۰
تنها راه ساماندهي پيگيري مسأله امام صدر پس از سه دهه قصور!

تحصن و اعتصاب غذاي خانواده امام موسي صدر در قم !

امام موسي صدر در شبهاي قدر سال 1357 به دعوت معمر قذافي حاکم خودکامه ليبي وارد اين کشور شد و ظاهرا در روز عيد فطر همان سال وي ربوده شد به همين مناسبت خبرنگار شيعه نيوز مصاحبه اي را دکتر کماليان ، از فعالان پيگير در رابطه با پرونده امام موسي صدر انجام داده است که ...
کد خبر: ۴۰۰۳
۰۰:۰۰ - ۱۲ مهر ۱۳۸۷

به گزارش شيعه نيوز ، امام موسي صدر در شبهاي قدر سال 1357 به دعوت معمر قذافي حاکم خودکامه ليبي وارد اين کشور شد و ظاهرا در روز عيد فطر همان سال وي ربوده شد به همين مناسبت خبرنگار شيعه نيوز مصاحبه اي را بادکتر محسن کماليان ، از فعالان پيگير در رابطه با پرونده امام موسي صدر انجام داده است که توجه شما را به مشروح اين مصاحبه جلب ميکنيم :

جناب اقاي دکتر کماليان از اينکه ما را به حضور پذيرفتيد سپاسگذاريم .

سوال : امام موسي صدر در ميانه ليالي قدر ماه مبارک رمضان سال 1357 بود که به دعوت معمر قذافي عازم ليبي شدند و ظاهرا در آستانه عيد سعيد فطر بود که توسط حکومت آن کشور ربوده شدند. به همين مناسبت خدمت رسيديم تا آخرين تحولات مربوط به روند پيگيري پرونده ايشان، خصوصا خبرهاي منتشر شده طي هفته‌هاي اخير را مورد بررسي قرار دهيم ...

جواب: بسم‌الله الرحمن الرحيم. ابتدا بايد اعتراف کنم از اينکه اينقدر دقيق تاريخ ربوده شدن امام صدر را به خاطر داريد، خوشحال و ذوق‌زده شدم. البته خبرگزاري شيعه از همان ابتدايي که فعاليتش را آغاز کرد، به مسأله امام صدر اهتمام جدي داشت و انصافا از نظر عاطفه و احساس مسئوليت نسبت به آن بزرگوار بر اغلب خبرگزاري‌هاي ايران مقدم است. به همين جهت اولا وظيفه خود مي‌دانم تا به عنوان يک دوست‌دار کوچک امام صدر از شما تشکر کنم. ثانيا همين‌جا مايل هستم که از روحاني بزرگوار جناب حجت‌الاسلام و المسلمين ‌آقاي حاج‌آقا رضا مختاري – رئيس محترم مؤسسه «کتابشناسي شيعه» – نيز به همين مناسبت ياد کنم. چند روز بعد از ماه مبارک رمضان سال گذشته بود که براي اولين بار خدمت‌شان رسيدم. گفتند که اوايل آن ماه مبارک بود که اطلاع پيدا کردند، که امام صدر پس از برپايي مراسم احياء شب‌هاي قدر در لبنان عازم ليبي و سپس در آستانه عيد سعيد فطر توسط رژيم قذافي ربوده شدند. گفتند که به همين مناسبت هفته آخر ماه مبارک رمضان سال گذشته را که در تهران بودند، هر جا صحبتي داشتند، به امام صدر اختصاص دادند ...

سؤال: از لطف شما تشکر مي‌کنيم. طي هفته‌هاي اخير برخي روزنامه‌هاي ايران و جهان عرب از قول بعضي مسئولان ايران نقل کرده‌اند که بنابر ادعاي مقامات ليبي، امام صدر و همراهانشان توسط عناصر خودسر سازمان امنيت ليبي به شهادت رسيده‌اند. آيا اخبار جديدي دريافت شده است؟

جواب: نخير؛ هيچ خبر جديدي دريافت نشده است. اما در باره اين سناريوي «عناصر خودسر سازمان امنيت ليبي» خوب است چند نکته را متذکر شوم. اول همين است که اين سناريو جديدا مطرح نشده است. اين سناريو براي اولين بار در اواسط دوره دوم رياست‌جمهوري جناب آقاي خاتمي، يعني در حدود پاييز سال 82 بود که مطرح شد. ليبيايي‌ها آن زمان و با الهام از غائله پرونده قتل‌هاي زنجيره‌اي در ايران، ظاهرا اميدوار شده بودند که دولت آقاي خاتمي اين سناريو را بپذيرد و بر همين اساس نيز بود که به مذاکرات خود با آقاي ابطحي ادامه مي‌دادند. يعني اساسا هدفشان از ادامه مذاکره با آقاي ابطحي اين بود که با ايران بر روي اين سناريو توافق کنند. آنطور که همان زمان از خانواده امام صدر شنيدم، ليبيايي‌ها وقتي ترديد ايران را در ادامه مذاکره مشاهده کردند، توسط آقاي ابطحي پيغام دادند که اگر ايران به اين سناريو رضايت ندهد، آنها ايران را کنار خواهند گذاشت و با کمک ديگران از جمله ايتاليايي‌ها، آنطور که خود بخواهند، مسأله را پيش خواهند برد! ...

ُسؤال: که البته به تهديد خود نيز عمل کردند ...

جواب: بله؛ آنها تهديد خود را عملي کردند، هرچند به شکر خدا و با پيگيري خانواده امام صدر در لبنان، نتيجه‌اي نگرفتند! ليبيايي‌ها همانطور که خود مي‌دانيد، پس از اينکه دولت آقاي خاتمي بنا بر درخواست صريح خانواده امام صدر در زمستان سال 82 به اين مذاکرات بي‌ثمر پايان داد، با کمک و بلکه تباني ايتاليايي‌ها، جعل سند کردند و سناريوري ورود امام صدر به ايتاليا را مجددا طرح کردند. اما دستگاه قضايي لبنان با بررسي‌هاي دقيق و کارشناسانه‌اي که طي يکي دو سال گذشته انجام داد، نهايتا جعلي بودن اسناد و بطلان سناريوي اخير را ثابت کرد.

سؤال: که ظاهرا اين خود يک مُستند محکمه‌پسند ديگري شد براي اثبات دست داشتن حکومت ليبي و شخص قذافي در پرونده امام صدر؟

جواب: همين‌طور است. بنابراين اين نکته را مي‌خواهم يادآور شوم که سناريوي عناصر خودسر ليبيايي چيز جديدي نيست و لااقل پنج سال قدمت دارد. به عبارت ديگر همان‌طور که آقاي مصباحي مقدم نيز در مصاحبه‌هاي اخير خود تأکيد کردند، هيچ اتفاق جديدي رخ نداده است و طي ساليان اخير نيز هيچ خبر جديدي در باره وضعيت امام صدر بدست نيامده است. اين يک مطلب! مطلب دوم اين است که تاريخ مصرف اين سناريو لااقل پنج سال است که سپري شده است و ديگر نبايد روي آن وقت تلف کرد ...

سؤال: چرا؟ به هر حال برخي مسئولان ايران آن را مجددا طرح کرده‌اند ...

جواب: ببينيد! ليبيايي‌ها وقتي خود پس از طرح ناکام اين سناريو در سال 82، نهايتا آن را کنار گذاشتند و سناريو ورود امام صدر به ايتاليا را مجددا با آن سرمايه‌گذاري هنگفت مطرح کردند، بدين معني است که خود پيشاپيش ديگران قبول و اذعان دارند که هر دو سناريو مخدوش و جعلي است ...

سؤال: چرا ليبيايي‌ها مرتب سناريوهاي جديدي را مي‌تراشند و مطرح مي‌کنند؟

جواب: ليبيايي‌ها به هر دليل نمي‌خواهند و شايد هم نمي‌توانند، حقيقت را بر ملا کنند. در عين حال بسيار نيز مايل هستند که مسأله را حل و به عبارت دقيق‌تر آن را براي هميشه از سر خود باز کنند. خوب، چکار بايد بکنند؟ ظاهرا بهترين کار از نظر آنها اين است که ببينند با پيگيران مسأله امام صدر روي کدام سناريو مي‌توانند توافق کنند! بنابراين در پي مذاکره هستند تا طرف مقابل را آرام آرام تِست و استمزاج کنند. همانطور که اشاره کردم، هدف ليبيايي‌ها از مذاکره با ايران هيچ‌گاه حل مسأله امام صدر نبوده است. هدف آنها تنها و تنها اين بوده است که راهي پيدا کنند تا حتي‌الامکان با توافق و همراهي ايران مسأله را تمام و از سر خود باز کنند. به همين جهت است که طي ساليان گذشته مرتب سناريوهاي خود را عوض کردند. هر سناريويي را که مقبول نمي‌افتاد کنار مي‌گذاشتند و با سناريوي ديگري جايگزين مي‌کردند. نتيجه‌اي که مي‌خواهم بگيرم اين است که سناريويي را که خود ليبيايي‌ها سال‌هاست کنار گذاشته‌اند، ديگر قابل طرح نيست و فاقد هرگونه ارزش پيگيري است ...

سؤال: يعني الآن نيز که ليبيايي‌ها خواهان مذاکره با ايران در باره مسأله امام صدر هستند، به اين دليل است که دنبال يک راه حل مرضي‌الطرفين مي‌گردند؟

جواب: دقيقا! و به همين سبب نيز ليبي تنها برنده هر نوع مذاکره است. براي اينکه يا با ايران روي يک سناريويي که خود قبول دارند و قطعا مغاير حقيقت است به توافق مي رسند؛ يا اگر نيز به توافق نرسيدند که مسلما هرگز نخواهند رسيد، حداقل اين است که وقت‌کُشي کرده‌اند. به همين دليل است که سال‌هاست مي‌گوييم و بلکه فرياد مي‌زنيم، که هر گونه مذاکره ايران و رژيم قذافي در باره مسأله امام صدر نوعي اتلاف وقت و لذا قطعا به ضرر آن بزرگوار است.

سؤال: ديگر چه نقدي را بر سناريوي عناصر خودسر وارد مي‌دانيد؟

جواب: مطلب سوم در باره مفاد اين سناريو است. ببينيد! در يک نظام شديدا استبدادي و پليسي مثل رژيم قذافي، هيچ عنصري در هيئت حاکمه جرأت ندارد که يک ميهمان رسمي و عالي‌رتبه را که اين همه مورد توجه منطقه و جهان است، خودسرانه و بدون اجازه و لااقل چراغ سبز رهبران ارشد نظام بربايد و به قتل برساند. چنين اتفاقي اگر رخ دهد، قطعا با مجوز سرکرده آن رژيم است و جز اين در تاريخ و جهان سابقه نداشته است. در ايران اگر برخي عناصر خودسر وزارت اطلاعات غائله قتل‌هاي زنجيره‌اي را راه انداختند، بدين سبب بود که قربانيان همه انسان‌هايي گمنام و فاقد پايگاه اجتماعي بودند. البته همه محترم بودند، اما به هر حال صاحب شهرت و محل توجه نبودند. آيا همين عناصر خودسر هيچ‌گاه جرأت کردند که ميهمانان رسمي و عالي‌رتبه خارجي را مورد تعرض قرار دهند؟ هرگز! چرا؟ براي اينکه اولا توجه حاکميت روي اين نوع ميهمانان زياد بود؛ ثانيا در صورت وقوع هرگونه عمليات تروريستي خودسرانه، هويت عاملان خيلي سريع آشکار مي‌شد ...

سؤال: امروز که سي سال از ربوده شدن امام صدر سپري شده است، با توجه به جميع اخبار و جهاتي که مطرح است، در باره حيات ايشان چه جمع‌بندي داريد؟

جواب: به نظر من حجم شواهد و قرائني که احتمال حيات امام صدر را تقويت مي‌کند، بسيار بزرگ‌تر از آن است که انسان به خود اجازه دهد قطع اميد کند. اگر امام صدر يک شهروند غربي و حتي اسرائيلي بود، قطعا همه حيرت مي‌کرديم که دولت متبوع وي با چه احساس مسئوليت و وسواسي در مورد احتمال حيات ايشان موضع‌گيري مي‌کند. بالأخره پيگيري سرنوشت اسراي اسرائيلي و خصوصا «ران آراد» را همه طي ساليان اخير شاهد بوديم. از صميم قلب متأسف هستم که بگويم، برخي مسئولان ما از همان ابتدا خيلي شتاب‌زده و با سطحي‌نگري فرضيه شهادت را پذيرفتند و بر همين اساس خيلي کُند و بي‌انگيزه با عمليات پيگيري برخورد کردند. به نظر من اگر در ايران نيز مانند کشورهاي پيشرفته جهان ساز و کار يک نظارتي قوي وجود داشت، به راحتي مي‌شد اين دسته از مسئولان را در مراجع قضايي به عدم کفايت حرفه‌اي متهم و محاکمه کرد. براي اينکه در چنين حالتي امام صدر هم قرباني اصل توطئه آدم‌ربايي بوده است و هم قرباني بي‌دقتي، سطحي‌نگري و عدم کفايت برخي مسئولان ذي‌ربط ...

سؤال: پس چرا گمانه‌زني‌هاي مربوط به شهادت امام صدر طي هفته‌هاي گذشته ناگهان در ايران مطرح و پر رنگ شده است؟

جواب: حقيقت آن است که من خود نيز از سخنان و مواضعي که اخيرا منتشر شد، شگفت‌زده و بلکه تا حدودي نگران شدم. اول برخي اعضاء محترم کميسيون امنيت ملي مجلس آمدند و مقارن سي‌امين سالروز ربوده شدن امام صدر اعلان کردند که مسأله بايد پيگيري شود و مذاکره مستقيم با ليبي بهترين راه پيگيري در شرايط کنوني است! پس از آن آقاي متکي در پاسخ خبرنگاري مدعي اقداماتي شد که گويا اخيرا انجام شده و نسبت به نتيجه بخش بودن آنها ابراز اميدواري کرد! بعد از آن آقاي مصباحي مقدم طي چند مصاحبه سناريوي عناصر خودسر ليبيايي را مجددا طرح و از جمله تصريح کرد که «در صورت صحت روايت اخير در مورد کشته شدن امام موسي صدر به دست اعضاي سازمان امنيت ليبي، آنگاه پيگيري امور قضايي براي محاکمه اين عناصر بر عهده خانواده امام صدر و دو همراه وي است»! و بالأخره در اولين روزهاي مهر امسال و مقارن با حضور آقاي احمدي‌نژاد در مجمع عمومي سازمان ملل، وزارت امور خارجه تنها پرونده چهار ديپلمات گرانقدر ايراني را در کميسيون حقوق بشر آن سازمان مطرح کرد و مانند سه دهه گذشته بي‌اعتنا از مسأله امام صدر گذشت ...

سؤال: چرا آقاي مصباحي مقدم سناريوي عناصر خودسر را مجددا مطرح کردند؟

جواب: والله اين را بايد از خود آقاي مصباحي مقدم پرسيد! همان‌طور که گفتم، ليبيايي‌ها خود با طرح مجدد سناريوي ايتاليا، سال‌هاست که از سناريوي عناصر خودسر عبور کردند و بر آن مهر بطلان زدند. وقتي آنها خود اين سناريو را قبول ندارند، چرا ما راضي مي‌شويم تا با طرح مجدد آن در دام وقت‌کُشي ليبيايي‌ها گرفتار شويم؟ البته کاش آقاي مصباحي مقدم اين نکته را نيز اشاره مي‌کردند که اساسا چگونه ممکن است بي‌گناهي قذافي در اين ماجرا ثابت شود؟ براي اينکه اينجا از آن دسته مواردي است که بي‌گناهي طرف بايد احراز شود و نه گناه‌کار بودن او! امام صدر ميهمان رسمي و عالي‌رتبه شخصِ رئيس دولت ليبي بوده است و بديهي است که مسئوليت پذيرايي و مراقبت از ايشان نيز بر عهده شخصِ همان رئيس است. امام صدر يک توريست عادي در کشور ليبي نبود که يک عنصر دستگاه امنيتي آن کشور ايشان را تصادفا در خيابان زير بگيرد و بعد بگوييم مسأله شخصي است! شوراي محترم نگهبان ما سال‌هاست که در توجيه ضرورت نظارت استصوابي، به اهميت و نقش مسئولان مُنتخَب در حيات و سرنوشت کشور متوسل مي‌شود و بر لزوم احراز صلاحيت نامزدها تأکيد مي‌ورزد. آيا اهميت و نقش امام صدر در معادلات سياسي حاکم بر جهان اسلام، عالم تشيع و منطقه خاورميانه، از اين حرف‌ها کمتر است؟

سؤال: منظور آقاي مصباحي مقدم از اين جمله چه است که اگر صحت سناريو عناصر خود سر ثابت شد، آنگاه اين خانواده امام صدر است که بايد عليه ربايندگان اقدام قضايي کند؟

جواب: والله اين سؤال را نيز بايد از خود اين بزرگوار پرسيد! همان‌طور که گفتم، من نيز وقتي اين عبارت را در سايت‌ها خواندم، جا خوردم. اين براي اولين بار بود که توپ رسما و علنا در زمين خانواده مظلوم امام صدر انداخته شد. چنين موضعي تاکنون توسط يک مقام مسئول ايراني اتخاذ نشده بود. يک لحظه احساس کردم که مثل اينکه قرار است ملت ايران مجددا گرفتار فاجعه‌اي مثل کاپيتولاسيون شود. با اين تفاوت که در غائله کاپيتولاسيون ابرقدرتي مثل آمريکا بود که ملت ايران را تحقير کرد؛ اما در اين مسأله حکومت حقير و منفوري مثل رژيم قذافي است که بنا دارد ما را تحقير کند! سخن آقاي مصباحي مقدم مثل آن است که مثلا گفته شود، اگر مقام معظم رهبري همين امروز طي سفر رسمي به يک کشور خارجي خداي ناکرده توسط اعضاء سازمان امنيتي آن ربوده و شهيد شوند، اين خانواده آن بزرگوار است که بايد عليه آن عناصر اقامه دعوا کند! اين به معناي آن است که مسأله‌اي را که يک شأن ملي و ديني تراز اول دارد، در حد و اندازه يک مسأله خانوادگي و شخصي پايين آوريم. من حقيقتا بعيد مي‌دانم که روزنامه «الرأي العام» عبارت آقاي مصباحي مقدم را به درستي ترجمه کرده باشد. براي اينکه شأن ايشان قطعا خيلي والاتر از اين حرف‌ها است. آقاي مصباحي مقدم يک روحاني اصول‌گرا، عضو جامعه روحانيت مبارز تهران و از مشاوران آيت‌الله مهدوي کني است. چنين کسي نمي‌تواند اين موضع را بگيرد. براي اينکه اين موضع را تنها کسي مي‌تواند بگيرد که يا اساسا براي چنين مسأله‌اي شأن ملي و ديني قائل نيست، يا تحت هر شرايطي بخواهد با رژيم رباينده ارتباط داشته باشد. به نظر من تن دادن به چنين موضعي نه تنها قطعا در راستاي عزت حسيني و غيرت ايراني نيست، بلکه در نهايت روشني و وضوح به معناي امضاء حکم تحقير ملت ايران و عالم تشيع است. ترديدي ندارم که نه ملت ايران و نه حوزه‌هاي علميه عالم تشيع، هرگز چنين نَنگي را نخواهند رفت.

سؤال: سخنان و مواضع اخير مسؤلان کشور در باب مسأله امام صدر را چگونه کنار هم قرار مي‌دهيد و تحليل مي‌کنيد؟ اشاره کرديد که نگران هستيد. چرا؟

جواب: ببينيد! سخنان و مواضعي که طي هفته‌هاي اخير در باره مسأله امام صدر از مسئولان کشور شنيديم، به رغم برخي پراکندگي‌ها در ظاهر، به نظرم نسبتا هماهنگ و حاوي يک پيام مشخص بودند ...
سؤال: چه پيامي؟

جواب: الآن عرض مي‌کنم. اين پيام پنج بخش مهم دارد: اول اينکه نظام جمهوري اسلامي ايران خوشبختانه به مسئوليت ملي و اخلاقي خود در قبال مسأله امام صدر کاملا واقف و به همين سبب نيز بابت سه دهه قصور و کوتاهي در اداي اين مسئوليت شديدا دچار انفعال است. دوم اينکه ايران به هر حال و به رغم گذشت سه دهه قصور و کوتاهي، هنوز حاضر نيست جز مذاکره دوستانه، راهي ديگري را اعم از برخوردهاي متعارف ديپلماتيک، حقوقي و قضايي، براي پيگيري مسأله امام صدر در پيش گيرد. سوم اينکه برخي مسئولان در ايران نيز مانند خود ليبي مايل هستند تا هرچه سريع‌تر پرونده را به شکلي آبرومندانه مختومه و آن را براي هميشه از سر خود باز کنند؛ تا هم از حالت انفعال کنوني به در آيند و هم هزينه‌اي را در آينده متحمل نشوند. چهارم اينکه ايران بيش از سناريوهاي مجعول و متناقضي که از نمايندگان رژيم قذافي شنيده است، هيچ اطلاعات ارزشمندي در باره وضعيت امام صدر ندارد. و البته اين بسيار جاي تأسف است که دستگاه‌هاي اطلاعاتي عريض و طويل کشور، به رغم آن همه ادعاي توانمندي، سه دهه تمام بيش از ديگران کم‌کاري کردند. و بالأخره پنجم اينکه ظاهرا برخي مسئولان در ايران متأسفانه راه برون‌رفت از وضعيت کنوني را در سناريويي به ظاهر معقول که بر فرض «شهادت امام صدر» مبتني است، جست‌وجو مي‌کنند!

سؤال: البته سناريوي عناصر خودسر را ظاهرا تنها آقاي مصباحي مقدم بود که مطرح کردند ...

جواب: درست است. اما منظور من الآن اين سناريوي خاص نيست. منظور من اصل فرضيه «شهادت» است. به نظر من در ميان مسئولان ايران تنها آقاي مصباحي مقدم نيست که چنين مي‌انديشد! ايشان با توجه به اينکه تنها مدت اندکي است که به پرونده امام صدر ورود پيدا کرده است، حتما اين مسائل را از برخي مسئولان در بعضي جلسات شنيده است که نهايتا در مصاحبه‌هاي خود بازگو کرده است. از ايشان بايد سؤال کرد که چرا به اين همه قرائن و شواهدي که بر حيات امام صدر دلالت دارد، اشاره نکرده است؟ روح حاکم بر سخنان آقاي مصباحي مقدم انصافا نااميدي بود و نه اميدواري. شايد پيش‌تر و در جاهاي ديگر اشاره کرده باشم که قرائن و شواهد فراواني داريم که مسئولان پيگيري مسأله امام صدر در دولت آقاي احمدي‌نژاد نيز، از جمله آقاي سيد احمد موسوي مسئول پرونده، ديدگاه مشابهي دارند. و من نمي‌توانم از يادآوري اين نکته هر چند ملال‌آور خودداري کنم که اين ديدگاه نااميد کننده، ميراث دولت جناب آقاي خاتمي و حاصل تلاش‌هاي شخص آقايان سيد محمد علي ابطحي و سيد محمد صدر است ...
سؤال: آيا تصور مي‌کنيد که ليبي بتواند پرونده امام صدر را آن‌چنان که مي‌خواهد، مختومه کند؟

جواب: انشاءالله خير! يعني جايگاه رفيع و نيز مظلوميت امام صدر چنان است که غيرت دوست‌داران آن بزرگوار در ايران و لبنان، ديپلماسي خانواده محترم ايشان و مهمتر از همه، حساسيت ويژه حوزه‌هاي علميه ايران و عراق مانع از آن است که چنين اتفاق شومي رخ دهد ...

سؤال: آيا حوزه‌هاي علميه ايران و عراق واقعا هنوز پس از گذشت سه دهه روي مسأله امام صدر حساسيت ويژه دارند؟

جواب: بله، و بسيار هم زياد. جايگاهي که حوزه‌هاي علميه قم و نجف براي امام صدر قائل هستند، جايگاهي در بالاترين رده‌هاي مرجعيت و رهبري است. آيت‌الله سيد عبدالعزيز حکيم در همين مصاحبه هفته اول شهريور خود با مجله «شهروند امروز» با صراحت اعلان کردند: «هيچ صفتي از نظر علمي، اخلاقي و ديني نبود که در ايشان وجود نداشته باشد. اينها همه به امام موسي صدر شايستگي پذيرش مرجعيت اعلي را در قم و نجف مي‌داد». من در ديدار آبان سال 82 فرزند امام صدر با آيت‌الله العظمي وحيد خراساني حضور داشتم که آن بزرگوار با ذکر خاطراتي از تدبير، تدبر و جامعيت امام صدر تصريح کردند: «ايشان در ميان رجال شيعه از اين جهات منحصر به فرد بود، يعني دومي نداشت». آقاي وحيد گفتند: «کاري که امروز از دست آقاي صدر در اوضاع عراق بر مي‌آيد، از هيچ‌کس ديگر بر نمي‌آيد». همچنين در ديدار همان روز فرزند امام صدر با آيت‌الله العظمي صافي گلپايگاني حاضر بودم که آن بزرگوار توسط ايشان براي رئيس‌جمهور وقت پيغام دادند: «آقاي خاتمي اگر بتواند در اين دوره رياست جمهوري کاري براي ايشان [امام صدر] انجام دهد، آن وقت يک کاري کرده است و واقعا يک افتخاري براي ايشان خواهد بود».

سؤال: البته انصافا اين خود حوزه‌هاي علميه هم بودند که امام صدر را به لبنان فرستادند ...

جواب: دقيقا! همينطور است. و طبيعتا اين خود دليلي ديگر بر حساسيت حوزه‌هاي علميه شيعي نسبت به مسأله امام صدر است. چنان‌که گفتيد، اين مراجع بزرگ پيشين و در رأس آنها آيات عظام بروجردي و حکيم بودند که امام صدر را بر هجرت به لبنان ترغيب کردند. امام صدر در واقع به نمايندگي از حوزه‌هاي علميه قم و نجف بود که به لبنان رفت تا شيعه و تشيع را در آن کشور احياء کند. همچنين امام صدر در راه دفاع از هويت و تماميت ارضي منطقه شيعي جبل‌عامل بود که رهسپار ليبي و نهايتا به اين گرفتاري دچار شد. مي‌دانيد که جبل‌عامل در جنوب لبنان يکي از سه مرکز بزرگ و تاريخي تشيع در جهان است که علماي بزرگي چون شهيد اول، شهيد ثاني، شيخ بهايي، شيخ حر عاملي و سيد عبدالحسين شرف‌الدين را به عالم تشيع تحويل داده است. امام صدر در دفاع از منطقه جبل‌عامل و جنوب لبنان دُرست همان نقشي را در تاريخ ايفا کرد، که سيف‌الدوله سردار بزرگ حمداني‌ها در دفاع از شهر بيت‌المقدس. يعني برخي چه بپسندند و چه نپسندند، نام امام صدر با نام مقاومت و جنوب لبنان عجين شده است و همانطور که آقاي سيد حسن نصرالله همواره تصريح کرده و مي‌کند، تاريخ نام امام صدر را به عنوان مؤسس، رهبر و امام حقيقي مقامت لبنان ثبت کرده است. بنابراين و بنابر دلايل بسيار ديگر، بديهي و خيلي طبيعي است که حوزه‌هاي علميه شيعه نسبت به سرنوشت و مسأله اين بزرگوار حساسيت ويژه‌اي داشته باشند.

سؤال: آيا شما بر اين باور هستيد که حوزه‌هاي علميه مي‌توانند نقشي فعال‌تر و مؤثر در پيگيري مسأله امام صدر ايفا کنند؟

جواب: قطعا و بدون کمترين ترديدي! من در زمان حضورم در مؤسسه فرهنگي تحقيقاتي امام صدر بارها طي جلسات مختلف به خانواده محترم امام صدر متذکر شدم که حوزه‌هاي علميه قم و نجف ظرفيت بسيار عظيمي دارند که متأسفانه تاکنون در راه پيگيري مسأله امام صدر مورد توجه قرار نگرفته است ...

سؤال: در طول سي سال گذشته آيا نمونه‌اي سراغ داريد که حوزه‌هاي علميه در روند پيگيري مسأله امام صدر مداخله کرده باشند؟

جواب: بله؛ نامه زمستان سال 82 نخبگان به جناب آقاي خاتمي يک نمونه آن است. بسياري از مراجع و علماء بزرگ کشور، از جمله آيات عظام موسوي اردبيلي، سبحاني، جوادي آملي، مشکيني، ابراهيم اميني، مظاهري، مؤمن و طاهري خرم‌آبادي نامه را امضاء کردند ...

سؤال: بله؛ اما نامه نخبگان متأسفانه بي‌پاسخ ماند و عملا ناموفق بود. آيا نمونه‌اي سراغ داريد که مراجع و علماء مداخله کرده باشند و اين مداخله مثمر ثمر بوده باشد؟

جواب: بله؛ همين سال گذشته! همانطور که مي‌دانيد، دولت نهم به رغم بسياري از خدماتش، از همان ابتدا توسعه رابطه ايران و ليبي را در دستور کار قرار داد. طوري که آقاي احمدي‌نژاد شخصا قذافي را در يکي از سفرهاي آفريقايي خود صميمانه در آغوش کشيد، بارها فرستادگان ويژه وي را به حضور پذيرفت و بارها نيز وزراء و حتي معاونين خود را به ديدار او فرستاد. سال گذشته و در پي سفر پر سر و صداي هيئت بلند پايه ايراني به رياست معاون اول رئيس جمهور به ليبي که امضاء ده‌ها مواقت‌نامه، قرارداد اقتصادي و حتي سخن از دعوت قذافي به تهران را به همراه داشت، خانواده امام صدر نامه‌اي دردمندانه براي مراجع عظام و علماء بلاد نگاشت و نجيبانه از اين همه صميميت دولت نهم با رژيم رباينده امام صدر نزد آنها شکايت بُرد. اين نامه اثري عميق و گسترده داشت. طوري که برخي بزرگان به تهران نماينده فرستادند، برخي نامه نوشتند، برخي تلفن زدند و برخي نيز در ديدارهاي خود تذکر دادند. کمترين نتيجه اين اعتراض‌ها آن بود که فتيله رابطه ايران و ليبي يک مرتبه پايين کشيده شد؛
سؤال: با توجه به شرايطي که امروز در آن قرار داريم، چه راه حلي براي دميدن روحي تازه به حرکت پيگيري مسأله امام صدر پيشنهاد مي‌کنيد؟

جواب: اول از همه شرايط امروز را مرور کنيم. شرايط امروز از اين قرار است:

اولا، به رغم گذشت سه دهه تمام، نه امام صدر را آزاد کرده‌ايم؛ نه رژيم رباينده را محاکمه و حتي در سطح ديپلماتيک محکوم کرده‌ايم؛ و نه همه ابعاد حقيقت را شامل ماهيت آمران و همدستان کشف کرده‌ايم.
ثانيا، پس از سال‌ها مطالعه و پيگيري به اين نتيجه رسيده‌ايم که ربودن امام صدر يک توطئه فرا کشوري و حداقل منطقه‌اي بوده است و ابعاد امنيتي آن بسيار پيچيده‌تر از آن است که قدرتي جز انقلاب اسلامي و جمهوري اسلامي ايران بتواند آن را چنان که حق است، حل و فصل کند.

ثالثا، هيچ نشانه دلگرم‌کننده و آشکاري در افق ديده نمي‌شود که مسوليت‌پذيري و جديت ايران در مسأله امام صدر را نويد دهد.

رابعا، امام صدر اگر ان‌شاءالله امروز در قيد حيات باشند، هشتاد سالگي را نيز پشت سر گذاشته‌اند و عملا آخرين سال‌هاي عمر يک انسان طبيعي را دارند گذران مي‌کنند.
خامسا، برخي شواهد و قرائن اين نگراني را دامن مي‌زنند که بعضي مسئولان ايران بر آنند تا بنا بر مصلحت‌انديشي و با جا اندازي فرضيه بي‌پايه «شهادت»، پرونده امام صدر را مختومه و براي هميشه از سر نظام باز کنند.

پيشنهاد من امروز که سي سال از ربوده شدن امام صدر سپري شده، به طور مشخص اين است: خانواده امام صدر در ايران بايد در منزل پدريشان در قم، يعني در بيت مرحوم آيت‌الله العظمي سيد صدرالدين صدر که امروز دفتر و بيروني آيت‌الله العظمي سيد موسي شبيري زنجاني است، بَست بنشينند، مطالباتي را اعلان کنند و تا تحقق آنها اعتصاب غذا کنند ...
سؤال: شرايطي را که بر شمرديد، بيانگر يک بحران است. بحران در پيگيري مسأله امام صدر!

جواب: همين‌طور است. به سبب همين برداشت نيز بود که در سايت «روايت صدر» صفحه‌اي را تحت عنوان «بحران پيگيري» باز کرديم تا يادداشت‌هاي مربوط به پيگيري را همه در آن منعکس ‌کنيم ...

سؤال: براي عبور از اين بحران به طور مشخص چه راه حلي را پيشنهاد مي‌کنيد؟

جواب: پيشنهاد مشخص من در اين آخرين لحظات وقت اضافه اين است: خانواده محترم امام صدر در ايران بايد در منزل پدريشان در قم، يعني در بيت مرحوم آيت‌الله العظمي سيد صدرالدين صدر که امروز دفتر و بيروني آيت‌الله العظمي سيد موسي شبيري زنجاني است، بَست بنشينند، مطالبات حساب شده‌اي را مطرح کنند و تا تحقق اين مطالبات توسط ايران به شکل نامحدود اعتصاب غذا کنند. با آغاز تحصن و اعتصاب غذا خانواده، صدها و بلکه هزاران تن از دوستداران امام صدر در سراسر کشور نيز به آنان خواهند پيوست ...

سؤال: اين اقدام خانواده امام صدر چه هدفي را مي‌تواند تأمين کند؟

جواب: وا داشتن ايران به مسئوليت‌پذيري، جديت و بسيج تمامي امکانات متعارف براي ساماندهي روند پيگيري مسأله امام صدر ...
سؤال: تحقق چه مطالباتي مي‌تواند ايران را به اين سمت سوق دهد؟

جواب: به نظر من مطالبات را مي‌توان با الهام از نامه تاريخي سال 82 مراجع و نخبگان به جناب آقاي خاتمي و نيز با توجه به رويدادهاي بعد از آن به شکلي معقول و منصفانه تنظيم و فرموله کرد. طبيعتا اول از همه بايد تعليق روابط سياسي ايران و ليبي باشد تا زمان آزادسازي امام صدر ...

سؤال: اگر معلوم شد که امام صدر ديگر در قيد حيات نيست، آن وقت چه مي‌شود؟

جواب: ببينيد! نه در ايران و نه در لبنان، هيچ‌کس نمي‌تواند ثابت کند که امام صدر خداي ناکرده به شهادت رسيده است. حتي اگر همه قرائن و شواهد اميدوار کننده را نيز کنار بگذاريم، که البته هرگز نمي‌توانيم چنين کنيم، هيچ‌کس در ايران و لبنان دليل مستند و قانع‌کننده‌اي ندارد که شهادت امام صدر را حتي براي وجدان خود ثابت کند. خانواده امام صدر نيز بيش از همه بر حيات آن بزرگوار تأکيد دارد. بنابراين بايد اصل را بر حيات آن بزرگوار گذاشت و بر همين اساس نيز برنامه‌ريزي و حرکت کرد. ان‌شاءالله واقعيت نيز همين‌طور است و ايشان هنوز در قيد حيات است. چنان‌که پيشتر گفتم، حتي اسرائيلي‌ها نيز که پس از گذشت قريب دو دهه هنوز دارند مسأله «ران آراد» را پي‌گيري مي‌کنند، بر اساس فرض حيات اوست که دارند حرکت مي‌کنند. در جريان همين تبادل اخير اسرا ميان حزب‌الله و اسرائيل نيز همه ديديم که صهيونيست‌ها تا لحظه آخر بنا را بر حيات دو اسير خود گذاشته بودند. اين در حالي بود که جنازه‌هاي آنها را تحويل گرفتند! وقتي حتي صهيونيست‌ها مسأله حيات و ممات اسيران خود را با اين ميزان وسواس و جديت پيگيري مي‌کنند، بديهي است که ما مسلمان‌ها و خصوصا شيعيان مدعي پيروي از اهل بيت (ع)، ديگر جاي خود را داريم ...

سؤال: حالا، فرض محال که محال نيست ...

جواب: اگر خداي ناکرده ثابت شد که ايشان ديگر در قيد حيات نيست، باز تکليف کاملا روشن است: رابطه ايران و ليبي تا زماني که رژيم قذافي سر کار هست، به همين شکل معلق باقي خواهد ماند. براي اينکه معني ندارد که ايران با رژيمي رابطه داشته باشد، که عامل ربايش و ترور يکي از رهبران تراز اول کشور، عالم تشيع و جهان اسلام است ...

سؤال: ديگر چه مطالباتي بايد توسط خانواده طرح شود؟

جواب: به نظر من مطلبات دوم و سوم را مي‌توان اين‌گونه تنظيم کرد:

دوم: اعلان رسمي تشکيل ستادي زير نظر مستقيم مقام معظم رهبري، و نه رئيس‌جمهور يا مقامي ديگر، به منظور ساماندهي و هدايت روند پيگيري بر اساس راه‌کارهاي پيشنهادي نخبگان به آقاي خاتمي.
سوم: طرح رسمي مسأله از سوي ايران در مجامع بين‌المللي حقوق بشري.

سؤال: اگر امام صدر هنوز در قيد حيات باشند، که ان‌شاءالله هستند، آيا واقعا تصور مي‌کنيد که اين اقدام خانواده مي‌تواند در آزادسازي ايشان مؤثر واقع شود؟

جواب: قطعا و به نظر من تنها راه است. تجربه سال‌هاي گذشته نشان داده است که رژيم قذافي تنها در پاسخ به فشار است که از ياغي‌گري دست برداشته و در برابر حق سر تسليم فرود مي‌آورد. اگر آمريکا، فرانسه و جامعه بين‌المللي در همين دو پرونده لاکربي و يوتا رژيم قذافي را تحت فشار نمي‌گذاشتند، هرگز موفق نمي‌شدند رفتار آن رژيم را چنين تغيير دهند. در مسأله امام صدر نيز تنها فشار است که مي‌تواند رژيم قذافي را به عقب‌نشيني وا دارد. طبيعتا چنين فشاري پديد نخواهد آمد، مگر آنکه دولت‌هاي متبوع آن بزرگوار و در رأس آنها ايران طلايه‌دار آن باشند. چه اگر قرار باشد کشورهاي متبوع به بهانه برخي مصلحت‌انديشي‌ها خود را از معرکه خارج نگاه دارند، ساير کشورها و حتي سازمان‌هاي بين‌المللي به طريق اولي حق دارند چنين کنند، کما اينکه تا کنون نيز چنين کرده‌اند. در اين صورت همان وضعيتي ادامه خواهد يافت، که طي سه دهه گذشته شاهد بوديم. از طرفي توان خانواده امام صدر در مقابل رژيم قذافي بسيار ناچيز و همچنين ساز و کار عدالت‌طلبي در عرصه بين‌الملل نيز هنوز بسيار ضعيف‌تر از آن است که خانواده‌اي بتواند در برابر يک رژيم ثروتمند و مقتدر احقاقِ حق کند. بنابراين پاسخ سؤال شما را اينطور جمع‌بندي مي‌کنم: اولا اگر امام صدر در قيد حيات باشند که ان‌شاءالله هستند، آزادسازي ايشان غير ممکن است، مگر آنکه رژيم قذافي از سوي کشورهاي متبوع و جامعه بين‌الملل شديدا تحت فشار قرار گيرد. ثانيا چنين فشاري هرگز عليه رژيم قذافي پديد نخواهد آمد، مگر آنکه کشورهاي متبوع و در رأس آنها ايران در اين امر پيش‌قدم شوند. ثالثا رفتار ايران نيز هرگز در قبال مسأله امام صدر بهبود نخواهد يافت، مگر آنکه نظام تحت فشار افکار عمومي قرار گيرد؛ رابعا در شرايط کنوني تنها مطالبه هماهنگ و يک‌صداي حوزه‌هاي علميه، مراجع عظام و علماء بزرگ بلاد است که مي‌تواند چنين فشاري را بر دولت ايران وارد کند. خامسا تنها تحصن و اعتصاب غذاي نامحدود خانواده امام صدر است که ظرفيت به ميدان کشيدن حوزه‌هاي علميه، مراجع عظام، علماء بلاد و ايجاد موضعي هماهنگ و بُرنده را ميان اين بزرگواران دارد ...

سؤال: آيا تصور مي‌کنيد که دولت و ساير نهادهاي حکومتي به اين مطالبات پاسخ مثبت دهند؟

جواب: قطعا و بدون هيچ‌گونه ترديدي. نظام ما به هر حال يک نظام اسلامي است و در سلامت نفس و حسن نيت مسئولان ارشد کشور هيچ ترديدي نداريم. آنچه در باره امام صدر اتفاق افتاد، اگرچه بسيار تلخ و غير قابل توجيه است، اما به هر حال تنها مصداق قصور و کوتاهي بود و نه بيشتر. مسئولان ارشد کشور به سبب وجود نابساماني‌ها و بحران‌هاي فراوان متأسفانه همواره گرفتار روزمرگي و مصلحت‌انديشي بودند و به همين سبب نيز سي سال تمام از مسأله امام صدر غافل شدند. من مطمئن هستم که اين حرکت خانواده محترم امام صدر وجدان مسئولان ارشد کشور را متأثر و آنان را از اين خواب غفلت در خواهد آورد ...

سؤال: اگر دولت به هر حال پاسخ مثبت نداد، چطور؟

جواب: چنين وضعيتي قطعا رخ نخواهد داد. اما بر فرض محال اگر دولت تمکين نکند، تحصن و اعتصاب غذا طبيعتا ادامه خواهد يافت. و از آنجايي که مرکز تحصن يعني، بيت مرحوم آيت‌الله العظمي سيد صدرالدين صدر، در کوچه حرم، يعني در مجاورت حرم مطهر و مسجد اعظم و لذا در مسير آمد و شد اغلب مراجع، علماء، فضلا و طلاب قرار دارد، فضاي همدردي، احساس مسئوليت و همراهي، خيلي سريع حوزه علميه قم را فرا خواهد گرفت. شما وضعيتي را مجسم کنيد که خداي ناکرده حال برخي عزيزان خانواده امام صدر وخيم شود. تصور مي‌کنيد که بزرگان حوزه ساکت خواهند نشست؟! قطعا خير؛ آن موقع تحرک، رايزني‌ها، اعلان مواضع و فشار مراجع و علماء بلاد بر دولت به اوج خواهد رسيد؛ از طرفي قطعا گزارش مظلوميت امام صدر، خانواده ايشان و اين فضاي التهاب و نگراني، لحظه به لحظه توسط رسانه‌هاي خبري لبنان، منطقه و جهان ثبت و منعکس خواهد شد. يعني همه دنيا با حساسيت نظاره خواهد کرد که سر خانواده امام صدر و پرونده آن بزرگوار چه خواهد آمد. مطمئن باشيد که مظلوميت امام صدر چنان زياد و حقانيت مطالبات خانواده آن بزرگوار چنان شفاف و روشن است که افکار عمومي عالم تشيع و جهان اسلام خيلي سريع در حمايت از حرکت اين عزيزان بسيج خواهد شد. حتي حزب‌الله و امل نيز که تاکنون مثل خود دولت ايران همواره گرفتار برخي ملاحظات بوده‌اند، ناچار از خانواده امام صدر حمايت خواهند کرد. به نظر من احتمال اينکه دولت ايران بخواهد يا بتواند به اين فضاي معنوي و وجداني پاسخ منفي دهد، در حد صفر است.

سؤال: قطعا برخي اشکال خواهند کرد که تحصن و اعتصاب غذا در شأن خانواده يک مرجع نيست! ...

جواب: بگذاريد اشکال کنند. چنين کساني حتما با روش‌هاي نجيبانه و دمکراتيک اعتراض مردمي در دنياي امروز آشنايي ندارند. وانگهي، وقتي امام صدر خود براي خاموش ساختن آتش جنگ داخلي لبنان در مسجد عامليه بيروت دست به آن تحصن و اعتصاب غذاي تاريخي و موفق زدند، تا جايي‌که از روز پنجم حالشان رو به ضعف و تدريجا خطر گذاشت، چرا تأسي جستن از شيوه آن بزرگوار در شأن خانواده محترم ايشان نباشد؟! به نظر من کاري که در شأن خود امام صدر هست، قطعا در شأن ديگران از جمله خانواده محترم ايشان نيز هست.

سؤال: اجازه دهيد سؤال را اين‌طور تغيير دهم: ممکن است برخي اشکال کنند که اين امام صدر بود که مي‌توانست دست به تحصن و اعتصاب غذا زند و با اين شيوه زبان به اعتراض بگشايد. اکنون نيز تنها انسان‌هايي در حد و اندازه امام صدر هستند که مي‌توانند چنين شيوه‌هايي را در پيش گيرند، نه مردمان عادي و خانواده آن بزرگوار ...
جواب: قاعدتا منظور اين اشکال‌کنندگان آن است که خانواده محترم و دوستداران امام صدر بايد به انتظار بزرگمردي بنشينند تا ظهور کند و به نيابت از سوي اين عزيزان عليه اين همه ظلم در حق امام صدر اعتراض کند! سخن اين افراد من را ياد بحث زيبايي از مرحوم آيت‌الله شيخ محمد مهدي شمس‌الدين مي‌اندازد. به نظرم بحث ايشان مي‌تواند پاسخ خوبي به اشکال اين افراد باشد. مرحوم شمس‌الدين در دومين کنفرانس «کلمه سواء» در بيروت طي سخناني در باره نقش امام صدر در ارتقاء وضعيت حقوق بشر در لبنان تصريح کردند: «امام صدر محروماني را که از حقوق اقتصادي، سياسي و انساني خود بي‌اطلاع يا از مطالبه آن عاجز بودند، به سخن گفتن وا داشت. نقش امام صدر آن نبود که حضانت و سرپرستي محرومان را عهده‌دار شود تا به نيابت از آنها سخن بگويد؛ بالعکس، نقش ايشان آن بود که محرومان را چنان بر انگيخت و متحول کرد که خود دهان باز کردند و سخن گفتند ... امام صدر نيامد تا صداي کساني باشد که صدا ندارند؛ بالعکس، به اين افراد صدا و نيرو داد تا خود به سخن در آيند». به قول مرحوم شمس‌الدين: «اين‌گونه بود که امام صدر محرومان لبنان را به حرکت درآورد؛ و رسالت انبياء و اولياء خدا نيز همين بود؛ و اين‌گونه است که تاريخ با مرگ انسان‌هاي بزرگ پايان نمي‌پذيرد و حرکت آنها پس از خودشان نيز ادامه مي‌يابد» ...

سؤال: کارنامه پيگيري خانواده محترم امام صدر طي سه دهه گذشته را چگونه ارزيابي مي‌کنيد؟

جواب: بديهي است که خانواده محترم امام صدر طي ساليان گذشته زحمات فراواني کشيده و کارهاي ناممکن بسياري را ممکن کرده است. اگر امروز هنوز مسأله امام صدر در ايران و خصوصا لبنان چنين زنده است، قطعا يکي از دلايل آن وفاداري، استقامت و پايمردي آحاد عزيزان اين خانواده محترم است. اما همه سخن حقير آن است که سه دهه ناکامي در رفع ظلم از آن بزرگوار کافي است تا همگان را متقاعد سازد، که طرحي نو بايد در انداخت ...

سؤال: حدودا يک ماه است که مراسم بزرگداشت سي‌امين سال‌روز ربوده شدن امام صدر در ايران و لبنان پايان يافته و همه آن هياهوها مانند سنوات گذشته يک‌باره فروکش کرده است. اگر بخواهيد از تريبون «خبرگزاري شيعه» خانواده محترم امام صدر را خطاب قرار دهيد، به آنها چه خواهيد گفت؟

جواب: خواهم گفت: «روز اولي که شما عزيزان براي پيگيري مسأله امام صدر به پا خاستيد، هرگز تصور نمي‌کرديد که روند پيگيري لااقل سي سال تمام به طول انجامد. اگر آن روز مشاوران خانم رباب صدر يک برنامه زمان‌بندي به ايشان ارائه مي‌کردند که مدت زمان عمليات پيگيري را سي سال تمام برآورد کرده بود، آن بزرگوار قطعا بر آشفته مي‌شدند و تحقق چنين نتيجه‌اي را فاجعه مي‌شمردند و يافتن راه حل‌هاي مناسب‌تر را فرمان مي‌دادند ... متأسفم که بگويم، فاجعه‌اي که از آن هراس داشتيد، رخ داده است و اگر شما عزيزان همين امروز و همين ساعت و همين لحظه با بسيج همه امکانات خود ايران را به بر عهده گرفتن مسئوليت‌هاي خود وادار نکنيد، مطمئن باشيد که فاجعه‌هاي ديگر نيز يکي پس از ديگري رخ خواهند داد».

از اينکه در اين مصاحبه شرکت فرموديد متشکريم انشالله باز هم بتوانيم از بيانات حضرتعالي در خصوص پرونده امام موسي صدر استفاده کنيم .

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: