۰

مکالمه یواشکی با یک شهید + تصویر

همه مناطق دیگه یه طرف، این منطقه که آزاد شد یه طرف. بقول معروف چون اطراف خود حرم بود، آزاد که شد، یعنی اصلا خیلی حال داد! از منطقه‌ای که دست اونا بود وارد حرم شدیم... عصر که کار تموم شد و رسیدیم به حرم، بچه‌ها اصلا خیلی خوشحال بودن همشون. خیلی مزه داد.
کد خبر: ۷۴۴۸۷
۱۵:۱۰ - ۱۹ خرداد ۱۳۹۳
SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز:

به گزارش «شیعه نیوز»، احمدرضا بیضایی برادر شهید محمودرضا بیضایی قسمتی از مکالمه تلفنی هجده دقیقه‌ای اش با محمودرضا در روز عاشورای گذشته که بدون اطلاع محمودرضا ضبط کرده است را منتشر کرد.



متن این مکالمه چنین است:

- نمی‌دونی چه حالی داد!

- ئه! چی؟

- اون منطقه‌ از اطراف حرمو که دست اونا بود، پاکسازی کردیم و از پشت رسیدیم به حرم.

- یعنی مانعی بود اون وسط برای رسیدن به حرم؟

- نه، ببین، این حرمه، خب؟! از سمت مقابل دست ما بود ولی پشت حرم، یه منطقه وسیع، دست اونا بود که از اونجا خمپاره میزدن...

- اسم منطقه «البلد» بود؟

- چی؟

- «البلد»... تو اخبار شنیدم. گفت یه منطقه به این اسم توسط ارتش سوریه آزاد شده اطراف حرم.

- نه «حجیرة» بود. همون شب که «حجیرة» آزاد شد تلویزیون هم پخش کرد. یه منطقه بزرگ بود که از یکماه پیش آزاد سازیش شروع شده بود که کم کم رسید به منطقه‌ای که چسبید بود به حرم و دست اونا بود؛ حرم از سه طرف تا پونصد متری دست اونا بود؛ خب؟ تا هفت هشت کیلومتر اونطرفتر. از ماه گذشته شروع شد به آزاد سازی که کم کم تصرف کردیم تا رسیدیم به منطقه «حجیرة» که چسبیده به حرم. که اونجا هم دیروز، تاسوعا، آزاد شد و از پشت رسیدیم به حرم، انقدر کیف داد که نگو!

- خوش بحالتون.

- بعد از دو سال، مناره‌ها و گنبد چراغاش روشن شد.

- مگه خاموش می‌کردن؟

- آره.

- که نتونن بزنن؟

- آره.

- الان تا شعاع چند کیلومتری دیگه حضور ندارن؟

- فکر می‌کنم تا چهار پنج کیلومتر.

- دستشون دیگه به حرم نمی‌رسه؟

- نه دیگه.

- یعنی خمپاره و اینها نمی‌تونن بزنن؟

- نه، اونو میام توضیح میدم! خیلی باحال شد ولی، روز تاسوعا بود، خیلی عالی شد اصلا! امروزم روز عاشورا رفته بودیم حرم، خیلی عالی بود.

- خوش بحالتون، ما حسرتشو می‌خوریم.

- خلاصه، همه مناطق دیگه یه طرف، این منطقه که آزاد شد یه طرف. بقول معروف چون اطراف خود حرم بود، آزاد که شد، یعنی اصلا خیلی حال داد! از منطقه‌ای که دست اونا بود وارد حرم شدیم... عصر که کار تموم شد و رسیدیم به حرم، بچه‌ها اصلا خیلی خوشحال بودن همشون. خیلی مزه داد.

- ایوالله!

- فکر کنم تا یه مدت، تا آخر صفر، زائر بتونه بیاد حرم.

- ان شاء الله. جای ما رو هم خالی کنید.

- فکر کنم تا اربعین دایر باشه حرم.

- یه خورده هم مواظب خودت باش.

- هان؟

- ...

منبع: مشرق

انتهای پیام/ ح . ا
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: