۱۳

اهانت به ساحت مقدس امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) توسط شاخه وهابیت در اردن

شیخ «یاسین عجلونی» از شیوخ وهابی اردن در سخنرانی چند روز پیش خود با مطرح کردن ادعاهای عجیبی، به ساحت مقدس امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف اهانت کرد. این چهره وهابی در ادامه ادعاهای خود گفت: بر اساس روایات موجود، فرزند «ملک عبدالله دوم»، همان "مهدی منتظر" است که در آخرالزمان ظهور خواهد کرد!
کد خبر: ۲۹۴۵۳
۲۰:۵۲ - ۰۳ دی ۱۳۹۰
SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز:

به گزارش «شیعه نیوز» ، وی در اظهارات خود خطاب به حاضرین در محل گفت: در آینده ای نزدیک شاهد بازگشت خلافت هاشمیون و فتح بیت المقدس و آزادسازی آن از دست یهودیان اشغالگر به دست «ملک عبدالله دوم» پادشاه اردن خواهیم بود!

«یاسین عجلونی» همچنین افزود: این واقعه زمانی رخ می دهد که خداوند متعال «ملک عبدالله دوم» را به راه راست و واقعی هدایت خواهد کرد و از طریق وی امت اسلامی را نیز هدایت خواهد نمود!

او همچنین گفت: انشاءالله در سال 1446 هجری قمری، یعنی حدودا بعد از 13 سال ما شاهد آزادی کامل بیت المقدس و بازگشت آن به صاحبان اصلی اش یعنی مسلمانان خواهیم بود.

این چهره وهابی در ادامه ادعاهای خود گفت: بر اساس روایات موجود، فرزند «ملک عبدالله دوم»، همان "مهدی منتظر" است که در آخرالزمان ظهور خواهد کرد!

وی افزود: ما در حال حاضر حکومتی اسلامی که مانند حکومت پیامبر صلی الله باشد، نداریم. انشاءالله «محمد» فرزند «ملک عبدالله» به خلافت خواهد رسید و همان حکومت اسلامی را بنا خواهد کرد!

منبع : انتخاب
برچسب ها: امام زمان
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر:
غیر قابل انتشار: ۱
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱۳
نظرات بینندگان
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۲۲:۰۸ - ۱۳۹۰/۱۰/۰۳
مگه اینا شیعه هستن ! حتما بدون اینکه شیعه باشن در اثر مهر امام زمان (ع) به ایشون اعتقاد پیدا کردن / آقا قربونت برم دشمنانت هم قبولت دارن آقا دست ما رو هم بگیر
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۰:۲۹ - ۱۳۹۰/۱۰/۰۴
اهل تسنن هم به حضرت مهدی اعتقاد دارند فقط در مصداق آن اختلاف دارند.
ما میگوییم مهدی موعود فرزند امام یازدهم ما و زنده است.
آنها میگویند هنوز بدنیا نیامده و فقط میتوان گفت از بنی هاشم است.
صورت مساله را درست درک کنیم.
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۴:۰۲ - ۱۳۹۰/۱۰/۰۴
سلام. برادر بحرین این خبر رو بنده در شیعه آنلاین 6 روز پیش گذاشتم
http://shia-online.ir/article.asp?id=21467&cat=1

موفق باشی
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۴:۱۱ - ۱۳۹۰/۱۰/۰۴
سر عمر.......
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۵:۴۶ - ۱۳۹۰/۱۰/۰۵
با سلام و ادب

حالا كه نظراتم رو بخش نميشه براي دل خودم مي نويسم و شما فقط بخوانيد .
يا علي (ع)

«جناب شیخ «یاسین عجلونی» به .......... خنديد.»

شيعه نيوز دوستت داريم
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۱:۳۰ - ۱۳۹۰/۱۰/۰۶
باسلام و ادب
شيعه نيوز ، بيشتر دوستت دارم

در پناه امام زمان (عج)موفق باشيد

يا علي (ع)
بنده علی
Iran, Islamic Republic of
۲۲:۵۱ - ۱۳۹۰/۱۰/۰۷
خداخیرت بده.جواب دندون شکن بود
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۰:۳۳ - ۱۳۹۰/۱۰/۰۶
" ظهور "
لزوم وجود موعود
برای داشتن نگاهی کارشناسانه و واقع بینانه نسبت به "جریان عهد آخر" و "منجی موعود" بررسی قضیه ظهور به صورتی مرتبط و در استمرار با طرح کلی خلقت ونه به صورت یک واقعه مجزا و منفک ،ضروری به نظر میرسد، زیرا تنها در این صورت است که ماجرای زمان آخر ،عینی،قابل لمس ،هدفمند و مسئولیت آورخواهد بود.
نکته ای که ارزشمندی طرح خلقت بشررا که حرکتی از ظلمت به سمت نور واز کمال بالقوه به کمال بالفعل تا رسیدن به مقام خلیفه اللهی است ، به اثبات میرساند، هدفمند بودن آن و در عین حال ،تعیین کننده بودن نقش اختیار، انتخاب و توانمندی خود بشر در به نتیجه رساندن این طرح عظیم است؛ مهمتر اینکه این طرح بایستی الزاما توسط خود انسان در زمین به نتیجه برسد،چرا که در غیر اینصورت ، نقشه الهی محکوم به شکست بوده و گوئی برای جمع شدن قائله ی ایجادشده توسط بشر در زمین ،نیاز به نیروئی کمکی است ودر این صورت ملائک میتوانند مدعی شوند که پیش بینی اشان در بیهوده بودن خلقت آدم صحیح بوده واین مخلوق جدید نتوانسته طرح طراح را به نتیجه برساند،و این به آن معناست که خداوند در خلقت انسان مرتکب کاری عبث و بیهوده شده است که البته انجام امری عبث از سوی خالق محال است. بنابراین،چاره ای نمی ماند جز آنکه بشر خود با تکیه بر توانمندیهائی که خالق در وجودش گذاشته ، برای به نتیجه رساندن طرح الهی قدم برداردو در اینصور ت است که مسئله ی به درک وآگاهی رسیدن جمعی بشر به رهبریت "انسان کامل" موضوعیت یابد.
بشر در هر مقطعی از زندگیش به سطح خاصی ازدانستگی و تعلیم و تعلم مرتبط با آن دوره نیازمند است و درواقع در هر مرحله ای ، هدایت بشر به نحوه ی خاصی ازمدیریت نیازمند است که بايد متناسب با موقعیت خاص همان زمان باشد . عصر کنونی بارزترین، شاخص ترین و سرنوشت سازترین اعصار زندگی بشراست چون در این دوره بشر در حال آماده سازی پایان نامه نهایی اش به هستی میباشد،بنابراین نیازمند یک معلم زبده،یک استاد اعظم است، و اینچنین است که ماجرای "عهد آخر بشر" ولزوم وجود "منجی موعود" در این عهد سرنوشت ساز موضوعیت میابد .در حال حاضر با وجود تمام تلاش های بشر در طول تاریخ،هنوز رموز و نکات کوربسیاری در هستی برای بشرمطرح است که رمز گشائی اش مستلزم وجود یک استاد اعظم است. امام عصر ، بعنوان والاترین معلم تاریخ در دوره کهنسالی بشر،میاید تا حرفهای اساسی هستی را بزند و بشر را به نتایج تعیین کننده و سرنوشت سازی برساند.با آنکه بشر در طول تاریخ در معرض بصیرتها وآگاهیهائی بوده ،ولی تا کنون نه تنها موفق به استفاده درسطح کلان از آگاهی ها نشده ،بلکه از بسیاری از این آگاهیها برداشتی وارونه داشته ،اما اینک وارد مرحله ای جدید می شود که آگاهیها در سطح گسترده، جنبه عملی و کاربردی پیدا کرده و دیگر از حالت حرف و شعار خارج شود.
بشر امروز با آنکه در آستانه ی ورود به مرحله ی کهنسالی است ،تازه میخواهد شعور الهی را درک کرده و در سطح عام با روح القدس ارتباط ملموس پیدا کند؛در حالیکه، در سطح خاص همیشه چنین ارتباطی با روح القدس وجود داشته. نتیجه ی چنین کارکردی، دانش های باطنی را در سطح عام قابل عرضه ی عملی میکند و در اینصورت است که به بهترین وجهی کمال باز میشود و همه در معرض انتخاب قرار میگیرند .
دجال و منجی موعود
دو قطبی بودن جهان هستی ایجاب میکند مثبت و منفی همواره در کنار هم ظاهر شوند. بشریت نیزدر عهد آخر دو محصول نهائی را که محصول تمامی تلاشهای اوست، به هستی عرضه خواهد کرد.؛یکی از بخش مثبت و دیگری ازبخش منفی ، و دراین عرضه انسان است که نشان خواهد داد چگونه بخش مثبت بر بخش منفی ارجحیت پیدا کرده ،مسیر کمال ادامه خواهد یافت و این همان هدفی است که در طرح خلقت دنبال میشود.با تفکیک دوبخش مثبت و منفی از هم،درادامه ی جریان، ضرورت رهبریت این دو بخش ایجاد میشود .مدیریت جریان مثبت منجی موعود و مدیریت جریان منفی دجّال.. از آنجا که واقعه ی آخر یک پدیده ی زمینی و دستاورد بشریت است ،امام عصر و دجال هر دو انسان هستند. دجّال عصاره ی تمامی منفی های تاریخ و باعث سرافکندگی بشر و منجی موعود (عج) عصاره تمامی مثبت ها وباعث افتخاربشریت وبه هر حال هردو سوی این جریان جزء داشته های بشر میباشد.
در کتب عهد عتیق و منابع دینی مسلمانان، از دجّال به عنوان شاخصه ی ممانعت و مخالفت با منجی موعود و فردی که مخالف شکل گیری نهضت ایشان است، نام برده شده ؛ ولی امروزه وقتی صحبت از ظهور می شود،به ندرت کلامی راجع به «دجال» می شنویم و این به آن معناست که اجرای ظهور، کاملا یک طرفه دیده شده، چنان که گویی در این قضیه، مخالفت و مقابله ای دیش رونیست! و این نشان میدهد که بشر امروز ،برای دستیابی به دانش ها و توانمندی هائی که در زمان وقوع چنین واقعه ای می توانند به او کمک کنند، برنامه ریزی مشخصی ندارد.
نکته حائز اهمیت اینکه،لزوما این توانمندیها باید کیفی باشد و با اشراف به یک سری مشخصه ها و نشانه های صرفاّ ظاهری، ممکن نیست بتوان تشخیص صحیحی در رابطه باشناخت موعود داشت؛ چرا که امکان فریب خوردن از طریق بازسازی آن علایم ظاهری، از طرف کذابان (که قصد دارند سد راه کمال شوند) امکان پذیر است ؛بنابر این تکیه بر علایم ظاهری باشد، خود دامی خواهد شد برای منتظران.ظهور..
داشتن نگاه قدرت گرا، به جای نگاهی کمال گرا به منجی عهد آخر، یکی از مهم ترین این دام هاست برای مثال، اگر ما به دنبال نشانه هایی در چهره ی امام عصر(عج)، شمشیر آن حضرت و ... باشیم، یا حتی صرفاً وقوع نشانه های محیطی و خارجی زمان ظهور را ملاک قرار داده، به درستی از اهداف ظهور با خبر نباشیم، به محض برخورد با نشانه های مشابه باز سازی شده از سوی شبکه ی منفی ، به راحتی فریب خواهیم خورد.
وقتی آموزش ندیده باشیم که ایشان به منظور کمال انسان ها و افزایش ادراک و آگاهی آن ها می آیند و نگاهمان به جریان ظهور، یک نگاه قدرتی باشد ،هر کسی با ارائه آن نشانه های قدرتی و ظاهری، خواهد توانست ما را در تشخیص به اشتباه اندازد و از این منظر، شاید یکی از دلایل مظلومیت منجی موعود همین باشد که با نگاه ظاهر بین انسان ها در وهله اول تشخیص داده نشده و دشمن جریان کمال(دجال)، باارایه نشانه های ظاهری، خود را به جای او معرفی کرده، مورد قبول ظاهربینان واقع می شود.
تشخیص امام زمان حقیقی ، تخصص میخواهد. کسانی که چشم ظاهربین دارند و به دنبال کرامت های دروغین هستند، به طور قطع به دنبال دجّال رفته و فقط تعداد معدودی که چشم باطن بین دارند و به مفهوم کمال پی برده اند، اطراف امام زمان(عج) را می گیرند. ما نیازمند شناسایی علایم حقیقی و کیفی ظهور هستیم؛ زیرا بسادگی و بر مبنای ظاهر نمیتوان تشخیص داد، چه کسی امام زمان (عج) و چه کسی دجال است. فریب های زیادی در این باره وجود دارد.
در این رویاروئی مثبت و منفی ،منجی موعودبه بهترین وجه کمال را عرضه می کند و دجال نیز به کامل ترین شکل، قدرت را به نمایش میگذارد. امام عصر حقیقی (عج)، نقش استاد بزرگ دوره دکترای کمال و معنویت را برای بشریّت ایفا می کند و راه نهایی رستگاری را نشان می دهد و امام عصر دروغین (دجّال) آخرین درس قدرت و نحوه ی قدرت نمایی را به بشر عرضه می کند. منجی موعود می خواهد اسرار هفت آسمان را برای انسان آشکار کرده، کلیدهای درب گاو صندوق های اطلاعات هفت گانه ی هستی را در اختیار او قرار دهد؛ ولی اکثر مردم تحت تاثیر دجّال واقع شده، به راحتی جذب کانون قدرت خواهند شد .
دجّال برای دنبال کردن هدف خود ابزاری دارد. اصطلاح خر دجّال، می تواند کنایه ای از ابزار ، وسایل و جاذبه های بسیار زیادی باشد که غایت سرگرمی را برای اتلاف وقت مردم و انحراف ذهن آن ها از حقیقت ایجاد می کنند تا انسان ها را به خود مشغول کرده، از رفتن به راه کمال باز دارد. دجال که مدعی نجات و خوشبختی بشر است؛ با ابزاری که در اختیار دارد، وقت کشی می کند تا دیگر فرصتی برای توجه به کمال و حقیقت باقی نماند،تا اینکه بتدریج پس از مدتی این عادت معیوب، محور زندگی انسانها شود.در واقع، خر دجّال همیشه در طول تاریخ بوده است؛ ولی در زمان آخر بیشتر و بیشتر در صحنه می آید.
در مقابل منجی عهد آخر آموزگاریست که می آید تا آخرین ناگفته ها را برای بشر مطرح کند و آخرین واحد های دوره درسی بشریت را ارایه نماید. او می آید تا اتمام حجّت کند. او می آید تا راهنمای کمال بشریت باشد و همه پیام هایی را که همه پیشروان راه حق و اولیای الهی در طول تاریخ به بشر ارائه داده اند، به نتیجه برساند. زیرا در زمان ظهور بشر آمادگی دارد تا آخرین پیام های سعادت بخش را دریافت کند و اسرار الهی برای او کشف رمز شوند.
منجی موعود می آید تا رمز «لا حول و لا قوه الّا بالله» و مفهوم «بسم الله الرحمن الرحیم» و «الحمدلله» و ... را برای بشر باز کند. در این برهه از تاریخ و در رویارویی کمال و قدرت، امام عصر(عج) دریچه کمال را به روی چشمان ما خواهد گشود و ما را با من حقیقی خودمان آشنا خواهد کرد تا سرانجام ظلم توسط خود ما و با فرا گرفتن آن چه که آن بزرگترین معلم بشریّت به دستمان می دهد، مهار شده، عدالت جاری گردد.
رفع ظلم در عهد آخر
وظیفه انسان در هستی تبدیل چشم ظاهربین به چشم باطن بین است تا به آن جا که "وجه الله" را درک کرده، و دریابد که همه چیز تجلی اوست. در طول تاریخ، همواره موانعی ایجاد شده است که بشر را از دانستگی های ناب مبتنی بر علوم الهی محروم کند و به طور مسلم، کسانی که مسبب این محرومیت ها شده اند، ظلمی عظیم بر بشر روا داشته اند. برای مثال، برداشتهایی از کلام الهی که از روی جهل یا غرض صورت می¬گیرد و با اصل آن مطابقت ندارد، افترا به خداوند بوده، باعث جاری شدن بزرگترین ظلم ها در هستی است. مهمترین ظلم ، جهالت نسبت به خداوند و اهداف اوست . هر دروغی که در اثر جهل یا غرض به خداوند نسبت داده شود، باعث دور شدن انسان از درک فلسفه خلقت و در نتیجه باعث جهل بشر نسبت به جایگاه و وظیفه اش نسبت به خالق، هستی، خود و مردم می شود حال، این سؤال مطرح می شود که چگونه باید با ظلم مقابله کرد؟ رفع ظلم و ایجاد عدالت به دو صورت امکان پذیر است. یکی این که با دستیابی انسان ها به درک و آگاهی، عدالت به خودی خود و به عنوان پیامد آن آگاهی در هستی محقق شود که در این صورت ارزشمند و ماندگار خواهد بود،ودیگر اینکه به زور ،عدالت حاکم شود . یکی از ترفندهای شیطان در رابطه با دفع ظلم، فریب ذهن بشر با القاء تفکر"قهرمان جویی" است؛ بدین معنی که انسان را بدون آن که در جهت رسیدن به حق خود اقدامی کند، در انتظار قهرمانی می گذارد که بیاید و با زور شمشیر،حق او را از ظالم بگیرد ؛چنین نگرش مبتنی بر انتظار مخرب ،موجب بی تفاوتی بشر نسبت به احقاق حقش و مانع از رسیدن او به سطحی از زندگی که در آن، جامعه انسانی چنان برخوردار از آگاهی باشد که حقّی پایمال نشود و به دلیل احترام به تجلیات الهی، تمایلی به ارتکاب ظلم وجود نداشته باشد، شده است؛در حالیکه،مشکل بشر، مشکل جهالت است وشمشیر نجات بخش انسانها "شمشیر آگاهی" است که گردن "جهل" را می زند نه شمشیر آهنی که گردن ظالم را .....
امروز یکی از مهمترین رسالت های انسان، تلاش برای نهادینه کردن این اصل است که برای برقراری عدالت، باید به آگاهی هایی دست یافت. زيرا در غیر این صورت باید به عدالت بر مبنای اجبار تن داد. تا وقتی که بشر به ادراک حقایقی چون "وجه الله "، " جمال یار"، "تن واحده" و ... نرسد، عدالت در نظام هستی دست نیافتنی است. روزی که انسان با درک "وجه الله" بودن هر یک از مخلوقات خداوند، به تقدس همه چیز در عالم پی ببرد و دیگر تمایلی به ظلم کردن به هیچ جزئی از اجزای هستی را نداشته باشد، به "درک مقام معصومیت" خواهد رسید و مفهوم "ظَلَمتُ نَفسی" برایش آشکار خواهد شد.
وقتی انسان به درک رسالتش که پی بردن به فلسفه خلقت است برسد ، متوجه می شود که چرا نباید ظلم کند .اصرار بر تزکیه رفتاری وظاهری بدون ایجاد تزکیه درونی و باطنی مشکل بشر را حل نخواهد کرد.رفع ظلم با رسیدن به "مقام صالح" ،یعنی رفع تضاد با خالق، خود، هستی و مردم ممکن میشود. مجازات و گردن زدن افرادی که وارث فقر فرهنگی نسل های پیش از خود هستندودر ناآگاهی و ظلم نسل اندر نسلی دست و پا میزنند ،به منظور ریشه کردن ظلم، نه افتخار است و نه مشکلی را حل می کند.

وظایف منتظران
واقعه ظهور بعنوان بزرگترین رویاروئی کیفی بین حق و باطل ، طبیعتا نیازمند آمادگی های ادراکی خاص خود است، که بدون دردست داشتن تعریفی جامع و کامل از"فلسفه ی غیبت" و "مفهوم انتظار"که در بر دارنده ی وجوه معرفتی و نیز کاربردی این دو مهم باشد، تبیین دغدغه ها و آماده سازیهای قبل از ظهور امکان پذیر نیست .
در هر فرآیند آموزشی ، لازم است ،استاد پس ازتبیین یک سری مباحث،مدتی شاگردان را با آموزه هایشان واگذارد تا در مدت غیبت استاد ،فرصت کافی برای به پختگی رساندن آموزه ها و کاربردی کردن آنها فراهم شود. انتظار شاگرد برای ملاقات دوباره با استاد ، در مدت غیبت ، خود یکی از عوامل تاثیر گذار بر این پختگی است. دوره ی غیبت،از این جهت که با انتظار همراه است ،میتواند بر سازندگی و پختگی شاگردان تاثیر مثبت بگذارد .چرا که اگر این انتظار هدفمند باشد ، تلاش شاگردان را جهت داده و نیزمیتواند محکی باشد برای میزان عمقی بودن فراگرفته هایشان،مشروط بر اینکه جنبه ی عقوبتی وتنبیهی ان بر جنبه ی ارشادی و تفهیمی آن غالب نشود.
مبحث "شاگردِ در انتظار" یک بینش کلی است ،که در همه شئونات زندگی ،چه در جزء و چه در کل صادق ولازمه ی رشد و کمال است .مدت غیبت علاوه بر آنکه فرصتی برای ایجاد پختگی در شاگرداست،برای ارزیابی ماحصل کار استاد نیز الزامی است. غیبت استاد علاوه بر آنکه مرحله ی آمادگی برای یک آزمون نهائی است،خود نیزیک مرحله امتحان است.
در بُعد کلی ،هدف ازخلقت انسان،نائل شدنش به مقام فهم و درک است . یعنی میتوان چرخه ی هستی را یک دوره آموزشی برای انسان در نظر گرفت که هدف از بر پائی آن به کمال رساندن انسان ،یا همان آموزش سواد کمال است .این چرخه برمبنای فهم و درک طراحی شده ،نه عقاب وتنبیه ؛ لذا،درسیر کمالی انسان ،یا همان مسیر "انا لله انا الیه الراجعون " چه در جزء و چه در کل ، غیبت و انتظار دو بعد لاینفک ،سازنده و تاثیر گذار برحرکت هستند.
یکی از جنبه های کاربردی انتظار ،انتظار برای امتحان است.در تمام ادیان "امتحان" را با "انتظار" ، قرین کرده اند ؛امتحانی که زمانش معلوم نیست ، ولزوم آمادگی بشررا در هر لحظه میطلبد،مثل انتظار برای وقوع مرگ، ظهور،قیامت و.... .اصولا در یک سیستم تفکری،که هدف از آن،تربیت افرادی مستقل است، وقوع غیبت و انتظار برای آزمونی که زمانش معلوم نیست ،اجتناب ناپذیر است.
در طی اعصار و قرون پیامبران و اولیا الله به عنوان راهنمایان بشر آموزه هائی را به منظور کمال ارائه نموده و پس از آن بشر بازه ی غیبت این بزرگان را جهت ایجاد پختگی و کاربردی کردن آن آموزه ها و ارزیابی بازخورد آموزه ها تجربه میکند.
برطبق اصل "شاگرد در انتظار" غیبت،انتظار وظهور بایستی باشد تا جریان "ولایت" در ادامه ی جریان "نبوت" قادر به تکمیل نقش و رسالتش در عرصه ی هستی باشد.
حال این سوال پیش میاید که ،آیا در زمان غیبت وظیفه ای بر عهده منتظران هست یا نه؟ آیا لازم است از جانب آنها در دوران غیبت کاری انجام شود یا خیر؟ عده ای پاسخشان به این سوال منفی است.آنها معتقدند منتظران فقط کافیست برای تعجیل در ظهور دعا کنند و بس......به اصطلاح"آقا خودش میاید همه چیز را سرو سامان میدهد".
عده ای دیگر پاسخشان به این سوال مثبت است،که خود به دو گروه تقسیم میشوند:
گروه اول :آری،لازم است کاری انجام شود.کاری در جهت تخریب؛چون با گسترش ظلم وفساد و گناه زمینه ی ظهور بهتر فراهم میشود،وظیفه ی منتظران،اشاعه ی منفی در هستی ، و یا حد اقل سکوت در برابرگسترش منفی است تا از این طریق به وقوع هر چه زودتر ظهور کمک کرده باشند.
گروه دوم:آری،لازم است کاری در جهت سازندگی انجام شود،که در اینصورت سوال بعدی پیش میاید ،که چگونه سازندگی میتواند به وقوع ظهور کمک کند؟واصولا چه نوع سازندگی در رابطه با مسئله ظهورلازم است؟
از آنجا که ظهور ،واقعه ای است در جهت رسیدن بشر به درک کیفی ،جهت تشخیص مثبت از منفی و برتری تفکر واندیشه بر شمشیر ،قطعا بدون ایجاد زمینه های ادراکی نتیجه ی مطلوب حاصل نخواهد شد،پس لازم است منتظران این واقعه سرنوشت ساز، پیشاپیش گامهائی در جهت ایجاد این ادراک بردارند.توجه به این مهم، جزء آمادگیهای الزامی قبل از ظهور است.
امام عصر حکم معلم عالیرتبه ای را دارند که در بالاترین سطح ممکن میخواهند به آموزش بشر بپردازندبشری که به سن کهنسالی رسیده ،از علوم بر پایه عقل در بالاترین حد ممکن استفاده کرده،بُعد کمّی اش را تا حد ممکن رشد داده ولی هنوز پاسخ سوالات وچرائی های مربوط به بخش کیفی هستی ووجود خودش برایش مجهول است.اومی آید تا بشر را به پاسخ این چرائی ها نزدیک کند.این استاد گرانقدر لحظه ای که حضور پیدا کنند،انتظار دارند که ما از پیش زمینه هائی را آماده کرده باشیم. منتظران باید از قبل تعلیماتی دیده و به مسائلی آشنا شده باشند.پیش از زمان ظهور، این پیشگامان و پیشاهنگان هستند که باید مقدمات رفتن به سمت کیفیت و در آوردن رموز هستی را فرا گرفته باشند تا با رسیدن زمان ظهور هریک بتواننددرسهای دوره پایانی را بخوبی بیاموزند.
هرکس ادعای انتظار موعود را داشته باشد ، باید پاسخگوی به این سوال باشد که برای تعجیل درظهور چه کرده است؟قضیه ظهور یک بازی نیست .مهمترین جریان تاریخی در کل تاریخ بشریت است.به وقوع پیوستن آن آبرو و حیثیت بشراست.با ادعای زبانی نه کسی منتظر میشود و نه کسی موعود. آیا شرط لازم برای اینکه این معلم عالیرتبه بتواند دروسی را در جهت کمال بشر ارائه نماید، این نیست که منتظران حداقل الفبای موضوع کمال را بدانند؟ هیچ فکر کرده ایم اگر ایشان بیایندو با عده ای مردم نادان که درجهالت های نسل اندر نسلی اشان غوطه می خورنند،مواجه شوند چه خواهد شد؟و در این صورت اصولا ایشان قادر به ارائه ی آنچه که در دست دارند خواهند شد؟
وجود موعود به عنوان ادامه جریان ولایت ،و به ثمر رساننده تلاشهای انبیاء و اولیاء در به کمال رساندن بشر، برای ما حائزاهمیت است.بطور کلی توجه و علاقه ما به پیامبران و ائمه از این جهت است که آنها کانال جاری شدن هدایت و فیض الهی هستند.ولی الله ترجمان کمال و هدایت بشر است با این تعریف است که رسالت ولایت بر صورت ظاهری آن اولویت میابد و علایق به این بزرگواران از صورت ظاهر معطوف به حقیقتت وجدیشان میشود.منجی موعود از آنجا که به ثمر رساننده این رسالت عظیم است در نقطه عطف توجهات و علایق منتظران قرار میگیردو نه از جنبه ظاهریش .عشق به اولیا الله باید معنی شود.اینکه علاقه به آنها به چه منظور؟
یکی ازترفند های شبکه منفی اینست که عشق به حقیقت را تبدیل به عشق به صورت کرده.نقطه عطف توجهات از عشق به حقیقت اولیا الله که ریشه آن در علاقه مندی به کمال و عشق به الله است کمرنگ شده و عشق به صورت و ظاهر بر آن اولویت یافته.یعنی اولیاالله که رسالتشان بردن ما از ظاهر به باطن بوده به اسم خودشان خلاف رسالتشان عمل کرده ،به سمت ظاهر رفته ایم؟به چه دلیل ما مشتاق زیارت ایشانیم؟ میدهد؟وقتی ایشان را ببینیم ولی درکش نکنیم انگار ندیدیمشان.
عدد سمبلیک 313 نفر که به عنوان تعداد یاران امام عصر معروف شده،نشان از حقیقتی بزرگ و تلخ دارد.با یک محاسبه سر انگشتی، نسبت این تعداد به جمعیت امروز کره زمین که حدود هفت-هشت میلیارد نفر است،بطور تقریبی رقم از هر 22ملیون نفر یک نفر را به دست میدهد واین به آن معنی است که آن بزرگوار، روزی که بیایند،تقریبا از هر 22میلیون نفر فقط یک نفر ایشان را می فهمد و نسبت به ایشان پذیرش دارد و آماده فرا گرفتن دروسی است که او ارائه خواهد داد؛ و این در حالیست که روزانه هزاران نفر در دنیا با اظهار علاقه و اشتیاق نسبت به آن بزرگوار، برای ظهور ایشان اظهار آمادگی میکنند.
حقیقت بزرگی که با رجوع به تاریخ، برایمان مکشوف میشود،اینست که"صِرف وجود یک ولی الله در بین مردم،هیچگاه باعث نجات آن مردم نشده مگر آنکه به درک او رسیده و آمادگی پیاده کردن آموزه هایش را داشته باشند، و این درک مستلزم داشتن "مقام صدق" است. مقام صدق مرحله ای از مراحل هدایت باطنی است که در آن فرد قادر به تصدیق هر آنچه که حق است،میشود و میتواند حق را از نا حق و سره را از ناسره تشخیص دهد.صاحب این مقام در زمره انبیا و اولی الله قرارمیگیرد.از آنجا که حق طلبی قرین مقام صدق است ، درک آن بزرگوار، مانند درک هر حقیقت دیگری در هستی،مستلزم نائل شدن به مقام صدق میباشد..
دعا برای ظهور
مفهوم کیفی دعا برای ظهور ،این است که ما از امتحان باکی نداشته آمادگی شاگردی کردن در محضر آن معلم عالیرتبه را داریم.باز تاب شعوری این خواسته از طریق آئینه ی روح جمعی بر معرفت و ادراک بشریت تاثیر میگذارد و از طرفی طبق قانون بازتاب تاثیراتی بر بعد زمینی واقعه ظهور میگذارد.وقتی برای ظهور منجی به طور ظاهری دعا میکنیم،مثل هر دعای ظاهری دیگری بی تاثیر است؛ولی وقتی با تمام وجود و با معرفت این دعا را مطرح میکنیم استجابت شده و بتدریج زمینه های ادراکی آن در بین مردم محقق میشود.
وقتی کسی برای ظهور دعا می کند،باید بداند که وصی الله قرار است چه هدفی را در هستی دنبال کند، تا بتواند خود را برای تحقق آن هدف آماده کند.بخش کمّی این دعا ،ایجاد آمادگی برای انجام کار های زمینی مرتبط با آن است وبخش کیفی این آماده سازی ،وابسته به عنایت و هدایت است که دعا بر آن تاثیر گذار میباشد.در صورت عدم ایجاد این آماده سازی کیفی،که کاملا ادراکی است،منتظر معنی پیدا نمیکند چرا که اگربه درک منجی موعود نائل نشده باشیم،سنخیت و قرابتی بین ما و او بوجود نیامده،قادر به شناخت و پیروی کردن از ایشان نخواهیم بود.
آن بزگوار ، مانند هر حقیقتی تطهیر شده است وتابع قانون "وَلا یَمَسَّهُ اِلّا المُطَهَرین" میباشد.

مقاله ای از کتاب ارزشمند چند مقاله دکتر محمدعلی طاهری بنیانگذار طب های مکمل فرادرمانی و سایمنتولوژی درایران
وحید باوقار
Iran, Islamic Republic of
۱۱:۱۴ - ۱۳۹۰/۱۰/۰۷
آقای شیخ یاسین عجلونی اگر این امام زمان تو میتونه دنیای اسلام رو متحول کنه چرا مملکت خودش رو از همین حالا اصلاح نمیکنه. شما دست معاویه و خلفای بنی امیه و بنی عباس رو در جعل حدیث از پشت بستین
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۲۳:۵۵ - ۱۳۹۰/۱۰/۰۹
من از خوندن این حرف عجلونی در وافع صهیونیست تعجب نکردم چون قبلاً یک مستند ی به نام ظهور دیده بودم که در آن آقای دکتر راعفی گفته بودند که این ها (ملک عبدالله) را به عنوان منجی آخرالزمان معرفی خواهند کرد.
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۰۱:۱۹ - ۱۳۹۰/۱۰/۱۰
حرفای این اقای اردنی هم از اون حرفاست و معلوم نیست از کجا به این نتیجه رسیده!!!!!!
علی
Iran, Islamic Republic of
۰۳:۰۱ - ۱۳۹۰/۱۰/۱۳
بابا راست گفته . اما نه در مقام امام زمان بلکه در جایگاه سفیانی.
حسینی مذهب
United States
۱۳:۳۲ - ۱۳۹۰/۱۰/۱۶
حاجی به حرم حال و هوایی دارد //در طوف حرم چه ربنایی دارد .............در طوف حرم مهدی زهرا گوید ایوان نجف عجب صفایی دارد....اهل سنت هم اعتقاد درند منجی آخرالزمان از نسل رسول الله و فاطمه هستن احتمالا این اردنی از نسل اربابش عمر و ابو جهل باشه