۰

قصيده ای از صائب تبريزي درباره عاشورا

صائب تبريزي شاعري كثير‌الشعر و معروف به ميرزا صائب است كه قصيده‌اي درباره امام حسين (ع) و حادثه عاشورا سروده است.
کد خبر: ۱۵۸۲۳
۲۱:۴۹ - ۲۲ دی ۱۳۸۸
ميرزا محمّدعلي متخلّص به صائب تبريزي و معروف به ميرزا صائب بود؛ اين شاعر ايراني ميان سال‌هاي 1007 ـ 1000 هجري متولّد شد.

اجداد او اهل تبريز بودند و همچنين خود او نيز در تبريز به دنيا آمد و در كودكي همراه پدر و ساير اعضاي خانواده به اصفهان هجرت كرد.
صائب تبريزي پس از رسيدن به سن بلوغ به مكه و مدينه رفت و در بازگشت به مشهد سفر كرد؛ او به عزم مسافرت به هند، به هرات و كابل رفت و با ميرزا حسن، معروف به ظفرخان كه مردي اديب و شاعر بود آشنا شد؛ پس از شهرت، ملك الشعرايي شاه عباس دوم به او واگذار شد.
صائب تبريزي شاعري كثيرالشعر بود، تا جايي كه ديوان وي را تا 200 هزار بيت نوشته‌اند. از صائب، مثنوي‌اي به نام قندهارنامه درباره جنگ‌هاي شاه عباس و فتح قندهار به جا مانده ‌است.
وي يكي از دو چهره شاخص سبك هندي است، او بيشتر به تك بيت‌هايش در اذهان شعري مردم زنده است، اما غزليات بسيار حائز توجه‌اي دارد.
سال وفات وي را 1081 ثبت كرده‌اند. او در يكي از قصايدش درباره امام حسين (ع) و حادثه عاشورا سروده است:

چون آسمان كند كمر كينه، استوار
كشتي نوح، بشكند از موجه بِحار

لعل حسين را كند از مهر، خشكْ لب
تيغ يزيد را كند از كينه، آبدار

خون شفق، زپنجه خورشيد مي‌چكد
از بس گلوي تشنه لبان را دهد فشار

پور ابوتراب، جگرگوشه رسول
طفلي كه بود گيسوي پيغمبرش، مهار

لعل لبي كه بوسه‌گه جبرييل بود
بي‌آب شد زسنگدلي‌هاي روزگار

عيسي در آسمان چهارم، گرفت گوش
پيچيد بس كه نوحه درين نيلگون حصار

نتوان سپهر را به سرْ انگشت برگرفت
چون نيزه بر گرفت سرِ آن بزرگوار؟

در ماتم تو، چرخ به سر كاه ريخته است
اين نيست كهكشان كه زگردون شد آشكار

چون خاك كربلا نشود سجده‌گاه عرش؟
خون حسين ريخت بر آن خاك مشكبار

صائب! از اين نواي جگرسوز لب ببند
كز استماع آن، جگر سنگ شد فكار
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: