۰

شبهه‌های وهابیت از جنس شبهات شیطانی است

تبیین افکار و برداشت‌های خودسرانه و تفسیر به رأی قرآن مهمترین شاخصه مذهب ساختگی و انحرافی وهابیت است.
کد خبر: ۲۵۷۷۵
۲۱:۵۵ - ۱۹ شهريور ۱۳۹۰
SHIA-NEWS شیعه نیوز:

به گزارش «شیعه نیوز» ، حجت الاسلام والمسلمین سید عادل علوی از اساتید حوزه و صاحب تألیفات متعدد در مباحث دینی و کلامی در نشستی که از سوی مرکز پژوهش‌های اعتقادی قم برگزار شد، بخشی از عقاید انحرافی وهابیت را تشریح کرد.

سخنران این نشست گفت: یکی از شبهاتی که وهابیت از گذشته مطرح می‌کردند و الان هم به آن دامن می‌زنند حرمت و شرک بودن زیارت قبور اهل البیت علیهم السلام و صالحین وتوسل به آنان می‌باشد هرچند، این شبهات به دفعات بسیار پاسخ داده شده است، با وجود این به نظر می‌رسد تکرار پاسخ به آنها ضروری است.

حجت الاسلام والمسلمین سید عادل علوی افزود: وقتی کتاب‌های وهابیت، مخصوصا ابن تیمیه را مطالعه می‌کنیم، می‌بینیم که آنان برای رد توسل به اهل البیت علیهم السلام به آیات و روایاتی در این خصوص تمسک می‌کنند.

وی افزود: وهابیت برای ادعای خود اینطور استدلال می‌کند که خداوند « ... وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ»(ق: 16) است و یا آیه « وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ»(البقرة: 186) و یا آیه « ... وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ»(الأنفال: 24) در نخستین آیه تصریح می‌کند که خداوند از رگ گردن به انسان نزدیک‌تر است و نسبت به او علم حضوری دارد پس چگونه نیاز به توسل و ... دارد؟

ویا اگر خداوند «سَمِيعُ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ» ویا « سَمِيعُ الدُّعَاءِ » است چه نیازی به شفیع است؟

حجت الاسلام والمسلمین سید عادل علوی به شبهه دیگر ابن تیمیه در کتاب « الْوَسِيلَةَ » اشاره کرد و افزود: ابن تیمیه می‌گوید: مراد از «وسیله» در آیه شریفه «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»(المائدة: 35) «قرب» است که به واسطه اطاعت، حاصل می‌شود.

بنا بر آیه دیگر که فرموده «مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَ ...»(النساء: 80) می‌فهمیم که اطاعت از نبی همان اطاعت از خدا است و انسان با اطاعت به خداوند قرب پیدا می‌کند و این مختص به زمان حیات رسول خدا‌(صلی الله علیه و آله) می‌باشد و درخواست از ایشان هیچ اشکالی ندارد.

ولی بعد از ارتحال آنان درست نیست، چون میت، هیچ نفع و ضرری نمی رساند و لذا آیه می‌فرماید «إِنَّكَ مَيِّتٌ وَإِنَّهُمْ مَيِّتُونَ »(الزمر: 30) پس یک قیاس منطقی نوع اول است: که صغری آن می‌شود «پیامبر میت است». کبری آن «میت هیچ نفع وضرری نمی رساند» و در نتیجه پیامبر هیچ نفع وضرری نمی‌رساند.

این استاد حوزه در پاسخ به شبهات آنان گفت: نتیجه قضیه منطقی، تابع صغری وکبری است، اگر هر کدام خراب بشود نتیجه درست نمی شود، پیامبر از جهت جسمی میت است، ولی از جهت روحی زنده است، چطور است که شهداء زنده هستند ولی نبی شهداء و سرور شهداء «حی» نباشد و از طرفی ما حیات را برای همه مردم اعم از کافر و مومن ثابت می‌کنیم ولی کافر، «عذاب» و مومن، ثواب داده می‌شود و نعمت الهی شامل آنان می‌شود، حال اگر «میت» باشند؛ عذاب و عقاب معنا ندارد.

طبق روایات، مرگ به معنای نابودی نیست، بلکه نوعی انتقال است و معاد جسمانی و روحانی دلیل بر حیات روح است و همچنین در کتابهای اهل سنت روایاتی وجود دارد که وقتی صلوات به پیامبر‌(صلی الله علیه و آله) می‌فرستیم به ایشان می‌رسد و این خود دلیل دیگر بر حیات آنها دارد.

* شبهه‌ای از نوع شیطانی

حجت الاسلام والمسلمین سید عادل علوی در تبیین آیه «... وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ» که وهابیت به آن استدلال کرده اند، افزود: در واقع اساس شبهات به شیطان بر می‌گردد و منشا آن شیطان است، وقتی خداوند عز وجل شیطان را امر کرد که به آدم سجده کند، و او تمرد کرد، شیطان این گونه استدلال آورد که: «من سجده‌هایی برای تو انجام داده ام که نه قبل و نه بعد از من کسی انجام نداده و نخواهد داد، لذا سجده بر آدم را از من معاف کن.» شیطان به گمان این که سجده بر آدم به منزله واسطه‌ای برای تقرب به خدا است، می‌گوید؛ من نمی خواهم با واسطه به خدا، سجده کنم.

 بازگشت شبهه وهابیت نیز به شبهه شیطان است. ولی خداوند می‌فرماید، آنچه من می‌خواهم انجام دهی، اولاً «... وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ ...» است و ثانیاً مصداق آن را هم خودم مشخص می‌کنم که چه کسی و یا چه کسی باشد، لذا با امور غیر خدایی نمی شود به خدا تقرب پیدا کرد. همان طور که خداوند فرمود: « لا ارضیَ بسجودک لی» سجده تو، من را راضی نمی‌کند، بلکه سجده ای مرا راضی می‌کند که به امر من باشد.

وی در ادامه افزود: وقتی حضرت موسی‌(علیه السلام) و حضرت عیسی‌(علیه السلام) در مناجات‌هایشان درخواست اجابت دعای فردی را می‌کنند و می‌گویند فلان شخص آدم درستی است، حاجت او را برآور. خداوند در جواب می‌فرمایند: ظاهر آنان خوب است، ولی من را از راه غیر تو پرستش می‌کنند و از راه و روش خودشان خدا را عبادت می‌کنند و من از آنان راضی نمی شوم.

این استاد حوزه در ادامه به تبیین «سَمِيعٌ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ» و «سَمِيعُ الدُّعَاءِ» پرداخت و گفت: بین این دو تعبیر فرق است، کلمه «سَمَعَ» از صفات ذات و عین ذات است و هیچ زمانی وجود ندارد که خداوند سمیع و یا بصیر نباشد و در تمام زمانها این صفات با خداوند است، ولی «سَمِيعُ الدُّعَاءِ» از صفات فعل است که بعضی اوقات وجود دارد و بعضی وقتها این چنین نیست. درباره استجابت دعا مقتضی که «خداوند» باشد وجود دارد، ولی ممکن است از جانب دعا کننده مانعی باشد و دعا مستجاب نشود، پس اگر مانعی وجود داشته باشد چه کسی می‌تواند آن را برطرف کند؟ و لذا فرموده است: «وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ» که این وسیله پیامبر وآل او هستند.

حجت الاسلام والمسلمین سید عادل علوی افزود: شرک زمانی تحقق می‌یابد که کسی را در عرض خداوند قرار بدهیم و اگر وسیله‌های ما در طول خداوند باشند در این صورت شرکی تحقق نمی‌یابد.

وی در تبیین دیگری از «... أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ» این طور بیان کرد که بعضی اوقات انسان به چیزی نزدیک است، ولی به علت مشکلاتی مثلا بی توجهی، نابینایی و ... به آن توجه ندارد لذا لازم است کسی او را متوجه کند، خداوند به ما نزدیک است، ولی انسان به خاطر موانعی به آن توجه ندارد و نیاز به راهنمایی دارد که آنان اهل البیت علیهم السلام هستند.

حجت الاسلام والمسلمین سید عادل علوی در ادامه افزود: دوری و نزدیکی به دو گونه مادی و معنوی است، ولی متاسفانه وهابیت بیشتر به بعد مادی توجه دارند. مثلاً در تفسیر «الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى»(طه: 5) از نگاه مادی ترجمه و تفسیر می‌کنند و در خصوص تقرب و نزدیکی خدا به انسان نیز، تقرب معنوی ملاک است، ممکن است که یک انسان عالم در کنار یک فرد جاهل باشد، ولی از جهت معنوی فاصله‌اش با او بسیار باشد.

«... قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ »(الزمر: 9) آیا بنده گنهکار به خدا نزدیک است؟ مسلماً فرد کهنه‌کار از خدا بسیار دور است، بین ما و خدا حجابهایی وجود دارد که باید آن را به واسطه چیزی کم کنیم وآن وسیله پیامبر وآل ایشان می‌باشد.

وی به استدلال دیگری در این خصوص اشاره کرد و افزود: ما در روایات داریم که «أَبَى اللَّهُ أَنْ یُجْرِیَ الْأَشْیَاءَ (الامور) إِلَّا بِأَسْبَاب» و یکی از اسباب جریان امور "وسیله " است و اگر کسی وسیله را انکار کند، لازمه‌اش انکار مسبب است و انکار مسبب یعنی انکار سبب، و علت و انکار وسیله، انکار «صاحب الوسیله» و انکار مسبب است و از طرفی حکمت خداوند این است که با وسیله به او نزدیک شویم و وقتی کسی وسیله را انکار کند، حکمت خدا را انکار کرده است و حکمت خدا هم عین علم خداست و انکار علم خدا، انکار ذات خدا وند است که این کفر است.

این استاد حوزه با استناد به آیه مباهله وآیه تطهیر، بیان کرد: «وسیله» غیر از اهل بیت‌(ع)، کسان دیگری نمی باشند و چون نسبت به چیز‌های دیگر شک داریم نمی توانیم آنان را مصداق «الْوَسِيلَةَ» بدانیم زیرا لازمه اش تمسک به عام در شبهه مصداقیه می‌شود که در جای خود در اصول ثابت شده است که باطل است.به گزارش مرکز خبر حوزه، حجت الاسلام والمسلمین سید عادل علوی از اساتید حوزه و صاحب تألیفات متعدد در مباحث دینی و کلامی در نشستی که از سوی مرکز پژوهش‌های اعتقادی قم برگزار شد، بخشی از عقاید انحرافی وهابیت را تشریح کرد.

سخنران این نشست گفت: یکی از شبهاتی که وهابیت از گذشته مطرح می‌کردند و الان هم به آن دامن می‌زنند حرمت و شرک بودن زیارت قبور اهل البیت علیهم السلام و صالحین وتوسل به آنان می‌باشد هرچند، این شبهات به دفعات بسیار پاسخ داده شده است، با وجود این به نظر می‌رسد تکرار پاسخ به آنها ضروری است.

حجت الاسلام والمسلمین سید عادل علوی افزود: وقتی کتاب‌های وهابیت، مخصوصا ابن تیمیه را مطالعه می‌کنیم، می‌بینیم که آنان برای رد توسل به اهل البیت علیهم السلام به آیات و روایاتی در این خصوص تمسک می‌کنند.

وی افزود: وهابیت برای ادعای خود اینطور استدلال می‌کند که خداوند « ... وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ»(ق: 16) است و یا آیه « وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ»(البقرة: 186) و یا آیه « ... وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ»(الأنفال: 24) در نخستین آیه تصریح می‌کند که خداوند از رگ گردن به انسان نزدیک‌تر است و نسبت به او علم حضوری دارد پس چگونه نیاز به توسل و ... دارد؟

ویا اگر خداوند «سَمِيعُ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ» ویا « سَمِيعُ الدُّعَاءِ » است چه نیازی به شفیع است؟

حجت الاسلام والمسلمین سید عادل علوی به شبهه دیگر ابن تیمیه در کتاب « الْوَسِيلَةَ » اشاره کرد و افزود: ابن تیمیه می‌گوید: مراد از «وسیله» در آیه شریفه «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»(المائدة: 35) «قرب» است که به واسطه اطاعت، حاصل می‌شود.

بنا بر آیه دیگر که فرموده «مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَ ...»(النساء: 80) می‌فهمیم که اطاعت از نبی همان اطاعت از خدا است و انسان با اطاعت به خداوند قرب پیدا می‌کند و این مختص به زمان حیات رسول خدا‌(صلی الله علیه و آله) می‌باشد و درخواست از ایشان هیچ اشکالی ندارد.

ولی بعد از ارتحال آنان درست نیست، چون میت، هیچ نفع و ضرری نمی رساند و لذا آیه می‌فرماید «إِنَّكَ مَيِّتٌ وَإِنَّهُمْ مَيِّتُونَ »(الزمر: 30) پس یک قیاس منطقی نوع اول است: که صغری آن می‌شود «پیامبر میت است». کبری آن «میت هیچ نفع وضرری نمی رساند» و در نتیجه پیامبر هیچ نفع وضرری نمی‌رساند.

این استاد حوزه در پاسخ به شبهات آنان گفت: نتیجه قضیه منطقی، تابع صغری وکبری است، اگر هر کدام خراب بشود نتیجه درست نمی شود، پیامبر از جهت جسمی میت است، ولی از جهت روحی زنده است، چطور است که شهداء زنده هستند ولی نبی شهداء و سرور شهداء «حی» نباشد و از طرفی ما حیات را برای همه مردم اعم از کافر و مومن ثابت می‌کنیم ولی کافر، «عذاب» و مومن، ثواب داده می‌شود و نعمت الهی شامل آنان می‌شود، حال اگر «میت» باشند؛ عذاب و عقاب معنا ندارد.

طبق روایات، مرگ به معنای نابودی نیست، بلکه نوعی انتقال است و معاد جسمانی و روحانی دلیل بر حیات روح است و همچنین در کتابهای اهل سنت روایاتی وجود دارد که وقتی صلوات به پیامبر‌(صلی الله علیه و آله) می‌فرستیم به ایشان می‌رسد و این خود دلیل دیگر بر حیات آنها دارد.

* شبهه‌ای از نوع شیطانی

حجت الاسلام والمسلمین سید عادل علوی در تبیین آیه «... وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ» که وهابیت به آن استدلال کرده اند، افزود: در واقع اساس شبهات به شیطان بر می‌گردد و منشا آن شیطان است، وقتی خداوند عز وجل شیطان را امر کرد که به آدم سجده کند، و او تمرد کرد، شیطان این گونه استدلال آورد که: «من سجده‌هایی برای تو انجام داده ام که نه قبل و نه بعد از من کسی انجام نداده و نخواهد داد، لذا سجده بر آدم را از من معاف کن.» شیطان به گمان این که سجده بر آدم به منزله واسطه‌ای برای تقرب به خدا است، می‌گوید؛ من نمی خواهم با واسطه به خدا، سجده کنم.

 بازگشت شبهه وهابیت نیز به شبهه شیطان است. ولی خداوند می‌فرماید، آنچه من می‌خواهم انجام دهی، اولاً «... وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ ...» است و ثانیاً مصداق آن را هم خودم مشخص می‌کنم که چه کسی و یا چه کسی باشد، لذا با امور غیر خدایی نمی شود به خدا تقرب پیدا کرد. همان طور که خداوند فرمود: « لا ارضیَ بسجودک لی» سجده تو، من را راضی نمی‌کند، بلکه سجده ای مرا راضی می‌کند که به امر من باشد.

وی در ادامه افزود: وقتی حضرت موسی‌(علیه السلام) و حضرت عیسی‌(علیه السلام) در مناجات‌هایشان درخواست اجابت دعای فردی را می‌کنند و می‌گویند فلان شخص آدم درستی است، حاجت او را برآور. خداوند در جواب می‌فرمایند: ظاهر آنان خوب است، ولی من را از راه غیر تو پرستش می‌کنند و از راه و روش خودشان خدا را عبادت می‌کنند و من از آنان راضی نمی شوم.

این استاد حوزه در ادامه به تبیین «سَمِيعٌ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ» و «سَمِيعُ الدُّعَاءِ» پرداخت و گفت: بین این دو تعبیر فرق است، کلمه «سَمَعَ» از صفات ذات و عین ذات است و هیچ زمانی وجود ندارد که خداوند سمیع و یا بصیر نباشد و در تمام زمانها این صفات با خداوند است، ولی «سَمِيعُ الدُّعَاءِ» از صفات فعل است که بعضی اوقات وجود دارد و بعضی وقتها این چنین نیست. درباره استجابت دعا مقتضی که «خداوند» باشد وجود دارد، ولی ممکن است از جانب دعا کننده مانعی باشد و دعا مستجاب نشود، پس اگر مانعی وجود داشته باشد چه کسی می‌تواند آن را برطرف کند؟ و لذا فرموده است: «وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ» که این وسیله پیامبر وآل او هستند.

حجت الاسلام والمسلمین سید عادل علوی افزود: شرک زمانی تحقق می‌یابد که کسی را در عرض خداوند قرار بدهیم و اگر وسیله‌های ما در طول خداوند باشند در این صورت شرکی تحقق نمی‌یابد.

وی در تبیین دیگری از «... أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ» این طور بیان کرد که بعضی اوقات انسان به چیزی نزدیک است، ولی به علت مشکلاتی مثلا بی توجهی، نابینایی و ... به آن توجه ندارد لذا لازم است کسی او را متوجه کند، خداوند به ما نزدیک است، ولی انسان به خاطر موانعی به آن توجه ندارد و نیاز به راهنمایی دارد که آنان اهل البیت علیهم السلام هستند.

حجت الاسلام والمسلمین سید عادل علوی در ادامه افزود: دوری و نزدیکی به دو گونه مادی و معنوی است، ولی متاسفانه وهابیت بیشتر به بعد مادی توجه دارند. مثلاً در تفسیر «الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى»(طه: 5) از نگاه مادی ترجمه و تفسیر می‌کنند و در خصوص تقرب و نزدیکی خدا به انسان نیز، تقرب معنوی ملاک است، ممکن است که یک انسان عالم در کنار یک فرد جاهل باشد، ولی از جهت معنوی فاصله‌اش با او بسیار باشد.

«... قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ »(الزمر: 9) آیا بنده گنهکار به خدا نزدیک است؟ مسلماً فرد کهنه‌کار از خدا بسیار دور است، بین ما و خدا حجابهایی وجود دارد که باید آن را به واسطه چیزی کم کنیم وآن وسیله پیامبر وآل ایشان می‌باشد.

وی به استدلال دیگری در این خصوص اشاره کرد و افزود: ما در روایات داریم که «أَبَى اللَّهُ أَنْ یُجْرِیَ الْأَشْیَاءَ (الامور) إِلَّا بِأَسْبَاب» و یکی از اسباب جریان امور "وسیله " است و اگر کسی وسیله را انکار کند، لازمه‌اش انکار مسبب است و انکار مسبب یعنی انکار سبب، و علت و انکار وسیله، انکار «صاحب الوسیله» و انکار مسبب است و از طرفی حکمت خداوند این است که با وسیله به او نزدیک شویم و وقتی کسی وسیله را انکار کند، حکمت خدا را انکار کرده است و حکمت خدا هم عین علم خداست و انکار علم خدا، انکار ذات خدا وند است که این کفر است.

این استاد حوزه با استناد به آیه مباهله وآیه تطهیر، بیان کرد: «وسیله» غیر از اهل بیت‌(علیهم السلام)، کسان دیگری نمی باشند و چون نسبت به چیز‌های دیگر شک داریم نمی توانیم آنان را مصداق «الْوَسِيلَةَ» بدانیم زیرا لازمه اش تمسک به عام در شبهه مصداقیه می‌شود که در جای خود در اصول ثابت شده است که باطل است.

منبع : مرکز خبر حوزه
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: