۰
آیت الله وحید خراسانی:

سید الشهدا را آنچنان که در بیان رسول خدا هست، به مردم معرفی کنید

مردم را به عظمت عاشورا آشنا کنید. سید الشهدا علیه السلام را آنچنان که در بیان رسول خدا هست، به مردم معرفی کنید، تا یک عده عوام نگویند: اینها افراط در عزاداری است. آنچه مردم در عزاداری برای او انجام بدهند، همه تفریط است. این عزا افراط ندارد. فقیه، میرزای نائینی است. او کسی است که اساطین فقها بر کلمه به کلمه رساله ” لباس مشکوک” او دقت می کنند، همچو کسی صریح فتوایش این است ” اگر در عزای حسین بن علی به سینه زنجیر و تیغ بزنند و خون بیاید، هیچ اشکالی ندارد. عظمت مصیبت چنان است که بکی علیه ما یری وما لا یری، بنابراین زنجیر زدن من و سیاه شدن تن من، کجا به گرد این مصیبت می رسد. الهی! به خون پاک آن حضرت به ما معرفت بده.
کد خبر: ۱۰۲۲۷۲
۰۸:۴۶ - ۲۲ مهر ۱۳۹۴
به گزارش «شیعه نیوز»، آیت الله وحید خراسانی در جمع مبلغین سخنانی بیان داشته اند،که متن کامل سخنان این مرجع تقلید شیعیان درادامه می آید:

بسم الله الرحمن الرحیم
هر کسی کاری که مشغول است، باید آن کار را بشناسد. شناخت، کار ساده ای نیست . هم مبدأ هم منتهی هم وسط باید کاملا شناخته بشود. هر چه هست در قرآن است. ” أَلَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا کَلِمَهً طَیِّبَهً کَشَجَرَهٍ طَیِّبَهٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِی السَّمَاءِ ، تُؤْتِی أُکُلَهَا کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا ". این آیه طریق معرفت را بیان می کند. درخت وقتی شناحته می شود که هم اصل، هم فرع، هم ریشه، هم تنه و شاخه و هم ثمر و میوه روشن بشود.

آقایان شغلشان تبلیغ است. این کلمه باید کاملا تعریف بشود. مبلغ یعنی چه؟ تبلیغ یعنی چه؟ قاعده این است: در معرفت هم باید اصل را شناخت هم فرع را هم ثمر را. اصل تبلغ، فرع تبلیغ، میوه تبلیغ باید معلوم بشود، بعد هر کسی کار خودش را بشناسد.

قضیه عاشورا قابل بیان و ادراک نیست

بعضی قضایا هم قابل درک است هم قابل بیان؛ و بعضی قابل درک هست اما بیان، قاصر است؛ بعضی قضایا لا یدرک و لا یوصف، نه قابل درک است، نه قابل وصف است. آن قضیه ای که لا یدرک ولا یوصف، اگر مدرک جبرئیل امین باشد، بیان، بیان امین وحی خدا باشد، هم قاصر است از درک، هم عاجز است از وصف؛ و آن قضیه سید الشهدا است، لا تدرک ولا توصف.

حسین علیه السلام چراغ هدایت و کشتی نجات است

بهت انگیر است! ما هرگز نرسیدیم، بفهمیم، درک کنیم عظمت مطلب را. معراج به قدری مهم است که خدا یک سوره در قرآن به نام سوره اسرا نازل کرده. این دقایق باید ملاحظه بشود: هرجا در طلیعه کلام خدا، سبحان است، آنجا باید عقل متمرکز بشود. این سوره مصدر است به سبحان. ” سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى ". بعد از مسجد اقصی تا کجا؟ تا جایی که دَنَا فَتَدَلَّى، رسید به قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَى؛ بعد آنجا سربلند کرد، دید دو کلمه نوشته شده. عقل اینجا مات است: شب معراج، آن هم مقام قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَى که جبرئیل فرو ماند و او رفت، آنچه دید این بود: إن الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاه. این دو کلمه بر عرش بود.

اولا مصباح الهدی یعنی چه؟ هدایت را باید فهمید، بعد مصباح آن هدی. آیه نور را بخوان: مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاهٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَهٍ. در آیه نور یک مشکات است، در آن مشکات دو مصباح است: یک مصباح بی الف و لام، یک مصباح با الف و لام. باطن آن مشکات کیست؟ صدیقه کبری فاطمه زهرا. مصباح اول حسن بن علی است، مصباح دوم حسین بن علی. ان الحسین مصباح الهدی ریشه اش در آیه نور است. این قضیه لا تدرک و لا توصف. روز اول که به دنیا آمد. چه کرد؟ رفت قنداقه به عرش. روز اولش این بود؛ روز آخر چه کرد؟ رفت با سر تا حرم کبریا. آنجایی که ارجعی إلی ربک راضیه مرضیه. این است که لا تدرک ولا توصف.

زیارت سیدالشهدا علیه السلام آرزوی انبیا و فرشتگان است

یک روایت است این روایت سندش صحیح است. روایتی که سند، صحیح باشد، آن هم تصحیح دو قسم است: تصحیح متأخرین، تصحیح قدما. اگر روایت سندش به تصحیح دو نفر: یکی شیخ طوسی- شیخ الطائفه در فهرست- یکی نجاشی در رجال؛ آن حدیث کاری می کند که مثل شیخ انصاری فقیهی، دست از احتیاط فقهی بردارد، فتوای صریح بدهد. اهل فن می دانند، دو اصل احتیاط است: یکی اصاله الاحتیاط اصولی: ” قف عند الشبهه فإن الوقوف عند الشبهات خیر من الاقتحام فی الهلکات”. یکی احتیاط فقهی در نفوس، در اعراض. مثل شیخ با این سند دست از احتیاط فقهی در فتوا بر می دارد، آن حدیث صحیح السندی که کتابی لازم است در شرحش، آن هم بعد از کتاب، باز لا تدرک عمقش، متن حدیث این است:

ما من ملک مقرب و لا نبی مرسل…- شما اهل فضل اید خوب دقت کنید- "ما من ملک مقرب”: جبرئیل، میکائیل، اسرافیل، "و لا نبی مرسل”: موسی بن عمران کلیم الله ،عیسی بن مریم روح الله ، ابراهیم خلیل الله… الا این که حاجتشان به درگاه خدا این است… حالا فکر کنید حاجت ابراهیم!! کیست ابراهیم ؟ ابراهیم را می شناسید. وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا. ابراهیم این است. آن وقت حاجتش این است که خدا به او اذن بدهد، برود به زیارت قبر حسین بن علی. این جاست که کمیت فقه فقها، عقل حکما لنگ است. مگر تحت آن قبه چه خبر است؟ هر چه هست آنجاست. چه کرد؟ کاری کرد که کلید درگاه خدا فقط زبان اوست.

حاجت موسی به درگاه سیدالشهدا علیهماالسلام

ابوحمزه ثمالی…- این قضیه را دقت کنید – ابوحمزه ثمالی از حواریین حضرت زین العابدین است، از ارکان فقه و روایت است، خود معرفت این رجُل در نهایت دقت است . در حکومت آل مروان که ممنوع بود زیارت قبر آن حضرت؛ شبها بار سفر می بست، روزها مخفی می کرد خودش را. رسید به کربلا. نیمه شب عازم شد برای تشرف. تا خواست وارد بشود، یکی دست گذاشت به سینه اش، گفت: حق ورود تا اذان صبح نداری. بعد رفت مدتی، باز برگشت، همان شخص پیدا شد، گفت: احدی از جن و انس امشب حق ورود به این آستانه را ندارد. گفت تو که هستی که مانع من شدی آن هم در این خوف و خشیت؟ گفت: من از ملائکه موکّل بر این قبرم. پرسید: چرا نمی گذاری من مشرف بشوم؟ من از اصحاب خاص امام زین العابدین ام. گفت: می شناسم، می دانم ولی آنچه ما اطلاع داریم… – اینها عقل را مبهوت می کند، قرآن را بخوانید، ببینید موسی بن عمران کیست؟ "وَنَادَیْنَاهُ مِنْ جَانِبِ الطُّورِ الْأَیْمَنِ وَقَرَّبْنَاهُ نَجِیًّا”… "وَکَلَّمَ اللَّهُ مُوسَى تَکْلِیمًا ".” کَلَّمَ اللَّهُ مُوسَى” اما ” تَکْلِیمًا”. این مفعول مطلق تمام مفسرین را متحیر کرده. "کَلَّمَ اللَّهُ مُوسَى تَکْلِیمًا”- گفت: امشب این حرم قرق موسی بن عمران است، سالهاست موسی حاجتی دارد، امشب خدا اجازه داده، کنار این قبر بیتوته کند، حاجتش برآورده بشود. کیست سیدالشهدا؟

عرشیان و خلائق از آنچه بر سیدالشهدا علیه السلام رفت، لرزیدند و گریستند

صدوق در من لا یحضر… من لا یحضر کتابی است که صدوق با مسلک شیخش، ابن ولید، در حدیث، می گوید: آنچه در این کتاب است بین من و خدا حجت است. در من لا یحضر خود شیخ صدوق، رأس المحدثین، محمد بن علی بن بابویه، نص کلامش این است: من اکتفا می کنم به این زیارت چون اصح زیارات است. آن وقت زیارت چیست؟ أشهد… أشهد… شهادت می دهم برای خون تو اقشعرت…اقشعرار حالت خاصی است. اقشعرت أظله العرش مع أظله الخلائق. الخلائق جمع محلی به ال است. اظله تمام آفریدگان خدا با اظله عرش، برای خون تو اقشعرت. بعد جمله دوم که محیر العقول است: بکی علیه ما یری وما لا یری. آنچه دیده می شود آنچه دیده نمی شود، قابل دیدن نیست، همه برای تو گریه کردند. این قضیه لا تدرک ولا توصف. کجا قابل وصف است؟

شبی که بین راه خطبه خواند، جمله ای که فرمود، این است: من کان فینا باذلا مهجته ، موطنا على لقاء الله نفسه فلیرحل معنا فإنی راحل مصبحا إن شاء الله. آن کس که در ما خون دلش را می بازد و برای ملاقات خدا، خود را آماده کرده با ما حرکت کند. روز عاشورا دعایی خواند: بِحَقِّ یسَّ وَالقُرآنِ الَکریم وبحق طه وَالقُرآنِ الَعَظیمِ یا مَنْ یَقْدِرُ عَلى حَوائِجِ السّائِلینَ یا مَنْ یَعْلَمُ ما فی الضَّمیرِ یا مُنَفِّسا عَنْ المَکْروبینَ یا مُفَرَجاً عَنْ المَغْمومینَ ، یا راحِمَ الشَیْخِ الکَبیرِ یا رازِقَ الطِفْلِ الصَغیرِ. بعد روز چه کرد؟ کاری کرد که آن کار جز خدا احدی نمی تواند به کنه کار برسد الا آن کسی که مأموریتی یافت، خدا یک قاروره به او داد، او کیست؟ ام سلمه گفت : عصر روز عاشورا خواب دیدم رسول خدا را ، هم سر برهنه، هم پا برهنه. قلب عالم امکان، اشرف کائنات، سر برهنه، پا برهنه، غبارآلوده، گرد و خاک بر سر و صورتش نشسته. یک شیشه خون به دستش بود، پرسیدم :یا رسول الله! چه خبر است؟ فرمود: خدا این قاروره را به من داد، رفتم کنار گودال قتلگاه …- از این روایت روشن می شود: آن وقتی که سر بریده شد، پیغمبر کنار آن سر بریده بود- آن خون گلو را گرفتم، الان می برم به عرش. امام ششم فرمود: آن قاروره را، آن شیشه خون را، برد، به طاق عرش گذاشت. تا قیامت کبری آن طاق می لرزد. این است خون او.

در عزاداری بر سیدالشهدا علیه السلام افراط معنا ندارد

مردم را به عظمت عاشورا آشنا کنید. سید الشهدا را آنچنان که در بیان رسول خدا هست، به مردم معرفی کنید، تا یک عده عوام نگویند: اینها افراط در عزاداری است. آنچه مردم انجام بدهند، همه تفریط است. این عزا افراط ندارد. فقیه میرزای نائینی است. میرزا کیست؟ رساله لباس مشکوک میرزا را اساطین فقها کلمه به کلمه رویش کار می کنند. نص فتوای او این است که برای حسین بن علی اگر بزنند به سینه زنجیر، تیغ، خون بیاید هیچ اشکال ندارد. فقیه این است. عظمت مصیبت این است: کسی که بکی علیه ما یری وما لا یری زنجیر زدن به پشت من و تو، سیاه بشود، کجا به گرد این مصیبت می رسد. الهی به خون پاک آن حضرت به ما معرفت بدهد.

کیست او؟ آن کسی که… خاتمه محشر چیست؟ آن روزی که تمام انبیا، همه می گویند: وانفسا! آن روزی که یکنفر می گوید: وا أمّتاه. بقیه پیغمبران فریاد وانفسا می زنند. خاتمه محشر چیست؟ خاتمه محشر یک کلمه است، آن کلمه این است:- حدیث صحیح السند است- صدیقه کبری سر از قبر برمی دارد، آن وقتی که تمام اهل محشر گرفتارند، می رود تا پای قائمه عرش خدا. بعد که آنجا رسید، یک پیراهن پاره، خون آلوده، روی سرش گرفته. جبرئیل نازل می شود، می گوید: یا فاطمه! خدا به تو سلام می کند، می گوید: این پیراهن را از روی سر بردار، آنچه می خواهی بخواه. این است پیراهن او.

اللهم کن لولیک الحجه بن الحسن صلواتک علیه وعلی آبائه، فی هذه الساعه وفی کل ساعه ولیا وحافظا وقائدا وناصرا ودلیلا وعینا حتی تسکنه أرضک طوعا وتمتعه فیها طویلا.
اللهم لا تفرق بییننا و بینه أبدا وأصلح کل فاسد من أمور المسلمین

انتهای پیام/ 852
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: