۰

خطبه امام سجاد (علیه السلام) در شام؛من فرزند مكه و منايم

من فرزند برترين موحدى هستم كه برگرد كعبه طواف كرده و گام در مسير صفا و مروه نهاده و حج به جا آورده و خداى را لبيك گفته است. من فرزند آن پيامبرم كه بر مركب آسمانى - براق - سوار گشت و جبرئيل او را به بلند جايگاه هستى - سدرة المنتهى - رسانيد. به قرب خدا رسيد؛ آنجا كه فاصله قاب قوسين و يا كمتر بود!
کد خبر: ۶۴۳۳۲
۱۰:۱۰ - ۱۰ آذر ۱۳۹۲
SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز:

به گزارش «شیعه نیوز» ب نقل از حج، حساس‌ترين سخنان امام سجاد (عليه السلام) كه در طول اقامت در شام ايراد شده است و تحولى عظيم در محيط سياسى شام و بينش مردم نسبت به دستگاه اموى ايجاد كرد و معادلات يزيد را برهم زد و خط مشى او را نسبت به اهل بيت كاملا تغيير داد، خطبه اى است كه آن حضرت در جمع مردم و رجال سياسى و دينى شام ايراد كرد.از كتاب هاى تاريخى چنين استفاده مى شود كه اين خطبه در مسجد جامع دمشق ايراد شده و از حوادثى كه در كاخ يزيد رخ داده و سخنانى كه در محفل خصوصى‌تر وى ردو بدل شده جداست.

اين خطبه را بايد اوج موفقيت امام سجاد (عليه السلام) در رسالت تبليغ عاشورا و تداوم خط شهيدان كربلا دانست. اگر اين خطبه ايراد نشده بود، چه بسا ماهيت نهضت حسينى براى ساليان دراز و يا براى هميشه بر اهل اسلام مخفى مى ماند.در شام يزيد براى استفاده بيشتر از شهادت حسين بن على (عليه السلام) و اسارت خاندان وى در جهت تحكيم پايه هاى حكومتش تصميم گرفت تا از سخنوران دربارش در مذمت خاندان على و توجيه فجايعى كه صورت داده بود، بهره جويد. يزيد از خطيب دربار خواست تا بر منبر رود و نقش خويش را در آن جمع حساس ايفا كند. خطيب در بلندى جاى گرفت و زبان به هتّاكى و بى حرمتى به اهل بيت گشود. امام سجاد از گستاخى و زشتگويى خطيب برآشفت و فرمود:

خداوند جايگاهت را آتش دوزخ قرار دهد.

وقتى سخنان خطيب دربار پايان يافت، امويان خود را فاتح مى ديدند و مسايل راحل شده مى پنداشتند. اما على بن الحسين - تنها مرد جوان قافله اسيران - با اندامى كه آثار رنج و اسارت از آن پيدا بود از جاى برخاست و به يزيد گفت: خطيب شما آن چه خواست به ما نسبت داد و با مردم گفت، آيا اجازه مى دهى من هم با مردم سخن بگويم؟يزيد رضايت نمى داد، اما اطرافيان و حاضران مجلس و يكى از فرزندان خليفه اصرار ورزيدند تا يزيد پيشنهاد على بن الحسين (عليه السلام) را پذيرد. زيرا در وضع و حال او نمى ديدند كه بتواند سخنى هم پاى سخنور گزيده دربار بگويد!

يزيد ناگزير اجازه داد. امام سجاد (عليه السلام) از پلكان منبر بالا رفت. در برابر چشمان مردم قرار گرفت وآنچه تا آن روز بر مردم شام پوشيده مانده بود، افشا شد.حساس‌ترين سخنان امام سجاد (عليه السلام) كه در طول اقامت در شام ايراد شده است و تحولى عظيم در محيط سياسى شام و بينش مردم نسبت به دستگاه اموى ايجاد كرد و معادلات يزيد را برهم زد و خط مشى او را نسبت به اهل بيت كاملا تغيير داد، خطبه اى است كه آن حضرت در جمع مردم و رجال سياسى و دينى شام ايراد كرد.

امام زين العابدين (عليه السلام) نخست سپاس خداى گفت و خطبه را آغاز كرد.سخنان آغازين خطبه آن چنان تحول آفرين بود كه اشك چشمان مردم را فرو ريخت و عواطف آنان را بشدت تحت تاءثير قرار داد. در ادامه آن سخنان، امام فرمود:اى مردم! شش نعمت به ما عطا گرديده و هفت فضيلت از سوى خدا به ما داده شده است.ما از علم، حلم، بزرگوارى و بخشش، فصاحت، شجاعت و محبوبيت اجتماعى درميان مؤ منان،برخورداريم. فضيلت‌ها و شرافت هاى ما عبارتند از اين كه: پيامبر خاتم محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) از ما خاندان است و على بن ابى طالب - صادق‌ترين يار پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) - جعفر طيار، حمزه - شير شجاع خدا و رسول - و حسن و حسين - دو سبط اين امت - نيز از خاندان ما هستند.

آنان كه مرا مى شناسند، از توضيح بى نيازند ولى آنان كه مرا نمى شناسند گوش فرا دهند تا خويش را به ايشان بشناسانم.اى مردم! من فرزند مكه و منايم،من فرزند زمزم و صفايم.من فرزند آنم كه حامل ركن است.من فرزند بهترين انسانى هستم كه بر كره خاك جامه وجود پوشيده است.من فرزند برترين موحدى هستم كه برگرد كعبه طواف كرده و گام در مسير صفا و مروه نهاده و حج به جا آورده و خداى را لبيك گفته است. من فرزند آن پيامبرم كه بر مركب آسمانى - براق - سوار گشت و جبرئيل او را به بلند جايگاه هستى - سدرة المنتهى - رسانيد. به قرب خدا رسيد؛ آنجا كه فاصله قاب قوسين و يا كمتر بود!

من فرزند آنم كه فرشتگان آسمان با او نمازگزاردند و به او اقتدا كردند.من فرزند دريافت كننده وحي ام. فرزند محمد مصطفايم.من فرزند على مرتضايم. آن كسى كه بر صورت مستكبران نواخت تا ايمان آوردند - در برابر شعار ((لااله الا الله) ) و پيام توحيد سر فرود آورند و دست از عناد بردارند. -من فرزند آن كسى هستم كه پيشاپيش رسول خدا، با دو شمشير و دو نيزه مى جنگيد.دو هجرت كرد، دو بار با پيامبر بيعت نمود، در بدر و حنين رزمنده بود و حتى يك لحظه - يك چشم برهم زدن - به خداوند كفر ورزيد.

من فرزند صالح‌ترين مؤ منان، وارث پيامبران، نابودگر ملحدان، پيشواى مسلمان، نور جهانگران، زينت عبادت كنندگان، سرآمد گريه كنندگان - از خوف خدا اشتياق به لقاى حق - شكيباترين شكيبايان، برترين قيام كنندگان خاندان پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم).من فرزند كسى هستم كه از سوى جبرئيل و ميكائيل مورد تاءييد و يارى بود. - على (عليه السلام) - حمايتگر از حريم مسلمانان، كشنده مارقين و ناكثين و قاسطين ((طاغيان صفين و نهروان و جمل) )، ستيزنده با دشمنان لجوج.

- على (عليه السلام) پرافتخارترين مرد از ميان تمامى قريش، اولين كسى به خدا و پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) پاسخ مثبت گفت و ايمان آورد. پيشتاز پيشتازان راه دين، شكننده متجاوزان، نابود كننده مشركان، تيرى از تيرهاى خدا بر منافقان، زبان گوياى حكمت نيايشگران، ياور دين خدا، ولى سرپرست امر الهى - حافظ و مجرى قوانين پروردگار…

آرى او جدم ((على بن ابى طالب) ) است.

سپس امام چنين ادامه داد:من فرزند فاطمه زهرايم.من فرزند سرور زنان عالمم.اى يزيد اين ((محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) )) كه هم اكنون نامش را مؤ ذن بر زبان آورد و به پيامبرى او گواهى داد، آيا جد توست يا جد من است!اگر بگويى پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) جد توست دروغ گفته اى و كفر ورزيده اى!و اگر باور دارى كه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) جد من است پس ‍ چرا و به چه جرمى خاندان او را كشتى!

امام همچنان به معرفى خويش ادامه داد، تا آن جا كه صداى مردم به گريه بلند شد، و يزيد از تاءثير سخنان امام (عليه السلام) در قلب مردم سخت بيمناك گرديد.هراس يزيد از اين بود كه مردم در همان محفل عليه او بشورند! از اين رو براى قطع كردن سخنانامام سجاد (عليه السلام) به مؤ ذن دستور داد اذان بگويد! مؤ ذن از جاى برخاست و با صدايى كه به همه مى رسيد گفت:الله اكبر، الله اكبر.امام (عليه السلام) در ادامه سخنان پيشين خود و براى همنوايى با نداى اذان فرمود:آرى هيچ چيز بزرگتر و ارجمندتر از خدا نيست.مؤ ذن گفت: اشهد ان لا اله الا الله.امام فرمود:تمامى وجودم - پوست و خون و گوشتم - به يگانگى خدا شهادت مى دهند.

مؤذن گفت: اشهد ان محمدا رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم).امام كه هنوز بر بالاى منبر قرار داشت در اين هنگام چهره اش را از مردم به سوى يزيد برگرداند و فرمود:اى يزيد اين ((محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) )) كه هم اكنون نامش را مؤ ذن بر زبان آورد و به پيامبرى او گواهى داد، آيا جد توست يا جد من است!اگر بگويى پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) جد توست دروغ گفته اى و كفر ورزيده اى!و اگر باور دارى كه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) جد من است پس ‍ چرا و به چه جرمى خاندان او را كشتى!امام سجاد (عليه السلام) تا بدين جا رسالت خويش را به شايستگى ايفا كرد و آن مجلس با وضعى آشفته و نگران كننده براى يزيد پايان يافت.

انتهای پیام/ ز.ح
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: