۰

علت سكوت امیرالمومنین (علیه السلام) بعد از سقيفه

امام علي عليه‌السلام خطاب به افرادي كه سكوت ايشان را به سبب ترس از مرگ عنوان مي‌كردند، مي‌فرمايد: سكوت من به خاطر آگاهى بر اسرارى است كه اگر آن را آشكار سازم همچون طناب‌ها در چاه هاى عميق به لرزه در مى آييد.
کد خبر: ۶۷۶۲۴
۱۲:۱۶ - ۲۷ بهمن ۱۳۹۲
SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز :

به گزارش «شیعه نیوز» به نقل از حج، امام علي (عليه السلام) در بخشي از خطبه پنجم اشاره به بهانه جويي‌ها و ايرادهاى ضدّ و نقيض ناآگاهان و حسودان مى كند و مى گويد: هر موضعى كه من در برابر امر خلافت بگيرم، اين سياه دلان بى خبر ايرادى مطرح مى كنند.
 
ايشان مي‌فرمايند: «اگر درباره خلافت و شايستگى‌ام نسبت به آن و عدم شايستگى ديگران سخن بگويم و به افرادى كه به سراغم مى آيند پاسخ مثبت بدهم مى گويند: او نسبت به حكومت و زمامدارى بر مردم حريص است; و اگر دم فرو بندم و ساكت بنشينم خواهند گفت از مرگ مى ترسد» (فَاِنْ اَقُلْ يَقُولُوا: حَرَصَ عَلَى الْمُلْكِ وَ اِنْ اَسْكُتْ يَقُولُوا: جَزِعَ مِنَ الْمَوْتِ).
 
شبيه همين معنا در خطبه ۱۷۲ نيز آمده است كه مى فرمايد: بعضى به من گفتند اى فرزند ابوطالب تو نسبت به حكومت حريص هستى و من پاسخ دادم به خدا سوگند شما حريص تريد! من حقّى را كه شايسته آنم مى طلبم و شما مانع مى شويد (امّا شما مقامى را مى طلبيد كه هرگز شايسته آن نيستيد و انگيزه اى جز دنياطلبى نداريد)!
 
سپس در ادامه اين سخن به پاسخ كسانى مى پردازد كه سكوت او را به ترس از مرگ نسبت مى دادند، مى فرمايد: «عجيب است بعد از آن همه حوادث گوناگون (جنگهاى بدر، اُحد، حُنين، خيبر و احزاب بعد از آن همه رشادت‌ها كه از من شنيده يا ديده‌ايد، چه كسى مى تواند وصله ترس از مرگ را به على بچسباند؟!) به خدا سوگند انس و علاقه فرزند «ابوطالب» به مرگ «و شهادت در راه خدا و اطاعت از اوامر الهى از علاقه طفل شيرخوار به پستان مادرش بيشتر است!» (هَيْهاتَ بَعْدَ اللَّتَيّا وَ الَّتى! وَاللهِ لاَبْنُ اَبى طالِب آنَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْىِ اُمِّهِ).
 
در ادامه خطبه امام (عليه السلام) مى گويد: سكوت من به خاطر آگاهى بر اسرارى است كه اگر آن را آشكار سازم همچون طناب‌ها در چاه هاى عميق به لرزه در مى آييد. روشن است كه چاه‌ها هر چه عميق‌تر باشند لرزش طناب و دلو در اعماق آن‌ها بيشتر است; زيرا مختصر لرزشى در يك سوى طناب تبديل به لرزش وسيعى در سوى ديگر مى شود.
 
امّا اينكه اين اسرار اشاره به كدام امر است، در ميان شارحان «نهج البلاغه» گفتگوست و احتمالات زيادى درباره آن داده اند; اما بهتر اين است كه گفته شود اين جمله اشاره به دگرگونى هايى است كه در حال «صحابه» و مدّعيان اسلام و ايمان بعد از پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) رخ مى داد و افرادى كه مردم ديروز، آن‌ها را پرچمدار حق مى دانستند پرچمدار ضلالت و باطل مى شوند و كسانى كه ديروز پشت سر پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) و در سايه او با دشمنان پيكار مى كردند و شمشير مى زدند زير پرچم منافقان قرار مى گيرند و چنان دين به دنيا مى فروشند كه مردم آگاه در تعجّب و حيرت فرو مى روند.
 
مى فرمايد: من آگاهي هايى از حوادث آينده و دگرگونى حال افراد دارم كه اگر بازگو كنم سخت تكان خواهيد خورد و همين هاست كه مرا به سكوت و تحمّل زجر و شكيبايى واداشته است.
 
چه كسى باور مى كرد «طلحه و زبير» كه در صفوف مقدّم صحابه جاى داشتند آتش افروز جنگ جمل شوند؟ چه كسى باور مى كرد «عايشه» همسر پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) و امّ المؤمنين ابزار دست نفاق افكنان گردد و خون بيش از ده هزار نفر ريخته شود؟ و سؤالات مهمّ ديگرى از اين قبيل. با اين حال چگونه مى توانم بر افراد تكيه كنم و به اعتماد آن‌ها قيام نمايم! ( پيام امام علي (علیه السلام)، جلد۱، ص ۴۴۳.)

انتهای پیام/ ز.غ

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: