۰

چرا امام سجاد(ع) در مجلس یزید از فضیلت امیر مؤمنان(ع) سخن گفت؟

خطبه حضرت امام علی‌بن الحسین السجاد(ع)‌ در شام سیاست‌های چندده‌ساله امویان در راستای تخریب چهره حضرت امیرالمؤمنین(ع) را مخدوش کرد.
کد خبر: ۲۶۰۰۷۸
۱۴:۵۷ - ۱۳ شهريور ۱۴۰۰

«شیعه نیوز»: یکی از تلخ‌ترین رویدادهای تاریخ صدر اسلام، ماجرای سبّ حضرت امیرمؤمنان علیه السلام توسط مسلمانانی بود که پس از رحلت رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله به ارتداد کشیده شدند تا اینکه در دوران زمامداری بنی‌امیه کارشان به سبّ و لعن برترینِ خلایق پس از رسول خاتم کشیده شد، این در حالی بود که بارها از زبان رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سایر خوبان از صحابه، فضائل زیادی در شأن امیرالمؤمنین شنیده بودند، اما اکنون در پوشش اسلام و در قالب خلافت جعلی و خودخوانده مسلمین،‌ به عزیزترین و محبوب‌ترین خلق خدا نزد پیامبر اهانت روا می‌داشتند.

اما بنی‌امیه یا «اَمویان»، عنوان طایفه‌ای از خاندان بزرگ قریش بود که از سال 41 هجری قمری تا 132ق، یعنی حدود 91 سال بر سراسر جهان اسلام حکومت کردند. نَسب آنها به "اُمیة‌بن عبدشمس‌بن عبدمناف" برادرزاده "هاشم‌بن عبدمناف" می‌رسد. مرکز حکومت آنها «شام» و پایه‌گذار حکومتشان "معاویة‌بن ابی‌سفیان" بود. ابوسفیان همان فردی است که هنگام فتح مکه توسط سپاهیان رسول الله(ص) به‌صورت مصلحتی اسلام را پذیرفت و مشمول رأفت اسلامی شد و از آن پس عنوانِ ننگینِ «آزادشدگان» یا «طُلقاء» را به‌واسطه این خطاب پیامبر: «إذﻫَﺒﻮا، أﻧﺘﻢ اﻟﻄُّ� ﻘﺎء» با خود یدک کشیدند، همان عبارت سیاسی که حضرت زینب سلام الله علیها برای تخریب امویان در مجلس شام بیان کرد و خطاب به یزید فرزند معاویه و نوه ابوسفیان فرمود «یابن‌الطّلقاء».

به قدرت رسیدن بنی‌امیه تا جریان عاشورا

ماجرای به قدرت رسیدن امویان به‌صورت خلاصه به این صورت است که ابوسفیان فرزندان زیادی داشت که بین آنها معاویه، یزید و عتبه شهرتشان بیشتر بود. ابوسفیان در اولین گام حکمرانی شام را از ابوبکر برای فرزندش یزید خواست که این امر محقق شد. در دوران حکومت عمر، ابوسفیان با او ارتباط صمیمانه داشت. عمر نیز یکی از فرزندان ابوسفیان، یعنی «عتبه» را به حکومت طائف گمارد و دیگر فرزندش، معاویه را به حکمرانی کل منطقه شامات قرار داد؛ چرا که فرزند دیگر ابوسفیان یزید در سال 21 از دنیا رفت. نقل است در شورای عمر برای انتخاب حاکم بعد از خویش، بنی‌امیه با جمع شدن دور عثمان و رقابت با بنی‌هاشم با افرادی چون عمار که از امیرالمؤمنین علیه السلام حمایت می‌کرد به بحث پرداخته، وی را دشنام دادند، به این ترتیب با روی کار آمدن عثمان، زمینه‌های انتقال قدرت به بنی‌امیه فراهم آمد؛‌ این نکته قابل ذکر است که عثمان خود اموی بود، چرا که او فرزند «ابوالعاص‌بن بنی‌امیه» بود و با «ابوسفیان‌بن حرب» رابطه پسرعمویی داشت.

پس از قتل عثمان توسط امویان مدینه، مردم گرد امیرالمؤمنین را گرفتند و ایشان نیز به‌اکراه حکومت را پذیرفت و روا نـدانـسـت کـه مـعـاویـه و بـسـیـاری از اسـتـانـداران پیشین را همچنان بر مسند قدرت به‌جای بگذارد، ازاین‌رو، به تعویض آنان همّت گمارد و جریربن عبدالله را نیز به همین منظور به شـام فـرستاد، اما معاویه تسلیم امام نشد و راه چاره را در این دید که مردم شام را با خود هـمـراه کـنـد تـا بـتواند در برابر حکومت مرکزی بایستد. او به‌لحاظ کینه دیرینه‌ای که از بنی‌هاشم در دل داشت و به‌جهت حفظ قدرت، صحابه‌ای همچون طلحه و زبیر را علیه امیرالمؤمنین شوراند و فتنه جمل رخ داد. پس از شکست اهل‌جمل، امیرالمؤمنین قصد بازپس‌گیری شامات را از معاویه داشت، اما این بار معاویه مقابل آن حضرت صف‌آرایی کرد و جنگ صفین رقم خورد که در نهایت این نبرد با مکر او و عمروبن عاص به حکمیت و ماجراهای پس از آن ختم شد، به این ترتیب معاویه که خود را با مکاری پیروز حکمیت می‌دانست، به همان امارت شامات اکتفا کرد، هرچند امیرالمؤمنین ماجرای حکمیت را از آنجا که با حیله همراه بود، نپذیرفت، حال معاویه فرصتی دیگر یافت تا به‌واسطه سیاست‌های مُزوّرانه و مکارانه خود علیه خاندان عترت به‌ویژه امیرالمؤمنین به‌پا خیزد.

معاویه و بازگشت به عصر جاهلیت

شهید مطهری درباره سیاست‌های کلیِ معاویه می‌گوید: «اولین کارش این بود که تعصب عربیت و تعصب قومیت و ملّیت عربی را که اسلام می‌رانده بود از نو زنده کرد، به مردم می‌گفت "تا می‌توانید به بچه‌های‌تان شعر بیاموزید"، شعر جاهلی که میراث فرهنگی عرب در جاهلیت است؛ می‌خواست مردم را به خلق‌وخوی جاهلیت برگرداند. کار تبعیض‌ها به آنجا رسید که نوشت "تا عربی وجود دارد غیرعرب، هرکه هست، حق امامت جماعت ندارد و تا عربی هست غیرعرب حق ندارد در صف اول جماعت شرکت کند" و سایر تبعیض‌هایی که می‌کرد.»

تداوم سیاست منع نقل و کتابت حدیث توسط معاویه

همچنین از دیگر اقدامات وی، تداوم سیاست «منع کتابت و نقل حدیث» بود، این سیاست به‌دنبال اقدامات زمامداران سه‌گانه مسلمین صورت گرفت، بر این اساس، هیچ مسلمانی حق نداشت حدیثی از پیامبر(ص) نقل کند. یکی از توجیهات بی‌منطق آن‌ها، عدم اختلاط حدیث نبوی با متن قرآن بود، اما موضوع اصلی را باید در پنهان نگه‌داشتن فضائل امیر مؤمنان و اهل‌بیت وحی علیهم السلام دانست تا به این ترتیب آثار و فضائل آن انوار مقدس بین مسلمین کمرنگ و محو شود، سوگوارانه این حقه‌ها به نتیجه مطلوبشان می‌رسید.

معاویه و جعل حدیث علیه امیرالمؤمنین

به‌موازات سیاست منع کتابت و نقل حدیث که در واقع می‌توان گفت منع بازگویی فضائل عترت در بیان رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله بود، معاویه سیاست «جعل حدیث» را توسط برخی محدثان خودفروخته پیش گرفت. مهم‌ترین محورهای جعل حدیث توسط وی «کاستن محبوبیت امیرالمؤمنین(ع)» و «تمجید اهل شام» یعنی محل حکومت خویش بود. معاویه در این قسمت، اهل شام و دمشق را به‌عنوان همان موعودی معرفی می‌کرد که رسول خدا درباره فضیلت آنها سخن رانده است، «ابن‌ابی‌الحدید» معتزلی، در این باره از استادش ابوجعفر اسکافی نقل می‌کند که معاویه صدهزار درهم به سمرة‌بن جندب داد تا روایت کند آیه «وَ إِذَا تَوَلَّىٰ سَعَىٰ فِی الْأَرْضِ لِیُفْسِدَ فِیهَا وَیُهْلِکَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ وَ اللَّهُ لَایُحِبُّ الْفَسَاد؛ چون از حضور تو دور شود کارش فتنه و فساد در زمین است و بکوشد تا حاصل خلق به باد فنا دهد و نسل (بشر) را قطع کند» (بقره 205) درباره علی‌بن ابی‌طالب و آیه «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ؛ و بعضی از مردم از جان خود در راه رضای خدا درگذرند؛ و خدا با چنین بندگان رئوف است»، درباره ابن‌ملجم نازل شده است.

در چنین فضایی فجایعی مثل قتل دو فرزند و نور دیده رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله یعنی امام حسن و امام حسین علیهما السلام توسط همین جماعت مسلمینِ مرتد صورت گرفت و مهر ننگین آن تا روز قیامت بر پیشانی امویان باقی ماند، با این منظر محور خطبه حضرت امام علی‌بن الحسین سجاد علیه السلام در شام، معرفی فضائل عترت به‌ویژه امیر مؤمنان بود تا به این ترتیب قلب زنگارزده و افکار فاسد آنها را اصلاح کند؛‌ از این جهت محور دوم خطبه امام سجاد اختصاص به بازگویی فضائل امیرالمؤمنین داشت که بیشترین فراز خطبه را به خود اختصاص می‌دهد.

بخشی از این فراز خطبه را در ادامه می‌خوانید:
أَنَابْنُ عَلِیٍّ الْمُرْتَضَى أَنَابْنُ مَنْ ضَرَبَ خَرَاطِیمَ الْخَلْقِ حَتَّى قَالُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ أَنَابْنُ مَنْ ضَرَبَ بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اللَّهِ بِسَیْفَیْنِ وَ طَعَنَ بِرُمْحَیْنِ وَ هَاجَرَ الْهِجْرَتَیْنِ وَ بَایَعَ الْبَیْعَتَیْنِ وَ قَاتَلَ بِبَدْرٍ وَ حُنَیْنٍ وَ لَمْ‌یَكْفُرْ بِاللَّهِ طَرْفَةَ عَیْنٍ أَنَابْنُ صَالِحِ الْمُؤْمِنِینَ وَ وَارِثِ النَّبِیِّینَ وَ قَامِعِ الْمُلْحِدِینَ وَ یَعْسُوبِ الْمُسْلِمِینَ وَ نُورِ الْمُجَاهِدِینَ وَ زَیْنِ الْعَابِدِینَ وَ تَاجِ الْبَكَّائِینَ وَ أَصْبَرِ الصَّابِرِینَ وَ أَفْضَلِ الْقَائِمِینَ مِنْ آلِ‌یَاسِینَ رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِینَ أَنَابْنُ الْمُؤَیَّدِ بِجَبْرَئِیلَ الْمَنْصُورِ بِمِیكَائِیلَ أَنَابْنُ الْمُحَامِی عَنْ حَرَمِ الْمُسْلِمِینَ وَ قَاتِلِ الْمَارِقِینَ وَ النَّاكِثِینَ وَ الْقَاسِطِینَ وَ الْمُجَاهِدِ أَعْدَاءَهُ النَّاصِبِینَ وَ أَفْخَرِ مَنْ مَشَى مِنْ قُرَیْشٍ أَجْمَعِینَ وَ أَوَّلِ مَنْ أَجَابَ وَ اسْتَجَابَ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ مِنَ‏ الْمُؤْمِنِینَ وَ أَوَّلِ السَّابِقِینَ وَ قَاصِمِ الْمُعْتَدِینَ وَ مُبِیدِ الْمُشْرِكِینَ وَ سَهْمٍ مِنْ مَرَامِی اللَّهِ عَلَى الْمُنَافِقِینَ وَ لِسَانِ حِكْمَةِ الْعَابِدِینَ وَ نَاصِرِ دِینِ اللَّهِ وَ وَلِیِّ أَمْرِ اللَّهِ وَ بُسْتَانِ حِكْمَةِ اللَّهِ وَ عَیْبَةِ عِلْمِهِ

من پسر علی مرتضی هستم؛ من پسر کسی هستم که بینی‌های مردم را زد تا «لا اله الا الله» بگویند. من پسر کسی هستم که در برابر رسول خدا با دو شمشیر جهاد می‌کرد و با دو نیزه ضربت می‌زد و دو بار هجرت کرد و دو بار بیعت نمود و در بدر و حنین جنگید و چشم‌به‌هم‌زدنی به خدا کفر نورزید. من پسر صالح مؤمنان، وارث انبیا، ریشه‌کن‌کننده ملحدان و رئیس مسلمانان و نور مجاهدان، زینت عبادت‌کنندگان، تاج گریه‌کنندگان، بردبارترین بردباران و افضل قیام‌کنندگان از آل‌یاسین و رسول پروردگار جهانیانم. من پسر کسی هستم که به‌وسیله جبرئیل مؤید شد و به‌وسیله میکائیل نصرت شد. من پسر کسی هستم که از حریم مسلمانان دفاع کرد و با مارقین و ناکثین و قاسطین جنگید و با دشمنان ناصبی خود جهاد کرد و پرافتخار‌ترین فرد از قریش که روی زمین راه رفت، و پسر اول کسی هستم که از میان مؤمنان، خدا و رسول او را اجابت کرد و اولین سبقت‌گیرندگان بر اسلام و شکننده تجاوزگران و نابودکننده مشرکان و تیری از تیرهای خدا بر منافقان و زبان حکمت عبادت‌کنندگان و ناصر دین خدا و ولیّ امر خدا و بوستان حکمت خدا و جایگاه علم اوست.

انتهای پیام

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: