۰

شرح حال مقداد بن اسود

در سال شانزدهم عال الفیل، مقداد به دنیا آمد و به مقداد بن اسود کندی معروف گردید. نام پدرش عمرو بوده است. مقداد سیزدهمین نفری است که مسلمان شد از این رو جزء سابقین در اسلام است و همچنین جزء هفت نفری است که نخستین بار اسلام خود را اظهار نمودند.
کد خبر: ۱۹۶۴۳۵
۱۲:۰۳ - ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۹

شیعه نیوز: در سال شانزدهم عال الفیل، مقداد به دنیا آمد و به مقداد بن اسود کندی معروف گردید. نام پدرش عمرو بوده است. مقداد سیزدهمین نفری است که مسلمان شد از این رو جزء سابقین در اسلام است و همچنین جزء هفت نفری است که نخستین بار اسلام خود را اظهار نمودند، او دو دفعه هجرت نمود و معروف به (هاجر الهجرتین) است، یکبار بر اساس دستور پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم) همراه عدّه ای از مسلمانان به حبشه هجرت کرد و مرتبه دوم به مدینه هجرت نموده است.

پیامبر اکرم( صلی الله علیه و آله و سلم) دختر عمویش (ضباعة بنت زبیر بن عبد المطّلب) را به عقد مقداد در آورد که حاصل این ازدواج یک پسر به نام معبد و یک دختر به نام کریمه است.

مقداد در جنگ های متعدد در زمان پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم) شرکت داشته و در جنگ احد نیز جزء معدود افرادی است که تا پای جان به دفاع از پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم) پرداخته است.

بعد از رحلت پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم) نیز مقداد در راه دفاع از ولایت علوی ثابت قدم ماند. روایات فراوانی در فضیلت مقداد وارد شده که در آن روایات، مقداد به عنوان محبوب حق، معشوق بهشت، دارای ایمانی راسخ و ارکان اربعه معرفی شده است. ایشان در سال 33 هجری در سن هفتاد سالگی در سرزمین جرف به لقاء الله پیوست.
پاسخ تفصیلی

مقداد در سال شانزدهم عام الفیل یعنی 24 سال قبل از بعثت، به دنیا آمد. نام پدرش عمرو بوده است و از آنجا که عمرو با طایفه معروف (کنده) که در سرزمین حضرموت (از نواحی یمن) می زیستند، در بعضی از امور همپیمان شده بود گاهی هم مقداد را حضرمی و یا کندی می خوانند.[1]

مقداد دو دفعه هجرت کرده است از این رو، او را با عنوان (هاجر الهجرتین) یاد کرده اند، یک بار در اوایل بعثت که طبق فرمان پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم) گروهی از مسلمانان از شدّت سخت گیری دشمنان به ستوه آمده بودند و به کشور حبشه پناهنده شدند. مقداد در میان سوّمین گروه مسلمانان که به حبشه مسافرت کردند به حبشه رفت و پس از مدّتی به مکّه برگشت و در مکّه همراه رسول خدا( صلی الله علیه و آله و سلم) بود تا جریان هجرت پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم) به مدینه پیش آمد و بار دوّم به مدینه هجرت کرده است که زمان هجرتش به مدینه به خوبی روشن نبوده ولی بر اساس وجود قرائن فراوانی در سال اول هجرت در ماه شوّال در سریه ابوعبیده به مسلمانان پیوست و به همراه آنان به مدینه هجرت نمود.[2]

ازدواج مقداد:

امام رضا( علیه السلام ) می فرماید:جبرئیل بر پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شد و عرض کرد خدا به شما سلام می رساند و می فرماید: دوشیزگان به سان میوه هستند چون میوه رسید باید آن را چید و خورد و گرنه تابش خورشید آن را فاسد می کند، اگر دوشیزگان را شوهر دهند از فساد و فتنه ایمن خواهند بود. حضرت پس از این جریان به منبر رفت و کلام خدا را به مردم ابلاغ فرمود و آنان را از آنچه که جبرئیل آورده بود مطّلع ساخت، از حضرت پرسیدند همشأن ما کیست؟ با چه کسی ازدواج کنیم؟ حضرت فرمود: مؤمنین کفّو هم هستند سپس از منبر پایین نیامد تا آنکه ضباعة دختر عموی خود (دختر زبیر بن عبد المطّلب) را به ازدواج مقداد درآورد.

ضباعة از بانوان سرشناسی است که از سابقین به اسلام است و به همراه مسلمانان به مدینه مهاجرت کرده بود، از او یازده حدیث از پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده است.پیامبر صباعة را با این که از نظر طایفه و حسب و نسب بسیار با شخصیت بود همسر مقداد کرد و فرمود: من دختر عموی خود صباعة را همسر مقداد نکردم مگر آنکه مردم موضوع ازدواج را سهل و آسان بگیرند، به هر مؤمنی دختر دهند و حسب و نسب را در مورد ازدواج به نظر نیاورند.[3]

مقداد دارای دو فرزند بود یکی دختر به نام کریمه که روایاتی هم از پدرش نقل می کند و دیگری پسر به نام معبد که در جنگ جمل جزو یاران عایشه بوده و در همان جنگ به قتل رسیده است.[4]

مقداد در تمام جنگ هایی که در زمان رسول اکرم( صلی الله علیه و آله و سلم) اتّفاق افتاده شرکت کرد و به عنوان یک افسر جانباز در میان سپاه اسلام از حریم آیین خود دفاع می کرد، نقش مقداد در جنگ بدر و احد صفحات تاریخ را رونق و صفا داده است، او نخستین سواره ای بود که با دشمنان جنگید. در جنگ بدر، در سپاه مسلمانان دو اسب سوار بودند که یکی از آنها زبیر و دیگری مقداد بوده است.[5] در جنگ احد نیز مقداد نقش بسزایی داشته است، بطوری که در اواخر نبرد آن زمانی که همه پا به فرار گذاشتند طبق نقل بزرگان تاریخ با پیامبر نماند جز علی( علیه السلام )، طلحه، زبیر، ابو دجانه، عبد الله ابن مسعود و مقداد.[6]

بعد از رحلت پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم) نیز مقداد جزء معدود افرادی است که در راه دفاع از حق و حقیقت و ولایت علوی( علیه السلام ) ثابت قدم باقی مانده و در برابر حوادث ناگوار که بعد از وفات رسول گرامی اسلام اتفاق افتاد، تزلزلی در او ایجاد نشده و در چنین موقع حساسی، مقداد با سلمان و ابوذر از علی( علیه السلام ) دست بر نداشتند و به دنبال دیگران نرفتند بر همین اساس است که ابی بکر حضرمی می گوید: امام باقر( علیه السلام ) فرمود: مردم بعد از رسول خدا( صلی الله علیه و آله و سلم) از مرام و مسیر پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم) برگشتند جز سه نفر سلمان و ابوذر و مقداد.[7]

در مورد فضائل و کمالات اخلاقی مقداد بحث های مفصلی شده و روایات فراوانی رسیده که بعضی از آن عبارتند از:

1- از پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده که آن حضرت فرمود: خداوند مرا به دوستی با چهار نفر فرمان داد و به من خبر داد که آنها را دوست بدارم، از آن حضرت سؤال شد که آن چهار نفر کیانند؟ سه بار فرمود:علی ( علیه السلام ) از آنهاست، سه نفر دیگر ابوذر و سلمان و مقداد هستند.[8]

2- امام صادق( علیه السلام ) فرمود: دوستی با افرادی که پس از پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم) منحرف نشدند بر مسلمانان واجب است سپس عده ای از آنان را شمرد که از آنان سلمان، ابوذر و مقداد است.[9]

3- از انس ابن مالک روایت شده که روزی رسول خدا( صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: بهشت مشتاق چهار نفر از امّت من است و وقتی که حضرت علی( علیه السلام ) از حضرت درباره آنان سؤال کرد، پیامبر فرمود: به خدا سوگند تو اولی ایشان هستی و آن سه نفر دیگر، مقداد، سلمان و ابوذر هستند.[10]

4- از امام صادق( علیه السلام ) نقل شده است: ایمان ده درجه دارد، مقداد در درجه هشتم و ابوذر در درجه نهم و سلمان در درجه دهم است.[11]

5- از اصطلاحات رایج بین علمای حدیث و مورخین اسلامی، اصطلاح ارکان اربعه است. مشهور و معروف بین آنها این است که ارکان اربعه عبارتند از سلمان، مقداد، ابوذر و عمّار. علما و دانشمندان حدیث و تاریخ، زمانی که دیدند در روایات و اخبار اهل بیت( علیه السلام ) مکرر از این چهار نفر به عناوین گوناگون ستایش شده است و یا آن همه فضایل و مناقب در باره این چهار نفر وجود دارد که پس از ائمه( علیه السلام ) نظیر ندارد، از این رو ایشان را به عنوان پایه های دین و ستون های محکم ایمان یاد کرده و با اصطلاح ارکان اربعه معرفی نموده اند.[12]

6- اصطلاح شیعه در زمان پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم) رایج شده و اولین کسانی که به عنوان شیعه معروف بودند عبارتند از سلمان، ابوذر، مقداد و عمار یاسر.[13]

7- مقداد از اداء کنندگان پاداش رسالت و وفاکنندگان به آیه مودّت است.

در ذیل آیه مودّت (قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی) ای رسول خدا( صلی الله علیه و آله و سلم) به مردم بگو من از شما مزد رسالت نمی خواهم جز این که نسبت به اهل بیت و عترت من دوستی بورزید[14]، روایاتی را بسیاری از علمای سنی و شیعه با این مضمون نقل کرده اند که پاداش و زحمات پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم) در راه ابلاغ اسلام، دوستی با خویشان آن حضرت است. امام صادق ( علیه السلام ) می فرماید: وقتی که این آیه نازل شد رسول اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم) به مردم فرمود: خداوند برای من بر عهده شما حقی گذاشته است آیا آن را اداء می کنید؟ هیچ کس جواب حضرت را نداد، روز بعد هم رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم) همین سؤال را کرد کسی جواب نداد روز سوم هم این مطلب تکرار شد و کسی جواب نداد و آن گاه رسول خدا( صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود این مطلب، طلا و نقره یا خوراکی ها و آشامیدنی ها نیست گفتند پس آن چیست؟حضرت آیه مذکور را خواند و فرمود این آیه از طرف خدا نازل شده است، گفتند ما دستور آیه را می پذیریم.

امام صادق( علیه السلام ) اضافه فرمود: به خدا سوگند کسی به این آیه وفا نکرد مگر هفت نفر که عبارت بودند از سلمان، ابوذر ، مقداد، عمّار ، جابر ابن عبد الله انصاری، یکی از غلامان در خانه پیامبر و زید بن ارقم، این هفت نفر نسبت به عترت پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم) کاملاً وفاداری و محبّت نمودند و پاداش رسالت پیامبر اسلام( صلی الله علیه و آله و سلم) را به خوبی انجام دادند.[15]

8- مقداد در موارد متعددی علیه خلافت خلفاء اعتراض کرده و به دفاع از حق خاندان عصمت و طهارت پرداخته است.[16]

او در سال 33 هجری در سن هفتاد سالگی در جرف( نقطه وسیعی است که در یک فرسخی مدینه به سمت شام قرار گرفته که برای سپاه اسلام شبیه اردوگاه بوده است) در گذشت.[17]


[1] محمدی، محمد، سیمای مقداد، ص 23و13، بی جا، بی تا.

[2] مامقانی، عبد الله، قاموس الرجال، ج 9، ص114، بی جا، بی تا.

[3] علامه مجلسی، بحار الانوار،ج6 ص779 طبع کمپانی، بی تا.

[4] قمی، شیخ عباس، منتهی الامال، ص 161 انتشارات بهزاد، 1381.

[5] علّامه امینی، الغدیر، ج 9، ص 116.

[6] طبقات ابن سعد، ج3، ص 114، به نقل از محمدی، محمد، سیمای مقداد، ص37 .

[7] قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال، ص 160.

[8] همان.

[9] علامه مجلسی، بحار الانوار، ج6، ص749، بی جا، بی تا.

[10] قمی، شیخ عباس، منتهی الامال، ص 160

[11] حیوة القلوب،ج2، ص 883، به نقل از محمدی، محمد، سیمای مقداد، ص 61.

[12] همان، ص 90و91 ؛ قمی، شیخ عباس، منتهی الامال، ص 160

[13] همان، ص 91.

[14] شوری، 22.

[15] محمدی، محمد، سیمای مقداد، ص 96.

[16] همان، ص 112.

[17] همان، ص 123.

 

T

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: