۰

افزایش تعداد دانشجویان دختر و کارمندان زن، تهدید یا فرصت؟

پرسش این است که آیا این میزان ورود زنان به صحنه‌های اجتماعی توانسته است هدف کلی و نهایی جامعه را که رشد و توسعه با استفاده از تمام ظرفیت‌ها است، جامه عمل بپوشاند یا خیر.
کد خبر: ۱۱۹۳۵۹
۱۳:۱۷ - ۱۰ خرداد ۱۳۹۵
به گزارش «شيعه نيوز»، حجت الاسلام محمد جواد ارسطا (عضو هیئت علمی پردیس فارابی دانشگاه تهران): در جوامع امروزی یکی از پدیده‌های نوظهور و رو به گسترش، حضور چشمگیر بانوان در اجتماع و بر عهده گرفتن نقش‌های گوناگون توسط آنان در صحنه زندگی اجتماعی است.

با بررسی شرایط اقتصادی و فرهنگی جوامع به این نکته پی خواهیم برد که این نوع حضور زنان در جامعه تا حدی اجتناب ناپذیر و البته دارای آثار چشمگیری است. بی گمان یکی از اهداف حضور زنان در زندگی اجتماعی، تامین مصالح جامعه زنان و همچنین مصالح کلیت جامعه است. بر این اساس باید گفت اصل ورود زنان به اجتماع نه تنها تهدید قلمداد نمی‌شود بلکه اگر با ملاحظات صحیح صورت پذیرد یک فرصت مناسب جهت توسعه جامعه است.

در این مقال به دنبال آن هستیم که آیا این میزان ورود زنان به  صحنه‌های اجتماعی توانسته است هدف کلی و نهایی جامعه را که رشد و توسعه با استفاده از تمام ظرفیت‌ها است، جامه عمل بپوشاند یا خیر.

*توزیع فرصت‌های شغلی و تاثیر آن بر امر ازدواج

فرصت شغلی و امکان استقلال مالی از مهم‌ترین زمینه ها و مقدماتی است که مردان می بایست به آن دسترسی داشته تا نسبت به ازدواج و تشکیل خانواده اقدام کنند؛ چرا که طبق عرف جامعه و دستورات دین مبین اسلام، تامین نفقه و هزینه زندگی خانواده بر عهده مرد می باشد. این تکلیف با واقعیت تکوینی مردان نیز سازگار است، زیرا مرد با توجه به توانایی های جسمی که در خلقت اوست می تواند راحت تر در جامعه حضور پیدا کرده و نیازهای خود و خانواده اش را برطرف نماید.

یکی از تبعات ابتدایی افزایش حضور زنان در صحنه اجتماع، و به ویژه تصاحب مشاغل،توسط زنان از بین رفتن فرصت های شغلی برای مردان است که به دنبال آن باعث می شود مردان دیرتر به امر ازدواج تمایل نشان دهند، چرا که نداشتن یک شغل مناسب برای یک مرد به طور طبیعی مانعی  بر سر ازدواج وی و تامین اقتصادی خانواده توسط او تلقی می شود.

همچنین واضح است با توجه به محدود بودن فرصت های شغلی هرگاه این فرصت ها در اختیار بانوانی قرار گیرد که بسیاری از آنها مسئولیت تامین اقتصادی خانواده را بر عهده ندارند بدین معنا خواهد بود که تعدادی از مردان که نان آور خانواده نیز محسوب می شوند، از به دست آوردن فرصتهای مزبور محروم مانده و در نتیجه خانواده تحت تکفل آنان نیز با مشکلات حاد اقتصادی مواجه شده است.

بدین ترتیب محروم ماندن مردان از به دست آوردن فرصت های شغلی خصوصا هنگامی که سرپرستی خانواده ای را بر عهده دارند نتایج زیانباری را به دنبال خواهد داشت که عواقب آن دامنگیر بسیاری از زنان در جامعه خواهد شد.

در توجیه این نوع رویکرد شاید گفته شود برخی از زنان شاغل، سرپرست خانواده هستند و می بایست برای تامین معاش خانواده تحت تکفل آنان، فرصت های شغلی متناسبی برایشان ایجاد گردد.

 در بررسی این توجیه نکاتی مطرح است، از جمله:

می‌توان با ارائه راهکارها و سیاست‌گذاری‌های صحیح تا حد امکان از به وجود آمدن خانواده هایی که تحت سرپرستی زنان هستند جلوگیری کرد. (۱)
راهکار دیگر این است که تامین معاش این زنان و خانواده های تحت تکفلشان از طریق بیت المال صورت پذیرد و اگر این امر از طریق بیت المال برای دولت میسر نبود می توان نسبت به تامین معاش آنان از طریق بیمه های اجتماعی اقدام کرد.
در نهایت اگر به این نتیجه رسیدیم که هیچ یک از راهکارها را نمی توان در این جهت به کار بست، با پذیرش این واقعیت اجتماعی می بایست شرایط اشتغال را صرفا برای این دسته از بانوان ایجاد کرد و نه تمامی آنها؛ پس باید در جذب نیروی انسانی اولویت  به مردان داده شود.

*استقلال مالی زنان  و تاثیر آن بر آمار ازدواج

آنچه در جوامع سنتی و نیمه سنتی مرسوم است و می تواند مهم ترین راه تامین نیاز مالی برای زنان باشد، ازدواج است و اصلی ترین کارویژه ای که زنان در خانواده بر عهده دارند، مدیریت داخلی خانه و تربیت فرزندان است که به تبع آن نمی توانند نسبت به کسب درآمد و در نهایت استقلال مالی دست پیدا کنند. به وضوح می توان مشاهده کرد زمانی که استقلال مالی به آسانی برای زنان قابل دستیابی باشد، میل به ازدواج کمتر شده و در پی آن وظیفه مهمی که در خانواده بر عهده دارند تحت الشعاع قرار می گیرد.

همچنین طبق پژوهش های به عمل آمده یکی از عوامل موثر در افزایش آمار طلاق، استقلال مالی زنان می باشد. چراکه تمکن مالی این جسارت را در زنان به وجود می آورد که در صورت بروز اختلاف با همسر خود راحت تر به جدایی فکر کنند و عاملی به عنوان نیاز مالی وجود نداشته باشد تا به خاطر آن از مشکلات چشم پوشی کرده و ادامه زندگی را بر طلاق ترجیح دهند.

تا بدین جای کار یک روی قضیه بیان شده است، که در ظاهر این استقلال مالی که زنان به دست آورده اند به نفع آنان می باشد اما واقعیت آن است که در نهایت این حالت به زیان این قشر از جامعه تمام می شود، زیرا زمانی که مردان اشتغال مناسبی نداشته باشند یقینا میل کمتری به ازدواج پیدا می کنند در نتیجه به دلیل عدم تشکیل خانواده، تعداد بیشتری از بانوان نیز مجرد باقی خواهند ماند. بی تردید مجرد ماندن گروه زیادی از مردان و زنان که در سن جوانی و ازدواج قرار دارند آثار سوء فراوانی برای آنان و همچنین برای جامعه به دنبال خواهد داشت.

*تبعیض جنسیتی در ورود به دانشگاه

بر اساس آمارهای رسمی در حال حاضر حدود 60 درصد ورودی دانشگاه ها را دختران تشکیل می دهند و مابقی آن مربوط به پسران می باشد. در ابتدا به نظر می رسد که به دلیل افزایش سطح آموزش عالی در میان بانوان باید خرسند باشیم، چرا که این امر می تواند تاثیرات مثبتی در شناخت صحیح جامعه، بالا رفتن آگاهی ها و تربیت درست فرزندان از سوی مادران داشته باشد.

اما نکته ای که نباید از آن غفلت ورزید این است که بروز این پدیده دو اثر مستقیم در روند ازدواج و تاخیر آن خواهد داشت. اول این که به طور معمول دانشجویان دختر تمایلی به ازدواج در حین تحصیل خود نداشته و طبیعتا سن ازدواج آنان بالا خواهد رفت. دیگر اینکه با گذشت دوره تحصیلی این دانشجویان و آمادگی ورود آنها به عرصه شغلی، بیشتر کارشناسان را جمعیت زنان تشکیل داده و این کارشناسان تحصیلکرده به ازدواج با مردی که سطح سواد کمتری از آنان دارد راضی نخواهند شد که این امر به نوبه خود یکی دیگر از عوامل افزایش سن ازدواج می باشد.

در نتیجه زمانی که سن ازدواج بالا رفته و غریزه جنسی جوانان از راه های قانونی و مشروع تامین نشده است چگونه می توان انتظار داشت که افراد در زندگی اجتماعی خود دچار انحراف نشوند؟ آیا می توان برای مقابله با خطر انحراف اخلاقی، فقط به پند و اندرز دادن به جوانان اکتفا کرد؟!

*نتیجه این پدیده

نتیجه این که یکی از مهمترین مسائلی که بنیان خانواده را در جامعه امروزی مورد تهدید قرار می دهد، حضور بیش از حد زنان در سطح اجتماع و ایفای نقش های گوناگون توسط آنان می باشد. به عبارت دیگر زنان از وظایفی که به واسطه نوع خلقت بر عهده آنان می باشد فاصله گرفته و متاسفانه نقشی مردانه در جامعه ایفا می کنند، امری که آسیب آن در نهایت متوجه خانواده و کلیت جامعه خواهد شد.

نباید فراموش کرد که مدیریت عالم تشریع در اختیار خداوندی است که ایجاد عالم تکوین در دست او است و هم او بین تکوین و تشریع، هماهنگی برقرار کرده و هر دو نظام را به بهترین شکل آفریده است. اقتضاء نظام احسن در تکوین، تفاوت بین مرد و زن از حیث جسمی و عاطفی است و اقتضاء نظام احسن در تشریع، لحاظ کردن این تفاوت ها در وضع احکام شرعی می باشد.

نظام خانواده بر اساس مدیریت مردان یکی از اجزاء همین نظام احسن تشریعی است و واضح است که دولت و جامعه اسلامی باید همواره به دنبال تامین استقرار همین نظام احسن باشند و از هرگونه اقدامی که موجب براندازی یا تضعیف آن می شود جلوگیری کنند.

بنابراین آنچه در زمان حاضر شاهد رشد و گسترش آن هستیم، در واقع زنگ خطری است که به ما هشدار می دهد که استمرار آن موجبات فروپاشی یکی از اصیل ترین نظامات اسلامی (یعنی خانواده) را به دنبال خواهد آورد و جامعه ما را در همان مسیر بدفرجامی  قرار خواهد داد که برخی کشورهای غربی، سالها است آن را تجربه کرده و از عواقب آن به ستوه آمده اند.



پی‌نوشت:

۱ـ برای مثال می‌بایست با برنامه‌ریزی‌های دقیق و جامعه شناسانه از رشد آمار طلاق جلوگیری کرد و یا به کارآمدی مردان سرپرست خانواده کمک کرد تا زنی به جهت ناکارآمدی همسر خود مجبور به حضور در عرصه شغلی نشود.

در سال 1375 یک میلیون و 37 هزار خانوار تحت سرپرستی زنان بودند که این تعداد در سال 1385 به یک میلیون و 600 هزار خانوار و در سال 1390 به 2 میلیون و 600 هزار خانوار رسیده است. (به نقل از سایت www.tasalamati.com)

 

انتهای پیام/654
منبع: FARS NEWS
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: