۶۰
اختصاصی/

داستان حاج ماشاءالله خدادادپور كرماني و عنايت ابا عبدالله الحسين "علیه السلام"

سي و دو سال از بهار عمرم مي گذشت ، روزي در كارگاه نجاري مشغول كار بودم، احساس تهوع شديدي به من دست داد ، آن چنان كه نتوانستم تحمل كنم...
کد خبر: ۶۳۵۳۷
۱۱:۰۹ - ۱۷ آبان ۱۳۹۲
SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز: 

به گزارش «شیعه نیوز»، "سي و دو سال از بهار عمرم مي گذشت ، روزي در كارگاه نجاري مشغول كار بودم، احساس تهوع شديدي به من دست داد ، آن چنان كه نتوانستم تحمل كنم. نزد پزشكي كه در همسايگي مغازه ام بود به نام دكتر سید حسين وكيلي مراجعه كردم. پس از معاينه، نارسايي و مشكل كليه ها مشخص شد، وی گفت : كليه هات از كار افتاده. داروهايي تجويزنموده و دستور استراحت داد. 

در منزل بستري شدم، و داروها را مصرف مي كردم ولي روز به روز حالم بدتر مي شد. از خوردن آب هم، منع شده بودم. گاهي از شدت تشنگي فقط لبهايم را تر مي كردند. ادرار از من خارج نمي شد. چون كليه ها كاملا از كار افتاده بود و در آن زمان دستگاه دياليز هم وجود نداشت. تا اين كه تمام بدنم ورم كرد. پاها و دستها ورم كرده، چون كنده ي درخت شده بود،و اصلا خم نمي شد. شكمم بزرگ شده بود و آب آورده بود. آن چنان متورم شده بود و پوست شكم نازك شده بود كه داخل آن پيدا بود.

دكتر گفت: نبايد حركت كني. از شدت درد و ناراحتي به ديوار پنجه مي كشيدم، مدت دو سال در منزل به پشت خوابیدم. آنچه ذخيره داشتم، خرج كردم، اما هر روز دردم بيشتر می شد. نااميدي كامل و ناتواني ام از ادامه درمان باعث شد مرا چون مرده اي از روي تخت بلند كردند و به بيمارستان ارجمند منتقل كردند. آن گاه ديدند موريانه تخت و تشك و مقداري از پشت مرا سوراخ كرده، كه در اثر بي حسي كه در بدنم پيدا شده بود، متوجه آن نگرديده بودم.

در بيمارستان شوراي پزشكي تشكيل دادند، و هر روز دوبار بدنم را زير برق مي گذاشتند، و داروهاي گوناكوني را روي من آزمايش مي كردند، و اگر كسي مي خواست تزريق كردن را ياد بگيرد، روي من تمرين مي كرد. آب شكم مرا به وسيله ي سرنگ مي كشيدند، ولي هيچ يك از برنامه هاي درماني موثر واقع نمي شد.

پس از يك دوره شش ماهه، مرا مرخص كردند و به منزل فرستادند، ولي حالم هر لحظه بدتر مي شد و لذا با وساطت پزشك معالجم مجددا مرا به بيمارستان بردند، و باز هم بعد از شش ماه مرا به منزل برگردانند. در اين مرحله، حالم به قدري وخيم شد كه قابل گفتن نيست(مثل اينكه اينجا شكم حاج آقا پاره مي شه و قابل تو صيف نيست) مرا به بيمارستان بردند . روزي استاندار وقت كرمان، آقاي صمصام، براي بازديد از بيمارستان ارجمند وارد اتاق من شد. تا وضع مرا ديد، خيلي ناراحت شد و با دكترم صحبت كرد. استاندار گفت : اين مريض را به خارج بفرستيد و كليه مخارج آن را من متحمل مي شوم. ولي دكتر هرمان ابراشر كه آلماني بود، گفت:اين مريض در هيج جاي دنيا قابل علاج نيست. دکتر جلو آمد و پلكهاي مرا بالا زد و گفت اين مريض 24 ساعت ديگر بيشتر زنده نيست و فرستادن او به خارج هم فايده اي ندارد. چنان بدنم ورم كرده بود كه چشمهايم ديده نمي شد و آب كه زير پوست بدنم جريان داشت، معلوم مي شد. دكتر به استاندار گفت : فقط 3 تا فرزند كوچك دارد، اگر لطف كنيد آنها را به پرورشگاه تحويل بدهيد.

بچه هايم را آن روز به بيمارستان آوردند كه در آخر عمر در كنارم باشند. با توجه به نااميدي پزشكان مرا به خانه آوردند و در همان اتاق خشتي گنبدي كوچك خواباندند. تمام دوستان و آشنايان به جز تعداد معدودي كه بعضي از آنها اكنون زنده هستند و شاهد ماجرا مي باشند، بقيه مرا ترك كردند. هر كس چيزي برايم تجويز مي كرد. بعضي شراب كهنه را تجويز مي كردند. ولي من كه هميشه از خداوند متعال مي خواستم، مرا شفا دهد، گفتم چنانچه بميرم و شراب مرا نجات دهد، حاضر نيستم شراب بخورم. زيرا امام صادق علیه السلام فرمودند: در حرام شفا نيست.
از همه چيز و همه كس دل بريده بودم و هيچ چيزي برام معني و مفهومي نداشت. ديگر دارو هم نمي خوردم و به دكتر مراجعه نمي كردم . از همه جا دل كنده بودم و از همه مايوس، ولي تنها نور اميد در دلم به مولايم امام حسين علیه السلام بود. انتظار مي كشيدم كه آقا به من نظر لطف كند. همه برايم دعا مي كردند ، حتي در مساجد، مردم شفاي مرا از خدا مي خواستند.
به بركت همين دعاها حضرت ابا عبدلله الحسین علیه السلام به من نظر كردند، شب و روز چشمم به در اتاق دوخته شده بود كه آقا بيايند. ماه محرم پديدار شد و هر روز اميد من بيشتر مي شد. تا اینکه صبح روز هشتم محرم، ناگهان ديدم يك كبوتر سفيدی لب بام خانه ام نشست. با خود گفتم خدايا اين كبوتر كه سه طوق بر گردن، يكي به رنگ سبز، يكي سفيد، و ديگري قرمز ، پا و پنجه اي بلند داشت . خيلي زيبا بود، قاصد حسيني است؟ خدايا اگر اين كبوتر براي نجات من فرستاده شده، بيايد كنار تختم. ناگاه كبوتر آمد و زير تخت من رفت. من آرامش پيدا كردم. ساعتي بعد، مادرم وارد اتاق شد. در حالي كه دستمالي در دست داشت، گفت:پسرم اين دستمال آغشته به اشك بر امام حسين و دستمال را به سينه من ماليد. نمي توانستم حرف بزنم. با اشاره به مادرم فهماندم كه مهمان دارم. در زير تخت است. مادرم براي كبوتر آب و دانه آورد. اما كبوتر چيزي نخورد و صدايي از او شنيده نمي شد. سرش را زير بالش كرده بود.


شب شانزدهم محرم شد. دلم بسيار شكست. گفتم آقا روز عاشورا تمام شد، چرا به من جواب نمي دهي؟
درب اتاق را از بيرون روي من مي بستند و هر كس دنبال كار خودش مي رفت. يك وقت چشمهايم را روي هم گذاشتم. در عالم مكاشفه، ديدم سقف اتاق شكافته شد. آقايي همانند يك پارچه نور، تشريف فرما شدند و روي صندلي چوبي كنارم نشستند (هنوز هم آن صندلي باقيست) از تخت با همان حال ضعف پايين آمدم و با يك دست بازوي آقا را گرفتم و دست ديگرم را روي شانه آن حضرت قرار دادم و هي مي گفتم: به!به! به صورت عالم نگاه كردن عبادت خداست. ايشان به من لبخند مي زدند. عرض كردم:شما چه كسي هستيد؟
آقا فرمودند:چه كسي را صدا مي زدي؟
گفتم: من آقا امام حسين را مي خواستم.
فرمودند : من امام حسينم، از ما چي مي خواهي؟
گفتم:آقا شما خود مي دانيد من چي مي خواهم .
در همين حال، دوباره سقف اتاق شكافته شد و دو دست قطع شده در حالي كه داخل بشقابي بود، روبروي آقا حاضر شد . نگاه كردم ديدم اين دستها بدن و سر ندارد.
آقا فرمودند : به من نگاه كن و از ما چيزي بخواه.
گفتم:خود شما مي دانيد چه مي خواهم.
فر مودند: هر چه خواستي، ما به تو داديم.
گر طبيبانه بيايي به سر بالينم
به دو عالم ندهم لذت بيماري را
بعد فرمودند بلند شو برويم!

آقا دستم را گرفت و به مسجد خواجه ي خضر كرمان بردند، در حالي كه دو دست بريده نيز در كنار آن حضرت بود. ديدم منبري بسيار زيبا وجود دارد و مسجد مملو از افرادي كه همه ي انها يك پارچه نور بودند. وقتي آقا وارد شدند، همه از جا بلند شدند. من هم جلو ايشان ايستاده بودم و مي گفتم: به!به! نظر به صورت عالم عبادت است. عرض كردم آقا شما كجا بوديد اينجا تشريف آورديد.

ناگهان از آن حال بيرون آمدم. ديدم در اتاق خودم هستم. ولي داخل اتاق بوي عطر و گلاب و بوي تربت سيد الشهدا فضا را پر كرده است و كبوتر از زير تخت بيرون آمده و با صداي بلند مي خواند و به دور من مي چرخد. احساس كردم بدنم سبك شده. دست به شكمم كشيدم، ديدم سالم است. فوري از تخت پايين آمدم. چون درب اتاق را از پشت بسته بودند، در زدم. مادرم در را باز كرد و مرا بغل كرد و گفت: چه خبر است؟ در اين اتاق چه اتفاقي افتاده كه اين همه بوي خوش و عطر تربت مي آيد؟ همه تعجب كردند كه من چگونه بر خاستم. گفتم:آقا امام حسين مرا شفا داده. با صداي بلند و اشك چشم فرياد يا حسين مي زدم. آمدم در حياط منزل، احساس كردم بايد به دستشويي بروم. بعد از 4 سال براي اولين بار با پاي خودم به دستشويي رفتم. مقدار زيادي چرك و خون از من دفع شد. و بدنم كاملا راحت شد. سبك شدم. تمام ورم هاي بدنم فرو نشست. حتي دو طرف بدنم كه از شدت ورم فتق كرده بود خوب شد. آن گاه وضو گرفتم و همه اش يا حسين مي گفتم و گريه مي كردم تا صبح شد. همسايگان تصور مي كردند من مرده ام و براي من بستگانم گريه مي كنند. بعضي از آنها صبح به عنوان تشييع جنازه من آمدند. ديدند من سالمم و شفا گرفتم. همديگر را خبر كردند تا شفا يافتن مرا ببينند. برايم لباس و كفش آوردند. تصميم گرفتم ظهر آن روز براي نماز جماعت به مسجد جامع كرمان بروم. اول ظهر در صف جماعت شركت كردم. تا به امامت مرحوم آيت الله صالحي نماز را به جماعت بخوانم. در بين دو نماز، دو نفر از افرادي كه چند روز قبل به عيادت من آمده بودند، در دو طرف من نشسته بودند و با تعجب به من نگاه مي كردند. يكي به ديگري گفت: اين جوان چقدر شبيه آقا ماشاالله است. ديگري گفت: بيچاره آقا ماشاالله در حال مرگ است، كارش تمام است، خدا او را شفا بدهد. من گفتم : خودم ماشاالله نجارهستم و خداوند به عنايت امام حسين مرا شفا داد. مردم فهميدند. دورم جمع شدند و مي خواستند لباسهايم را پاره كنند، ولي آيت الله صالحي و عده اي ديگر مانع شدند.

روز بعد دكتر وكيلي كه سال ها مرا معالجه مي كرد، متوجه شد مرا به بيمارستان فرستاد و يك آزمايش و عكسبرداري كامل از من انجام داد. دكترها متعجب شدند و دكتر هرمان آلماني به دكتر وكيلي گفت: چه دارويي براي اين تجويز كردي كه خوب شده. بگو تا ما براي همه ي مريض هاي مثل او تجويز كنيم؟ اما دكتر وكيلي جواب داد: جد من ، ابا عبدالله الحسين علیه السلام، او را شفا داده. تمام دكترها و پرستارها كه وضع مرا ديده بودند، شروع به گريه كردند.

دكتر هرمان آلماني گفت: اين آقا از يك بچه اي كه تازه متولد مي شود، سالم تر است.
بعد از شفا يافتنم، كبوتر سفيد 4 ماه در منزل من بود و صبح روز شهادت صديقه ي كبري فاطمه زهرا علیها السلام، داخل حياط نشسته بودم كه كبوتر هم آمد كنارم نشست و بعد از چند لحظه، پرواز كرد و به دور حياط چرخيد و بر لب بام جايي كه روز اول وارد شده بود، نشست. من به كبوتر نگاه مي كردم و اشك مي ريختم كه ناگاه پرواز كرد و رو به قبله به سوي آسمان بالا رفت. آن قدر به او نگاه كردم تا از ديده ي من غايب شد. فوري رفتم به منزل مرحوم حجه الاسلام حاج آقا طاهري كه آن روز، روضه داشتند. عده اي از علما و روحانيون نشسته بودند و چون مرا مضطرب ديدند، سوال كردند: چرا ناراحتي؟ گفتم: كبوترم رفت. آقايان گفتند: آقا ماشاءالله ، نگران نباش ، ماموريتش تمام شده. من قلبم آرامش پيدا كرد.


دستور روضه خواني از جانب ابا عبدالله الحسين
یك سال بعد، روز هشتم محرم همان روزي كه سال قبل قاصد حسيني كبوتر سفيد به خانه ام آمده بود. دلم مي خواست در منزل روضه خواني بر پا كنم ولي قدرت مالي نداشتم. با چشم اشكبار، وارد اتاق مخصوص شدم"شفا خانه" و گفتم آقا امام حسين مي خواهم روضه خواني بر قرار كنم. ميل دارم منبر بسازم و در مساجد بگذارم ( كه تا كنون متجاوز از صد ها منبر ساخته ام كه يكي از آنها در مسجد مقدس جمكران است) دوست دارم غذا طبخ كنم و به عزا داران بدهم. بعضي گفتند بگذار سال آينده. مادرم مي گفت: كسي كه چيزي ندارد، بهتر است جلسه روضه ي مختصري را در مسجد الرضا كه در نزديكي خانه مان است، بر پا كند. من گفتم مادر! بايد روضه را داخل همين منزل بخوانم، آن هم منزلي كه امام حسين تشريف آوردند. مي خواهم همين جا خيمه بزنم.

شب نهم(شب تاسوعا) كه مصادف با شب جمعه بود، خوابيدم. در عالم رويا ديدم ، نوري از آسمان با زمين آمد و همان آقايي كه سال گذشته مرا شفا دادند، وارد حياط شدند. عبايي بر دوش و نعلين زردي به پا داشتند و من با حالت ادب دست به سينه مقابل شان ايستادم. آقا لبخندي به من زدند و عبا را از بدن بيرون آوردند و روي زمين گذاشتند.

من گفتم: آقا براي چه از در بسته آمديد؟
فرمودند: مگر نمي خواهي روضه بخواني؟ آمديم به تو كمك كنيم. برو يك جارو بياور.
من ناراحت شدم كه چرا آقا جارو كنند. خودم جارو مي كنم. از طرفي فكر كردم جاروهاي ما تميز نيست تا به دست مبارك آقا بدهم. يك وقت ديدم دوباره نوري داخل منزل آمد كه محله را روشن كرد كه قابل وصف نيست. ديدم جاروي زيبا به دست آقا داده شد و آقا مقداري از حياط را جارو زدند و بعد با دست مباركشان اشاره كردند كه منبر را اينجا بگذار. تو روضه بر پا كن ما تو را كمك مي كنيم. من خانمم را صدا زدم كه بيا از آقا پذيرايي كن. دوباره نور شدند و پرواز كردند. به ساعت نگاه كردم ، ديدم ساعت دو نصفه شب است و عجيب آنكه شبي هم كه آقا شفايم داد، ساعت دو بامداد بود. باز هم تا صبح "يا حسين يا حسين" گفتم و گريه كردم. عرض كردم آقا ممنونم كمك كرديد،راحت شدم. اذان صبح شد نماز خواندم. بعد از نماز صدايي در خانه بلند شد. در را باز كردم. ديدم آقاي حاج صادق مهرابيان است. او دعاي كميل را از حفظ بود و از دوستاني بود كه دوران نقاهت و مريضي به من كمك مي كرد. دست بر گردنم انداخت و گفت: مي خواهي روضه بخواني؟
گفتم شما از كجا فهميدي؟
گفت آنچه تو در خواب ديدي من هم ديدم.
مقداري قند و چاي داد و گفت اين ها را آقا امام حسين برايت حواله كرده. ناراحت نباش. من حاج آقا موحدي را دعوت مي كنم و روضه را برگزار مي كنيم.

بعد يكي از همسايه ها گفت: مي خواهي روضه بخواني؟ من به دلم گذشته كه بلندگو و زيلو را من مي آورم. وسايل را آوردند و روضه خواني را بر پا كردم. از روز اول مجلس بسيار عجيبي شد. جمعيت فراواني آمدند. علما نيز شركت كردند و اكنون حدود چهل سال از اين مجلس با شكوه مي گذرد كه هر ساله جمعيت زيادي از عاشقان و شيفتگان حسيني از شهرهاي مشهد،قم،تهران،يزد،و.... در اين عزا خانه شركت مي كنند و علما، وعاظ و مداحين اهل بيت اداي وظيفه مي نمايند، و مجلسي كم نظيری است. بعضي هم در اين مجلس حاجت گرفته اند.

حتي يك جوان زرتشتي شفا گرفت، در حالي كه مادرش در اين خانه متوسل به قمر بني هاشم شده بود، و صدا مي زد. آقا دو دست قطع شده شما در اين منزل آمده بچه ام را شفا بده. زن مي گويد: وقتي به خانه رفتم، ديدم جوان فلجم نشسته. دست بر گردنش انداختم و گفتم چي شده؟ گفت مادر آقايي با دو دست قطع شده آمد و فرمود مادرت خانه ماشاالله نجار به ما متوسل شده است. حالا از جا بلند شو! و من هم نشستم و آقا كه سوار اسب بود در حالي كه دست نداشتند، تشريف بردند. و به بركت اين كرامت آنها به شرف اسلام مشرف شدند.
و باز چندين خانم كه 18 و 12 سال ازدواج كرده بودند و بچه دار نمي شدند، از اين شفا خانه نتيجه گرفتند و بچه دار شدند."

هر ساله مقداري گلاب از آستانه مقدسه ثامن الحجج علي بن موسي الرضا علیه السلام حواله اين مجلس مي شود كه عزاداران با شور و هيجان خاصي و با شيون و ضجه و ناله از اين گلاب استفاده مي كنند. اين گلاب به وسيله ي مرحوم حاج آقا حسين بزرگزادگان كه از خادمين حرم مطهر امام رضا علیه السلام بودند، حواله اين مجلس می شد كه هنوز هم هر ساله خادمين مطهر اين گلاب را مي آورند و آن مرد مخلص امر كردند 18 روز به تعداد سن مادر معصومين روضه خوانده شود و گلابدان مخصوص از آستانه مقدس آوردند كه خود آقاي حاج ماشاالله اين گلاب را بين عزاداران مي پاشند و هيجان خاصي به مجلس مي دهند.


انتهای پیام/س.ع

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر:
غیر قابل انتشار: ۳۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۶۰
نظرات بینندگان
110
Iran (Islamic Republic of)
۱۴:۰۵ - ۱۳۹۲/۰۸/۱۸
چگونه ميتوان بامشالله نجار رابطه برقراركرد؟ يك شماره اي نميدونم يه سندي يه چيزي كه اين نوشته را مستدل تر كنه؟
سکوت
Iran (Islamic Republic of)
۰۱:۳۷ - ۱۳۹۸/۱۱/۰۷
۱سفر برو کرمان ،از هر کسی تو کرمان نشانی منزلش را بخواهید . همه می دانند. خانه اش خ شریعتی / م باغملی خ رجایی (خورشی سابق) است
***
Iran (Islamic Republic of)
۰۰:۳۷ - ۱۴۰۰/۰۷/۰۹
ایشون فوت کردن...
رضا
Iran (Islamic Republic of)
۱۵:۳۰ - ۱۳۹۲/۰۸/۱۸
ارتباط با آقا كه خيلي راحت است هر مسجدي/ هر هياتي/ هر روضه اي
گمنام
Iran (Islamic Republic of)
۲۳:۱۸ - ۱۳۹۲/۰۸/۱۸
با سلام من مراسم منزل حاج ماشالله را رفته ام نمی دانید چه حال و هوایی دارد به خصوص موقع عزاداری که جاج اقا خودشان گلاب روی سر و صورت مردم می ریزد . از هر کسی تو کرمان نشانی منزلش را بخواهید . همه می دانند. خانه اش خ شریعتی / م باغملی خ رجایی (خورشی سابق) است . از سراسر ایران می ایند که در روضه 3 ساعته ایشان شرکت کنند . و واقعا امام حسین (ع) کمک کردند از یک خانه چند متری الان چه حسینیه بزرگ برپا شده . به امید شفای همه مریضها و به خصوص جانبازان به دست مولا امام حسین (ع) التماس دعا
رعنا
Kazakhstan
۱۰:۱۵ - ۱۳۹۲/۰۸/۲۲
خداوندمهربان اجرتان دهدواقعاقشنگ بودوازخدامیخوایم که مجالس پرسوزوگدازوپرفضیلت اباعبدالله الحسین(ع) روازمانگیره
فافا
Iran (Islamic Republic of)
۱۸:۵۶ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۱
باسلام ادرس دقیق منزل حاج ماشالله و زمان برگزاری شو میخاستم من بجه بودم رفتم ولی آدرسشو بلد نیستم خیلی دلم میخاد برم
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۰:۱۹ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۹
التماس دعا
عباس از راه دور
Iran (Islamic Republic of)
۱۶:۳۳ - ۱۳۹۳/۰۹/۱۳
در کرمان هر تاکسی سوار بشوید منزل را بلد است زمان 18 روز آخرین روزآن اولین جمعه در ماه صفر است زمان روضه 2عصر تا اذان مغرب ولی جمعه آخر از صبح تا غروب است دو روز آخرش را امسال توفیق شرکت داشتیم خیلی عالی بود مجلس در دست حضرت اباعبدالله ع وحضرت عباس ع است همه از سخنرا ن مداح پذیرایی کننده شرکت کننده دور شمعی روشن میگردند اگر از راه دور میروید سفر روبایی است
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۲:۴۵ - ۱۳۹۳/۰۹/۱۹
خیلی دلم شکست بخدا فک کنم تا الن اینجوری برا حسین گریه نکرده بودم .رفتم کربلا و جوابمو نداد چون ازدل نرفتم و دلم با حسین نبود برام دعا کنید به خدا. اگه قسمت بشه دوباره برم و حاجتمو از حسین بگیرم .فقط یه فاطمه میخوام ازش فقط .....دعا کنید سفارشمو پیش خدا کنه و ضامنم بشه که خدا ی دختر سالم بهم بده .
بهارلو
Iran (Islamic Republic of)
۲۱:۱۳ - ۱۴۰۱/۰۴/۱۷
حسین نه بهتر است بنویسی آقا امام حسین علیه السلام ارباب واقعی دو عالم
اعظم
Iran (Islamic Republic of)
۰۸:۰۳ - ۱۳۹۴/۰۹/۱۰
با سلام من دیروز عصر رفتم خونه حاج ماشالله نمیدونید چه صفایی داره خدا حاجت همه رو بده قربون مهربانی امام حسین خدایا ممنونم که مهرشان اینقد به دلمه
محمد
Iran (Islamic Republic of)
۰۰:۴۳ - ۱۳۹۵/۰۶/۲۵
ایشان هنوز زنده هستند؟
عرفان
Iran (Islamic Republic of)
۰۲:۱۵ - ۱۳۹۸/۰۷/۲۹
بله زنده هستند
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۲۳:۵۵ - ۱۳۹۹/۰۸/۰۳
متاسفانه،امروز،سوم آبان نود و نه ،فوت کردند
حسین
Iran (Islamic Republic of)
۰۸:۳۴ - ۱۳۹۵/۰۷/۲۲
انشاالله خدا توفیق بدهد ما هم بتونیم شرکت کنیم
منصور علیخانی
Iran (Islamic Republic of)
۱۸:۵۱ - ۱۳۹۹/۰۸/۰۳
حاج‌ماشالله فوت شد رفت پیش اربابش حسین
الف
Iran (Islamic Republic of)
۱۱:۱۲ - ۱۳۹۵/۰۷/۲۵
من خیلی به خونه حاج ماشاالله عقیده دارم پدرم مریضه میدونم کا امام حسین شفایش میده یا حسین
الف
Iran (Islamic Republic of)
۱۴:۲۸ - ۱۳۹۵/۰۸/۰۱
با سلام خونه حاج ماشاالله روضه خوانی شروع شده امروز که اول ابان ۹۵دروز چهارمه
حسین
Iran (Islamic Republic of)
۲۳:۵۸ - ۱۳۹۵/۱۱/۰۷
شمارابه امام حسین قسم میدهم ادرس آقاماشاالله رابه من ارسال کنیدصواب است .اولین ثپت بنی باشدامام ممتحن زینت دوش علی پرورده زهراوحسن.یاسالارشهیدان حضرت اباعبدالله الحسین به ماهم نظری کن انشاالله
عقیل گرجی
Iran (Islamic Republic of)
۱۰:۱۹ - ۱۳۹۶/۰۸/۲۸
سلام التماس دعا آیا حاج ماشاللع الاه درقید حیات هستندمنتظر جوابم ممنونم
پروانه
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۱۹ - ۱۳۹۷/۰۶/۱۶
سلام پدرم من۶ساله سکته قلبی و مغزی کرده کسی ادرس و شماره ای از حاج ماشاالله داره به من بده میخوام بابامو ببرم داخل همون اتاقی که شفاخانه ست پدرم وضع سالمی مناسبی ندارد
بینام
Iran (Islamic Republic of)
۱۴:۵۴ - ۱۳۹۷/۰۸/۲۶
یا حسین.یاحسین.یاحسین.مولای ما حسین جان ببخش که ازشما دورشده ایم.حلالمان کن که دلمونو دادیم به چیزهای کم ارزش دنیا.ای شفادهنده همه دردها،ای طبیب همه جانها،یاریمان کن که ازته قلب وپاک وخالص توراصدابزنیم.خدایاتورابه حق آقااباعبدالله(ع)هرکس حاجتی داره حاجتشوبرآورده بفرما.آمین.
خواهشاهرکسی که توفیق شرکت درمراسم آقاماشالله روپیداکرد براهمه دعاکنه.اجرتان باآقااباعبدالله
هستی
Iran (Islamic Republic of)
۱۴:۴۶ - ۱۳۹۸/۰۴/۰۷
من کرمان رفتم به دیدن ایشان خیلی نورانی وعزیزهستن وبوی عطروگلاب فضای خانه اشان راپرکرده هست
مهدی
Iran (Islamic Republic of)
۲۳:۵۳ - ۱۳۹۸/۰۶/۱۰
شما را به سر بریده حسین به‌حاج ماشاالله بگید برای چشمای کم سوی من از آقا حسین طلب شفاعت کنه من تهرانم کاش می‌توانستم بیام، شمارا قسم میدم، طلب شفاعت دارم
یا حسسسسسسسسسیییین
مهدی
United States of America
۱۳:۰۷ - ۱۳۹۸/۰۶/۱۹
واقعا کدوم ادم یا موجود با شرفی می‌تونه نظر منفی بده؟
پناه بر خدا
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۲۳:۵۶ - ۱۳۹۸/۰۷/۲۹
سلام هر کسی توفطق یافت در مراسم عزاداری هیت حاج اقا ماشاله شرکت کنه شما رو بخدا حاجت مرا هم بخواد
فاطمه
Iran (Islamic Republic of)
۱۶:۴۶ - ۱۳۹۸/۰۶/۱۲
داستان زیبایی بود به امید شفای همه مریضا
.
Iran (Islamic Republic of)
۰۱:۵۳ - ۱۳۹۸/۰۷/۲۷
داستان نبود بلکه حقیقت محض. من امشب که شب اربعین ۹۸ هست از شبکه یک ستند ایشون رو دیدم و تمام واقعه رو از زبان خودشون شنیدم آرزوم زیارت اون منزل و خود حاج ماشاءالله هست مردم امیدتون رو از سیدالشهدا که رحمت واسعه خدا هست از دست ندید یاعلی
زهرا
Iran (Islamic Republic of)
۰۸:۴۸ - ۱۳۹۸/۰۷/۲۷
مشهدی هستم خوش به سعادت مرد بزرک یا حسین شما را به امام حسین خانم حضرت زهرا برای منم دعا کن خدا شفام بده دیگه طاقت این همه قرص را ندارم در روز بخورم یا حسینننننننننننننن
احمد کمالی
Iran (Islamic Republic of)
۱۵:۴۷ - ۱۳۹۸/۰۷/۲۷
وجود ائمه بویژه سید الشهدا برای شیعه نجات بخش است امیدواریم مردم ما از فیض ائمه دور نمانند
مهران رضائی
Iran (Islamic Republic of)
۱۵:۴۹ - ۱۳۹۸/۰۷/۲۷
باسلام خدمت حاج آقا ماشالله خواهش میکنم منو و خانواده ام را دعا کنند محتاج دعاییم
مهران
Iran (Islamic Republic of)
۱۵:۵۲ - ۱۳۹۸/۰۷/۲۷
واقعا متحل شدم ما را هم دعاکنید
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۰۰:۳۳ - ۱۳۹۸/۰۷/۲۷
سلام من امروز اتفاقی توی تلویزیون برنامه اش رو دیدم فردا ۲۸ صفر !سال ۹۸
داشتن از خاطرات شون میکفتن خیلی گریه ام گرفت
خوشا بحالشون که مورد توجه و کرامت اهل بیت هستن!
خدا مارو هم ببخشه و هم عاقبت بخیر کنه
التماس دعا
حمید
Iran (Islamic Republic of)
۱۵:۵۲ - ۱۳۹۸/۰۷/۲۷
ای امام حسین امروز اربعین هست
۴۰ روز از عاشورا گذشته
ترخدا همه مریض ها را شفا بده
کاش منم بتونم شرکت کنم
میخواهم مثل حاج ماشاالاه این اتفاق برای من هم بیفتد.
من ۱۳ سالمه
ترخدا امام حسین
میخواهم همه ی ارزوهایم براورده شود.
دیگر کار بدی نکنم
ای کاش این پیام را بخوانید
این ارزویی که از شما میخواهم
از الان به بعد من کارهایی میکنم که خداوند به نا لطف کنند شما پیش ما هم بیایی
رسول
Iran (Islamic Republic of)
۱۶:۰۸ - ۱۳۹۸/۰۷/۲۷
عالی عالی عالی
مستند حاجی رم دیدم کلی اشک ریختم....
کارش درست امام کاش دل خراب مارم تعمیر میکرد
سعید مسلمی
Iran (Islamic Republic of)
۱۶:۲۶ - ۱۳۹۸/۰۷/۲۷
فقط یک جمله
تمام زندگیم مال حسین است
فدای دودست بریده قمر منیر بنی هاشم
التماس دعا
سادات
Iran (Islamic Republic of)
۱۹:۲۹ - ۱۳۹۸/۰۷/۲۸
خداوند اقسمت میدهم به آبروی امام حسین ع و به دو دست بریده ی قمر بنی هاشم ع تمام بیماران جسمی و روحی اسلام,,رو شفای خیر عنایت بفرما,,آمین یا رب العالمین
ندا
Iran (Islamic Republic of)
۱۹:۲۰ - ۱۳۹۸/۰۷/۲۹
من نذری دادم چطور بفرستم
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۲۱:۵۴ - ۱۳۹۸/۱۰/۲۳
سلام مراسمات کی برگزار میشود
غلامحسین
Iran (Islamic Republic of)
۰۷:۲۶ - ۱۳۹۸/۱۱/۰۹
برای ایشون ؟
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۲۳:۱۲ - ۱۴۰۱/۰۶/۲۵
سلام کاش زنده بود من پیشش میرفتم میگفتم سلام پیر بابا گرفتارم به آقا امام حسین سفرارش من درمانده بی خانه مان کمک کن که سر پناهی ندارم کسی کمکم نمیکنه شما بشو بابای خوبم خسته شدم از این آدما خسته یا امام حسین پیر بابا برات عزیز بود شفاش دادی کمکم کن شرمنده بچهام نشم
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۲۰:۳۶ - ۱۳۹۸/۱۰/۳۰
السلام علیک یا اباعبدالله .السلام علیک یا اهل بیت النبوه .قربونت ون برم اهل بیت .در عالم خواب آقا امام رضا پسر منو شفا داده نوکرشان هستم .ما به اهل بیت می نازیم .در اهل بیت بزنیم بی جواب نمی مانیم .از خدا می خواهیم اهل بیت از گوشه چشمشون به ما نظر کنند .
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۰۰:۵۳ - ۱۳۹۸/۱۱/۱۰
سلام وصلوات خداوند بر پیامبر اسلام و خاندان مطهرش
الحمدالله علی کل حال مردم دست از دامن اهل بیت بر ندارید از خدا بخواهید که توفیق بندگی به همه محبین اهل بیت عنایت کند حقیر نیز بدلیل تصادف ضربه مغزی شده بودم وبه عنایت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف شناسم دادندالحمدلله
رب العالمین لعنت خدا بر دشمنان اهل بیت علیهم السلام
التماس دعا یا زهرا
فرجی هستم از رشت
بنده خدا.
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۳۷ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۰
سلام امام حسین جان ... من گنه کارم روسیاهم بی آبرو یم ...شما اما بزرگواری نزد خدا آبروی عظیمی داری شما اگر دعا کنین خدا مستجاب میکنه ...امام حسین جان برای همه دعا کن ...برای بچه های مریض برای همه بچه ها برای همه مریضها که خداوند شفاشون بده وهمه اهل صالح بشن... یا امام حسین جان برای این طفل معصوم سه ساله که سرطان داره دعا کن..امام حسین جان برای منم دعا کن ..شما از همه چی خبرداری. .من که خوبی میخام...من بدی نمیخام...توروخدای بزرگ برام دعا کنین ..خیلی خسته ام ...به احترام مادرتون فاطمه زهرا که وجودم فداش بشه شفام بده امام حسین جان
محرمعلی حسنی
Iran (Islamic Republic of)
۲۱:۴۲ - ۱۳۹۹/۰۶/۰۸
خدا همه مارا شفا دهد
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۰۲:۰۱ - ۱۳۹۹/۰۶/۱۴
خوش به سعادتشون لذت بخشترین روایت بود به به .جانم عدای محبت امام حسین و اقا ابوالفضل
اسماعیل پناهی
Iran (Islamic Republic of)
۰۹:۳۲ - ۱۳۹۹/۰۶/۱۵
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین ادرکنا
باران
Germany
۱۳:۱۹ - ۱۳۹۹/۰۷/۰۲
سلام ایشون در قید حیات هستند هنوز؟؟؟
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۹:۲۰ - ۱۳۹۹/۰۸/۰۳
بله
آنیتا
Iran (Islamic Republic of)
۰۰:۵۲ - ۱۳۹۹/۰۸/۰۴
متاسفانه امروز فوت شدن
مهدیه
Iran (Islamic Republic of)
۰۷:۳۲ - ۱۳۹۹/۰۸/۰۴
سلام
دیروز صبح 3 آبان 99 ایشان پرکشیدند
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۸:۳۵ - ۱۳۹۹/۰۸/۰۳
امروز به رحمت خدا رفتن
محمد صادق.
United States of America
۱۹:۴۱ - ۱۳۹۹/۰۸/۰۳
انا لله و انا الیه راجعون....
خداوند حاج ماشاالله خدادادپور را رحمت کند وهم نشینی با ارباب نسیبشان انشاالله....
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۰:۱۶ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۹
باسلام
میشه لطفاً بگید کجا دفن شُدَن؟
لطفاً اگه میدونید آدرس دقیق بدید
فاطمه
Iran (Islamic Republic of)
۱۵:۱۱ - ۱۳۹۹/۱۲/۱۷
سلام بر سالار شهیدان و حضرت ابوالفضل العباس
و سلام بر همه شما عزیزان و ارادتمندان آقا ابا عبدللله و حضرت عباس ع
میدونم همه شمایی که این مطلب رو خوندید و نظر دادید لطف خدا شامل حالتان شده
از همتون التماس دعای خیر دارم منم مریضم
سمیه
Iran (Islamic Republic of)
۱۸:۰۴ - ۱۴۰۰/۰۷/۲۶
سلام.نمیدونم چرا بابای من شفا ندادن.دیگه دلم شکسته از همشون زده شدم.امسال ماه محرم هیچ جا نرفتم.امیدوارم حاجت خودم را بدن تا دوباره برگردم
سبحانی مجد
Iran (Islamic Republic of)
۱۲:۵۴ - ۱۴۰۱/۰۶/۱۳
سلام
مزار مطهر مرحوم حاج ماشاءالله خدادادپور در همان اتاقی که امام حسین علیه السلام شفایش داده اند به خاک سپرده شده است، البته زیر زمین اتاق.
آدرس
کرمان
خیابان مولوی
مولوی 7
حسینیه بیت الحسین و بیت العباس ( شفاخانه سیدالشهدا)
بنده خدام
Iran (Islamic Republic of)
۱۸:۴۷ - ۱۴۰۲/۰۶/۱۴
تو و خدا ب حق دلهای پاکتون برا ی خانم بیمار بد حال دعا کنید شفا بگیره بچه کوچیک داره
ناشناس
United States of America
۲۰:۴۱ - ۱۴۰۲/۰۸/۱۵
با سلام من یه پسر سه ساله نیمه به اسم امیر حسین دارم از روزی که دنیا اومده تو بیمارستانا بستری میشه الانم تو بیمارستان بستریه تو دو ماه سه بار بردن آی سیو رفته زیر دستگاه تنفس مصنوعی تو رو خدا تورو خدا مجلس حاج آقا ماشاالله نجار رفتین خواهش میکنم ازتون از حاج آقا بخواین شفای پسر سه ساله منو به حق سه ساله حسین از خدا بخواد آقا حسین سه ساله سختی کشیده منو که همش بستری میشه و داروهای خیلی زیادی میگیره شفاش و بخواد به پهلوی شکسته بی بی دو عالم حضرت زهرا یه دونه منو به حق مهدی صاحب زمان بگیره و دعاش کنه تورو خدا خیلی بچه ام اذیت و سختی میکشه همه هستی و نفس منه پسرم