذا می‌خورم. فضا خیلی سنگین شده بود. «آیت‌الله» رو کرد به علی خلیلی و پرسید: چند سال داری؟ علی گفت: 22 سال. حاج آقای صدیقی گفت: حضرت زهرا(سلام الله علیها) 20 سال هم نداشتند. این جمله بود که فضا را ملتهب کرد. اشک‌های علی تمامی نداشت که آیت‌الله صدیقی روضه حضرت زهرا(سلام الله علیها) را شروع کرد...

***

* از ابتدای این ماجرا قدری برای‌مان بگویید. اگرچه بارها به جزئیات آن اشاره شده است اما برای ورود به بحث قدری توضیح دهید.

سال 90 شب نیمه شعبان بود و در نارمک هیات داشتیم. بعد از هیات چون کمی از وقت گذشته بود علی گفت دو تا از بچه‌های هیات دانش‌آموزی را که سن کمی داشتند تا منزل می‌رساند. خب! علی طلبه است و جزو مربیان خیلی محبوب هیات ما است البته این چند مدت به خاطر بیماری پیش آمده، نمی‌تواند حضور داشته باشد. او نسبت به شاگردانش احساس مسؤولیت می‌کرد.

* الان با توجه به شرایط جسمی با دروس طلبگی چه می‌کند؟

هر موقع پیشش می‌آییم یکی از دغدغه‌هایش همین است و می‌گوید اگر می‌شود صحبت کنید که امتحاناتم را بدهم. منتها به خاطر همان ضربه‌ وارد شده حافظه علی با مشکل مواجه شده است. حتی پزشکان می‌گفتند ممکن است حافظه او به کل دچار مشکل و سبب فراموشی کامل شود اما به لطف خدا و دعای دوستان این مشکل به وجود نیامد.

* ادامه ماجرا را می‌گفتید.

در مسیری که بچه‌های هیات را تا منزلشان هدایت می‌کرد علی متوجه یک خودروی پراید با 4 سرنشین و یک موتورسوار می‌شود که در حال مزاحمت برای 2 خانم هستند. به طوری که اجازه نمی‌دادند این 2 خانم سوار خودروی خود شوند و این 2 خانم در حال داد و بیداد در خیابان و طلب کمک از مردم بودند. نکته جالب‌توجه در این بین این بود که مردم حاضر در صحنه به علت رعب ایجاد شده برای کمک به آنها اقدامی نکردند.

* در بعضی جاها نقل شده است که علی به خاطر صدای موسیقی بلند یک ماشین به آنها تذکر داده است و این ماجرا به وجود آمده است.

خیر! به هیچ وجه اینطور نیست. بحث ناموس بوده یعنی یکی از همین هزاران زن و دختری که در خیابان حرکت می‌کنند که ناموس ما هستند. متاسفانه برخی سایت‌ها حتی سایت‌های ارزشی، این مطلب را اشتباه منعکس کرده‌اند و به تبع بقیه هم به نقل از آنها نقل کرده‌اند. در هر صورت علی به خاطر دفاع از ناموس مردم در برابر اراذل و اوباش نهی از منکر کرد و امروز حالش اینچنین است.

* بعد از مشاهده این صحنه، علی چه اقدامی کرد؟

علی موتور را در گوشه‌ای پارک می‌کند و به سمت آنها می‌رود و با لفظ نرم که در قرآن از آن به قول لین تشبیه شده است، سؤال می‌پرسد که این چه حرکتی است که مرتکب می‌شوند و سعی می‌کند به بهترین شکل ممکن از آزار آن 2 خانم جلوگیری کند. در همین حین که علی در حال صحبت با یکی از این اوباش بوده نفر دیگری با قمه‌ای که از داخل ماشین می‌آورد گلوی علی را می‌شکافد. الان حلقوم علی مصنوعی است.

* بدون هیچ مقدمه‌ای؟

بله! علی در حال صحبت با فرد روبه‌روی خود بوده که ضارب بدون اینکه حتی بپرسد ماجرا چیست و صحبتی کند، چاقو را از کنار به گلوی علی می‌زند. آن دو نفر از بچه‌های هیات که همراه علی بودند نقل می‌کردند که علی دو دستش را روی گلو گرفت و خون از میان انگشتانش بیرون زد. علی یک یا امام رضا(علیه السلام) گفت و به زمین افتاد و بیهوش شد.

 * چطور علی به بیمارستان منتقل شد؟ ماجرایی که می‌گفتند برخی بیمارستان‌ها از قبول وی سر باز زده بودند را هم توضیح دهید.

نکته همین جاست که در وهله اول هیچ کسی حاضر نبوده او را به بیمارستان منتقل کند. مردم حاضر در صحنه وحشت‌زده شده بودند. این قدر اوضاع نامناسبی بوده که بلاتشبیه عده‌ای فکر کرده بودند گوسفند قربانی کرده‌اند. ماجرا به این وخامت بوده است. آنوقت بعضی رسانه‌ها طور دیگری ماجرا را منتقل کرده‌اند، برخی نظرات را که می‌خوانی، نوشته‌اند خب! چه ربطی به علی داشته که صدای موسیقی بلند بوده یا نه. در صورتی که بحث ناموسی بوده است و ما نسبت به این انعکاس نادرست موضوع ناراحت هستیم.

به هر طریق با اطلاع بچه‌های هیات در جریان موضوع قرار گرفتیم البته تا زمان رسیدن، برخی از مردم علی را با یک راننده شهرستانی با یک پیکان به بیمارستان برده بودند. ما  نزدیک 27 بیمارستان به صورت حضوری و تلفنی مراجعه داشتیم. یعنی همه بچه‌ها بسیج شده بودند برای پیدا کردن بیمارستانی که علی را قبول کند اما جای شرم است که برخی از اینها می‌گفتند ما نمی‌خواهیم آمار فوتی‌هایمان را زیاد کنیم. یعنی با توجه به شرایطی که می‌گفتیم، برخی از این بیمارستان‌ها می‌گفتند قطعا نمی‌شود کاری کرد. البته واقعا هم معجزه بود، یک‌سال مداوم بچه‌های هیات به نذرهای معنوی‌شان برای شفای علی عمل می‌کردند. حیات علی از روضه اباعبدالله است.

* اولین بیمارستانی که علی را قبول نکرد کجا بود؟

بیمارستان فلکه دوم تهران پارس.

* دیگر کدام بیمارستان‌ها بودند؟

خیلی بودند. عرض کردم نزدیک 27 بیمارستان از شهدای تجریش و چمران گرفته تا همان فلکه دوم تهران پارس که گفتم.

* ظاهرا از سوی وزیر بهداشت دولت قبل با این بیمارستان‌ها برخورد شده بود.

بله! برخورد شد. هم برخی از آنها عوض شدند هم در زمان خانم دستجردی برخی از هزینه‌های درمان علی نیز پرداخت شد.

*  در نهایت علی را به کدام بیمارستان منتقل کردید؟

بیمارستان فلکه سوم تهران‌پارس. حدود ساعت 12 شب علی را به آنجا رساندیم. دکتر رگ را پیدا کرد و شاهرگ را بست و گفت دیگر کاری از دست من بر نمی‌آید. باید او را به یک بیمارستان تخصصی ببرید. دکتر گفت وقت طلایی این بیمار خیلی محدود است اگر اشتباه نکنم زمانی نزدیک به 20 دقیقه. یعنی فقط 20 دقیقه وقت داشتیم تا یک بیمارستان تخصصی برای علی پیدا کنیم. شاید باورتان نشود ولی تا نزدیک ساعت 4 صبح پیگیر بودیم تا برای علی بیمارستان پیدا کنیم. در نهایت بیمارستان عرفان گفت 5 میلیون تومان واریز کنید تا علی را آنجا ببریم.

*  5 میلیون آن موقع صبح از کجا آوردید؟

به هر طریق بود با قرض و کمک بچه‌های هیات پول را مهیا کردیم و علی را به بیمارستان منتقل کردیم. حالا مشکل آمبولانس هم داشتیم. چون برای انتقالش نیاز به آمبولانس پیشرفته بود. به هر حال علی را با هوشیاری 3 به بیمارستان عرفان برای عمل منتقل کردیم. دقت دارید که هوشیاری 3 !

* در فاصله این چند ساعت علی همان بیمارستان فلکه سوم تهران پارس بود؟

بله! همانجا روی تخت بود. فقط یکسری دستگاه‌‌های پزشکی به او متصل بود تا احیا بماند. البته ما واقعا از مسؤولان بیمارستان فلکه سوم تهران پارس متشکریم. سوپروایزر بیمارستان همان موقع با چند بیمارستان تماس گرفت و قضیه را به صورت جدی توضیح داد و پیگیر بود ولی متاسفانه اکثر بیمارستان‌های تهران از پذیرش علی سر باز زدند. ما حتی در کمیسیون بهداشت مجلس هم رفتیم و این مسائل را توضیح دادیم. آقایان هم تکیه داده بودند و به بیان چند جمله که چقدر بد و امثال این عبارات بسنده کردند(!)

 * جریان دادگاه علی و مسائل حقوقی علی به چه صورت است؟ الان در چه مرحله‌ای قرار دارد؟

یک نفر در وهله اول بازپرس پرونده علی بود که انصافا خیلی خوب پیگیری کرد اما بعد تغییر کرد. در مراحل حقوقی پرونده، سردار نقدی آمد بیمارستان و گفت ما یک وکیل معرفی می‌کنیم که کارهای شما را پیگیری کند و اصلا غصه نخورید. البته وکیل معرفی شده چندان موفق نبود تا جایی که علی نزدیک بود در دادگاه محکوم شود!

* در نهایت مرحله حقوقی به کجا رسید؟

در مراحلی به مادر علی گفته شد شما رضایت دهید ما خودمان همه مراحل کارهای علی را پیگیری می‌کنیم. خب! موضوع جانبازی بشدت در بحث هزینه‌های درمان موثر است. اوضاع اقتصادی خانواده علی هم به نحوی نیست که بتوانند همه هزینه‌های درمان را متحمل شوند. البته دیگر دوستان علی هم در جریان این موضوع قرار دارند.

* خب! خانواده علی رضایت دادند؟

ببینید! 3 جلسه دادگاه برای علی برگزار شد. در 2 جلسه اول همه رفقای علی را که در جریان موضوع هم بودند به دادگاه راه دادند. خب! رفقای علی هم محکم پشت علی ایستاده بودند اما در جلسه آخر از ورود همه ممانعت شد. ابتدا دیه 75 میلیونی بسته شده بود اما در جلسه آخر این مبلغ به 35 میلیون کاهش پیدا کرد. درباره متهم هم که به 3 سال زندانی محکوم شد عنوان شده بود که یک سال به صورت کامل و 2 سال دیگر را با قید سند به بیرون زندان رفت و آمد کند.

* خب! این موضوعات را تا به حال کجاها نقل کرده‌اید؟

ما این مسائل را هرجا و به هر رسانه‌ای نگفتیم اما «وطن امروز» هم اثرگذار است، هم بچه‌های روشنی در آن کار می‌کنند.

*  جانبازی علی الان برقرار شده است؟

نه! نه تنها جانبازی بلکه خیلی از وعده‌هایی که خیلی از آقایان آمدند و دادند محقق نشده است.

* چه وعده‌هایی؟ هزینه‌های درمان علی تاکنون چقدر شده است؟

ببینید! از قِبَل همین جانبازی بحث هزینه درمان هم محقق می‌شد، بیمه طلایی مربوط به آن و دیگر مسائل. البته این نکته را بگویم بحث جانبازی داشتن و این حرف‌ها نیست علی همه وجودش را برای اسلام و انقلاب داده است. مساله اصلی جانبازی که می‌گوییم بحث درمان است. الان حدودا 70 میلیون هزینه درمان علی شده است. خب! به نظر شما از کدام منبع مالی باید این هزینه‌ها تامین شود؟ شرایط مالی خانواده را هم که توضیح دادم. پس ببینید با چه مشکلاتی این هزینه‌ها مهیا شده است. داروهای علی هم که داستان خاص خود را دارد، گاهی وقت‌ها برای پیدا کردن برخی اقلام داروها دچار مشکل می‌شویم.

* وضعیت جسمی علی الان به چه صورت است؟

اوضاعش را که مشاهده می‌کنید. 50 سانتیمتر از روده‌اش را برداشته‌اند. حنجره‌اش که مصنوعی است.

امکان غذا خوردن هم که ندارد از طریق لوله‌های مخصوص غذا تزریق می‌شود. البته اوضاع جسمی‌اش کمی بهتر شده بود. علی از همان سال 90 که این اتفاق افتاد حدودا 6 ماه بیمارستان بود. بعد از آن کمی به تحرک افتاد و آمد منزل تا دو ماه اخیر یعنی بعد از سفر مجددا وخامت حال پیدا کرده است. حدودا دو ماه دیگر یک عمل جراحی دیگر دارد. الان فقط 44 کیلو وزن دارد.

 * راستی! آن دو نفر از بچه‌های هیات که همراه علی بودند الان چکار می‌کنند؟


باورتان می‌شود هر دوی آنها طلبه شده‌اند.

* شما خودتان مثل علی طلبه علوم دینی هستید. به نظر شما چرا در حوزه امر به معروف و نهی از منکر روحانیان پیشقدم هستند و الان شخصا ورود می‌کنند؟ آیا این موضوع تنها به روحانیان مربوط می‌شود یا همه مردم وظیفه امر به معروف و نهی از منکر دارند؟

کلیات امر به معروف وظیفه همه شیعیان است. منتها سؤال اینجاست که چرا در شرایط فعلی و وجود سازمان‌های مختلفی که باید شخصا به این موضوع یعنی امر به معروف و نهی از منکر ورود کنند این امر نه محقق می‌شود و نه مردم را به این مهم دعوت می‌کنند. خب روحانیت بالذات موضوع امر به معروف برایش تبیین شده است و طبیعتا ورود می‌کند و وقتی کوتاهی در این زمینه دیده می‌شود روحانیت احساس وظیفه بیشتری می‌کند و همانطور که شاهد هستیم این مدت طلبه‌ها و روحانیان در این حوزه فعال بوده‌اند.

پس لازم است سازمان‌های مرتبط موضوع امر به معروف و نهی از منکر را با همه امکانات زیادی که در دست دارند، تشریح کنند. مساله بعدی این است که اگر این سازمان‌ها این معضلات و مشکلات را می‌دانند به چه دلیل وارد عمل نمی‌شوند؟ و این کوتاهی‌ها باعث می‌شود وقتی افرادی چون علی خلیلی یا حجت‌الاسلام فروزش و خیلی از مردم عادی که احساس غیرت دینی دارند به این مسائل ورود می‌کنند  به خاطر شکسته شدن قبح موجود این جسارت‌ها را شاهد باشیم. ما در آموزه‌های دینی هم داریم وقتی کاری می‌خواهد در جامعه عملیاتی شود قبل از آن مسؤولان ذی ربط باید ورود کنند و پیشقدم شوند تا برای مردم الگو شود.

* در امر به معروف توسط آحاد جامعه دامنه ورود تا چه حد و به چه صورت است؟

ببینید! شرایط این موضوع به طور مفصل بیان شده اما آنچه مسلم است ما به هیچ وجه حق درگیری نداریم. قرآن هم به قول لین اشاره کرده است. به همین دلیل است که می‌گویم باید نهادهای مرتبط با این موضوع ورود کنند تا در صورت نیازهای اجرایی به خاطر قبح‌شکنی‌ها شاهد چنین جنایاتی که متوجه علی خلیلی شد، نباشیم. ما در روایات اسلامی هم داریم جامعه‌ای که در بین مردمش امر به معروف و نهی از منکر نباشد دعای مردم آن اجابت نمی‌شود.

* به نظر شما مهم‌ترین درخواست شخصی و اجتماعی علی از مسؤولان چیست؟


همان حرفی که آقای فروزش طلبه دیگر ناهی از منکر که گفت من دخیل نیستم و دنبال کار خودم هم نبوده‌ام و تنها به وظیفه‌ام عمل کرده‌ام اما خب در کشور اسلامی وقتی مشاهده می‌شود برخی نه تنها به وظیفه خود عمل نمی‌کنند بلکه برخلاف عمل می‌کنند انصافا خون دل انسان زیاد می‌شود. به هر حال دود کوتاهی عمل برخی مسؤولان به چشم مردم می‌رود مانند برخی اتفاقات معروف مانند میدان کاج. به هر حال این جسارت‌ها خروجی کم‌کاری برخی مسؤولان است. امنیت مهم‌ترین مطالبه مردم است که امر به معروف در همین راستا مهم‌ترین نقش را ایفا می‌کند.

گفت‌وگو با مادر علی خلیلی


همان اول مصاحبه به ما گفتند مادرش به هیچ وجه توان صحبت درباره اتفاقاتی که درباره پسرش افتاده را ندارد. اما آخر ملاقات حیفمان آمد از این فیض محروم شویم. به هر حال مادر این طلبه ناهی از منکر با اصرار ما و شرط پرسش در مسائلی کلی که به بیماری علی مربوط نشود به دو سؤال «وطن امروز» پاسخ داد.

* ضمن تشکر از قبول مصاحبه مهم‌ترین دلیل برای اقدام انقلابی پسرتان را چه می‌دانید؟

غیرت دینی و ملی مهم‌ترین دلیل ورود پسرم به این موضوع و دفاع از حریم ناموس شیعه بود. البته به نظر من هر ایرانی اگر در آن شرایط بود همین اقدام علی را انجام می‌داد. من معتقدم برخی نهادهای مسؤول در این رابطه کوتاهی‌هایی کرده‌اند که شاهد این جسارت‌ها در جامعه هستیم که یکی از نمونه‌های آن هم فرزند بنده است. آنچه مسلم است شرایط جامعه تنها با ورود صرف مردم حل نمی‌شود و نهادهای اجرایی و قضایی باید برای حل معضلات و ورود به مقوله امر به معروف و نهی از منکر بسیج شوند.

*  یعنی معتقدید برای موضوع امر به معروف ونهی از منکر باید قانون منسجم‌تری تصویب شود؟

بله قطعا همینطور است. همه کسانی که بر حسب وظیفه شرعی و انسانی خود امر به معروف و نهی از منکر می‌کنند نیاز به پشتیبانی دارند این را رهبر انقلاب هم اشاره کرده‌اند. نه اینکه تازه شاهد باشیم از فردی که مرتکب منکر شده حمایت می‌شود. آنچه مسلم است من علی را امروز از لطف امام زمان(عج الله تعلی فرجه الشریف) و حضرت زهرا(سلام الله علیها) و دعای خیر مردم دارم.

انتهای پیام/ ح . ا


ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: