۰

فروش جان

برخی از مردم، جان خود را برای خشنودی خدا می فروشند؛ و خداوند با اين بندگان مهربان است.اولین کسی که به پیامبر صلی الله علیه وآله ایمان آورد،اولبن کسی که با پیامبر صلی الله علیه وآله بیعت کرد،اولین کسی که به پیامبر صلی الله علیه وآله اقتدا نمود و با ایشان نماز خواند،و اولین کسی که جانش را فدای رسول الله صلی الله علیه وآله نمود و برای ایشان جانفشانی کرد.
کد خبر: ۲۰۴۱۵۸
۰۹:۰۷ - ۰۲ آذر ۱۳۹۸

شیعه نیوز:

وَ مِنَ النَّاسِ مَن يَشْرِى نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَءُوفُ بِالْعِبَادِ بقره - 207

برخی از مردم، جان خود را برای خشنودی خدا می فروشند؛ و خداوند با اين بندگان مهربان است.

اولین کسی که به پیامبر صلی الله علیه وآله ایمان آورد،

اولبن کسی که با پیامبر صلی الله علیه وآله بیعت کرد،

اولین کسی که به پیامبر صلی الله علیه وآله اقتدا نمود و با ایشان نماز خواند،

و اولین کسی که جانش را فدای رسول الله صلی الله علیه وآله نمود و برای ایشان جانفشانی کرد؛

پسر عموی پیامبر صلی الله علیه وآله؛

امیرالمومنین علی بن ابیطالب علیه السلام بود.

* حكيم بن جبير مى ‏گويد، على بن حسين عليه السّلام فرمود نخستين كسى كه جانش را با خداوند معامله كرد على عليه السّلام بود.

سپس اين آيه مباركه را قرائت فرمود:« وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ »

و ادامه داد،اين آيه به پاس ايثار على عليه السّلام و جانفشانى او در آن شب نازل شد .

* همچنین در روایتی دیگر حكيم بن جبير مى‏ گويد، از على بن حسين عليه السّلام در باره آيه « وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ» سؤال شد آن حضرت فرمود:

آن هنگام كه على بن ابى طالب عليه السّلام در بستر رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله آرميد و آن حضرت غار را پناهگاه خود ساخت، آيه شريفه فوق نازل شد و على عليه السّلام نيز اين ابيات را مى‏خواند:

وقيت بنفسي خير من وطي الحصي
واکرم خلق طاف بالبيت والحجر

وبِتُّ اُراعي منهم ما ينوبني
و قد صرت نفسي علي القتل والاسر

محمد لما خاف ان يمکروا به
فنجاه ذوالطول العظيم من المکر

و بات رسول الله في الغار آمنا
فما زال في حفظ الاله و في ستر

(معنی ابیات)

با جان خود برترين راهوار در اين سنگريزه ها
و گرامی ترين آفريده، زاير بيت و حجر را پاسداری کردم

خوابيدم و در حالي که دشمنانم را می پاييدم
خود را براي کشته شدن و اسارت آماده ساختم

زماني که محمد(صلی الله علیه وآله) از مکر آنها بر خود ترسيد
خداوند بخشايشگر عظيم، از اين مکر نجاتش داد

آری، رسول خدا(صلی الله علیه وآله) در آن غار، ايمن آسود
و همواره در پناه خدا باقي ماند[1]

* در روایتی دیگر که شنیدنی است ابى سعيد خدرى مى‏ گويد:

شبى كه مصطفى صلى اللَّه عليه و آله قصد مهاجرت از مكّه به مدينه را داشت و در غار ثور مخفى شد، على بن ابى طالب عليه السّلام براى حفظ جان رسول خدا و خانواده‏اش در بستر آن حضرت خوابيد. خداوند بزرگ به جبرئيل و ميكائيل فرمود: بين شما دو تن، برادرى قرار مى‏دهم، و عمر يكى را طولانى‏تر از ديگرى مى‏ كنم. يكى از شما عمر طولانى را انتخاب كند، امّا هر دو عمر طولانى را برگزيدند، و هر يك عمر طولانى را براى خود مى‏خواستند. خداى سبحان فرمود:

حالا بنگريد ايثار و از خود گذشتگى على بن ابى طالب عليه السّلام را و بدانيد بين نبى صلى اللَّه عليه و آله و على عليه السّلام هم برادرى برقرار كردم، على عليه السّلام در بستر برادرش مصطفى صلى اللَّه عليه و آله خوابيده است.

هر دو به زمين هبوط كنيد و او را از شرّ دشمنانش حفظ كنيد. جبرئيل و ميكائيل به خانه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله وارد شدند. جبرئيل در بالاى سر على عليه السّلام و ميكائيل در پايين پاى او قرار گرفت، و جبرئيل ندا مى‏داد:

بخّ بخّ يا بن ابى طالب!

اى پسر ابو طالب! مبارك باد بر تو، خداى بزرگ به واسطه ايثارت بر ملائكه آسمان‏ها مباهات و افتخار مى‏كند.

سپس آيه« وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ» در آن شب به پاس از خود گذشتگى على عليه السّلام نازل شد.

* سوال و جوابی مهم از واقعه آن شب

(متاسفانه برخی اینگونه می گویند که خوابیدن حضرت امیر علیه السلام به جای پیغمبر صلی الله علیه وآله فضیلتی برای ایشان محسوب نمی شود،چون ایشان می دانستند که کشته نمی شوند،و در مقابل فضیلت از آن ابوبکر است که در آن شب پیامبر صلی الله علیه وآله رادر مسیر مدینه همراهی کرده است!!؟این سوال و جواب را از کتاب کنز الفوائد می خوانیم)

اگر كسى گويد: چه پاسخى دهيد بدان كه گويد عمده فضل ابى بكر اينست كه از خانواده و وطن و فرزندان و تبار خود دست كشيد و شركت كرد با رسول خدا صلی الله علیه وآله در هجرت و جانبازى و بيرون رفتن با آن حضرت و ديگران از خاندان پيغمبر و اصحابش چنين كارى نكردند تا آنجا كه روايت است چنان بخوبى از پيغمبر دفاع كرد كه چون در سوراخ غار مارى ديد با پاشنه پاى خود آن را بسته و جلو مار را گرفت و با جان پيغمبر صلی الله علیه وآله را نگهدارى كرد و آن مار پاى او را گزيد. شما در اين باره چه ميگوئيد كه ما راه جوابى براتان ندانيم.

* پاسخ

پاسخ اينست كه اين دليل عمده تو سست است و همه اين ادعاها دروغ است زيرا بيرون شدن ابى بكر با پيغمبر مورد انكار نيست ولى براى تو در اثبات فضل او سودى ندارد تا ثابت نشود كه نيت او خالص بوده و براى رضاى خدا و درخواست ثواب بر هجرت بوده و صحت آن روشن گردد با اينكه نزد ما اماميه خلاف آن ثابت است و ما نپذيريم كه اجتماع پيغمبر و ابى بكر در اين سفر بقرار ميان آنها بوده و هم آهنگى در بيرون شدن و مقدمه چينى، و رسول خدا صلی الله علیه وآله هم هرگز رغبت نداشته در انس با او و همدمى او، و براى رسول خدا صلی الله علیه وآله تأييد فرشته‏ها و همدمى با آنها بس بوده و همانا سبب اجتماعشان در اين سفر اين بوده كه چون رسول خدا صلی الله علیه وآله نهانى از خانه‏اش بدر آمد بر حسب آنچه خدايش فرموده بود و شبانه خود را بمنزل ام هانى رسانيد، كه خواهر امير مؤمنان علیه السلام بود، و نزد او ماند تا هنگام سحر و در آن وقت بجستجوى غار ميرفت و در راه ابو بكر را ديد و او از مقصد آن حضرت آگاه شد و او هم بحسب ظاهر از پيروان اسلام بود و رأى درست اين بود كه او را با خود ببرد تا راز او فاش نشود و مبادا او از حالش خبر بدهد و اگرش با خود نميبرد از زيان او در امان نبود.

و اما آن مارى كه ابو بكر در غار ديد دليلى نيست كه قصد دفاع از پيغمبر را داشته و جز اين نيست كه مار او را گزيده و اظهر اينست كه اين كيفر گناه او بوده كه در غار محزون شده و روشن شد برايت كه مخالف اگر در برترى ابى بكر بدين سخنها اعتماد دارد اينها صرف دعواست و طرف او نپذيرد و بلكه در هر چه او در اين باره ميپندارد بخلاف آن عقيده دارد.

و بدان آنكه جانش را فداى رسول خدا صلی الله علیه وآله كرد و خون دلش را باو بخشيد و كارى كرد كه هيچ كس نميتوانست و فرشته‏هاى خدا در آسمان از كارش در شگفت شدند امير مؤمنان على بن ابى طالب علیه السلام بود. زيرا چون همه بت‏پرستان كه هم قول شدند در جدائى از آن حضرت و اتفاق كردند تا او را بكشند و خدا باو فرمان داد كه همان شب از مكه بيرون رود كسى نديد كه زودتر فرمان او را پذيرا شود و براى رضاى او بسختيها تن در دهد جز امير المؤمنين صلی الله علیه وآله و او را نزد خود خواند و بخبرى كه بوحى بدو گزارش بود آگاهش كرد كه همه مردم بت‏پرست يك قول شدند كه بر خانه او هجوم كنند و او را در بسترش بكشند و خدا باو فرموده بسوى يثرب بيرون رود و فرمود: اى على چون من نماز عشاء را خواندم تو در بسترم بخواب و پتوى مرا روى خود بينداز تا چون بت‏پرستان تو را در اين حال ببينند گمان برند كه من از خانه بيرون نشدم و بجستجوى من تلاش نكنند و على علیه السلام را در جايگاهى پر هراس واداشت و تكليف سختى بدو كرد كه بر مانند آن شكيبا نبود كسى جز اسماعيل علیه السلام وقتى كه پدرش خليل باو گفت (آيه 102 سوره الصافات): «اى پسر جانم راستش من در خواب ديدم كه بايد سر تو را ببرم بنگر تا چه رأى ميدهى»؟

و اسماعيل در پاسخش گفت (دنباله همان آيه): «اى پدر انجام كن آنچه را فرماندارى البته كه خواهى دريافت مرا از صابران». بلكه حال امير مؤمنان علیه السلام از او او هم گرانتر و تكليفش از او سخت‏تر بود زيرا اسماعيل تن داد كه بدست پدر خود قربانى شود و نابود گردد و امير مؤمنان تن در داد كه بدست دشمنانش نابود شود و فرمان پيغمبر صلی الله علیه وآله را پذيرا شد و شتاب كرد بجان بخشى با نيتى درست و بى‏غرض و بر بستر آن حضرت خوابيد و شك نداشت كه در آن شب كشته مى ‏شود و جانش را فداى پيغمبر كرد و خون دلش را بدو بخشيد و در باره خفتن او بر بستر خدا تعالى اين آيه را فرستاد بر پيغمبرش (آيه 207 سوره البقره): «و از مردم باشد كسى كه خود را براى خدا فروخته و خدا مهربانست به بندگان.»

اين كجا و غم ابى بكر كجا؟ كه ترسيد و ناراحت شد تا آنجا كه نهى شد از او و سكينه و آرامش روحى خود را از دست داد و خدا آن (آرامش) را خاص رسولش فرمود.[3](در زمانی که پیامبر صلی الله علیه وآله به همراه ابوبکر در غار بودند،ابوبکر با اینکه پیامبر صلی الله علیه وآله در کنارش بود و به او گفته شده بود که آرامش داشته باشد،اما آرام و قرار نداشت و مضطرب بود)

در این کتاب اینگونه از ترس ابوبکر می گوید:

نترسيدن بعلاوه از آنچه بر او روشن شد از آيات و معجزات كه مايه آرامش بودند و نترسيدن چون تار بافتن عنكبوت بر در غار و تخم نهادن پرنده بر آن في الحال (منظور این است که با این شواهد جای ترسی باقی نمی ماند) و گفته پيغمبر بدو در حالى كه ديد اعتمادى بخدا ندارد و اندوه ميخورد و سخت بيتابى ميكند كه اگر دشمنان از اينجا بر ما وارد شدند از آنجا بدر رويم، و اشاره كرد بيك سو از غار كه شكافت و دريا پيدا شد، و با برخى از اينها هراس زده آرام شود و به اندكش ترسنده مطمئن گردد. ولى ابو بكر به هيچ كدام آرام نشد و اندوه و بيتابى وانمود تا آنجا كه دلالت دارد بر شك او در هر چه شنيده و ديده و پس از اين توضيح شكى نماند در زشتى ترس او و در اينكه نافرمان خدا بوده و نهى كاشف آنست.(نهی از نترسیدن)

[1].شواهد التنزيل- ترجمه روحانى، ص 58

[2]. شواهد التنزيل- ترجمه روحانى، ص 57

[3]. گنجينه معارف شيعه-ترجمه كنز الفوائد و التعجب ج‏2 ص55

 

T

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: