۰

نامه اندیشمند عربستانی به آل الشیخ در مورد عملکرد آیت الله سیستانی

حجت الاسلام والمسلمین ابوالقاسم علیدوست از نامه یکی از اندیشمندان عربستانی خطاب به آل الشیخ در مورد عملکرد آیت الله العظمی سیستانی پرده برداشت
کد خبر: ۱۲۱۹۶۷
۰۹:۴۷ - ۲۰ تير ۱۳۹۵
به گزارش «شيعه نيوز»، استاد حوزه علمیه قم در یکی از جلسات درس خارج فقه خود بیان می کند: انسان در برخی از سخنرانی ها با غفلت های تعجب برانگیزی روبه رو می‌شود که از طلاب مقدمات، انتظار نمی رود تا چه رسد به طلاب سطوح عالی !!

گسترش وسایل ارتباطی، تبادل اطلاعات را سریع کرده است، ولی هر مطلبی به چشم اطلاع رسانان خوش نمی آید، اگر هزاران مطلب اساسی بیان شود، در مطالعه آن کمتر رغبت می‌کنند تا چه رسد به اینکه بر اطلاع رسانی گسترده آن همت کنند، ولی اگر بیانی، مهیّج یا به مبانی دین خدشه وارد کند، به سرعت در فضای مجازی منتشر می‌شود!!
چندی پیش به بنده خبری رسید که قبولش برایم دشوار بود، تا آن زمان که کلیپ تصویری خبر را دیدم. این کلیپ، مربوط به سخنرانی یکی از روحانیون بود که با بی توجهی به مبانی، بسیار ساختار شکنانه سخن می‌گفت.
او چالش بین مذاهب اسلامی را محصول برخی از فتاوای شیعه می‌دانست و می‌گفت: وقتی امامت در نزد شیعه جزء ضروری دین است، در نتیجه منکر آن (اهل تسنن) کافرند و احکام کافر در حق آنان جاری است !!
رییس انجمن فقه و اصول حوزه علمیه قم، با تعجب از این برداشت، افزود: طلاب در دوره مقدمات با فتاوای شیعه و کتاب «العروه الوثقی» آشنا می‌شوند و در آنجا فرا می‌گیرند که هرگونه انکار ضروری به کفر نمی‌انجامد. آیت الله سید محمد کاظم یزدی علیه الرحمه می‌فرماید:« والمراد بالکافر من کان منکرا للالوهیه او التوحید او الرساله او ضروریاً من ضرورویات الذین مع التفات الی کونه ضروریاً بحیث یرجع انکاره الی انکار الرساله». (سید محمد کاظم یزدی، العروه الوثقی، ج۱ ص ۱۳۸)

« کافر کسی است که انکارالوهیت خدا و یا توحید و یا رسالت کند و با یکی از ضروریات دین را با علم به آن انکار نماید بطوری که انکارش بازگشت به انکار رسالت نماید».
شیعه، به مسلمان بودن هر انسانی که شهادتین بر زبان جاری کند، باور دارد و بر این اساس اهل سنت را مسلمان و برادر دینی خود می‌داند، در صحیحه معاویه بن وهب می‌خوانیم: «عَنْ مُعاویِهَ بْنِ وَهَبٍ قالَ قُلْتُ لَهُ[أبى عَبْدِ اللّه ِ علیه السلام]: کَیْفَ یَنْبَغى لَنا أنْ نَصْنَعَ فیما بَیْنَنا وَ بَیْنَ قَوْمِنا وَ بَیْنَ خُلَطائِنا مِنَ النّاسِ مِمَّنْ لَیْسُوا عَلى أمْرِنا؟ فَقالَ: تَنْظُرُونَ اِلى أئِمَّتِکُمُ الَّذینَ تَقْتَدُونَ بِهِمْ فَتَصْنَعُونَ ما یَصْنَعوُنَ، فَوَ اللّه ِ إنَّهُمْ لَیَعُودُونَ مَرْضاهُمْ، وَ یَشْهَدُونَ جَنائزَهُمْ، وَ یُقیمُونَ الشَّهادَهَ لَهُمْ وَ عَلَیْهِمْ، وَ یُؤَدُّونَ الْأمانَهَ اِلَیْهِمْ».( شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه،جلد ۸،صفحه ۳۹۹)
« معاویه بن وهب میگوید: به امام صادق ع عرض کردم : با اهل سنت چگونه برخورد کنیم ؟ فرمودند: همانگونه برخورد کنید که امام شما برخورد می کند. به خدا سوگند که امامان شما به عیادت مریضان انها می روند و و در تشییع جنازه انها حاضر می شوند و برای انها شهادت می دهند و امانت انها را به انها باز می گردانند».
باور شیعه،پاک بودن اهل سنت است. باور شیعه، وجوب دفن اهل سنت در آرامگاه مسلمان است. باور شیعه، وجوب قصاص قاتلِ فرد سنّی است.

اگر والاترین مقام شیعی – بدون تشبیه – خردترین فرد سنی را بکشد، باید قصاص شود. باور شیعه آن است که اهل سنت، برادران دینی و مسلمان هستید و تمام احکام مسلمانان را دارند.
عملکرد شیعه را در طول تاریخ و دوران معاصر را بررسی کنید به عنوان صفا و صمیمیت و همکارى صادقانه هشام بن الحکم و عبد الله بن یزید اباضى مورد اعجاب همه مردم کوفه شده بود. این دو نفر ضرب المثل دو شریک خوب و دو همکار امین و صمیمى شده بودند. ایندو به شرکت ‏یکدیگر یک مغازه خرازى داشتند، جنس خرازى مى‏آوردند و مى‏فروختند. تا زنده بودند میان آنها اختلاف و مشاجره‏اى رخ نداد.
چیزى که موجب شد این موضوع زبانزد عموم مردم شود و بیشتر موجب اعجاب خاص و عام گردد، این بود که این دو نفر از لحاظ عقیده مذهبى در دو قطب کاملا مخالف قرار داشتند، زیرا هشام از علما و متکلمین سرشناس شیعه امامیه و یاران و اصحاب خاص امام جعفر صادق علیه السلام و معتقد به امامت اهل بیت‏بود، ولى عبد الله بن یزید از علماى اباضیهبود. آنجا که پاى دفاع از عقیده و مذهب بود، این دو نفر در دو جبهه کاملا مخالف قرار داشتند، ولى آنها توانسته بودند تعصب مذهبى را در سایر شؤون زندگى دخالت ندهند و با کمال متانت کار شرکت و تجارت و کسب و معامله را به پایان برسانند. عجیب‌تر اینکه بسیار اتفاق مى‏افتاد که شیعیان و شاگردان هشام به همان مغازه مى‏آمدند و هشام اصول و مسائل تشیع را به آنها مى‏آموخت و عبد الله از شنیدن سخنانى بر خلاف عقیده مذهبى خود ناراحتى نشان نمى‏داد. نیز اباضیه مى‏آمدند و در جلو چشم هشام تعلیمات مذهبى خودشان را که غالبا علیه مذهب تشیع بود فرا مى‏گرفتند و هشام ناراحتى نشان نمى‏داد.

یک روز عبد الله به هشام گفت: « من و تو با یکدیگر دوست صمیمى و همکاریم. تو مرا خوب مى‏شناسى. من میل دارم که مرا به دامادى خودت بپذیرى و دخترت فاطمه را به من تزویج کنى. هشام در جواب عبد الله فقط یک جمله گفت و آن اینکه:«فاطمه مؤمنه است». عبد الله با شنیدن این جواب سکوت کرد و دیگر سخنى از این موضوع به میان نیاورد
این حادثه نیز نتوانست در دوستى آنها خللى ایجاد کند. همکارى آنها باز هم ادامه یافت.تنها مرگ بود که توانست ‏بین این دو دوست جدایى بیندازد و آنها را از هم دور سازد.
مروج الذهب مسعودى , چاپ مصر , جلد ۲ , صفحه ۱۷۴ , ذیل احوال عمر بن عبدالعزیز.داستان راستان استاد مطهری)
اگر عملکرد فقهای شیعه را پیرامون کشتارها در کشورهایی مانند پاکستان و… بررسی کنید، می‌بینید که چگونه این اوضاع  آشفته را مدیریت کرده‌اند.

چندی پیش یکی از نویسندگان عربستانی با وجود اختناق شدید در این کشور خطاب به آل شیخ نوشته بود:«اگر آیت الله سیستانی، مانند شما می اندیشید و اجتماع را مدیریت می‌کرد، الان در عراق حمام خون راه افتاده بود، ولی او مانند شما نیست! ».

باورها و عملکردهای شیعه را دقیق نگاه کنید و با اندیشه دیگران قرین کنید تا عامل جنگ های داخلی اسلام را به راحتی کشف کنید. آنان که وعده بی حساب و کتاب بهشت، به قاتلان هفت شیعه می‌دهند، عامل فتنه های امروز جهان اسلام هستند.


انتهای پیام/٦٥٤
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: