۰

تفاوت میان کلمات «خوف»، «خشیت»، «وجل»، «فزع»، «روع»، «شفق»، «حذر» و «رهب» چیست؟

هر چند این واژه ها به ظاهر به معنای ترس، هراس و وحشت است و تفاوتی بین آنها دیده نمی شود، امّا با مراجعه به منابع لغوی و تفسیری قرآن کریم و دقّت در آنها، روشن می شود که تفاوت هایی میان این کلمات وجود دارد. از میان این کلمات فقط کلمات خوف، رهب، فزع و روع به معنای ترس و مراتب آن آمده است، اما کلمات حذر، خشیت، وجل و شفق به معنای ترس نیستند، بلکه به نوعی با ترس در ارتباط اند.
کد خبر: ۲۰۲۳۱۸
۰۷:۴۶ - ۱۸ آبان ۱۳۹۸

شیعه نیوز:

پرسش
تفاوت میان کلمات «خوف»، «خشیت»، «وجل»، «فزع»، «روع»، «شفق»، «حذر» و «رهب» که همگی ترس معنا شده اند، چیست؟
پاسخ اجمالی

هر چند این واژه ها به ظاهر به معنای ترس، هراس و وحشت است و تفاوتی بین آنها دیده نمی شود، امّا با مراجعه به منابع لغوی و تفسیری قرآن کریم و دقّت در آنها، روشن می شود که تفاوت هایی میان این کلمات وجود دارد. از میان این کلمات فقط کلمات خوف، رهب، فزع و روع به معنای ترس و مراتب آن آمده است، اما کلمات حذر، خشیت، وجل و شفق به معنای ترس نیستند، بلکه به نوعی با ترس در ارتباط اند.
پاسخ تفصیلی

هر چند این واژه ها به ظاهر به معنای ترس، هراس و وحشت است و تفاوتی بین آنها دیده نمی شود، امّا با مراجعه به منابع لغوی و تفسیری قرآن کریم و دقّت در آنها، روشن می شود که تفاوت هایی میان این کلمات وجود دارد که در زیر به صورت کوتاه بیان می شود:

1. «خَوف»: زمانی که انسان با یک ضرری که مشکوک بوده و به جهت نشانه هایی گمان به واقع شدن آن در آینده وجود دارد، روبرو شود، اضطراب پیدا کرده و آرامش خود را از دست می دهد که به این حالت خوف می گویند.[1]

2. «حَذَر»: یعنی پرهیز و دورى کردن از چیز ترسناک و هراس آور.[2] با مراجعه به موارد استعمال این واژه خواهیم دید که به معناى ترس نیست، بلکه به معناى پرهیز و احتیاط از خطر آینده است؛[3] مانند آیۀ «یَحْسَبُونَ کُلَّ صَیْحَةٍ عَلَیْهِمْ هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُم»؛[4] ‏هر فریاد را بر علیه خود گمان می کنند آنها دشمن ‏اند پس از آنها بپرهیز. پس، با توجّه به آنچه در معنای خوف گفته شد، ارتباط حذر با ترس در پرهیز و دوری از چیزی است که شخص از آن می ترسد.

3. «رَهب»: اگر همان ترسی که در خوف گفته شد، ادامه پیدا کرد و استمرار داشت، به آن رهب گفته می شود. از این رو، به کسی که این حالت خوف را در خود تداوم می بخشد، «راهب» گویند.[5]

4. «فَزَع»: اگر ترس و آثار آن در انسان به طور ناگهانی ایجاد شده و فرد نتواند آن را تحمّل کند، این حالت را فَزَع می نامند[6] که نوعی بی تابی است.[7]

5. «خَشیَت»: مراقبت و نگهداری نفس به همراه خوف و ترس را خشیت نامند.[8] به بیان دیگر؛ خشیت ترسی است که با تعظیم و بزرگداشت چیزى همراه است و بیشتر این حالت از راه علم و آگاهى نسبت به چیزى که از آن خشیت و بیم هست، حاصل مى ‏شود.[9] در برابر خشیت اهمال کاری، غفلت و بی مبالاتی است.[10]

6. «وَجَل»؛ یعنى شعور و درک ترس و خوف‏.[11] به دیگر سخن؛ وجل، حالت و احساسی است در انسان بر خلاف طُمأنینه و آرامش نفس که قلب انسان به غَلَیان می افتد و آرامش خود را از دست می دهد.[12] هر چند وجل به معنای خوف نیست، اما در مفهوم با هم شبیه اند؛ زیرا هر دو موجب اضطراب می شوند و استفاده از وجل در مورد ترس استعاره است.[13]

7. «رَوع»: ترس سبک و خفیفی است که بر قلب چیره می شود، روع می گویند؛ خواه این که این حالت در اثر فزع و بی تابی باشد و یا این که به جهت شگفتی در جمال و کمال باشد.[14]

8. «شَفق»: معنای این واژه، روشنائى آخر روز است که به هنگام غروب خورشید با تاریکى شب مخلوط مى ‏شود.[15] همچنین به معناى یک نوع توجه و علاقه و عنایتى است که با خوف همراه باشد.[16] چرا که شخص مشفق آن چیزى را که از آن مى‏ ترسد در بیشتر مواقع، او را دوست هم دارد. نکته دیگر این که: هر گاه کلمه «مشفق» به وسیله «مِن» به متعدى شود معناى خوف در آن ظاهرتر است، امّا هر گاه به وسیله «فى» متعدّى گردد، معناى علاقه و عنایت در آن بیشتر خواهد بود.[17]

برخی نیز گفته اند: شفق، به معنای خوف نیست، بلکه امر جامعی است بین رخوت، دقّت و ضعف؛ در مقابل شدّت، غلظت و قوّت. و فرقی نیست که در امور مادّی باشد یا در امور معنوی.[18]

در نتیجه می بینیم که از میان این کلمات فقط کلمات خوف، رهب، فزع و روع به معنای ترس و مراتب آن آمده است، اما کلمات حذر، خشیت، وجل و شفق به معنای ترس نیستند، بلکه به نوعی با ترس در ارتباط اند.

[1]. ر.ک: مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القران الکریم، ج 3، ص 144و 145، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، 1360ش؛ راغب اصفهانى، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق: داودى‏، صفوان عدنان، ص 303، دارالعلم، الدار الشامیة، دمشق، بیروت، چاپ اول، 1412ق.‏

[2]. المفردات فی غریب القرآن، ص 223؛ فیومى، احمد بن محمد مقرى، ‌المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی، ‌ج 2، ص 126، منشورات دار الرضی، قم، چاپ اول، بی تا.‌

[3]. قرشى، سید على اکبر، قاموس قرآن، ج 2، ص 113، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ ششم، 1371ش.

[4]. منافقون، 4.

[5]. التحقیق فی کلمات القران الکریم، ج 3، ص 145.

[6]. همان.

[7]. المفردات فی غریب القرآن، ص 635.

[8]. التحقیق فی کلمات القران الکریم، ج 3، ص 64.

[9]. المفردات فی غریب القرآن، ص 283.

[10]. التحقیق فی کلمات القران الکریم، ج 3، ص 64.

[11]. المفردات فی غریب القرآن، ص 855.

[12]. التحقیق فی کلمات القران الکریم، ج 13، ص 42.

[13]. همان، ص 44.

[14]. همان، ج 4، ص 280؛ و ر.ک: فراهیدى، خلیل بن احمد، کتاب العین، ج 2، ص 242، انتشارات هجرت، قم، چاپ دوم، 1410ق؛ طریحى، فخر الدین، مجمع البحرین، ج 4، ص 340 و 341، کتابفروشى مرتضوى، تهران، چاپ سوم، 1375ش.

[15]. مجمع البحرین، ج 5، ص 192؛ المفردات فی غریب القرآن، ص 458.

[16]. ر.ک: ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 10، ص 180، دار صادر، بیروت، چاپ سوم، 1414ق؛ المفردات فی غریب القرآن، ص 458.

[17]. المفردات فی غریب القرآن، ص 459.

[18]. التحقیق فی کلمات القران الکریم، ج 6، ص 86.

 

T

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: