۰
از نگاه ايت الله شيرازي :

ضرورت شناخت حضرت امام زمان (عج)

کد خبر: ۳۳۲۳
۰۰:۰۰ - ۲۸ مرداد ۱۳۸۷

ضرورت شناخت حضرت امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف

يکي از وظايف و تکاليف عمومي همه مسلمانان آن است که اول بايد امام زمان خويش را بشناسند و آن گاه به اطاعت از او بپردازند. از مهمترين دلايل نقلي اين وظيفه وتکليف، يکي روايت مشهور ومتواتر:من مات و لم يعرف امام زمانه، مات ميتةً جاهلية است. به موجب اين حديث، کساني که بدون شناخت امام زمان خود، ازدنيا بروند، چنان است که به مرگ جاهليت مرده باشند و هيچ رابطه و نسبتي با اسلام و آيين مسلماني ندارند.
اين حديث از احاديث بسيار معتبر است وشيعه واهل سنت بر تواتر آن تصريح کرده اند. از ميان علماي شيعه شيخ مفيد از افرادي است که در اين باره مي گويد: اين حديث به صورت متواتر از پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم روايت شده است.(1)
ايشان همچنين در رساله ديگري با عنوان الرسالة الأولي في الغيبة مي نويسد:
حديث «من مات و هو لا يعرف إمام زمانه مات ميتةً جاهلية» روايت صحيحه است و اجماع اهل آثار بر آن گواهي مي دهد.(2)
و در ميان علماي اهل سنت مي توانيم از «سليمان بن ابراهيم قندوزي حنفي» نام ببريم که صريحاً اظهار داشته است:
حديث «من مات و لم يعرف إمام زمانه مات ميتةً جاهلية» مورد اتفاق علماي خاصه و عامه است.(3)
اينکه رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم عدم معرفت امام زمان را در رديف شرک و الحاد و کفر خوانده اند، از آن رو است که انسان وقتي امام حقيقي و واقعي اش را نشناخت، راه را گم مي کند و از صراط مستقيم منحرف شده و در نتيجه، هر چه بيشتر پيش برود بيشتر از هدف دور مي شود.

پس براي آن که دچار کژ راهه ها نشويم و راه را گم نکنيم، در درجه نخست بايد بکوشيم که امام زمان خود را بشناسيم و امام زمان ما، کسي جز امام مهدي حجة بن الحسن عجل الله تعالي فرجه الشريف نيست. او مصداق منحصر به فرد امام مفترض الطاعه مي باشد که به اذن و امر خدا زنده است و شاهد و ناظر اعمال و رفتار عموم مردم، به ويژه شيعيان، و بالاخص علما و طلاب است.
متأسفانه عدم شناخت صحيح ودرست امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف و آشنا نبودن با سلوک فردي و اجتماعي آن بزرگوار، عده اي را به گمانه زني واداشته و آنان آگاهانه يا از روي جهل، اتهاماتي را به ساحت مقدس ايشان روا مي دارند که حتي از ساحت يک انسان معمولي نيز به دور است، تا چه رسد به آن بزرگوار.
در يک تقسيم بندي کلي مي توان اين اتهامات را به دو دسته تقسيم کرد: يک دسته از آنها درباره روش آن حضرت عجل الله تعالي فرجه الشريف در چگونگي تشکيل حکومت است؛ و دسته اي ديگر راجع به سيره و شيوه زمامداري آن حضرت در دوران پس از ظهور و حاکميت يافتن بر جهان.


روش امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف در تشکيل حکومت

سوگمندانه ذهنيت رايج مسلمانان آن است که حضرت امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف با چهره اي خشن ظهور مي کند و با تکيه بر شمشير و قتل و کشتارِ مخالفان خود، موفق به تشکيل حکومت و کسب قدرت مي شود. اين ذهنيت ريشه در رواياتي دارد که در اين خصوص موجود است ودر کتاب ها نوشته مي شود وبر روي منبرها براي مردم بازگو مي گردد. به موجب پاره اي از اين روايات حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف به هنگام ظهور، چنان با خشونت و درشتي با مردم رفتار مي کنند که اکثريت آنان آرزو مي کنند که کاش هرگز او را نبينند و عده زيادي از آنان نيز در نسب او دچار ترديد شده، او را از آل محمد عليهم السلام نمي دانند.

روايات دروغين و محمد بن علي کوفي

تعداد اين روايات به بيش از پنجاه مورد مي رسد. از اين تعداد، سند بالغ بر سي مورد از آنها به شخصي به نام محمد بن علي کوفي، مي رسد که فردي بدنام و دروغگو است و تمام علماي رجال بر بي اعتباري روايات او حکم کرده اند. اين شخص، در زمان امام حسن عسکري عليه السلام مي زيسته و از معاصران جناب «فضل بن شاذان» بوده است. فضل بن شاذان از اعاظم روات و بزرگان شيعه است که هيچ شکي در جلالت و قدر و منزلت وي وجود ندارد، تا جايي که امام حسن عسکري عليه السلام در مدح و توصيف او مي فرمايد:
أغبط اهل خراسان لمکان الفضل وکونه بين أظهرهم؛ من غبطه مردم خراسان را مي خورم که کسي چون فضل دارند(4).

حال ملاحظه نماييد که فضل بن شاذانِ مورد عنايت امام عسکري عليه السلام ، در وصف محمد بن علي کوفي مي گويد:
رجلٌ کذّاب؛ او مردي بسيار دروغگوست.
هم ايشان در جايي ديگر اظهار داشته است:
کدت أقنت عليه؛ نزديک بود در قنوت نماز لعن و نفرينش کنم(5).

اکنون به چند نمونه از اين دست روايات اشاره مي کنيم:

نمونه اول: اين روايت بيش از يک صفحه از بحار الانوار را به خود اختصاص داده است و خلاصه اين روايت چنين است:
حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف پس از ظهور ، عده اي از مسلمانان را مورد تعقيب قرار مي دهند، آنان نيز فرار کرده و به سرزمين روم پناهنده مي شوند و از پادشاه آن مي خواهند که آنان را بپذيرد، پادشاه به آنان مي گويد: اگر مي خواهيد به شما پناه دهيم، بايد مسيحي شويد و صليب بر گردن بياويزيد... . اين گروه نيز از ترس امام زمان قبول مي کنند...؛ حضرت مهدي کساني را به سوي روميان مي فرستد و از آنان مي خواهد که اين مسلمانان را اخراج نمايند. روميان مي گويند اينان کساني اند که با ميل خود به دين ما گرويده اند و از دين شما روي برگردانده اند. امام بدانان هشدار مي دهد که در غير اين صورت حاکم ميان ما و شما شمشير است... .

حضرت اين مسلمانهاي فراري را از چنگ نصرانيها بيرون مي آورد، مردان آنها را مي کشد و شکم زنان باردارشان را پاره مي کند(6).

بايد دانست که امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف داراي مقام امامت هستند و بهتر از هر کسي احکام اسلام را مي شناسند. در دين اسلام اگر زن بارداري مرتکب جنايتي گردد و حدّ بر او واجب شود، به عنوان مثال اگر زنا دهد و چهار شاهد عادل بر زنا دادن او شهادت دهند - آن هم با اين شروط تعجيزي اسلام، که جداً حصول آنها مشکل است؛ چرا که هيچ شخصي در ملأعام زنا نمي دهد، مگر کسي که بسيار هتّاک باشد - اما با اين حال اگر ثابت شد زن بارداري زنا داده است و بنا شد که او را حدّ بزنند، مادامي که اين زن باردار است جاري کردن حد بر او حرام است و بايد تا وضع حمل صبر کرده، بعد حدّ را بر او جاري سازند، اگرچه آن بچه از زنا باشد؛ آن وقت آيا حضرت ولي عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف شکم زن باردار را پاره مي کنند؟! آيا اين روايت جَعل و دروغ نيست؟
نمونه دوم: روايتي است که با اين سند ذکر شده است:

عن علي بن الحسين(7) عن محمد العطار، عن محمد بن الحسن الرازي (مجهول الهويّه)، عن محمد بن علي الکوفي، عن البزنطي، عن ابن بکير، عن ابيه، عن زُراره عن أبي جعفر عليه السلام : ... قلت أيسير (الحجة) بسيرة محمّد صلي الله عليه وآله وسلم؟ فقال: «هيهات هيهات، يا زرارة ما يسير بسيرته. قُلتُ جعلت فداک لِمَ؟ قال: إنّ رسول اللَّه سار في أُمته باللين، کان يتألف الناس والقائم عليه السلام يسير بالقتل ...؛ آيا مهدي، بر طبق روش رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم عمل خواهد کرد؟ فرمود: هرگز، رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم با نرمي و مهر و اُلفت با امتش رفتار مي کرد، در صورتي که سيره مهدي، قتل و کشتار است(8).

اين روايت علاوه بر آنکه ضعف سند دارد با روايات صحيحه اي که در مورد شباهت رفتار امام عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف با رفتار پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله وسلم وجود دارد در تعارض است.
نمونه سوّم: در اين روايت نيز همانند روايات قبلي، مسئله کشتار مطرح شده است و به نقل از امام صادق عليه السلام آمده است:
عن محمد بن علي الکوفي، عن البزنطي، عن العلاء عن محمد: قال سمعت أبا جعفر عليه السلام يقول: «لو يعلم الناس ما يصنع القائم إذا خرج لأحبّ أکثرهم أن لا يروه ممّا يقتل من الناس ...(9)؛ اگر مردم مي دانستند قائم (مهدي) پس از ظهور چه مي کند، بيشتر آنها دوست نداشتند او راملاقات کنند؛ چرا که او بسياري از مردم را خواهد کشت.
چنين سخني از طرف يک آدم دروغگو به امام معصوم نسبت داده شده و به هيچ وجه قابل پذيرش نيست؛ چراکه انسان عاقل اگر سخن انسان دروغگويي را مبني بر شراب خواري فلان مؤمن بشنود باور نخواهد کرد و به خود اجازه نقل اين سخن رانخواهد داد چه برسد در مورد امام معصوم.

در ادامه اين روايت آمده است:
... حتي يقول کثير من الناس ليس هذا من آل محمّد، لو کان مِن آل محمد لرَحِم؛ تا آن جا که بسياري از مردم مي گويند: او از آل پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم نيست؛ زيرا اگر از خاندان پيامبر بود بر آنان رحم مي کرد.
اين سخن در مورد کيست؟! آيا درمورد حجاج بن يوسف ثقفي نيز چنين سخني گفته شده است؟!
نمونه چهارم: به دنبال روايت پيشين آمده است:
عن محمد بن علي الکوفي، عن البزنطي، عن عاصم بن حميد الحناط، عن أبي بصير قال، قال أبو جعفر عليه السلام : ... ليس شأنه إلا بالسيف لا يستتيب أحداً؛ سر و کار مهدي جز با شمشير نيست و توبه احدي را هم نمي پذيرد(10).
آيا سيره رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم اين گونه بوده است؟
نکته مهم اين است که محمد بن علي کوفي کذّاب، نوعاً روايات خود را به افراد ثقه نسبت مي داده تا رواياتش صحيح جلوه کند، همان طور که در اينجا نام حناط (يکي از ثقات) در سلسله سند آمده است.

نمونه پنجم: اين روايت هم از محمد بن علي کوفي با اين سَند نقل شده است:
عن محمد بن علي الکوفي عن الحسن بن محبوب عن علي بن أبي حمزة عن أبي بصير عن أبي عبداللَّه عليه السلام أنّه قال: ما تستعجلون بخروج القائم، فواللَّه... ما هو إلاّ السّيف و الموت تحت ظلّ السيف؛(11) چرا براي ظهور قائم (امام زمان) عجله مي کنيد؟ بخدا قسم او آن شمشير آخته اي است که از آن خون و مرگ مي بارد.
نمونه ششم: روايت از علي بن ابي حمزه بطائني، سر دسته فرقه واقفيه (12) است. او کسي است که معتقد است امام غايب همان امام موسي بن جعفر عليه السلام است و اصلاً قائل به امام دوازدهم نيست. در روايتي از امام رضا عليه السلام نقل شده است که پس از دفن اين شخص فرمودند: نکير و منکر چنان عمودي از آتش بر او زدند که تا روز قيامت قبرش آکنده از آتش است». يعني الآن حدود هزار و دويست سال است که در قبرش مي سوزد.

به هر حال روايت اين است:
عن علي ابن أبي حمزة البطائني، عن أبي بصير، عن أبي عبداللَّه عليه السلام قال: «إذا خرج القائم لم يکن بينه و بين العرب و قريش إلاّ السيف ما يأخذ منها إلاّ السيف...(13)؛ چون قائم بيايد، ميان او و ميان عرب و قريش، شمشير حاکم است و بس، او نيز از عرب و قريش غير از شمشير چيزي دريافت نمي کند».
اينها تنها چند نمونه از رواياتي است که در اين زمينه وارد شده است.
صرف نظر از محمد بن علي کوفي، عده اي از راويان ديگرِ اين روايات نيز به هيچ وجه مورد اعتبار نبوده و رواياتشان قابل پذيرش نيست.


نيرنگ دشمن

اصولاً يکي از برنامه هاي دشمنان اهل بيت عليهم السلام جعل حديث و تحريف احاديث و نسبت دادن آنها به ائمه طاهرين عليهم السلام بوده، تا معارف اسلام را تحريف کرده و آنگونه که خود مي خواهند به مردم القا کنند؛ و ديگر اينکه با دادن چنين نسبتهاي ناروا به آن بزرگواران، آنان را از چشم مردم بيندازند، تا مردم به گِرد آنان جمع نشوند.

اين چنين نسبتهاي دروغ به ائمه اطهار عليهم السلام ، بخصوص حضرت امام باقر و امام صادق عليهما السلام بسيار بوده و خود ائمه عليهم السلام نيز به اين مطلب تصريح کرده اند، از جمله:
امام صادق عليه السلام درباره مغيرة بن سعيد که يکي از کساني است که کارش جعل حديث و تحريف احاديث است مي فرمايند:
... فإن المغيرة بن سعيد - لعنه اللَّه - دَسَّ في کُتب اصحاب أبي، أحاديث لم يحدّث بها أبي؛ همانا مغيرة بن سعيد - که خدايش لعنت کند - رواياتي در کتب اصحاب پدرم (امام باقر عليه السلام ) وارد کرد که پدرم هرگز آنها را نفرموده بود(14).

همچنين يونس بن عبدالرحمن مي گويد: (زماني که) در عراق بودم، در آنجا شماري از اصحاب امام باقر عليه السلام و همچنين جمع انبوهي از اصحاب امام صادق عليه السلام را ديدم. از آنان روايات فراواني شنيدم و کتابهاي آنان را [که رواياتشان را در آنها نوشته بودند ]تحصيل کردم؛ (وقتي خدمت امام رضا عليه السلام رسيدم) آنها را به ابوالحسن الرضا عليه السلام نشان دادم؛ حضرتش بسياري از آن روايات را رد کردند و آنها را دروغ هايي شمردند که به امام صادق عليه السلام نسبت داده اند و به من فرموند:

اِنَّ أَبا الخطاب کذب علي أبي عبداللَّه عليه السلام ، لعن اللَّه أبا الخطاب، وکذلک أصحاب أبي الخطاب يَدسّون هذه الأحاديث إلي يومنا هذا في کتب أصحاب أبي عبداللَّه عليه السلام؛ خدا ابوالخطاب را لعنت کند، او بر امام صادق عليه السلام دروغ مي بست؛ همچنين اصحاب ابوالخطاب نيز تا به امروز، روايات جعلي و دروغ را در کتب اصحاب امام صادق عليه السلام وارد مي کنند (15).
هشام بن الحکم از امام صادق عليه السلام روايت مي کند که حضرت فرمودند:

کان المغيرة بن سعيد يتعمّد الکذب علي أبي ويأخذ کتب أصحابه، وکان أصحابه المستترون بأصحاب أبي يأخذون الکتب من أصحاب أبي، فيدفعونها إلي المغيرة، فکان يدسّ فيها الکفر والزندقة ويسندها إلي أبي، ثم يدفعها إلي أصحابه...؛ مغيرة بن سعيد آگاهانه و از سر عمد بر پدرم دروغ مي بست [روايات دروغ به ايشان نسبت مي داد]. او ياراني داشت که در ميان اصحاب پدرم رخنه کرده بودند، آنان کتابهاي اصحاب پدرم [که روايات را در آنها نوشته بودند ]را [به امانت ] مي گرفتند و به مغيرة مي دادند، و او [مطالب ] کفر و زندقه را در آن کتابها وارد مي کرد و آنها را به پدرم نسبت مي داد، آنگاه کتابها را به اصحاب پدرم باز مي گرداند(16).


اشکالات دِلالي
گذشته از اشکالات سَندي، اين دسته از روايات، از جهت دِلالت نيز ناتمام اند و قابل پذيرش نيستند، زيرا مفاد بسياري از آنها با ضروريات مذهب و شريعت در تعارض است و به هيچ عنوان نمي توان آنها را توجيه کرد.
اصولاً حضرت امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف مي آيند که عدالت را بياورند و بساط جور و جفا و ظلم و ستم را برچينند. بنابراين امکان ندارد که بخواهند از راه ظلم به عدل برسند و يا از طريق ايجاد بدعت، سنت جدش حضرت محمد صلي الله عليه وآله وسلم و اميرالمؤمنين علي عليه السلام را احياء کنند. سنت رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم آن بود که اجازه نمي دادند هيچ زن بارداري را حد بزنند و يا قصاصش نمايند؛ ولي بر حسب آنچه محمد بن علي کوفي نقل کرده است، حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف شکم زنان بارداري را که از ترس و براي حفظ جان خود مسيحي شده اند پاره مي کند!!.


روايات صحيح
دليل ديگر بر بي اعتباري اين گونه روايات، احاديث صحيح و معتبري است که صريحاً روش حکومتي حضرت ولي عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف را همان روش حکومتي رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم واميرمؤمنان عليه السلام معرفي کرده است. چند نمونه از اين روايات به شرح زير است:
1- در بحارالانوار، روايت موثق و حسنه اي ذکر شده است:
عن ابن عقدة، عن علي بن الحسن (ابن فضّال)، عن أبيه، عن رفاعة، عن عبداللَّه بن عطاء قال: سئلت أبا جعفر الباقر عليه السلام فقلت: إذا قام القائم عليه السلام بأيّ سيرة يسير في الناس؟ فقال عليه السلام يهدم ما قبله کما صنع رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم ويستأنف الإسلام جديداً؛(17) راوي از امام باقر عليه السلام سؤال مي کند: حضرت حجّت عجل الله تعالي فرجه الشريف پس از ظهور، چه سيره و روشي در حکومت خواهند داشت؟
امام پاسخ مي دهند: درست مثل رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم، تمام آنچه را که به نام اسلام بر دنيا حاکم است از بين خواهد برد و اسلام را از نو عرضه خواهد کرد.
پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله وسلم به فرموده قرآن(18) با نرمي و عدم خشونت، ماقبل خود را بي اعتبار کردند. اين سيره پيامبر با همه مردم بود و حتّي باکافران هم اين گونه رفتار مي کردند و اين رفتار ايشان اختصاص به مسلمانها نداشت. امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف نيز درباره کافران همان سيره را به کار خواهد بست؛ و پرواضح است که اگر آنحضرت با غير مسلمانان با لطف و مهرباني برخورد کنند، با مسلمانان به طريق اولي مهربان خواهند بود.
2- عن ابن عباس، (عم النبي صلي الله عليه وآله وسلم) قال:
التاسع منهم [ من أولاد الحسين عليه السلام ] قائم أهل بيتي و مهدي أمّتي، أشبه الناس بي في شمائله و أقواله و أفعاله...(19)؛ مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف علاوه بر اينکه شمائل و اقوالشان شبيه رسول خداست، کارهايش نيز همانند کارهاي رسول خداست.
3- علامه مجلسي(20) حدود يک صفحه از سخنان شيخ طبرسي(21) در اعلام الوري را به عنوان تذييل اين روايت آورده است که قسمتي از آن چنين است:
اگر درباره چگونگي حکومت حضرت ولي عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف سؤال شود که آيا با شدت و عُنف خواهد بود؟ بايد گفت: [هرگز حکومت آنحضرت با شدّت و عنف نخواهد بود] و فرضاً هم اگر در اين مورد روايتي نقل شده باشد، قابل اعتماد نيست و روايت صحيحي وجود ندارد که آن حضرت با شدت و عنف رفتار خواهند کرد.
طبرسي که از حديث شناسان معروف و خبره فن بوده است، تمام رواياتي را که در اين باب وارد شده، با جمله «إن کان...» زير سؤال برده و مي گويد: اگر روايتي در اين زمينه (اعمال خشونت در حکومت حضرت) رسيده باشد، نه مدلولش معتبر است و نه حجّيت دارد.

4- در بحارالانوار، روايتي از کتاب کافي با اين عبارت نقل شده است:
کليني، عن العدة، عن البرقي، عن ابيه، عن محمد بن يحيي الخزاز، عن حماد بن عثمان، عن الصادق عليه السلام : انّ قائمنا أهل البيت إذا قام لَبس ثياب عليٍّ و سار بسيرة أمير المؤمنين علي عليه السلام (22)؛ هنگامي که حضرت مهدي ظهور کند لباسي همچون جامه هاي علي عليه السلام بر تن مي کند و دقيقاً به سيره اميرالمؤمنين عليه السلام عمل خواهد کرد.
سند اين روايت صحيح و هيچ شک و شبهه اي در آن نيست؛ چرا که راويانش يکي از ديگري بهترند و متن آن نيز موافق سيره معصومين عليهم السلام است.
مدلول اين روايات آن است که چون حضرت مهدي ظهور کند، عموم مردم، از خرد و کلان و پير و جوان به او عشق مي ورزند و از صميم قلب دوستش دارند. از رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم نقل شده است که فرمود:
شما را به مهدي، مردي از قريش بشارت مي دهم که... و ساکنان آسمان و زمين از خلافت و فرمانروايي او خشنودند.(23)
همچنين از آن حضرت روايت شده است که فرمود:
شما را به مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف بشارت مي دهم که به سوي مردم برانگيخته مي شود... و ساکنان زمين و آسمان از او خشنود مي گردند.(24)
نيز در روايتي از رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم آمده است:
مردي از امت من قيام مي کند که مردم زمين و آسمان او را دوست دارند.(25)
و از حضرت علي عليه السلام نيز نقل شده است که فرموده اند:
چون مردي از فرزندانم ظهور کند، چنان گشايشي در کار مردم ايجاد مي شود، که حتي مُردگان به ديدار يکديگر مي روند و ظهورش را به هم مژده مي دهند(26).

تعارض روايات

در جمع بين روايات متعارض، خود ائمه عليهم السلام توصيه هاي لازم را فرموده اند. البته دو روايت مخالف، وقتي با هم در تعارض قرار مي گيرند که شروط لازم را در باب تعارض داشته باشند، به اين صورت که اولاً، سند هر دو معتبر باشد، نه آنکه يک طرف محمد علي کوفيِ دروغگو باشد و طرف ديگر علي بن ابراهيم و محمد بن مسلم، که از ثقات و معتمدين ائمه عليهم السلام هستند.

مقايسه بين اين دو، عقلاً و شرعاً جايز نيست. پس در همين مرحله اوّل که بحث سَند باشد مشکل داريم، زيرا رواياتي که از محمد بن علي کوفي نقل شده، امام زمان را - العياذ بالله - يک آدم کُش معرفي مي کند، که در زمان او هرج و مرج خواهد بود. و اين در حالي است که فقها مي گويند: حتي احکام شرعي، اگر باعث هرج ومرج شوند ساقط مي گردند و ديگر واجب نخواهند بود. در چنين صورتي آيا امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف که خودشان صاحب اين دين و احکام آن هستند، باعث هرج و مرج خواهند بود؟!

پس در همين مرحله اول، بحث تعارض منتفي است، چرا که يک آدم دروغگو نمي تواند معارض بزرگان حديث و ثُقات باشد.
از اين مرحله که بگذريم بر فرض صحّت سند، نوبت به ملاحظه تراجيح بين دو روايت متعارض مي رسد؛ در اين مرحله بايد آنها را با روايات صحيح ديگر و سنت و سيره و کتاب (قرآن)، مقايسه کرد و هر کدام موافق آنها بود، معتبر است. از اين جهت نيز رواياتي که تشابه سيره امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف با سيره امير مؤمنان عليه السلام و رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم را بيان مي کند داراي رجحان هستند، چرا که با سيره معصومين عليهم السلام سازگار است و قرائن صدق بسيار دارد.

پس از اين مرحله، بر فرض آنکه هر دو مطابق کتاب و سيره باشند و به اصطلاح متکافئ باشند، نوبت به دلالت و ظهور مي رسد که آيا هر دو روايت از لحاظ ظهور و دلالت با هم مساوي هستند يا نه؟
در اين مرحله اگر يکي از روايات متعارض، از لحاظ دلالت صريح تر بود، آن را برمي گزينيم، و در صورتي که از لحاظ دلالت نيز يکسان باشند نوبت به تساقط مي رسد و هر دو روايت از اعتبار مي افتند، چنان که گويي اصلاً روايتي وارد نشده است، و اين، مبناي فقهي در باب تعارض روايات است.


وحدت رويه و روش امام مهدي و رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم

بنابر آنچه گفته شد سيره امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف دقيقاً همان سيره و روش رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم است و حتي سيماي آن حضرت نيز مانند سيماي نوراني پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله وسلم است، چنانکه روايات بسياري از شيعه و سني و حتّي تاريخ نگاران مسيحي آمده است که چهره رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم به قدري جذّاب بود که حتّي دشمن ترين دشمنان آن حضرت، وقتي چشمشان به چهره منوّر ايشان مي افتاد به گونه اي مجذوب آن حضرت مي شدند که تمام همّ و غمشان را فراموش مي کردند. امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف نيز چنين هستند.

علاوه بر تاريخ و روايات، مهمترين سَندي که در خصوص سيره و سلوک رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم در دست است، قرآن کريم مي باشد. تابلويي که قرآن کريم از چهره رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم ترسيم مي کند چنين است:
«فَبَِما رَحْمَةٍ مِّنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ (27)؛ به (برکت) رحمت الهي، در برابر آنان [مردم ] نرم و مهربان شدي؛ و اگر خشن و سنگدل بودي، از اطراف تو، پراکنده مي شدند.»
و در جاي ديگر مي فرمايد:
«لَقَدْ جَآءَکُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِکُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْکُم بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَّحِيمٌ (28)؛ خداي متعال از ميان شما، فردي را به رسالت فرستاد که فقر و پريشاني و جهل و فلاکت شما بر او گران است و براي نجات و آسايش شما حرص مي ورزد و خودخوري مي کند و نسبت به مؤمنان بسي دل رحم و مهربان است.»
شفقت و محبت رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم نسبت به مردم به حدي بود که حتي عده اي، همين مسأله را به وسيله اي براي طعن زدن و آزار ايشان تبديل کرده بودند. قرآن کريم در اين باره مي فرمايد:
«وَمِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَيَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَّکُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَيُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَرَحْمَةٌ لِّلَّذِينَ ءَامَنُوا مِنکُمْ... (29)؛ بعضي از آنان کساني هستند که پيامبر را آزار مي دهند و به طعنه مي گويند او گوش (زود باور) است. بگو: گوش خوبي براي شماست. به خدا ايمان دارد و سخن مؤمنان را تصديق مي کند و رحمت است براي کساني که ايمان آورده اند. و آنها که رسول خدا را آزار مي دهند، عذاب دردناکي دارند.»

در تفسير اين آيه آمده است: چون يکي از منافقان، رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم را به سُخره گرفت، جبرئيل نازل شد و عرض کرد: يا رسول اللَّه، فلان منافق را احضار کنيد و از او بپرسيد چرا اين کارها را مي کند؟
اين مورد، يک استثنا بود و شايد هيچ مورد ديگري پيدا نشود که پيامبر کسي را به خاطر مسخره کردن خود احضار کرده و بازخواست نموده باشد. اين مورد هم بنابر مصلحت بوده و پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم دستور داشته اند.
پيامبر آن شخص را خواستند و از او توضيح خواستند، عرض کرد: يا رسول اللَّه، هر کسي اين حرف را زده دروغ گفته، من چنين کاري نکرده ام. پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم چيزي نفرمودند و ساکت شدند. آن منافق هم چنين برداشت کرد که رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم حرف او را باور کرده است. در صورتي که محال است پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم حرف اين منافق را که بر خلاف سخن خدا و جبرئيل بود باور کند، اما پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم نخواست با او حتي ترش رويي کند. امّا اين شخص به جاي پندآموزي به ميان مردم رفت و گفت عجب پيامبري است! جبرئيل به او مي گويد من مسخره اش کرده ام، باور مي کند. من مي گويم چنين کاري نکرده ام، باز باور مي کند. گويي او گوش است، يعني هر سخني که به او بگويند باور مي کند.
خداوند در پاسخ به اين ياوه سرايي ها، فرمود: «قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَّکُمْ(30)؛ اگر هم گوش است، گوش خوبي براي شماست.»
اين فعل و عمل رسول خداست و مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف شبيه ترين مردم به رسول خداست.
پيامبر «فَبَِما رَحْمَةٍ مِّنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُمْ(31) هستند، پس مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف نيز چنين خواهد بود، او با کافران هم به نرمي رفتار خواهد کرد تا چه رسد به مسلمانان.»


رفتار پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم و امير المؤمنين عليه السلام با مخالفان خود

يادآوري دو مطلب به عنوان شاهد سخن ضروري است. پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله وسلم چندين بار، مردم نادان را دعا کرد و از خدا خواستار هدايت آنان شد؛ از جمله در اُحد: زماني که مسلمانان، پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم را در اُحد تنها گذاردند و خود پي جمع آوري غنايم رفتند، مشرکان فرصت را غنيمت شمرده، پيامبر را محاصره کردند و با شمشير و نيزه و سنگ و چوب، سر، دندان و شانه مبارکش را شکسته و زخمي کردند و اگر اميرالمؤمنين عليه السلام سر نمي رسيد، بي ترديد پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم را کشته بودند. در اين هنگام که پيامبر از چنگال مشرکان نجات يافتند، به درگاه الهي عرضه داشت: اللهم اهد قومي فإنهم لايعلمون(32)؛ بار خدايا، قوم مرا هدايت فرما که نادانند.

مورد ديگري که پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم قوم خود را دعا کرد در صفا بود. به هنگام مراسم حج، مشرکان براي بزرگداشت و تقديس بت هاي خود در مراسم شرکت کرده بودند. چون پيامبر را ديدند که با عبارت «قولوا لا إله إلا اللَّه تفلحوا؛ بگوييد؛ خدايي جز خداي يگانه نيست تا رستگار شويد» رسالت خود را به همگان ابلاغ مي کند، پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله وسلم را سنگ باران کردند. بنا به نقل بحارالأنوار، سرتاپاي پيامبر هدف سنگ هاي مشرکان قرار گرفت و خون از بدن مبارکش جريان يافت، به گونه اي که زنده بودن او را ناممکن مي دانستند.
اميرالمؤمنين و حضرت خديجه عليها السلام را از ماجرا آگاه کردند و آن دو بزرگوار در کنار بدن رنجور و خون آلود پيامبر حاضر شدند و به مداوا پرداختند.

در روايت آمده است: خداي - جل و علا - فرشته يا فرشتگاني را نزد او فرستاد تا آنچه خواهد برآورده کند. فرشته به پيامبر عرض کرد: اين کوهها که مکه را در ميان گرفته است به فرمان من است، چنانچه بخواهي کوهها را به يکديگر نزديک کنم [تا اهل مکه را در ميان خود بفشارند و از بين ببرند]. پيامبر نپذيرفت و فرمود: إنمّا بُعثت رحمة، ربّ اهد اُمتي فإنهم لا يعلمون(33).
با آن که ابوجهل ها و ابوسفيان ها در مکه آن روز زندگي مي کردند و از دشمنان سرسخت پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم بودند، اما دل پاک و مهربان پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم حتّي راضي به نفرين آنان نيز نبود.
اميرالمؤمنين عليه السلام نيز همانند پيامبر خدا صلي الله عليه وآله وسلم، اما به صورتي ديگر در معرض آزار قرار داشت و هماره دشمنان او حرمت حضرتش را مي شکستند و او را قاتل الأحبه (کُشنده عزيزان)؛ مي خواندند. عليه او تظاهرات مي کردند و... . اما حضرتش با مهرباني و نرمي با آنان برخورد مي کردند؛ و هرگز حاضر نشدند با تُندي و خشونت و زندان و قتل و کشتار با آنان رفتار کنند؛ و اين رفتارهاي مهرآميز با مخالفان در زماني بود که اميرالمؤمنين عليه السلام در رأس قدرت قرار داشتند و حيات اقتصادي و اجتماعي مخالفان، در دست ايشان بود.


رواياتي در اين باره

اصولاً حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف براي برقراري عدل، که خواسته طبيعي و فطري انسان هاست، خواهد آمد. بنابراين امکان ندارد به گونه اي رفتار نمايد که مردم آرزو کنند، اي کاش او را نبينند يا به دليل بي رحمي هايي که انجام مي دهد، بگويند او از آل محمد صلي الله عليه وآله وسلم نيست و ارتباطي با اهل بيت پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم ندارد.
همچنين وقتي حضرت علي عليه السلام مي فرمايند:
محال است - أبدالدهر - که من از راه ستم بخواهم به پيروزي دست پيدا کنم و به وسيله جور در طلب نصرت برآيم.(34)
يقيناً حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف نيز از همين روش پيروي خواهند کرد، و امکان ندارد که از راه ستم بخواهند حکومت بر مردم را به دست بگيرند.
در تأييد اين مطلب به ذکر چند روايت اکتفا مي کنيم:
روايت اوّل:
صحيحه حماد بن عثمان است که کليني از برقي، از پدرش از محمد بن يحيي خزّاز، از حماد بن عثمان ،از امام صادق عليه السلام روايت کرده است که فرمود:
أن قائمنا أهل البيت إذا قام لبس ثياب عليّ و سار بسيرة [أميرالمؤمنين ] علي عليه السلام؛ چون قائم ما قيام کند، لباس هايي مثل لباس علي عليه السلام بر تن خواهد کرد و روش او را در پيش خواهد گرفت.(35)
روايت دوّم:
صحيحه محمد بن مسلم است که شيخ طوسي در تهذيب، از شيخ مفيد، از شيخ صدوق، از صفار، از محمد بن ابي الخطاب (که در ثقه بودنش ترديدي نيست)، از جعفر بن بشير، از محمد بن مسلم از امام باقر عليه السلام نقل کرده است که مي گويد: از ابو جعفر (باقر) عليه السلام درباره «قائم» پرسيدم و گفتم:
إذا قام القائم بأيّ سيرة يسير في الناس؟
فقال: بسيرة ما سار به رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم حتي يَظهر الإسلام [او يُظهر الإسلام(36)]؛ هنگامي که قائم قيام کند، با چه روشي در ميان مردم عمل خواهد کرد؟ حضرت فرمودند: با همان شيوه اي که پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم در پيش گرفت در ميان مردم عمل خواهد کرد، تا اسلام فراگير و غالب شود.
روايت سوم:
اين روايت را شيخ مفيد نقل کرده است. از آنجا که شيخ مفيد از نظر زماني، به دوران معصومين عليهم السلام نزديک بوده رواياتش را از کتاب هاي اصحاب ائمه نقل کرده است. او در نقل روايات، گاهي «رَوي » گفته و مستقيماً به اصحاب ائمه عليهم السلام نسبت مي دهد، اين در جايي است که روايت را از کتب آنها به نام «اصول اربعمأة» که در اختيار اصحاب بوده نقل کرده؛ و گاهي «رُويَ» آورده، که نشان مي دهد نقل مستقيم نبوده است.
يکي از اين راويان «مفضل بن عمر» است که وثاقت او مورد اختلاف قرار گرفته است. البته شماري از علماي علم رجال، رواياتي را که در مذمّت او آمده را براي حفظ جان او دانسته اند، چنان که در مورد «زراره» نيز چنين رواياتي آمده است. در هر حال به تبعيت از مشهور، «مفضّل» ثقه و مورد وثوق است و بسياري از فقها نيز به او اعتماد کرده اند(37).
شيخ مفيد از مفضل بن عمر از امام صادق عليه السلام نقل کرده است، و همچنين بسند ديگري از ابن ابي عمر، از جميل بن دراج، از ميسّر بن عبدالعزيز از امام صادق عليه السلام که فرمود:
إذا أذن اللَّه - عزّ إسمه - للقائم في الخروج صعد المنبر فدعا الناس إلي نفسه و ناشدهم باللَّه ودعاهم إلي حقه و أن يسير فيهم بسيرة رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم و يعمل فيهم بعمله...(38)؛ آن گاه که خدا به قائم اجازه خروج بدهد، بر فراز منبر شده، مردم را به سوي خود فرامي خواند و به خدا سوگندشان مي دهد و سيره جدش رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم را در پيش گيرد و همانند او عمل کند.
همچنين تعريف روشني از رفتار امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف در يکي از زيارات ايشان که سيد بن طاوس آن را نقل کرده آمده است:
السلام علي الحق الجديد... و الصّادع بالحکمة و الموعظة الحسنة والصّدق؛(39) سلام بر حق جديد... آن آشکار کننده حکمت و پند دهنده به موعظه نيکو و راستي و درستي.
بي ترديد اگر انسان اين عبارت را بدون در نظر گرفتن ابتدا و پايان آن، در جاي ديگري ببيند، مي پندارد که سخن درباره رسول خداست، زيرا بارها با همين تعبير از پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم ياد شده است.
در توصيفي ديگر که از حکومت او شده، آمده است:
يسير بسيرة جده رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم و يسير بسيرة اميرالمؤمنين بالمنّ و الکف...؛ با لطف و گذشت و دست برگرفتن از خشونت، سيره رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم و اميرالمؤمنين را در پيش خواهد گرفت.
در واقع ايشان در عصر ظهور با عفو و رحمت کامل با مردم رفتار خواهند کرد، آن سان که پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم در برابر دشمنان قريشي خود عمل کرد، و آن گونه که اميرالمؤمنين عليه السلام با سپاه جمل رفتار نمود.


سيره سياسي امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف

يکي از ويژگي هاي امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف آن است که او موفق مي شود قدرت سياسي جهان را در دست بگيرد و حکومتي به پهناي تمام کره زمين تشکيل دهد. تحقّق اين امر نيازمند اخلاقيات و روش هاي اجرايي خاص خود است که لاجرم بايد از طريق کارگزاران سطوح بالاي حکومتي به منصه ظهور برسد. بر اين اساس امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف در اولين گام، تلاش خواهد کرد کساني را در مصدر امور قرار دهد که به لحاظ ويژگي هاي شخصي و مديريتي، انسان هايي توانمند و خودساخته باشند و در اجراي تعهدات خويش دست از پا خطا نکنند، و در صورت خطا، مورد توبيخ و بازخواست قرار بگيرند. با چنين رويکردي امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف به همان اندازه که نسبت به مردم و مسکينان، دل رحم و مهربان است، بر مسئولان و کارگزاران حکومتي خود فوق العاده سخت گير و حساس است:
المهدي جواد بالمال، رحيمٌ بالمساکين، شديدٌ علي العمال(40)؛ مهدي نسبت به مال و دارايي بخشنده، نسبت به ناتوانان و مستمندان بسيار مهربان و دل رحم و نسبت به مسئولان و کارگزاران دولت خود، بسيار سخت گير خواهد بود.
حضرت علي عليه السلام در حديثي در اين مورد مي فرمايد:
ألا و في غد - و سيأتي غد بما لاتعرفون - يأخذ الوالي من غيرها عمّالها علي مساوي أعمالها...(41)؛ آگاه باشيد که فردا روزي که او ظهور کند - فردايي که بر شما ناشناخته است - بر خلاف ديگر حاکمان، مسئولان و کارگزاران خود را به جرم کردار زشتشان کيفر خواهد داد و آنان را نسبت به سوء رفتارهايشان مورد بازخواست قرار مي دهد.
البته ايشان خود پيش از همه و بيش از همه بر خود سخت مي گيرد و علي رغم آنکه عموم مردم در سايه حکومت آن حضرت به رفاه و راحتي دست مي يابند، همانند جدشان اميرالمؤمنين عليه السلام به پوشاکي خشن و خوراکي نه چندان گوارا، اکتفا مي کنند:
وما لباس القائم إلاّ الغليظ و ماطعامه إلاّ الجشب(42)؛ به خدا سوگند که لباس مهدي پوشاکي خشن و خوراک او غذايي سخت و بي خورش است.

حضرت علي عليه السلام در حديثي ديگر به بيان نوع روابط امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف و کارگزارانش پرداخته و آن را يک عهد و پيمان دو جانبه ارزيابي نموده و فرموده اند: ايشان پس از آن که سه مرتبه کارگزارانش را مي آزمايد تا از ميزان اطاعتشان آگاهي يابد، به مدينه مي روند و به قبر جدّش رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم ملحق مي شوند، پس يارانش هم به دنبال او رهسپار مدينه مي گردند، اما امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف همين که حضورشان را در مدينه احساس مي کنند، آهنگ مکه مي نمايند و اين کار را سه بار تکرار مي کنند، سپس در ميان صفا و مروه مي ايستند و رو به آنان مي گويند: من تصميم بر هيچ کاري نمي گيرم، مگر آن که مطمئن شوم که شما اين سي شرط را رعايت مي کنيد و از هيچ يک از آنها سرباز نمي زنيد، و متقابلاً من نيز متعهد مي شوم که نسبت به شما اين شرايط را رعايت کنم. آنان مي گويند بفرما و بگو آنچه را مي خواهي، همه را مي پذيريم و از شما فرمانبرداري مي کنيم، آن گاه امام شرايط بيعت خويش با آنان را به شرح زير بيان مي کنند:
از من رو مگردانيد، دزدي و زنا نکنيد، گِرد کارهاي حرام و فساد و فحشا نگرديد، احدي را به ناحق نکشيد، طلا و نقره نيندوزيد، گندم و جو احتکار نکنيد، مسجدي را ويران نسازيد، شهادت به ناحق ندهيد، مؤمني را خوار و بي مقدار ننماييد، ربا نخوريد، در مقابل بلايا و مشکلات صبور باشيد، هيچ فرد موحدي را لعنت نکنيد، مسکرات نياشاميد، طلا و حرير و ديبا نپوشيد، راه را بر کسي نبنديد، راه را نا امن نکنيد، خون حرامي را نريزيد، به مسلمان نيرنگ و نارو نزنيد، هيچ کافر و يا منافقي را مُثله نکنيد، گِرد همجنس بازي نگراييد، لباس هاي ابريشمي نپوشيد، و خاک را بالِشت خويش قرار دهيد، زشتي هاي اخلاقي را ناخوش داريد، امر به معروف کرده و از منکر نهي نماييد.

در مقابل، من نيز پيمان مي بندم که از غير شما يار نگيرم، جز به مانند لباس و غذاي شما نپوشم و نخورم، بر مرکبي همانند مرکب شما سوار شوم، در سفر و حضر همراه شما باشم، به اندک رضايت دهم، زمين را سرشار از عدل و داد سازم، آن سان که سرريز از ظلم و ستم گشته است، خدا را چنان عبادت کنم که شايسته اوست و به عهدي که با شما دارم وفا مي کنم، و شما هم به عهد خود با من وفا کنيد.
پس ياران او مي گويند باشد و با شما بيعت مي کنيم که اينگونه باشيم، و به دنبال آن امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف از تک تک آنان بيعت مي گيرد (43).


سيره قضايي حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف

يکي ديگر از مسائلي که در مورد امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف مطرح است، مسئله چگونگي قضاوت آن حضرت مي باشد.
بعضي معتقدند که يکي از ويژگيهاي امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف آن است که آن حضرت در مورد قضاوت، بدون درخواست شاهد و بيّنه از طرفين دعوا، و تنها بر اساس علم خويش حکم صادر خواهند کرد.
اينان براي مدعاي خويش دلايلي را هم مي آورند که از جمله آن دلايل، احاديثي است که در اين زمينه وجود دارد، و مدلول آنها اين است که حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف بر طبق علم خود و به سان حضرت داوود عليه السلام به حل دعاوي و رفع اختلافات مي پردازند.
يک نمونه از اين روايات به شرح زير است:


عبداللَّه بن عجلان از امام صادق عليه السلام روايت مي کند که فرمود: اذا قام قائم آل محمد عليهم السلام حکم بين الناس بحکم داود، لا يحتاج الي بينة، يلهمه اللَّه فيحکم بعلمه(44)؛ چون قائم آل محمد قيام کند، همچون داوود نبي، به قضاوت در ميان مردم مي پردازد و به دليل و برهان نياز ندارد. خدا حقيقت را به او الهام مي نمايد و او بر حسب علم خويش حکم مي دهد.
اما اين روايت از دو جهت اشکال دارد، زيرا بر طبق روايتي که در کتاب کافي شريف آمده است:
اولاً تنها يک مرتبه حضرت داوود در مقام قضاوت بر طبق علم خود عمل کردند، که آن هم دچار مشکل شدند و پس از آن به دستور خدا، همواره از متخاصمين درخواست شاهد و دليل مي کردند و بر اساس بيّنه و سوگند به صدور حکم مي پرداختند(45).
و ثانياً اين روش با شيوه قضايي رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم منافات دارد. زيرا رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم همواره مي فرمودند: إنما أقضي بينکم بالبيّنات و الأيمان...؛ من تنها بر اساس سوگند و اقامه شواهد و گواه در ميان شما به داوري مي پردازم. بنابراين اگر در موردي حکم صادر کردم که مثلاً فلان زمين از آنِ فلان شخص است ولي در واقع اين گونه نباشد، او حق تصرف در آن را ندارد و حکم من او را مالک زمين نمي کند(46).

بنابراين با توجه به اين که حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف شبيه ترين مردم به رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم است و ظهورش براي اجراي شريعت و احياي سنت اوست، قابل قبول نيست که روشي غير از روش رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم اتخاذ نمايد و بدون طلب دليل و شاهد به قضاوت ميان مردم بپردازد.
وانگهي در روايات معتبر و مستفيض آمده است: يحکم بحکم داود بالبينة و اليمين؛ او به مانند داوري داوود عليه السلام براساس گواه و سوگند داوري خواهد کرد.
حضرت داوود عليه السلام از خدا فرمان يافت تا به حق داوري کند. اين فرمان را قرآن کريم اينگونه بيان کرده است:
«يادَاوُدُ إِنَّا جَعَلْنَکَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْکُم بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِ... (47)؛ اي داوود، ما تو را جانشين خود در زمين قرار داديم، پس براساس حق داوري کن.»
حضرت داوود عليه السلام به درگاه خدا عرضه داشت (قريب به اين مضمون): بار خدايا، فرد دروغگو مي داند که به ناحق ادعاي مالکيت خانه دارد و صاحب حق مي داند راست مي گويد و حق از آن اوست، تکليف چيست؟
خطاب رسيد: إقض بينهم بالبيّنات و أضفهم إلي إسمي يحلفون به(48)؛ از آنان گواه بخواه و به نام من سوگندشان ده...
مي بينيم که داوود عليه السلام مأمور است تا براساس ظواهر داوري کند و البته هرکسي ناحق خواه باشد، بي ترديد عذاب خدا در انتظار اوست.
شيخ مفيدرحمه الله روايتي نقل مي کند که در آن بيان شده است که حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف طبق روش حضرت داوود و حضرت محمد صلي الله عليه وآله وسلم بين مردم قضاوت خواهند کرد؛ و چنانکه گفته شد، پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله وسلم فقط با بيّنه و قسم بين مردم قضاوت مي کردند و اين تقارب بين چگونگي قضاوت داوود و پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله وسلم بر اين دلالت دارد که روش حضرت داوود در قضاوت نيز اينگونه بوده است:
إذا قام القائم حکم بالعدل وارتفع في أيامه الجور وآمنت به السُّبل وَأخْرجت الأرض برکاتها و...، وحَکَمَ بين النّاس بحکم داوود وحکم محمد صلي الله عليه وآله وسلم...؛ آنگاه که «قائم» قيام کند، به عدالت داوري کند، و در زمان او ظلم و ستم از بين مي رود و راه ها را امن مي کند و زمين برکات خود را عرضه مي دارد. او (قائم) مانند قضاوت و داوري حضرت داوود و حضرت محمد صلي الله عليه وآله وسلم در ميان مردم قضاوت خواهد کرد(49).
البته در مواردي معصومين عليهم السلام براساس واقع عمل کرده اند، اما بايد توجه داشت که سيره جاري آنان بر اين نبوده است.
* لازم به ذکر است که حضرت آية اللَّه العظمي سيد صادق شيرازي اين موضوع (اسلوب حکومتي امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف) را در چند جلسه در جمع علما و طلاب محترم حوزه علميه قم، به تفصيل مورد بحث و بررسي علمي قرار داده اند، و بيش از دهها

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: