۰

چه لزومی دارد که تقرب به پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) و ائمه( علیه السلام ) در زیارت عاشورا در کنار تقرب به خدا قرار گیرد؟

تقرّب؛ گاهی از ناحیه خداوند متعال است، چنانچه خداوند متعال در قرآن می‌فرماید: «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ» (و ما به او از رگ قلبش نزدیک‌تریم)، و یا در آیه دیگری می‌فرماید: «وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادی عَنِّی فَإِنِّی قَریبٌ» (و هنگامى که بندگان من، از تو درباره من سؤال کنند، [بگو:] من نزدیکم). لذا این معنا از تقرب در زیارت عاشورا مراد نیست.
کد خبر: ۲۰۵۱۸۲
۰۸:۲۸ - ۰۹ آذر ۱۳۹۸

شیعه نیوز:
پرسش
در زیارت عاشورا می‌خوانیم: «انّی اتقرّب الی الله و الی رسوله و الی امیرالمومنین...»؛ می‌دانیم تقرّب به پیشگاه ائمه( علیه السلام )، همان تقرّب به خدا است؛ چون در طول تقرّب به خداوند است. اما متوجه نمی‌شوم چه لزومی دارد مستقل از تقرب به خداوند، تقرب به رسول( صلی الله علیه و آله و سلم ) و... ذکر شده است؛ آیا حکمت خاصی دارد؟ چون شیوه طرح آن، طوری است که احساس می‌شود تقرب به رسول و ائمه در عرض تقرب به خدا است؟
پاسخ اجمالی
تقرّب؛ گاهی از ناحیه خداوند متعال است، چنانچه خداوند متعال در قرآن می‌فرماید: «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ»[1](و ما به او از رگ قلبش نزدیک‌تریم)، و یا در آیه دیگری می‌فرماید: «وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادی عَنِّی فَإِنِّی قَریبٌ»[2] (و هنگامى که بندگان من، از تو درباره من سؤال کنند، [بگو:] من نزدیکم). لذا این معنا از تقرب در زیارت عاشورا مراد نیست.
اما گاهی این تقرّب از ناحیه بنده نسبت به خداوند متعال و برگزیدگان او است که با انجام اموری حاصل می‌شود که یکی از اینها عبارت است از: محبت و دوستی نسبت به ائمه اطهار( علیه السلام ) و دشمنی با کسانی که با آنها مخالفت و دشمنی می‌کنند.
چنان‌که طبق فرازی از زیارت عاشورا؛[3] برای رسیدن به مقام قرب به خدا و رسول خدا و اهل‌بیت( علیه السلام ) دو چیز لازم است: یکی محبت و دوستی نسبت به آنها و دیگر بیزاری از آن اشخاصی که به جنگ و مخالفت با آن بزرگواران برخاستند.
اما در مورد پرسش ‌که چرا قرب به پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) و امامان( علیه السلام ) در زیارت عاشورا، به‌گونه‌ای قرار گرفته که گویا آن حضرات در ردیف خدا می‌باشند؟! باید گفت که ایرادی به این موضوع وارد نبوده و توهم شرک از آن نمی‌رود، زیرا شبیه این مطلب در قرآن نیز دیده می‌شود. به عنوان نمونه؛ در قرآن دیده می‌شود که گاهی با یک فعل امر گفته می‌شود که «أَطِیعُوا اللهَ وَ الرَّسُولَ»[4] که نشانگر آن است که اطاعت خدا و پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) از هم جدا نیستند.[5]
اما گاهی تعبیر قرآن با دو امر مستقل و در کنار هم بوده و این‌گونه است: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُم»؛[6] که نخست به مردم با ایمان دستور می‌دهد از خداوند اطاعت کنند، بدیهى است براى یک فرد با ایمان همه اطاعت‌ها باید به اطاعت پروردگار منتهى شود، و هرگونه رهبرى باید از ذات پاک او سرچشمه گیرد، و طبق فرمان او باشد؛ زیرا حاکم و مالک تکوینى جهان هستى او است، و هر گونه حاکمیت و مالکیت باید به فرمان او باشد. در مرحله بعد، فرمان به پیروى از پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) می‌دهد، پیامبرى که معصوم است و هرگز از روى هوى و هوس، سخن نمی‌گوید، پیامبرى که نماینده خدا در میان مردم است و سخن او سخن خدا است، و این منصب و موقعیت را خداوند به او داده است، بنابراین، اطاعت از خداوند، مقتضاى خالقیت و حاکمیت ذات او است، ولى اطاعت از پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) مولود فرمان پروردگار است و به تعبیر دیگر خداوند واجب الاطاعة بالذات است، و پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) واجب الاطاعه بالغیر و شاید تکرار «اطیعوا» در آیه اشاره به همین موضوع؛ یعنى تفاوت دو اطاعت دارد.[7]
در مورد جمله «اتقرّب» نیز این‌گونه است؛ گاهی «یا اَباعَبْدِاللهِ اِنّى اَتَقَرَّبُ اِلى اللهِ وَ اِلى رَسُولِهِ وَ اِلى امیرِالْمُؤْمِنینَ وَ اِلى فاطِمَةَ وَ اِلَى الْحَسَنِ»، و گاهی به صورت «وَ اَتَقَرَّبُ اِلَى اللهِ ثُمَّ اِلَیْکُمْ بِمُوالاتِکُمْ وَ مُوالاةِ وَلِیِّکُمْ» به کار می‌رود.
در مجموع تقرب به پیامبر اکرم( صلی الله علیه و آله و سلم ) و ائمه اطهار در طول تقرب به خدا و وسیله برای زودتر رسیدن به مقصد است، نه در عرض تقرب به خدا.[8]
[1]. ق، 16.
[2]. بقره، 186.
[3]. «یَا أَبا عَبْدِ اللَّهِ إِنِّی أَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ وَ إِلَى رَسُولِهِ وَ إِلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ إِلَى فَاطِمَةَ وَ إِلَى الْحَسَنِ وَ إِلَیْکَ بِمُوَالاتِکَ وَ بِالْبَرَاءَةِ مِمَّنْ أَسَّسَ أَسَاسَ ذَلِکَ وَ بَنَى عَلَیْهِ بُنْیَانَهُ وَ جَرَى فِی ظُلَمِهِ وَ جَوْرِهِ عَلَیْکُمْ وَ عَلَى أَشْیَاعِکُمْ»؛ طوسى، محمد بن حسن‏، مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج ‏2، ص 774، بیروت، مؤسسة فقه الشیعة، چاپ اول‏، 1411ق.
[4]. آل عمران، 32.
[5]. مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‏2، ص 516، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.
[6]. نساء، 59.
[7]. تفسیر نمونه، ج ‏3، ص 434.
[8]. نک: «نقش واسطه‌ها در تقرب به خدا»، 286.

 

 

T

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: