۲
محمد جواد خلیلی

سلفيت از آغاز تا کنون

کد خبر: ۷۷۹۹۵
۱۲:۱۳ - ۰۲ مهر ۱۳۹۳


SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز :

مدتهاست فضای رسانه های بزرگ و کوجک دنیا  را خبرهایی از کشتار ، انفجار و  عملیات انتحاری  پر کرده است . از بد حادثه این اعمال در کشورهای توسعه نیافته صورت می پذیرد که اکثریت ساکنان آن مسلمان اند .

 این اعمال توسط گروه هایی با نام هایی متفاوت اما عملکردی مشترک ، خود را به دین اسلام منسوب میدانند و وظیفه اصلی خویش را برپایی دولت اسلامی با الگوی خلافت و امارت می دانند . از بین این گروها نام القاعده از همه مشهور تر بود ، چرا که در کارنامه خود حمله به ایالات متحده و تخریب برجهای دوقلو را داشت.  بعد از جنگ افغانستان و سقوط صدام القاعده ، سرزمین جدیدی را برای جهاد با صلیبیها به دست آورد. القاعده طی ده سال گذشته بعد از دریافت کردن ضربات بسیار سخت ، از ایالات متحده و از دست دادن سر شاخه های رهبری اش در عراق مانند ابو مصعب الزرقاوی و سپس شکل گیرا بحران در سوریه  ، آرام آرام جای خود را برای جهاد به گروه دیگری به نام داعش واگذار کرد.

 این گروه ها که با عنوان سلفی ، تکفیری و یا سلفی جهادی شناخته می شوند اما چه مبانی نظری دارند ؟ ریشه تاریخی این جریان ها را باید در کجا جستجو کرد؟ اصول فکری و مبانی فقهی و کلامی انها کدام است؟ این گروها که غالبا به گروهای تکفیری معرفی میشوند شامل چه نحله هایی هستند ؟ زمینه های جامعه شناختی و شرایط بین الملی که به رشد و تکوین انان کمک می کند کدام است ؟ در این سلسسله از یاداشت ها سعی می کنیم یک جریان شناسی اجمالی از نحله های تکفیری نموده و افکار و اهداف آنان و نیز نظریه پردازان مهم آنان و هم چنین سیر تطور و تحول به وجود آمده در این جریان ها  را بررسی کنیم.

تاريخچه روش شناسانه

برای بررسی تاریخی این جریان ها ، اندیشمندان روشهای مختلفی را مدنظر داشته اند . برخی با برجسته سازی مفاهیمی همچون تکفیر ، ارتداد ، شرک و جهاد به ریشه یابی این گروه ها پرداخته اند. برخی دیگر با استفاده از مفهوم احیای دینی و بازسازی فکر دینی به این مهم همت گمارده اند . برخی دیگر از مفهوم جنبش های اسلامی مدد گرفته اند تا بتوانند تحلیلی روش مند از تاریخ این گروهها ارایه کنند. در روش اول مبنای تحلیل بر مفاهیم کلامی استوار است ، که به طور طبیعی ماحصل رویکردی کلامی و درون دینی پیدا می کند . داشتن نگاه ارزش گذارانه در این رویکرد بر نگاه توصیفی – تحلیلی غلبه دارد. روش دوم رویکردی تاریخمند دارد البته با این قید که تاریخ اندیشه مورد تحلیل قرار میگیرد. در روش سوم مفهوم قدرت در محور بحث قرار دارد و رویکرد کاملا سیاسی می باشد. با در نظر داشتن هر یک از این سه رویکرد ، برای ورود به بحث نقطه تلاقی هر سه رویکرد ابن تیمیه حرانی می باشد.

جهان اسلام چهار موج سلفیسم را شاهد بوده است . اگر اکنون با ظهور داعش و سازمانهای همسو در موج چهارم باشیم به قطع می توان گفت آغاز نظری و مفهومی این راه با ابن تیمیه می باشد. ابن تیمیه  هم زمان با حمله مغول ها به جهان اسلام به تئوری پردازی در خصوص مبانی کلامی سلفیت مشغول گردید و با دادن فتوای جهاد علیه مغولان ، خود نیز وارد عرصه عمل گردید . وی بر منظومه اندیشگی جهان اسلام بیشترین تاثیر را تاکنون داشته است.

روش وی  در رویکرد به فهم متون دینی بر غالب محصولات نظری جهان اسلام  سیطره دارد. او در فقه حنبلی مسلک و در کلام اشعری مزاج است . او به نگاه خصمانه به شیعیان شهره و شاه بیت سخنان او در خصوص توحید وشرک است . او زیارت و توسل را شرک و بدعت می داند. وی یکی از کسانی که به توسعه مفهوم شرک و ارتداد بسیار کمک کرد اوست. او و کسانی مانند ابن قیم جوزی معتقد بودند دانش دینی به شکل عام در دوران صحابه و تابعین این مقدار دارای پیچیدگی نبوده و تفسیر و فقه و سایر علوم دینی بسیار ساده بوده و فهم صحابه که دوران حیات آنان از سوی پیامبر به برترین قرون شهرت دارد باید ملاک عمل باشد.

او از این خواستگاه به فلاسفه و مناطقه که مبنای دانش آنان را متون یونانی تشکیل میداد اشکال میکند و با آنان در میپیچد که شما خلوص آموزه ها دینی را از بین برده اید . او پروژه خود را تنقیح و خالص سازی دین از این بدعتها می داند و در این راه روش ظاهر گرایی با گرایش اخباری را به نیکویی می پروراند . کتاب منهاج السنه اصلی ترین اثر اوست. در زمان او افکار و عقاید اش فراگیر نگردید اما شاگردانش به نشر افکار او پرداختند اما توفیقی حاصل نکردند.

 ابن بطوطه جهانگرد معروف در سفرنامه اش از ملاقات با ابن تیمیه می گوید و نقل میکند که در آن دوران عالمان آن زمان او را پریشان گو و خارج از عرف معمول عالمان میدانسته اند. این حکایت خود از تغیر در فضای قبل و بعد از ابن تیمیه حکایت دارد.

جنبش وهابيت

ابن تیمیه در قرن هفتم نتوانست در هژمون کردن افکار و عقایدش در منظومه تفکر اسلامی توفیقی حاصل کند. اما در قرن یازدهم محمد ابن عبدالوهاب از نجد عربستان جنبشی را به راه انداخت که تماما مستند به افکار و عقاید ابن تیمیه بود . او با استفاده از شکاف سیاسی موجود در خلافت عثمانی و نیز استفاده از آل سعود که به کمک انگلستان مایل به تضعیف خلافت و فشار به عثمانی بودند ، توانست سپاهی را فراهم کند و به کربلا و نجف حمله کند . این جنبش حرم ائمه بقیع علیهم السلام را ویران کرد و با حمله به مکه و مدینه علما و بزرگان آن سرزمین را به دعوت خود فرا خواند و هر کس را که سودای مخالفت بود از دم تیغ گذراند. این حرکت را می توان موج دوم سلفیسم نام گذاری کرد. در این موج این تفکر سرزمین و یک نظام سیاسی را در اختیار گرفت هر چند بعد از مدتی به الزامات حضور در قدرت تن داده و از بسیار از افکار افراطی خود عقب نشست اما این عقب نشینی تئوریک نبود ، بلکه به علت اضطرار بود . این جریان در طول چند دهه بعد به دو جریان سروری و جامی تقسیم شد. سروری ها رویکرد ضد حکومت داشتند و جامی ها را به محافظه کاری متهم میکردند و جامی ها را علمای درباری میخواندند. از سوی دیگر جامی ها ، سروری ها را خارجی و اهل بدعت می نامیدند زیرا بر ولات امر که همان پادشاهان سعودی باشند شوریده و سر از اطاعت آنان برتافته بودند.این موج با سیطره تفکر وهابی بر شبه جزیره عربستان و شکل گیری پادشاهی سعودی تثبیت گردید .

فروپاشی خلافت

جنگ جهانی اول با شکست امپراتوری عثمانی و فروپاشی نظام خلافت همراه گردید. پیرمرد فرتوت اروپا که سالها به دلایل مختلف در سراشیبی انحطاط قرار گرفته بود، عرصه بین المللی را برای همیشه ترک کرد و سرزمینها بسیاری به عنوان ما ترک او بین قدرت های جهانی تقسیم گردید. این سقوط همان گونه که اثرات بسیاری در عرصه سیاسی داشت در بعد فکری و اندیشه ای نیز واکنش هایی را در پی داشت. نظام خلافت در بین اندیشمندان مسلمان به عنوان تنها گزینه مناسب برای اصلاح حال امت و برون رفت از وضع موجود مطرح بود. کسانی مانند عبدو و سید جمال هم برای پروژه  اصلاحی خود در درون نظام خلافت می اندیشیدند. اما آنچه حقیقت داشت این بود که نظام خلافت توسط کمال آتاتورک برچیده شد و او به عنوان یک نیروی تجدد خواه در حال بازسازی کشوری است که دیگر نمی تواند حامل آرمانهای جهان اسلام و اندیشمندان آن باشد. این مقطع از تاریخ شاهد نظریه پردازیهای اندیشمندان مسلمان پیرامون نظام سیاسی مطلوب است .
می توان بر این اساس دو جریان فکری را به طور مشخص با محوریت مساله قدرت و رابطه آن با دین و نیز نظام سیاسی در اسلام ، برشمرد:
دسته اول کسانی مانند عبدالرازق که شاید با کمی تسامح بتوان او را سر سلسله سکولارهای جهان عرب در دوران معاصر دانست. او در کتاب خود تحت عنوان "الاسلام و اصول الحکم" حکومت را امری دنیوی دانست بر این نکته پای فشرد که اساسا اسلام فاقد سیستمی تحت عنوان خلافت است. در واقع او با این اثر راهی را اغاز کرد ، که بعد از او دکتر عشماوی با کتاب " الاسلام السیاسی "  پی گرفت.

دسته دوم طیف گسترده ای از اسلام گرایان را شامل می شود که در مقابل سوال از عقب ماندگی و انحطاط جهان اسلام ، فقر ، استبداد و دیگر مشکلات ، راه حلی جز بازگشت به سلف صالح و بازگشت به ،  اسلام اصیل پاسخی نداشتند. افرادی هم چون رشید رضا  سودای بازسازی خلافت را در سر داشتند . او خلیفه ای با خصوصیات خاص تصور میکند .

به عنوان نمونه او بر این باور است ، که خلیفه باید از قریش باشد. او بر حسن البنا بنیان گذار اخوان المسلمین بسیار تاثیر گذاشت. علیرغم داشتن ایده هایی برای وحدت جهان اسلام و دیگر آرمان ها اما او به شدت تحت تاثیر ابن تیمیه می باشد. بسیاری از اهل نظر هنگام ترسیم خط فکری و سیر تکامیلی جریان ها تکفیری او را جز پیشگامان و اولین اندیشمندان در نظر می آورند. در واقع باید گفت موج سوم سلفیت با فروپاشی خلافت شکل میگیرد . به عبارت دیگر حتی جریان های اصلاحی و میانه رو نیز متاثر از ابن تیمیه راه حل برون رفت از مشکلات جهان اسلام ر ا بازگشت به سلف صالح می دانستند. اما در روش و چگونگی این بازگشت و ابزارهای آن ، اختلاف نظر وجود داشت. برخی بر قدرت و نظام سیاسی  تاکید میکردند و برخی بر دعوت و کار فرهنگی . از سوی دیگر در پذیرش الزامان دنیای جدید ومظاهر مدرنیته نیز این جریان های سلفی با هم اختلاف نظر داشتند.

یکی از بارزترین اندیشمندان این جریان سید قطب است . سید قطب با کتاب " معالم فی الطریق " که با عنوان "نشانه های راه " ترجمه گردیده راهی را اغاز کرد ، که خواسته یا نخواسته به جریان های تندرو و بسیار خشنی مانند القاعده و داعش ختم گردید. سیدقطب متاثر از حسن البنا بنیان گذار اخوان المسلمین می باشد حسن البنا نیز از ابن تیمیه و حرکت اصلاح دینی او متاثر است. اخوان المسلمین در  دوره حضورسید قطب  فراز و فرود هایی دارد و گاهی خشن و رادیکال میگردد و گاه میانه رو اما این طیف فکری که با رشید رضا اغاز میگردد هنگامی که به سید قطب و نظریات مطروحه در ان میرسد سرانجامی جز خشونت و به وجود آمدن گروهی به نام «تکفیر و هجرت» در مصر ندارد. چند سال قبل برادر سید قطب طی مصاحبه ای گفت آنچه برادرم به عنوان پروژه ای اصلاحی در نظر داشت این وضع موجود در سازمانهای اسلامی مبارز نیست .

 آری در حوزه نظری ممکن است اندیشمندی سخنی و طرحی درافکند که بعد از او و در مسیر رشد خود میوه ای به بار آورد که مقصد بنیانگذار آن نبوده باشد . اما به هر روی سید قطب این دروازه را به سوی پیروان اسلام ستیزه جو گشود و بعد از او عبدالسلام فرج با کتاب "الجهاد الفریضه الغایبه " (جهاد واجب فراموش شده) خود بر ساختمان سلفی گری جهادی ، خشتی دیگر افزود و گامی دیگر در جهت نهادینه کردن خشونت سیاسی و مذهبی برداشت. عبدالسلام فرج و به شدت تحت تاثیر شکری مصطفی ، حسن البنا و صالح سریه بود.او در کارنامه خود کمک و سازماندهی برای ترور انور سادات و تاسیس جنبش «تکفیر و هجرت» را دارا می باشد.این جریان در دوران حسنی مبارک به شدت سرکوب گردید خصوصا به علت فعالیت ها خرابکارانه و انجام چند عملیت تروریستی ، اعضای آن تحت تعقیب قرار گرفتند. اما آثار ، ایده ها ، مکتوبات و محصولات فکری آنان در میان جوانان و جنبش های رهایی بخش ترجمه و توزیع میگردید.

اشغال افغانستان به عنوان یک کشور اسلامی از سوی اتحاد جماهیر شوروی کمونیست واکنش بسیار مهمی را در جهان اسلام به وجود آورد. عبدالله عزام از دیگر اندیشمندان این طیف فکری جز مجاهدان در افغانستان بود. او در یک عملیات تروریستی درهنگام عزیمت به مسجد ترور گردید. عزام یک کوشنده جهادی و یک نظریه پرداز بود . از او کتابها و مقالات زیادی از جمله "اعلان الجهاد" و " اسلام و مستقبل البشریه " منتشر گردیده است . این جریان بعد از عبدالله عزام به دو تئوری پرداز دیگر یعنی ایمن الظواهری و بن لادن میرسد. در واقع این افراد بر منظومه فکری  ابن تیمیه و ابن قیم با توجه به مقتضیات روز و سوالات مطروحه و ناظر به روش شناسی حنبلی و ظاهر کرایانه پاسخ های از درون متون دینی دادند . اینان هر کدام بر دستاوردهای قبلی چیزی افزودند و یا کاستند و به برپا کردن الهیاتی که به نام «الهیات مرگ» معروف است همت گماردند.

اما ساختار اساسی اندیشه و روش شناسی آنان توسط ابن تیمیه طراحی گردیه است. آنچه که امروز به عنوان داعش و جبهه النصره و با جریان سلفی جهادی شناخته می شود و در بسیاری از کشورها دارای فعالانی می باشد، همین خط فکری است. خط  رشید رضا + سید قطب + عبد السلام فرج + عبدالله عزام + ایمن الظواهری + بن لادن و ابوبکر البغدادی می باشد. در بخش دوم یاداشت به واکاوی اندیشه این افراد و ریشه یابی مساله تکفیر و خشونت در بین آنان می پردازیم.
در این یاداشت به سه موج سلفیت اشاره شد که با ابن تیمیه آغاز شد و سپس با جنبش وهابیت و محمد ابن عبد الوهاب ادامه یافت و در پایان به سلفی گرایی سید قطب و عبدالسلام فرج به عنوان موج سوم ختم گردید. اکنون این جریان سلفی با حضور در خاورمیانه و پوست اندازی تئوریک و به کارگیری تکنولوژی با عنوان موج چهارم قابل مطالعه و بررسی است.

انتهای پیام / م . ق

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر:
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۲
نظرات بینندگان
حامدی
Iran, Islamic Republic of
۱۱:۲۸ - ۱۳۹۳/۰۷/۱۴
سلام علیکم خیلی مطالب زیبا و آموزنده ای بود با تشکر از شما
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۸:۲۰ - ۱۳۹۴/۰۹/۱۷
عالی بود لینک قسمت دوم مطلب رو هم در زیر مطلب بگذارید