۰

حضرت زینب(س) نمود واقعی از گفتار و گفتمان علوی

بدیهی است لزوم تبیین مقام و جایگاه این بانوی بزرگ اسلام به عنوان حافظ و مقوّم حماسۀ کربلا امری انکار ناپذیر است، لذا مفسر کبیر قرآن کریم آیت الله جوادی آملی درتبیین چیستی شخصیت عقیلۀ بنی هاشم و فلسفۀ اشتهار آن حضرت به عقیله بنی هاشم فرمودند: در باب سرّ اشتهار آن بانو به عقیلۀ بنی هاشم باید گفت. برخی عاقل نیستند و به دنبال تحصیل عقلند؛ برخی عاقلند و عقل برای آن ها به صورت حال است، یعنی وصفِ دیرپا نیست [بلکه] گاهی هست و گاهی نیست؛ برخی عاقلند و عقل برای آن ها به منزلۀ یک وصف مَلکه است؛ و برخی عاقلند و عقل برای آن ها به منزلۀ فصل مقوّم است.
کد خبر: ۲۷۶۸۰۵
۱۱:۰۴ - ۱۷ بهمن ۱۴۰۱

به گزارش «شیعه نیوز»، در سالروز وفات عقیلۀ بنی هاشم زینب کبری (س)؛ ضرورت بازشناسی شخصیت شامخ آن حضرت و واکاوی ابعاد بی بدیل حضرت زینب (س) برای آحاد جامعۀ اسلامی به ویژه بانوان ضروری است، از این رو در این نگاشته برخی از مهمترین ابعاد و شاخصه های وجودی آن حضرت با بهره گیری از اندیشه های ارزشمند آیت الله جوادی آملی به مخاطبان ارائه می گردد.

بدیهی است لزوم تبیین مقام و جایگاه این بانوی بزرگ اسلام به عنوان حافظ و مقوّم حماسۀ کربلا امری انکار ناپذیر است، لذا مفسر کبیر قرآن کریم آیت الله جوادی آملی درتبیین چیستی شخصیت عقیلۀ بنی هاشم و فلسفۀ اشتهار آن حضرت به عقیله بنی هاشم فرمودند: در باب سرّ اشتهار آن بانو به عقیلۀ بنی هاشم باید گفت. برخی عاقل نیستند و به دنبال تحصیل عقلند؛ برخی عاقلند و عقل برای آن ها به صورت حال است، یعنی وصفِ دیرپا نیست [بلکه] گاهی هست و گاهی نیست؛ برخی عاقلند و عقل برای آن ها به منزلۀ یک وصف مَلکه است؛ و برخی عاقلند و عقل برای آن ها به منزلۀ فصل مقوّم است.

کسانی که عقل برای آن ها به منزلۀ فصل مقوّم است، بتمام معنای کلمه، عقیله اند. حسین بن علی (سلام الله علیهما) عقیله بنی هاشم است و زینب کبرا (سلام الله علیه) نیز عقیله بنی هاشم؛ این تاء، تای مبالغه است، نه تای تأنیث. وقتی می گویند انسان خلیفهالله است به همین صورت است. آدم خلیفهالله است نه خلیف الله، چرا؟ برای این که این تاء، تای مبالغه است. همان طور که می گوییم فلان شخص علامه است. بنابراین هم وجود مبارک حسین بن علی (سلام الله علیهما) عقیلۀ بنی هاشم است و هم وجود مبارک زینب کبرا؛ عقل برای این ها به منزلۀ فصل مقوّم بود. اگر عقل برای کسی، فصل مقوّم باشد، کمالات از او نشأت می گیرد؛؛ مقهور اوست و نه مسلّط بر او. کسانی هستند که کمال، آن ها را حفظ می کند [اما] برخی از افراد، حافظ کمالند؛ ذات اقدس الاهی دربارۀ وجود مبارک پیغمبر (علیه و علی آله آلاف التحیه و الثناء) نفرمود تو دارای خُلق عظیمی یا متخلّق به خلق عظیمی؛ بلکه فرمود: «إِنَّک لَعَلَی خُلُقٍ عَظِیمٍ»؛[1] برای این که آن حضرت مسلّط بر عدل و فضیلت بود. کسانی می کوشند که فضیلت، آن ها را رها نکند و برخی از افراد می کوشند که فضیلت را حفظ کنند. اگر ذات، بالا بیاید و خلیفۀ خدا شود و نورانی شود، از ذات نورانی وی، خُلق عظیم نشأت می گیرد. فرمود: «إِنَّک لَعَلَی خُلُقٍ عَظِیمٍ» یعنی تو بر خُلق، مسلّطی و خُلق در اختیار تو است؛ نه آن که تو بخواهی با اخلاق، کامل شوی. کمالِ اخلاق در این است که از تو نشأت می گیرد. دربارۀ بعضی کسان قرآن کریم فرموده است: «فَهُوَ عَلَی نُورٍ مِن رَبِّهِ»؛[2] منظور این آیه کسانی است که با نور حرکت می کنند مثل افراد عادی که با چراغ حرکت می کنند؛ اما برخی از افراد، نورانی اند و هر جا آن ها باشند، نور هست. دربارۀ آن گونه افراد، تعبیر قرآن کریم این است که «فَهُوَ عَلَی نُورٍ مِن رَبِّهِ» که نور زیر پای این ها است؛ نور مرکب و مرکوب این ها است و این ها سوار بر نورند.

آفتاب، مسلّط و راکب بر نور است؛ نه آن که نور، راکب بر آفتاب باشد. شمس علی نورٍ خلق شده است؛ چون نور از شمس است ولی فضای روز و این زمان، با نور روشن است. خود این زمان نور ندارد، بلکه نور را از شمس می گیرد اما خود شمس، «علی نور من ربّه» خلق شده است. عقیلۀ بنی هاشم مسلّط بر عقل است و عقل در اختیار آن ها است. ایشان آن قدر قوی اند که علم و عقل به معنای «ما عُبد به الرحمن»،[3] مقهور آن ها است؛ بنابراین اگر کسی ـ ان شاء الله ـ به جایی رسید که اول عاقل باشد، بعد عَقیل شود و بعد عقیله شود، مصداق «فَهُوَ عَلَی نُورٍ مِن رَبِّهِ»[4] می شود. اول باید کوشید عاقل شد؛ عاقل اسم فاعل است. بعد باید عقیل شد که این صفت مشبهه است و دلالت بر ثبات دارد. بعد از این، نوبت عقیله شدن است. تا در عقیله، تای مبالغه است. زینب کبرا و حسین بن علی (سلام الله علیهما) عقیله بنی هاشم بودند. ما اگر بخواهیم از عقل سخن بگوییم باید سیره و سنّت و سریرت این ذوات قدسی را ارزیابی کنیم، آن ها را بشناسیم و بپذیریم؛ به گفته هایشان عمل کنیم و به دیگران منتقل کنیم.

حیات نهضت حسینی؛وامدار شجاعت زینبی

از جمله مهمترین شاخصه های وجود حضرت زینب می توان به نقش کلیدی آن حضرت درانتقال آموزه های کربلا به آیندگان و حفظ و صیانت از این نهضت اشاره نمود، لذا حضرت آیت الله جوادی آملی در فرازی در این رابطه فرمودند: مگر فرمایش حضرت زینب کبری(س) «نحیی معه و نموت معه» مخصوص به گذشته است؟ لذا نباید نقش آفرینی حضرت زینب(س) را تنها به پس از حوادث عاشورا منحصر کنیم، مبادا کسی خیال کند که بخش مصیبت و اسارت مرتبط با حضرت زینب (س) است،زیرا نامه ای که در مسیر مکه و کربلا از والی مدینه خدمت امام حسین(ع) رسید و پس از طرح این پیشنهاد در نامه که زنان و کودکان این کاروان را به مدینه بفرست؟ لیکن از پشت حرم زینب کبری(س) بود که مانند شیر نعره زد و فرمود: این چه پیشنهادی است؟«نحیی معه و نموت معه»، لذا سیرۀ حضرت زینب کبری (س) همانند قمر بنی هاشم (ع) است، این بانو همچون علی اکبر(ع) است، مبادا کسی خیال کند از عصر عاشور به بعد نوبت نقش آفرینی زینب است، خیر، بلکه صدر تا ذیل نهضت حسینی توسط امام حسین (ع)و حضرت زینب کبری (س) بنیان نهاده شده است.

حضرت زینب(س) نمود واقعی از گفتار و گفتمان علوی

بدیهی است برای شناخت واقعی و عمیق از حضرت زینب سلام الله علیها باید سخنان آن حضرت در برهه های مختلف تاریخی مورد تحلیل و واکاوی قرار گیرد، لیکن خطبه های آتشین آن حضرت در کوفه و شام را باید از جمله شاخصه های کلیدی در مقام شامخ آن حضرت در صیانت از اسلام نبوی و سیرۀ علوی مورد توجه قرار داد. لذا آیت الله جوادی آملی در تبیین این مسأله اینچنین فرمودند: اینگه می گویند حضرت زینب(س) همانند حضرت علی (ع) حرف می زند، نه تنها در فصاحت و بلاغت زبانی، بلکه محتوایش هم این است، لذا در نامۀ رسمی حضرت علی(ع) به معاویه که آمده است، شما طلقا و ابنای طلقا هستید ، همین فرمایش حضرت علی (ع) توسط حضرت زینب در شام «امن العدل یابن الطلقا»[5] (ای فرزند آزاد شدگان!)خطاب به یزید بیان گردید، یعنی شما آزاد شدگان مائید ، شما بردگان ما بودید که شما را آزاد کردیم، لذا این حضرت زینب است که مانند خطبه های حضرت علی (ع) حرف می زند.

مقام عرفانی حضرت زینب(س)

آیت الله جوادی آملی در تبیین جملۀ معروف حضرت زینب(س)یعنی « ما رایت الا جمیلا» [6]( چیزی جز زیبایی ندیدم)، یکی از مهمترین ابعاد و شاخصه های عرفانی آن حضرت را بیان نمودند و فرمودند: این جملۀ حضرت زینب سلام الله علیها در کوفه و در مقابل طعنه های گزندۀ ابن زیاد؛ بر اساس توحید افعالی است زیرا آن حضرت در برابر جسارت های ابن زیاد نفرمود ، صبر می کنم، یا اینکه بفرماید« رأیت جمیلا» یعنی خوبی دیدم، بلکه آن حضرت پاسخش را منحصر نمود و فرمود؛ «ما رأیت» یعنی ما جز خوبی چیز دیگری ندیدیم، این جمله از کسی است که امام سجاد(ع) به عنوان امام زمانش و حجت خدا روی زمین دربارۀ او فرمود: «أنتِ بِحَمدِ اللّه‏ِ عالِمَهٌ غَیرُ مُعَلَّمَهٍ، فَهِمَهٌ غَیرُ مُفهَّمَهٍ[7]»؛ [اى زینب!] تو، بحمداللّه‏، عالمى هستى که نزد کسى تعلیم ندیدى و دانایى هستى که نزد کسى نیاموختی. که این فرمایش امام سجاد (ع) را باید به نوعی شهادت عصمت و ولایت آن حضرت دانست.

[1] سورۀ قلم، آیۀ 4.

[2] سورۀ زمر، آیۀ 22.

[3] الکافی، ج1، ص11.

[4] سورۀ زمر، آیۀ 22.

[5] بحارالانوار، ج 45، ص 134.

[6] بحارالانوار، ج 45، ص 116 .

[7] بحار الأنوار ؛ ج 45 ، ص 164

انتهای پیام

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: